مبانی فقهی و قرآنی روابط بین الملل اسلام

با نگاهی به اصول روابط بین الملل در سیرۀ  امام خمینی(س)

‏●  جواد کلاته عربی‏

‏ ‏

اشاره

‏خصوصیات اجتماعی و نیازهای فطری، غریزی و عقلانی انسان همواره منشاء پیدایش رابطه میان انسان ها بوده است. تاریخچه این روابط نیز از زما‏‏ن‏‏ی آغاز شد که بشر برای رشد و تکامل خود مجبور به همکاری با محیط پیرامون و رشد و گسترش این رابطه گردید. ‏

‏به دلیل بهره مندی هر سرزمینی از مواهب خدادادی خاص و عدم تمرکز آن در همه سرزمین ها، انسان اجتماعی از زمان های دور در قالب واحدهای اجتماعی بدوی‏ ‏و جوامع ابتدایی سعی نموده از طریق ارتباط با دیگر جوامع بر کمال خویش بیافزاید و از این رهگذر، تبادل، اثرگذاری، تأثیرپذیری امری بدیهی میان جوامع انسانی و انسان ها بوده است. بنابراین، اصل رابطه برای انسان، به عنوان یک موجود اجتماعی اصلی اجتناب ناپذیر است.‏

روابط بین الملل و دیپلماسی اسلام

‏با آغاز رنسانس و انقلاب فکری ـ صنعتی و پیدایش اشکال جدیدی از منافع، مناسبات کشورها وارد مرحله نوینی شد و منفعت های اقتصادی و صنعتی جدید، تحول عظیمی را در روابط بین کشورها رقم زد. ‏

‏همچنین بعد از پایان جنگ جهانی دوم و به وجود آمدن نظام نوین بین الملل متأثر از طرف های درگیر جنگ و تأسیس نهادهای بین المللی و سازمان ملل متحد، روابط جامعه جهانی با واحدها و بازیگرانی بیش از گذشته در مرحله جدید تری گام نهاد و کیفیت مناسبات در این جامعه بین الملل - با بازیگران بی شمار - از اهمیت حیاتی برای کشورها و دیگر واحدهایی نظیر: نهادهای بین المللی، شرکت های چند ملیتی، ملت ها و افراد نخبه، برخوردار شد. امروزه مقصود از روابط بین الملل و مفهوم آن؛ مجموعه اقدامات و رفتارهای متقابل بین واحدهای جامعه جهانی است که دارای ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با اهداف دوستانه، تفاهم و یا رقابت آمیز در سطوح رسمی و غیر رسمی باشد.‏‏ (ر.ک: قربان زاده؛ صص18ـ 16)‏

‏آنچه امروز از واقعیات روابط بین الملل مشهود است این که؛ عموماً ماهیت اصول و روش ها در روابط بین الملل، سیاست بین الملل و دیپلماسی با موازین انسانی و اخلاقی سازگار نیست و آمیختگی آن با مواردی چون: شیوه های زیرکانه و شیطنت آمیز، دسیسه، فریب، توطئه های گوناگون، اتکا به قدرت، سوء استفاده از ضعف ها، تطمیع، حمایت های موسمی و صوری، تحمیق و ایجاد خوش بینی، تزویر و ریا، تهدیدات و اظهارات دروغین، رفتار حاکمانه، عهد شکنی، فریبکاری و نفاق و دیگر اصول و روش های منفی‏‏ ‏‏کاملا آشکار است.‏‏ (ر.ک: عمید زنجانی؛ 1388؛ ص262 و 256) ‏‏روابط‏‏ ‏‏قدرت های استکباری با کشورهای دیگر از مصادیق آشکار استفاده از اصول و روش های منفی در دنیای امروز است. ‏

‏نیکولو ماکیاولی از پدران سیاست منهای اخلاق در غرب، همواره شهریاران را برای اثبات حکومت و شهریاری شان به استفاده از شیوه های ناپرهیزگاری توصیه می کند. ‏‏(ر.ک: ماکیاولی؛ ص133)‏‏ نیز آنان را به شجاعت در برابر سرزنش دیگران و پایداری در دارا بودن صفات ناپسند دعوت می کند و روش دستیابی به کامیابی را در استفاده از اصول و شیوه های منفی می داند: «شهریار نمی باید از سرزنش دیگران به سبب داشتن خیم های بدی بهراسد که بی  آنها دولت وی به آسانی پایدار نمی ماند. زیرا، چون نیک بنگریم، می بینیم خیم هایی هست که فضیلت به شمار می آیند، اما به کار بستن شان سبب نابودی می شود. حال آن که خیم هایی دیگر هست که رذیلت ها به نظر می آیند اما ایمنی و کامروایی به بار می آورند.»‏‏ (همان؛ صص 135ـ 134)‏

‏پیامبر اکرم(ص) بر اساس رسالت الهی خویش برای دعوت مردم به سوی خدا‏‏ (ر.ک: احزاب / 46)‏‏ و گسترش عدل و قسط‏‏ (ر.ک: حدید / 25)‏‏ ناگزیر از برقراری رابطه و اتخاذ راه های دیپلماتیک برای تحقق رسالت خویش بوده است. سیره پیامبر(ص) در مسئله دعوت و برقراری ارتباط (الف) با انسان های پیرامون خویش، گروه ها، قبایل و کشورها و الگوهای ارائه شده از اصول و روش های دیپلماسی در ‏‎[[page 39]]‎‏آیات قرآن، دیپلماسی اسلامی را با انسانی ترین، مترقی ترین و پویاترین نوع روابط بین الملل و رفتار سیاسی معرفی می کند. ‏

‏عباسعلی عمید زنجانی در ‏‏فقه سیاسی‏‏، شیوه ها، اصول و ضوابط رفتار سیاسی پیامبر(ص) را امتیاز دیپلماسی پیامبر(ص) می داند و می گوید: «امتیاز دیپلماسی پیامبر اسلام(ص) در این است که شیوه های پیامبر اکرم(ص) بر قوانین اجتماعی و جهان بینی واقع بینانه و اصول و ارزش های انسانی متکی بود و اساس آن را اصول و ضوابطی تشکیل می داد که از وحی و موازینی شناخته شده عقلی نشأت می گرفت.»‏‏ (عمید زنجانی؛ 1388؛ ص272) ‏‏شیوه ها و اصول روابط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فکری در مکتب اسلام همواره انسان دوستانه است؛ چرا که هدف عمده در این روابط، سعادت اخروی و دنیوی بشر است و پیامبر(ص) هیچ گاه از ضد ارزش در پیشبرد اهداف خویش استفاده نکرد؛ چه آنکه دستیابی به اهداف متعالی در رسالت اسلامی نمی تواند با هر وسیله و ابزاری محقق شود و هدف در دیپلماسی اسلام هیچ گاه وسیله را توجیه نمی کند.‏

‏ ‏

اصل دعوت در روابط بین الملل اسلام

‏اصل دعوت، اساس فعالیت همه انبیا الهی برای اصلاح و هدایت جوامع بوده و ترویج ادیان در زمان حیات هر پیامبر و نیز بعد از آن مرهون این اصل اساسی است.(ب) دین، اعتقاد قلبی به یگانگی خدا و برنامه کامل و جامع زندگی است که می تواند سعادت دنیا و آخرت را به دنبال داشته باشد و هدف ارسال رسل و انزال کتب از جانب خداوند چیزی جز سعادت و تکامل بشر نیست.‏‏ ‏‏اصل دعوت به این امر باز می گردد که چگونه می توان برنامه صحیح و متعالی زندگی(دین) را میان انسان ها محقق ساخت. از آنجا که نوع انسان موجودی صاحب شعور و عقلانی است و اسلام نیز برای عقل انسان کرامت و ارزش خاصی قائل است و در کنار مسائل فطری و درونی به عقلانیت و تفکر و استدلال و منطق نیز ارج می نهد، تنها پذیرش آگاهانه و اختیاری دین است که مفید به فایده خواهد بود و اجبار و اکراه در پذیرش دین، هدایت و سعادت انسان ها را به بار نخواهد آورد.‏‏ ‏‏قرآن کریم در این باره می فرماید: «‏‏لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی‏‏؛ در دین، هیچ اجباری نیست، راه راست از گمراهی آشکار است»‏‏ (بقره / 256) ‏‏مفسرین، «اکراه» را در این آیه این‏‎ ‎‏گونه معنی کرده اند: وا داشتن کسی به عملی که در اثر تهدید باشد و شخص به منظور رهایی از خطر آن را بجای آورد‏‏. (ر.ک: حسینی همدانی؛ ج2،ص306)‏

‏اما، چرا اکراه و اجبار در دین و دینداری نمی تواند مؤثر باشد؟ اول اینکه دین اسلام دارای استدلالات روشن و منطقی و معجزات آشکار است و چنین دینی اصولاً نیاز به استفاده از اجبار و اکراه در ترویج عقاید و آداب خود ندارد و فضائل اعتقادی و اخلاقی، به طور طبیعی منطبق بر فطرت و درونیات انسان است. دوم اینکه: اساساً چون دین با افکار، اعتقادات و درونیات انسان ها مرتبط است؛ استفاده از اجبار و فشار نمی تواند آن را تغیر دهد. از این رو بسیار بدیهی است که بحث هدایت در ادیان الهی با بحث دعوت و ارسال کتب همراه باشد. امام خمینی(س) می فرماید: «قرآن یک کتاب دعوت است که انسان را به اصل حقایق دعوت می کند.»‏‏ (اردبیلی؛ ج3، ص590)‏‏ همچنین، علاوه بر اینکه فلسفه نزول قرآن به اصل دعوت باز می گردد؛ آیات فراوانی در قرآن وجود دارد که در آن به استفاده از اصل دعوت توصیه شده و اصول و مبانی و روش های دعوت را برای هدایت انسانها تبیین می کند. توجه به شیوه های دقیق دعوت و بیان ضوابط و اهداف آن در قرآن نشاندهنده این واقعیت هاست که اصل دعوت در اسلام اصلی ترین راهبرد در رفتار سیاسی و روابط بین الملل اسلام است.‏‏ (ر.ک: یوسف / 108، یونس / 25، احزاب / 46 و نحل / 125)‏

‏خداوند در سوره نحل، اصول و روش دعوت را اینچنین ترسیم می کند: «‏‏ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الْحسنه و جادلهم بالّتی هی احسن؛ ‏‏با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه ای ] که نیکوتر است مجادله نمای »‏‏ (نحل / 125)  ‏‏دعوت در این آیه بر سه مبنای اساسی: حکمت، موعظه نیکو و جدال احسن ترسیم شده است. مفسرین در تفسیر این سه اصل گفته اند: حکمت به معنی علم، دانش و منطق و استدلال است و از آنجا که علم و دانش مانع فساد و انحراف است؛ به آن حکمت گفته می شود. گام نخست در دعوت به سوی حق استفاده از سخنان منطقی و بیان استدلال و بیدار ساختن اندیشه و خرد مردم است و در حقیقت، حکمت از بعد عقلی وجود انسان استفاده می کند. ‏

‏موعظه حسنه و اندرز نیکو دومین روش دعوت است. از آنجا که موعظه حسنه و اندرز محرک عواطف ‏‎[[page 40]]‎‏است؛ می تواند خیل عظیمی از انسان ها را به سوی حق هدایت کند. قرآن در این روش از جنبه عاطفی وجود انسان استفاده می کند. ‏

‏مناظره و جدال احسن نیز برای آن دسته از کسانی است که اندوخته های ذهنی نامناسبی دارند و باید ذهن آنان را برای پذیرش حق، توسط مناظره و جدال احسن حالی کرد.‏‏ (ر.ک: مکارم شیرازی؛ ج11، صص457ـ 455) ‏‏بنابراین آنچه از آیات قرآن به دست می آید نشان از این مسئله مهم دارد که اصل دعوت به عنوان اصلی ترین راهبر قرآن در ابلاغ پیام الهی و راهنمایی مردم به صراط مستقیم مطرح است.‏

‏از آنجا که رسول اکرم(ص) مأمور به ابلاغ وحی خداوند است، روش و منش ایشان نیز در تحقق امر هدایت بر مبنای اصل دعوت است. شیوه های دیپلماسی پیامبر(ص) عبارت اند از: دعوت مستقیم، ارسال نامه، سفیر و مبلغ برای دعوت از سران کشورها، گروه ها و قبایل، مذاکره با نمایندگان کشورها و قبایل، تشکیل مجامع گفتگوی دینی، و موارد دیگری از این دست که نشان از اهمیت اصل دعوت در امر هدایت دارد.‏‏ (ر.ک: عمید زنجانی؛ 1388؛ ص277) ‏

‏عمید زنجانی ضمن بررسی دیپلماسی و رفتار سیاسی پیامبر اکرم(ص) در ‏‏فقه سیاسی‏‏، از اصل دعوت به عنوان عنصر ثابت و روح فعالیت های پیامبر(ص) در امر رسالت نام می برد و می گوید: «دعوت به عنوان اساسی ترین راهبرد پیامبر(ص) در روابط خارجی، عنصر ثابت و روح کلیه فعالیت های دیپلماتیک پیامبر(ص) به شمار می رفت و به همین دلیل، در کلیه مذاکرات و اعزام سفرا و ارسال نامه ها و پیام ها، اساس کار مبتنی بر دعوت بوده است.»‏‏ (همان؛ ص302) ‏

‏همچنین، از آنجا که اصل دعوت مبتنی بر عقل و منطق و منطبق با فطرت انسان است؛ با رجوع‏‎ ‎‏به سیره سیاسی امام خمینی(س) در دوران مبارزات و فرآیند انقلاب اسلامی و همچنین بعد از پیروزی انقلاب و ایده گسترش فرهنگ انقلاب در می یابیم که اصل دعوت در همه این مراحل باعث تحقق انقلاب و گسترش آن شده است. ایجاد روشنگری برای مردم از طریق ایراد سخنرانی و ارسال پیام و نامه و مذاکره با علما از عمده روش های امام در پیروزی انقلاب است که این روش ها همان گونه که ذکر شد منبعث از اصل دعوت در اسلام است. بعد از پیروزی انقلاب نیز گفتمان هایی چون صدور انقلاب و تبلیغات در کلام و سیره امام مبتنی بر اصل دعوت است. ارسال پیام به کنگره حج، گوشزد نمودن اهمیت تبلیغات، اخلاق خوش و رفتار مناسب اسلامی به نمایندگی های سیاسی ایران در خارج از کشور، از شیوه های دیگر امام در مسئله صدور انقلاب است که همگی به استفاده از اصل دعوت اشاره دارد. برخی از آراء و اصول سیاسی امام که بر گرفته از اصل دعوت است، عبارتند از:‏

‏ ‏

1. حسن رابطه در روابط بین الملل اسلام

‏«امروز دنیا مانند یک عایله و یک شهر است، و یک شهر دارای محله های مختلفی است که با هم ارتباط دارند. وقتی دنیا وضعش این طور است، ما نباید منعزل باشیم... اسلام یک نظام اجتماعی و حکومتی است و می خواهد با همۀ عالم روابط داشته باشد.»‏‏ (امام خمینی؛ صحیفه امام؛ ج 19، ص 413)‏

‏«ما با همه ملتهای عالم می خواهیم دوست باشیم ... می خواهیم که روابط حسنه، با احترام متقابل نسبت به همه داشته باشیم. مگر اینکه دولتهایی باشند که با ما خلاف رفتار کرده باشند و بخواهند به ما ظلم بکنند.»‏‏ (همان؛ ج 11، ص 153)  ‏

2. صدور ارزشها

‏«ما که می گوییم «انقلابمان را می خواهیم صادر کنیم»، ... می خواهیم این مطلب را، همین معنایی که پیدا شده، همین معنویتی که پیدا شده است در ایران، همین مسائلی که در ایران پیدا شده، ما می خواهیم این را صادر کنیم.»‏‏ (همان؛ ج 13، ص90)‏

3. رفع فتنه از کل عالم

‏«غایت، رفع فتنه است؛ یعنی، اگر ما پیروز هم بشویم یک کمی فتنه را کم کردیم، اگر ما به جای دیگر هم پیروز بشویم، باز یک جای کمی پیروزی حاصل شده است. اگر همه دنیا را هم ما فرض کنید که جنگ بکنیم و پیروز بشویم، باز همه دنیای عصر خودمان را پیروزی درست کردیم. و قرآن این را نمی گوید، قرآن می گوید: «جنگ تا رفع فتنه»؛ باید رفع فتنه از عالم بشود.»‏‏ (همان؛ ج 19، ص116)‏

[[page 41]]4. وحدت و برادری میان مسلمانان و همه بشریت

‏ «امروز روزی است که [باید] تمام مسلمین تمام بلاد عالَم با هم مجتمع بشوند. ‏‏امروز‏‏ روزی نیست که یک دسته ای در یک جا بگویند ما خودمان، یک دسته ای دیگر در جای دیگر بگویند ما خودمان. امروز روزی است که همه به دستور اسلام، به دستور قرآن کریم [باید] با هم متحد باشند، تنازع نکنند.»‏‏ (همان؛ ج 13، ص153)‏

‏«ما مفتخریم و ملت عزیز سر تا پا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که می خواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم می زند، ... نجات دهد.»‏‏ (همان؛ ج21، ص396)‏

5. تشکیل حکومت جهانی اسلام

‏«ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی مان بارها اعلام نموده ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم .»‏‏ ‏‏(همان؛ ص81) ‏

‏«امـید است که بیرق پرافـتخار اسـلام در تمام نقـاط ارض به اهـتزاز درآیـد.»‏‏ ‏‏(همان؛ ج 9،ص328) ‏

‏ ‏

قاعده حفظ دارالاسلام

‏حفظ دارالاسلام از جمله مسائلی است که در روابط بین الملل اسلام مورد توجه است و اهمیت حفظ آن یکی از موضوعات مهم دیپلماسی اسلامی است. البته درباره تقسیم جهان به دارالاسلام، دارالکفر و دارالحرب، مستندات قرآنی وجود ندارد و فقها، تنها با استفاده از روایات اسلامی به تبیین، توضیح و معرفی آثار حقوقی، سیاسی و اقتصادی آن پرداخته اند. گستره دارالاسلام از یک کشور به عنوان مشهورترین واحد سیاسی تا جهان اسلام به عنوان یک واحد سیاسی بزرگتر ـ که شامل چندین کشور اسلامی است ـ قابل تعمیم است. دارالاسلام، کشور و سرزمین امت اسلامی و آن قسمت از جهان است که در قلمرو اسلام بوده و زندگی در آن تحت نفوذ احکام اسلامی است.‏‏ (عمید زنجانی؛ فقه سیاسی؛ 1373؛ ج2، ص233) ‏‏نظرات و تعاریف در باب حدود دارالاسلام در میان فقها از جمله علامه حلّی و شیخ طوسی در عین نزدیکی دارای گوناگونی است و تقسیم بندی توافقیِ دقیقی در این میان وجود ندارد. عمده نظراتی که درباره تعیین حدود و بیان تعریف سرزمین های اسلامی است، شامل موارد ذیل می باشد:‏

‏ـ سرزمین هایی که خود مسلمانان ساخته باشند.‏

‏ـ سرزمین هایی که متعلق به مسلمانان بوده و کفار آنها را تصرف کرده اند.‏

‏ـ مناطقی که مسلمانان آنجا را فتح کرده و مالک شده اند.‏

‏ـ سرزمین هایی که تحت سیطره حکومت اسلامی باشد و قوانین اسلامی در آنجا حکمفرما باشد.‏

‏ـ سرزمین هایی که مسلمانان در آن آزادانه زندگی می کنند، اما دارای حکومت مستقل نیستند.‏

‏ـ سرمین هایی که از کشور اسلامی جدا شده اند.‏

‏ـ سرزمین هایی که حکومت آن در دست مسلمانان باشد.‏

‏ـ سرزمین هایی که جمعیت غالب آن مسلمانان باشند.‏

‏البته بغات(ج) و اهل ذمه(د) نیز می توانند با رعایت شرایطی و عدم محاربه با حکومت اسلامی در سرزمین های اسلامی زندگی کنند.‏

‏ بنابر چنین دیدگاه های گوناگونی نسبت به مفهوم دارالاسلام، به سختی می توان تعریف واحدی ارائه کرد که تمامی موارد فوق را شامل شود و نظر فقها در تعریف سرزمین های اسلامی با تفاوت هایی همراه بوده است. از جمله منابعی که اصل دارالاسلام از آن استنباط می شود حدیث مشهور امام صادق(ع) است که در آن به صراحت از «ارض الاسلام» نام برده شده است؛ «‏‏قال الصادق علیه السلام: لا باس بالصلاه فی الفراء الیمانی و فیما صنع فی‏‏ ‏‏الارض الاسلام؛ قلت: فان کان فیما غیر اهل الاسلام؛ قال: اذا کان الغلب علیها المسلمین فلا بأس‏‏؛ امام صادق علیه السلام فرمود: خواندن نماز در ‏‎[[page 42]]‎‏پوست یمانی و آنچه در سرزمین های اسلامی ساخته می شود مانعی ندارد. اسحاق ابن عمار می پرسد: اگر در سرزمین های اسلامی، غیر مسلمانان نیز زندگی کنند، حکم چیست؟ امام می فرماید: اگر غلبه با مسلمانان باشد، اشکال ندارد.» فقها از قسمت پایانی این روایت ـ ‏‏اذا کان الغالب علیها المسلمین‏‏ ـ برداشت های گوناگونی نموده اند؛ عده ای این عبارت را به معنای کثرت و غلبه جمعیت مسلمانان تفسیر کرده اند و عده دیگری از آن به معنای حکومت و تسلط مسلمانان تعبیر کرده اند؛ که این دو تعبیر، تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند.‏‏ (ر.ک: علی اکبر کلانتری؛ صص117ـ 32)‏

اهمیت حفظ دارالاسلام

‏معمول ترین و مشهورترین واحد سیاسی پذیرفته شده در نظام بین الملل امروزه در شکل کشور، قابل شناسایی است که از چهار عنصر، سرزمین، جمعیت، دولت و حاکمیت تشکیل شده و بدیهی است که عدم وجود هر یک از این چهار عنصر، مفهوم کشور را دچار خدشه می کند؛ بنابراین، حفظ سرزمینی که غالب جمعیت آن مسلمـان هستند ـ در غالـب یک کشور ـ و تحـت حاکمیت و نفوذ احکام اسلام قرار دارد، بدیهی می شود. امام خمینی(س) با تأکید بر حفظ و نگهداری دارالاسلام در حکمی شرعی می فرماید: ‏

‏«اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدات آن هجوم نماید، واجب است بر جمیع مسلمانان دفاع از آن به هر وسیله ای که امکان داشته باشد از بذل جان و مال.»‏‏ (امام خمینی؛ رساله توضیح المسایل؛ ص456، مسئله2826)‏

‏البته، گاه در دیدگاه امام ظرف واحد سیاسی برای دارالاسلام فراتر از کشور است و همه کشورهای اسلامی را در بر می گیرد. به دلیل همین مبنای فقهی است که امام به مسئله حمایت از فلسطین تأکید و پای فشاری می نماید و در نامه به گورباچف می فرماید: «‏‏ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می دانیم‏‏.»‏‏ (امام خمینی؛ صحیفه امام؛ ج 21، ص225)‏‏ ‏‏در سیره سیاسی حضرت امام مواردی وجود دارد که می توان از منظر قاعده فقهی حفظ دارالاسلام به آن نگریست. دعوت مسلمین به دفاع از سرزمین اسلامی، بذل جان و مال، حمایت از فلسطین و اعلام روز جهانی قدس، تأکید بر حفظ نظام اسلامی، حمایت از ملت افغانستان، نشان از جمله آرایی است که با این قاعده فقهی اصالت می یابد. برخی از آراء و اصول سیاسی امام که بر گرفته از قاعده حفظ دارالاسلام است، عبارتند از:‏

1. اهتمام به امور مسلمین

‏«مسلمان اگر بخواهد اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد که مسلمان [نیست ]؛ «‏‏لیس بمسلم؛ من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم‏‏» هی هم بگو «لا اله الا الله» مسلم نیست این طور. اسلام آن است که به درد مسلمین بخورد؛ مسلم آن است که به درد مسلمین بخورد، برسد به درد مسلم.»‏‏ (همان؛ ج 3، ص340-341)‏

‏«اهتمام به امور مسلمین از اوْجَبِ واجبات است. باید شما مُهتم به این امر باشید، «‏‏و الّا فلَیس بمسلم‏‏» این از اموری است که لازم است بر همه ما.»‏‏ (همان؛ ج 3، ص 414)‏

2. وحدت مسلمین

‏«مؤمن باید برادر مؤمن باشد، این حکمی است که در قرآن است؛ یعنی، آنچه را که شما برای برادرتان از خیر و صلاح می خواهید، برای تمام ملت تان باید بخواهید. همه مؤمن ها در همه اقطار عالم برادر هستند. همان طوری که اگر یک خطری برای برادر یک کسی پیش بیاید او نمی نشیند تماشا کند و خطر واقع بشود بر برادرش، اگر در یک گوشه دنیا یک خطری برای یک برادری پیش بیاید، برادر ایمانی پیش بیاید، نباید یک برادر دیگری که در آن طرف دنیا هست، بی تفاوت باشد»‏‏ ‏‏(همان؛ ج 13، ص152)‏

3. دفاع از سرزمین های اسلامی

‏امام در مصاحبه با نماینده «الفتح» درباره وجوب دفاع از سرزمین های اسلامی(فلسطین) می فرماید: ‏

‏«زندگی یعنی عقیده و مبارزه در راه آن، «‏‏انّ الحیاه عقیده و جهاد‏‏» و تردیدی نیست که از نظر شیوه تفکر اسلامی مرگ از زندگی ذلت بار بهتر است و در وضع کنونی برای ما جز ادامه پیکار با همه نیروها و امکانات مان راهی وجود ندارد تا عزت و شرافت خود و آیندگان را در طول تاریخ با عظمت اسلامی به دست آوریم. قرآن می فرماید: «‏‏و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط ‏‎[[page 43]]‎‏الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم‏‏» هر قدر که می توانید بر ایشان نیرو و سواره نظام آماده کنید تا بر دشمن خدا و دشمن خود چیره شوید.‏‏ (همان؛ ج2، ص199)‏

4. حفظ حکومت اسلامی

‏«مسئله حفظ نظـام جمهوری اسلامی در این عصر و با وضـعی که در دنیا مـشاهده می شـود و با این نشانه گـیری هایی که از چـپ و راست و دور و نزدیک نسـبت به این مولود شـریف می شود، از اهمّ واجبـات عقلی و شرعی است که هـیچ چیز به آن ‏

‏مزاحمت نمی کند؛ و از اموری است که احتمال خلل در آن عقلاً منجز است.»‏‏(همان؛ج 19، ص153)‏

‏«اگر اسلام عزیز و جمهوری اسلامی نوپا به انحراف کشیده شود و سیلی بخورد و به شکست منتهی شود، خدای نخواسته اسلام برای قرن ها به طاق نسیان سپرده می شود.»‏‏ (همان؛ ج 18، ص5)   ‏

‏ ‏

قاعده نفی سبیل

‏یکی دیگر از قواعد فقه سیاسی اسلام، قاعده فقهی نفی سبیل است که در روابط بین الملل و سیاست خارجی اسلام دارای اهمیت فراوانی است؛ بر این اساس، سلطه کافران بر مسلمانان نفی شده است. قاعده فقهی نفی سبیل از آیه کریمه قرآن برگرفته شده که می فرماید: «‏‏لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا‏‏؛ خداوند هرگز برای کافران، راه تسلط بر مؤمنان را قرار نداده است.»‏‏ (نساء / 141) ‏

‏عموم استفاده فقها از این آیه و قاعده فقهی نفی سبیل بیشتر در حوزه مسائل سیاست خارجی و بین المللی اسلام و درباره تبیین کیفیت روابط مسلمانان با غیر مسلمانان است؛ اما برداشت ها و تفاسیر دیگری هم از آن شده است. برخی، مراد از این آیــه و نفی سبیل را محـصور در مـسائل نظامی، سیاسی، اقتصادی ندانسته اند؛ در تفسیر نمونه آمده است: «از آنجا که کلمه سبیل به اصطلاح از قبیل نکره در سیاق نفی است و معنی عموم را می رساند؛ از آیه استفاده می شود که کافران نه تنها از نظر منطق بلکه از نظر نظامی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و خلاصه از هیچ نظر بر افراد با ایمان، چیره نخواهند شد. ‏

‏و اگر پیروزی آنها را بر مسلمانان در میدان های مختلف با چشم خود می بینیم به خاطر آن است که بسیاری از مسلمانان، مؤمنان واقعی نیستند و راه و رسم ایمان و وظایف و مسئولیت ها و رسالت های خویش را به کلی فراموش کرده اند؛ نه خبری از اتحاد و اخوت اسلامی در میان آنان است و نه جهاد به معنی واقعی کلمه انجام می دهند و نه علم و آگاهی لازم را که اسلام آن را  از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است؛ دارند، و چون چنانند طبعاً چنینند! جمعی از فقها در مسائل مختلف به این آیه برای عدم تسلط کفار بر مؤمنان از نظر حقوقی و حکمی استدلال کرده اند و با توجه به عمومیتی که در آیه دیده می شود این توسعه زیاد بعید به نظر نمی رسد.»‏‏ (مکارم شیرازی؛ ج4، صص 176ـ175) ‏

‏بیان اصل نفی سبیل در لسان امام بیشتر با مفهوم نفی سلطه همراه بوده و ایشان بر اساس این اصل فقهی و عقلانی با هر گونه سلطه اجانب و بیگانگان بر امور مسلمانان به طور قاطع مخالف است.‏

‏با توجه به نظام ناعادلانه حاکم به مناسبات بین المللی و روابطی که عمدتاً بر مـدار زور و قـدرت است، تعریف نوعی از منافع ملی که می تواند ناقض حقوق ملت های دیگر باشد، سوء اسـتفاده از ملت های مستضعف و غارت منابع انسانی و سرزمین ملت های ضعیف و با توجه به نـگاه ماکیاولیستی برخی دولت ها، همواره بیم آن می رود تا دولت هایی در پی سلطه، اسـتعمار و ‏

روابط بین الملل

‏استثمار ملت های جهان، به خصوص ملت ها و کشورهای اسلامی ـ به دلیل سرکوب نمودن روحیه ظلم ستیزی که منافی منافع شان است و به دلیل دارا بودن عمده ذخایر معدنی و زیرزمینی باشند. حضرت امام خمینی(س) به عنوان یک انقلابی آگاه و مصلحی که درد اصلاح همه ملت های اسلامی و حتی مستضعفین غیر اسلامی را در نهان داشت بیش از هر شخص دیگری بر اهمیت نفی سلطه و استعمار و استضعاف آگاه بود و برای اقامه آن کوشید. ایشان همواره به ملت ها و دولت های اسلامی خطر استعمار، سلطه و وابستگی را گوشزد می نمود: «‏‏قرآن می گوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه ای برای غیر مسلم به مسلم قرار نداده است. هرگز نباید یک همچو چیزی واقع بشود؛ یک تسلطی، یک راهی، حتی یک راه نباید پیدا بکند.‏‏» ‏‏(امام خمینی؛ صحیفه امام؛ ج4، ص317)‏

‏و خطاب به مسلمانان می فرماید: «‏‏منطق اسلام، این است که سلطه نباید از غیر بر شما باشد. نباید شما تحت سلطۀ غیر بروید.‏‏»‏‏ (همان؛ ج4، ص91) ‏‏امام طی حکمی دولت های اسلامی را ملزم به قطع ارتباط با قدرت هایی می نماید که در آن، احتمال تسلط آنها است؛ «‏‏اگر در روابط سیاسی بین دولت های اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی تسلط پیدا کنند، اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.‏‏»‏‏ (امام خمینی؛ رساله توضیح المسایل؛ ص456، مسئله2830)‏

‏ بر این اساس، برخی از اصول سیاسی امام که بر گرفته از قاعده نفی سبیل و اصل نفی سلطه است عبارتند از:‏

1. نفی ظلم و ظلم پذیری

‏«ملت اسلام پیرو مکتبی است که برنامه آن مکتب خلاصه می شود در دو کلمه؛ ‏‏لا تَظلِمُون و لا تُظلَمون‏‏»‏‏ (امام خمینی؛ صحیفه امام؛ ج 14، ص81)‏

2. برائت از مشرکان

‏«اعلان برائت از مشرکان که از ارکان توحیدی و واجبات سیاسی حج است، باید در ایام حج به صورت تظاهرات و راهپیمایی با صلابت و شکوه هر چه بیشتر و بهتر برگزار شود... حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود و کدام خانه ای سزاوارتر از کعبه و خانه امن و طهارت و ناس که در آن به هر چه تجاوز و ستم و استثمار و بردگی و یا دون صفتی و نامردمی است عملاً و قولاً پشت شود و در تجدید میثاق «‏‏الَست بربکُم‏‏» بت الهه ها و «اربابان متفرقون» شکسته شود و خاطره مهمترین و بزرگترین حرکت سیاسی پیامبر- صلی الله علیه و آله- در «‏‏و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر‏‏» زنده بماند و تکرار ‏‎[[page 44]]‎‏شود، چرا که سنت پیامبر صلی الله علیه و آله- و اعلان برائت کهنه شدنی نیست. »‏‏ ‏‏(همان؛ ج 20، ص314-315)‏

3. شعار «نه شرقی نه غربی»

‏«شعار نه شرقی و نه غربـی ما، شعار اصـولی انقلاب اسلامی در جهان گرسنـگان و مستضعفین بوده و ترسیـم کننده سیاست واقعیِ عدم تعهد کشورهای اسلامی و کشورهایی است که در آینده نزدیک و به یاری خدا اسلام را به عنوان تنها مکتب نجات بخش بشـریت می پذیرند و ذره ای هم از این سیاست عدول نـخواهد شد و کشورهای اسلامی و مردم مسلمان جهان نباید وابسته به غرب و اروپا و امریکا و نه وابسته به شرق، شوروی، که ان شاء الله تعالی به خـدا و رسـول خدا و امام زمـان وابسته است و به طور قـطع و یقیـن، پشت کردن به این سیاست بین المللی اسلام، پشت کردن به آرمـان مکتب اسلام و خیانت به رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم- و ائمه هدی -علیهم السلام- اسـت و نهایتاً مـرگ کشور و ملــت ما و تمـامی کشورهای اسلامی است و کسی گمان نکند که این شعار، شعار مقطعی است که این سیاست، ملاک عمل ابدی مردم ما و جمهوری اسلامی ما و همه مسلمانان سرتا سر عالم است»‏‏ (همان؛ ج20، ص319)‏

4. دعوت به قیام و جهاد

‏«و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند؛ می بوسم و سلام و درودهای خالصانه خود را به همه غنچه های آزادی و کمال نثار می کنم.»‏‏ (همان؛ ج 21، ص 85)‏

‏«من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرت ها و ابرقدرت ها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار می نمایند؛ سلب خواهد کرد.»‏‏ (همان؛ ج 20، ص318-319)‏

5. حفظ استقلال و آزادی

‏«ما برای حیات زیر سلطهِ غیر، ارزش قائل نیستیم. ما ارزش حیات را به آزادی و استقلال می دانیم. دستورات مذهبی ما، که مترقی ترین دستورات است، راه ما را معین فرموده است.»‏‏ (همان؛ ج 6، ص219)‏

‏« اصلی که غیر قابل تغییر است این است که سیاست خارجی ما باید بر مبنای حفظ آزادی و استقلال کشور و نیز حفظ مصالح و منافع ملت ایران باشد.»‏‏ (همان؛ ج 4، ص414)‏

‏ ‏

آرمان گرایی و واقع گرایی در روابط بین الملل

‏اصول و روش های سیاست خارجی کشورها در روابط بین الملل دارای گوناگونی و اختلاف است. طیف بسیار وسیعی از دیدگاه ها در میان جوامع و کشورها نسبت به روابط بین الملل وجود دارد که گستره این طیف به اندازه تعدد نخبگان، دولت ها، احزاب و تغییر رویکرد و خواست ملت ها قابل تصور است. ‏

‏آرمان گرایی و واقع گرایی دو سوی طیف وسیع دیدگاه ها نسبت به روابط بین الملل است. این دو دیدگاه درباره مسائل بین الملل دارای اصول و روش های خاص خود هستند؛ تا جایی که اتخاذ سیاست در مورد مسایل مشابه، موجب نتایج کاملاً متضاد با یکدیگر می گردد. همچنین، نگرش این دو دیدگاه نسبت به ماهیت انسان، جامعه و سیاست دارای تفاوت های بنیادی و اساسی است که همین امر باعث پیدایش تضاد در عرصه بین المللی می گردد.‏‏ (ر.ک: قربان زاده؛ ص40)‏

آرمان گرایی

‏آنچنان که قربان زاده می گوید؛ آرمان گرایی «به معنای تصویری از نظام بین الملل در آینده، به صورت اصلاح شده، آزاد و رها از سیاست قدرت، توطئه، دورویی، غیر اخلاقی و خشونت می باشد و از طریق اعمال استدلال، اصلاح محیط فیزیکی ـ اجتماعی، آموزش، احترام به ارزش ها، نهادهای صلح آمیز و ‏‎[[page 45]]‎‏ایجاد موانع برای بروز جنگ می توان شاهد جهانی بهتر و کاملتر و تحقق تصویر مطلوب بود. موضع گیری ها و راه حل ها ارائه شده از سوی آرمان گرایان ناشی از خوش بینی آنهاست.»‏‏ (همان؛ ص40)‏

‏آرمان گرایان بدون توجه به مسائل موجود در جهان و واقعیات روابط بین الملل در صدد ایجاد تغییرات همگانی در جهان هستند. اینان به اصلاح همه گیر و سریع جوامع انسانی، انسان ها و سیاست در عرصه بین المللی معتقد هستند و تصویری خوش بینانه از نظام آینده بین الملل در ذهن دارند. مبارزه مسلحانه و براندازی فوری حکومت های نامطلوب در جهان، از روش هایی است که آرمان گرایان برای دستیابی به نظام مطلوب جهانی، گاهاً به آن متوسل می شوند.‏

‏برخی روش ها و بینش ها و اصول در دیدگاه آرمان گرایانه نسبت به روابط بین الملل عبارتند از:‏

‏ـ اصلاح انسان، جوامع انسانی و سیاست خارجی کشورها و اصلاح روابط بین الملل و نزدیکی به وضع مطلوب‏

‏ـ گهگاه، اصلاح با روش های رادیکالی و مبارزه مسلحانه‏

‏ـ جلوگیری از بروز جنگ و تحقق صلح‏

‏ـ تبعیت سیاست از اصول اخلاقی و ارزشی‏

‏ـ ماهیت نیک انسان‏

‏ـ دیدگاه خوش بینانه نسبت به آینده‏

واقع گرایی

‏واقع گرایان بر خلاف آرمان گرایان، در سیاست خارجی و روابط بین الملل اصالت را به واقعیات موجود در جهان می دهند و در اتخاذ سیاست و نگاه به مسائل موجود در روابط بین کشورها به اصول اخلاقی و ارزشی ارج نمی نهند. اینان، نه به تغییر وضع موجود در جهان معتقدند و نه آن را عملی می دانند؛ چرا که می گویند افراد و جوامع انسانی به دنبال افزایش منافع خود بوده و طبعاً، حرص آنان به جنگ و تعارض منجر می شود. در این صورت تنها اقدام ممکن، تعدیل وضع موجود از طریق برقراری توازن قوا و قطب بندی جامعه بین الملل است. ‏

‏واقع گرایان معتقدند که هیچ خوبی و خیری جز واقعیات ملموس در جهان وجود ندارد و همواره در صدد کسب و افزایش قدرت و منافع ملی هستند. حفظ و افزایش منافع ملی و نفی اهمیت اصول اخلاقی در نظام بین الملل از اصول واقع گرایی است.‏‏ (ر.ک: همان؛ صص 51ـ45) ‏‏ماکیاولی، واقع گرایی را خیال پرداز و نابود گر می خواند و می گوید: « مرا سرِ آن است که سخنی سودمند از بهر آن کس که گوش شنوا دارد پیش کشم. و بر آنم که به جای خیال پردازی به واقعیت روی می باید کرد... شکافِ میان زندگی واقعی و زندگی آرمانی چندان است که هرگاه کسی واقعیت را به آرمان بفروشد؛ به جای‏‏ ‏‏پایستن خویش، راه نابودی را در پیش می گیرد.»‏‏ (ماکیاولی؛ ص133)‏‏ بنابراین می توان اصول، روش ها و معتقدات دیدگاه واقع گرایانه در روابط بین الملل را در موارد ذیل خلاصه کرد:‏

‏ـ اصالت واقعیات موجود در جهان در مقابل ارزش ها و اصول اخلاقی‏

‏ـ افزایش قدرت و حفظ و افزایش منافع ملی‏

‏ـ محوریت منافع ملی در مناسبات بین المللی و سیاست خارجی‏

‏ـ کاهش شر از طریق توازن قوا و نه تحصیل خیر مطلق‏

‏ـ نفی امکان اصلاح انسان، جامعه و سیاست‏

‏ـ انسان و جوامع انسانی، خودخواه و قدرت طلب هستند‏

‏ـ در منازعات و مناسبات بین المللی حق با قوی تر است‏

‏ـ جلوگیری از جنگ توسط توازن قوا‏

‏ ‏

دیدگاه امام نسبت به روابط بین الملل

‎[[page 46]]‎‏دیدگاه امام نسبت به روابط بین الملل، تلفیقی از دو دیدگاه مذکور است؛ اما نمی توان همه وجوه یاد شده در بحث آرمان گرایی و واقع گرایی را در دیدگاه امام نسبت به روابط بین الملل یافت؛ چه آنکه همانگونه که ذکر شد، طیف وسیعی از دیدگاه ها درباره کیفیت روابط بین الملل در جهان وجود دارد ـ و البته می تواند در نزد برخی از دولت ها و ملت ها در حال تغییر باشد ـ و هر دیدگاه، نسبت مشخصی از دو مقوله آرمان گرایی و واقع گرایی را در خود جای داده باشد. آرمان گرایی و واقع گرایی در نگاه امام منبعث از سه اصل: دعوت، حفظ درالاسلام و نفی سبیل و عمل به تکلیف الهی در این موارد است.‏

‏یکی از تفاوت های جهان بینی الهی و توحیدی با جهان بینی مادی، مسئله شناخت راه صواب و تحصیل حقایق و عمل گراییِ مبتنی بر آن است. طبیعتاً، شناخت و عقلانیتی که از سرچشمه علم الهی به دور باشد؛ نمی تواند بهره وافری از حقایق برده و راه صواب را طی کند. اما ملاک عمل در بینش توحیدی، مبتنی بر علم و قوانین الهی و عقلانیتی است که در مکتب توحید پرورش یافته و شکوفا شده است. ‏

‏در بینش توحیدی حضرت امام، قوانین الهی و احکامِ منبعث از دین، منشور جاویدِ ملاک عمل است: «‏‏ارزش انسان به این است که توجه بکند که چه باید در مقابل خدای تبارک و بندگان خدای تبارک و تعالی بکند، چه تکلیفی انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا که از خدا هستند؛ این ارزش است.‏‏»‏‏ (امام خمینی؛ صحیفه امام؛ ج 16، ص450)‏

‏همچنین، عنصر اساسی مصلحت می تواند قابلیت انعطاف بیشتری را در تصمیم گیری در حوزه روابط بین الملل ایجاد کند. البته، تشخیص مصلحت مخصوصاً در مسایل کلانی مانند روابط بین الملل، ارتباط تنگاتنگی با ولایت فقیه پیدا می کند. امام بر این عقیده است که احکام اساسی و اصول اسلام، جزمی است و قابل انعطاف نیست(ه) اما بسیاری از قوانین اسلام خاصیت انعطاف پذیری را دارا است.‏‏ (ر.ک: همان؛ ج4، ص172) ‏‏امام به آرمان گرایی، واقع گرایی، اصول و روش ها در روابط بین الملل و سیاست خارجی از دریچه دین اسلام می نگرد؛ چرا که معتقد است جامعیت تعالیم اسلامی می تواند همه شئون زندگی انسان را در برگیرد.‏

‏به طور کلی می توان اصول و روش های امام را در مورد مسایل روابط بین الملل و سیاست خارجی در موارد ذیل خلاصه کرد:‏

1. عمل به تکلیف، به عنوان یک اصل اساسی 

‏«ما تکلیف شرعی داریم... ما تکلیف شرعی خودمان را عمل می کنیم. من این طور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم. اگر پیش بردیم، هم به تکلیف شرعی عمل کرده ایم هم رسیده ایم به مقصد. اگر پیش نبردیم، به تکلیف شرعی مان عمل کرده ایم.»‏‏ (همان؛ ج8، ص10)‏

2. اهمیت حفظ اسلام

‏«حفظ اسلام یک فریضه الهی است.»‏‏ (همان؛ ج 15، ص 329)‏

3. اهمیت حفظ منافع ملی 

‏« اصلی که غیر قابل تغییر است این است که سیاست خارجی ما باید بر مبنای حفظ آزادی و استقلال کشور و نیز حفظ مصالح و منافع ملت ایران باشد.»‏‏ (همان؛ ج 4، ص414)‏

4. احساس مسئولیت نسبت به جهان اسلام

‏«ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می دانیم.»‏‏ (همان؛ ج 21، ص225)‏

5. تأکید به ترویج و صدور ارزش ها در آرمان اصلاح جهانی

‏«باید ارزش های انسانی را از اینجا به همه جا صادر کنید.»‏‏ (همان؛ ج 17، ص411)  ‏

6. تأکید به سرشت پاک انسانی و در عین حال، تأکید بر لزوم تربیت انسانی

‏«جمیع معارف حقه از اموری است که حقّ، تعالی شأنه، مفطور فرموده بندگان را بر آن.»‏‏ ‏‏(امام خمینی؛ شرح چهل حدیث؛ ص180)‏

‏«با تربیت انسان، عالَم اصلاح می شود... اساس عالم بر تربیت انسان است‏‏.» (امام خمینی؛ صحیفه امام؛ ج 14، ص153)‏

[[page 47]]7. گوشزد نمودن استعداد انسان در دو عرصه خیر و شر

‏«انسان یک موجود عجیبی است... اعجوبه ای است که از او یک موجود الهی ملکوتی ساخته می شود و یک موجود جهنمی شیطانی هم ساخته می شود.»‏‏ (همان؛ ج 13، ص 285)‏

8. تأکید بر اهمیت جهاد و مبارزه

‏«تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم .»‏‏ (همان؛ ج 21، ص88)   ‏

9. تأکید به اهمیت صلح

‏«از خدای تعالی ایجاد صلح و صمیمیت در میان همه ملت ها و قطع ایادی استعمارگران و به خصوص ابرقدرت های ستمکار را از سر مستضعفین جهان مسألت دارم.» ‏‏(همان؛ج12، ص342)‏

10. تبعیت سیاست از اخلاق 

‏«سیاست خدعه نیست... اسلام سیاست است.»‏‏  (همان؛ ج 10، ص125)‏

پی نوشت ها:

‏الف-‏‏ بیشتر مترجمان واژه «رابطوا» را در آیه شریفه «‏‏یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا‏‏»‏‏ (آل عمران /  200) ‏‏به آمادگی رزمی و دفاعی ترجمه کرده اند اما عمید زنجانی در‏‏ فقه سیاسی ‏‏آن را به معنی برقراری ارتباط ترجمه کرده است.‏‏ (عمید زنجانی؛ 1388؛ ص 280)‏

‏ب-  البته برخی درباره اهمیت مسئله دعوت و تبلیغ در گسترش ادیان و به خصوص ادیان ابراهیمی معتقدند که دین یهودیت تبلیغ ندارد و افزایش تعداد پیروانش را کمال نمی شمارد.‏‏ (توفیقی؛ ص148) ‏‏اما مسیحیان با استفاده از دعوت و تبلیغات توانسته اند توفیق بسیاری را گسترش این دین کسب کنند. افزون بر این، شایان ذکر است ترویج مسیحیت در قرون اخیر مرهون سیاست های استعماری دولت های غربی نیز بوده است.‏

‏ج- بغات، به شورشیان علیه حکومت اسلامی گفته می شود.‏

‏د- در نظام حقوقی اسلام به فرد یا  گروه های دینی اهل کتاب و زرتشتیان که با انعقاد پیمان و قرارداد(ذمه) به امت اسلامی می پیوندند و طی آن می توانند در سایه حکومت اسلامی زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند، اهل ذمه می گویند.‏‏ (ر.ک: عمید زنجانی؛ 1388؛ ص21)‏

‏ه- حکم امام درباره نویسنده کتاب آیات شیطانی یکی از مصادیق بارز قوانین اصولی و غیر انعطافی اسلام است. حکم اعدام سلمان رشدی در حالی از سوی امام صادر می شود که امکان وجود تبعات منفی اقتصادی و سیاسی برای کشورمان وجود داشت؛ اما امام با آگاهی از همه این مسائل، وجوب اعدام نویسنده کتاب آیات شیطانی را اعلام می نماید و می فرماید: «‏‏ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفته اند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم! خلاصه کلام اینکه ما باید بدون توجه غرب حیله گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم.‏‏»‏‏ (امام خمینی؛ صحیفه امام؛ ج 21؛ صص 292-291)‏

‏ ‏

منابع و مآخذ:

‏قرآن کریم‏

‏1.‏ ‏اردبیلی، سید عبد الغنی؛ تقریرات فلسفه امام خمینی(س)؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 3 مجلد، چاپ اول، بهار 1381.‏

‏2.‏ ‏امام خمینی؛ رساله توضیح المسایل؛ نرم افزار مجموعه آثار امام خمینی؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏3.‏ ‏امام خمینی؛ شرح چهل حدیث؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ سی و یکم، 1383.‏

‏4.‏ ‎[[page 48]]‎‏امام خمینی؛ صحیفه امام؛ نرم افزار مجموعه آثار امام خمینی؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏5.‏ ‏توفیقی، حسین؛ آشنایی با ادیان بزرگ؛ تهران: انتشارات سمت، چاپ یازدهم، پاییز 1387.‏

‏6.‏ ‏حسینی همدانی، سید محمد حسین؛ انوار درخشان؛ تهران: کتاب  فروشی لطفی، چاپ اول، 1404 ق.‏

‏7.‏ ‏عمید زنجانی، عباسعلی؛ فقه سیاسی؛ تهران: انتشارات امیر کبیر، ج 2، چاپ سوم، 1373.‏

‏8.‏ ‏عمید زنجانی، عباسعلی؛ فقه سیاسی: حقوق معاهدات بین المللی و دیپلماسی در اسلام؛ تهران: انتشارات سمت، چاپ چهارم، 1388.‏

‏9.‏ ‏قربان زاده سوار، قربانعلی؛ روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی(س)؛ تهران: پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1386.‏

‏10.‏ ‏ماکیاولی، نیکولو؛ شهریار؛ ترجمه داریوش آشوری؛ تهران: انتشارات آگاه، چاپ دوم، بهار 1388.‏

‏11.‏ ‏مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، 1374.‏

‏12.‏ ‏کلانتری، علی اکبر؛ دارالاسلام و دارالکفر و آثار ویژه آن دو؛ مجله فقه؛ زمستان 75، ش10.‏

‏ ‏

Picture 2‏منبع: حضور، ش 82، ص 39.‏

‎[[page 49]]‎

. انتهای پیام /*