نقش تربیت در سیاست، اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی

 دکتر پوراندخت فاضلیان

عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم

بسمه تعالی

هر گاه نقش تربیت را به دو بخش تقسیم نمائیم، در تربیت نوع اوّل، قرب الهی مدنظر است و تمامی مراحل تربیت راههای عبودیت خداوندی است. سیاست گذاران تربیتی نیز سعی می کنند در امور متنوع تربیتی صحیح را از غلط شناسایی نموده، پس از آن در مسیر الهی گذر نمایند. در نوع دوّم تربیت، هدف پرورش افرادی است که در افزایش سوددهی در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سهیم باشند. البته این بهره وری در کلیۀ شئون امور دنیوی لحاظ می گردد.

در تربیت نوع اول سه نکته مهم مورد نظر است:

الف ـ قصد و نیت

ب ـ تفکر

ج ـ اجرا

هر سه نکته در شرایط امروز جهانی الهی است ومیزان سنجش نیز عبارت است از: الف) بررسی نقش تربیت در امور جزئی و موضعی، ب) امور اصولی، ج) تغییر موضوعات. برای پیشرفت، مسائل بصورت اصولی بیان شده و معیار و ملاک تشخیص از کلی به جزئی است. نقش تربیت را نمی توان بصورت جزئی، کمّی و بریده از توسعۀ فرد و اجتماع دید. یعنی ابتدا توسعۀ نظام اسلامی مطرح می گردد و پس از آن ابعاد جزئی مورد بررسی قرار می گیرد. در یک نظام الهی عوامل مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مطرح می گردد.

تربیت موجب توسعۀ روحی در نیت های قلبی است. در گذشته با ساختن مساجد، انجام مجالس سوگواری و ... به ابعاد کمی پرداخته می شد. حال آنکه اسلامی نمودن مسجد امر دیگری است. دانش آموزانی که آمادۀ شهادت می گردند، نوع دیگری از نفوذ قدرت الهی در دلها می باشد. این وضعیت پس از انقلاب اسلامی بوسیلۀ امام خمینی(ره) انجام گرفت. تمام حساسیتها بگونه ای منسجم و منظم نسبت به توسعۀ نظام الهی مطرح گردید. ایشان در توسعه اثر گذاشتند و مفاهیم اصلی نفوذ قدرت را مورد سئوال قرار دادند. این فعالیت به امور قلبی مربوط می شود. حال اگر مسلمین اداره امور جوامع اسلامی و دنیا را به دست گیرند، مسائل جدیدی مطرح می گردد. نقش تربیت باید به گونه ای مشخص شود که مشکلات حل شود. برای جاری شدن کلیات، جهان اسلام باید مدل مناسبی برای جاری شدن آن درعینیت ارائه نماید. در توسعۀ روحی، ذهنی و رفتاری، نقش تربیت باید مشخص گردیده، سازمان مناسب بوجود آید.

ایجاد توسعه در جهان اسلام

در زمان حضرت امام خمینی(ره) نقش تربیت در سطح تبدیل موضوعات جهانی مطرح گردید. از موضع توسعه به جهان نگاه کرده، خلافها و اشکالات جزئی را قابل اغماض می دانیم. حال عده ای ممکن است فقط قدرت دیدن محل زندگی خود را داشته باشند و ارتباط آنرا با موقعیت کلی در نظر نگیرند. اگر از این گروه بپرسیم در فراسوی محل زندگی آنها آیا تمایل و گرایش به فرهنگ غرب چه اندازه افزایش یافته است؟ آیا جوابی دارند؟

پس نقش تربیت به گونه ای است که بتواند خدمتی در راه غیر نظام غیر الهی به نظام الهی انجام دهد. در سرپرستی امام خمینی(ره) چنین شد. سرپرست سیاست گذاری ها رهبر است و هدف نیز توسعۀ قدرت اسلام می باشد. باید بتوان قدرت شناخت موضوعات، زمان و مکان را داشت. بدون داشتن روش، ابزار کار، مدل سنجش و ... نمی توان توسعه تأثیر راحتی بصورت تخمینی محاسبه کرد.

نکته اساسی، تعیین جایگاه موضوعات تربیتی جوامع اسلامی و دیگر نقاط جهان است در غیر اینصورت، چنین تصور می شود که موضوعات یکی است و تفاوتی نیز با یکدیگر ندارند. حال آنکه در صورت ظاهر، اعمال مشابه است امّا جایگاه و نسبت تأثیر امور در جهان اسلام متفاوت است. این تفاوت موجب یکسان نبودن میزان بها دادن به امور است.

در توسعۀ اسلام در جهان، مذهب به عنوان مانعی در راه روند «مادی کردن دنیا» نگریسته می شود. در جوامع صنعتی از مذهب منحصراً در تهذیب اخلاق بهره می جویند و ادارۀ امور را علم بر عهده گرفته است. مذهب که می تواند عاملی در تربیت و حل مسائل باشد و الگوی ادارۀ امور قلبی، ذهنی و عملی را ارائه دهد، کنار گذاشته شده است. بعد از انقلاب اسلامی، ورود این عامل در متن زندگی بشری محسوس است. اندیشه امام خمینی «ره» ایده های خود را القا نموده و تحرک مذهبی مناسبی پدید آورد. حال گام مهم دیگر عبارت است از بین بردن خلاء نظرهای موجود در نظام تربیتی با ارائه الگوهای مختلف تربیتی. پس از آن قدرت هدایت و ادارۀ جهان اسلام و حل مسائل آن می باشد.

هماهنگی حوزه و دانشگاه

انجام این مهم به تنهایی از عهده حوزه یا دانشگاه برنمی آید. لازم است هر یک درست تعریف شده در جایگاه حقیقی خود قرار گیرند. وحدت حوزه و دانشگاه در شکوفایی نقش تربیت در جوامع اسلامی امری ضروری است. اهداف این دو در یک مجموعۀ بزرگتر، ایجاد نظم و هماهنگ نمودن مقصد می باشد. نقش حوزه در تربیت عبارت است از: شناخت و ارائه دین، بکارگیری دین در کلیۀ شئون زندگی بشر، (اخلاق، افکار و اعمال) بصورت فردی و اجتماعی. در دانشگاه نیز تئوری ها و نظریه های پرورشی ارائه می گردد. هماهنگی در نقش تربیت جهان اسلامی، امری اصلی است و نمی توان فرهنگ جامعه را به یک مدل و اخلاق و سیاست را به مدل دیگری سپرد. شئون مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جوامع اسلامی، قابل تجزیه و تفکیک نمی باشد. هر تربیتی بر پایه اخلاق و فرهنگ و رفتاری استوار نمی باشد، و از هر فرهنگ و اخلاقی، نیز رفتاری به وجود نمی آید. پرورش انگیزه های مادّی زیربنای نظام سرمایه داری است. لذا جداسازی علم و دین غیر ممکن است. البته عده ای در بررسی نقش تربیت به داشتن دین حداقل اکتفا نموده اند. اموری را که عقل و حس پاسخگو نبوده و مربوط به زندگی روزمره نیست، مربوط به دین می پندارند اما نظام سازی روزمره را به آن مرتبط نمی دانند. حال اگر در جمهوری اسلامی ایران جوان بسیجی بر روی مین رود او را دیوانه می پندارند. برای آنها معنی ندارد که فردی آرمانها و اهداف خود را کنار گذارده، روی مین رود. چنین فردی را متعادل نمی پندارند.

زمینه ایجاد الگوی مناسب

در جوامع اسلامی عقل و حس، جدا از یکدیگر لحاظ نمی گردند. در هماهنگی دین و سایر معرفتهای بشری، تربیت را ملحوظ می دارند. در تعیین نقش تربیت نیاز به دین وجود دارد. یعنی نظام اسلامی با اجراء آن در همه امور حضور دارد. در اینجا آنچه که باید تعریف گردد چگونگی حضور است. دین ولایت ذهن را داشته و عقل جدای از آن نمی تواند به هدف برسد. در نهایت بینش ها، اهداف و آرمانها در تربیت از دین و مکتب گرفته می شود. تبدیل پیش فرضها به علوم کاربردی در دانشگاه صورت می پذیرد. یعنی عالِم دینی و عالِم دانشگاهی تبدیل به یک نظام هماهنگ می گردند. نقش تربیت در امور کلی نظام جوامع اسلامی مثبت و همراه با برخوردهای فعال است. اما در بررسی نقش تربیت برای امور سطوح پائین و جزئی الگویی وجود ندارد. اهداف آرمانی در سطح کلان تدوین گردیده است و در سایر امور نیز جهان اسلام با ارائه الگوهای تربیتی مناسب و قابل سنجش می تواند از حالت انفعالی خارج گردد. مهم تهذیب علم است و انجام این مهم از هماهنگی حوزه و دانشگاه برمی آید.

در جوامع اسلامی نمی توان بینش ها، پیش فرضها و اصول موضوعۀ تربیت و اهداف آن در تربیت غیرالهی را جاری نمود. پس بینش ها باید تغییر یابد. و تربیت بر پایۀ تعبد بنا گردد. لذا در تعیین نقش تربیت، این جوامع نیازمند ولیّ و متولّی صالح می باشند. زیرا بدون ولیّ صالح نمی توان به حل مسائل جوامع اسلامی پرداخت.

در نظام غیرالهی دین از اثر افتاده و خنثی شده است. چگونه؟ با ایجاد تردید و شبهه نسبت به معارف دینی در کل جوامع. برای مثال می توان از دانشکده های اسلام شناسی جوامع غیراسلامی نام برد. امام خمینی(ره) فرمودند کم مانده است که ریگان نیز بر عروةالوثقیٰ حاشیه ای بنویسد. پس ایجاد تردید تحت عناوینی چون فلسفۀ دین امروز و ... انجام می پذیرد. ما نیز باید توجه داشته باشیم که علمای حوزه و دانشگاه با الگوهای ارائه شده باید تعیین نمایند که تربیت جوامع اسلامی چه ابعادی دارد. نیاز ما آنچه که دیگران ساخته آند، نیست. شبهه ای را که دیگران آفریده اند باید حل نمود اما هر شبهه ای را نیز نباید پاسخ داد.

در تعیین نقش تربیت در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی فردی و اجتماعی، برای تصرف در جامعه نمی توان فقط به مباحث فلسفی بسنده نمود. امام خمینی(ره) با تمام ابزار (که فلسفه و برهان نیست) انقلابی بوجود آورد که چندین هزار شهید پرورده است. برای هر کس باید بتوان به زبان فهم خودش برخورد نمود. اما نباید واقعیت ها را به دو گونه نشان داد. در اینجا تنها هنر ارائه مطالب متفاوت است. دین برای سطوح مختلف مردم کم و زیاد نمی گردد. تربیت با اسلام مطابقت دارد. حال چگونه می توان اجزاء آنرا دریافته و جاری نمود؟ برای این مهم الگو یا مدلی مناسب مورد نیاز است.

الگوی تئوریک

در تهیه این الگو دو وضعیت خاص را می توان مورد نظر قرار داد.

اول ـ ارائه هویت مستقل برای هر یک از امکانات موجود. به گونه ای که بتوان هر یک را مجزا از دیگر عوامل بررسی نمود. که در اینصورت، نقائص و عدم هماهنگی هر یک از عوامل بدون ملاحظۀ ارتباط ترکیبی با سایر عوامل مورد بررسی قرار می گیرد.

دوم ـ در بررسی نقش تربیت ارتباط ترکیبی موضوعات مورد بررسی، لحاظ می گردد. بدین ترتیب نمی توان تغییر یکی از موضوعات را مجزا از تأثیر آن در سایر موضوعات و بالعکس ملاحظه نمود. یعنی انفصال موضوعات قابل قبول نمی باشد.

این انسجام و ارتباط در ابعاد قلبی، ذهنی و عملکردی جامعه نیز وجود دارد. به گونه ای که کل امکانات جوامع اسلامی را به صورت یک واحد مرکب در نظر دارد. تغییرات زمانی و مکانی نیز تحت قانون مندی خاصی قرار می گیرد. یعنی تصرف در مجموعۀ وحدت یافته و یکپارچه ای که حاصل هماهنگی جامعه میان کلیۀ امکانات است نیز باید تحت قانون مندی خاصی انجام پذیرد.

امروزه نمی توان راه حل های موفق گذشته را بکار گرفت. مسئولان تربیتی در برخورد با مسائل، یا بینش کلی و زیربنایی داشته و یا در جستجوی راه حل های مفروض می باشند. گروه اول در جستجوی کشف پایۀ مشترک مجموعه ای از مسائل است و در اینصورت می تواند مسائل را در قالب یک مدل چند جانبه بررسی نماید. گروه دوم نیز که مسائل جوامع اسلامی را بدون در نظر گرفتن زمینۀ مشترک، بطور جداگانه بررسی نموده. در پی راه حل می باشد. گروه اول پس از درک تغییرات در پی ارائه راه حل های سازگار با شرایط حاکم بر سیاست و اجتماع است. گروه دوم با تکیه بر اصول و پیش فرضهای گذشته و یقین از صحّت آنها به رویارویی

مسائل برخاسته راه حل هایی بطور جداگانه و نه نظام گرایی، ارائه می دهد. گروه اول در برخورد با مسائل مجموعه ای از مشکلات را می بیند که قطعیت آنها متناسب با شرایط متغیر اجتماع درونی و بیرونی امری نسبی می باشد. این گروه در جستجوی راه حل های زمانی محدود نیز می باشد. گروه دوم تنها چند مسئله مشخص و روشن را می بیند و برای برطرف کردن قطعی آنها نیز کوشش می نماید. انعطاف پذیری در انتخاب تربیت مناسب امری است که گروه دوم از آن اجتناب می ورزند.

گروه اول در ترسیم برنامه های تربیتی آینده از مدل چند بعدی شامل عوامل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، بصورت محتمل نه قطعی استفاده می نماید و در بهره گیری از فرصتهای احتمالی، شرایط را به سوی اهدافِ نظام یافته شکل می دهد. برنامه ریزی نیز امری دائم و مستمر است. با دریافت اطلاعات نوین از وضعیت اجتماع بیرونی و درونی نظام اسلامی، راههای دست یابی به اهداف را بطور دائم بررسی نموده، راه رسیدن به مقصد را اصلاح نموده و مشکلات را روشن تر می بیند.

گروه دوم آینده را در راستای روند موجود پیش بینی می نماید و در بررسی وضعیت عوامل موثر در نقش اجتماع، عوامل تربیتی، سیاست و اجتماع را جدا از یکدیگر در نظر می گیرد.

لذا اساس برنامه ریزی را بصورت خطی متصور می گردد.

گروه اول متوجّه ثمربخشی، نقش تربیت در سیاست، اجتماع و حل مشکلات جوامع اسلامی می باشد. و سعی درانجام کار درست دارد، اگرچه دراین مهم کارآیی و بازدهی را نیز از نظر دور نمی دارد ولی گروه دوم به بازدهی کار توجه داشته سعی در انجام کار صحیح دارند.

البته بین این دو گروه، طیف دیگری نیز وجود دارد که در اینجا مورد بحث ما نمی باشد. در جمهوری اسلامی ایران، نقش تربیت با درک صحیح وضعیت جهانی و باور داشتن تفاوتهای اساسی با گذشته باید منظور نظر قرار گیرد. در این راستا گروه اول می تواند با اراده ای مصمم تدابیر تربیتی اتخاذ نموده، به اجرا گذارد. در این راه توسعۀ فکری افراد برای پذیرش تحولِ ایجاد شده، مورد توجه است. در زمانی که تغییرات با شتاب فراوان رخ می دهد و کشورها برای بهره ‎گیری از فرصتهای تربیتی گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند، اما در مدیریت تدوین و اجرای نقش تربیت در اجتماع، به سرعت عملی مناسب نیازمندیم. جوامع اسلامی باید بتوانند قبل از فوت وقت از شرائط محیطی بهره گیرند. این امر وقتی محقق می گردد که بستر مناسب برای آثار تربیت در تحوّلِ تمامی ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از طریق ارائه قوانین ضوابط و سیاستهای اجرائی ایجاد گردد. نظام آموزش و پرورش، همراه با وسایل ارتباط جمعی در آماده سازی افراد جامعه و توسعه نگرشهای صحیح اسلامی سهیم اند.

هرگاه با توجه به رفتار گروه دوم، بخواهیم گره از مسائل جوامع امروزی در اسلام بگشائیم، تغییرات و تحولات هشداردهنده بخوبی دیده می شود، اما بعضاً راه حل های گذشته برای حل مسائل امروزی بکار می رود. این برخورد انفعالی قابل قبول برای جوامع اسلامی نیست. شرط بقای جوامع اسلامی، توجه به تغییرات خطی نیست.

پس واحدهای آماده سازی نظام اسلامی بدون توجه به شرایط و تغییرات ایجاد شده کارساز نمی باشند. نباید از طرح سئوالات غفلت ورزید. سئوالاتی مانند: آیا تصوری از مفهوم «تربیت»  در نظام اسلامی وجود دارد؟ آیا این پندار برای زمان حاضر نیز مناسب است؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که تغییراتی در نیّات قلبی، تفکرات و رفتارها، متناسب با این نظام ایجاد کنیم؟ آیا آینده، همان است که می انگاشتیم؟ آیا هنوز باید به شیوۀ خطی پیش بینی نمود؟ آیا نقش تربیت در تغییر علائق افراد مؤثر است؟ آیا ...

پاسخ سئوالات حاضر را باید تهیه نمود و تغییرات لازم را برای حل مسائل جوامع اسلامی  بکار گرفت بهراندازه که آمادگی جوامع اسلامی برای پذیرش تغییر و تحول بیشتر باشد، تحولات با سرعت متناسب در تغییرات محیطی (درونی و بیرونی) اعمال گردیده، امکان حل مسائل و بقاء و اثرگذاری جوامع اسلامی در دیگر جوامع دنیا بیشتر می گردد. انجام این مهم بر عهدۀ سیاست گذاران تعیین جایگاه نقش تربیت است.

حال می توان پرسیدکه ما از کدام گروه هستیم؟ گروه اول یا گروه دوم. قطعاً پاسخ ما تعلق به گروه اول است. پس از کمی تأمل می بینیم که پاسخ آسان نمی باشد. آیا ما از ضرورت حل مسائل جوامع اسلامی، درک صحیح بدست آورده ایم؟ آیا بینش مناسبی از مفهوم ضرورت توسعۀ تفکر خلاق بدست آورده ایم؟ پاسخ به این سئوالات راهی است به سوی آینده و تعیین نقش تربیت در جوامع اسلامی که خود نیازمند مدل مناسب و کاربردی است.

 

منابع

1 ـ الحدیث، روایات تربیتی از مکتب اهل بیت، نشر فرهنگ اسلامی، 1366.

2 ـ المقداد، محمد توفیق، نگرشی بر تربیت اسلامی، ترجمۀ سید حسین سیدی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1363.

3 ـ بیانات حضرت امام خمینی، فیشهای استخراجی در زمینۀ «نقش تربیت در سیاست، اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1372.

4 ـ جعفری، سید محمد تقی، نقد و بررسی اعلامیۀ وانکوور، 10الی 15 سپتامبر 1989، کمیسیون ملی یونسکو، کانادا، 1989، انتشارات امیر کبیر، 1372.

5 ـ حجتی، سید محمدباقر، سه گفتار پیرامون برخی از مسائل تربیتی اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359.

6 ـ فاضلیان، پوراندخت، ضرورت انجام تحقیقات کاربردی و بنیانی و حدود هر یک درجهان اسلام، کنگره بین المللی علم و تکنولوژی در جهان اسلام، اردیبهشت ماه 1372، تهران.

7 ـ فاضلیان، پوراندخت، کاربرد نظریه سیستمها در آموزش و پرورش، جزوه درسی، دانشگاه تربیت معلم، 1372.

8 ـ وجدانی، مصطفی (گردآورنده)، سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی(ره) چاپ هفتم، طلوع آزادی، 1366.

9 - L. Choenf L. Manion,a guide to teaching practice 3rd education, Routledge, London, 1992.

10 - L. Mochtar, Cultural integrity; Free Balanced information Flow, Media Asia Vol. 13 , No. 2,1986, pp 63 - 68.

 

منبع: مجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)، ص 301.

. انتهای پیام /*