حجةالاسلام سید حسین خمینی در گفتگو با حضور

از ویژگیهای عموی بزرگوارش می ‏گوید


حضور: درباره نقش ایشان در انقلاب در قبل از انقلاب بخصوص دوران تبعید امام به نجف، ترکیه و پاریس برای خوانندگان توضیحاتی بفرمایید.

حجةالاسلام والمسلمین سید حسین خمینی: ایشان قبل از انقلاب زمانی که ما نجف بودیم نقش تعیین کننده ‏ای در مسیر جریانات انقلاب و نهضت داشتند و از همان وقت که امام نجف بودند ایشان در ایران با نامه ‏ها و پیغامها امام را در جریان مسائل روز ایران قرار می ‏دادند و همچنین این نقش تا وقتی که آمدند نجف ادامه داشت. ایشان واقعاً فعال بودند در این زمینه با انقلابیون و آنهایی که در مسیر نهضت بودند در همه جا ارتباط و فعالیت داشت و این نقش بعد از اینکه والد ما به رحمت ایزدی پیوست ادامه داشت و واقعاً یک شخصی بود که امام در زندگی به ایشان تکیه داشت در کارها و برنامه ‏های نهضت و ایشان هم واقعاً بی ‏دریغ همه مسایل زندگی خودش را در اختیار امام و نهضت امام قرار داده بود.

حضور: چه مدت حاج احمد آقا در نجف ماندگار بودند؟

سید حسین خمینی: ایشان اوائلی که ما رفته بودیم به نجف، حدوداً پنج، شش ماه بعد از ورود ما به صورت مخفیانه آمدند نجف. چند ماهی بودند و برگشتند ایران و بعد از یک سال دوباره مخفیانه آمدند نجف. در این سفر دوم بود که معمم شدند به دست امام و برگشتند ایران. و وقتی آمدند ایران در مرز ایران، ایشان را گرفتند، دو ماه زندان بودند و از زندان آزاد شدند و دیگر نتوانستند بیایند نجف تا این آخر، همین سال آخر که آمدند نجف.

حضور: ایشان در مرتبه اول برای مطلب به خصوصی آمده بود؟

سید حسین خمینی: برای دیدن پدر و مادرشان بود و در رابطۀ با نهضت و انقلاب نبود. ایشان تازه دیپلم گرفته بود یا داشت می ‏گرفت و آمده بود پدر و مادر و اقربا را ببیند و بعد برگشتند بعد یواش یواش وقتی که معمم شدند و به حوزه آمدند، با دوستان خود رفت و آمد پیدا کردند با مسائل نهضت هم بیشتر آشنا شدند و در جریان نهضت قرار گرفتند.

حضور: صحبتی ما از یادگار امام داشتیم که فرموده بودند، وقتی من رفتم قزل قلعه خود ساواک از من خواست که ما برای شما گذرنامه را آماده می ‏کنیم بروید نجف. ظاهراً از طرف امام پیغام رسید به ایشان که اینجا باشید، امور مربوط به نهضت را در اینجا سامان بدهید، آیا مطلبی به خاطرتان می ‏آید؟

سید حسین خمینی: من حالا یادم نیست چنین چیزی شاید همینطور بوده که گفتید، اما آنچه مسلم است ایشان در همین بخش نهضت در داخل و منتقل کردن مطالب نهضت به امام در نجف نقش حساس داشتند.

حضور: ایشان در نجف کارشان دقیقاً چه بود؟

سید حسین خمینی: دفعه آخر که آمدند شروع کردند به درس پس از مدتی خواستند برگردند که اتفاق افتاد فوت پدرمان و ایشان ماندند و کارهای امام را انجام می ‏دادند. در ضمن در درس هم شرکت می ‏کردند. قبل از اینکه پدر ما فوت شود در درس پدر ما شرکت می ‏کردند بعد از فوت ایشان در درس امام شرکت می ‏کردند؛ هم قبل هم بعد. در درس شهید آیت ‏الله آقا سید محمد باقر صدر هم شرکت کردند.

حضور: آیا اساتید دیگر ایشان را به خاطر دارید؟

سید حسین خمینی: درسهایی را که در نجف شرکت می ‏کردند در درجه اول درس امام بود و درس اخوی ‏شان، درس آقای صدر هم می ‏آمدند. ممکن است مدتی هم درس میرزا باقر زنجانی رفته باشند حالا دیگر من خصوصیاتش را نمی ‏دانم.

حضور: دوستان ایشان دقیقاً نقش  شان را اینجور تصویر می ‏کنند که تمام جنبشهای دانشجویی خارج از کشور (امریکا، اروپا، لبنان، سوریه) از کانال ایشان با حضرت امام مرتبط می ‏شدند. البته بعد از فوت پدر حضرتعالی. آیا از این بخش هم چیزی به خاطر دارید؟

سید حسین خمینی: به صورت انحصاری نمی ‏شود این چیزها را تعیین کرد، چون که بیت امام و به طور کلی بیوت مراجع اینطور نیست که مثلاً یک نظم اداری برقرار باشد که هر کس باید از یک کانال مشخصی تماس بگیرد. محیطی است بیشتر باز و افراد آزادند در ارتباط با مرجع اما به خاطر اینکه ایشان اساساً نقشش و موقعیتش استثنایی بود، خودبخود اینجوری می ‏شد که امام از طریق ایشان در جریان مسائل قرار می ‏گرفت. همینطور هم مسائل دانشجویی، طبیعتاً خوب همینطور می ‏شد قبل از اینکه ایشان بیایند نجف، خود دانشجویان ایرانی و خارج از کشور با امام ارتباط داشتند و نامه می ‏نوشتند، امام هم نامه ‏شان را جواب می ‏دادند. نشریات ‏شان را می ‏فرستادند و گروههای مختلف دانشجویی چه دانشجویان مسلمان و چه دانشجویان حتی غیر مسلمان حتی چپی ها، کمونیست ها، کمونیست های افراطی، غیر افراطی، هر کس که داعیۀ مخالفتی با شاه داشت خودبخود سعی می ‏کرد با امام تماس داشته باشد. نشریاتشان را برایشان بفرستند. اما خوب ایشان هم در این موقعیت بودند و خودبه ‏خود نقش حساسی داشتند در همین مسأله.

حضور: در پاریس که تشریف بردید چگونه بود؟

سید حسین خمینی: آنجا هم همینطور، آنجا هم نقش خیلی فعالی داشتند و دوستان نیز کمک می ‏کردند به ایشان.

حضور: در ایران چگونه بودند؟

 ایشان همیشه نظرش این بود که ما باید مواد خام را همانطوری که هست به امام منتقل کنیم و تصمیم را امام خودش بگیرد. دیگر اطلاعات و مواد خام و گزارشات و این چیزها به صورت امینانه و با امانت به امام منتقل شود و امام خودشان تصمیم بگیرند و این کار را واقعاً انجام می ‏دادند. سعی می ‏کردند انجام دهند تا حدی که من شاهد بودم.

حضور: دربارۀ تحصیلات ایشان اگر مطلبی دارید بفرمایید.

 سید حسین خمینی: ایشان تحصیلاتشان بیشتر در قم بود البته ابتدا در نجف شروع کردند به تحصیل جامع المقدمات بعد آمدند ایران چند ماه بعد به زندان افتادند وقتی از زندان آمدند بیرون به تحصیلاتشان ادامه دادند تا رسیدند به درس خارج و درس خارج خیلی از آقایان را رفتند. قبل از اینکه به درس خارج برود با آقایان مختلفی خیلی از درسهای‏شان را پیش آقای ابطحی کاشانی (جامعه مدرسین) خواندند. یک آقایی بود به نام آقای صادقی (غیر دکتر محمد صادقی) پیر مردی بود از شاگردهای آقای بروجردی که وسائل الشیعه را تلخیص کرده و چاپ هم شده، در همین یخچال قاضی ساکن بود. پسرش هم هست، عباس آقا که با عمو خیلی رفیق بود، پیش همین آقای صادقی هم ایشان خیلی درس می ‏خواند چند سالی است ایشان فوت شده و پسرش عباس آقا هست و ایشان با احمد آقا خیلی خاطرات باید داشته باشد.

حضور: بعد از رحلت حضرت امام خیلی ‏ها معتقد هستند که حاج احمد آقا کارهای اساسی بسیاری انجام داده، به نظر شما ایشان بهترین و بنیادی ‏ترین و مهم ‏ترین کارشان بعد از رحلت حضرت امام چه بود؟

سید حسین خمینی : ایشان واقعاً خیلی مقید بود که راه پدرش را شخصیت پدرش را، احترام پدرش را حفظ کند و ادامه دهد و شخصیت ایشان را نگذارد شکسته شود و در این راه واقعاً تلاش کرد و بعد از فوت ایشان هم واقعاً تلاشش همین بود که شخصیت و عظمت پدرش همانطوری که بوده ادامه پیدا کند و تا آنجایی که من می ‏دانم از هر کس در این راه دلسوزتر و مصمم ‏تر و با وفاتر بود.

حضور: خدمت آقایانی که رسیدیم تقریباً همه ‏شان معتقد بودند به اینکه حاج احمد آقا با اینکه مسلط بود بر مسائل سیاسی کشور ـ چون سالها پیش حضرت امام بود که مرکز تصمیم گیری بود ـ یک روح اطاعت ویژه ای داشت که از حد پدر فرزندی علی الظاهر خارج بوده. شما که از نزدیک آشنا بودید چیزی به نظرتان می ‏آید؟

سید حسین خمینی: بله، واقعاً هم همینطور است. همیشه می ‏گفت ما نسبت به ایشان تعبد داریم، و چرا، نمی ‏گوییم. و همینطور هم بود واقعاً و واقعاً یک نوع درکی پیدا کرده بود که مطالبی را که امام عقیده دارد و می ‏فهمد ولی خود ایشان مثلاً دلیل صحت آنها را نمی ‏دانست اما درکی از امام داشت که آن درک موجب می ‏شد که واقعاً عقیده پیدا می ‏کرد که این مطلب صحیح است. روی درک امام او این چنین عقیده ‏ای را و باوری را پیدا کرده بود. در طی زندگی و مسیر زندگی ‏اش به این رسیده بود که درک امام یک درک اساسی و درستی است و واقعاً هم باور داشت.

حضور: ما یک سخنرانی از عموی بزرگوار شما در تلویزیون دیدیم که نسبت به مقام معظم رهبری بعد از امام روح اطاعت و تعبد را که فرمودید دقیقاً همان را حفظ کرده بود

سید حسین خمینی: بله واقعاً همینطور بود. در عملش هم همینطور بود که همان حالتی که نسبت به امام داشت نسبت به مقام معظم رهبری هم همان را داشت آن حالت تعبد و واقعاً یک نوع درک خاصی در این زمینه داشت؛ یک نوع درکی که حتماً می ‏شود گفت دقت استثنایی که آن نوع درک را در هر کس من شاید ندیدم که ادلّه و براهینی بر این مطلب داشت که واقعاً باور جدی ‏اش بود.

حضور: خدمت آیت ‏الله صانعی که بودم عرض کردم که یک سخنرانی حاج احمد آقا سال 67 در کنفرانس اندیشه تهران کردند. ایشان احکام حکومتی و مصلحت و حکم اولی و ثانوی را از دیدگاه فقهی باز می ‏کردند. آقای صانعی تعبیرشان این بود که بعد از این سخنرانی دیگر نظرم این بود که از نظر علمی هم به ایشان ظلم شده و آدمی است، مطلع و وارد به نکته ‏های فقهی.

سید حسین خمینی: بله خیلی ایشان باهوش بود خیلی مسائل را دقیق و قشنگ می ‏فهمید، اما متأسفانه فرصت این پیدا نشد که ایشان بتواند در این زمینه آشکاری که هست خودش را نشان بدهد.

حضور: می ‏گویند در بعد از انقلاب ایشان اساتید خصوصی داشته؟

سید حسین خمینی: بله، بله در همان جماران آنجا مباحثه داشتند و درس می ‏گفتند و من یادم هست ایشان کفایه می ‏گفتند در جماران و خیلی هم علاقه داشت به درس دادنش غیر از اینکه معالم و اینها را قبلاً گفته بود، اما کفایه هم می ‏گفت و خیلی هم علاقه داشت و مطالعه می ‏کرد. و حتی یادم هست می ‏گفت آن چیزی که برای من در این سن جالب است و مرا اشباع می ‏کند فهم یک مسأله علمی است یک مطلب علمی برای من از هر چیزی جالب تر است.

حضور: خاطره برجسته ‏ای می ‏خواستم برای مجله حضور.

سید حسین خمینی: خاطرات زیاد است و چیزهای مختلف هست. آن روزی که پدر ما فوت شدند همان صبح ایشان آمدند آنجا و من منزل نبودم و مدرسه بودم با همسایه ما آقای اخلاقی افغانی اینها جنازه پدرمان را روی دوش ‏شان گرفته بودند و آوردند پایین و آقای دعایی مثل اینکه ماشین را آوردند تا کوچه و رسانده بود در خانه و با ماشین رساندند بیمارستان. ایشان می ‏گفت: آنجا که رفتم بیمارستان و جسد ایشان را گذاشتند روی همان تخت پزشک قانونی وقتی دکتر گفت: مع الأسف، یک وقت حس کردم پاهایم لرزید و شل شد و افتادم خودم را گرفتم. حس کردم پاهایم جان ندارد و فرو ریختم. او می ‏گفت: معنای فرو ریختن را آنجا می ‏فهمیدم آن وقتی که دکتر گفت: مع الأسف.

حضور: جاهای مختلفی در این مملکت آثار حضرت امام را چاپ می ‏کنند و کارهای مربوط را انجام می ‏دهند مثل مرکز اسناد و وزارت ارشاد، با این وصف ایشان در مؤسسه تنظیم و نشر تمام وقتش را متمرکز کرد، به نظر شما چه ضرورتی داشت؟ با اینکه جاهای دیگر این کار را می ‏توانستند انجام دهند.

سید حسین خمینی: هیچکس نمی ‏توانست دلسوزتر در این زمینه باشد واقعاً ایشان از هرکس اولی بود در این کار و هیچکس به اندازه ایشان دلسوز نبود و هیچکس به اندازه ایشان دسترسی نداشت به منابع و اسناد اولیه که مربوط به امام باشد. آدم وقتی فکرش را بکند می ‏بیند ایشان از همه اولی ‏تر بودند در این زمینه؛ چون دلسوز بود و وفادار بود و در این راه مسلماً از هر جای دیگر از خیانت دورتر بود. واقعاً امین ‏تر و با امانت بیشتر با این مسأله برخورد می ‏کرد و این هم مسأله ‏ای است که احتیاج به امانت دارد و ایشان امین ‏ترین فرد بود.

ایشان واقعاً آنطوری که باید و شاید شناخته نشدند. در زندگی و مسیر زندگی ‏اش حوادثی در آن بود که نتوانست آن استعدادها و روحیات که در وجود ایشان بود واقعاً به نمایش گذاشته شود و واقعاً می ‏شود گفت نوع عمیقی از مظلومیت و غربت در زندگی ایشان بود. و این واقعاً مسأله ‏ای است که موجب تأسف است، حتی نزدیکانشان و دوستانشان واقعاً کم ایشان را درک می ‏کردند. به خاطر همین از  این جهت واقعاً ناشناخته ماندند.

 

منبع: حضور، ش 10، ص 155.

. انتهای پیام /*