بنیانگذار جمهوری اسلامی در آخرین روزهای اقامتشان در پاریس در سخنانی که در جمع کارکنان اقامتگاهشان بیان فرمودند، از لزوم نظارت مردم بر امور جاری کشور گفتند. ایشان در پایان سخنان کوتاهشان در این جمع در روز 4 بهمن ماه 1357، خطاب به حاضرین فرمودند: «ممکن است که آن طوری که اینها تهیه دیدند در این سفر خطر در کار باشد و من میل ندارم که به خاطر من شما خدای نخواسته در خطر بیفتید. من بیعتم را از شماها برداشتم.» متن این سخنان در ادامه آمده است:

 

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

من از همه این آقایان متشکرم که در این موقعی که ما گرفتار این مسائل هستیم، کمک کردند و کارها را انجام دادند. و باید بگویم که کار، کار خودشان بوده و منزلْ منزل خودشان بوده؛ و این معنا را تنبه بدهم که وقتی در یک منزل محقری ما باید با اجتماع کار بکنیم، یعنی دسته جمعی هر کسی یک کارش را بکند، و میسور نیست برای یک نفر یا دو نفر [که‏] همه کارها را انجام بدهند، آن وقت راجع به کار کشوری که الآن تقریباً باید گفت مصایب هست و تا حالا خرابکاری بوده، کار یک کشور نمی‏ شود انجام بگیرد الّا اینکه همه اجزای کشور، همه افراد کشور، در آن همکاری کنند. اگر ملت ایران همه آنها، هر کس در هر جا هست، اقدام به ساختمان این مملکت نکند، مملکت به حال خرابه یا نیم خرابه باقی خواهد ماند و مسئول خواهیم بود همه. هر کس هر کاری را می‏ تواند باید تا یک مدتی با صبر و تحمل و ...، تحمل زحمات اقدام بکند. اگر همچو چیزی شد مملکتی آباد و صحیح و خوب محقق خواهد شد. همه جهاتش تمام خواهد شد.

و باز همه اجزای مملکت باید نظارت در امور بکنند که نتوانند شیاطین باز رخنه بکنند. در [ادارات‏] دولتی اشخاصی که رفت و آمد می‏ کنند، اینها باید نظارت در کارهای آنها بکنند، یعنی مثل سمت بازرسی و تفتیش و این طور چیزها که اگر خطایی اینها می‏ کنند، تعمدی می‏ کنند- عرض می‏ کنم که- خیانتی می‏ کنند، به دستگاه قضایی اطلاع بدهند تا اینکه آنها تعقیب بکنند.

همه مصیبتهایی که در این سالها واقع شده است برای این بوده است که دستگاهها سرِخود بوده‏ اند. از آن دستگاه اول گرفته، آن شخصی که به اسم شاه در این مملکت حکومت کرده، سرِ خود حکومت کرده، مقید به قوانین نبوده. وقتی که این سرِ خود حرکت کرد، کسانی هم که دنبال او هستند از او یاد می‏ گیرند، اینها هم سرِ خود می‏ شوند. وقتی یک مجلسی را به طور سرِخودی و بدون رعایت قوانین به وجود آوردند، نمایندگان این مجلس هم سرِخود خواهند شد، پایبندِ قوانین نخواهند شد. باید اینها خاتمه پیدا بکند اگر بخواهد مملکت ایران یک مملکتی بشود که مترقی به معنای واقعی باشد، نه اینکه لفظی و همین گفتن ترقی. معنویات یک مملکتی را باید درصدد بود که اصلاحش کرد؛ یعنی باید دست خیانت را کوتاه کرد، دست جنایات را کوتاه کرد. همه جاهایی که یک عضوی از اعضای ادارات دولتی یا دولت، عضوی از اعضای دولت تکفل می‏ کنند، مردم موظفند که نظارت کنند در آن. آنهایی که می ‏روند آنجا برای گرفتاری هایی که مثلًا دارند، محاکماتی که دارند، می ‏روند در کلانتری ها، می‏ روند در نظمیه، می‏ روند در- عرض می‏ کنم- دادگستری و امثال اینها، خودشان باید ناظر باشند که چه می‏ گذرد. و خودشان مکلفند، اگر بخواهند مملکت اصلاح بشود مکلفند که چیزهایی که گذشته است اگر خلاف بوده است، به جاهایی که برای این امر تأسیس می‏ شود اطلاع بدهند تا تعقیب بشوند. اگر مدتی یک همچو جهتی پیش بیاید که یک محاکم صالحه ‏ای تصرف بکند در همه امور، یعنی برسد به داد مردم، همچو نباشد که مثل حالا باشد که دادگستری ها کاری به این حرفها ندارند یا نمی ‏توانند داشته باشند- عرض می‏ کنم- کلانتری ها که بخواهند مردم را لخت بکنند، امثال اینها، اگر این طورها باز ادامه پیدا بکند فرض کنید که آن دزد بزرگ رفت، دزد [های‏] کوچک جای او می‏ نشینند و کارها را انجام می‏ دهند. باید همه‏ تان- همه‏ مان در این امور دقت کنیم و دنبال کنیم و فداکاری بکنیم تا اینکه ان شاء اللَّه یک مملکت صحیحی بار بیاید.

من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را می ‏خواهم. و از اینکه این مدت‏ شماها زحمت کشیدید عذر می‏ خواهم. خداوند شما همه را حفظ بکند و سلامت بدارد. و ما حالا می‏ رویم به این مملکت ببینیم که آیا چه می ‏شود. هر چه که بشود هم، ما بنا داریم که برویم؛ حالا چه از بین راه برگردیم و باز هم خدمت شما باشیم یا خیر، برویم و پیاده بشویم و هر چه بشود.

 [یکی از حضار: ما افتخار می‏ کنیم قربان در خدمتتان باشیم‏]

امام: خدا همه‏ تان را حفظ کند.

و من این را هم باید بگویم به شما آقایان که- به آقای یزدی و بعضی از آقایان گفتم- که من بیعتم را از شماها برداشتم؛ عرض می‏ کنم که ممکن است که آن طوری که اینها تهیه دیدند در این سفر خطر در کار باشد و من میل ندارم که به خاطر من شما خدای نخواسته در خطر بیفتید. من سِنم دیگر گذشته، شما حالا جوان هستید.

 [یکی از حضار: ... این سخن با خون سرخ خویش امضا می‏ کنم‏]

 [یکی دیگر از حضار: من به خانم ها هم عرض کردم که آقا فرمودند احیاناً خانم ها نباشند در هواپیما. ایشان ناراحت هستند که من خدمت شما عرض کنم، مگر امام حسین حضرت زینب و خواهران خویش را همراه نبردند؟]

امام: خوب، حالا امام حسین، امام حسین بود. ما یکجور دیگر است وضعمان. نخیر، من میل دارم همراه خانمها نباشم، آقایان هم همین طور. همین هم که، خوب گمان می ‏کنم اگر این طور بشود که من بروم علی‏ حده و بعد آقایان [بیایند نگرانی من کمتر است‏].

خداوند عمر شما را زیاد کند؛ موفق باشید ان شاء اللَّه. در هر صورت من برایم ناگوار است که برای خاطر من کسی به زحمت بیفتد. من برای خودم مانعی ندارد اما ناگوار است برایم که ببینم یکی از برادرهای من برای خاطر من گرفتار شده است. ان شاء اللَّه خداوند همه‏ تان را حفظ کند و موفق باشید.

 (صحیفه امام، ج‏5، ص: 525-527)

. انتهای پیام /*