امام خمینی و گسترش توجه به دین در محافل آکادمیک (بررسی نقش دین در دگرگونیهای اجتماعی)

علی احمد راسخ

خلاصه مقاله

انقلابها یک پدیدۀ کلی اجتماعی هستند که ریشه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی، فردی و اجتماعی دارند. اما در تحلیل و ریشه یابی انقلابها، قبل ازنیمه دوم دهه 1970، بسادگی نقش فاکتورهایی مثل دین و ارزشها در پیدایی دگرگونیهای اجتماعی، از جمله انقلاب، نادیده گرفته می شد؛ چنان که پس از آن دوره پذیرش نقش مذهب در وقوع انقلاب، جنبشها و حرکتهای مردمی رواج قابل توجهی یافته است. در این پذیرش، حوادث ایران، افغانستان، لبنان، فلسطین، الجزایر و ... نقش داشته اند که در این میان نقش انقلاب اسلامی ایران برجسته تر است.

پیروزی انقلاب اسلامی در ایران (1357)، مثل سایر انقلابها، نشر هزاران مقاله و کتاب از سوی افراد، مؤسسات، مراکز علمی، محافل خبری و سیاسی را در پی داشت. در مقالۀ حاضر اثار منتشر شده از سوی مراکز خبری که دارای رنگ و بوی ژورنالیستی اند، مورد توجه نخواهند بود؛ دستورالعملهای سیاسی اتخاذ شده در واکنش به انقلاب اسلامی و همچنین آثاری که به سایر ابعاد دین می پردازند، از نظر دور خواهند ماند؛ به بیان دیگر، تنها به گزیدۀ آثاری می پردازیم که از سوی محافل آکادمیک منتشر شده، به بررسی نقش دین در پیدایی دگرگونیهای اجتماعی (بویژه در انقلاب اسلامی) می پردازند.

شیوۀ کار چنین خواهد بود که در ابتدا اشارۀ اجمالی به تئوریهای انقلاب خواهیم داشت تا تفاوتهای آنها پیش از انقلاب و پس از آن مشخص شوند. سپس این فرضیه طرح می شود که انقلاب اسلامی تئوری جدیدی را در میان دیگر تئوریهای انقلاب خلق کرد. برای تأیید و اثبات فرضیه به گزیده آثار دانشگاهی در ایران و محافل آکادمیک غرب و محتویات برخی از آثار و معرفی آثار دیگری (فقط با ذکر نام) اشاره خواهد شد. همچنین به پایان نامه های دانشگاهی به عنوان یکی از شاخصهای توجه به دین در محافل علمی نگریسته خواهد شد.

در آثار مورد استناد گاهی به دین توجه شده است و گاهی به متفکران دینی و یا به موضوعات مرتبط به انقلاب اسلامی؛ درهرصورت، نقش برجستۀ امام خمینی - قدس سره - در اوج قرار می گیرد؛ زیرا دین طی قرنهای گذشته در حیات مسلمانان نقش بازی کرده است، اما حرکت ایشان جایگاه دیگری دارد.

انقلابها را پدیده ای کلی می دانند که ریشه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی، فردی و اجتماعی دارند. در تحلیل و ریشه یابی انقلابها، قبل از نیمۀ دوم دهۀ 1970، بسادگی نقش فاکتورهایی مثل: مذهب و ارزشها در ایجاد دگرگونیهای اجتماعی نادیده گرفته می شد؛ چنان که پس از آن دوره پذیرش نقش مذهب تا حدودی رواج قابل توجهی یافت. در این پذیرش، حوادث ایران، افغانستان، لبنان، فلسطین و الجزایر نقش داشته اند که از آن میان نقش انقلاب اسلامی ایران برجسته است. برنارد لوئیس طی سخنرانی در سال 1985 بیان داشت که پذیرش نقش اسلام و مذهب در سیاست کشورهای اسلامی، خوشایند کارشناسان غربی نبود و حتی چنین ایده ای را موهن، خوار و خفیف تلقی می کردند، اما با ظهور امام خمینی، موضع آنان دچار دگرگونی گردید. از این پس، آنان در بررسیها و تحلیلهای خویش به اسلام توجه ویژه ای کردند؛ اسلامی که قبلاً نادیده گرفته می شد، اکنون به قدرت تبیینگر بدل شده است، [1] که بدون آن شناخت حوادث و رویدادهای جوامع اسلامی قابل درک نخواهند بود.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، مثل سایر انقلابها، نشرهزاران کتاب و مقاله از سوی افراد، موسسات و مراکز علمی، محافل خبری و سیاسی را در پی داشت. به گفتۀ برخی از منابع تا نیمه دهه 1990 حدود2100 عنوان کتاب در اروپا و امریکا دربارۀ انقلاب اسلامی نوشته شده است. [2] در این مقاله آثار و مقالات منتشر شده از سوی مراکز خبری که دارای رنگ و بوی ژورنالیستی است، مورد نظر نمی باشد. دستورالعملهایی که در برابر انقلاب، اتخاذ شده اند، نیز مورد توجه نخواهند بود. همچنین آثاری که در ارتباط با سایر ابعاد دین به نگارش در آمده اند، در این مقاله جایی نخواهند داشت؛ بلکه تنها به گزیدۀ آثاری می پردازیم که در محافل آکادمیک به بررسی نقش دین در دگرگونیهای اجتماعی و انقلاب اسلامی می پردازند. فرضیه ای که دنبال خواهد شد این است که با ظهور انقلاب اسلامی، تئوریهای پیشین انقلاب دچار نارسایی شده اند زیرا با آن تئوریها تحلیل انقلاب اسلامی امکان نخواهد داشت.

با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، پدیدۀ پرسابقه ای به نام «مذهب و ایدئولوژی» و افراد حامل آن «روحانیت» و «روشنفکران دینی»، که پیش از آن در عرصۀ پژوهشهای علمی مورد بی توجهی قرار گرفته بودند در محافل و مراکز آکادمیک بشدت مورد بازبینی و بررسی دوباره واقع شدند؛ چنان که نیکی کری اظهار می دارد:

«انقلاب سالهای 1978 و 1979 (1357) و پیامدهای آن برای نخستین بار در خلال 25 سال، توجه وسیع همگانی همراه مقدار زیادی سرگردانی و ابهام را نسبت به ایران جلب نمود. در کجای عالم قبلاً دیده شده بود که رهبر یک مذهب جاافتاده به عنوان سردمدار پر شور و پر آوازۀ یک انقلاب علیه یک حاکم سلطنتی ظهور نماید، حاکمی که مدعی حقانیت خود و پیوندش با گذشتۀ ملی سرزمنیش ... بود.»[3]

انقلاب اسلامی تحقیقات و پژوهشهای گسترده ای را در محافل دانشگاهی در پی داشت که در آنها نقش برجستۀ دین در میان سایر عوامل انقلاب مورد تحقیق قرار می گرفت. همۀ این آثار لزوماً اسلوب واحد و نتیجه یکسانی را در پی نداشت، اما در تمام آنها دین به عنوان یک پروژۀ تحقیقی و پژوهشی به شکل نسبتاً جدید جایگاه خود را در میان سایر پروژه های تحقیقاتی و علمی باز کرد.

برای دستیابی به این نتیجه به گزیده ای از آثار منتشر شده طی چند سال پس از انقلاب اسلامی در محافل دانشگاهی ایران و عمدتاً غرب و نیز برخی از دیدگاههای دانشمندان و متفکران دربارۀ انقلاب اسلامی و نقش دین در آن اشاره خواهیم کرد؛ هرچند برخی را عقیده راین است که در ایران هنوز یک کتاب جامع و دارای اسلوب قابل قبول دربارۀ انقلاب اسلامی تألیف نشده است. [4] در عین حال در دانشگاههای ایران به تجزیه و تحلیل نقش دین در مسائل سیاسی و اجتماعی به مراتب بیشتر از دورۀ پیش از انقلاب پرداخته می شود و نیز کتابها و مقالاتی دربارۀ انقلاب اسلامی و یا تحلیل و بررسی آن در چارچوب تئوریهای پیشین به عمل آمده است. از باب نمونه، می توان میزان پایان نامه های دورۀ تحصیلات تکمیلی در دانشگاهها را که دربارۀ انقلاب اسلامی به رشته تحریر در آمده، به عنوان یک شاخص در نظر بگیریم.

تعداد پایان نامه های دوره کارشناسی ارشد گروه آموزشی علوم سیاسی دانشگاه تهران:

 

سالها

مجموع

مربوط به انقلاب اسلامی و گروههای اسلامی

1371

14

3

1373

10

3

1374

18

8

جمع

42

14

 منبع: مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره 30، دی ماه 1372؛ شماره 34، زمستان 1373؛ شماره 35، پاییز 1375.

آمار فوق نشان می دهد که در حدود  پایان نامه هابه موضوع مورد نظر پرداخته است که خود بیانگر توجه به دین است. درکل، آثار مورد استناد در این جا را به دو دسته می توان طبقه بندی کرد.

1 - آثاری که در تحلیل و بررسی انقلاب اسلامی دین را تنها عامل انقلاب یا برجسته ترین آن معرفی می کنند و سایر عوامل را فقط به عنوان کاتالیزور و عامل شتاب دهنده پیروزی انقلاب یاد می کنند. این گونه آثار در ایران و خارج از این کشور مشاهده می شود. در ایران می توان از کتاب «انقلاب اسلامی و ریشه های آن»[5] از عباسعلی عمید زنجانی، که از چهره های دانشگاهی و نیز روحانی است، نام برد. وی کتاب خود را در چهار بخش تنظیم کرده است. بخش دوم ریشه های عقیدتی انقلاب اسلامی و بخش سوم ریشه های تاریخی آن را برمی شمارد. قسمت چهارم که با عنوان «علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران» مشخص شده است، به مباحثی می پردازد که از دید نویسنده تنها نقش سرعت دهنده در پیروزی انقلاب را بازی کرده اند، مثل وضعیت اقتصادی، نوسازی، سیاست حقوق بشر کارتر و... ؛ عواملی که بیشتر در تحلیل نویسندگان غیر ایرانی از آنها همسنگ با نقش مذهب یاد شده است.

همچنین می توان به اثر حامد الگار، تحت عنوان «ایران و انقلاب اسلامی»[6] اشاره کرد. وی در این اثر از اسلام به عنوان ایدئولوژی یاد می کند و آن را عامل انقلاب می داند.

می توان به آثار دیگر منتشر شده در غرب اشاره کرد که از مذهب به عنوان تنها مشخصۀ انقلاب اسلامی یاد شده است. «آلن رایت» در کتاب خود با عنوان «به نام خدا» (In The name of God)، حامل چنین برداشتی است. «رایت» به جای تحلیل انقلاب به بررسی سیاست خارجی ایران می پردازد و به این نتیجه می رسد که تنها محرک سیاست خارجی ایران اسلام انقلابی است و به همین جهت جمهوری اسلامی را یک پدیدۀ استثنایی تلقی می کند.

برخی از این آثار دین را مورد پژوهش قرار می دهند و برخی به بررسی متفکران دینی می پردازند. اثر پروفسور الگار، دین و روشنفکران دین باور را همزمان مورد توجه قرار می دهد ولی عمید زنجانی تنها دین را. برخی نیز نقش دین را از زاویۀ روشنفکران دینی و ایدئولوکهای مذهبی مورد تحقیق قرار داده اند. چنان که حمید دهباشی استاد دانشگاه کلمبیای امریکا، به نام «الهیات نارضایتی: بنیاد ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران»[7] نمونه برجسته آن است. دهباشی با دید جامعه شناسانه به بررسی نقش ایدئولوژی و تأثیر ایدئولوکهای دینی و روشنفکران مذهبی که در پردازش و ارائه ایدئولوژی انقلاب اسلامی سهم داشته اند می پردازد. نویسنده اندیشه چهره هایی مثل جلال آل احمد، شریعتی، بازرگان، بنی صدر، علامه طباطبایی، علّامه مطهری، آیة الله طالقانی و امام خمینی را تجزیه و تحلیل می کند. در کتاب «برای هرکدام ازاشخاص و شخصیتهای فوق، مفهوم خاصی که ناظر بر برجسته ترین کار و جهت حرکت فکری آنهاست برگزیده شده است. به عنوان مثال، از آیة الله طباطبایی با عنوان «بعد فلسفی ایدئولوژی اسلامی» و از آل احمد با عنوان «طلوع ایدئولوژی اسلامی» یاد شده است. در این نامگذاری، از امام خمینی به عنوان الهیات پرداز و الهیات شناس نارضایتی نام برده شده است... . کتاب الهیات نارضایتی نفی شرایط نابهنجار اجتماعی و سیاسی که منجر به انقلاب گردید نیست، ولی این برجستگی را دارد که نشان می دهد که شخصیتها و ایده هایشان در یک روند تدریجی می توانند ابزار لازم برای متقاعد کردن دیگران برای دست زدن به حرکتهای اجتماعی را فراهم کنند. در ایران پیش از انقلاب، شخصیتهای مسلمان و ایدئولوکها سهم بسزایی در پرداخت ایدئولوژی مذهبی داشتند و توانستند منظومه ای که می توان از آن با عنوان الهیات نارضایتی یاد کرد بنا کنند.»[8]

دکتر حمید عنایت، از چهره های دانشگاهی ایران، در اوایل انقلاب اسلامی طی مقاله ای نقش مذهب شیعه را در پیدایی انقلاب اسلامی بسیار مهم می داند؛ هر چند مانند بسیاری از تئوری پردازان انقلاب، سایر علل را انکار نمی کند. «این انقلاب در جهت توسعه آگاهی مذهبی به وقوع پیوست، که عمق وفاداری به مذهب شیعه را نمودار کرد. مذهب شیعه موجب شد تا انقلاب خصوصیاتی را کسب کند که در میان سایر انقلابهای همعصرمان جایگاه ویژه ای را پیدا کند. تأکید برمذهب، افکار آن دسته ازنویسندگان را باطل کرد که انقلاب را روند تدریجی اجتماعی و اقتصادی می دانستند. چنانچه انقلاب به معنی ترکیبی از عوامل بلند مدت باشد که بتدریج رژیم پهلوی را مضمحل کرد، افکارشان در این خصوص درست است. لیکن اگر این حرکت به مفهوم مرحله قطعی و نهایی خیزش عمومی و همانند حلالی برای آن عوامل باشد، نقش مذهب را عنصر اصلی در کل مسئله می دانم.»[9]

2 - آثاری که در کنار سایر عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به نقش مذهب در دگرگونی اجتماعی می پردازند. در این میان،  از باب نمونه، به 3 اثر اشاره می شود. یکی از این آثار، کتاب «ریشه های انقلاب ایران»[10] از خانم نیکی کری، تاریخگر شهیر امریکایی است که در اروپا و امریکا ارزش و اعتبار ویژه  ای دارد. کری در این کتاب، که سه سال پس از انقلاب اسلامی انتشار یافت، براین باور است که انقلاب ایران، انقلابی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است.[11] نویسنده، شکست رژیم شاه را شگفت آور می داند و می گوید: «در کجا قبلاً کسی دیده بود که حکومتی مجهز به میلیاردها دلار تسلیحات نظامی، نیرویهای مسلح، پلیس مخفی و آشکار که قاعدتاً همۀ آنها نیز آمادۀ استفاده بود، این چنین در مواجهه با شورشهای متناوب، تظاهرات همگانی و وسیع، و اعتصابات از پای درآید.»[12] این سخنان خانم کری، که در تعارض با تئوری انقلاب تدا اسکاچپل است (بعد اشاره می شود)، با سخنان میشل فوکو (درپی می آید) همخوانی دارد. در هر حال خانم کری در پاسخ به این حیرت، به طور غیر مستقیم نقش دین را برجسته تر می کند.

«ایران و جهان: استمرار دهه انقلابی»، [13] کتابی است از «شیرین هانتر» که تنها به نقش دین نمی پردازد. وی با این دید، تحلیل سیاست خارجی ایران را تنها در پرتو عوامل ملی، تاریخی، جغرافیایی و دینی ممکن می داند. البته او معتقد است که درابتدا، اسلام تنها فاکتور تعیین کنندۀ سیاست خارجی ایران بود، اما بتدریج و با گذشت زمان، بر اثر جنگ ایران و عراق و عدم موفقیت ایران در صدور انقلاب، در معیارها و ضوابط ایدئولوژیک سیاست خارجی جمهوری اسلامی تجدید نظر به عمل آمد. [14] بدون شک، هانتر از نقش دین در پیدایش انقلاب سخن نمی گوید اما پرداختن به نقش دین در تعیین مسئله مهمی چون سیاست خارجی انقلاب، از اصل انقلاب به دور نمی باشد.

کتاب دیگری که جای خود را در میان آثار مهم دربارۀ انقلاب اسلامی باز کرده است، اثر ابراهامیان است. وی از ایرانیانی است که در خارج از ایران به دنیا آمده و رشد یافته است. کتاب او با نام «ایران در فاصله دو انقلاب»[15] یاد می شود. وی در این کتاب با دید مارکسیستی - طبقاتی به تحلیل انقلاب می پردازد و آن را دارای ریشه های عمدتاً اجتماعی و اقتصادی و سیاسی می داند، لیکن در نهایت نقش ایدئولوک و رهبر مذهبی انقلاب را، با مقایسه با رهبران انقلابهای قرن 20 درجهان، مورد تصدیق قرار می دهند.

طبیعتاً باید بین آثاری که دین را عامل اصلی یا تنها عامل می دانند و آثاری که دین را یکی از عوامل انقلاب می دانند، فرق گذاشت، زیرا در دستۀ اول یا دین تنها عامل انقلاب و یا عامل اصلی شناخته می شود، اما در دستۀ دوم همسنگ با سایر عوامل است و در نهایت از نقش دین - درمقایسه با دسته اول - کاسته می شود. در عین حال درهر دو دسته، عامل جدیدی را در پیدایش تحولات اجتماعی مشاهده می کنیم که قبلاً نادیده گرفته می شد.

فوکو و اسکاچپل

تا این جا به گزیدۀ آثاری پرداخته شد که دیدگاههای جالب توجهی دربارۀ انقلاب اسلامی ارائه کرده بودند. در این قسمت به طور بسیار مختصر و متناسب با این مقاله به دیدگاه دو چهرۀ برجسته آکادمیک، که دربارۀ انقلاب اسلامی مقالاتی دارند، می پردازیم: تدا اسکاچپل و میشل فوکو.

اسکاچپل از تئوری پردازان انقلاب است. او بر اساس متدولوژی برینگتن مور به مطالعۀ انقلابهای فرانسه، روسیه و چین پرداخته است. او دارای گرایش مارکسیستی است و در عین حال منتقد آن. در تحلیل انقلاب به ایده ها، رهبران و آگاهی جمعی بها نمی دهد و جایگاه طبقه را - بازیگر صحنه انقلاب در بینش مارکس - با دولت، بدل می کند. از نظر او انقلاب زمانی رخ می دهد که دولت تحت تأثیر شرایط بین المللی – جنگ طولانی با دولت دیگر - و شرایط داخلی، ضعیف گردد. ضعف دولت، بحران سیاسی را درپی دارد و آن به نوبۀ خود انقلاب را.

تدا اسکاچپل، که در اثر منتشر شده اش با عنوان «دولت و انقلاب اجتماعی»[16]، به انقلاب اسلامی نپرداخته بود، سه سال پیش از انتشار آن یعنی 1982 طی مقاله ای [17] به انقلاب اسلامی پرداخت. وی متوجه شد که تئوری پیشین او در تبیین انقلاب اسلامی کارایی ندارد. لذا درگام نخست، با توجه به انقلاب اسلامی، دربارۀ نقش رهبران و آگاهی توده ها تجدید نظر کرد و آن را مهم شمرد. در گام دوم، به این نتیجه رسید که باید نقش ممکن سیستمهای عقیدتی را در تحولات اجتماعی و رفتار سیاسی در نظر گرفت. وی معتقد است که در انقلاب اسلامی ایران، ایدئولوژی اسلامی نقش اصلی را در پیدایش آن بازی کرده است، در عین حال نقش سایر عوامل را نادیده نمی گیرد.

افزون براعتراف شخص اسکاچپل به ضعف تئوری اش در تبیین انقلاب اسلامی، اشاره ای به سخنان فوکو، ضعف تئوری فوق را روشنتر و نقش دین را عیانتر می کند. فوکو، فیلسوف فرانسوی و از چهره های مهم مدرنیسم است که در سالهای انقلاب به ایران آمد. مشاهدات او در ایران جالب است. او مواردی را مشاهده کرد که تئوری اسکاچپل را رد می کند. اسکاچپل عقیده داشت که قبل از وقوع انقلاب دولت تحت شرایط بین المللی و داخلی بشدت ضعیف می شود، سپس بحران سیاسی و بعد انقلاب پدید می آید. طبق این تئوری در ایران قبل از انقلاب باید دولت شاه متأثر از عوامل داخلی و خارجی تضعیف شده باشد. اما فوکو و مشاهداتش این را رد می کند. وی می گوید: «در آنچه که در ایران رخ می دهد حقیقت چشمگیری وجود دارد. در ایران حکومتی تا بن دندان مسلح سرکار بود که ارتش عظیمی در اختیار داشت، ارتشی که بیش از آنچه بتوان فکرش را کرد به رژیم وفادار بود، و پلیسی که کارایی چندانی نداشت، ولی خشونت و قساوتهای آن اغلب فقدان کارایی را جبران می کرد: وانگهی رژیم حاکم بر ایران، رژیمی بود مورد حمایت مستقیم ایالات متحده؛ خلاصه کلام اینکه رژیمی بود که از حمایت کل جهان برخوردار بود، از حمایت کشورهای بزرگ و کوچکی که دور و برش را گرفته بودند. به عبارت دیگر تمام برگهای برنده را در اختیار داشت، البته به علاوه درآمدهای عظیم نفتی برای دولت که هر طوری که دلش می خواست آن را مصرف می کرد، لیکن با وجود اینها، ملتی برای قیام به پا خاستند؛ البته این قیام و خیزش بر بستری از بحرانها و مشکلات اقتصادی نیز استوار بود، لیکن در آن زمان مشکلات اقتصادی ایران آن قدر جدی نبود که بتواند ملتی را در گروههای صدهزارنفری، در گروههای میلیونی به خیابانها بکشاند و سینه های عریان خود را سپر گلوله سازند.»[18] بنابراین، با توجه به وضعیت دولت شاه و تئوری اسکاچپل، اصلا زمینۀ انقلاب در ایران وجود نداشت، در حالی که عکس آن رخ داد. پس باید ریشه خیزش را در جای دیگر جستجو کرد. فوکو می گوید: «آنچه که مایۀ زیبایی، گیرایی و در عین حال جاذبه انقلاب ایران می شود این است که تنها یک صف بندی و یک رویارویی وجود دارد: صف بندی بین کل ملت و دولتی که با تسلیحات و نیروی انتظامی خود این ملت را تهدید می کند.»[19] به عبارت دیگر «انقلاب یک اراده مطلق جمعی را به منصۀ ظهور رسانیده است و در تاریخ، ملتهای معدودی به چنین موقعیتی دست یافتند.»[20]

سئوال این است که منشأ این خیزش و نیز عامل وحدت دهندۀ مردم در برابر حکومت چه بود؟ به اعتقاد فوکو، در اینجاست که اسلام و مذهب نقش خود را بازی می کند. «مذهب در واقع یک واژگان، فرهنگ، مراسم، آیین و درام فاقد زمانی است که می توان درام تاریخی ملتی را در آن متبلور و مجسم کرد که در مبارزه علیه حکومت از حیات و هستی خود دست می شوید.»[21] حمید عنایت هم می گوید: «اسلام شیعه اولین منبع برای تجهیز و چارچوب بنیادی انقلاب می باشد... " شیعه بودن انقلاب و نیز رهبری آیة الله خمینی"، توانست حداکثر افراد را نسبت به تعداد کمی از شعارهای عمومی همچون استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی متفق الرأی نماید.»[22]

* * *

آنچه به طور گزینشی تا این جا آورده شد، تنهای اشاره ای به بخش اندکی از آثاری بود که دربارۀ انقلاب اسلامی به رشتۀ تحریر در آمده اند. هدف نگارنده این بود که نقش پیروزی انقلاب و بنیانگذار آن در طرح مباحث دینی در محافل آکادمیک روشن گردد. قطعا چنین عنوانی گسترده است و در فرصت اندک انجام نشدنی. در مقاله تنها به مباحثی اشاره شد که نقش دین را در دگرگونیهای اجتماعی برجسته می کنند؛ انقلاب برجسته ترین شکل اجتماعی است. قبل از انقلاب اسلامی، در تئوریهای مارکسی، کارکردگرایانه، ساختارگرایانه و روانشناسانه انقلاب، نقش مذهب و دین مطرح نبود. با پیروزی انقلاب، علاوه برطرح مباحث دینی در محافل آکادمیک و تلاش برای شناخت جنبه های اجتماعی دین اسلام، تئوری جدیدی دربارۀ انقلاب پدید می آید که چارچوب مناسب برای تحلیل و درک وقایع قرن بیستم و بویژه نیمۀ دوم آن، در کشورهای اسلامی فراهم می آورد.

 

منبع: مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی، ج 1، ص 205.


پاورقیها:

[1] - برنارد لویس، بازگشت به اسلام؛ از مدرنیسم به نظم اخلاقی، مبدل ایست، شماره 2، بهار :1987، در روزنامه ایران، 17 / 11 / 1375، ص 6.

[2] - بنگرید به میزگرد «انقلاب اسلامی؛ دستاوردها و تهدیدها»، در ماهنامه صبح، شماره 67، اسفند 1375 ص 18.

[3] - نیکی آر. کری، ریشه های انقلاب ایران، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، (تهران، انتشارات قلم، 1369)، ص 15.

[4] - میزگرد«انقلاب اسلامی، دستاوردها و تهدیدها»، ص 18.

[5] - عباس عمید زنجانی، ریشه های انقلاب اسلامی. تهران: نشر کتاب سیاسی، 1371، چاپ پنجم،

[6] - از این کتاب در ایران دو ترجمه صورت گرفته است:

- انقلاب اسلامی در ایران. ترجمه مرتضی مطهری و حسن چیذری. تهران: قلم، 1360.

- ایران و انقلاب اسلامی. ترجمه انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. بی جا. بی تا.

[7] - Hamid Dabashi, Theology of  Discontent: The Ideological foundation of the Islamic Revolution in Iran. New york: New york university press. 1993.

[8]  - مجله سیاست خارجی، سال هفتم، تابستان و پاییر 72، شماره 2 و 3، ص ص51، 65.

[9] - حمید عنایت، انقلاب درایران سال1979، مذهب به عنوان ایدئولوژی سیاسی، ترجمه مینا منتظر، در فرهنگ توسعه، سال اول، شماره 4، بهمن و اسفند 1371، ص7.

[10] - Nikki, R. keddi. Roots of revolution - An Interpretive History of Modern Iran. yale  university pres. 1981.

[11] - همان، ص 15.

[12] - همان جا

[13] - Shireen, Hunter. Iran and The world: continuity in a Revolutionary Deecade. Indiana: Indiana univdersity press.

[14] - به نقل از فصلنامه سیاست خارجی، سال پنجم، شماره 1، 1370، ص ص 6 - 224.

[15] - Ervand. Abrahamian. Iran: Between tow Revolutions. New Jersey: Princeton university press. 1982.

 

 

 

 

 

 

 

. انتهای پیام /*