آیة الله  العظمی ناصر مکارم شیرازی

ضمن تشکر از حضرت عالی که در این مصاحبه شرکت فرمودید، با توجه به نیازهایی که امروزه در جامعه در عرصۀ اخلاق احساس می شود، و با در نظر داشتن این که حضرت امام طی ده سالی که جامعۀ ایران را رهبری کردند و جلوه های ویژه ای از اخلاق فردی و اجتماعی به منصّۀ ظهور رساندند که در حال حاضر شاید کم تر مورد توجه باشد. تذکر ویژگی های اخلاقی و منش و سیرۀ ایشان و مباحث کلانی که در حوزۀ اخلاق فردی و حکومتی امام مطرح است، به عنوان موضوع برای کنگرۀ آینده تصویب شد تا زمینۀ بازگشت به بعضی از ارزش های فراموش شده را فراهم آورد. بیانات حضرت عالی که هم در عرصۀ فردی و هم در عرصۀ حکومتی دغدغۀ مباحث اخلاقی را دارید، و هم با امام ارتباط داشتید و اجمالاً از مشی ایشان مطلع هستید، در این زمینه قطعاً برای همه مفید و مغتنم خواهد بود.

 بسم الله  الرحمن الرحیم و به نستعین. تلاشی که شما در جهت بررسی دقیق بُعد اخلاقی حضرت امام انجام می دهید و نتیجۀ آن را در اختیار عموم مردم، به ویژه نسل جوانی که محضر امام را درک نکرده است، قرار می دهید، در خور تقدیر است. بنده در این فرصت کوتاه، بر اساس خاطراتی که از ایشان دارم، مطالبی در این زمینه عرض می کنم.

در بدو امر باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر دیدیم حرکت عظیمی در جامعه ای توسط فردی رهبری شد و آن حرکت به سرعت به اهداف و مقصد نهایی خود رسید، باید بدانیم که رهبر چنین حرکتی فردی معمولی نبوده است. به اصطلاح باید از اثر پی به مؤثر ببریم. هر اندیشمندی با حادثۀ عظیمی چون انقلاب اسلامی ایران مواجه شود ـ انقلابی که طرفداران آن نه وسایل تبلیغاتی در اختیار داشتند، نه سلاح و نه ابزارهای سیاسی، ولی با این حال به سرعت به نتیجۀ نهایی رسیدند و توانستند در مدت کوتاهی قانون اساسی بنویسند و در نهایت یک حکومت تمام عیار مردمی دینی تشکیل بدهند ـ به عظمت رهبر و آگاهی فوق العاده و فراتر از حد یک انسان معمولی ایشان پی خواهد برد، و همین امر هر تحلیل گری را به تأمل وا می دارد تا پیرامون انقلاب و طرفداران آن و ویژگی های رهبری آن به بررسی  بپردازد.

از ویژگی های اخلاقی امام، آینده نگری بسیار قوی ایشان بود. به نظر من ایشان جلوتر از زمان حرکت می کردند و به همین دلیل دشمنان انقلاب نتوانستند کاری از پیش ببرند؛ چون تا می آمدند جای پایی پیدا کنند، امام چند قدم جلوتر رفته بودند و دشمن را پشت سر گذاشته بودند و نمی گذاشتند ضربه بزند. مردم سه دسته اند: عده ای دیر متولد شده اند و فکرشان متعلق به یکی، دو قرن پیش است. آدم های خوبی هستند، ولی متعلق به زمان ما نیستند؛ بعضی ها در زمان خودشان متولد شده اند؛ و گروهی متعلق به آینده هستند. من امام را از کسانی می دیدم که زود متولد شده بودند و از زمانْ جلوتر حرکت می کردند، و بر اساس همین ویژگی، همیشه دشمن را غافل گیر می کردند.

در این رابطه خاطره ای از ایشان نقل می کنم. در اوایل انقلاب در بحبوحۀ مسائل و حوادث، با جامعۀ مدرسین خدمت ایشان رسیدیم و موضوع بحثمان، حوزۀ علمیۀ قم و ادارۀ حوزه بود. امام فرمودند حوزۀ علمیۀ شهرستان ها را به حوزۀ قم وابسته نکنید و این ها را مستقل بگذارید. شما امروز را می بینید. امروز معیار نیست. فردا ممکن است اوضاع و احوال تغییر پیدا کند و زمانی برسد که حوزۀ علمیۀ قم تحت فشار واقع شود. باید طوری باشد که آن ها بتوانند به راه خودشان ادامه بدهند. بعد یک مثال زدند؛ فرمودند سن شما تقاضا نمی کند، ولی من یادم هست. سابقاً در دوران سلطنت پادشاهان اصطلاحی وجود داشت به نام «شاه مردگی». شاه که می مرد، همۀ مملکت از هم می پاشید و همه جا سر به شورش برمی داشتند. علت آن هم، این بود که شاه تمام سر نخ ها را از همه جا به خودش مرتبط کرده بود. در نتیجه وقتی که از بین می رفت همه جا از هم متلاشی می شد.

امام در بحبوحۀ انقلاب، در مورد حوزه ها راجع به پنجاه سال بعد می اندیشیدند که ممکن است اوضاع به شکل فعلی نماند، و یک روز دشمن بیاید و به حوزۀ قم که حوزۀ مرکزی است، ضربه بزند، که در این صورت اگر حوزه های شهرستان ها متصل به حوزۀ قم باشند، متلاشی خواهند شد. از این رو می فرمودند بگذارید حوزه های شهرستان ها در عین این که در هدف با حوزۀ قم هماهنگ هستند، استقلال خودشان را داشته  باشند.

خاطره ای دیگر از آینده نگری امام دارم که به پس از پیروزی انقلاب مربوط می شود. با عده ای به آستارا رفتم. دیدم آستارا شهری است مرزی و به قدری به شوروی آن زمان نزدیک است که حایل بین ایران و شوروی رودخانه و پلی است که بر روی آن است، و در آن جا با کمال تعجب دیدم نه یک روحانی مستقر وجود دارد و نه امام جمعه ای؛ در حالی که یک شهر مرزی نباید این طور باشد. من خیلی از این وضع ناراحت شدم و خدمت امام که رسیدم، عرض کردم آستارا وضع خوبی ندارد. یک شهر مرزی است و تمام برنامه های آن طرف مرز در رسانه های جمعی آستارا منعکس است و... من حاضرم شش ماه به عنوان امام جمعه بروم آن جا، و دیگران هم شش ماه بروند، و به صورت نوبتی آن جا را اداره کنیم. امام فرمودند فکر خوبی است. بعد که خواستم از محضرشان مرخص شوم، فرمودند شماها از قم بیرون نروید. شما باید مرکز را محکم نگه دارید. بگذارید دیگران به آستارا بروند. شما و دوستانی مثل شما باشید و این سنگر را حفظ کنید. من دیدم در عین حالی که پیش نهادی ظاهراً جالب برای اقامت در آستارا دادم، امام به فکر آینده بودند و راجع به آینده صحبت می کردند.

خاطرۀ بعدی من در رابطه با شجاعت فقهی امام است. در اوایل انقلاب که هنوز نظم کامل حاکم نبود و یک سری تندروی هایی در مورد مصادرۀ اموال و... می شد، تنها در جماران خدمت امام رسیدم که در ضمن ارائۀ گزارش، از ایشان کسب تکلیف کنم که چه باید کرد. امام فرمودند اگر امر دایر شود بین حفظ اصول و فروع، ما کدام یک را باید حفظ کنیم؟ گفتم اصول را. گفتند حالا اگر در بعضی از زمان ها یا مکان ها در مواردی فروعی از دین مخدوش شود، اما بتوانیم اصول را حفظ کنیم، چاره ای نداریم و باید به آن تن بدهیم و تحمل کنیم. مطلبی که امام فرمودند، یک فقیه معمولی، هر چند که با سواد و قوی الفکر هم باشد، ممکن است جرأت گفتن و عمل کردن آن را نداشته باشد. ایشان می فرمودند حفظ اصول ممکن است قربانی های مقطعی از فروع بطلبد و ما باید اصول را به هر قیمتی که شده، حفظ کنیم.

مسأله دیگری که همه از امام دیده اند، آرامش به هنگام طوفان است. معمولاً در طوفان های حوادث، افراد قوی هم دست پاچه می شوند، ولی ایشان در طوفانی ترین شرایط دوران انقلاب، آرامش را کاملاً حفظ می کردند. رهبر اگر نتواند در طوفان ها آرامش را حفظ کند، نمی تواند رهبری کند؛ چون اصلاً راه چاره از دستش به در می رود و نمی تواند تصمیم گیری درست بکند. در آستانۀ پیروزی انقلاب همه به یاد داریم که دولت بختیار اعلام حکومت نظامی کرد تا مقاومت و مبارزۀ مردمی را درهم بشکند. تصمیم گیری در آن شرایط کار بسیار دشواری بود. مردمی که هیچ سلاحی در دست نداشتند، در مقابل آن همه نیروی نظامی و توپ و تانک و مسلسل اگر به خیابان می ریختند، چه می شد!

امام با تسلط کاملی که در آن شرایط حساس بر خویش داشتند، از سر اندیشه آن دستور تاریخی مبنی بر نقض مقررات حکومت نظامی را صادر کردند. ما بعد فهمیدیم که اگر امام در آن لحظه چنین تصمیمی نمی گرفتند، دشمن بر اوضاع تسلط می یافت و در این صورت کشته ها می دادیم و دیگر نمی توانستیم با او مقابله کنیم. لذا امام بر اثر آرامش فکری ای که داشتند، در حساس ترین لحظات، آن ضربۀ کاری را به رژیم وارد آوردند.

آخرین نکته ای که از خصوصیات اخلاقی امام در این گفت و گو شایان ذکر است، تصلب و غیرت ایشان در مسائل مربوط به شرع بود. چنان که به یاد دارید در یک گزارش رادیویی، شخصی تعبیری کرده بود که جسارت به حضرت فاطمه علیهاالسلام تلقی می شد. دیدید که امام با آن عظمت روح و آرامش مثال زدنی در برخورد با مشکلات، چگونه برآشفتند و عکس العمل نشان دادند؛ این غیرت دینی خیلی مهم است. امروزه می گویند سیاست مدار نمی تواند خیلی غیرت دینی داشته باشد، و سیاست مدارِ برجسته بودن، با غیرت دینی علی وار داشتن سازگار نیست و این دو با هم غیر قابل جمع هستند. ولی دیدیم که امام چگونه بین این دو مقوله را آشتی دادند، و این مسأله از ویژگی های منحصر به فرد ایشان  بود.

خداوند روح پرفتوح ایشان را غریق رحمت گرداند، و امیدوارم که نسل حاضر حق شناس آن رهبر فرزانه باشند و مسائل سیاسی روز سبب نشود که واقعیت های مربوط به انقلاب و امام به دست فراموشی سپرده شود و در نتیجه به مخدوش شدن اصول بینجامد. به یک هم کاری عمومی نیاز است که همه دست در دست هم بگذارند و به دور از جناح بندی ها به شناخت واقعیات مربوط به زندگی امام و انقلاب بپردازند و نتایج آن را در اختیار همه، به ویژه نسل جوان قرار دهند.

 

منبع: مجموعه آثار 13 ـ امام خمینی و اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی (مصاحبه های علمی)، ص 397.

. انتهای پیام /*