جامعه شناسی زن در مقایسه با مرد در دیدگاه امام خمینی)

حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا صدیق اورعی

خلاصه مقاله

دربارۀ جامعه شناسی زن در مقایسه با مرد، ابتدا باید به طرح چارچوب مفهومی پرداخت و سپس به بررسی واقعیتها و تنظیم آنها اهتمام ورزید، و اگر بنا باشد این بحث از دیدگاه یک اندیشمند ارائه شود، پس از طراحی چارچوب مفهومی باید به مطالعۀ اندیشه های متفکر مورد نظر و تنظیم آنها همت گماشت که در مقاله حاضر کار نوع دوم مورد توجه است.

بر اساس چارچوب مفهومی ارائه شده سوالهای اصلی عبارتند از:

1 – آیا هنجارهای فراگیر اجتماعی برای زنان و مردان متفاوت است، و اگر چنین است در چه مواردی است؟

2 – زنها در کسب صلاحیتها در چه مواردی مانند مردان هستند، در چه اموری با محدودیت روبرویند و در چه اموری تشویق می شوند؟

3 – در احراز موقعیتهای اجتماعی، در چه مواردی زنان مانند مردان هستند و در چه مواردی متفاوتند؟

4 – نحوه و میزان برخورداری زنان در موقعیتهای اجتماعی احراز شده از مزایای گوناگون چگونه است، و چه تفاوتی با مردان دارد؟

5 – در موارد چهارگانه که در سئوالهای قبل مطرح شد، ظلم به زنان چگونه است و چه راه حلی دارد؟

در خلال مقاله کوشش شده است تا بر اساس دیدگاههای حضرت امام(س) به سئوال فوق پاسخ داده شود.

 

چارچوب مفهومی

 جامعه و گروههای اجتماعی

ما در جامعه زندگی می کنیم. عضو خانواده پدری هستیم و اغلب با ازدواج کردن عضو خانواده همسری نیز می شویم. عضویت در گروههای دوستی، عضویت در گروههای فکری، عضویت در گروههای هنری، عضویت در گروههای خویشاوندی، عضویت در گروههای شغلی، عضویت در گروههای محلی، نژادی، ملی و … بخشی از زندگی اجتماعی ما است. تمامی موارد یاد شده گروه اجتماعی هستند.

گروه اجتماعی یعنی افرادی که دارای عمل متقابل مستمر هستند و نسبت به یکدیگر احساس پیوستگی می کنند. گروه می تواند از دو نفر یا بیشتر تشکیل شود.

اگر در درون گروه افراد نسبت به یکدیگر وضع متفاوتی به خود بگیرند و یا تقسیم کار صورت گیرد، «موقعیت »هایی به وجود می آید که احراز کنندۀ هر موقعیت باید کارهای معینی را انجام دهد.

اگر گروه در عین احساس پیوستگی دارای تقسیم کار و موقعیتهای اجتماعی مختلف برای اعضای خود باشد، دارای ترتیب و نظم است. به گروه نظم یافته (وقتی به نظم یافتگی آن توجه داریم) سازمان اجتماعی می گویند.

به عبارت دیگر گروه اجتماعی دارای چند موقعیت اجتماعی متمایز سازمان اجتماعی است.

_______________________________________________________

+

اتخاذ وضع کتفاوت نسبت به یکدیگر ¬ پیدایش موقعیتها در گروه

و یا:

+

تقسیم کار ¬ پیدایش موقعیتها در گروه

_______________________________________________________

 سازمان و نظام اجتماعی

گفتیم سازمان اجتماعی، گروه اجتماعی دارای ترتیب است. سازمان اجتماعی، گروه اجتماعی چند موقعیتی (در مقابل تک موقعیتی) است. به مجموعه ای مرتبط (شبکه ای) از موقعیتهای اجتماعی که در یک گروه اجتماعی موجود باشد، نظام اجتماعی می گویند. با توجه به تعریف نظام اجتماعی می توان مجدداً سازمان اجتماعی را تعریف کرد: سازمان اجتماعی، گروه اجتماعی دارای نظام اجتماعی است.

سازمان اجتماعی می تواند کوچک یا بزرگ باشد. گروه اجتماعی دو نفره تا گروه اجتماعی ملی که همان جامعه است می توانند دارای نظام اجتماعی باشند. بنابراین سازمان اجتماعی می تواند گروهی با حداقل دو موقعیت باشد. مانند خانواده زن و شوهری و کارگاه دارای یک استاد و یک شاگرد. و نیز سازمان اجتماعی می تواند درارای نظام اجتماعی گسترده و چندین موقعیتی باشد.

نکته قابل توجهی وجود دارد و آن اینکه: تعداد موقعیتهای سازندۀ نظام اجتماعی، با تعداد افراد سازنده گروه اجتماعی (که حامل نظام اجتماعی است) همیشه برابر نیستند. گروه دو نفرۀ تشکیل دهندۀ خانوادۀ همسری، دارای نظام اجتماعی دو موقعیتی شوهری بانویی - هستند. در چنین حالتی تعداد افراد گروه با تعداد موقعیتهای نظام اجتماعی آن برابر است: دو نفر و دو موقعیت.

اما اگر همین دو نفر، فرزندی پیدا کنند؛ وضع مرد خانه به فرزند، موقعیت پدری است و وضع زن خانه به فرزند، موقعیت مادری است و کودک نسبت به افراد بالغ یاد شده وضعی دارد که موقعیت فرزندی است. در چنین حالتی گروه سه نفره دارای نظام اجتماعی پنج موقعیتی است.

از سوی دیگر ممکن است تعداد افراد گروه از تعداد موقعیتهای نظام اجتماعی موجود در آن بیشتر باشد. مثلاً در یک گروه اجتماعی کلاس درس که سی دانش آموز و یک معلم وجود دارد سه موقعیت وجود دارد: موقعیت معلمی، موقعیت دانش آموزی و موقعیت همکلاسی و اگر یکی از دانش آموزان مبصر باشد، نظام اجتماعی کلاس چهار موقعیتی می شود، هر چند تعداد افراد گروهی که دارای چنین نظام اجتماعی است سی و یک نفر است. در هر گروه اجتماعی و سازمان اجتماعی، عملهایی طبق الگوهای معین انجام می گیرد. به عبارت دیگر اگر بنا باشد بین عده ای به طور مستمر عمل متقابل برقرار باشد، عملها باید به گونه ای باشند که اعضا و طرفین تعامل حاضر به ادامۀ آن باشند و عکس العمل مربوط به عمل، مشخص باشد؛ و به عبارت دیگر: «انتظارات» افراد از یکدیگر باید معین و برای طرفین شناخته شده و پذیرفته شده باشد.

به الگوی معین و مورد توافق برای عمل، «هنجار» می گوییم. هنجارها برخی عام و همگانی و برخی خاص هستند. مثلاً اگر در یک گروه اجتماعی یا سازمان، پذیرفته شده باشد که: «باید با لباس کامل نزد دیگران حاضر شد»؛ این هنجار، عام و همگانی است. یعنی همه اعضای گروه باید آن را انجام دهند. اما هنجارهایی هم هست که مخصوص به احرازکنندۀ یک موقعیت معین است. مثلاً اگر در یک سازمان «موقعیت ریاست» وجود دارد، برای احرازکنندۀ این موقعیت (یعنی رئیس) الگوهای خاص عمل وجود دارد که برای معاونان او یا اعضای عادی لازم نیست از آن الگوها پیروی کنند.

با توضیحاتی که دربارۀ هنجار (الگوی عمل) و تقسیم آن به هنجارهای عام و هنجارهای خاص برای هر موقعیت، ارائه شد؛ مفهوم جدیدی را می توانیم معرفی کنیم:

«نقش» عبارت است از هنجار (الگو)های خاص عمل برای احراز کنندۀ یک موقعیت اجتماعی معین. پس موقعیت، جایگاهی و وضعیتی در سازمان اجتماعی است و نقش مربوط به موقعیت، شرح وظایف و دستورالعملهای احرازکنندۀ آن موقعیت است.

 

                   انقطاع انقطاع

تعامل           تنازع                                          غلبه یکی و تسلیم دیگری

توافق           مصالحه

                                                توافق

مفهوم پایگاه اجتماعی

هنجارها از لحاظ درجه عام و خاص بودن و از لحاظ درجه کلی و جزیی بودن متفاوت اند. حیطه مورد توجه هنجارها نیز تفاوت دارند. برخی هنجارها تعیین کنندۀ تقسیم کار و موقعیتها هستند. برخی هنجارها تعیین کنندۀ وظایف هر موقعیت اند که به مجموعه هایی از آن نقش گفته می شود. برخی هنجارها نیز هستند که پاداشها و مزایای احراز کنندۀ یک موقعیت اجتماعی را (صرف نظر از شخص احرازکنندۀ آن موقعیت) تعیین می کنند. هنجارهای تعیین کنندۀ مزایا و پاداشها و برخورداریهای یک موقعیت اجتماعی از ارزشهای اجتماعی (دارایی، احترام، اقتدار، ارتباطات و اطلاعات) را پایگاه اجتماعی می گویند. به عبارت دیگر: میزان استاندارد برخورداریهای یک موقعیت اجتماعی از دارایی، احترام، اقتدار، ارتباطات و اطلاعات، پایگاه اجتماعی نامیده می شود.

اکنون مفهوم نظام اجتماعی را مجدداً تعریف می کنیم:

«نظام اجتماعی» شبکه ای از موقعیتهاست که برای هر موقعیت نقشی و پایگاهی وجود دارد. تفاوت گروه و نظام اجتماعی در این است که گروه نامی است برای افراد دارای تعامل مستمر با احساس پیوستگی، ولی نظام اجتماعی به سیستم و ترتیب و نظم و نسق یک مجموعه نظر دارد و می تواند قبل از اینکه افراد به یکدیگر بپیوندند، نظام آن را طراحی کرد.

وقتی می گوییم کلاس درس یا خانواده دارای نظام اجتماعی است یعنی در آن تقسیم کار شده است و موقعیتهایی مشخص گردیده است. هر موقعیتی نیز از شرح وظایف و دستورالعملهایی خاص به خود برخوردار است، یعنی به ازای هر موقعیتی، نقشی مقرر شده است. و نیز هر موقعیتی از شرح مزایا و پاداشهای معینی برخوردار است یعنی به ازای هر موقعیتی پایگاهی مقرر شده است.

 

گروه اجتماعی و پیوستگی

در هر سازمان اجتماعی، گروه اجتماعی و نظام اجتماعی وجود دارد. گروه اجتماعی که حامل نظام اجتماعی است؛ سازمان اجتماعی نامیده می شود. همانطور که قبلاً گفته شد پیوستگی اعضای سازمان ریشه در گروه بودن آنها دارد. اگر افراد دارای تعامل مستمر، احساس پیوستگی نداشته باشند، گروه اجتماعی نیستند. مانند فردی که بیست سال است با فلان مغازه دار در فلان کوچه در تعامل خرید اجناس است ولی چون احساس پیوستگی بین مشتری و فروشنده نیست گروه اجتماعی نیستند. پس منشأ پیوستگی اعضای گروه بودن آنهاست.

نظام اجتماعی و تمایز

نظام اجتماعی به طور ذاتی مشحون از تمایز است. اگر موقعیتهای متمایز و شرح وظایف هر موقعیت به طور متمایز از نقش موقعیتهای دیگر و پایگاه اجتماعی هر موقعیت متمایز از شرح مزایای موقعیتهای دیگر وجود نداشته باشد، نظام اجتماعی وجود نخواهد داشت. با دقت در مطالب قبل، به آسانی تصدیق خواهیم کرد که: «تمایز، ذاتی نظام اجتماعی است».

توافق در گروه اجتماعی

اعضای سازمان اجتماعی در واقع اعضای گروهی هستند که دارای نظام اجتماعی است. گروه اجتماعی افراد دارای تعامل مستمر با احساس پیوند هستند. تعامل مستمر بدون توافق بر چگونگی تعامل و میزان آن میسر نیست. چون اگر دو نفر به تعامل بپردازند و تعاملی که انجام شد حداقل برای یکی از دو طرف ناراحت کننده و غیر قابل قبول باشد (در حالت اختیار) استمرار نخواهد یافت.

همان طور که در نمودار فوق دیده می شود تعامل چند سرانجام دارد: انقطاع، توافق و یا تداوم غیر اختیاری. پس استمرار اختیاری تعامل مستلزم توافق بر شکل و اندازۀ تعامل است. و معلوم است که افراد دارای تعامل مستمر همراه با توافق ممکن است احساس پیوند پیدا کنند و گروه اجتماعی شوند.

پس احساس پیوند و توافق بر تعامل با استمرار تعامل در ارتباط است و هنجارها شکل مورد توافق عمل هستند.

 

توافق در سازمان اجتماعی

قبلاً گفتیم سازمان اجتماعی گروه اجتماعی دارای نظام اجتماعی است. و نیز گفتیم استمرار اختیاری تعامل از آثار توافق بر تعامل است و چون گروه اجتماعی افرادی هستند که دارای تعامل مستمر و احساس پیوند هستند، پس دارای توافق بر تعامل هستند. پس همانطور که قبلاً گفتیم: خاستگاه احساس پیوند، گروه اجتماعی است؛ اکنون اضافه می کنیم که خاستگاه توافق نیز گروه اجتماعی است. و هر سازمان اجتماعی نیز چون یک گروه اجتماعی دارای توافق است.

 

توافق بر تمایز

هر سازمان اجتماعی گروه اجتماعی حامل نظام اجتماعی مخصوص به خود است. تمایز ذاتی نظام اجتماعی است. پس هر سازمان ذاتاً دارای تمایز است وگرنه نظام اجتماعی ندارد و سازمان نیست. از سوی دیگر هر سازمان اجتماعی گروه اجتماعی است و اساس گروه اجتماعی احساس پیوستگی اعضا است که اساس این پیوند نیز توافق بر تعامل و توافق بر پیوند است. پس بدون توافق تعامل مستمر و پیوستگی وجود نخواهد داشت. پس همان طور که سازمان (از حیث دارا بودن نظام اجتماعی) ذاتاً دارای تمایز است؛ از حیث گروه بودن نیز ذاتاً دارای توافق است. و توافق اعضای سازمان بر تمایزهای نظام اجتماعی همان سازمان است. پس عامل تداوم وجود هر سازمان اجتماعی توافق بر تمایز است و اینکه «اگوست کنت» گفته است: «اساس هر نظم اجتماعی وفاق جمعی است» اشاره به همین معنی است.

تمایز و تنازع

گاهی تمایزهای موجود در یک سازمان اجتماعی برای برخی اعضا قابل قبول نیست و این حالت منجر به تنازع (آشکار یا پنهان، خشن یا مسالمت جویانه) می گردد.

 

توافق و تنازع در سازمان اجتماعی

چون هر سازمان اجتماعی گروه اجتماعی و دارای نظام اجتماعی است پس ذاتاً دارای توافق و ذاتاً دارای تمایز است ولی چون هر تمایزی الزاماً به کشمکش منجر نمی شود نمی توان گفت: «سازمان اجتماعی ذاتاً دارای تنازع است» اما تنازع بر تمایزها نیز واقعیت دارد لذا در یک سازمان مواردی از توافق بر تمایز و مواردی از تنازع بر تمایز قابل مشاهده است.

 

خلط تمایز و کشمکش

برخی از جامعه شناسان اولیه مانند کارل مارکس و پیروان بعدی آنها تمایز را با تضاد و کشمکش خلط کرده و یکی انگاشته اند و بنابراین واقعیت «تمایز ذاتی نظام اجتماعی و سازمان اجتماعی است»؛ را به صورت «کشمکش ذاتی نظام اجتماعی و سازمان اجتماعی است» بیان کرده اند و اصطلاحاً «مکتب تضاد» را به وجود آورده اند و خود را در مقابل «مکتب وفاق» دانسته اند. اما همانطور که معلوم شد تمایز و توافق ذاتی سازمان است و کشمکش در سازمان ممکن الوقوع است.

تضاد بر کدام تمایز؟

در توضیح نظام اجتماعی گفتیم که موقعیتهای متمایز به وجود می آیند و سپس شرح وظایف هر موقعیت به طور متمایز از موقعیتهای دیگر مطرح می شود و نقشهای متمایز به وجود می آیند و سپس پاداشهای متمایز برای موقعیتها و نقشهای متمایز مطرح می شود و پایگاههای متمایز به وجود می آیند. پس نظام اجتماعی موقعیتهای دارای نقش و پایگاه اجتماعی متمایز هستند. اکنون باید دید آیا موقعیتهای متمایز موجب تضاد می شود یا نقشهای متمایز و یا پایگاههای متمایز و یا هر سه و یا دو مورد از سه مورد با هم؟

جامعه  شناسان موقعیتهای متمایز و نقشهای متمایز را (که گاهی به همه آنها روی هم تقسیم کار گویند منشأ کشمکش نمی دانند و اصولاً آن را قابل حذف نمی شناسند. و در نتیجه تضاد و تنازع مربوط به تمایز پایگاهها یا تمایز در برخورداریهاست. توضیح اینکه: می دانیم انسانها نیازهای جسمی و روحی دارند و این نیازها به وسیلۀ اموری ارضا می شوند که امور ارضاکننده خواستنی و دوست داشتنی، مفید و خوب و ارزش شمرده می شوند و همین ها عناصر سازندۀ محتوای پایگاه اجتماعی هستند. و اگر کشمکشی هست بر سر همین امور خواستنی است نه بر انجام وظایف. و اگر می بینیم کسانی بر کسب موقعیتی و قبول شرح وظایفی با دیگری رقابت یا مبارزه می کنند برای خود موقعیت و نقش نیست بلکه برای پاداشهای مترتب بر آنهاست. شغل را می خواهند برای مزایایش و با تغییر مزایای مشاغل محبوبیت مشاغل تغییر می کند. پس تضاد بر تمایز پایگاهها است.

 

ارزش اساسی در پایگاه اجتماعی

بعد از اینکه معلوم شد هر جا تضادی هست تضاد بر تمایز پایگاههای اجتماعی است نه نقش و موقعیت؛ اکنون این سؤال مطرح می شود که: پایگاه اجتماعی میزان استاندارد برخورداریهای هر موقعیت از دارایی، احترام، اقتدار، اطلاعات و ارتباطات است. آیا در میان ارزشهای موجود در هر پایگاه اجتماعی برخی نسبت به سایر ارزشها جنبۀ اصلی و پایه ای ندارند؟ آیا تضاد به طور اساسی مربوط به تمایز در یکی از آنها نیست؟

جامعه شناسان به طور معمول به این سؤال پاسخ مثبت داده اند. کارل مارکس معتقد شد که ارزش پایه ای دارایی است و تمایز در دارایی اساس تضاد در سازمان اجتماعی است و برای حل تضاد اجتماعی پیشنهاد برابری در دارایی و رفع تمایز در دارایی را ارائه کرد. یعنی هر یک سازمان اجتماعی کوچک یا بزرگ موقعیتهای گوناگون و نقشهای گوناگون (تقسیم کار) باشد و پایگاههای گوناگون نباشد و چون اساس تمایز پایگاهها تمایز در دارایی است و اقتدار و احترام نیز دنباله و اثر دارایی است. پس تمایز در تقسیم کار باشد ولی همراه با برابری دارایی. و اگر داراییها برابر شوند اقتدار و احترام نیز برابر می شود و اگر هم اندکی نابرابری در اقتدار و احترام باقی ماند چون اساسی نیست منجر به تضاد نمی شود.

 

تضاد بر اساس تمایز در اقتدار

دارندورف از جامعه شناسان معاصر مکتب تضاد با طرح انتقاداتی بر نظر مارکس معقتد است که تمایز اساسی در پیدایش تضاد، تمایز در اقتدار است و با اقتدار است که دارایی هم کنترل می شود. و چه بسیار سازمانهایی که در آن دارایی توزیع نمی شود ولی تمایز و نابرابری اقتدار وجود دارد. محمد غزالی در بخش مذمت دنیا در کتاب احیاء علوم الدین نیز همین نظر را دارد و می گوید: «الولایة علی العاقل توجب الخصومة کولایة الزوج علی الزوجة و ولایة الاب علی الابن» اقتدار بر انسان موجب کشمکش می شود همانند ولایت و اقتدار شوهر بر زن، و ولایت پدر بر پسر.

 

بر اساس چارچوب مفهومی ارائه شده سؤالهای اصلی عبارت  اند از:

1 – آیا هنجارهای فراگیر اجتماعی برای زنان و مردان متفاوت است، و اگر چنین است در چه مواردی است؟

2 – زنها در کسب صلاحیتها در چه مواردی مانند مردان هستند، در چه اموری با محدودیت روبرویند و در چه اموری تشویق می شوند؟

3 – در احراز موقعیتهای اجتماعی، در چه مواردی زنان مانند مردان هستند و در چه مواردی متفاوت اند؟

4 – نحوه و میزان برخورداری زنان در موقعیتهای اجتماعی احراز شده از مزایای گوناگون چگونه است، و چه تفاوتی با مردان دارد؟

5 – در موارد چهارگانه که در سؤالهای قبل مطرح شد، ظلم به زنان چگونه است و چه راه حلی دارد؟

1 – آیا هنجارهای فراگیر اجتماعی برای زنان و مردان متفاوت است، و اگر چنین است در چه مواردی است؟

امام خمینی (س) معتقد است که اغلب مقررات و هنجارهای اجتماعی ناشی از دین اسلام برای زن و مرد یکسان است زیرا در اصل زنان و مردان انسان و یکسان هستند و در برخی موارد خاص تفاوتی در هنجارهای مربوط به زن و مرد وجود دارد که مبنا و ریشۀ آنها نیز یکسان است. با این توضیح که مقررات اسلامی برای تأمین مصالح است و در برخی موارد پیشگیری از مفاسد و تأمین مصالح مستلزم ایجاد مقرراتی برای زنان یا مردان به طور خاص است. امام خمینی (س) در این باره گفته است:

«قوانین اسلام همه به صلاح زن و مرد است.» [1]

«برای همه یک محدودیتهایی هست، محدودیتهایی شرعی و الهی، محدودیتهایی است که به صلاح خود جامعه است.» [2]

«از حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست، زیرا که هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. بله در بعضی از موارد تفاوتهایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد.» [3]

«در نظام اسلامی، زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد، حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رأی دادن، حق رأی گرفتن، در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم حق دارد. لیکن هم در مرد مواردی است که چیزهایی به دلیل پیدایش مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردی هست که به دلیل اینکه مفسده می آفریند، حرام است.» [4]

1 – 1 – حجاب، یکی از موارد تفاوت هنجارهای مربوط به زن با هنجار مربوط به مردان، اندازۀ الزامی حجاب است:

«در اسلام زن باید حجاب داشته باشد.» [5]

1 – 2 – ارث و طلاق، یکی از موارد تفاوت هنجارهای مربوط به زن و مرد تفاوت در هنجار مربوط به ارث و نیز مورد دیگر هنجار مربوط به طلاق است.

«هر کس به تساوی حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اینها (که جزء احکام ضروری اسلام هست) معتقد باشد… اسلام تکلیفش را تعیین کرده است.» [6]

 2 – وضع زن در کسب صلاحیتها

به طور مسلم بسیاری از صلاحیتها و مهارتها اکتسابی است و تا کسی آن صلاحیتها و مهارتها را کسب نکند نمی تواند بطور مرسوم موقعیتهای اجتماعی مربوط به آنها را احراز کند. و با توجه به جنبۀ مقدسی داشتن کسب صلاحیتها برای کسب موقعیتها و برخورداریهای ناشی از آن، برای مقایسۀ زن و مرد از نگاه جامعه شناختی باید به وضع زن در کسب صلاحیتها پرداخت.

2 – 1 – رشد، «اسلام می خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را نجات داده است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود.» [7]

«اسلام (زنها را) دستشان را گرفته آورده و در قبال مردها نگه داشته، در صورتیکه در زمانی که پیغمبر اسلام(ص) آمد، زنها را هیچ حساب می  کردند. اسلام زنها را قدرت داده است.» [8]

«تشیع نه تنها زنان را از صحنه زندگی اجتماعی طرد نمی کند، بلکه آنان را در جامعه در جایگاه رفیع انسانی خود قرار می دهد.» [9]

2 – 2 – اطلاع از مسائل روز، امام خمینی(س) زنان را به کسب صلاحیتهای اجتماعی و سیاسی مانند مردان دعوت می کند:

«خواهرهایی که تاکنون داخل در مسائل روز نبودند، در مسائل داخل بشوند.» [10]

«زنها امروز باید همانطور که مردها… در مسائل واردند، آنها در مسائل وارد باشند و تعلیم و تعلم صحیح داشته باشند.» [11]

2 – 3 – آموزش، «ما همه وظیفه داریم در مملکتمان، وظیفه آموزش داریم، آموزش چیزهایی که به دردشان می خورد در دین و در دنیا.» [12]

«زنان شیردل و متعهد، همدوش مردان عزیز به ساختن ایران عزیز پرداخته چنانکه به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداخته اند.» [13]

«شما خواهرها و برادرها… جدیت کنید که در آن مدرسه که هستید، تحصیل کنید و بالاتر از تحصیل، تهذیب اخلاق.» [14]

«مؤسسه ای در شهر مقدس قم… در دست ساختمان است… در رشد فکری و شکوفا شدن دانش اسلامی بانوان قدم مؤثری باشد.» [15]

امام خمینی(س) زنان را در کسب صلاحیتها مانند مردان می داند و تشویق به کسب صلاحیتی خاص (که مردان را در آن تشویق نکنند) در کلام ایشان مشاهده نمی شود، و همینطور است فقدان محدودیت زنان نسبت به مردان در امر کسب صلاحیتها.

 

3 – احراز موقعیتهای اجتماعی توسط زنان

با توجه به چارچوب مفهومی مقالۀ حاضر و تفاوت صلاحیت و موقعیت اجتماعی و ارتباط موقعیت اجتماعی با ایفای نقشهای اجتماعی، اندیشۀ امام خمینی(س) را دربارۀ احراز موقعیتهای اجتماعی توسط زنان ارائه می کنیم:

3 – 1 – احراز موقعیتهای گوناگون شغلی، «خیال می کنند اسلام آمده است که فقط زن را خانه نشین کند. چرا با درس خواندن زن مخالف باشیم؟ چرا با کار کردن او مخالف باشیم؟ چرا زن نتواند کارهای دولتی انجام دهد؟ چرا با مسافرت کردن زن مخالفت کنیم؟ زن چون مرد در تمام اینها آزاد است؛ زن هرگز با مرد فرقی ندارد. آری در اسلام زن باید حجاب داشته باشد.» [16]

«زنان در جامعه آزادند و از رفتن آنان به دانشگاه و ادارات و مجلسین به هیچوجه جلوگیری نمی شود.» [17]

«بانوان ایران در همه جا فعالیت کردند، چه فعالیتهای فرهنگی و چه فعالیتهای اقتصادی؛ که قشر کثیری از آنها در کشاورزی دخالت دارند، و قشر کثیری از آنها در صنعت دخالت دارند و قشر کثیری در فرهنگ و ادب و علم و هنر.» [18]

3 – 2 – تشویق احراز موقعیت مادری، «دامن مادر بزرگترین مدرسه ای است که بچه در آنجا تربیت می شود، آنچه که بچه از مادر می شنود غیر از آن چیزی است که از معلم می شنود، بچه از مادر بهتر می شنود تا از معلم، در دامن مادر بهتر تربیت می شود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم. یک وظیفه انسانی است، یک وظیفه الهی است، یک امر شریف است، انسان درست کردن است.» [19]

«شغل مادری که مع الاسف اجانب این شغل را پیش ما مبتذل کردند و مادرهای بچه های ما را از بچه ها جدا کردند.» [20]

«مع الاسف در آن حکومت طاغوتی این شغل را می خواستند از مادرها بگیرند، تبلیغ کردند به اینکه: زن چرا بچه داری بکند. این شغل شریف را منحطش کردند در نظر مادرها، برای اینکه می خواستند که مادرها از بچه ها جدا بشوند، بچه ها را ببرند در پرورشگاهها بزرگ کنند، مادرها هم علی حده بروند یک کارهایی که آنها دلشان می خواهد بکنند.» [21]

 

4 – نحوه و میزان برخورداری زنان از مزایای احراز موقعیتهای اجتماعی

برخورداریهای هر موقعیت اجتماعی شامل دارایی، احترام و اختیار یا اقتدار است که به تمامی آنها حق یا حقوق گفته می شود. امام خمینی(س) دربارۀ حقوق گوناگون زنان به مواردی اشاره کرده اند:

4 – 1 – حق تعیین سرنوشت، «زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد.» [22]

4 – 2 – اختیارات فکری و دینی، «سؤال: بفرمایید زن شوهردار چگونه باید تقلید کند…؟ جواب: زن در تقلید مستقل است.» [23]

«زنها اختیار دارند، همانطور که مردها اختیار دارند.» [24]

4 – 3 – حق مشارکت سیاسی، «خانمها حق دارند در سیاست دخالت بکنند.» [25]

«زن باید در مقدرات اساسی مملکت   دخالت کند.» [26]

«… حق رأی دادن دارند، … حق انتخاب شدن دارند.» [27]

4 – 4 – حق انتخاب شغل، «البته شغل برای زن، شغل صحیح برای زن هیچ مانعی ندارد.» [28]

«… اختیار شغل را آزاد هستند.» [29]

4  – 5 - حق تصرف در اموال، تمام معاملاتشان به اختیار خودشان هست و آزاد هستند.» [30]

4 – 6 – حق وکالت طلاق و حقوق خانوادگی، «رنهایی که می  خواهند ازدواج کنند، از همان اول می توانند اختیاراتی برای خودشان قرار بدهند که نه مخالف شرع باشد و نه مخالف حیثیت خودشان؛ می   توانند از اول شرط کنند که اگر چنانچه مرد فساد اخلاقی داشت، اگر بد زندگی کرد با زن، اگر بدخلقی کرد با زن، وکیل باشند در طلاق. اسلام برای آنها حق قرار داده است.» [31]

4 – 7 – حجاب و رد شبهه، امام خمینی(س) تذکر داده اند که حکم حجاب و عدم اختلاط زن و مرد در اسلام به معنی محکومیت و فاقد حق بودن زن نیست:

«اسلام مراعات بانوان را در تمام جهات بیش از هر کس نموده و احترام به حیثیت اجتماعی و اخلاقی آنها موجب شده است که از این نحو اختلاط مخالف با عفت و تقوای زن جلوگیری کند، نه آنکه خدای نخواسته آنان را مانند محجورین و محکومین قرار داد.» [32]

در این قسمت به اختصار معلوم شد که زن دارای اختیار و دارایی و احترام است و هم می تواند موقعیتهای اجتماعی و سیاسی را اشغال و احراز کند و هم از مزایای دارایی و احترام و اقتدار مربوط به آن برخوردار شود و به طور عام نیز اختیار استفاده از مکتسبات خود را دارد.

 

5 – در موارد یاد شده، ظلم به زنان چگونه بوده است و چه راه حلی دارد؟

5 – 1 – هتک حیثیت انسانی زن، امام خمینی (س) معتقد است که در عصر جاهلیت قبل از اسلام، حیثیت انسانی زن لگدمال شده بود.

«مع الاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است: یکی در جاهلیت، در جاهلیت زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلومیتی که در جاهلیت داشت بیرون کشید. مرحلۀ جاهلیت، مرحله ای بود که زن را مثل حیوانات بلکه پایین تر از او، زن در جاهلیت مظلوم بود، اسلام زن را از لجنزار جاهلیت بیرون کشید. در یک موقع دیگر در ایران ما، زن مظلوم شد و آن دورۀ شاه سابق بود و شاه لاحق بود به اسم اینکه زن را می خواهند آزاد کنند ظلم کردند به زن… زن را از آن مقام معنویت که داشت شیء کردند… آزادی را از زن و مرد سلب کردند. زنها و جوانان ما را فاسدالاخلاق کردند… زن را مثل یک عروسک درست کردند.» [33]

5 –1 – 1 – تأکید بر انسانیت زن و ضرورت معنویت و رشد زن، «اسلام می خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را نجات داده  است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود. آنقدری که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا می داند به مرد خدمت نکرده است.» [34]

5 – 2 – تبدیل زن به ملعبه مرد، امام خمینی(س) معتقد است در جاهلیت قبل از اسلام و در دوران جنایت پهلوی زن به شئ و کالا و ملعبه مرد تبدیل شده است.

«بانوان حیثیت خودشان را پیش مردان از دست داده بودند.» [35]

«در این نیم قرن سیاه اسارتبار عصر ننگین پهلوی زن را به منزلۀ کالایی خواستند درآورند.» [36]

«بانوان ما را ملعبه کردند، بانوان ما را مثل عروسکها کردند.» [37]

5 – 2 – 1 - «کوشش کنید در مقابل آن جنایاتی که بر شما وارد شد عکس   العمل نشان بدهید.» [38]

«اسلام خواسته است که زن ملعبه دست مرد نباشد.» [39]

5 – 3 – کنار گذاشتن زنان از عرصۀ علم، امام خمینی(س) معتقد است که زن در گذشته از عرصۀ علم کنار گذاشته شده است، لذا تأکید دارد که:

«در علم و تقوا کوشش کنید که علم به هیچ کس انحصار ندارد. علم مال همه است. تقوی مال همه است.» [40]

5 – 4 – کنار نگه داشتن زنان از مسائل سیاسی، امام خمینی(س) معتقد است زنان در  گذشته از حیطۀ امور سیاسی و تأثیر گسترده اجتماعی دور نگه داشته شده اند:

«دستهای جنایتکار… همه قشرهای ملت را از امور اجتماعی و سیاسی کنار گذاشته بود، مسائل سیاسی در پیش بانوان اصلاً مطرح نبود.» [41]

«خواهرهایی که تاکنون داخل در مسائل روز نبودند…» [42]

5 – 4 – 1 – برطرف کردن موانع حضور سیاسی زنان، امام خمینی(س) تأکید دارند که باید موانع فعالیت زنان در امور گوناگون برطرف شود و به برکت انقلاب اسلامی چنین شده است:

«امروز به برکت نهضت اسلامی، زن عضو مؤثر جامعه تا حدودی مقام خود را یافته است.» [43]

«در بین بانوان ایران هم بینش دینی هست و هم بینش سیاسی و از آن چیزیی که شما را باز می داشت از اینکه فعالیت سیاسی و دینی بکنید، آن موانع مرتفع شد.» [44]

5 – 5 – خانه نشین کردن زن، امام خمینی(س) معتقد است که: «خانه نشین کردن» زنان ظلم به آنان است و اعلام می دارد که اسلام و انقلاب اسلامی چنین نمی خواهد و چنین نمی کند. البته باید توجه داشت «خانه داری»، «خانه نشینی» نیست و همانطور که گذشت امام خمینی(س) مادری را شغل اول بانوان می دانست.

«تبلیغات سوء شاه و کسانی که با پول شاه خریده شده اند، چنان موضوع آزادی زن را برای مردم مشتبه کرده اند که خیال می کنند اسلام آمده است که فقط زن را «خانه نشین»  کند.» [45]

از این عبارت به خوبی فهمیده می شود که امام خمینی(س) «خانه نشینی» زن را ضد ارزش می داند و انتساب آن را به اسلام و انقلاب نفی می کند و آن را نتیجۀ تبلیغات سوء دشمنان می داند.

5 – 6 – بدرفتاری برخی از شوهران با بانوان، یکی دیگر از ظلمهایی که به زن رفته است، ظلم به زن در چارچوب خانواده و توسط شوهر است. البته امام خمینی(س) همه شوهران را چنین ندانسته و برای تحکیم کیان خانواده بر ضرورت انجام امور خاصی تأکید می کند:

«از اول شرط کنند که اگر چنانچه مرد فساد اخلاق داشت، اگر بد زندگی کرد با زن، اگر بد خلقی کرد با زن، وکیل باشد در طلاق.» [46]

«اگر مردی با زن خودش بد رفتاری کرد، در حکومت اسلام او را منع می کنند، اگر قبول نکرد تعریز می کنند، حد می زنند و اگر قبول نکرد مجتهد طلاق می دهد.» [47]

پی نوشتها:

 

منبع: مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی، ج 2، ص 197.

 

[1] - مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، «جایگاه زن در اندیشه امام خمینی(س)» چاپ اول 1374، ص 61.

[2] - همان، ص 61.

[3] - همان، ص 63.

[4] - همان، ص 60.

[5] - همان، ص 95.

[6] - همان، ص 250.

[7] - همان، ص 55.

[8] - همان، ص 56.

[9] - همان، ص 56.

[10] - همان، ص 71.

[11] - همان، ص 73.

[12] - همان، ص 77.

[13] - همان، ص 78.

[14] - همان، ص 79.

[15] - همان، ص 81.

[16] - همان، ص 85.

[17] - همان، ص 85.

[18] - همان، ص 82.

[19] - همان، ص 123.

[20] - همان، ص 135.

[21] - همان، ص 136.

[22] - همان، ص 71.

[23] - همان، ص 64.

[24] - همان، ص 58.

[25] - همان، ص 67.

[26] - همان، ص 67.

[27] - همان، ص 61.

[28] - همان، ص 69.

[29] - همان، ص 61.

[30] - همان، ص 61.

[31] - همان، ص 62.

[32] - همان، ص 62.

[33] - همان، ص 29.

[34] - همان، ص 55.

[35] - همان، ص 59.

[36] - همان، ص 59.

[37] - همان، ص 59.

[38] - همان، ص 26.

[39] - همان، ص 61.

[40] - همان، ص 26.

[41] - همان، ص 70.

[42] - همان، ص 70.

[43] - همان، ص 59.

[44] - همان، ص 75.

[45] - همان، ص 85.

[46] - همان، ص 103.

[47] - همان، ص 104.

. انتهای پیام /*