در 22 دى ماه 1357 حضرت امام طى پیامى به ملت ایران، تشکیل شوراى انقلاب را اعلام کرد و بیان داشت که از وظایف عمده این شورا این است که «شرایط تأسیس دولت انتقالى را مورد بررسى و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد. دولت موقت در اولین فرصت که مناسب و صلاح دانسته شود به ملت معرفى و شروع به کار خواهد نمود.» پیش از پیروزى انقلاب اسلامى ـ و تا مدتها پس از آن ـ نام اعضاى شوراى انقلاب اعلام نشد. امام در ایامى که پیام مزبور را فرستاد، معرفى اعضاى این شورا را به زمان آینده موکول کرد.

شهید مرحوم آیت‏ اللّه‏ دکتر بهشتى، در خصوص تشکیل شوراى انقلاب و ترکیب اعضاى آن گفته است:

«افراد را امام تعیین مى ‏کردند با این معنا که اول امام به یک گروه 5 نفرى از روحانیت مسئولیت دادند که براى شناسایى افراد لازم براى اداره آینده مملکت تلاش کنند. این عده عبارت بودند از: آیت‏ اللّه‏ مطهرى، هاشمى رفسنجانى، موسوى اردبیلى، دکتر باهنر و خود بنده. بعد با آقاى مهدوى‏ کنى صحبت کردیم و به امام اطلاع دادیم و ایشان هم شرکت نمودند. بدین ‏ترتیب هسته شوراى انقلاب، یگ گروه 6 نفرى شد. بعدها، از روحانیون: آیت ‏اللّه‏ طالقانى و خامنه ‏اى نیز اضافه شدند. به هر حال آن 6 نفر اولیه یعنى آقایان مطهرى، رفسنجانى، باهنر، موسوى اردبیلى، مهدوى‏کنى (و) خود من (بهشتى) شروع به مطالعه روى افراد کردیم، به تدریج آقاى مهندس بازرگان، دکتر سحابى و عده ‏اى دیگر از شخصیت‏ ها را که امام نیز قبلاً مى‏ شناختند و با آنها در پاریس دیدار داشتند و قرار بود روى آنها مطالعه کنیم و نظر نهایى‏ مان را بدهیم، آنها را با نظر نهایى‏ مان به امام در پاریس معرفى کردیم و امام نیز تأیید نمودند. به هر حال شوراى انقلاب با ترکیبى از چند روحانى از روحانیت مبارز و چند نفر از چهره‏ هاى داراى سابقه مبارزات سیاسى بر اساس اعلام، در ایران و در منزل افراد تشکیل شد.» (اطلاعات 31/4/1359)

با چنین پیش زمینه ‏اى بود که امام تصمیم داشت به محض ورود به ایران، برنامه ‏هاى مرحله‏ اى تشکیل دولت اسلامى را آغاز نماید. چهار روز پس از بازگشت به ایران، حضرت امام خمینى، نخست‏ وزیر دولت موقت انقلاب را منصوب و معرفى نمود و مهم ‏ترین حادثه طى ماههاى آخر سال 57 را رقم زد. بنابراین حکم صادره از سوى امام خمینى که توسط حجت‏الاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى در جمع حدود 400 خبرنگار از داخل و خارج کشور در تاریخ 16 بهمن 57 قرائت گردید. آقاى مهندس مهدى بازرگان به عنوان نخست‏ وزیر دولت موقت انقلاب منصوب شد. چنانکه در آغاز این حکم تصریح شده بود ـ و امام طى سالهاى پس از پیروزى انقلاب بارها بر آن تأکید داشتند  ـ انتخاب آقاى بازرگان به پیشنهاد شوراى انقلاب بوده است، همچنین امام خمینى در حکم خویش، هوشیارانه آورده بودند:

«جنابعالى را بدون در نظر گرفتن روابط حزبى و بستگى به گروهى خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مى‏ نمایم... مقتضى است که اعضاى دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطى که مشخص نموده‏ ام تعیین و معرفى نمایید.» (صحیفه امام؛ ج 6، ص 54)

امام در طلیعه این فرمان، پشتوانه تعیین نخست وزیر را ـ که به واقع بیانى از اختیارات ولى فقیه است ـ «حق شرعى و حق قانونى ناشى از آراى اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طى اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبرى جنبش ابراز شده است» (همان) عنوان کرده ‏اند.

امام خمینى در بیاناتى که در مراسم معرفى نخست‏ وزیرى آقاى مهندس بازرگان ایراد کرد، پس از تشریح شرایط کشور و این که ملت خواستار برپایى حکومت عدل اسلامى است، ابتدا نحوه حکومت در اسلام را که نمونه درخشان آن حکومت امیرالمؤمنین على ـ علیه السلام ـ است به اجمال بیان نمود و اظهار داشت که «ما آرزوى یک همچو حکومتى داریم.» (همان، ص 57) بخش دیگر سخنان رهبر انقلاب تأکید بر این واقعیت بود که رژیم پهلوى و مجالس منبعث از آن، و خصوصاً دولت منتخب چنین رژیم و مجلسى، غیرقانونى است و این پاسخى بود به اظهارات مکرر دولت بختیار که خود را تنها دولت قانونى در کشور مى‏ دانست حضرت امام. علت و فلسفه تعیین دولت موقت را پایان دادن به آشفتگی ها تا تعیین دولت دایمى بر شمردن و با استدلال علمى و فقهى، مبناى شرعى و قانونى اختیار خویش در این انتصاب را بیان کردند و در پایان ضمن تأکید بر اینکه اطاعت از دولت شرعى واجب است، تلویحاً ملت ایران را دعوت نمودند که علاوه بر حمایتهاى آشکار قبلى خود، نظر خویش را در خصوص این انتصاب ابراز دارند.

در همین روز، (16 بهمن) آیت ‏اللّه‏ طالقانى طى مصاحبه‏ اى مطبوعاتى اظهار داشت: «بختیار ممکن است مقاومت کند ولى به نظر ما نتیجه ندارد و خونریزی ها بیشتر مى‏ شود.» (روزنامه اطلاعات، 17/11/57، ص 2)

حضرت آیت‏اللّه‏ العظمى گلپایگانى نیز در پیامى براى امام خمینى نوشت: «اکنون که ملت مسلمان ایران با استقبالى که از جنابعالى بعمل آورد، براى چندمین بار رأى خود را که از هر مراجعه به آراء عمومى قاطعتر است، اظهار کرد و خود را سرکوب کردن کاخ هاى ارتجاع همچنان مصمم نشان داد. عموم ملت از درجه ‏داران و افسران و افراد ارتش که تا حال به نهضت اسلامى رسماً نپیوسته ‏اند، انتظار دارند رشد اسلامى و علاقه خود را به سعادت و استقلال مملکت نشان دهند و فوراً به ملت ملحق شوند و در تکمیل این نهضت نقش مهم را ایفاء نمایند و نام ارتش را در تاریخ به اسلام خواهى و حمایت از آزادى با افتخار ثبت نمایند. ما هرگز نمى‏ خواهیم در دنیا منعکس شود که ارتش مسلمان ایران در برابر انقلاب اسلامى موضع معارض اتخاذ کرده است، و این وظیفه امراء محترم ارتش است که نگذارند چنین چیزى در دنیا منعکس گردد.» (اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 535)

معرفى دولت موقت انقلاب در روز شانزدهم بهمن 57، شرایط را به نفع انقلاب به سرعت دگرگون کرده است. رادیو تلویزیون مسکو در بعد از ظهر این روز با قطع برنامه عادى خود، بدون هیچ گونه اظهار نظرى خبر معرفى دولت انقلاب را اعلام کرد. ولى تأکید کرد که «استانفیلد ترنر، رئیس «سیا»، در بیاناتى تلویزیونى در واقع گفته است که امریکا به مداخله در امور داخلى ایران ادامه مى‏ دهد». (روزنامه کیهان، 17/11/57، ص 3 به نقل از خبرگزارى آسوشیتدپرس از مسکو)

در امریکا نیز، توماس رستون، سخنگوى وزارتخارجه این کشور در یک کنفرانس مطبوعاتى که با شتاب‏زدگى برگزار گردید، اعلام کرد: «سیاست دولت امریکا هنوز به اعلامیه چهارم ژانویه وزارت خارجه که در آن همکارى همه جانبه با دولت بختیار اعلام شده بود، متکى است».

بنا به گزارش خبرگزارى آسوشیتدپرس از واشنگتن، «سخنگوى وزارت خارجه امریکا از اظهار نظر مستقیم درباره دولت بختیار بعد از انتخاب بازرگان خوددارى کرد». این خبرگزارى علت برخورد محتاطانه امریکا را چنین توضیح داد: «حمایت آشکار جیمى کارتر از شاه درست یک ماه پیش از آنکه وى مجبور به ترک ایران شود، براى کارتر یک شکست تبلیغاتى بوده است».

آسوشیتدپرس ضمن مخابره این خبراعلام کرد: «با انتخاب مهدى بازرگان از سوى آیت‏اللّه‏ خمینى به سمت نخست ‏وزیرى شانس دولت بختیار بیش از پیش ضعیف تر مى‏ شود ». (همان مأخذ)

در امریکا جناح هایى که هر یک در حدود مسئولیت هاى از پیش تعیین شده خود براى جلوگیرى از موفقیت امام خمینى در ایران تلاش مى‏ کنند، بر فعالیت هاى خود افزوده ‏اند.

در داخل کشور، معرفى رئیس دولت موقت از سوى امام خمینى و به راه افتادن سیل عظیم قشرهاى مختلف مردم و جامعۀ روحانیت و فرهنگیان و دانشگاهیان براى نشان دادن پشتیبانى از دولتى که امام معرفى کرده است نشانگر یکپارچگى مردم در اطاعت از رهبرى است. در مقابل این نیروى خردکننده، گروه هاى سیاسى مخالف خط‏ مشى انقلاب اسلامى ناگزیر به موضع انفعالى کشیده شدند. از دیدگاه آنها، استمرار شرایط موجود و طولانى شدن دوران رویارویى‏ ها فرصتى به دست مى‏ دهد تا گروه هاى گمنام و آنانکه به دلیل عدم همسویى با قیام اسلامى مردم در ماه هاى اخیر از متن حوادث کنار بوده ‏اند مجالى براى ابراز وجود بیابند.

پس از پایان مراسم معرفى دولت آقاى بازرگان، آقاى هاشمى رفسنجانى در توضیحى به خبرنگاران اظهار داشت: «نباید این تصور به وجود بیاید که اینکه امام خمینى گفته‏ اند که مخالفت با این دولت خلاف شرع است و عقوبت دارد، نوعى شدت عمل است. چون اعلامیه‏ هاى امام را دیده ‏اید که مکرر فرموده ‏اند که همه مردم در اظهار عقیده و انتقاد نسبت به دولت و رژیم در جمهورى اسلامى آزادند و هیچ گونه دیکتاتورى و فشارى در مورد مخالفین نخواهد بود. در مورد «عقوبت» نظر ایشان به آن کسانى است که احیاناً بخواهند با توطئه و خیانت ها با آراى مردم و اکثریت مردم مقابله کنند که در این صورت این را نه ملت اجازه مى‏ دهد و نه رهبر ملت». (روزنامه کیهان 17/11/57، ص 3)

از سوى دیگر مأمور اعزامى کاخ سفید براى هدایت کودتا ـ درست یک ماه پس از تلاش بى‏وقفه در جهت آن ـ روز چهاردهم بهمن آخرین جلسه براى هماهنگ ساختن گروهى از فرماندهان ارتش شاه که وى آن را «گروه پنج» نامیده است، برگزار کرد. ژنرال هایزر در یادداشت هاى مربوط به این جلسه از لحظه خداحافظى ژنرال هاى شاه سخن مى‏ گوید و اینکه آنان به سختى دست هاى او را رها مى‏ کردند و گویى «ملتمسانه» از او مى‏ خواستند تا آنها را رها نکند، هر چند که امریکائیان جانشین او «گاست» را تعیین کرده بودند.

این اظهارات و احساسات شرم‏ آور گواه روشن فلاکت «تمدن بزرگ» شاه و اسفناکتر بودن وضع ارتش ایران است که عالی رتبه‏ ترین فرماندهان آن که بر پایگاه هاى نظامى و انبارهاى تسلیحاتى میلیاردها دلارى فرمان مى‏ رانند، اینک از تصور شکست اقدامات یک نظامى امریکایى برخود مى‏ لرزند و براى کشتار و دریدن ملتشان بدون حضور یک فرمانده اجنبى احساس زبونى و بدبختى مى‏ کنند و امید را در دست هاى این ژنرال امریکایى مى‏ جویند و به سایه او پناه مى‏ برند.

و اما آنچه شگفت‏ آور است اینکه همه این تلاش ها و توطئه‏ ها و صدها نمونه دیگر آن که مجال بیان آن را نداریم، به وسیله مردى پیش ‏بینى و خنثى مى ‏شد که حتى یک واحد درسى دیپلماسى پیچیده جهان معاصر را در دانشکده ‏هاى رسمى نگذرانده و هیچ گاه در میدان آزمایش و تجربه سیاسى به عنوان سیاستمدارى حرفه‏اى رسمى درگیر امور اجرایى نبوده و سلاحش تنها کلام و قلم صریح و صادق است و شعارش «تکبیر» و «پیروزى خون بر شمشیر»، و پایگاهش مسجد، و سپاهش مردان و زنانى با دست هاى خالى ولى مؤمن و دلیر. اینک هرچه شور و نیروى ایمان هست از همان کلمه همیشگى او است که مى‏ گوید:

«تنها به خدا اتکا کنید» و «تا خدا با شماست پیروزید». راز این پیروزى شگرف را در مناجات هاى شبانه او باید جست؛ و سرّ حکومت او را نیز بر دل هاى مردم در همان فطرت هاى خداخواهى بشر باید دید که در ازل فطرت آدمى بر حق‏ خواهى و حقیقت‏ جویى سرشته شده است. آنان که از «رهبرى کاریزماتیک» و موهومات دیگر دم مى‏ زنند و «علت هاى اقتصادى» و کنش هاى سیاسى و «جبر تاریخى» و مقوله‏ هایى از این قبیل را برجسته مى‏ کنند و همه چیز را به این مقولات باز مى‏ گردانند حتى نمى ‏توانند تصویرى درست از یک حادثۀ انقلاب اسلامى ارائه نمایند تا چه رسد به تمامیت انقلاب و نقش رهبرى آن.

کوثر، ج3، ص ص138-170 (با تلخیص)

. انتهای پیام /*