به گزارش پرتال امام خمینی(س) دکتر محسن بهشتی سرشت در گفت وگو با شفقنا با بیان اینکه دو عامل در ظهور انقلاب ها تاثیر قطعی دارد، اظهار کرد: اولین عامل شرایط تاریخی شامل شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی است که در طول زمان شکل می گیرد؛ این یک عامل اصلی است و هیچ انقلابی بدون این شرایط تاریخی، واقعا محقق نمی شود. عامل دیگر، گفتمانی است که از طرف رهبری انقلاب، مطرح و مردم احساس کنند اهداف، آرمان ها و روش های مبارزاتی شان در آن محقق می شود در غیر این صورت ممکن است بسیاری از افراد، در طول زمان و در طول تاریخ ادعای رهبری و مدیریت انقلاب ها را داشته باشند اما با اقبال عمومی مردم رو به رو نشوند یا گفتمان آنها مبتنی بر یک ویژگی فطرت انسانها، آرمان ها و اهداف آنها نیست و بعد خاصی را در نظر دارد.

او ادامه داد: قطعا این دو عامل دست به دست هم داده و ما شاهد ظهور انقلاب ها می شویم که در انقلاب اسلامی ایران نیز این امر محقق شد. در حقیقت عامل اول یعنی شرایط تاریخی، زمینه ها را فراهم می کند؛ اما آن رهبری است که می تواند از زمینه های پیش آمده استفاده و سازماندهی کند تا مردم بتوانند دلگرم تر به اهداف خود برسند.

بازگشت شخصیت فرهیخته امام خمینی به پس از سال 56

این استاد دانشگاه با بیان اینکه ظهور شخصیت کاریزماتیک در یک مرحله و یک مقطع رخ نمی دهد و حاصل تجربیات و کارکردهای رهبری است که مردم در طول زمان به آن رسیده اند، تصریح کرد: به عنوان مثال شخصیت کاریزماتیک امام خمینی عمدتا به پس از سال 56 باز می گردد؛ در طول سال های 41، 42 و 43 هنوز بخش های فراوانی از توده های ایرانی با امام خمینی آشنا نبودند. ایشان دارای ویژگی هایی فردی بود که مردم در طول زمان-دورانی که امام در ترکیه، عراق و ...در تبعید بودند- با این ویژگی های فردی به عنوان مثال شیوه مبارزاتی و شیوه تکلم و سخنرانی های ایشان رو به رو شدند. سخنرانی ساده برای مردم در جایگاه مرجع تقلید از ویژگی های خاص امام خمینی است.

صداقت رهبران انقلاب بسیار مهم است

او با اشاره به خاطرات مبارزان سال 41 و 42 مانند شهید مهدی عراقی گفت: ایشان در خاطرات خود نقل می کند که ”در همان سال ها برای اولین بار به ما گفته شد که یک مرجع تقلید-امام خمینی- در قم، یک ساعت با مردم به صورت ساده سخنرانی می کند؛” اصلا چنین اتفاقی در تاریخ مرجعیت  امکان ندارد زیرا معمولا مراجع در کرسی درس، بحث های فنی و فقهی مشغول هستند؛ اساسا اگر مردم عادی پای درس مراجع تقلید بنشینند شاید یکی دو جمله نیز متوجه نشوند. این ویژگی خاصی است که در امام خمینی دیده شد. در طول مبارزات نیز مردم، شجاعت و صداقت ایشان را مشاهده کردند؛ به ویژه صداقت رهبران انقلاب بسیار مهم است و مردمی که روح حساسی دارند به صداقت تکیه بسیاری می کنند.

توجه امام خمینی به اسلامیت و ایرانیت در کنار هم

بهشتی سرشت با بیان اینکه حافظه تاریخی مردم ایران از دوره رضاشاه تا ظهور انقلاب، رهبران بسیاری را دیده بود، تصریح کرد: اما امام خمینی به صورت واقعا خاص، مورد اقبال عمومی و پسند مردم قرار گرفت و جامعه، او را با خود و فطرت خود همراه دید. شاید در میان روحانیت، کمتر نسبت به پیشرفت و استفاده از تجدد، فنون و علوم غرب تکیه شده باشد؛ اما امام خمینی این موارد را نیز داشتند. می توان گفت ایشان توجه به اسلامیت و ایرانیت را در کنار هم داشتند و این همان چیزی است که معمولا ترکیب جمعیتی ملت ایران می پسندد.

او با تاکید بر اینکه به طور عموم، ملت ایران می خواهد به ایرانیت و اسلامیت در کنار هم افتخار کند و  افزود: در پنجاه- شصت سال اخیر در تاریخ ایران، معمولا با افرادی رو به رو بوده ایم که بر اسلامیت منهای ایرانیت یا تنها بر ایرانیت منهای اسلامیت تکیه می کردند اما امام ترکیبی از هر دو رویکرد را حفظ  و هم به ایرانیت هم به اسلامیت افتخار می کردند. مردم به تدریج ترکیب این دو رویکرد را در عملکرد، عکس العمل ها و رفتار امام مشاهده می کردند، جذب می شدند و ایشان را در قله و چندین سر و گردن از دیگرانی که ادعای رهبری داشتند بالاتر می دیدند. در طول زمان مردم آرام آرام جذب شخصیت فرهیخته امام که در پروسه ای تاریخی از ایشان دیده شد گشتند.

مبارزه با استبداد و استعمار به طور همزمان از اهداف کلان امام خمینی در بعد مبارزه است

مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی با بیان اینکه در ایده ها و شعارهای امام در سطح کلان، نوآوری نیز به زیبایی دیده می شود، توضیح داد: یکی از ایده های نوی ایشان همان جمع بین ایرانیت و اسلامیت بود که اشاره شد و کاملا مورد طبع و میل جامعه ایران است، ملت ایران حاضر به از دست دادن هیچ یک از اینها نیست. در بعد مبارزه، یکی از اهداف کلان امام مبارزه با استبداد و نیز استعمار است که این رویکرد نیز در مراحل قبل مشاهده نمی شود.  به عنوان مثال در انقلاب مشروطیت، انقلابیون حتی علمایی مانند آخوند خراسانی که در راس بودند عمدتا مبارزه با استبداد را پیشه خود کردند و مبارزه با استعمار در عملکرد آنها کمرنگ تر از استبداد است، البته ضرورت آن زمان نیز ایجاب می کرد.

او ادامه داد: در نهضت ملی نفت نیز اساسا رویکرد،مبارزه با استعمار، ملی کردن نفت و خلع ید انگلیس ها است و با استبداد هیچ چالشی به آن شکل ندارند؛ نظر آنها عمدتا این است که شاه نیز باید در چارچوب قانون اساسی، سلطنت خود را داشته باشد اما امام، معتقد است که باید با استبداد و استعمار به طور همزمان و نه یکی پس از دیگری مبارزه کرد. در سال های 41-40 استبداد کاملا برای ملت ایران ملموس شده است.

وحدت ملی، امت اسلامی و روشنفکران و روحانیان از کلیدواژه های نهضت امام

بهشتی سرشت وحدت و رویکرد امام به فراگیر بودن مبارزه را کلیدواژه ای در حرکت و نهضت ایشان دانست و افزود: وحدت، امر بسیار مهمی است که ریشه های دینی و سیاسی دارد به این معنا که رهبران موفق باید میان نیروها و اقشار جامعه وحدتی را ایجاد کنند. امام وحدت اقشار ملت ایران یا وحدت ملی و نیز وحدت شیعه و سنی یعنی وحدت امت اسلامی را مدنظر داشت.کلید واژه دیگری که بسیار ارزشمند است و شاید یکی از عوامل پیروزی ملت و انقلاب ایران باشد، وحدت روشنفکران با روحانیان یا نهادهای دینی است. می توان گفت در صد سال اخیر هر جا در تاریخ ایران، موفقیتی دیده می شود مانند مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت و پیروزی انقلاب اسلامی، وحدت روشنفکران با علما مشاهده می شود.

امام خمینی همواره نسبت به حفظ وحدت روشنفکران و علما تاکید می کردند

او با اعتقاد بر اینکه چنین وحدتی میان علما و روشنفکران، راز موفقیت و پیروزی است، تصریح کرد: وحدت روشنفکرانی مانند شریعتی، بازرگان و حتی آقای طالقانی – درست است که ایشان در زمره روحانیون هستند اما به روشنفکران دینی بسیار نزدیک بودند-  با علما در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی داشت. در همین راستا امام خمینی همواره نسبت به حفظ این وحدت هشدار می دادند و تاکید می کردند که نه روشنفکران تمایل به حذف روحانیت و حضور خود در میدان داشته باشند و نه روحانیان راضی شوند به قیمت حذف روشنفکران حضور داشته باشند. با حذف هر کدام از این دو دسته خسارت و ضایعه بزرگی نصیب کشور و انقلاب خواهد شد. مردم، روشنفکران و اقشار مختلف این ایده های امام را می فهمیدند. مجموعه این ایده ها، شرایط و زمینه های تاریخی و بیان ساده امام در ارتباط با مردم به عنوان یک مرجع تقلید موجب موفقیت و پیروزی انقلاب اسلامی شده است.

سکوت حاکم در جامعه پس از سال 42، آتش زیر خاکستر بود

مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی با بیان اینکه امام خمینی یک مرجع تقلید بود نه یک رهبر سیاسی مانند مصدق و حتی مانند مدرس که در محدوده خاصی نفوذ داشته باشد، اظهار کرد: امام مرجع تقلیدی بود که جمع زیادی از شیعیان ایران و خارج از ایران از ایشان تقلید می کردند و مردم به او اعتماد داشتند. سکوتی که پس از سال 42 بر جامعه حاکم شد، سکوتی است که سیاسیون از آن تعبیر به آتش زیر خاکستر می کنند. در این زمان نیز آن نفرت عمومی همچنان وجود داشت و مرحله به مرحله با کارکرد و عملکرد رژیم شاه افزایش می یافت، زیرا استبداد مرحله به مرحله به اوج می رسید به طوری که شخصیت هایی مانند بازرگان، طالقانی و آیت الله منتظری که در جامعه نفوذ داشتند به طور مکرر به زندان می رفتند یا تبعید می شدند؛ در چنین شرایطی زندانی شدن ها، حتی کشته شدن دو- سه نفر از علما مانند آیت الله غفاری و آیت الله سعیدی در زندان، بدون محاکمه و اینکه حکمی برای کشته شدن یا اعدام آنها صادر شده باشد؛ جامعه مذهبی ایران را به شدت از این رژیم متنفر می کند.

او ادامه داد: غیر از این مساله، مردم  ایران حمایت آمریکا را از رژیم را کاملا احساس می کردند و این موضوع، نفرت آنها را دوچندان می کرد زیرا مردم ایران همواره به دنبال استقلال بودند. از سوی دیگر تبلیغ یک جریان فرهنگی و فساد اجتماعی از طرف رژیم در جامعه به وضوح مشاهده می شد. سینماها، مجلات و به قول آن زمان رنگین نامه های مستهجن، جامعه دینی ایران را کاملا در معرض خطر قرار می داد، اعتیاد و فساد اخلاقی نیز رو به افزایش بود؛ در کنار این  مسایل به دلیل توهم قدرتی که شاه به آن دچار گشته بود و خود را قدرت مسلط نه تنها منطقه بلکه این اواخر در حال رقابت با قدرت آمریکا و اروپا در جهان می دانست، جشن های 2500 ساله شاهنشاهی را در سال 50 برپا کرد. در این جشن های پرهزینه از تمام پادشاهان، ملوک و روسای کشورها دعوت کرد و نمایش مسخره ای را به اجرا در آورد که موجب افزایش موج نفرت مردم از رژیم شد.

بهشتی سرشت با تاکید بر اینکه این سکوت حاکم، آتش زیر خاکستری بود که با دستگاه های امنیتی و نظامی شاه سرکوب می شد، تصریح کرد: این سکوت، سکوتی معنادار است و یک سکوت قبرستانی نیست. همه این نفرت ها متراکم می شد که در نقطه ای که به آن نقطه انقلاب گفته می شود با یک جرقه مشتعل شده و انقلاب رخ دهد. طی حرکتی تقریبا شورشی در قم در سال 54 ،حمله نظامیان رژیم  به مدرسه فیضیه  منجر به دستگیری و مضروب گشتن عده بسیاری شد؛ ظاهرا عده ای نیز کشته شدند. به اعتقاد من دومین جرقه را باید در فوت مرحوم شریعتی در خرداد 56 دانست که فضای دانشگاه ها را بسیار ملتهب کرد، در برخی از حوزه ها نیز تا حدودی حساسیت طلبه های انقلابی را برانگیخت و دستگیری ها بسیار زیاد شد. بعد از آن به بهانه فوت مرحوم آقا مصطفی خمینی در آبان سال 56 بود، مجالس ترحیمی در اکثر نقاط کشور  برگزار شد و در همین زمانها بود که نام «امام خمینی» برای اولین بار با تعبیر «امام خمینی» فراگیر شد.

برای اولین بار حسن روحانی در سال 56 در منبر، لفظ «امام خمینی» را به کار برد

او  افزود: تا پیش از سال 56 در ادبیات سیاسی و مبارزاتی ما نام آیت الله خمینی بوده است؛ از 56 در مسجد ارگ تهران، دکتر حسن روحانی، برای اولین بار در منبر، "امام خمینی" را به کار بردند . پس از آن، تظاهرات دانشجویی از دانشگاه به خیابان ها کشیده شد، دستگیری ها افزایش یافت و در 19 دی سال 56، باز هم قیام مردم قم در اعتراض به مقاله ای با اسم مستعار رشیدی مطلق که در رابطه با امام خمینی نوشته بودند و بسیار توهین آمیز بود، رخ داد. در این تظاهرات عده ای کشته شدند و می توان گفت آغاز مقتولین و شهدای انقلاب، آن حادثه بود که پس از آن، اربعین های پی در پی اتفاق افتاد و این حلقه های زنجیره ای اربعین ها همینطور کار را مشتعل کرد. تقریبا در تابستان 57، با وقوع جمعه سیاه 17 شهریور که پس از حکومت نظامی در تهران انجام گرفت، این شعله اوج گرفت.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه بنابر قول مشهور فقط در حادثه 17 شهریور، یکی دو هزار نفر کشته شدند، ادامه داد: پس از آن نیز در این فاصله نیز با برگزاری اربعین ها، دیگر شهرها نیز شلوغ بود که تا ماه محرم و صفر ادامه یافت. با شروع محرم و صفر در سایه حسینیه ها، مساجد و مراسم تعزیت امام حسین(ع) ادامه یافت.

بترسیم از روزی که نظامیان بخواهند اداره کشور را در دست بگیرند

مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه اساسا در همه کشورهای جهان، نظامیان از ورود به حکومت منع می شوند، تصریح کرد: وظیفه نظامیان سیاست ورزی و دولت مداری نیست. مرحوم مدرس به همین جهت با پادشاهی رضاشاه، مخالف بود و در مجلس می گفت «بترسیم از روزی که نظامیان بخواهند اداره کشور را در دست بگیرند». شخص امام خمینی نیز روی این موضوع، حساس بودند و در وصیت نامه خود نیز نسبت به این مساله بسیار تذکر دادند. نظامیان دوره شاه، بخصوص در ایام انقلاب که دیگر حکومت نظامی اعمال شد تابع محض شاه بودند، اگر چه امام همچنان معتقد بودند ارتش برادر ماست و در سخنان ایشان و شعارهای مردم نیز بسیار مطرح می شد؛ در نهایت نیز موفق شدند و بدنه ارتش به تدریج از فرماندهان آنها جدا شد. فرار سربازها در اثر فتوای امام منجر شد ارتش احساس کند خودش مانده و ادوات نظامی و فرماندهانش، حتی معتقدم تعدادی از افسران بالای آن نیز به انقلاب پیوسته بودند. اگر کل بدنه ارتش از سرباز تا افسرهای بالایی مقابل مردم می ایستادند و سرکوب می کردند معلوم نبود انقلاب به این سادگی به پیروزی برسد.

او ادامه داد: البته دریای خروشان انقلاب، دیگر برای کسی جای مقاومت در برابر مردم باقی نمی گذاشت و هر فردی که کمی به فطرت یا وجدان خود مراجعه می کرد، حق را به مردم و رهبری انقلاب می دادند بنابراین به عنوان مثال در خاطرات نوشته شده شخصیتی مانند قره باغی که رییس ستاد ارتش هم بود مشاهده می شود خود آنها-البته در 8-7 روز آخر- متقاعد شده بودند که نباید بیش از این در برابر مردم ایستاد بنابراین خود قره باغی نیز پنهان و از کشور خارج شد و خاطرات خود را در آنجا نوشت. به دستور او فرماندهان در روز 22 بهمن اطلاعیه ای صادر کرده و اعلام کردند «ما همراه ملت ایران هستیم و در مقابل ملت ایران نمی ایستیم» که همان اطلاعیه موجب شد کار به نقطه آخر برسد.

تفاوت نگاه فقهی امام با سایر فقها نسبت به نظریه ولایت فقیه

بهشتی سرشت با بیان اینکه نگاه فقهی امام با سایر فقها متفاوت بود،گفت: امام در چند جا نظر فقهی خود را مطرح کردند؛ اولین بار در 1323 شمسی- سه سال بعد از فروپاشی رضاشاه - در کتاب کشف اسرار و دیگری در کتاب ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در 1348 در نجف مطرح کردند. امام در کتاب کشف اسرار، تحلیل زیبایی از روند مبارزات علما دارند و معتقدند علما قایل به امر به معروف و نهی از منکر هستند، یعنی پادشاه را امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ اگر خواست گوش می کند و اگر نخواست گوش نمی کند. امام خمینی تاکید دارند که این شیوه به نتیجه نمی رسد و بر این روایت استناد می کنند که " ان الفقها حکام علی السلاطین" فقها باید بر سلاطین حاکم باشند؛ به این معنا که نظرات آنها باید از طرف حاکمیت دنبال شود. بنابراین ایشان معتقدند که بیش از این باید در صحنه بود البته در سال 23 با صراحت بیان نمی کنند که حکومت باید حکومت ولایت فقیه باشد اما تاکید می کنند که باید نسبت به گذشته چند گام پیش رفت و حداقل بر حکومت نظارت داشت.

نظریه ولایت فقیه با تعریفی که امام دارد اولین بار بود که مطرح می شد

او در مورد کتاب «ولایت فقیه» امام که در سال 48 نوشته شد، توضیح داد: با توجه به اینکه در این زمان چندسال از قضایای 15 خرداد گذشته است و امام، روشنفکران و مردم ایران کاملا از حکومت شاهنشاهی ناامید شده اند؛ امام در آنجا نظریه ولایت فقیه را مطرح می کند که در کل نیز معتقدند «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است.» این جمله به این معناست که فقها به شرط مقبولیت برای مردم، می توانند مانند رسول الله حکومت فراگیر تاسیس کنند؛ اگر شرط مقبولیت برقرار نشود امکان تحقق چنین حکومتی وجود ندارد. بنابراین نظریه امام اعتقاد دارند باید حکومت عادلی برقرار باشد که بتواند دفع ظلم کرده و کشور را در چارچوب قوانین الهی اصلاح کند. این نظریه آخر امام بوده که به اعتقاد من از نظر فقهی با سایر علما متفاوت بوده و با نظریه ولایت فقیه با تعریفی که امام دارد اولین بار بود که مطرح می شد.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: در دوره های پیشین نیز به ولایت فقیه معتقد بودند اما ولایت محدود بر امور محدود؛ نه حکومت وسیع. به عنوان مثال در آن دیدگاه فقیه می تواند امام جمعه نصب کند، اموال مجهول المالک را سرپرستی کند و امور قضا که اساسا بر عهده فقیه است زیرا قضاوت باید بر مبنای قوانین اسلامی باشد؛ اما اینکه فقیه اداره کشور را انجام دهد، سایرین قبلا مطرح نکرده بودند و  این اولین بار است که امام هم مطرح کرده و هم مساله را دنبال کرده است.

. انتهای پیام /*