ملاقات ولادیمیر وینوگرادف، سفیر اتحاد جماهیر شوروى در ایران با امام خمینى در روز پنجم اسفند 57، هم براى روسها و هم براى غربی ها حساسیت و اهمیت خاصى داشت. در نظر ایرانیان تاکنون رفتار سیاسى شوروى با ایران چندان توأم با پیچیدگى نبوده است: روسها، قبل و بعد از انقلاب بلشویکى، چندین بار خاک ایران را اشغال کرده بودند. در جریان جنگ دوم جهانى محمدرضا پهلوى با دخالت مستقیم انگلیس و تأیید شوروى و امریکا جاى پدرش، رضاخان، را گرفته بود.

رهبران کرملین در چند مورد عوامل بیگانه‏ پرست را براى تجزیه بخش هایى از خاک ایران و تشکیل به اصطلاح جمهوری هاى مستقل (در آذربایجان و مهاباد) بالصراحه حمایت کرده بودند.

ولادیمیر کوزیچکین، افسر سابق کا. گ. ب در ایران مى ‏نویسد: «پس از شروع جنگ دوم جهانى نفوذ آلمان نازى در ایران رو به افزایش گذاشت. بر اثر آن، اتحاد شوروى و بریتانیا، که در آن زمان متحد یکدیگر بودند، در 25 اوت 1941 نیروهاى خود را به ایران گسیل کردند تا جلوى آلمانی ها را بگیرند ارتش بریتانیا از جنوب و ارتش سرخ از شمال به ایران حمله کردند. تهران در منطقه نفوذ شوروى واقع شد و نتیجه فرعى ‏اش قوت گرفتن نیروهاى چپ در ایران با حمایت کامل مقامات شوروى بود. پس از خاتمه جنگ دوم، و شکست کوشش هاى شوروى براى تأسیس حکومتى هوادار خود در شمال، شوروى ناچار شد در 1946 نیروهاى خود را از ایران بیرون ببرد. این عمل را نه تنها فشار متفقین تقویت کرد، بلکه این واقعیت نیز که ایالات متحده تنها دارنده سلاح هسته ‏اى و آماده کاربرد آن بود، مزید بر علت شد. اتحاد شوروى تا سال 1949 هنوز به سلاح اتمى دست نیافته بود. پس از خروج ارتش سرخ، حزب کمونیست توده ایران در هم شکسته شد و بقیة‏السیف اعضایش جلاى وطن کردند.» و در جاى دیگر مى ‏نویسد: «پس از آن که در پایان دهه 1940 مقامات ایران آن را ریشه کن کردند آن عده از اعضایش که از ایران گریخته بودند مراکز خود را در مسکو و برلین شرقى برپا داشتند. در ایران، عده ‏اى از اعضاى حزب توده، که اندک بودند، فقط در زندانها یافت مى‏ شدند. آن زمان در خود ایران هیچ گونه فعالیت توده‏اى صورت نمى ‏گرفت و هیچ تهدیدى براى رژیم به حساب نمى‏ آمد». (کا. گ. ب در ایران، ص 256 و 269)

پس از آنکه شاه پیوندهاى خویش را با امریکا مستحکم ساخت و به سرکوبى عناصر حزب کمونیستى توده پرداخت، روابط رژیم با شوروى تیره ‏تر شد. اما این تیرگى روابط هیچگاه به حدى نرسید که روس ها را به اعمال فشارهاى تعیین کننده و خصومت هاى آشکار و مؤثر وا دارد. دلیل آن نیز، ارزیابى دولت شوروى از شرایط جهانى و منطقه بود. افسر کا. گ. ب در ایران ـ ولادیمیر کوزیچکین ـ پس از آنکه علت پاسخ منفى کا. گ. ب را به درخواست هاى مکرر سازمان هاى مجاهدین و فدائیان براى برقرارى تماس با سازمان امنیت شوروى توضیح مى‏ دهد مى‏ نویسد: «اینکه رهبران شوروى مشتاق قطع رابطه دیپلماتیک با ایران نبودند البته ناشى از علاقه ‏مندى به شاه نبود. یک چنین واقعه‏ اى ایران را یک راست به دامن امریکا مى‏ انداخت، و شوروى مایل نبود که بر نفوذ ایالات متحده در ایران افزوده شود... ایران از هر دو قدرت رقیب کمک هاى اقتصادى دریافت مى‏ کرد. هر چند که شاه بیشتر تسلیحات خود را از امریکا مى‏ خرید ولى در این زمینه سعى مى‏ کرد موازنه را حفظ کند و بعضى جنگ‏ افزارها را از شوروى هم خریدارى کند». (همان مأخذ، ص 266)

بدین ‏ترتیب، ملاحظات سیاسى و بیم از درگیرى نظامى با امریکا قبل از دستیابى به سلاح هاى استراتژیک هسته ‏اى در حد رقابت، شوروی ها را وا مى‏ داشت تا پس از کودتاى 28 مرداد، بویژه از سال 41 به بعد، نه تنها در پى سرنگونى شاه برنیایند، بلکه براى ایجاد توازن و بهره ‏گیرى از بازار ایران بخصوص پس از افزایش قیمت نفت، به عنوان حامى اصلاحات شاه در پهنه بین‏ المللى ظاهر شوند. گذشته از اینها، اتحاد جماهیر شوروى براساس نگرش مارکسیستى به روند تحولات اقتصادى تاریخى کشورها، اصلاحات امریکا را در ایران که به نام «انقلاب سفید» جریان داشت، از لحاظ کمک به گذر از مرحله فئودالیسم به مرحله سرمایه‏ دارى صنعتى، مثبت ارزیابى مى ‏کرد. در نتیجه چنین ارزیابی هایى بود که قیام 15 خرداد 42 و نهضت روحانیون در سال هاى پس از آن از دید شوروى به عنوان یک حرکت ارتجاعى در مقابل اصلاحات «مثبت» شاه تلقى و محکوم مى‏ شد و به همین دلیل نیز شوروی ها حتى در زمان اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 56 و 57 قیام ملت ایران را با بدبینى مى ‏نگریستند. عامل مهم که مانع نزدیکى و حمایت روسها نسبت به انقلاب بود همان اسلامى بودن ماهیت انقلاب و رهبرى روحانیت، نه احزاب سیاسى چپگرا، بود. امام خمینى از سالها پیش و بخصوص در دوران اقامت در پاریس بارها تصریح کرده بود که نظام آتى ایران یک نظام کاملاً اسلامى و غیر وابسته و طرفدار سیاست «نه شرقى، نه غربى» خواهد بود.

بیانات امام خمینى در جریان دیدار سفیر شوروى (در نخستین روزهاى پیروزى) بسیار قاطع و صریح و از موضع قدرت بود. سفیر یکى از دو قدرت بزرگ جهان در حالى به دیدار امام آمده بود که در چند روز گذشته حزب توده و سازمان فدائیان و دیگر کمونیست هاى ایران دست به فعالیت هاى گسترده تبلیغاتى و سیاسى و فرسایشى زده بودند تا جریان چپ را بعنوان یک جریان نیرومند در صحنه سیاست ایران مطرح کنند.

امام خمینى در سخنان کوتاه خود خطاب به وینوگرادوف تصریح کرد که مردم ایران با دست خالى و با اتکاء به ایمان بر رژیمى پیروز شدند که مورد حمایت ابرقدرتها بود و: «مصمم هستیم که تا آخر با کسانى که بخواهند در کشور ما مداخله ‏اى بکنند مبارزه کنیم. ما براى حیات زیر سلطۀ غیر، ارزش قائل نیستیم.» (صحیفه امام؛ ج 6، ص 219)

سخنان سنجیده و محکم امام خمینى در این دیدار، نمایشى از دیپلماسى قوى و قاطع برخاسته از روح دینى و اسلامى بود که پیش از این در دنیاى دو قطبى، آنهم از سوى یک کشور به اصطلاح غربی ها جهان سومى هیچگاه سابقه نداشته است. سفیر اتحاد جماهیر شوروى پس از ملاقات با امام گفت: «از آن حضرت خیلى سپاسگزاریم که چنین افتخارى نصیب شد. همه ما دقیقاً مراقب تحولات ایران بودیم و مى ‏خواستیم تبریک خود را تقدیم بداریم. من یک وظیفه بسیار خوبى دارم که از طرف رهبران کشورمان پیش آن حضرت بیایم» (کیهان 6/12/57، ص 1)

باز هم باید به این واقعیت توجه دهیم که امام خمینى یک مقام روحانى و دینى بود که بیشتر عمر خود را در حوزه‏ هاى علمیه ‏اى سپرى کرده بود ـ که تا روزگارى حتى روزنامه خواندن را گناه مى ‏شمردند! ـ و هرگز تحصیلات کلاسیک سیاسى نداشت و در مسائل دیپلماتیک رسمى تجربه نیاموخته بود ملاقات در زمانى صورت مى‏ گرفت که هنوز 15 روز بیش از پیروزى انقلاب نگذشته و ابرقدرت دیگر (امریکا) زخم خورده از انقلاب در صدد جبران مافات است و در داخل کشور نیز گروه ها و احزاب وابسته به شرق و غرب سربلند کرده و اغتشاشات را دامن مى ‏زنند در چنین شرایطى حضرت امام خطاب به سفیر شوروى مى‏ گوید: «امروز مثل روزهاى سابق نیست که یک نفر بر یک امت سلطه داشته باشد، و این یک نفر هم دست ‏نشاندۀ اجانب باشد... امروز ارادۀ ملت است؛ و ملت با ارادۀ قوّى خود و ایمان به دستورات اسلامى موظف است که هر قدرتى باشد، در دفاع از ملت، دفاع از کشور خود، با هر قدرتى مبارزه کند». «ما نمى‏ خواهیم گاز را انبار کنیم. ما گاز را به قیمت عادله مى‏ فروشیم و ارز مى‏ گیریم. معاملات سابق بین ایران و امریکا معاملات بسیار ناگوارى بوده است که ما از آن احتراز خواهیم کرد». (همان، ج 6، ص 221 - 220)

مقایسه بین این ملاقات که در آن امام با یک مقام رسمى بلوک سوسیالیسم شرق، مى ‏گوید: «دولتْ دولتِ اسلامى و تحت رهبرى رهبران اسلام است و هرگز ظلم به غیر، ولو هرچه ضعیف باشد، روا نمى ‏دارد و ظلم از غیر، هرچه قوى باشد، تحمل نم ى‏کند.» (همان، ج 6، ص 220)

ملاقات شاه با استالین که براى شرکت در کنفرانس متفقین ـ 8 آذر 1322 ـ در تهران به سر مى‏ برد، بسیار روشنگر است. ساعد مراغه‏ اى یکى از نخست وزیران شاه در خاطراتش پس از شرح ورود استالین همراه با هواپیماهاى جنگى خود به تهران و به محض ورود یکراست رفتن به سفارت کشور خود! و فرستادن کاردار روس براى اطلاع دادن دولت ایران که هم اکنون دبیر کل اتحاد جماهیر شوروى وارد ایران شده است! و پس از بیان اینکه استالین به لحاظ مسائل امنیتى بدون هیچگونه اطلاعى به اتفاق مولوتف وزیر خارجه وقت شوروى، با یک دسته اسکورت مسلح روسى وارد کاخ شاه مى شوند! و مأموران مسلح وى در تمام محوطه کاخ و حتى داخل آن مستقر مى‏ شوند، مى ‏نویسد: «استالین از اعلیحضرت همایونى سؤال کرد: رفتار ارتش شوروى مقیم ایران با مردم چگونه است؟ اعلیحضرت همایونى در جواب فرمودند. واقعاً رفتار آنان پسندیده و در خور تمجید است. و امیدوارم این طرز رفتار ادامه داشته باشد و کشور ما را کشور اشغال شده به حساب نیاورند»!

مراغه‏ اى در ادامه مى ‏نویسد: «در این وقت استالین به روسى مطلبى به ماکسیموف گفت و او از اتاق خارج شد و آجودان استالین را که ژنرال بود به داخل اتاق راهنمایى کرد. استالین با ورود ژنرال به اعلی حضرت گفت براى یادگار این ملاقات عکسى با شما خواهم گرفت. ژنرال با شنیدن این حرف عکاس مخصوص روسى را به تالار پذیرایى کاخ مرمر آورد و در حالى که اعلی حضرت و استالین در وسط و مولوتف و من و ماکسیموف در دو طرف قرار داشتیم عکس برداشته شد...
در خاتمه ملاقات با استالین به نمایندگى از طرف اعلی حضرت یک قالى نفیس خراسانى به ایشان هدیه کردیم و براى رعایت بى‏ طرفى شبیه قالى مزبور یک تخته به روزولت و یک تخته هم به چرچیل دادیم! این قالی ها در آن روز هر تخته‏ اى یک میلیون ریال خریدارى شده بود». (خاطرات رجال سیاسى ایران، ج 1، ص 473 ـ 482)

جالب آنکه شاه در کتاب مأموریت براى وطنم (ص 101) از اینکه رهبر شوروى شخصاً به دیدارش آمده بود! و حال آنکه چرچیل و روزولت او را در محل استقرار خود ملاقات کرده بودند، با افتخار یاد مى‏ کند.

منبع: کوثر، مجموعه سخنرانی های حضرت امام خمینی(س) همراه با شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج3، ص 506-105

. انتهای پیام /*