با عاشورا

(اندیشۀ اصلاحی و بر پایۀ آن تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی)

احمد آکوچکیان

ای ایستاده در وادی صلاح

وادی آدم

وادی دعوت

حسین من!

ای تواناترین مظلوم

با توام همراه

ای استوار نیک

ای چشم انداز روشن خدا

به سوی زندگی، به سوی مرگ

با تو زنده ایم

با تو می میریم

خدای کند چونان تو بزییم

خدای کند چونان تو بمیریم[1]

عاشورا تجلیگاه سترگ رخ نمود بالاترین و والاترین ارزشها و تعالیم متعالی انسانی و اجتماعی است که مردمان را همواره به شناخت آن تعالیم و ارزشها و باور به آنها و تعهد نسبت به آنها و زندگی با آنها، فراخوانده است و فراخواهد خواند؛ عاشورا عرصۀ جاودانه تجلی پیوند حیات و عدل، حماسه و رسالت، ایمان و پایداری، آزادگی و شرف، اعتقاد و جهاد، نماز و عدالت، دیانت و آدمیت، عینیت و عرفان، در همه عصرها و تاریخ آدمی است.

محتوای حرکت عاشورای حسینی، تبلور عینی یک الگوی راهبردی است برای: احیای دین در اندیشه ها و جانها و زندگی ها و تربیت و سازندگی انسانی و مدیریت و سازندگی اجتماعی، که هرگاه این محتوا، به درستی تبیین شود و با شناخت درست واقعیات جاری حیات انسانی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جامعه و نیز با اصول درست پیاده سازی چارچوبهای کاربردی الگوی مطلوب حیات دینی، همراه گردد، تربیت و مدیریت است در دو عرصۀ فرد و جامعه.

فرهنگ عاشورا، مجموعۀ بینش ها، ارزشها و هنجارهای جای گرفته در رخداد عاشوراست که به استنباط در می آیند و می توانند در قالب یک الگوی فکری، روحی و رفتاری و یک الگوی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به جامعه، ارائه شود.

تحلیل ساختار درونی فرهنگ عاشورا راهنمای ما به اصل فکر اصلاحی به عنوان اصل زیرساز و مبنای نظری در تحلیل فلسفه و هدف نهضت عاشورا و دو دستاورد بر آمده از این فکر اصلاحی، یعنی سازندگی فردی و سازندگی اجتماعی است. بر پایۀ این نظریه می توان مجموعۀ آموزه های عاشورا را در قالب سه اصل اساسی، دریافت و تبیین کرد:

ـ اول اصل اندیشۀ احیاء و فکر اصلاحی در حوزۀ شناخت دینی و انسان و جامعه

ـ دوم اصل تربیت انسانی

ـ سوم اصل مدیریت تغییرات و تحولات اجتماعی

تحقیق پیشنهادی حاضر ـ به قدر مجال این مقالۀ کوتاه ـ از منظر رویکرد عقلانی به این رخداد عظیم، عهده دار تبیین مضمون دریافتی نگارنده از فرهنگ عاشورا و اصول یاد شده، می باشد.

تحقیق در یک مدخل و سه فصل سامان یافته است:

1ـ مدخل تحقیق، تبیین برخی مبانی نظری برگزیده در تحلیل فرهنگ عاشورا، را در بر دارد:

ـ در دیدگاه معرفت شناختی تحلیل رخداد عاشورا، به طور خاص به نسبت فهم کلامی و بینش اجتماعی از نهضت عاشورا، امکان پذیری تفسیر ایدئولوژیک تعالیم دین به معنای تفسیر روشمند و سیستماتیک سیال و مستند آن تعالیم، افزونی رخ نمود نگرش عقلانی و دو خصلت کلام رویکرد عقلانی نو به فرهنگ عاشورا، نظر افکنده شده است.

ـ در تحلیل زیرساز روش شناختی تحقیق، کاربرد منطق سیستمی در تحقیق از تعالیم عاشورا و نیز ویژگی خاص واقعیت تاریخی و روش شناخت تاریخی، اندکی تحلیل شده است.

ـ فرهنگ عاشورا به عنوان الگوی فرهنگی رشد انسانی ـ اجتماعی، به کوتاهی مورد تحلیل قرار گرفته و مضمون درونی این فرهنگ، یعنی ساخت فکری به مثابه جوهرۀ فرهنگ عاشورا، معرفی شده است.

ـ در آخرین فراز چارچوب کلی تحلیل مورد نظر خویش را به دست داده ایم. اندیشۀ اصلاحی مدار نظریۀ پیشنهادی بر گرفته شده که بر این اساس فرایند تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی شکل می گیرند.

2ـ در فصل اول، فکر اصلاحی به عنوان چارچوبۀ کلان تحلیل نهضت عاشورا و زیر ساز نظری فرهنگ عاشورا مورد بررسی قرار گرفته است. در این فصل، ابتدا اندیشه اصلاحی در نگرۀ دینی و امامت شیعی و رسالت اصلاحی امامت شیعی با زبان ایشان تبیین شده است. سپس به ساختار فکر اصلاحی در آموزه های عاشورا، نظر افکنده شده است و دو حوزۀ اصلاح گری نهضت امام حسین بن علی(ع)، یکی حوزه اصلاح فکر دینی و دیگری حوزۀ اصلاح انسانی ـ اجتماعی، بازشناسی شده است. در حوزۀ اصلاح فکر دینی دو دستاورد اصلی عاشورا، یکی اصل خالص سازی و ناب سازی فکر دینی و دیگری توانمندسازی فکری دینی به قصد زمینه سازی جریان یابی فکر دینی در عرصه واقعیتهای انسانی و اجتماعی، مورد توجه قرار گرفته است و در حوزه اصلاح اجتماعی دو اصل مشروعیت و کارآمدی نظام اجتماعی معرفی شده است.

تربیت و مدیریت دو بهرۀ شکل گرفته بر پایۀ فکر اصلاحی در فرهنگ عاشورا است.

3ـ فصل دوم، «با عاشورا در عرصۀ سازندگی و تربیت انسانی» است. بر پایۀ فکر اصلاحی برآمده از فرهنگ عاشورا، اصل تربیت انسانی اولین دستاورد آموزشی فرهنگ عاشوراست. در این فصل، جریان تعالیم تربیتی عاشورا در حوزۀ امر انسانی مورد بررسی قرار گرفته است. سه بعد و ساحت وجودی انسانی، بعد فکری، روحی و رفتاری و جریان رویش انسانی در مراحل شناختی، روحی، رفتاری تا مرحلۀ عرفان و دعا دانسته شده و بر این اساس، جریان آن تعالیم، در این ساحت ها و جریان تربیتی، مرور شده است:

ـ در وجهۀ فکری، جریان بالنده بینش و شعور و شناخت: خداشناسی، انسان شناسی، دنیاشناسی، جامعه شناسی و... با عاشورا و آموزه های آن فهرست شده است.

ـ در وجهۀ روحی برخی آموزه های عاشورا در زمینه های روحی مانند: اخلاق، محبت، ایمان، پایداری، نشان داده شده است.

ـ در وجهۀ رفتاری نیز، برخی تعالیم رفتاری عاشورا در رابطۀ رفتاری با خداوند (رفتار عبادی)، رابطۀ رفتاری با خود (رفتار اخلاقی)، رابطه رفتاری با دیگران (رفتار حقوقی: با نزدیکان، با محرومان، با دشمنان و...)، اندکی مرور شده اند.

ـ تحلیلی کوتاه از رتبۀ عرفان و دعا در فرهنگ عاشورا به مثابه درونی ترین و انسانی ترین مضمون این فرهنگ، فراز دیگر این فصل است؛ مرحله ای که جریان سازندگی انسانی در بستر ناب بالندگی توحیدی خویش جای گرفته است.

ـ در آخرین فراز این فصل، اشارتی به توبه و جایگاه عظیم آن در تربیت انسانی رفته است.

انسان سازی با عاشورا (و به ثمر رسانیدن فرد) در این جریان عظیم به جامعه سازی (و به ثمر رسانیدن جامعه) دست می دهد و عناصر درونی جریان پویا و شکوفای اجتماعی را سامان می بخشد.

سیدالشهداء(ع) و یاران او با پندار و گفتار و کردار خویش این الگو را تبیین کردند و با زندگی خویش تجسم این تبیین بودند.

4ـ فصل سوم تحقیق، «با عاشورا در عرصۀ مدیریت اجتماعی» است؛ در این فصل ابتدا، اشارتی به دیدگاه عمومی ما در این وجهه از تحلیل نهضت حسینی رفته است. تحلیل ساختار و فرایند درونی فکر اجتماعی با عاشورا، فراز اول این فصل است. در این فراز به تعریف اندیشه اجتماعی و ساختار و فرایند درونی آن نظر افکنده شده و سپس لایه ها و بخشهای اصلی فکر اجتماعی در مقولۀ حیات جمعی از دیدگاه تعالیم عاشورا در سه بخش حوزۀ اندیشه های نظری اجتماعی، حوزۀ اندیشه ها و علوم اعتباری جامعه شناختی و حوزه اندیشه ها و علوم تجربه پذیر جامعه شناختی، اندکی تحلیل شده اند. حوزه های یاد شده اساس علمی سه بخش تحقیق و مدیریت اجتماعی یعنی شناخت وضعیت موجود، شناخت وضعیت مطلوب و شناخت راهبردهای تحول را تغذیه می کنند. فراز دوم فصل تعالیم جاری عاشورا در حوزۀ مدیریت حرکت اجتماعی است. حوزۀ تحقیقات دین شناختی هنجاری توسعه، اصلی ترین حوزۀ قابل استنباط از تعالیم عاشورا است که بخش تبیین و توجیه نظری دیدگاههای ارزشی و هنجاری و بخش طراحی سیستم مطلوب اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، دو رکن این حوزۀ پژوهشی اند. تصویر مطلوب نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از دیدگاه تعالیم عاشورا، در این بخش مورد بررسی قرار می گیرد. حوزۀ مطالعات توصیفی ـ راهبردی، حوزه دیگر تحقیق و مدیریت اجتماعی است که در نگاه عاشورا در دو قسمت نقد و تحلیل وضعیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی و نیز الگوی تبدیل وضعیت اجتماعی رو به جامعه آرمانی، فهرست شده و اندکی توضیح گرفته اند. بررسی و تحلیل ژرف از بینش نقدی و توصیفی عاشورا نسبت به وضعیت اجتماعی جامعۀ عصر عاشورا به ضمیمه الگوی مطلوب پیشنهادی این نهضت، راهبردهای پیشنهادی سیدالشهداء(ع) در مدیریت تحولات اجتماعی عصر خویش و عصرها و نسلهایی که درگیر با همان مختصات کلان اجتماعی اند، را قابل تفسیر و دریافت می سازد.

رخداد عاشورا تبلور عینی این دیدگاه پیشنهادی است.

مدخل

مبانی نظری برگزیده در تحلیل فرهنگ عاشورا

هر موضع نظر درباره موضوع شناخت دارای خاستگاهی تئوریک می باشد. برخی عناصر پایگاه تئوریک تحلیل عاشورا در این مجال، مرور می شود:

1ـ دیدگاه کلان معرفت شناختی برگزیدۀ تحقیق

1ـ1ـ علم و عصمت امام از زمرۀ موضوعات دیدگاه کلامی نسبت به رخداد عاشورا است که در نگرۀ پیشنهادی ما بینش و دیدگاه روانشناختی، جامعه شناختی و تاریخی نسبت به این رخداد در طول این منظر کلامی قرار دارد. بینش اخیر از این منظر به رخداد عاشورا می نگرد که امام معصوم و یاران او در عرصۀ معادلات روانشناختی، طبیعی و اجتماعی پیرامون خویش همانند بشر زیستند، با همه احکام و قانونمندی هایی که حاکم بر عالم طبیعت و اجتماع است. در ادبیات مرکز دانشوران دینی از این منظر، پژوهشگر اخذ به ظاهر می کند. در این دیدگاه میان مقولۀ علم و عصمت امام با مقولۀ طبیعی  و انسانی بودن نهضت و به تعبیری میان دیدگاه لاهوتی و مابعدالطبیعی نسبت به نهضت با دیدگاه طبیعت شناختی و اجتماعی نسبت به آن، تهافتی نیست.

دستاورد و بهرۀ این نقطه نظر معرفت شناختی از جمله این است که می توان تعالیم عاشورا را به مثابه یک الگوی فرهنگی تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی، ارائه داد.

1ـ2ـ تفسیر ایدئولوژیک تعالیم دین، تصویر بخشی سیستماتیک این تعالیم نسبت به وضعیت آرمانی فرد و جامعه و راهبردهای نیل به آن، بر اساس دیدگاه روش شناختی برگزیده ـ به ویژه به مدد علم اصول (منطق استنباط) به عنوان منطق خاص محتوای تحقیق و روش شناسی دیدگاه سیستمی به عنوان منطق عام محتوای تحقیق ـ است؛ به گونه ای که الگوی راهنمای حیات عینی فردی و اجتماعی، در سطح موضوع نظر دین ـ براساس نگرش و  برداشت از گوهر و حقیقت دین ـ باشد. الگوهای سیستماتیک مزبور در پروسۀ تحول مستمر اندیشۀ دینی، سیالند و در مرحلۀ تصویر بخشی و طراحی کلیت مدل، ساختار صلبی ندارند. تعالیم عاشورا، آموزه هایی چند بـُعدی و فراگیر ابعاد اصیل و اساسی حیات فردی و اجتماعی آدمیان است. در راستای پاسخگویی به نقش دین در زندگی بشر امروز، شناخت و تنظیم و ارائه تعالیم دین و از این رهگذر تعالیم عاشورا، در پاسخ به پرسشهای امروز و به زبان نسل امروز در قالبی سیستماتیک و منسجم، ضرورت دارد.

مقالۀ حاضر در این تحقیق، بر اساس این برداشت از تفسیر ایدئولوژیک تعالیم دین، تحلیل برگزیدۀ خویش از تعالیم عاشورا را، به دست می دهد.

1ـ3ـ تاریخ فرهنگ دینی در رویکرد به عاشورا، در طول چند دهۀ اخیر، شاهد یک دگرگونی عمده است. این دگرگونی عبارت از افزونی نگرش عقلانی به رخداد و تعالیم عاشورا در برابر رویکرد عاطفی بوده است. مضمون این دگرگونی، تغییر موضع نظر از بینش صرف کلامی درآمیخته با باورهای ایمانی و تعبدی به بینشی عمدتاً اجتماعی ـ سیاسی، می باشد؛ تغییری که آثار علمی و روانی بسیاری را در سطح جامعۀ عالمان دینی به ویژه حوزه های علمی ایجاد کرد. این جریان تغییر هنوز آن گونه که باید و شاید از موضع نظر معرفت شناختی حتی از سوی صاحب نظران اندیشه های جدید پیشنهادی، مورد تحلیل و ارزیابی قرار نگرفته است.

مقاله، این موضع معرفت شناسانه را مدّ نظر دارد و در راستای این موضع نظر، دیدگاه تحلیلی خود را پیشنهاد می کند.

1ـ4ـ صبغۀ عمومی دیدگاه عقلانی نو در تحلیل عاشورا و فرهنگ و تعالیم آن، صبغه ای است که به ویژه در حوزۀ اندیشۀ اجتماعی و سیاسی ـ و عمدتاً در قالب نظریه حکومت خواهی ـ نزج و نمود یافته است. چشم اندازِ امروزینِ در پیش رویِ رویکرد عقلانی به فرهنگ و تعالیم عاشورا، دو خصلت کلان را نشان می دهد:

1ـ گسترش حوزۀ اندیشه ای نسبت به تعالیم عاشورا تا مرحلۀ فراگیری و تلائم حوزه اداراکات نظری ـ کلامی و اداراکات ارزشی ـ حقوقی (به ویژه فقهی) و ادراکات تجربه پذیر. به معنای آنکه عاشورا هم موضوع شناخت همۀ حوزه ها به تناسب ساخت ادراکیشان قرار گیرد و هم این حوزه های شناختی و ادراکی در یک نظام کلان فکری با یکدیگر به نسبتی هماهنگ برسند.

تعمیق و گسترش نظام وارۀ حوزه بینش اجتماعی در چارچوبۀ تمامیت ساختار و فرایند منطقی فکر اجتماعی (در همۀ بخشهای ادراکی یادشده) چه در الگوی کلان فکری و چه در ابعاد و لایه های گوناگون آن، نسبت یابی اندیشۀ کلامی با زیربنای تئوریک انواع بخشهای اجتماعی و تاریخی تحلیل نهضت از حیث رابطۀ طولی و نه به عنوان نگرشی در عرض دیگر اندیشه ها و بینشها، و اعتناء افزون تر به رخداد عاشورا به عنوان یک مستند جامع فقهی به ویژه در حوزۀ فقه اجتماعی، سه بهرۀ اولیۀ این شاخصه اند.

2ـ گسترش منسجم نگرش کاربردی و عملیاتی به این تعالیم و فرهنگ در دو بخش تربیت و سیاست.

فکر دینی دهه ای است پیش روی خود دغدغۀ ضرورت هماهنگی اصل خلوص با اصل توانمندی فکر دینی را دارد. این دغدغه در نسبت با تعالیم عاشورا نیز جای دارد. مقاله پیشنهادی در راستای نیل به این چشم انداز، نگارش یافته است.

2ـ دیدگاه کلان روش شناختی برگزیدۀ تحقیق

2ـ1ـ روش شناسی سیستمی در تحلیل فرهنگ عاشورا

تعالیم عاشورا در قالب یک الگو و مدل شناختی، قابل تبیین است و روش شناسی دیدگاه سیستمی مددیار ما در شناخت ساختار این الگو و فرایند معرفتی درون آن، در قالب یک مدل شناختی می باشد و بر اساس آن ابزاری برای به دست دادن الگوهای شناختی، هنجاری، تصمیم گیری و آینده نگری قابل استنباط از سنت امام حسین بن علی(ع) و یاران عاشورایی او، در تصویر بخشی از تعالیم عاشورا است.

اندیشه سیستمی در حوزه مطالعات دینی، یکی دید سیستمی و دیگری یک نظریه ساختمان سیستم به دست می دهد.

ـ در دید مجموعه نگرانه از جمله، تأکید بر کلیت نظام وارۀ رخدادها و تعالیم عاشورا، هدفداری نهضت مبتنی بر یک فلسفه و انگیزش که جاری در کل روابط پایدار درونی اجزاء این تعالیم می باشد و نیز تأکید بر مطالعات میان رشته ای درباره تعالیم عاشورا، می رود.

ـ بر اساس نظریۀ ساختمان سیستم، تعالیم عاشورا ـ به ویژه در بخش تعالیم اجتماعی آن ـ را مدل می کنیم تا به وسیلۀ آن این رخداد عظیم را به گونه ای نظام واره درک کنیم و زمینۀ تئوریک جریان کار آمد این تعالیم را در عینیت انسانی و اجتماعی امروز، به دست دهیم. برای این منظور در راستای دید مجموعه نگرانه، برداشتها و مطالعات خود را از نهضت عاشورا در قالب یک الگو یا مدل ارائه می دهیم. الگوها و مدلهایی که می توان در شناخت و تبیین تعالیم عاشورا به کار برد، چهار دسته اند:

ـ الگوی شناختی، برای شناخت و تبیین تعالیم عاشورا و به ویژه ساخت فکری درون آن

ـ الگوی هنجاری برای ارائه تصویر از سیستم و وضعیت مطلوب فردی و اجتماعی انسان و جامعه به مدد آن تعالیم

ـ الگوی پیش بینی کننده برای آینده نگری دربارۀ سیستم جامعه و پیش بینی رفتار در نظام اجتماعی در یک موقعیت شخصی

ـ الگوی تصمیم گیری، برای فراهم سازی امکان اخذ تصمیمات مطلوب در زندگی فردی و اجتماعی خویش در جهت تعالیم عاشورا

2ـ2ـ عاشورا، رخدادی تاریخی و بستر جریان حیات و اندیشه

تاریخ، بستر رخدادهای بشری پیوسته ای است که می توان با بینش و اندیشه و باوری روحانی، از آن عبور کرد؛ عبرت آموخت و با آن عبرت، به فهمها و باورها و زندگی برتر و پاکیزه تری رسید و اصول تربیت انسانی و مدیریت مناسبات اجتماعی را به گونه ای ملموس تر آموخت و به کار گرفت. عاشورا قطعه ای تاریخی از تبلور عینی حیات دینی و به عینیت در آمدن ساز و کار درونی حیات مستمر دینی است.

نکته ای که گفتیم، باید اندکی به مدد علم و فلسفۀ تاریخ، توضیح گیرد تا در ادامه بتوان روش شناسی درست و کارآمد در شناخت تاریخی رخداد عاشورا را روشن بینانه دریافت و به کار بست. پس باید «واقعیت تاریخی»، «آگاهی تاریخی» و «عبرت» معنی شوند:

واقعیت تاریخی بخش ممتازی از واقعیت اجتماعی است؛ یعنی بخشی از پدیدارهای اجتماعی کلان در کوران تحولات و تغییرات اجتماعی و نیز بخشی از ساخت ها و آثار و اوضاع و احوالی است که گزارشگر پدیدارهای اجتماعی اند. شناخت تاریخی، به طور خاص، بر خلاف شناخت اجتماعی، به یکی ساختن واقعیت اجتماعی معطوف است. شناخت مزبور صورت نوعی پدیدارهای اجتماعی تام و ساخت آنها و نیز آثار تمدنی را در می نوردد و پیوستگی و اتصال رخدادهای تکرار ناپذیر را تشدید کرده، مایه ور می سازد.[2] از لحاظ روش، شناخت تاریخی، رابطۀ میان ساخت های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و پدیدارهای اجتماعی تام ـ نه یک حادثه و رخداد جزئی شخصی ـ را تبیین می کند. زمان و مکان نیز که آگاهی تاریخی به آن نظر دارد و بدان می پردازد، ماهیت و مختصات خاصی دارد. زمان تاریخی، زمانی است که به سر رسیده و به گذشته پیوسته؛ ولی به مدد بینش و روش تاریخی، دوباره ساخته شده و در زمان حال و حتی آینده حاضر می شود و زمان حال نیز به گذشته برده می شود تا اندیشه، در شناخت وضع حال و پیش بینی وضع آینده، از گذشته عبور کند. در این زمان، تسلسل علّی و قوانین علّی، در عرصۀ رخدادهای تکرارناپذیر و جانشین ناپذیر، جریان می یابند و چراییها و چگونگیها و زمینه ها و عوامل و فرجامها و رخدادها و رابطه ها و... تحلیل و تبیین علّی می شوند. در حقیقت، زمانهای مورد مطالعه و شناخت تاریخی، زمانهای سر آمده ای هستند که توسط علم تاریخ متکی بر مجموعه ای از مبانی تئوریک و ارزشی خاص و برگزیده، بازفهمی و بازسازی می گردند؛ این بازفهمی و بازسازی، بر حسب خصایص جامعه ها و طبقات و گروههای معاصر مورّخان است و بر پایۀ مبانی تئوریک ـ معرفت شناختی، فلسفی و کلامی ـ و مبانی ارزشی برگزیدۀ مورخان، تحلیل ها و تبیین های گونه گونی می گیرند. از این روست که جامعه ها و دانشوران و اندیشمندان آن جوامع، همواره به طور مستمر، تاریخ خود را باز می فهمند و باز می سازند و باز می نویسند؛ گذشته را حاضر می کنند و امروز را نقد می کنند و آینده را پیش بینی می کنند و حیث عقیدتی بدان می بخشند. مورّخ در شناخت تاریخی، زمانهای سرآمده را تنها به این قیمت زنده می کند که «حاضر» را در «گذشته» مورد مطالعه بیفکند و «گذشته» را به حال بکشاند و در آینده تصویر کند. این گذار از «حاضر» به «گذشته» و از «گذشته» به «حاضر»، از منظر دین شناسی، هر گاه از سر«بصیرت» و «خرد ناب» و احساس فروتنی نسبت به حقیقت مطلق و حالت روحانی در برابر پدیده ها «خشیت» باشد، «عبرت» است. «عبرت» گذر خود آگاهانه و از سر بصیرت و خرد ناب و خشیت اندیشۀ انسانی از موضوعات شناختی ـ هستی شناختی و تاریخی ـ برای پندآموزی و تربیت آموزی و درست و پاکیزه زیستن است.

واژه «عبرت» در قرآن کریم، آنچه را از شناخت تاریخی گفته شد و در بیان مفهوم «عبرت» گذشت، در خود دارد. [3]

با آنچه از «واقعیت تاریخی»، «آگاهی تاریخی» و «عبرت» دانستیم، دربارۀ «عاشورا ـ کربلا» می گوییم که رخداد عاشورا ـ کربلا، یک واقعیت تاریخی است و شناخت آن، یعنی دوباره سازی یا بازفهمی و بازسازی آن، و حاضر کردن آن و همۀ آموزه هایش در زمان حال، و گذر از حال به آن برهۀ عظیم درسال 60 و 61 هجری. و در این گذار از امروز به آن برهه و از آن برهه به امروز، نگاهی نقّادانه و راهبردی به فردا و تحلیل علّی چرایی ها و چگونگی های این رخداد داشتن و عبرت آموزی و برگرفتن دانایی و بصیرت و خشیت، برای سرشاری زندگی امروز و فردای خویش از معانی ناب دینی.

3ـ فرهنگ عاشورا، الگوی فرهنگی سلوک انسانی و مدیریت اجتماعی

تعالیم دینی ـ و به این قرار تعالیم عاشورا ـ در بردارندۀ مجموعه ای از توصیف ها و بایدها و نبایدهای راهبر جریان وجود انسانی و جامعۀ بشری به سوی آرمانهای پیشنهادی خویش است. این نظریه که سنت و کلام و زندگانی و سلوک امام معصوم برای ما درس زندگی و اندیشه و اخلاق و اجتماع و مدیریت است به معنای آن است که به نقش فرهنگ عاشورا به مثابۀ یک الگوی فرهنگی حیات فردی و اجتماعی استدلال می کنیم. هرگاه عناصر درونی تعالیم عاشورا را بکاویم، عناصر دخیل در تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی را، از قبیل عناصر شناختی، ارزشی، رفتاری، فرهنگی و سیاسی و حتی اقتصادی، درمی یابیم؛ عناصر مزبور به هر حال دارای روابط خاصی میان خویش هستند و ساختار فرهنگی خاصی را به دست می دهند که نوعی تغییر و تحول فردی و اجتماعی خاصی را اگر حتی تجویز نکنند می توانند نفی کنند. عناصر اصلی و نهایی فرهنگ، شناخت ها و ارزشها و هنجارهاست که دین ـ و به این قرار عاشورا ـ حاوی همین عناصر شناختی، ارزشی و هنجاری می باشد.

سنت، قول و سیره (فعل و تقریر) معصوم (پیامبر و امام) است که برای مردمان؛ الگو و سرمشق حیات و راهنمای زندگی است. قرآن کریم دربارۀ پیامبر(ص) می گوید:

«لقد کان لکم فی رسول الله أسوةٌ حسنة.» [4]

و امام حسین(ع) نیز دربارۀ خود می فرماید: «و لکم فیَّ أسوة.» [5]

جایگاه فرهنگی عناصر دینی در فرایند تربیت انسانی و تغییر و تحول اجتماعی در تحقیقات فراوان روانشناختی و جامعه شناختی، مورد بررسی قرار گرفته است. [6]

مجموعه تعالیم عاشورا در بردارندۀ عناصر فرهنگی، تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی اند که می توانند به مدد روش شناسی سیستمی در قالب یک الگوی شناختی ـ هنجاری سامان یابند و راهنمای ما به آینده نگری و تصمیم گیری نیز قرار گیرند.

4ـ دیدگاه تحلیلی برگزیده از فرهنگ عاشورا

تا کنون، تحلیل های گونه گونی از عاشورا ـ کربلا، بسته به دیدگاههای گوناگون دین شناختی، انسان شناختی و جامعه شناختی و تاریخی تئوری پردازان آن، به دست داده شده است. برخی دیدگاهها بر علم و عصمت امام تکیه دارند و از منظری کلامی و بعضاً فقهی، بر اساس دو اصل علم امام و عصمت امام به واقعه کربلا نظر می کنند[7] و برخی حکومت خواهی امام حسین(ع) را مدار اصلی تحلیل عاشورا و تبیین آن گرفته اند.[8] شهادت طلبی امام حسین(ع)، مدار یک نظریۀ دیگر است.[9] رای دیگر نیز با نظریه امر به معروف و نهی از منکر نام کرده شده است.[10] مجموعۀ دیدگاههای مزبور هر کدام عناصری از رأی صواب را دارند؛ در عین حال که بر برخی دیگر از ابعاد تئوریهای یاد شده نقدهایی رواست.

دیدگاه کلان ما نسبت به مسأله، دیدگاهی دین شناختی است. در این دیدگاه، دین اسلام دارای جریانی مستمر در دو عرصۀ توأم و پیوسته با یکدیگر، یعنی قلمرو انسانی و قلمرو اجتماعی، تعریف می شود. در عرصۀ امر انسانی دارای جریان تربیت و سازندگی انسانی است و در عرصۀ امر اجتماعی نیز دارای جریان سیاسی برای مدیریت مناسبات فرهنگی، سیاسی،  اجتماعی و اقتصادی جامعۀ انسانی، می باشد. این جریان دو بـُعدی در واقع در مرحلۀ تحقق و عینیت، یکی هستند با دو وجهه. به این قرار هدایت دینی و جریان دینداری، انسان سازی و به ثمر رسانیدن فرد است به منظور ساختن جامعه، و جامعه سازی و به ثمر رسانیدن جامعه است به منظور ساختن و به ثمر رسانیدن فرد.

در راستای این بینش کلان به دین، حیات دینی و جریان دینداری، دارای دو برهۀ «رسالت» و «امامت»، و به تعبیری دیگر، برهۀ حیات وحیانی دین (یعنی برهۀ نزول وحی بر رسول خدا(ص) یا برهۀ عرضۀ تعالیم وحی از سوی معصوم بر آدمیان) و دیگری برهۀ حیات عینی دین (یعنی برهۀ پیاده سازی دین و تحقق یابی دین در حوزۀ تربیت و سیاست یا امر انسانی و امر اجتماعی) می باشد.

برهۀ حیات وحیانی دین را رسول خدا(ص) با بعثتش شکل می دهد و برهۀ حیات عینی دین، در گرو امامت است؛ چه امامت رسول(ص) و چه امامت اولیاء معصومین(ع)  و چه راهبری مصلحان دینی؛ تا جریان دین در درون جانها و جوامع و در دو وجهۀ انسان سازی و جامعه سازی، راهبری شود. مسئولیت امام در این برهه و در برابر حیات عینی دین، یکی تفسیر سره و بر صواب دین و دیانت و احیاء و زنده داشتن مستمر آن، و دیگری تربیت انسان و جامعه یا انسان سازی و جامعه سازی و اصلاح مستمر جامعۀ دینداران، بر پایۀ آن تفسیر از دین و دیانت، و در این راستا، پاسداری از کیان دین و کیان تربیتی و اجتماعی آن و پاسداری از جریان درست و کار آمد دین در همۀ شؤون زندگی، چه فردی و چه اجتماعی، یعنی پاسداری از جریان تأثیر گذاری دین بر همه مناسبات انسانی و اجتماعی است. از این دیدگاه، اصل امامت در اندیشۀ شیعی، به مثابه عنصر درون زای پاسداری از حیات عینی دین، تلقی می شود که فراگیر حوزۀ اندیشه دینی و عینیت دینی، می باشد. اصلاح فکر دینی و اصلاح جامعۀ دینداران، همان شاخصۀ روز آمدی عنصر درون زای حیات مستمر و عینی دین و به سخن دیگر، عنصر درون زای پاسداری از جریان مستمر دین در حوزه های اندیشۀ انسان و جامعه است.

در این تحقیق، نهضت عاشورا ـ کربلا از این دیدگاه دین شناسانه تحلیل می شود. در این دیدگاه، مجموعۀ نهضت ها و حرکت ها و اقدامهای ائمۀ معصومین، از امام علی(ع) و زهرای مرضیّه(س) تا حضرت اباصالح(عج)، در یک چارچوبۀ هماهنگ، تحلیل می شوند و برای مثال اساساً نیازی به بینشهای جزئی گرایانه نمی افتد که موضعی حکومت خواهانه یا شهادت طلبانه و یا...، جدای از موضع دیگر امامان شیعی مانند امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، برای تحلیل عاشورا ـ کربلا برگزید. از این منظر، شهادت امام حسین(ع)، حرکت صلح جویانۀ امام حسن(ع) یا حکومت داری امام علی(ع) یا نهضت علمی امام صادق(ع) ابعاد و مراحل و یا لایه های آن نهضت اصلاحی است. شهادت، امر به معروف و نهی از منکر و یا ایجاد حکومت در تحلیل برخی نظریه پردازان نیز، ابزار این نهضت اصلاحی است و نه علّت و فلسفۀ نهضت حسینی. نهضت عاشورا ـ کربلا با توجه به مجموعۀ مختصات و وضعیت عصر قیام، نشانگر روشنی از ماهیت آن عنصر درون زا و جایگاه و نقش و کارکرد آن در دورۀ حیات عینی دین و دینداری است.

ویژگیهای خاص نظریۀ برگزیدۀ ما آن است که:

1ـ اساس و فلسفه و هدف نهضت عاشورا همانا احیاء و اصلاح در دو وجهۀ نظری (اصلاح فکر دینی) و وجهۀ کاربردی (اصلاح انسانی ـ اجتماعی) است که با نام «نظریۀ اندیشۀ اصلاح» از آن یاد می کنیم.

2ـ جمع و ترکیب بینش مابعدالطبیعی و بینش روانشناختی و اجتماعی ـ تاریخی به نهضت عاشورا، ویژگی دیگر این نظریه است. نظریه پیشنهادی، عرصۀ جای دهی مجموعۀ این وجوه و ابعاد ادراکی در چارچوبۀ یک الگوی کلان تحلیلی، می باشد.

3ـ دیدگاه برگزیده از منظر عقلانی در وضعیتی از جریان تاریخی تفکرها و تئوریها در تحلیل عاشورا ایستاده است که بر اساس اصل اندیشۀ اصلاحی، آموزه های عاشورا را در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی و در قالب یک الگوی دین شناسانۀ حیات فردی و اجتماعی، پیشنهاد می کند.

4ـ نظریۀ پیشنهادی در تحلیل نهضت امام حسین(ع)، بخشی نظام واره از نظریۀ کلان پیشنهادی در تفسیر سیستماتیک تعالیم دین و نظریۀ دین شناسانۀ تربیت انسانی و توسعۀ اجتماعی، می باشد.

5ـ ساختار تنظیم و زبان بیان دیدگاه پیشنهادی، در پاسخ به پرسش محوری امروزین پیش روی فکر دینی، یعنی نقش دین در زندگی امروز بشر و پرسشهای متنوع پیرامون آن، شکل گرفته است.

آنچه گفتیم با اندکی تفصیل در سه فصل آینده، خواهد آمد.

فصل اول

فکر اصلاحی، زیرساز نظری فرهنگ و اندیشۀ عاشورا

زیرساز تئوریک فرهنگ و اندیشۀ عاشورا و به تعبیری مبنای نگرش تحلیلی به عاشورا، احیاء دین و اصلاح اندیشه و جامعۀ دینی است. این برداشت، اندکی تحلیل می طلبد.

1ـ اندیشۀ اصلاح در نگرۀ دینی و امامت شیعی

اصلاح، شأن امام و راهبر دینی در برهۀ حیات عینی دین ـ دورۀ جریان یابی دین در فرد و جامعه ـ است و فراگیر حوزۀ مفهومی گسترده ای است که در ادبیات دینی ـ قرآن و حدیث ـ ابعاد گوناگون معنوی آن، تعریف شده است. در واژگان فرهنگ دینی و شیعی، «اصلاح» به سازی وضع موجود است رو به آرمانها و هنجارها و ارزشهای اسلامی که فراگیر انواع تغییرات ـ سطحی یا دگرگونی بنیادی ـ می باشد که از یک سو کوشش فردی یا جمعی در تفسیر و عرضۀ آموزه های ناب دینی (از کتاب و سنت معصومین(ع)) است و از سویی دیگر، جریان دهی دین و آموزه های دینی در حیات فردی و اجتماعی جامعۀ انسانی، بر پایۀ آن تفسیر سره از تعالیم دین، به گونه ای خالص و سره و توانمند و کارآمد در هدایت انسان و جامعه می باشد. واژگان: «بیدارگری» و «احیاء» در ادبیات دینی، معادل و مترادف «اصلاح» گرفته شده اند.

قرآن کریم آموزگار ماست که راهبران دینی ـ پیامبران و امامان و منذران ـ انسانها و مردمانی اند که[11]:

1ـ خود بر پایۀ ایمان و باور و گرایش توحیدی، به صلاح رسیده اند و خود، صالحند و رستگار.

2ـ و در برابر جامعۀ خویش و مردم خود و انسانهای مخاطب خویش، رسالتشان و شأنشان هدایت و اصلاح خلق رو به آرمانهای والای دینی (سعادت آفرینی و عدالت گستری و انسانگرایی و زندگی سازی و کرامت بخشی و نجات آوری آن) در انسان سازی و جامعه سازی است. و در یک کلمه، جریان دادن دین راستین خدا که برنامۀ آن، تربیت انسان مؤمن آگاه است و ساختن جامعۀ قائم بالقسط در درون جانها و جوامع، رسالت و مسئولیت این مصلحان و راهبران می باشد. و از آن رو که پس از عصر حیات وحیانی دین اسلام، دیانت خاتم باقی است تا قیامت، حیات عینی دین، تا آن برهۀ فرجامین بشر و عالم، پاسداری مستمری می طلبد. از آن رو، امامت جاودانۀ معصوم و حضور پاسداران حماسۀ جاوید نبوی – علوی به نیابت آخرین سلاله از عصمت، ضروری می نماید. به این قرار و از این منظر، امامت شیعی همواره پیشگام و پرچمدار نهضت اصلاحی است. سخنان و سیرۀ امامان معصوم(ع) خود، بیانگر شأن و مسئولیت اصلاحی آنان در برابر دین، فکر دینی و جامعۀ دینداران می باشد. [12]

1ـ امام علی(ع)، سر سلسلۀ امامان معصوم(ع)، نقش خویش را و امامت شیعی را در استمرار حیات عینی دینی و جامعۀ بشری، با اصلاح و بیدارگری، توضیح می دهد.

1ـ1ـ «خدایا! تو خود می دانی که هدف ما (آنچه کردیم،) رقابت برای به دست گرفتن قدرت و نیز خواستاری افزونی مال دنیا نبود؛ بلکه چنان می خواستیم که نشانه های دینت را باز گردانیم و در سرزمینهای تو آشکار دست به اصلاح زنیم، تا بندگان ستمدیده ات ایمن شوند و حدود و اوامر تعطیل شده ات دوباره راه افتد. خدایا! من نخستین کسم که به آستان تو روی آورد و سخن حق را شنید و پذیرفت.» [13]

سخن امام(ع)، به ویژه با توجه به فرازهای قبلی و بعدی آن، گزارشگر چند نکتۀ برداشتی است که به طور خاص، بر فرآیند درونی اندیشۀ اصلاحی، تأکید دارد:

ـ یکی نقد وضعیت موجود جامعۀ عصر خویش از ابعاد گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی.

ـ دیگری به دست دادن الگوی کلان اصلاح و بیدارگری.

ـ و دیگری موضع معین و خاص امام(ع) به عنوان یک مصلح بیدارگر در برابر آن وضعیت. [14]

1ـ2ـ امام علی(ع) در جایی دیگر، همانند قرآن، پیامبران را مصلحان می خواند، همچنانکه از زبان شعیب پیامبر می گوید که:

 «من جز این منظوری ندارم که می خواهم جامعه را تا آن حد که بتوانم، اصلاح کنم. توفیق من در این راه مقدس که طی می کنم، با خداوندگار است. من بر او توکل کرده ام و روی دل به سوی او دارم.» [15]

امام علی(ع) اصلاح گری را مسئولیت اصلی خویش در برابر دیانت و جامعۀ اسلامی تحلیل می کند. [16]

2ـ امام حسین(ع) نیز در فرازهای گوناگون خطبه ها و پیامها و نوشته هایش شأن اصلاحی و احیاگری خویش را توضیح می دهد:

2ـ1ـ در میان جمع بزرگی از کبار صحابه در ایام حج در زمان معاویه عبارتی قریب به مضمون سخنان پدر خویش ـ که از زبان شعیب پیامبر گذشت ـ می آورد و نقش خود را در برابر رخدادها و وضعیت اسفبار جامعۀ دینداران، همان اصلاح گری، می شمرد. [17]

2ـ2ـ در وصیتنامۀ خویش به برادرش، محمد حنفیه، به گاه خروج از مدینه به سوی مکه، خود را «مصلح» معرفی می کند و موضع خود را در برابر وضعیت جامعۀ مسلمانی، موضعی اصلاحی، توضیح می دهد:

 «قیام من قیام فردی جاه طلب یا کامجو یا آشوبگر یا ستمگر نیست؛ و تنها این است که از سر خواهانی اصلاح امت جدم (پیامبر(ص)) به پا خواسته ام و  بر آن هستم تا این مسئولیت را با امر به معروف و نهی از منکر و رفتار و حرکت بر سیرت و شیوۀ جدم و پدرم علی بن ابی طالب، به انجام رسانم.» [18]

2ـ3ـ در ضمن نامه ای که در آن از بزرگان بصره یاری خواسته است و نیز در فرصتهای گوناگون، به هدف خود اشاره می کند و می گوید:

 «فإنّ السّنّةَ قد أُمیتتْ و البدعةَ قد اُحیِیَتْ.»

«پس بی گمان این سنت [پیامبر] است که میرانده شده است و این بدعت است که به زندگی پای گذاشته است.»

و مسئولیت خویش را میراندن بدعت و احیاء و زنده سازی دوبارۀ سنت و دین معرفی می کند. [19]

2ـ4ـ «خدایا! تو می دانی که قصد ما رقابت برای دست یافتن به قدرت یا زیادتخواهی مال دنیا نبود؛ بلکه برای آن بود که نشانه های دین تو را به دیگران بنمایانیم و با قدرت دست به اصلاح سرزمینها زنیم؛ تا بندگان ستمدیده ات ایمن شوند و به واجبات و مستحبات و احکام دین تو عمل شود. پس ای مردم! اگر شما به یاری ما برنخیزید و داد ما را ندهید، این ستمگران بر شما چیره خواهند گشت و در خاموش کردن نور پیامبر (و از میان بردن احکام قرآن) خواهند کوشید. البته خدا ما را بس است؛ ما بر او توکل کردیم و به  آستان او روی آوردیم؛ که بازگشت همه به سوی اوست.» [20]

3ـ امام کاظم(ع) موضع اصلاحی و اصلاح گری و بیدارگری را شیوۀ همۀ امامان معصوم(ع) و پیروان درستکار آنان، بیان می دارد و به یکی از یاران خویش می گوید:

 «به تحقیق من برای تو گفته ای را می گویم که همۀ پدران من (اجداد من) که درود خدا بر آنان باد، بر آن تأکید ورزیده اند و آن اینکه: به درستی که همواره حق را هوادارانی است و باطل را نیز هوادارانی است. اما حق مداران، کسانی هستند که طلب و سوز و اشک به درگاه خداوند دارند برای اصلاح جامعۀ مسلمانان به وسیلۀ ما و اینکه خداوند ما را همچون رحمتی برای پشتیبانی ناتوانان و توده های مردم برانگیزد. اینان که اصلاح اجتماعی را به راهبری و هدایت ما، از خدا می طلبند، از پیروان راستین ما و از نزدیکان و از حزب و تشکیلات ما و از پذیرندگان ولایت ما هستند.» [21]

در جای جای سخنان و سیرۀ امامان معصوم می توان دریافت که اصلاح و بیدارگری در حوزۀ فکر دینی متکی بر دو اصل است: یکی اصل خلوص و نابی فکر دینی و دیگر اصل توانمندی فکر دینی برای حضور در عرصه های گونه گون سلوک انسانی (انسان سازی) و مناسبات اجتماعی (جامعه سازی)؛ و نیز اینکه اصلاح و بیدارگری در حوزۀ جامعۀ دینداران متکی  بر دو پایه است: یکی اصل مشروعیت و حقانیت نظام اجتماعی و جریان عدالت و قسط اجتماعی و استواری نظام اجتماعی و مدیریت و حکومت بر پایۀ نبوت و وصایت و دیگری اصل کارآمدی نظام در گره گشایی خودکفای معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خویش و تأمین جریان بالندۀ رشد همه جانبۀ انسانی ـ اجتماعی جامعۀ اسلامی.

آهنگ و عزم اصلی امامت شیعی و مصلحان دینی در رویکرد اصلاحی خویش، هدایت و اصلاح فراگیر جامعۀ مخاطب خویش در راستای سیرۀ پیامبر(ص) و امام علی(ع) است و از آن رو که احیاء و بیدارگری و اصلاح در دو حوزۀ تفکر دینی و جامعۀ دینداران لازم و ملزوم یکدیگرند، هیچگاه نمی شود که عزم احیاء و بیداری و اصلاح جامعۀ مسلمانی را داشت؛ بی اینکه به حوزۀ فرهنگ آن جامعه و کانونی ترین مضمون آن یعنی ساخت فکری جامعه اعتنایی داشت و به اصل تفکیک دین نپرداخت.

2ـ چارچوبۀ تحلیل پیشنهادی قیام عاشورا

شأن امامت، اصلاح و زنده داشتن مستمر و بردوام اندیشه و جامعۀ دینداران در برهۀ حیات عینی دین است. اصلاح و بیدارگری دینی فراگیر دو حوزۀ علم و عمل یا اندیشه و جامعۀ دینی و تغییرات و بازسازی های سطحی یا دگرگونی های بنیادین، است. از منظر همین اندیشۀ اصلاحی می توان برپاخیزی عاشورا و کربلا را تحلیل کرد.

1ـ وضعیت جامعۀ عصر عاشورا

پس از تغییرات وسیع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اقتصادی از زمان رحلت رسول اکرم(ص) تا دوران حکومت یزید، اندیشه و جامعۀ مسلمانی به وضعیتی رسیده است که:

ـ هم دیانت به منزلۀ یک نظام عقیدتی ـ معرفتی یعنی فهم تفسیری دین یا تفکر دینی با بدعت درآمیخته و سنت رسول میرانده شده است و اسلام را لباس تحریف پوشانده اند و خرافه ها و گرایشها و باورها و سلوک دیگری را به نام اسلام مطرح کرده اند و دین توحید و عدل به نظام طاغوتی و اشرافی منش بدل گشته است. به جای توحید و عدل انکار وحی بود و شره ظلم. یزید در آن هنگامه های تاریک می سراید:

لعبت هاشمُ بِاُلمُلک و لا ـ              ـ لیت أشیاخی ببدرٍ شهدوا[22]

در نگاه یزید، عاشورا دنبالۀ جنگ بدر و رویارویی با اسلام و رسالت و حکومت دینی است. ولید بن یزید بن عبدالملک مروان به وقت خلافتش قرآن کریم را به تیر می بندد و خطاب به آن می گوید: «هنگامی که نزد خدا رفتی بگو ولید مرا با تیر پاره پاره کرد.» [23] قرآن در آن دورۀ جاهلیت دوباره، این چنین از عرصۀ انسان و زمان کنار گذاشته شده بود.

ـ و هم جامعۀ دینداران پس از گذار از یک دوران نسبتاً طولانی حاکمیت مدیریت نامشروع حاکمان پیش از علی(ع) و در دوران حیات و حکومت او و دوران حکومت و زندگانی امام حسن(ع) به مردگی افتاده است.

فهم رایج از دین در میان بیشتر مردم و نیز حاکمیت در آن دوره درآمیخته با امور بیگانه از دین شده است، حقیقت دین مخفی مانده و تفسیرهای ناصواب و وارونۀ از دین، مذهب و گرایش دیگری را به نام دین، در مقابل دیانت ناب نشانده و پاره های بسیاری از تعالیم و آموزه های دین مغفول و متروک مانده و جوانب انسان ساز و جامعه ساز آن متروک و مجهول افتاده و فهمی و تفسیری ناقص و معوج و ممسوخ در دست و ذهن و فرهنگ مردم جاری است. تا به جایی که در توانایی دیانت نیز خلل افتاده و سطحی بینی و قشری نگری و پرهیز از اجتهاد درست در فروع و شناخت های عمیق منطقی و برهانی از اصول عقاید، سکۀ رایج گردیده، و حاکمیت ارزشها و روش مدیریت خویش را از بیگانه وام می کند. جامعۀ مسلمانی نیز در حوزۀ فرهنگ به ابتذال و در حوزۀ سیاست به حاکمیت سلطه و تباهی و در حوزۀ اقتصاد به فقر و نابرابری و تکاثر و بی عدالتی، رسیده است. و این است که می گویند: عاشورا، دنبالۀ جنگ بدر بود؛ یعنی جهاد با جاهلیت دوباره زنده گشته؛ جاهلیت سلطۀ اموی به نام حکومت دینی. در زیارت ابوالفضل العباس آمده است:

 «من خدا را گواه می گیرم که تو ای شهید بزرگوار! همان راهی را رفتی که شهیدان جنگ بدر رفتند.»

این است که امام(ع) دو دغدغۀ بزرگ دارد: هم دغدغۀ اصلاح فکر دینی و هم دغدغۀ اصلاح جامعۀ مسلمانی.

2ـ شأن امام حسین(ع) در این هنگامه

حرکت امام حسین(ع) برای آن است تا دین خدا باقی بماند و همواره در درون اندیشه ها و جانها و باورها و سلوکها و زندگی ها زنده باشد. و امام حسین(ع)، این راهبر آدمیت، اینک در راستای مسئولیت اصلاحی خویش به پا می خیزد:

هم به عزم احیای فکر دینی و تصفیه و تقویت نظام دینی و تفسیری درست و بر صواب آموزه های دین در برابر آن بدعت ها و انحرافهای شناختی در حوزۀ فکر دینی به پا می خیزد؛ با عزم و همتی فراگیر بر پیرایش و پالایش معارف ناب شریعت از تفسیرهای زشت بیگانه با حقیقت دین برای بازگردانیدن خلوص آن به آن و هم معرفی دوبارۀ بخشهای واگذارده شدۀ دین برای بازگردانیدن تمامیت آن به آن و نیز تبیین این حقیقت که دین توانمند جریان یابی در عرصه های گوناگون زندگی بشری است؛

و هم به عزم اصلاح جامعۀ دینداران و بازسازی فرهنگ و همۀ شؤون زندگی ملت و پاکسازی و تقویت جامعۀ مسلمانی برای بازگردانیدن اصل مشروعیت و کارآمدی به نظام اجتماعی جامعۀ مسلمانی، در برابر آن انحرافها و انحطاط های انسانی ـ اجتماعی، به پا می خیزد؛ با عزم و همتی فراگیر عنصر تربیت – انسان سازی و جامعه سازی – و عنصر سیاست و مدیریت اجتماعی برای راهبری مردم خویش رو به آرمان عدالت و صلاح و قسط و نیک بختی.

در راستای این رویکرد اصلاحی، سنت و زندگانی و شهادت امام حسین(ع) و همراهان و یاران عاشورایی او، دارای دو وجهۀ اصلی ماندگار در تاریخ اندیشه و بشریت است:

1ـ وجهۀ اول: به دست دهی اندیشه و نظریۀ دینی ـ شیعی اصلاح در چارچوبۀ یک نظریۀ جامعه شناختی از دین و دیانت و فکر و اندیشۀ دینی و نیز الگوی دین شناسانۀ حیات فردی و اجتماعی.

2ـ وجهۀ دوم: به دست دادن نمونه ها و تبلور عینی اندیشه و دیدگاه پیشنهادی خویش با زندگی و انتخاب مرگ خویش و یاران خویش و عاشوراییان تاریخ پس از وی.

فلسفه و هدف برپاخیزی عاشورا را باید از همین موضع اندیشۀ اصلاحی جستجو کرد. هدف حرکت امام حسین(ع) و عاشوراییان همراهش اصلاح در ارکان فکر دینی و جامعۀ دینداران در همۀ ابعاد و اصول است. اینان همۀ زندگانی و حتی مرگ خویش را بر سر این آرمان نهادند. عاشورا در منزلتی فراتر از مرز شهادت و اسارت، جای در رسالت بلند اصلاحی امام حسین(ع) دارد؛ رسالت احیای دین و تربیت و نجات انسان و هدایت و مدیریت زمان.

مفهوم درونی اندیشۀ اصلاح، ابعاد آن و اصول اصلاح فکر دینی و جامعۀ دینی و وجوه و مراحل درونی آن (ارائۀ دیدگاه و تبلور عینی بخشیدن به آن دیدگاه)، الگوی خاص تحلیل نهضت عاشورا ـ کربلا را به دست می دهند.

جمع بندی دیدگاه و نظریۀ برگزیدۀ ما در تحلیل عاشورا آن است که:

1ـ هدف و فلسفه و انگیزۀ نهضت عاشورا ـ کربلا، همانا اصلاح جامعۀ مسلمانی است[24]در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. و از آنجا که اصلاح و احیاء جامعۀ دینداران بدون اصلاح فرهنگ و ساخت فکری جامعه و احیاء فهم درست و توانمند دینی، ممکن نیست، نهضت امام حسین(ع)، نهضتی اصلاحی، فراگیر دو حوزۀ فکر دینی و جامعۀ دینداران می باشد.

2ـ امام حسین(ع) و نهضت او و یاران عاشورایی اش در راستای هدف اصلاحی و احیاگری خویش، دیدگاه درست در تفسیر سره و توانمند دین را و الگوی (شیوه و چگونگی) سلوک بر اساس آن را در دو حوزۀ تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی به دست می دهند. امام(ع) و نهضت او در این به دست دهی دیدگاه و الگوی مزبور (دیدگاه در شناخت دین و الگوی دین شناختی تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی)، به تمامیت دین و به تمامیت ابعاد دین شناسانه و دین مدارانۀ انسان و اجتماع نظر دارند.

3ـ فراخوانی یزید از امام(ع) به پذیرش بیعت با او و دعوت کوفیان، زمینۀ اجتماعی حرکت اصلاحی امام(ع) را ایجاد می کند و امام در راستای آن هدف و فلسفۀ مذکور و در چارچوبۀ آن الگوی دین شناختی، تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی حرکت خویش را شکل می دهد. و باری، هدف او، نه شهادت است و نه حکومت؛ بلکه پیاده سازی آن هدف اصلاحی است هم در حوزۀ تفسیر خالص و توانمند دین و هم اصلاح جامعۀ مسلمانی از هر دو وجهۀ تربیتی و اجتماعی. زمینه و شرایط هر گونه باشند، آن هدف اصلاحی بر جای خویش است و روش امام نیز همانا امر به معروف و نهی از منکر و حرکت در سو و سمت آموزه های پیامبر اکرم(ص) و امام علی بن ابی طالب(ع) است. [25]

او از سویی همۀ امکانات و ابزار لازم برای مقابله با حکومت و نظام و اندیشۀ منحط و بدعت گذار اموی و برخی پیشینیان، شناسایی کرده و به کار می بندد و حتی برای حفظ مشروع و منطقی جان خود و خانواده اش و یارانش می کوشد و با تصویری که از امامت بر حق به دست می دهد[26] و با مقایسه هایی که میان خویش و یزید برای مردم دارد و اینکه او در مقایسه با یزید، بر خلافت و بیعت سزاوارتر است[27]، نشان می دهد که الگوی پیشنهادی امام در نهضت اصلاحی اش، حتی تا مرحلۀ حکومت را نیز پوشش می دهد و شکل گیری حکومت مشروع ـ بر فرض تحقق ـ نیز، تبلوری از همان الگوی پیشنهادی امام(ع) است.

و از سویی نیز، امام به خوبی شرایط را می دیده و می دانسته است. در نامه ای به برادرش محمد بن حنفیه تحلیلی از شرایط می دهد که:

 «هر کس به من بپیوندد، شهید می شود و هر کس روی گرداند، پیروزی را در نمی یابد.» [28]

در آن شرایط و وضعیت، امام(ع)، با آن بینش اجتماعی پیشنهادی اش و آن شعور بلند اجتماعی خویش، به خوبی می داند که شرایط به گونه ای است که قدرت و حکومت ماندگاری برای امام حسین(ع) نمی تواند پای بگیرد و هم اینکه در نسبت با رسالت اصلاحی وی، نقش تعیین کننده و ابدی ندارد؛ بلکه آن حقیقت جاودانه و ارجمند آن است که دیدگاه و الگویی پیشنهاد شود که فراگیر افقهای دوردست بشریت باشد؛ الگویی فراتر از مقتضیات زمانی معیّنی که راهبر شرایط و وضعیت ها و مقتضیات دیگر نتواند باشد.

بلی، الگوی پیشنهادی امام(ع) در نهضتش، حکومت عدل مشروع کارآمد برای مدیریت صالح و شایستۀ اجتماعی را نیز شامل است؛ اما با آن شناخت از شرایط و پیمان شکنی کوفیان، بر خود او نیز، معلوم است که با اینان نمی توان حکومتی شکل داد. پذیرای حکومت سیدالشهداء(ع) تنها همان یاران و همراهان او بودند.

و نیز باری، آهنگ امام، برای شهادت نیست؛ بلکه برای اصلاح مردمان است؛ با همۀ هستی اش و حتی با مرگش. و بر عزم و آرمان خویش ایستادن؛ همان آرمان دین خواهی؛ حتی اگر به جز با شهادت خویش و با انتخاب مرگ خویش نتوان تفسیرگر دیانت ناب و تربیت کنندۀ بشر و راهبر خلق به سوی نیکی و عدالت و حکومت صالح و شایسته و انسانی و شکنندۀ کفر و فسق و ظلم، بود.

3ـ ابعاد جریان اندیشۀ اصلاحی با عاشورا

قیام امام حسین(ع) از جنبۀ معرفتی و شناختی، همانا بر اساس دیدگاه و موضع اصلاحی خویش، به دست دادن دیدگاه و تصویری سره و خالص و توانمند از دین و نیز ارائۀ دیدگاهی دین شناسانه از مجموعۀ مقولات و موضوعات شناختی دست اندرکار زندگی فردی و اجتماعی آدمیان می باشد. در سنت امام حسین(ع) (سخن و سلوک و سیرۀ او) و عاشوراییان همراهش، می توان این دیدگاه و تصویر را شناخت و آن را استنباط کرد و در قالب یک الگو و مدل شناختی آن را ارائه داد. جنبه های عمده و اصلی اندیشۀ اصلاح اینگونه اند که:

ـ «مفهوم اندیشۀ اصلاح»، فراگیر دو اصل خلوص و توانمندی در حوزۀ فکر دینی و دو اصل مشروعیت و کارآمدی در حوزۀ نظام اجتماعی جامعۀ دینداران است.

ـ «ابعاد اندیشۀ اصلاح»، هم شامل شناخت دینی و هم جامعۀ دینداران است و هم شامل نظریه و عمل یا توصیف و رفتار راهبر و مصلح دینی، می باشد.

ـ شیوه ها و شکلهای اصلاح، که در بخش اصلاح و احیاء و بیداری فکر دینی، روشهای خالص سازی و توانمند سازی و در بخش اصلاح جامعۀ مسلمانی، روشهای شکل دهی مشروعیت نظام و کارآمدی آن، مورد نظر هستند، و امام و عاشوراییان همراهش در نهضت اصلاحی خویش این اصل و شیوه ها و شکلها را تبیین کرده و به دست می دهند.

ـ وجهۀ دیگر قابل شناخت در اندیشۀ اصلاحی عاشورا، همانا مراحل و فرآیند درونی نهضت اصلاحی عاشوراست که از مراحل انتظار و تقیه پیش از شکل گیری قیام تا مراحل ارائۀ الگوی نهضت اصلاحی خود، تا تربیت نیروهای انسانی همراه و سازماندهی و حرکت آگاهانه با آخرین و نهایی ترین مقدورات در راستای آن الگوی کلی اصلاحی، را در خود دارد.

بر پایۀ این دیدگاه اصلاحی، مضمون آموزشی ـ تربیتی و اجتماعی عاشورا، درست تر و بهتر شناخته می شود. بر این اساس، با عاشورا یکی رابطۀ میان انسان و مذهب و دیگری رابطۀ جامعه و مذهب، تفسیری درست و بالنده و عینی زندگی ساز و کرامت آفرین و عزت بخش، می گیرد.

از جنبۀ انسانی اصلاح، با عاشورا، اصل انسان سازی و تربیت انسانی شناخته می شود: یکی دیدگاه دینی امام حسین(ع) و عاشورا در مقولۀ تربیت و انسان سازی و دیگری: وجهۀ تربیتی عاشورا و نمونه های عینی تربیت دینی با عاشورا، دریافته می شود.

از جنبۀ اجتماعی اصلاح نیز، با عاشورا، اصل جامعه سازی و مدیریت اجتماعی شناخته می شود: یکی دیدگاه دینی امام و عاشورا به مقولۀ مدیریت تحول اجتماعی و دیگری وجهۀ اجتماعی و جامعه شناختی و مدیریتی نهضت عاشورا و نمونه های عینی اصل مدیریت اجتماعی با عاشورا، دریافته می شود.

فصل دوم

با عاشورا در عرصۀ تربیت انسانی

1ـ عاشورا و ساحت های وجودی آدمی

وجود انسان دارای سه بعد و ساحت دانستن (قابلیت برای شناخت موضوعات) و خواستن (قابلیت برای گزینش و گرایش یا انتخاب و احساس و عاطفه) و توانستن (قابلیت برای اقدام و عمل) است و تربیت یعنی جهت دهی و راهبری جریان تحول ابعاد یاد شدۀ وجودی انسان رو به آرمانهای برگزیده در قالب و چارچوبۀ یک سیستم و نظام معیّن؛ و به تعبیری دیگر، تربیت، شکوفا نمودن استعدادها و قابلیت های وجودی انسان ـ قابلیت های شناختی، احساسی، رفتاری و اجتماعی انسان ـ می باشد.

عاشورا، نظام تربیتی عظیمی را به دست می دهد که اهداف، شکلها، روشها و مراحل تربیت، الگوهای تربیتی و عناصر و مبنای نظام تربیتی دین را در خود دارد.

عاشورا هم تفسیری خالص و توانمند از نظام تربیتی دین به دست می دهد و هم این تفسیر را در نمونه های عینی تربیت یافتۀ عاشورایی پیشنهاد می کند.

نکتۀ محوری در این میان آن است که در باور خویش پذیرفته باشیم که امام حسین(ع)، زینب کبری(س) و دیگر عاشورائیان هنگامۀ کربلا بر گونۀ خاصی زندگی داشتند و دارای ساختار و محتوای شخصیتی خاصی بودند که آن گونه مرگ خویش را انتخاب کردند و پذیرا شدند تا با مرگ خویش نیز راهبر بشریت به سوی دیانت و آدمیت باشند. و باز نهضت عاشورا، فراخوان ماست به باور داشتن اینکه شیعۀ حسین(ع) یعنی شیعۀ 57 سال زندگی و مرگ حسین(ع) و شیعۀ زینب(س) یعنی شیعۀ 55 سال زندگی زینب و به تعبیر یاران همراه امام در عاشورا، شیعۀ حسین(ع) یعنی کسی و جامعه ای که با او زندگی داشته باشد و آن گونه که او زندگی داشت، در آن راستا و راه زندگی کند و با او نیز و همچون او و در راه او از مرگ خویش نیز وسیله ای بسازد تا ادامۀ جریان بالندگی خویش و تربیت جامعۀ خویش را تأمین کند و دشمن سوز باشد. و بیچاره بسیاری از ما و هم افسوس بر بسیاری از ما که تنها سینه زن و اشک خوار لحظۀ حضور امام در قتلگاه خویش هستیم؛ اما زندگی هایی داریم خالی از آموزه های ناب تربیتی او و دیگر عاشوراییان؛ شناخت ها و باورهایی غریب و خالی از حضور او؛ عشق ها و عاطفه هایی بیگانه از حضور او و سلوکها و رفتارهایی وا افتاده از سنت و زندگانی او.

و زینب کبری(س) پیام آور زندگانی عاشورایی حسین(ع) و یاوران و خود خویش است. عاشورای حسینی خود هنگامه ای و تبلوری از یک عمر حسینی زیستن و زینبی زیستن است. چگونه است که بی اینکه شیعۀ زندگانی آن آموزگارهای نماز و شهادت و عدالت و رسالت و آدمیت و صلابت و حماسه و تربیت و سیاست، باشیم، می توان از ما پذیرفت که شیعۀ لحظه های تبناک و سخت شهادت او می توان بود؟

بگذار گریه کنم؛ نه برای تو

نه، نه، بل برای خوبیها و عاطفه هایی که نیستند

تو بلندی

تو شادی از رسالت خویش

بر تو گریه کنم؟

بر خویش گریه می کنیم

و برای یکرنگی ها و همدلی هایی که نیستند

گریه می کنیم برای فهمها، عشقها و زندگیهایی که نیستند

ما نشستگان، بر خود خویش می گرییم

نه بر شادی حسین.

از ابعاد و جنبه های گوناگون نظام تربیتی پیشنهادی عاشورا، گزارشی کوتاه از مراحل و ابعاد رشد انسانی با عاشورا، گفتنی است.

سه بعد تربیت و رشد انسانی، رشد فکری و شناختی، رشد ایمانی و گرایشی و رشد رفتاری است و مراحل رشد انسان نیز از رشد شناخت ها و آگاهی ها آغاز می شود تا شکل گیری جریان بالندگی گرایشهای انسانی و باورها و احساسات تا شکل گیری سلوک و رفتار و زندگانی او و رابطه های رفتاری او با خود و خدا و جامعه و طبیعت تا مراحل فراتر رشد انسانی تا عرفان ناب.

سنت امام(ع) و زندگانی عاشوراییان، تمامی این فرایند را در خود دارد؛ هم، خود، آموزگار این جریان عظیم انسانی اند و هم پیشتر، با زندگی شان تبلور این آموزه هایند.

2ـ آموزه های عاشورا در وجهۀ تربیت و سازندگی فکری

اولین گام جریان تربیت و نخستین بعد رشد وجودی انسان، تربیت فکری و شکل گیری بر صواب آگاهی ها و رشد شناخت ها و بینش ها و شعورهای انسانی است که عاشوراییان خود، آموزگار آنند؛ شناخت هایی که با خودآگاهی و روشن بینی پیوند خورده اند و جهت دهندۀ گرایشهای انسانی ما هستند. فرایند عظیم خود آگاهی، انسان شناسی، خداشناسی، جهان شناسی، جامعه و تاریخ شناسی، شناخت دنیا، آخرت و قیامت، شناخت زندگی و بسیاری شناخت های دیگر، از زمرۀ اولین آموزه های عاشوراست؛ مانند:

2ـ1ـ یک درس عاشورا، خودآگاهی است؛ تا خود را بشناسیم و مقدورات و استعدادها و نیازهای اصیل انسانی و کمبودها و آرمانها و نقش و رسالت و مسئولیت خویش را در پیوند با خود و خدا و هستی و جامعه و تاریخ دریابیم.[29]

2ـ2ـ درس دیگر عاشورا، انسان شناسی است:

از رویارویی امام حسین(ع) و یاران ایشان با یزیدیان می توان به تصویری روشن بینانه و واقع بینانه از انسان رسید. آدمی که می تواند دو کس باشد با دو زندگی، دو حیات و دو فرجام متفاوت بسته به انتخاب خویش.

انسان موجودی با قوه و فطرت و مقتضای طبعی که در صحنۀ تاریخ به گونه های متفاوت و حتی نقطه مقابل یکدیگر بروز کرده و مجسم شده است. [30]

2ـ3ـ و در کانونی ترین و بالاترین و والاترین شناخت ها به شناخت خدا و حاکم و پروردگار خویش می رسیم، که او ما را آفریده و با ما مهربان است و بی نیازمان کرده و قدرتمان داده و بر سلوک و زندگانی ما بیناست و در ما آگاهی و عشق به خیر و خوبی را گذارده و ما را به آدمیت و عبودیت فراخوانده:

 «خدایا! تو در هر غم و اندوهی پناهگاه، و در هر پیشامد ناگواری مایۀ امید منی و در هر حادثه ای پشتیبان و سلاح منی. چه بسیار غم های کمر شکنی که دلها در برابرش آب و راه هر چاره در مقابلش مسدود می گردند ـ غم های جانکاهی که با دیدن آنها دوستان دوری جسته و دشمنان زبان به شماتت می گشایند ـ در چنین هنگامه هایی تنها به پیشگاه تو شکایت آورده و از دیگران قطع امید نموده ام و تنها تو بودی که به داد من رسیده و این کوههای غم را بر طرف کرده ای و از این امواج اندوه نجاتم بخشیده ای. خدایا! تویی دارندۀ هر نعمت و تویی آخرین مقصد و مقصود من.»[31]

2ـ4ـ بینش و شعور و شناخت باور ساز به نبوت و رسالت و وصایت و ولایت، آموزۀ دیگر عاشوراست:

 «خداوند محمد(ص) را از میان مردم برگزید و با نبوتش بر وی کرامت بخشید و به رسالتش برگزید؛ سپس در حالی که او وظیفۀ پیامبری را به خوبی انجام داد و بندگان خدا را هدایت و راهنمایی نمود، به سوی خویش فراخواند (و قبض روحش نمود) و ما، خاندان او و اولیاء و اوصیاء و وارثان وی، و شایسته ترین افراد نسبت به مقام او از میان تمام امت بوده و هستیم.»[32]؛

 «... ماییم خاندان نبوت و معدن رسالت؛ خاندان ماست که عرصۀ آمد و شد فرشتگان و جایگاه نزول رحمت خداست؛ خداوند با خاندان ما دیانت و حقانیت را شروع و افتتاح نموده و تا آخر نیز همگام با خاندان ما به پیش خواهد برد.» [33]

2ـ5ـ و نیز با عاشورا، جهان را و جامعه را و تاریخ را می شناسیم و جایگاه خود را در عرصۀ هستی درمی یابیم تا نقش و رسالت خویش را و واقعیتهای اجتماعی را خودآگاهانه فهم کنیم و عبرت آموزی از تاریخ داشته باشیم.[34]

2-6- و هم با عاشورا دنیا و آخرت و قیامت را درمی یابیم:

سیر در دنیا و حضوری از سر تربیت و تدبیر در آن در گرو شناخت درست دنیا، زندگی دنیا و رخدادها و آدمها و عناصر آن است.

تصویر امام حسین(ع) از دنیا و رابطۀ انسان و دنیا، تصویری از سر حکمت و درایت و پختگی و جهان دیدگی و دنیا دیدگی است. یکی از آموزه های او این است که: «آدمیان هماره بندگان دنیایند.» [35]

دنیا عرصه خوشی ها و ناخوشی ها و سودها و زیان هاست. خوشی ها و سودها و نفع ها و بهره ها از دنیاست؛ همانگونه که بدی ها و ناخوشی ها و ضررها از دنیایند. نمی توان یکی را خواست و دیگری را از دنیا و از واقعیت ملموس زندگی دنیا گمان نزد؛ خوشی ها و همواری ها را تنها از دنیا دانست و بدی ها و ناخوشی ها و دردها را از بدبیاری دنیا و نامرادی و ناهمواری و ناهمراهی دنیا، همه از دنیایند. باری نباید گمان زد آدمیان تنها برای سود مطلق به دنیا آمده اند.

امام(ع) در شعری می خواند: «زندگی این جهان گرچه از نظر عده ای نفیس و پربهاست؛ ولی جهان آخرت و جزا ارجمندتر و پـُربهاتر است.» [36]

 «ای دنیا این چه دوستی است که تو با مردمان داری، صبحگاهان و عصرگاهان چه قدر از دوستان و خواهانت را به کشتن می دهی و به عوض هم قناعت نمی ورزی. حقیقت آن است که کارها به خدای بزرگ محوّل است و هر زنده ای سالک این راه است.» [37]

 «پدرم از رسول خدا(ص) برای من نقل نمود که می فرمود: دنیا برای مؤمن همانند زندان و برای کافر همانند بهشت است. مرگ پلی است که این گروه مؤمن را به بهشتشان می رساند و آن گروه کافر را به جهنّمشان.» [38]

2ـ7ـ و با عاشورا زندگی را و مرگ را هم درست و راست بشناسیم که از جمله مفاهیم اصلی سخنان و سیرۀ امام حسین(ع) و دیگر یاران او از مدینه تا کربلاست. امام(ع) می گوید:

 «گویی مرگ به لطافت بوییدن گلی است در سپیده دم؛ خواستنی و دوست داشتنی؛ مثل گردنبند بر گردن دختری جوان.»

و نیز:

 «... هنگامۀ غریبی است؛ آیا نمی بینید نه به حق عمل و نه از باطل روی گردانی می شود؟ چه شایسته است که در چنین هنگامه ای اهل ایمان جان خویش به کف گرفته و وضع موجود را تغییر دهند تا به فیض دیدار پروردگارشان در آیند. من در چنین وضعیتی مرگ را جز سعادت و زندگی را جز رنج و نکبت نمی بینم.» [39]

مرگ آراستگی جان است. عاشورا تبیین حقیقت مرگ و زندگی است برای بشریت؛ دغدغه ای که با جان هر انسانی پیچیده شده است. گویی که حتی شناخت حقیقت زندگی نیز در گرو شناخت حقیقت مرگ است. مرگ و زندگی همواره دو پرسش و دو دغدغۀ بزرگ در تاریخ اندیشۀ بشری است؛ از سقراط[40] و پیش و بعد از او.

 «ای بزرگ زادگان! صبر و شکیبایی به خرج دهید؛ که مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده، به بهشت پهناور و نعمتهای همیشگی آن می رساند. چه کسی است که نخواهد از یک زندان به قصری انتقال یابد؟ و همین مرگ برای دشمنان شما مانند آن است که از کاخی به زندان و شکنجه گاه منتقل گردند.» [41]

انسان عاشورایی، یا شیعۀ حسین(ع)، آنگونه بینش و شعور و شناختی دارد که امام حسین(ع) و رهروان راه او در دیدها می گذارند و پیشنهاد می کنند و این، اولین بعد رشد انسانی و تربیت وجودی آدمی است.

3ـ آموزه های عاشورا در وجهۀ تربیت و سازندگی روحی

دومین بعد تربیت انسانی، تربیت خواهانی ها و احساسات و عواطف انسانی است. بـُعد دوم رشد انسانی، رشد روحی و اخلاقی و گرایشی است که عاشورا آموزگار آن با ماست.

در کنار و به همراه بسیاری تعالیم گوناگون معرفتی، اخلاقی، رفتاری و اجتماعی رخداد کربلا به مثابه یک حادثۀ تاریخی یک آموزۀ بزرگ انسان شناختی نیز با ما دارد و آن اینکه انسان می تواند با فطرتی و انسانیتی واحد، با دو انتخاب، دو زندگی متفاوت، دو شخصیت متفاوت، بیابد.

با عاشورا، دو گونه زندگی و دو گونه مرگ، دو گونه انسان، دو گونه انتخاب پیش روی آدمی در لحظه لحظۀ عمرش نشسته است که کدام را برگزیند. آیا زندگانی حسینی را یا زندگانی اموی و عباسی و یزیدی را؟ مرگ حسینی و علوی را یا مرگ اموی را؟ انسان حسینی را یا انسان اموی را؟ انتخاب عزت و فلاح و دیانت و پاکیزگی و توحید و عدالت و کرامت و نجات را یا انتخاب سلطه و کفر و فسق و ظلم و تباهی و سیاهی و زشتی را؟ همراه آن بینش ها و شناخت ها و شعورها، با به دست آوردن معیار انتخاب و میزان حق، و مقایسۀ این دوئیت ها، نوبت به انتخاب راه و روش زندگی می رسد و انسانی که حبّ الخیر[42] در ساخت وجود او ریشه دارد، با آن دیدگاههای شکل گرفته راه و آرمان حسین را بر می گزیند تا شیعۀ او باشد. انسان عاشورایی یا شیعۀ حسین(ع)، انسانی است که آرمان و راه او را در زندگی و مرگش برگزیده است. امام(ع) در طول حرکت کاروان بارها مردمان همراهش را می گذارد تا خود راه خویش را بر گزینند.[43]

و انسانی که احساس و عاطفه و روح و قلب و عشق با وجود او و در ساخت غریزی و فطری او عجین است، با آن بینش ها و شناخت ها و شعورها و این انتخاب درست، آن احساسها و عواطف و دوست داشتن ها در وجودش جهتی درست می گیرد رو به عشق و باور به خداوند، وحی، پیامبران، امامان، انسان، غیب، قیامت، قرآن، ملائکه و انسانیت و رستگاری.[44] ایمان همین عشق و باور به آرمانهای بلند الهی و انسانی و در راه خدا و برای او و نفرت و بغض در راه او و به خاطر اوست.[45] ایمان به خداوند، انسان، نبوت و امامت، غیب، ملائکه، قیامت، شاخص مکتبهای دینی است. ایمان، پل میان دو حوزه عالم عقل و عالم مافوق عقل، پیوند دو بعد زندگی دنیایی و عینی و اخروی، پیوند میان بینش ها و شناخت ها و شعورها با تصمیم و عمل و اقدام است؛ حضور با زندگی و با قلب و عشق در عرصه ای است که عوالم قابل تجربۀ حسی و عقلانی را و هم عوالم غیر قابل آزمون تجربی و عقلانی را، یکسره فراگیر است.

حسین(ع) و عاشوراییان و کربلا، خود، تبلور این ایمان سرشارند و آموزگار آنند که چگونه عشق ها  نفرت های خویش را جهت دهیم و راهبری کنیم تا در همۀ وجودمان جریان یابد و در دست و گوش و چشم و فکر و خیال و رفتار و سلوک ما راه بیابد و عمل و سیره و سلوک ما تبلور ایمان ما، باشد.[46] عاشورا برهۀ زمانی جریان یابی عشق و ایمان و کربلا عرصه و جغرافیای سرشاری این ایمان و عشق در همۀ زندگانی ماست.[47]

نقش ایمان عاشورایی در تربیت انسانی به ویژه در حوزۀ اخلاق و سلوک مانند پایداری و خیر خواهی و ایثار و از خودگذشتگی و... و در جهت گیری های اجتماعی مانند نفی سلطه ورزی، ایمان و وحدت جامعۀ اعتقادی، تعاون تکاملی فرد و جامعه، حرکتهای سازندۀ فرد و اجتماع، ارتباط تکاملی میان فرد و نظامهای حاکم، شکل گیری شخصیت و موجودیت اجتماعی مؤمن و...، برخی بهره های این ایمان ماورائی اند که تحلیل آن مجالی دیگر می طلبد.

4ـ تعالیم عاشورا در وجهۀ تربیت و سازندگی رفتاری

امام(ع) و یارانش در آن زمان و هر زمان، در  آن جغرافیا و هر کجا، با زندگی شان و با مرگشان، آموزگار زندگی پاکیزه (حیاب طیبه)اند و فراخوان ما به تقوا؛[48] و این سومین بعد تربیت انسانی و عاشورایی است؛ یعنی تربیت و راهبری و هدایت رفتار و روابط رفتاری ما بر پایۀ بینش ها و باورهای بالنده و وسعت روحی و ایمان است که تقوا، عمل صالح (اصلاح خویش و اصلاح جامعه) بر پایۀ ایمان است و زندگی پاکیزه نیز با همین عمل صالح بر پایۀ ایمان شکل می گیرد.[49]

رفتار انسان الگو(حسین(ع) و دیگر عاشوراییان) بر مدار همان آرمان و عزم و در راستای آن ایمان و وسعت روحی شکل می گیرد و این همه از سر تکلیف است، تا به عنوان یک نمود ملموس عینی، اینان(عاشوراییان) نشان دهند که برای دست یابی به آرمانها و تحقق انگیزه های برگزیدۀ خویش برای نهضت، به تناسب ظروف و شرایط گوناگون انسانی و اجتماعی و زمان و مکان و آدمیان و جامعۀ انسانی، عهده دار تکلیف های گوناگونند؛ در برهه ای تقیه و آماده باش پنهانی، در برهه ای هجرت، در برهه ای شهادت، در وضعیتی اسارت، در برهه ای پیام رسانی در برهه ای خلوت و اشک و دعا و در برهه ای حماسه و فریاد و اعتراض.

زندگی و سلوک انسانی سه وجهه و سه بعد دارد و عاشورا ـ کربلا در همین ابعاد با آموزه های انسان ساز عاشوراییان، حاضر است:

در وجهۀ اخلاقی زندگی ـ رفتار و ارتباط رفتاری با خود ـ حسینیان، زندگی را با صداقت و صلابت و استواری و صبوری و شجاعت و حماسه و ایثار و فتوت و زهد و... مالامال می کنند و به ما می آموزند.[50]

در وجهۀ عبادی زندگی ـ ارتباط رفتاری با خدا ـ عبادت را و سلوکها و رفتارهای در ارتباط با پرستش و نیایش را ـ سرّ آنها را و آداب آنها را و جایگاه و نقش آنها را ـ به ما با زندگی خودشان می آموزند؛ با نماز، با امر به معروف و نهی از منکر، با جهاد و... [51]

وجهۀ حقوقی زندگی را نیز یعنی ارتباط رفتاری با جامعه را، با خانواده (فرزند، همسر و دیگر اعضاء خانواده) و با دیگران (با جامعۀ خودی و با بیگانگان) از عاشورا می توان آموخت. آن دلاوران با زندگی و مرگشان، این وجهۀ حیات انسانی را نیز آموزگارند.

نمونه ای از پیوند و رفتار خانوادگی یک عاشورایی، رابطۀ امام حسین(ع) با همسر و دختر خویش است، الگوی همۀ همسران: برداشت حسین از همسرش ـ رباب ـ و دخترش ـ سکینه ـ این است که «به جانت سوگند خانه ای را دوست دارم که رباب و سکینه در  آن باشند، آن دو را دوست دارم، و هر چه دارم نثار آنان می کنم...» [52]

و برداشت رباب از شویش در مرثیه ای، اینکه: «آن کس که خود نور بود و از او نور می گرفتند در کربلا شهید شده است و پیکرش بر خاک مانده است. ای نوۀ پیامبر، خداوند تو را پاداش نیکو دهد از سوی ما، و از خسران قیامت به دور دارد. تو برای من به مثابه کوهی بودی که هماره به آن پناه می جستم. تو با ما به مهر و دیانت رفتار می کردی، پس از تو، چه کسی یار یتیمان و فقیران باشد؟ چه کسی درماندگان را در پناه گیرد؟ پس از تو، همواره تنها خواهم ماند، تا آنکه در میان خاک و گل قرار گیرم.» [53]

نمونه ای دیگر از سلوک جمعی عاشورایی، رفتار امام حسین(ع) با محرومان است: در واقعۀ عاشورا زخمی کهنه بر پشت امام حسین دیدند، از امام زین العابدین پرسیدند که این چیست؟ فرمود این زخم، جای انبانی است که بر پشت خود حمل می کرد و به در خانۀ بیوه زنان و یتیمان و مستمندان می برد. [54]

یک درس بزرگ عاشورا این است که اقدامهای بزرگ علاوه بر خردمندی، عشق و شجاعت نیز می طلبند. عاشورا نمونه یک آزمون بزرگ و منبعی و مرجعی برای آنهایی است که تن به کارهای خطیر می سپرند که در هنگامه های دشوار و خطیر که آدمی بر آن است تا تن به کارهای بزرگ بسپرد، چه مبادی و مقدماتی را باید تحصیل کند؛ چه شرایطی باید داشته باشد.

5ـ تعالیم عاشورا در وجهۀ عرفانی

و باری عاشورا ادامۀ جریان وجودی انسان را تا مراحل نایب عرفان مثبت (مراحل فنا و انقطاع تا اعتصام و استعانت و توکل و تفویض و رضا و تسلیم)، در خود دارد و ما را راه می برد تا اوج فلاح و رستگاری.

عرفان با عاشورا، ترس از تعقل و به کار بستن شناخت ها و تحلیل های عینی و استدلال و برخورد آگاهانه با واقعیتهای ملموس نظری اجتماعی و سیاسی نیست. عرفان با گریز از اندیشه، عقل و تدبیر به دست نمی آید؛ بلکه پس از گذار از قله و اوج عقل و اندیشه و حضور در میدان جهاد و عبور از حوزۀ محدودیت عقل و اندیشه و تعقل و نظر و حتی در مرتبۀ عبور از عشق و با عمل صالح، به دست می آید. عرفان محصول شجاعت و دلیری و پهلوانی و عشق و احساس و ایمان است.

نجوای آخرین لحظه های امام(ع) با خدای خویش مضمون ژرف عرفان ناب دینی را نشان می دهد:

 «خدای من!... در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم؛ ای پروردگاری که به جز تو خدایی نیست؛ ای فریادرس دادخواهان که مرا جز تو پروردگاری و معبودی نیست! بر حکم و تقدیر تو صابر و شکیبا هستم. ای فریادرس آنکه فریادرسی ندارد! ای همیشه زنده ای که پایان ندارد! ای زنده کنندۀ مردگان! ای خدایی که هر کسی را با اعمالش می سنجی! در میان من و این مردم حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانی.»

و آنگاه که صورت به خاک می گذاشت، گفت:

 «بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملّة رسول الله.» [55]

6ـ آموزه های عاشورا با دعا

یک آموزۀ بزرگ عاشورا این است که در کنار عقل و معرفت و شناخت و عشق و ایمان و شجاعت و دلیری و حماسه، باید دعا را نیز در کنار خود داشت و با آن همراه بود. آنها که هستی و زندگی شان را در «رفتن ها» و هجرت و عشق و جهاد، دیده اند و ماندن را گندیدن و پوسیدن، اینها در این جریان، در این حرکت، با مانع ها و درگیریهایی رو به رو می شوند که تصمیم و اقدام به عمل را تنها با تکیه بر عقل و عشق، دشوار می سازد. این درگیریهای مستمر ناچار بحرانها، التهاب ها و اضطراب هایی به وجود می آورند و روحها، پیوند های امنی می طلبند. و باز اینها در جریان رویش و رستگاری ناب خویش، پس از گذر و گذار از وسعت بینش و عشق و عمل، به دید و برداشتی از خود و خواسته ها و دغدغه ها و نیازهای خود می رسند و با زبانی همراه شده اند که شناخت ها و احساسات و سلوک و نیازها و ادامۀ جریان وجودی خویش را در سطحی و با ادبیاتی فراتر از سطح معمول شناخت ها و عقاید، می یابند و می خواهند و تبیین می کنند.

سرچشمه آن پیوند امن و این بینش و درخواست و اقدام بلند، دعاست.

با عاشورا، دعا نیز جایگاه خود را در جریان فلاح و رویش انسانی، می یابد:

ـ دعا به عنوان وسیله ای همراه دیگر مقدورات و امکانات مادی و معرفتی و روحی و رفتاری و اجتماعی و شناخت ها و اقدام ها، که با تمام وسیله ها نیز التهاب و اضطراب هست و عرفان و طلب و ژرفایی ضروری است.

ـ دعا به عنوان وسیله ای در هنگامه ای که همۀ مقدورات و وسیله ها مانده اند، شکسته اند، برای پیوند خوردن با وسیله ساز امید آفرین.

ـ دعا به عنوان عرصه و میدان نیل به مقصد و بیان آن، تا با جمله ای از فقر و نیاز خویش و از توجه و لطف و قرب و بخشش و استغناء و کبریاء و ربوبیت او، گفته شود و با یک جمله این همه را نشان دهد، و از این ربط و پیوند و از این وجود ربطی و وابسته نشانی بدهد و غنا و قرب و سمع و اجابت او را یکجا امضا کند.

دعای عرفۀ امام حسین(ع)، نجواها و مناجاتهای شبهای محرم، نماز شب یازدهم کاروان عشق در سکوت خروشان خیمه های سوزان و آخرین مناجات حسین بن علی در واپسین لحظه های زندگی اش نمود و تبلور و آموزگار این دعا با این جلوه ها و ابعاد ژرف اوست. [56]

7ـ و با عاشورا، توبۀ نصوح

همپای این تعالیم عاشورایی برای جریان بالندگی انسانی، توبه و بازگشت از بدیها و نادرستی ها به خوبی ها و درستی ها را هم با عاشورا شاهدیم که چگونه می توان به بینش از خوبی ها و درستی ها رسید و هم به بینش از گناه و نادرستی ها رسید و راه و شیوۀ توبه را در پیش گرفت و با توبه به حرّیت و آزادگی در آمد و جبران زشتی ها کرد تا خدا کوتاهی ها و گناهان را به خوبی ها و درستی ها تبدیل کند.[57] حر بن یزید ریاحی و برخی دیگر مانند زهیر بن قین نمونۀ این آموزه بزرگ اند.

توبۀ نصوح آنقدر معنای عظیمی را در خود دارد که یاری امام(ع) و دین را هم فراگیر است. امام حسین(ع) به عبدالله حر جعفی می گوید: «می خواهی بازگشتی به خود داشته باشی که تمام گناهان و ناروایی های جانت از بین برود و محو شود؟ این توبه آن است که ما را یاری کنی.»[58]

فصل سوم

با عاشورا در عرصۀ جامعه و مدیریت اجتماعی

عاشورا ـ کربلا، همانگونه که از موضع تربیت انسانی ـ به مثابه تبلوری از یک اندیشه و الگوی تربیت انسانی ـ کمتر موضوع نظر و تحقیق و تبیین بوده است، همانگونه نیز از منظر علم الاجتماعی ـ در مفهوم عام علم و به مثابه تبلوری از یک اندیشۀ اجتماعی و الگوی مدیریت اجتماعی ـ کمتر شناخته و تبیین شده است. نوع شناخت ها و بررسی ها، با تصویری تفصیلی از اندیشۀ اجتماعی و مقولۀ مدیریت تحول اجتماعی به رخداد عاشورا ننگریسته اند. از این رو با کمال تواضع در آستانۀ دانشوران سخت کوش معاصر و سده های پیشین، باید گفت تحلیل ها و تبیین های اجتماعی آنان به طور عموم صبغه ای جزئی نگرانه دارد و از یک تحلیل همه جانبۀ جامعه شناختی خالی است.

دیدگاه ما در این وجهه از تحلیل نهضت حسینی آن است که:

مجموعۀ تحلیل ها و سلوک امام(ع)، زینب کبری(س) و دیگر یاران و همراهان، گزارشگر دو آموزۀ بزرگند:

الف ـ از سویی در راستای اندیشۀ اصلاحی نهضت، تعالیم عاشورا گزارشگر ساخت و ماهیت اندیشۀ اجتماعی دینی و ارائه دهندۀ تئوری و الگوی کلان مدیریت اجتماعی ـ پیوند جسته با اصل تربیت انسانی ـ است. الگوی مزبور بر اساس فکر اجتماعی دینی ساخت یافته بر اساس دو اصل نابی و توانمندی، در راستای به کاربندی اصل مشروعیت نظام اجتماعی و سیاسی، چارچوبۀ کاربردی تحقق کارآمد نظام اسلامی را پیشنهاد می کند.

ب ـ حرکت عینی خود را در قالب یک گروه اجتماعی نمونه در چارچوبۀ این الگو نظم و سامان می بخشند و اصول روش راهنمای تحقق عینی همۀ عناصر درونی الگوی مزبور را به صورت عینی، ملموس و کاربردی با زندگی و شهادت و اسارت خویش، به دست می دهند و در هر مجالی و شرایطی در چارچوب آن الگوی پیشنهادی، سلوک راهبردی خویش را جهت می بخشند و نمودهای عینی آن را در دید تاریخ می نشانند.

1ـ ساختار و فرایند درونی فکر اجتماعی با عاشورا

اندیشۀ اجتماعی جریان فکری در شناخت و تبیین امور و شؤون اجتماعی انسان و حیات جمعی آدمیان (مانند پدیده های اجتماعی و عمل اجتماعی، گروهها و اجتماعات و پیدایش و ثبات و تحول آنها و...) از دیدگاههای گوناگون توصیفی ـ تحلیلی (در شناخت وضعیت موجود)، ارزشی و هنجاری (در تصویردهی از وضعیت مطلوب اجتماعی) و راهبردی (در ارائه سیاست ها و برنامه های انتقال از وضع موجود به وضعیت مطلوب) در حوزه های گوناگون ادراکی (تجریدی، اعتباری و تجربی) است. ساختار درونی اندیشۀ اجتماعی نیز، عبارت از مجموعۀ روابط پایدار میان اجزاء اندیشه اجتماعی است و فرایند درونی اندیشه اجتماعی نیز، عبارت از نحوۀ جریان متداول اندیشه اجتماعی در عرصه های یاد شده، می باشد.

اولین آموزۀ اجتماعی و جامعه شناختی فرهنگ عاشورا در راستای اندیشه اصلاحی، به دست دادن تصویری سره و کار آمد از جریان فکر دینی اجتماعی یا وجهۀ اجتماعی تعالیم دین است.

اندیشه اجتماعی در تحلیل ساختاری ـ فرایندی از آن، دارای سه لایۀ عمومی کلان می باشد:

ـ لایه توصیفات و ادراکات حقیقی نظری برآمده از مکتب شناختی مورد پذیرش

ـ لایه توصیفات و ادراکات ارزشی در تصویردهی از الگوی مطلوب اجتماعی و زیر مجموعه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آن

ـ لایه بر آوردهای کاربری مدیریت تحول و تغییر اجتماعی (الگوی عملی، سیاست ها و برنامه های توسعۀ اجتماعی در چارچوب الگوی مطلوب برگزیدۀ اجتماعی)

اندیشۀ اجتماعی پیشنهادی در تعالیم عاشورا فراگیر انواع حوزه های ادراکی نظری، ارزشی و کاربردی در مقولۀ حیات جمعی است و ارکان لایه های شناختی یاد شده را در بر دارد.

1ـ1ـ حوزۀ اندیشه های نظری اجتماعی در تعالیم عاشورا

1ـ1ـ1ـ اندیشه ای فلسفی ـ کلامی در فرهنگ عاشورا

اندیشه های اجتماعی عاشورا در بخش اندیشه های فلسفی ـ کلامی بر پایۀ مبانی هستی شناختی و در راستای این مبانی گزارشگر مجموعه ای از اندیشه های نظری در بارۀ ابعاد گوناگون حیات اجتماعی می باشند. هر اقدام اجتماعی، هدف گذاری، برنامه ریزی در زمینۀ حیات اجتماعی همواره مستلزم وجود مبنای فلسفی یاد شده است. نمونه ای از این مبانی در تعالیم عاشورا عبارتند از:

1ـ1ـ1ـ1ـ فلسفه و کلام اجتماعی که عبارت از مجموعه آراء و نظریات فلسفی در زمینۀ حیات جمعی است، و تعالیم عاشورا در این بخش اندیشه هایی را پیشنهاد می کند؛ مثل: پیش گویی و پیش بینی درست واقعیت پیش روی اجتماعی، قانونمندی جامعه و حرکت اجتماعی، سنتهای الهی در تدبیر جامعه نظام قانونمند پدیدارهای اجتماعی. گفتگوی امام(ع) با فرزدق نمونه ای از این دیدگاه فلسفی ـ کلامی است:

«مقدرات در دست خداوند است و او هر روز فرمان تازه ای دارد.» [59]

بر پایۀ مبانی فلسفۀ اجتماعی پیشنهادی اندیشۀ عاشورا، حوزه های فلسفۀ سیاسی، فلسفۀ اقتصاد و فسلفۀ فرهنگ در آن اندیشه، شکل می گیرند. تحلیل تفصیلی و نشان دهی نمونه ها در مجال این مقاله نمی گنجد.

1ـ1ـ1ـ2ـ اندیشه فلسفۀ سیاسی عبارت از پاره ای آراء فلسفی دربارۀ وضعیت سیاسی، تشخیص علل راهبردهای مدیریت و جامعۀ سیاسی آرمانی است. فرازهای بسیاری از سخنان امام حسین در این حوزۀ شناختی جایگیرند، مانند: اصل مشروعیت نظام اجتماعی و رژیم سیاسی بر پایۀ امامت بر حق و حقانیت و عدالت:

 «امام کسی است که مطابق قرآن رفتار کند و عدالت را اجراء نماید و حق را بپاید و بر خود ناظر بداند.» [60]

1ـ1ـ2ـ اندیشه های غیر متافیزیکی ـ غیر علمی با عاشورا

برخی تعالیم عاشورا در حوزۀ شناخت های اجتماعی از مقولۀ قضایا و اندیشه هایی هستند که گرچه علمی و تجربی نیستند و مابعدالطبیعی و متافیزیکی نیز نیستند؛ بلکه در میان این دو حوزۀ معرفتی جای دارند. این حوزۀ میان رشته ای به مثابه خادم و معرفت ابزاری برای شناختای تجربه پذیر تلقی می شوند و در اختیار نهندۀ ابزار برای کاوشهای اجتماعی می باشند. در عرصۀ کاوشهای دینی و اندیشه های مزبور موجب پیوند عمیقی میان مبانی کلامی ـ فلسفی دیدگاه اجتماعی اسلام با کاوشهای تجربه پذیر می باشند. حوزۀ معرفتی مزبور از سویی گزینشی است (مانند حوزۀ علوم تجربی) و از سویی تجربه ناپذیر است(مانند حوزۀ اندیشۀ فلسفی). برخی نمونه های این اندیشه ها در تعالیم عاشورا عبارتند از:

ـ اصل فطرت، که امری تجربی نیست و از سویی یک موضع خاص و جزئی می باشد که برای شناختهای انسانی به ویژه کاوشهای روانشناختی راهگشا می باشد.

ـ دیدگاه انسان شناختی دین که به شدت در انسان شناسی تجربی مؤثر می افتد. بسته به اینکه برای انسان اصلی ترین خصیصه های او را چه می دانیم، سراپای شناختهای تجربه پذیر ما از انسان، آکنده از مباحث متنوّع پیرامون آن خصیصۀ محوری تبیین شده خواهد بود؛ تعابیری مانند: خلافت و گواهی انسان، امانتداری انسان و یا اینکه مجموع روح و بدن است و یا نوع تفسیر ما از اصطلاحات و مفاهیمی مانند: نفس، روح، جان و... [61]

1ـ2ـ حوزۀ اندیشه ها و علوم اعتباری جامعه شناختی

اندیشه ها و علوم اعتباری جامعه شناختی، جای گیر در حوزۀ علوم و معارف درون دینی به طور خاص و به ویژه علم اخلاق اجتماعی و فقه عمومی یا فقه اجتماعی می باشند. بسیاری از تعالیم عاشورا دربردارندۀ این قبیل اندیشه ها هستند و می توانند منبع ناب استنباط دریافت ها و تعالیم اخلاقی و فقهی باشند که به ویژه در بخش فقه اجتماعی، اعتنای بایسته ای از سوی دانشوران دینی - مگر انگشت شمار - به این تعالیم به عنوان یک مستند فقهی نشده است. [62]

1ـ2ـ1ـ علم اخلاق اجتماعی

علم اخلاق اجتماعی، دانش ناظر به مقوله های ارزشی و اخلاقی حرکت اجتماعی است و شامل مباحث انسان سازی در زمینۀ جهت گیری اجتماعی مانند خیر و شر در افعال اختیاری و رابطۀ آنها با کمال و سعادت نهایی، روش تربیت و تزکیه، نقش ایمان و عمل و بیان رابطۀ آنها در رشد اجتماعی، تعاون تکاملی فرد و جامعه، ارتباط تکاملی میان فرد و نظام حاکم اجتماعی، موجودیت اجتماعی مؤمن، تأثیر تربیت دینی در رشد اجتماعی، از خود گذشتگی و تکامل اجتماعی، پرورش مظاهر عمومی انسانیت و دیگر نمونه های ارزشی ـ اخلاقی با عاشورا می باشد.[63]

1ـ2ـ2ـ علم فقه اجتماعی

علم فقه اجتماعی، دانش عهده دار استنباط و تبیین احکام اجتماعی اسلام و شامل مباحث اجتماعی، حقوقی، سیاسی و اقتصادی آموزه های اسلام است و در برگیرندۀ ابوابی مانند احکام مدنی، احکام اقتصادی، احکام قضایی، احکام جزایی، احکام سیاسی و احکام بین المللی می باشد. رخداد عاشورا به عنوان یک مستند عظیم فقهی تعالیم بسیاری در این حوزۀ معرفتی در دید ما، می گذارد.[64]

1ـ1ـ3ـ حوزۀ اندیشه ها و علوم تجربه پذیر جامعه شناختی

اندیشۀ اجتماعی بر آمده از آموزه های اسلام از مجرای اندیشه های نظری و اعتباری اسلام، در عرصۀ شناخت های تجربه پذیر جریان می یابند. زمینه هایی چند نشانگر این فرایند می باشند؛ مانند:

ـ ساخت فلسفی ـ ارزشی زبان شناختهای اجتماعی که نشانگر سیستم مفهومی در مورد جامعه و تحول اجتماعی می باشند؛ واژگانی مانند: قریه، امت، ملت، مؤمن، رشد، امام، رسول، نبی، سنت، حکم، اولوا الامر، اطاعت، عبودیت، عدالت، قسط، عصیان، فساد، کافر، منافق و متّقی؛[65]

ـ تصدیقات نظری پیشینی بر گرفته از آموزه های دینی که در تعالیم عاشورا موج می زنند: مانند اعتقاد به قابل شناخت بودن جهان و جامعه، پذیرش نقش عقل، تدبیر، تجربه و... در تفسیر و تبیین جهان خارج و رخدادهای عینی و اجتماعی، اعتقاد و باور به قانونمندی جهان و جامعه، اعتقاد و باور به هدفداری و غایت داری تحول اجتماعی در تاریخ و انسان؛[66]

ـ اندیشه های غیرمتافیزیکی و غیر علمی اجتماعی موجود در تعالیم دین، نمونه ای دیگر از زمینه های یاد شده است.

کاوش از اینکه آیا می توان در حوزۀ اندیشه های اجتماعی اسلام، اندیشه های تجربه پذیر را انتظار برد، موکول به تحقیق معرفت شناختی گسترده ای است که در حوصلۀ این مقاله نیست. کوتاه اینکه اندیشه های کابردی اجتماعی بسیاری دربارۀ موضوعات مختلف موجود در علوم انسانی یعنی جامعه شناسی، اقتصاد، علوم تربیتی، علوم سیاسی، روانشناسی، روانکاوی و... را، می توان در گسترۀ آموزه های کتاب و سنت فهرست کرد که گزارشگر جهت گیری خاص اندیشه های تجربه ای اجتماعی می باشند. آیات و روایات بسیاری در تبیین مبانی معرفت شناختی این نظریه، فراخوان به کاربرد عقل تجربی اند.

اندیشه های اجتماعی با عاشورا را نیز می توان از منظر موضوعات شناخت اجتماعی، تفسیری نظام واره کرد:

ـ یکی شناخت ها و پژوهش ها دربارۀ پدیدارهای اجتماعی در حال گذار و وضعیت موجود اجتماعی و به تعبیری، شناخت واقعیت موجود اجتماعی؛ آنگونه که هست.

ـ دیگری شناخت ها و پژوهش ها دربارۀ وضعیت آرمانی و مسائل اصولی و هنجاری و ارزشی این وضعیت و به تعبیری، شناخت حیات جمعی آدمیان و جامعۀ انسانی؛ آنگونه که باید باشد.

ـ و سه دیگری آنکه شناخت ها و پژوهش ها دربارۀ اصول و مسائل مدیریت واقعیت موجود اجتماعی رو به سوی وضعیت مطلوب و به تعبیری، شناخت کیفیت گذار جامعه از آنگونه که هست به سوی آنگونه که باید باشد. [67]

2ـ تعالیم جاری در حوزۀ مدیریت حرکت اجتماعی

اندیشۀ اجتماعی برخاسته از تعالیم عاشورا و شکل گرفته در حوزۀ علوم و معارف اجتماعی درون دینی بر پایۀ زیرسازهای خاص معرفت شناختی، به طور عام توانمند جریان یابی در سه حوزۀ تحقیق و توسعۀ انسانی ـ اجتماعی (R&D) یا مدیریت تغییر اجتماعی یعنی تحقیقات هنجاری(برآورد وضعیت مطلوب)، توصیفی(بر آورد وضعیت موجود) و تجویزی(برآورد راهبردهای مدیریت وضعیت موجود رو به وضعیت آرمانی برگزیده) می باشد. منطق کارآمد بخشی به نظام اجتماعی در الگوی برداشتی ما از تعالیم عاشورا، در وجهۀ تحقیق و توسعه ای آن، به دست داده شده است.

2ـ1ـ حوزۀ تبیین وضعیت مطلوب اجتماعی با تعالیم عاشورا

در حوزۀ تحقیقات دین شناختی هنجاری توسعه، دو بخش اصلی پژوهشی جای دارد که در تعالیم عاشورایی نیز جاری است:

2ـ1ـ1ـ بخش تبیین و توجیه نظری دیدگاههای ارزشی و هنجاری

این بخش عهده دار کاوش دربارۀ سیستم مطلوب اجتماعی اسلام و زیر سیستم های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن و سازمان، رفتارها و فرایند اجتماعی ما با توجه به اهداف برگزیده برای سیستم اجتماعی اسلام و در قالب آرمانها و ارزشهای اسلامی، می باشد و در مورد حسن و قبح و ارزش داری و یا ضد ارزشی بودن هر کدام از موضوعات یاد شده، تحقیق می کند. در این بخش کوشش اصلی بر آن است تا بر مبنای تبیین اهداف و فرایند و نظام حاکم بر کلیت سیستم مطلوب اجتماعی و زیر سیستم های آن، عناصر، عوامل، جریان کلی و خطوط و روابط و مناسبات ارزشی هماهنگ با آن مبنای برگزیده، بر آورد شده و به دست داده شود. انواع دیدگاههای تجریدی، اعتباری و تجربه پذیر در تعالیم و اندیشۀ دینی که از موضع دفاع از دیدگاه آرمانی دربارۀ جامعۀ دینی ارائه شوند، در این بخش جای دارند. تعالیم امام حسین(ع) و دیگر عاشوراییان در این باره بسیارند که نمونه های آن در بخش ساخت فکری گذشت. مباحث کلامی عاشورا ناظر به توجیه هستی شناختی عناصر ارزشی پیشنهادی عاشورا در حوزۀ امر اجتماعی و نیز مباحث کلامی ناظر به موضوعات فلسفۀ اجتماعی و سیاسی، از این دسته اند.

2ـ1ـ2ـ طراحی سیستم مطلوب اجتماعی

فرایند مدیریت تغییر اجتماعی یا توسعه لزوماً در چارچوب یک سیستم اجتماعی صورت می پذیرد. یک سیستم اجتماعی نیز با عوامل و عناصر به هم پیوسته در رابطۀ معینی شکل می گیرد که بر اساس مبنایی مشخص، هدف، جهت، نقش و کارآیی معینی دارد. برآورد از جایگاه مجموعۀ مؤلّفه ها و عوامل اقتصادی و غیر اقتصادی(فرهنگی و سیاسی) در فرایند توسعه همه جانبۀ انسانی ـ اجتماعی و در نسبت با یکدیگر، ارائۀ یک موقعیت یا جهت حرکت مطلوب در چارچوب مجموعۀ انسانی و در این راستا تبیین دیدگاه اسلامی توسعه، طراحی الگوی عملی توسعه یافتگی و الگوهای ابزاری و سیاستگذاری و تصمیم گیری مدیران توسعه و نیز مدل پایۀ بر آورد حرکت پدیده های واقعی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی(موضوع شناسی توسعه)، الزاماً و به ناگزیر بایستی در چارچوبۀ طرح سیستم های برگزیدۀ اجتماعی(الگوی وضع مطلوب سیاسی، فرهنگی و اقتصادی) انجام پذیرد.

کارکرد بینش سیستمی(در ارائۀ یک دیدگاه سیستمی و یک تئوری برای ساختمان سیستم) در حوزۀ تبیین دیدگاه اسلامی توسعه نظر گیر است. تعالیم دین دربردارندۀ مجموعۀ آموزه هایی از ارزشها، قواعد حقوقی، بینش ها و شناخت ها، اهداف، مبانی و روابط توصیفی - از جمله در عرصۀ اندیشۀ اجتماعی - است که از سویی قابل شکل گیری در قالب یک الگوی ساختمان سیستم در تفسیر و توصیف نمونه سازی وضعیت مطلوب اجتماعی می باشد و از سویی دیگر مدل و الگوی مزبور خود می تواند اساس و پایه شکل گیری نظریه های اجتماعی - اقتصادی در چارچوب روشهای علمی و در برآورد و نقد وضعیت موجود سیستم اجتماعی و نیز کارآمد در تنظیم امور اجتماعی باشد. برخی از اصول نظری پایه در تبیین دیدگاه مزبور عبارتند از:

ـ بر آورد شناختی از دین در چارچوب روش شناسی دیدگاه سیستمی و بر پایۀ اصل معرفت شناختی قابلیت تعبیر ایدئولوژیک از دین راهبری می شود.

ـ دیدگاه اسلامی طرح سیستم اجتماعی و زیر سیستم های آن در چارچوب دیدگاه سیستمی کلان فهم دینی یا «تفقّه در دین» شکل می پذیرد. [68]

ـ مشکل روش شناختی اساسی ما در حوزۀ تحقیق از دیدگاه اسلامی توسعه به طور خاص و در حوزۀ کلیت نظاموارۀ تعالیم دین به طور عام، عدم اهتمام به بر آورد سیستمی تعالیم دین، به ویژه در حوزۀ اندیشۀ اجتماعی می باشد.

ـ الگوی پیشنهادی موجود در توسعه و چارچوبهای مرتکز فهم دینی، نقطه نظرهای ثابت تلقی نشده و این الگوها بر پایۀ اصل تحول پذیری معرفت و شناخت دینی سیال هستند. تعالیم دین به مثابه منبعی تلقی می شوند که همواره به مدد دستاوردهای تازۀ معرفتی می توان در پاسخ به پرسشهای ثابت و روزآمد جامعۀ انسانی، از این منابع، دریافت ها را تنظیم و ارائه نمود.

اندیشه های درون دینی و معارف بیرون دینی در چارچوب یک دستگاه کلان ادراکی، فرایند طراحی سیستم اجتماعی و زیر سیستم های آن در دیدگاه اسلامی تا تدوین الگوی سیاست های توسعۀ تجربی را هموار می سازد.

فرازهایی فهرست وار از تعالیم عاشورا در تبیین اصول الگوی مطلوب نظام اجتماعی – سیاسی که گزارشگر وضعیت آرمانی جامعۀ مسلمانی است، اینک مرور می شود:

2ـ1ـ2ـ1ـ تصویر مطلوب نظام فرهنگی

با عاشورا، «عبودیت و بندگی خداوند»، مبنا و علت مجموع سیستم های مستنبط از آموزه های دین به مثابه جوهرۀ دین داری و دیانت تلقی می شود. سیستم فرهنگی (با زیر سیستم های آن مانند سیستم فکری، سیستم اخلاقی، سیستم تربیتی و...) الگوی ساختمان مجموع اصول و باید های بینشی، ارزشی و هنجار بر پایۀ اصل مبنایی عبودیت خداوند می باشد. اصول ثابت سیستم مزبور با این نهضت دریافته می شوند؛ مانند: «اصل کرامت انسان و خلیفة اللهی او»، «منزلت علم و عقل»، «نظم پذیری»، «نظام قانونی»، «دیدگاه طریقی نسبت به دنیا»، «حرمت و منزلت ایمان و تقوا»، «جایگاه ارجمند جریان رشد انسانی»، «همبستگی هدفداری انسان و جهان»، «انسان سازی به منظور جامعه سازی»، «جامعه سازی به منظور انسان سازی»، «بندگی خداوند و نفی تسلط غیر»، «ایستادگی و پایداری در راه ایفای رسالت و مسئولیت»، «فرهنگ شهادت طلبی»، «فرهنگ الگوپذیری»، «فرهنگ حریت» و... [69]

مجموعۀ اصول کلی و قانونمندی های عمومی نظام فرهنگی در سه بخش نظام هنجارها و ارزشهای فرهنگی، نظام فرهنگ سیاسی و نظام فرهنگ اقتصادی جای گیرند.

2ـ1ـ2ـ2ـ تصویر مطلوب نظام سیاسی

با عاشورا، هدف و خط کلی سیستم سیاسی، جریان ولایت الهی در ایجاد تناسب و نظام فرهنگ و اقتصاد و جریان فهم و ادراک دینی از فرآیند مدیریت نظام اجتماعی است. برخی اصول عمومی و ثابت سیستم سیاسی با عاشورا عبارتند از:

 «اصالتمندی ولایت دین در عرصۀ مدیریت نظام»، «ثبات و تعادل سیاسی»، «جریان توزیع قدرت»، «محدودیت اقتدار دولت»، «ضرورت پیوستگی اصل شورا با اصل نص»، «مشارکت سیاسی»، «جریان دهی همه جانبۀ قسط و عدالت»، «قانونیت» و... [70]

2ـ1ـ2ـ3ـ تصویر مطلوب نظام اقتصادی

با عاشورا هدف و خط کلی سیستم اقتصادی براندازی فقر و تکاثر و انواع مظاهر آن و تأمین قوام جامعه بر پایۀ نفوذ و سریان عدالت و قسط است. «براندازی فقر و تکاثر» و «توزیع متعادل ثروت و درآمد» برخی اصول عمومی سیستم اقتصادی اسلام می باشد که با نهضت عاشورا می توان به دست داد. [71]

2ـ2ـ حوزۀ مطالعات توصیفی ـ راهبردی در تعالیم عاشورا

حوزۀ مطالعات ارزشی ـ هنجاری خاستگاه جهت بخش مطالعات توصیفی ـ راهبردی است. الگوی کاربردی مدیریت تغییر یا الگوی عملی توسعه، اساس این دسته مطالعات است. اندیشۀ اجتماعی پیشنهادی تعالیم عاشورا از مجرای الگوی یاد شده در حوزۀ مطالعات توصیفی ـ راهبردی جریان می یابد.

الگوی کاربردی مدیریت تغییر یک نظام عبارت است از وضعیتی فرضی از یک نظام که اجزاء معین آن دارای هنجار و مطلوبیت برخاسته از یک الگوی نظام واره بوده که بر اساس هدف غایی (تبیین شده در الگوی نظام مطلوب) و با توجه به تغییرات محیطی پیش بینی شده سازگاری میان موضع و وضعیت نظام و با امید حصول به بروز رفتاری مطلوب از نظام، طراحی می شود. در واقع الگوی توسعۀ نظام، اهداف ساختاری را نشان می دهد. الگوی توسعۀ نظام نه تنها تحت تأثیر شرایط محیطی، شرایط درونی، تغییرات ساختار و رفتار نظام در گذشته، هدف غایی و نظام ارزشی حاکم بر آن می باشد، بلکه سازگاری و تناسب میان اجزاء آن نیز به لحاظ ارتباط نظام یافتۀ اجزاء خود سیستم لازم و ضروری است. اندازه گیری توسعۀ انسانی و هدایت فرایند توسعۀ برگزیده، همواره بر گرد محورها و شاخص های کلیدی شکل گرفته در قالب الگوی توسعه تمرکز می یابد.[72] شاخصهای متغیر توسعه بر اساس اصول پایه و ثابت توسعه یا قانونمندی های عمومی شکل گرفته در قالب طرح سیستم اجتماعی و زیر سیستم های آن ـ سیستم های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ـ، برگزیده و استنباط می شوند و در قالب یک طرح سیستمی خاص، با یکدیگر نسبت نظام واره می گیرند و الگوی توسعه را سامان می بخشند.

با توجه به آنچه گذشت در تعالیم توصیفی ـ راهبردی عاشورا می توان دو بخش یاد شده را دریافت:

2ـ2ـ1ـ نقد و تحلیل وضعیت اجتماعی عصر سلطه و انحطاط

با آن دیدگاه از نظام مطلوب اجتماعی، نقد امام(ع) از وضعیت موجود اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی عصر خویش، بر اساس آن مبانی نظری و در چارچوبۀ آن الگوی مطلوب، به دست دادن شاخصه های نقد یک جامعۀ منحط می باشد. یک فراز نمونه از سخنان امام حسین(ع) در تحلیل وضعیت موجود از این قرار است: «... آگاه باشید که این زمامداران به پیروی شیطان درآمده اند و پیروی خداوند رحمان را رها کرده اند، تباهی را رواج داده اند و حدود خداوند را به کناری نهاده اند؛ بیت المال را ویژۀ خود ساخته اند؛ حرام خداوند را حلال می کنند و حلال او را حرام.»[73]

ـ در نقد وضعیت سیاسی، امام حسین(ع) به شاخص های اصلی انحطاط سیاسی، نظر دارد. «بحران مشروعیت و وانهی اصل وصایت و امامت»، «رخنۀ امتیازات قبیلگی و تعصب های نژادی دورۀ جاهلیت»،«انحراف و تحریف ملاکها و روشهای زمامداری و مدیریت»، «به ضعف گراییدن روح همبستگی»، «سیاست های نادرست مالی و اقتصادی و فرهنگی»، و...، نمونه هایی از این شاخص ها، می باشند.[74]

ـ در نقد وضعیت فرهنگی نیز امام(ع) به همانگونه تحلیل می کند و وضعیت مزبور را به نقد می کشد و بسیاری از ویژگیهای آن را نشان می دهد؛ مانند: «در آمدن بدعت»، «در آمیختگی دیانت مردمان با امور بیگانه و زواید دین کش و تفسیرهای ناصواب»، «کنار گذارده شدن سنت پیامبر(ص)»، «هجوم افکار غیر دینی در میان فطرتهای ساده از سوی افکار وارداتی غیردینی و افکار تحمیلی دست ساختۀ اموی»، «بروز ذهنیت های فراموش شدۀ تعصب های جاهلی مغفول و متروک ماندن جوانب انسان ساز و جامعه ساز دین»، «خلل افتادن در توانایی دیانت و درماندگی آن»، «جهل و ناتوانی فکری و ایدئولوژیک مدیران و حاکمان پس از پیامبر»، «قشری گری ابتدایی و لاابالی گری فکری بعدی»، «تزلزل ایمان مردم به ارزشها»، «توجیه دینی انحرافات»، «انحطاط هویت» و... نمونه هایی از مختصات جامعۀ انحطاط در نگاه تعالیم عاشورا است. [75]

ـ در نقد وضعیت اقتصادی عصر خویش نیز امام(ع) شاخص های اصولی برآورد وضعیت را به دست می دهد؛ مانند: «در آمیختگی اشرافیت معنوی با اشرافیت مادی»، «تکاثر و انحصار طلبی امکانات اجتماعی»، « تبعیض طبقاتی»، «توزیع نابرابر ثروت» و... [76]

2ـ2ـ2ـ الگوی تبدیل وضعیت اجتماعی رو به جامعۀ آرمانی

و باری عاشوراییان، حرکت خویش را می آغازند در همۀ ابعاد و وجوه تحول اجتماعی با آن زیرسازهای انسانی ـ تربیتی ـ که پیشتر گذشت ـ و موضع اصلاحی و راهبری خویش را در برابر نسل خویش و تاریخ بشریت و مردمان آینده، با مقدورات و امکاناتی که در اختیار دارند و شرایطی که در پیش رو دارند، به عرصۀ ظهور و عملکرد می آورند.

عملکرد امام حسین(ع) و دیگر عاشوراییان در راستای تصویر آرمانی پیشنهادیشان از انسان و جامعه، می تواند در قالب الگوی عملی تبدیل وضعیت موجود تفسیری نظام واره بیابد که مجال دیگری می طلبد.

این مرور کوتاه، چارچوب تحلیل پیشنهادی برپاخیزی عاشورا ـ کربلا، را به اجمال به دست داد؛ تبیین تفصیلی و تحلیلی آن را به مجال بایستۀ خویش می گذاریم.

دو شهر[77] پیش شهر شب[78]

نماز می بردند

بیهودگی شان از تاریکی غفلت مایه می گرفت

شب پرستان

به آستانۀ غفلت نماز می بردند

آنک

در میانۀ شب

هفتاد و دو آفتاب

در ادامۀ انتشار کهکشان

از روشنان مشرق عشق بر آمدند

در گذرگاه حادثه ایستادند

پیراهن خستگی را

با بلند نیزه دریدند

پیش هجوم شب

هجوم میزبانان منافق

سینه دریدند

هفتاد و دو آفتاب از ایمان

که قوام زمین

در قیامشان نشسته بود

اینان به اعتماد خدا

به اعتصام خویش نماز بردند

آنک

کدام صمیمیت

به انتشار مظلومیت شمایان دست زد

که هنوز هم

طوفان از آن زمین

به ناله می گذرد

و ابر به سوگواری

بر آن سایه می اندازد

آه ای بزرگواران! یاران!

عطش ناپیدای شما را

هزار اقیانوس به تمنا نشسته است[79]

 

پای نوشتها:

[1]ـ برگرفته از گفتگوی یاران امام حسین(ع) با او در شب عاشورا که همه یک کلام گفتند: «با تو زندگی می کنیم و با تو می میریم»؛ مقاتل الطالبین، ص 82؛ سید عطاءالله مهاجرانی، پیام آور عاشورا، (تهران، انتشارات اطلاعات، 1371)، ص 223.

[2]ـ دربارۀ «زمان تاریخی» برای مثال، نگاه کنید به: ژرژ گورویچ، جبرهای اجتماعی یا اختیار و آزادی انسانی، ترجمۀ حسن حبیبی (تهران، شرکت سهامی انتشار، 1358)، ص 60ـ3

[3]ـ آیۀ 13 سورۀ آل عمران گزارشگر یک حادثۀ تاریخی است از درگیری دو دستۀ مجاهدان راه خدا و کافران که به مغلوب شدن کافران می انجامد و آنگاه می گوید: «... خداوند جهان هر که را بخواهد، با نصرت خود نیرو می بخشد. بی شک در این پیکار حق و باطل برای صاحبان بینش و معرفت، پل عبرت است.»

در سورۀ یوسف، آیۀ 111 آمده است که: «به یقین در داستانهای پیامبران برای صاحبان خرد، عبرتها وجود دارد.»

آیۀ 44 سورۀ نور، نظر به اصل کلی شناخت تحول در عالم و عبرت از آن دارد که: «خداوند رحمان تاریکی شب و سپیدی روز را بر گرد زمین می چرخاند. در این زیر و رو شدن سیاهی و سپیدی، برای صاحبان بینش، گذری به سوی حق و حقیقت باز است.»

آیۀ 26 سورۀ نازعات دربارۀ رویارویی موسی و فرعون و فرجام شوم نافرمانی فرعون و کیفر پندآموز برای آخرت و دنیاست و در جمع بندی می گوید: «باشد و بخواهد راه خود را به سوی حق بگشاید.»

[4]ـ سورۀ احزاب، آیۀ 21.

[5]ـ مقتل ابو مخنف،  ص 86

[6]ـ برای مثال ماکس وبر، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری، ترجمۀ عبدالمجید انصاری (تهران، انتشارات سمت، 1371) و یا:

Science, Morals. Religion, I / F New York, Harcourt, brace & world

Rose, Ralf. 1962, Symbols & Civilization.

[7]ـ لطف الله صافی گلپایگانی: شهید آگاه.

[8]ـ نعمت الله صالحی نجف آبادی: شهید جاوید.

[9]ـ علی شریعتی: حسین، وارث آدم.

[10]ـ مرتضی مطهری: حماسۀ حسینی.

[11]ـ از جمله نگاه کنید به سوره های اعراف، یونس، طه، هود و انبیاء.

[12]ـ دراین باره، از جمله خوب است نگاه کنید به: مرتضی مطهری، نهضت های صدسالۀ اخیر (تهران، انتشارات صدرا، 1359)؛ محمدجواد صاحبی، اندیشۀ اصلاحی در نهضت های اسلامی (تهران، انتشارات کیهان، 1367).

[13]ـ نهج البلاغۀ فیض، ص 407 ـ 406؛ عبده، ج 2، ص 19؛ و خطبۀ 131 نهج البلاغۀ صبحی صالح، ص 47.

[14]ـ به طور خاص، نگاه کنید به تحلیل امام(ع) در هر دو سخن خویش در مستند قبلی، پیش و بعد از جملات مذکور.

[15]ـ نگاه کنید به آیۀ 88 سورۀ هود در تبیین ماهیت دعوت اصلاح طلبانه.

[16]ـ باید نیک بنگرید در کلیت سلوک و سیره  و زندگانی علی(ع) و نحوۀ گرایش ها و موضع های او در برابر وضعیت جامعۀ عصر خویش و به طور خاص، در برخورد با معاویه و در نامه های به او. نک به نامۀ جوابیۀ امام علی(ع) به معاویه: نهج البلاغۀ صبحی صالح، نامۀ 28، ص 89.

[17]ـ تحف العقول تصحیح و ترجمۀ علی اکبر غفاری، ص 243 ـ 240.

[18]ـ تحف العقول ص 172؛ بحارالانوار، ج 100، ص 81؛ مقتل خوارزمی ج 1، ص 188؛ مقتل عوالم، ص 54.

[19]ـ تاریخ طبری، ج 7، ص 240؛ محمد صادق نجمی، سخنان امام حسین(ع)، (تهران، انتشارات اسلامی، بی تا)، ص 48.

[20]ـ خطبۀ حسین بن علی(ع) در منی، سخنان امام حسین(ع)، ص 304ـ 302.

[21]ـ محمدرضا حکیمی، علی حکیمی، محمد حکیمی، الحیاة، ج 2، ص 34، به نقل از مشکاة الانوار، ص 64.

[22]ـ تتمة المنتهی، ص 91.

[23]ـ تتمة المنتهی، ص 93.

[24]ـ امام(ع) در وصیتنامه به برادرش محمد بن حنفیه می نویسد که: «إنّما خرجتُ لطلب الإصلاح فی أمّة جدّی.» نک به پای نوشت 18.

[25]ـ در همان نامه می نویسد: «أرید أن آمر بالمعروف و أنهیٰ عن المنکر و أسیر بسیرة جدّی و أبی علیّ بن أبی طالب.»

[26]ـ در نامه به مردم کوفه: طبری، ج 7، ص 235؛ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 267؛ ارشاد، ص 204.

[27]ـ خطاب به استاندار مدینه که: «مثلی لا یبایع مثله و لکن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون أیّنا أحقّ بالخلافة و البیعة.» طبری، ج 7 ص 218 ـ 216.

[28]ـ کامل الزیارات، ص 75 و قریب به این مضمون اللهوف، ص 25.

[29]ـ برای مثال نگاه کنید به مصباح المنیر، دعای عرفۀ امام حسین(ع)؛ طبری، ج 7، ص 327؛ ابن عساکر، ص 211؛ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 287؛ ارشاد مفید، ص 233.

[30]ـ برای مثال همان مأخذ.

[31] ـ اللهوف، ص 110؛ سخنان حسین بن علی(ع)، ص 300 ـ 299.

[32] ـ طبری، ج 7، ص 240.

[33]ـ طبری، ج 7، ص 217 ـ 216؛ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 263 و 264؛ ارشاد مفید، ص 200.

[34]- سخنان امام(ع) دربارۀ جهان و قانونمندی هایش و جامعۀ خویش و تاریخ خویش و پس از خود، بسیار است؛ مانند: مقتل خوارزمی، ج 2، ص 245.

[35]ـ تحف العقول، ص 174؛ طبری، ج 7، ص 300.

[36]ـ ابن عساکر، ص 164؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 223.

[37]ـ انساب الاشراف، ج 3، ص 185؛ طبری، ج 7، ص 324؛ ارشاد مفید، ص 232.

[38]ـ بلاغة الحسین، ص/ 190.

[39]ـ محمدصادق نجمی، ص 155 و نیز قریب به این مضمون: اللهوف، ص 26.

[40]ـ دورۀ آثار افلاطون، ترجمۀ محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، رسالۀ فایدون (جاودانی روح) (تهران، انتشارات خوارزمی، 1357)، ج 1، ص 497 ـ 489.

[41]ـ بلاغة الحسین، ص 190.

[42]ـ «إنّه لحُبّ الخیر لشدیدٌ» آیۀ 8 سورۀ عادیات.

[43]ـ نگاه کنید به وقعة الطّف، ص 197؛ نهایةالارب، ج 7، ص 157؛ بحارالانوار، ج 44، ص 316.

[44]ـ قرآن و حدیث به تفصیل متعلق ایمان را تعریف می کنند؛ مانند: «یومنون بالله و الیوم الآخر» (مائده ـ 114)، «یومنون بالغیب» (بقره ـ 3)، «یومنون بما انزل بک و ما انزل من قبلک» (بقره ـ 4) و مانند آنها.

[45]ـ «هل الإیمان إلّا الحبّ والبغض؟»، وسائل، جهاد نفس.

[46]ـ در روایت اصول کافی، باب ایمان و کفر وارد شده است که: «إنّ الإیمان مبثوثٌ علی الجوارح.» (ایمان بر تمامی وجود انسان پراکنده است.)

[47]ـ این حسین است که به فرزدق از پسند و محبتش به قضای الهی می گوید[أنساب الأشراف، ج 3، ص 164] و یاوران حسین از عشق و ایمانشان به آرمان و راه و بلکه فراتر، از عشق و ایمانشان به کشته شدن هزاربارۀ در راه او می گویند.[نهایةالارب، ج 7 ص 178].

[48]ـ امام(ع) در منزل شراف(در نزدیکی کوفه) پس از گذاردن نماز جماعت رو به سپاه حر و یارانش فرمود: «ای مردم! اگر شما تقوای خدا پیشه کنید و حق را بشناسید و بدانید که حق از آن چه کسی است، خداوند از شما خوشنود خواهد شد.»[أعلام الوری، ص 229 و 230].

[49]ـ آیۀ 2 تا 4 سورۀ بقره، اهل تقوا را توضیح می دهد که: «کسانی هستند که به عالم غیب و به آیین پیامبر و آیین پیامبران پیش از او ایمان دارند و جهان واپسین را به یقین باور دارند و در سلوک و رفتارشان هم نماز را بر پای می دارند و از روزی خود، در راه خدا انفاق می کنند تا نیاز نیازمندان را مرتفع سازند.»

و نیز آیۀ 97 سورۀ نحل که: «هر کس از زنان و مردان کار نیک و عمل صالح انجام دهد؛ با این شرط که مؤمن بوده باشد، زندگی پاکیزه و خوبی به او عطا می نماییم.»

[50]ـ نگاه کنید به بسیاری سخنان امام و سلوک یاران او مانند اینکه: «من تا خود را شناخته ام، لب به دروغ نگشوده ام...»[الارشاد، ج 2، ص 100؛ تاریخ الأمم و الملوک، ج 4، ص 23] و بسیاری نمونه های دیگر که گزارشگر صلابت و صبوری و فتوت و زهد و... آنان است.

[51]ـ لواعج الأشجان، ص 302 و نیز نک به پای نوشت 18.

[52]ـ الاغانی، ج 16، ص 147.

[53]ـ الاغانی، ج 16، ص 149 و 150؛ ادب الطف، ج 1، ص 61.

[54]ـ بحار، ج 44، ص 190.

[55]ـ اللهوف، ص 110؛ سخنان حسین بن علی(ع)، ص 300 ـ 299.

[56]ـ همان مأخذ و نیز اللهوف، ص 41: «شب عاشورا از هر خیمه ای صدای نماز و دعا بلند بود، مثل صدای امواج زنبورهای عسل در کندو».

[57]ـ «یبدل الله سیئاتهم حسنات» (فرقان ـ 70)

[58]ـ مقتل ابو مخنف، ص 74 ـ 72.

[59]ـ انساب الاشراف، ج 3، ص 164.

[60]ـ نک به پای نوشت 26.

[61]ـ برای مثال نگاه کنید به بلاغة الحسین، ص 190، دربارۀ نفس انسانی و دنیا و آخرت و نیز مقتل خوارزمی، ج 1، ص 253، در همین باره.

[62]ـ برای مثال علامه حلی در مبحث هدنه از کتاب منتهی الطلب و تذکرة الفقهاء و یا محقق حلی ذیل همین بحث در کتاب جامع المقاصد فی شرح القواعد و نیز امام راحل در مبحث امر به معروف و نهی از منکر در تحریر الوسیله، ج 1، ص 472.

[63]ـ برای مثال فرازهای بسیاری از عناصر ارزشی در حوزۀ پیوندهای اجتماعی را می توان در گفتگوهای شب عاشورا میان امام حسین(ع) و یارانش و نیز سلوک یاران امام در روز عاشورا دریافت، نگاه کنید به وقعة الطف، ص 199؛ نهایة الارب، ج 7، ص 177 و 178؛ تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 318، الارشاد، ج 2، ص 93 و 94؛ اعلام الوری، ص 235.

[64]ـ مانند مباحث هدنه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و...

[65]ـ این قبیل واژگان جامعه شناختی در هر فرازی از سخنان امام حسین(ع) و زینب کبری(س) حضور دارند.

[66]ـ تصدیقات نظری یادشده در مباحث شناختی و کلامی قابل استنباط از تعالیم عاشورا فهرست شده اند که نمونه های آن پیشتر گذشت.

[67]ـ از جمله نگاه کنید: احمد آکوچکیان، به سوی یک نظریۀ دین شناختی توسعه در مجموعه مقالات کنفرانس برنامه ریزی و توسعه، سال 74.

[68]ـ نک به همان مأخذ در فرازی از کلام امام حسین(ع) در شب عاشورا این تعبیر وجود دارد: «خداوندا ترا ستایش می کنم که... به ما تفقه در دین ارزانی داشتی.»[نک به پای نوشت 63]

[69]ـ مستندات فهرست یاد شده بسیارند مانند: مقتل خوارزمی، ج 1، ص 253؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 188؛ مقتل الحسین، ص 297.

[70]ـ برای مثال: اللهوف، ص 20؛ مثیر الاحزان، ص 10؛ مفتل عوالم، ص 53؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 185.

[71]ـ برای مثال: طبری، ج 7، ص 300؛ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 280؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 234؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 171.

[72]ـ نک به پای نوشت 67.

[73]ـ برای مثال نک به پای نوشت 71.

[74]ـ برای مثال همان مأخذ و نیز سخنان حسین بن علی(ع)، ص 304 ـ 302.

[75]ـ خطبۀ امام حسین(ع) در منیٰ، سخنان حسین بن علی(ع)، ص 346 ـ 302.

[76]ـ برای مثال: مقتل خوارزمی، ج 1، ص 185؛ طبری، ج 7، ص 218 ـ 216؛ ارشاد مفید، ص 200.

[77]ـ شهر مدینه، شهر مکه.

[78]ـ شهر شام.

[79]ـ برخی تعابیر وام گرفته از زنده یاد سلمان هراتی.

منبع: اولین کنگره عاشورا، دفتر اول، چشمه خورشید، ص 277.

. انتهای پیام /*