با دسترنج خودش زندگی کرد

(بخشهایی از سخنان فرزند ارشد استاد)

محسن ممتحنی (فرزند ارشد استاد): من چون فرزند بزرگ استاد هستم بیشترین زمان را با ایشان بودم... من چون دوست داشتم کار پدر و راه پدر را، معمولاً با ایشان بودم. یعنی حتی آن زمانی که یک پسر بازیگوش و شلوغی هم بودم دوست داشتم با پدرم باشم تا این اواخر که ایشان در بستر بیماری بودند و هیچ حرکتی نداشتند. همیشه با ایشان بودم. همین دلیل خیلی از اخلاق و سجایای ایشان را من بیشتر از دیگر افراد خانواده دیده ام.

از زمانی که یادم می آید ایشان کسی بود که واقعاً دردمندانه زندگی کرد و واقعاً درد می کشید از اوضاع و احوالی که در کشورمان بود. دوران رژیم سابق اتفاقات زیادی افتاد که مهمترین آنها حرکت دکتر مصدق بود که تقریباً در زندگی همه افراد تأثیرگذار بود، مخصوصاً افرادی که می فهمیدند و سوادی داشتند و تحصیل کرده بودند. پدر فعالیت اصلی اش را درهمان زمان شروع کرد. قبل از آنهم فعال بود یعنی زمانی که رضاشاه چادر را از سر زنان برداشت ایشان ناراحت بود و برخوردهایی که با مادرشان و با مادربزرگشان می شد، همه اینها را برای من تعریف کرده اند. ولی زمان مرحوم دکتر مصدق در یک مسیر خاصی افتاد و طبق گفته خودشان که در مصاحبه ها گفته اند و در کتابی که شرح زندگی شان را نوشته بودند، ایشان تقریباً در مسیری افتادند که همراه انقلابیون و همراه مردمی بودند که در صحنه بودند. به هر گروهی که در آن زمان فعال بودند پدر سرکشی می کرد و با آنها حشر و نشر داشت...

متأسفانه از همه آنها سرخورده شد و بیرون می آمد. وقتی که می رفت آنجا و می دید که راه آنها راه مردم نیست و خواست مردم را آنها پیگیری نمی کنند این بود که از آنجا بیرون می آمد. کتاب «سرود درد» ایشان را که بخوانید واقعاً یک دردنامه ای است که برای هر زمان این کتاب تازه است. یعنی هر وقت انسان این کتاب را می خواند احساس می کند که برای همان روز و برای همان زمان گفته شده است.  این کتاب تمام اتفاقاتی که در همان زمان افتاده ایشان به شعر گفته اند و خودش گویای همه چیز است.

اشعار پدر تقریباً دوبار به صورتی از بین رفت، یکی در زمان رژیم سابق بود که ایشان مدتی فرار کرده بودند و پنهان شده بودند. یک سری از آثارشان هم بعد از انقلاب گم شد. به هرصورت این اینگونه اتفاقات افتاد که همه اشعارشان در حال حاضر نیست. ولی آنچه الان موجود است و چاپ شده یکی «سرود درد» است که اشعاری است که قبل از انقلاب گفته اند و دیگری «سرود سپیده» است که اشعاری است که تقریباً در زمان شروع انقلاب تا اواخر جنگ این اشعار را سروده اند که می شود گفت تاریخ چندساله انقلاب است، چون طبق روال گذشته هر اتفاق تلخ و شیرین که می افتاد پدر به شعر بیان می کردند و یکی دیگر که از اواخر جنگ است تا سه چهار سال پیش و بعد از آنهم یک اشعاری داشتند و اشعاری هم که آن زمان ها چاپ نشده همه را پدر خیلی دوست داشت که چاپ کند به عنوان آخرین سرود که به هرحال عجل مهلت نداد و نتوانست چاپ کند. البته الان دوستان پیگیر هستند که چاپ کنیم...

بهترین خصوصیات پدر را همیشه می گویم همین دوری از مادیات بود و امروز من می بینم که این برجسته ترین خصوصیت است چون مادیات خیلی ها را عوض کرد و خیلی سریع بر بعضی ها تأثیر می گذارد. اینکه انسان بتواند زندگی سالمی داشته باشد خیلی مهم است و پدر من اینگونه بود و فرزندانش را سر سفره خودش بزرگ کرد. هیچوقت چشم طمع به مال دیگران نداشت و با دسترنج خودش زندگی کرد و خودش را وقف انقلاب کرده بود تا آخرین روزهای عمرش...

 

منبع: حضور، ش 97، ص 198.

. انتهای پیام /*