اصول علمی حاکم بر سیره عملی امام خمینی در باب فتوای ارتداد مؤلف کتاب آیات شیطانی

 

 آنچه در پی می آید فصلی از کتاب «سیره عملی امام خمینی(س) در اداره امور کشور» نوشته آقای دکتر فرهاد درویشی سه تلانی درباره فتوای ارتداد سلمان رشدی است.

 

رفتارشناسی امام در باب فتوای ارتداد سلمان رشدی، مؤید این مطلب است که امام خمینی در تصمیم گیری خود، پایبند اصول و قواعدی بودند که در پی به آن اشاره می شود.

 

احترام و اعتقاد به اصل آزادی بیان و رد آزادی اهانت

امام خمینی عمیقاً به این اصل معتقد و پایبند بودند و بر آزادی ابراز عقیده و بیان، تأکید می کردند. ایشان در مصاحبه ای با اوریانا فالاچی که اندکی پیش از انقلاب انجام شده بود، چنین عنوان می کنند:

مردم عقیده شان آزاد است. کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی کند که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی. (صحیفه امام، ج 10، ص 94)

بنابراین، امام الزام و اجبار در داشتن عقیده ای خاص را رد می کردند و در چهارچوب نهضت اسلامی همه مردم را آزاد می دانستند و عقیده داشتند که:

در چهارچوب این نهضت، انقلاب اسلامی، همه مردم آزاد هستند. کسانی هم حرف دارند، حرفهایشان را می زنند. (صحیفه امام، ج 12، ص 324)

و فراتر از این بیان تأکید می کنند که:

اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است؛ و از آزادی بیان و قلم نمی هراسد. (صحیفه امام، ج 10، ص 81)

این بیان امام ناظر به توجه و اهمیت اساسی و حیاتی آزادی و آزادی بیان در اسلام است و نشان دهنده این نکته است که دین اسلام از چنان اساس محکمی برخوردار است که می تواند با طرح براهین محکم و مستدل، به دفاع از مبانی و اساس خود بپردازد.

به نظر می رسد که در اندیشه امام خمینی، آزادی در حیطه های مختلف مانند آزادی عقیده، بیان، مطبوعات و... اصل قرار داده شده و سپس بر این آزادی محدودیتهایی اقامه شده است.

آزادی در اسلام دارای چهارچوبی است. امام خمینی در باب یکی از محدودیتهای آزادی عنوان می کنند:

هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند و برای توطئه کردن آزاد نیست. (صحیفه امام، ج 3، ص 371)

از محدودیتهای دیگر آزادی از دیدگاه امام، طرح آن در چهارچوب قوانین اسلام است. امام خمینی در این باره اظهار می دارند:

پس آزادی... معنایش این نیست که مردم آزادند که هر کاری می خواهند بکنند؛ ... آزادی در حدود قانون باید باشد. قوانین اسلام را باید ملاحظه کرد؛ در چهارچوب قوانین اسلام، در چهارچوب قانون اساسی، بیان آزاد و بحث آزاد. (صحیفه امام، ج 7، ص 536)

جان کلام امام خمینی در این نکته نهفته است که اسلام، همانگونه که بر اصل آزادی تأکید کرده، خود نیز قیدهایی برای آن تعیین نموده است و قانون اساسی ما نیز ـ که منبعث از اسلام می باشد ـ بر اساس آن تمهیداتی برای آزادی قائل شده است و همچنان که گفتیم، این تمهیدات مختص به اسلام نیست. امام در این باره مطرح می کنند:

در مملکت ما آزادی اندیشه هست. آزادی قلم هست. آزادی بیان هست. ولی آزادی توطئه و آزادی فسادکاری نیست. شما اگر توقع دارید که ما بگذاریم بر [علیه] ما توطئه کنند و مملکت ما را به هرج و مرج بکشند، به فساد بکشند و مقصودشان از آزادی این است، در هیچ جای دنیا همچو آزادی نیست. (صحیفه امام، ج 10، ص 92)

بنابراین، امام در اندیشه خود قیودی بر اصل آزادی قائل شده اند و شاید یکی از اصول حاکم بر سیره عملی در باب فتوای ارتداد سلمان رشدی، طرح این مسأله باشد که سلمان رشدی از این اصل تخطی کرده و آزادی اهانت را جایگزین آزادی بیان نموده است؛ و به اعتقادات یک میلیارد و نیم مسلمان توهین کرده است. در اعلامیه اسلامی حقوق بشر مصوب 1369 در اجلاس وزرای امور خارجه سازمان کنفرانس اسلامی آمده است:

و با ایمان به اینکه حقوق اساسی و آزادیهای عمومی در اسلام، جزئی از دین مسلمین است، پس هیچ احدی به طور اصولی حق متوقف کردن کلی یا جزئی یا زیر پا نهادن یا چشم پوشی کردن از احکام الهی و تکلیفی که خداوند از راه کتاب خود نازل نموده و خاتم پیامبرانش را فرستاده و به وسیله او پایان و اختتامی برای رسالت آسمانی به عمل آورده است، ندارد. بنابراین مراعات آنها عبادت است و کوتاهی از آنها یا تجاوز بر آنها منکر است و هر انسانی به طور منفرد، مسئول پاسداری و اجرای آن است و امت به گونه ای هماهنگ در تضمین (مشترک) در قبال آن مسئولیت دارد.

هرچند این اعلامیه یک سال و نیم بعد از اعلام فتوای سلمان رشدی تصویب شده است، لیکن نشان دهنده باورداشت مشترک کشورهای اسلامی درباره آزادی، تحدیدات آن و اهانت به مقدسات اسلامی است.

در ماده بیست و دوم این اعلامیه آمده است:

الف) هر انسانی حق دارد که نظر خود را به هر شکلی که مغایر با اصول شرعی نباشد آزادانه بیان دارد.

ب) هر انسانی حق دارد برای خیر و نهی از منکر بر طبق ضوابط اسلامی دعوت کند.

ج) تبلیغات یک ضرورت حیاتی بر جامعه است و سوء استفاده و سوء استعمال آن و حمله به مقدسات و کرامت انبیا، یا به کارگیری هر چیزی که منجر به ایجاد اختلال در ارزشها یا متشتت شدن جامعه یا زیان یا متلاشی شدن اعتقاد شود، ممنوع است.

بدین وسیله معلوم می شود که وجدان عمومی ملتهای مسلمان که در اعلامیه اسلامی حقوق بشر تبلور یافته است، با تأکید بر ابراز آزادانه عقاید، صریحاً سوء استفاده از آزادی و حمله به مقدسات و کرامت انبیا را محکوم می کند و بر استفاده صحیح از موهبت آزادی پای می فشارد.

قوانین مدون کشورهای غربی مانند فرانسه، آلمان، انگلستان، امریکا و... که مهد آزادی و دموکراسی تلقی می شوند نیز محدودیتهایی بر آزادی قائل شده است. برای مثال در انگلستان در انطباق با مقاوله نامه های بین المللی، قانونی در 1965 با عنوان ممانعت از تبلیغات نژادی به تصویب رسید و البته این قانون در سال 1076 مورد تجدیدنظر قرار گرفت لیکن تغییری نکرد. بر اساس این قانون:

انتشار یک مطلب یا هر چیز مکتوب یا هر سخنرانی یا بیانی که حاوی دشنام، تهدید و توهین بوده و باعث ایجاد کینه و نفرت علیه هر گروه نژادی یا مذهبی گردد، غیرقانونی شناخته شده است.

در قوانین جزایی آلمان نیز آمده است:

اگر کسی آشکار یا از طریق انتشار نوشته ای، معتقدات مذهبی یا به طور کلی جهان بینی دیگران را به هر شکلی مورد اهانت قرار دهد، به طور که سبب اخلال در نظم عمومی شود، فرد مذکور به زندان تا سه سال یا پرداخت جریمه نقدی محکوم می شود.

البته شبیه چنین مواردی در قوانین جزایی اتریش و سوئیس نیز وجود دارد؛ (ابراز عقیده یا اهانت به توده ها، ص 40) و حتی در اندیشه جان استوارت میل ـ که به رساله درباره آزادی او، در بحث و بررسی مقوله آزادی به عنوان یک کتاب کلاسیک استناد می شود ـ آمده است:

در تمام مواردی که اعمال فرد ناقض مصالح دیگران است، جامعه حق دارد اراده و اختیار وی را تابع نظارت خارجی سازد. اگر کسی مرتکب عملی شد که نسبت به دیگران زیان آور است، برای تنبیه کردنش ـ چه با استفاده از قانون و چه با کمک افکار عمومی ـ همیشه مجوز معتدل و قانونی است و آزادی حقیقی به مفهومی که شایسته این نام باشد، همین است که ما باید آزاد باشیم که منافع خود را به هر راهی که خود می پسندیم تعقیب کنیم، مشروط بر اینکه در ضمن این تعقیب بکوشیم به منافع بر حق دیگران لطمه نزنیم. (نقد توطئه آیات شیطانی، ص 203ـ 202)

بنابراین سخن از «آزادی مطلق و رها» سخنی نامعقول و نامستند می باشد و هر فردی دارای محدودیتهایی است؛ حال چرا غرب بدون توجه به این مستندات عقلی و قانونی، یکپارچه به حمایت از سلمان رشدی برخاست و علی رغم اینکه مستنداتی نیز درباره برخورد کشورهای غربی با مواردی شبیه به کتاب آیات شیطانی وجود داشت، نه تنها برخوردی با سلمان رشدی به عمل نیاورد، بلکه به حمایت خود از وی شدت بخشید... و به تضییع حقوق مسلمانان و جریحه دار شدن احساسات و عواطف آنان توجهی نکرد، جای سؤال دارد.

برخورد دوگانه غرب نسبت به مسائلی مانند حقوق بشر، آزادی و... خصوصاً درباره کتاب آیات شیطانی، صراحتی «صریح» یافت و در حالی که اهانتی به یک میلیارد و نیم مسلمان صورت گرفته بود، نه اقدامی در جهت جلوگیری از انتشار آن به عمل آورد و نه به بازخواست از مؤلف آن پرداخت؛ و تنها عذرخواهی مزورانه ای از سوی خود مؤلف صورت گرفت؛ و این نیز در حالی بود که صدها هزار نسخه از این کتاب در کشورهای آلمان، ایتالیا و امریکا توزیع شده بود. امام خمینی درباره این برخورد دوگانه غرب اظهار می دارند:

 

خیلی جالب و شگفت انگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین وقتی یک نویسنده مزدور با نیش قلم زهر آگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را جریحه دار می کند عده ای در رابطه با آن شهید می شوند برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دموکراسی و تمدن است اما وقتی بحث اجرای حکم و عدالت به میان می آید، نوحه رأفت و انسان دوستی سر می دهند. (صحیفه امام، ج 21، ص 290)

و بنابراین امام با طرح فتوای ارتداد سلمان رشدی، پرده از چهره غرب برداشتند و مسلمانان دورنمای غرب را دیدند و از این به بعد، مسلمانان نسبت به دفاع غرب از آزادی، عدالت و حقوق بشر با دیده تردید نگریسته و نسبت به بررسی ها و جستجوهایی که غرب درباره اسلام و تمدن اسلامی به عمل می آورد، شک نمودند.

امام خمینی اهانت به دین مبین اسلام و پیامبر مکرم را برنتابیدند و از برخوردهای سیاسی، اقتصادی و... غرب نهراسیدند و در دفاع از آزادی، اقدام به صدور فتوا نمودند. همچنان که گفته شد، اهانت به ابراز عقیده در قوانین مدون کشورها جرم محسوب می شود و فراتر از این مسأله، اصولاً تعبیرات کتاب آیات شیطانی طرح عقیده نیست، چرا که ابراز و طرح عقیده در جایی است که عقیده ای وجود داشته باشد و این تعبیرات اهانت به شمار می رود.

 

اعتقاد به اصل محوریت اسلام در تمام زمینه ها

از جمله اصول دیگر حاکم بر سیره عملی امام خمینی در این باب، اعتقاد امام به محوریت اسلام در تمام زمینه هاست. همچنان که گفتیم، امام خمینی سیاست را در پارادایم هدایت مطرح می کردند و در این پارادایم، منافع ملی به معنای غربی آن نیست که مدار همه چیز قرار می گیرد، بلکه در این پارادایم، اسلام و تحقق آن محور و مدار قرار می گیرد؛ چرا که تحقق آن سبب کمال و ترقی انسانها در راه رسیدن به سعادت حقیقی می شود؛ لذ ا برای حفظ اسلام و ترقی و تعالی آن باید از همه چیز گذشت امام خمینی در این باره می فرمایند:

این یک فریضه ای است بر همه ما، از اهم فرایض است حفظ اسلام؛ یعنی، حفظ اسلام از حفظ احکام اسلام بالاتر است؛ اساس اسلام اول است، دنبال او اساس احکام اسلام است. و بر همه ما، بر همه شما به مقداری که قدرت داشته باشیم، به مقداری که توانایی داشته باشیم واجب است که جدیت کنیم. (صحیفه امام، ج 20، ص 80)

و همچنان که گفتیم در سیاست و پارادایم هدایت، سیاست انبیا(ع) و ائمه اطهار(ع) و علما در یک راستا قرار دارند و هر سه به دنبال یک هدفند و آن سعادت حقیقی است که در چهارچوب اسلام به دست می آید و بنابراین، همانگونه که پیامبر و ائمه(ع) در این راه گام برداشتند علما نیز بایستی در این راه گام بردارند.

اسلام عزیزتر از آن است که ما تصور می کنیم. اسلام آن است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای او چه زحمت ها کشید و چه مصیبت ها کشید و چه جوانها داد و چه اشخاص برومند را فدا کرد. اسلام همچو عزیز است که فرزندان پیغمبر جان خودشان را فدای اسلام کردند. حضرت سیدالشهداء (سلام الله علیه) با آن جوانها، با آن اصحاب، برای اسلام جنگیدند و جان دادند و اسلام را احیا کردند. (صحیفه امام، ج 8، ص 151)

بر این اساس برای حفظ اسلام می توان و باید از جان گذشت و جانبازی نمود. در این منطق، اسباب و علل مادی از تأثیر چندانی برخوردار نیستند و همانگونه که امام خمینی می فرمایند:

اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد. (صحیفه امام، ج 20، ص 325)

این مطلب مؤید این نکته است که با هر آنچه در توان داریم به دفاع از اسلام عزیز بر می خیزیم و از کسی هراسی به دل راه نمی دهیم.

بر اساس این دیدگاه، در شرایطی که مؤلف کتاب آیات شیطانی همراه با مجموعه جهان غرب، اساس اسلام را هدف قرار داده بود، مصلحت سنجی های عرفی و دیپلماتیک جایز نبود و چشم پوشی از این موضوع، اسلام را به خطر می افکند و مهمترین مسأله، حفظ اسلام و احکام آن بود و در این موضوع اولویت قرار داشت. امام خمینی در این باره عنوان می کنند:

ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفته اند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم! (صحیفه امام، ج 21، ص 292 ـ 291)

[در راه حفظ اسلام] ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه مند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام می گذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می گذارند. این یک نمونه است که خدا می خواست پس از انتشار کتاب کفر آمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه اش با اسلام برملا سازد. (صحیفه امام، ج 21، ص 291)

بنابراین در برابر مخالفین دین و کسانی که اساس دین را هدف قرار داده اند، حتی نیازی به مناسبات گسترده نیست و باید از منافع مادی گذشت؛ چرا که اساس، راهنما و هدف، حفظ اسلام و جاری شدن آن در تمام زمینه هاست و ماجرای سلمان رشدی نیز در این راستا تحلیل و تبیین می شود، چرا که اساس دین هدف قرار گرفته بود و لذا امام با فتوای خود از این اساس به دفاع برخاستند و از سرزنش دوست و دشمن و تهدیدات آنها نهراسیدند و در شرایطی که غرب تلاش می کرد با تحریف حقایق، مسلمانان را از ارزشهای معنوی اسلام دور کند، فتوای امام پاسخی محکم به این مسأله و نشان دهنده بیداری و مواج بودن دریای خروشان نهضت اسلامی بود.

 

اعتقاد به اصل بیداری و هوشیاری در برابر توطئه های بیگانگان

اصل دیگر قابل استنتاج در سیره عملی امام خمینی در این باب، اعتقاد ایشان به لزوم بیداری و هوشیاری مسلمانان در برابر توطئه های بیگانگان و ایستادگی در برابر آنهاست. گفتیم که امام به عرصه بین المللی نگرشی دوگانه داشتند که در یک سو قطب ضد انسانی با تمام قدرت و نیروی مادی و در سوی دیگر قطب انسانی با صلابت و نیروی ایمان و اعتقاد به آزادی و کرامت انسانی و نفی سلطه و غلبه قرار داشتند. بر اساس این نگرش، قطب ضد انسانی، در طول تاریخ درصدد طرح و اجرای استراتژی سلطه بر دیگر ملل بوده و در این راه از هیچکاری فروگذار نکرده است و به همین منظور، امام خمینی در عرصه بین المللی «استراتژی نفی سبیل» را در پیش می گیرند و از دو جنبه آن را مورد اهتمام قرار می دهند: جنبه سلبی این قاعده به معنای نفی سلطه اجانبت و عدم جواز مداخله آنان؛ و جنبه ایجابی آن به مفهوم بنیاد مثبتی است که سیاست منفی مزبور بر آن متکی است تا از رهگذر برخی راهکارها، دولت اسلامی در مسدود نمودن راه دخالت بیگانگان فائق آید.

بر اساس این دیدگاه، بیگانگان از هر فرصتی برای ضربه زدن به اهداف و منافع سایر ملل بهره می جویند تا از این راه به منافع خود دست یابند و به همین منظور، بیداری و هوشیاری در برابر توطئه های آنان از ملزومات یک دولتمرد در قطب انسانی است. امام خمینی در وصیتنامه سیاسی ـ الهی ـ خویش می نویسند:

مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی که همان ابرقدرتان چپاولگر بین المللی هستند، با تدریج و ظرافت در کشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه و با دست افراد خود ملتها، کشورها را به دام استثمار می کشانند. باید با هوشیاری مراقب باشید. (صحیفه امام، ج 21، ص 420)

ناهوشیاری در برابر این توطئه ها «با دست خویش، خویش را به هلاکت افکندن» است؛ لذا امام همیشه بر آمادگی و هوشیاری در برابر توطئه های اجانب تأکید می کردند و در رابطه با ماجرای کتاب آیات شیطانی عنوان نمودند:

اینکه دیگر مسأله عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاکنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهای خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد. (صحیفه امام، ج 21، ص 291)

و یا درباره همین ماجرا اشاره می نمایند:

ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتی حرکت نماییم که ان شاءالله تمام رگه های وابستگی کشورمان از چنین دنیای متوحشی قطع شود. (صحیفه امام، ج 21، ص 290)

به نظر می رسد امام خمینی درباره ماجرای مؤلف کتاب آیات شیطانی به این باور رسیدند که کاری از پیش تعیین شده در شرف وقوع است و همچنان که در فصول پیشین گفتیم، شواهد و مدارک نیز مؤید این امر بود و در دیدگاه ایشان، این ماجرا «یکی از ترفندهای بزرگ آنهاست و آنان در حقیقت به این شکل به جنگ ارزشهای معنوی اسلام آمدند تا مسلمانان را نسبت به مقدساتشان سست نمایند.» (روزنامه رسالت، 26 بهمن 78) و لذا به این باور رسیدند که باید در برابر این توطئه واکنش نشان دهند. شواهد و مدارک نیز بر هوشیاری و بیداری و تیزبینی امام در این مورد صحه می گذارند؛ لذا امام این فتوای تاریخی را صادر کردند و در برابر فشارهای کشورهای غربی ایستادگی نمودند و «کاری کردند که دست خائنان بسته شود و دیگر نتوانند به کار خودشان ادامه دهند و قطعاً اگر این حکم صادر نمی شد به اشکال مختلف این کار ادامه می یافت.» (کیهان هوایی، شماره 1417)

شهید سیدمرتضی آوینی در این باره می نویسد:

[این فتوا] به واقع پاسخی محکم و دندان شکن بود که طراحان و عاملان توطئه را دچار سردرگمی و یأس نمود. اگرچه ماجرای سلمان رشدی پایان توطئه های سیاسی، تبلیغاتی و فرهنگی غرب علیه اسلام و تفکر دینی نیست، اما بی تردید هوشیاری و آگاهی مسلمانان و متفکران اسلامی و مقابله جدی ایشان با تحرکات رنگارنگ تبلیغاتی و فرهنگی استکبار، تمامی توطئه ها را نابود خواهد ساخت؛ چرا که تاریخ از هم اکنون ورق خورده و عصر معنویت آغاز شده است. (ماهنامه صبح، شماره 89 (1377)، ص 43)

فتوای امام، چراغی فرارراه مسلمانان در مقابل توطئه های بیگانگان بود و ملل مسلمان به روشنی دریافتند که چگونه می توان توطئه ای را نقش بر آب نمود. دکتر یاوور (استاد دانشگاه در آلمان) در این باره می نویسد:

منظور آیت الله خمینی از این فتوا، بیان یک حکم لازم الاجرا و تغییر ناپذیر اسلامی بود. هدف ایشان این بود که نشان دهند که مسلمانان بیدار و هوشیار هستند و اجازه نمی دهند کسی به معتقدات آنها توهین کند. (آیات شیطانی، بارزترین جلوه دشمنی استکبار جهانی با اسلام ناب محمدی، ص 61)

 

 

اعتقاد به اصل «نگاه به درون» در برابر توطئه های بیگانگان

شاید بتوان از دیگر اصول حاکم بر سیره عملی امام خمینی در این باب، این نکته را بیان کرد که اسلام همیشه در درون خود ابزارها و وسایل بالقوه و نیرومندی در برابر تجاوزات همه جانبه بیگانگان دارد و یکی از این وسایل و ابزارها، فتوای مراجع دینی است. در استفاده از این ابزار، اولین بار میرزای شیرازی، استعمار و استبداد را بر جای خود نشاند و بعد از آن نیز امام خمینی در این ماجرا از این ابزار استفاده کردند؛ وگرنه راههای دیگری نیز در جهت پیگیری این رویداد متصور بود، لیکن امام این رویکرد را ترجیح دادند.

 

حفظ و حراست از انقلاب و هویت اصیل آن

امام خمینی در باب طرح این فتوا، بر آن بودند تا هویت اصلی انقلاب را به مسلمانان جهان معرفی کنند و تمایز میان اسلام ناب و اسلام امریکایی را روشن سازند و نشان دهند که انقلاب اسلامی از اساس و بنیان با سایر حکومتهای کشورهای اسلامی متفاوت است؛ و البته این اصل و رفتار، همیشه فراراه امام در تصمیم گیری های سیاسی بوده است و در قضیه سلمان رشدی، تکیه بر این اصل موجب برجستگی این بعد از انقلاب گردید. به عبارتی، مسلمانان پس صدور فتوای امام، تفاوت انقلاب اسلامی و سایر دولتهای مدعی اسلام را دریافتند.

 

 

 

منبع: حضور، ش 67، ص 275.

. انتهای پیام /*