انقلاب اسلامی قبل از آنکه یک حرکت سیاسی باشد، یک نهضت فرهنگی است و از اول شکل گیری نشان داد که از همین ماهیت برخوردار می‌باشد.

طبیعی است که انقلاب فرهنگی تا به استقلال فرهنگی نیندیشد محکوم به شکست است، اگرچه در مرحله نخست به پیروزی سیاسی رسیده و رژیم و حکومتی را ساقط کرده باشد.

مرحله اول، شناخت ابعاد و جنبه‌ها و مصداق‌ها و نمونه‌های غرب زدگی است.

امام خمینی این مصادیق را اینگونه معرفی می‌کند:

«این پوچى و تهى مغزى مصنوعى موجب شده که در هیچ امرى به فکر و دانش خود اتکا نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم بلکه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتکار اگر داشتیم، نویسندگان و گویندگان غرب و شرق ‏زده بى‏ فرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومى ما را سرکوب و مأیوس نموده و مى ‏نمایند و رسوم و آداب اجنبى را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحى و ثناجویى آنها را به خورد ملت ها داده و مى ‏دهند. فى المثل، اگر در کتاب یا نوشته یا گفتارى چند واژه فرنگى باشد، بدون توجه به محتواى آن با اعجاب پذیرفته، و گوینده و نویسنده آن را دانشمند و روشنفکر به حساب مى‏ آورند. و از گهواره تا قبر به هر چه بنگریم اگر با واژه غربى و شرقى اسم گذارى شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگى محسوب، و اگر واژه‏ هاى بومى خودى به کار رود مطرود و کهنه و واپس زده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربى داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودى دارند سر به زیر و عقب افتاده ‏اند. خیابان ها، کوچه‏ ها، مغازه ‏ها، شرکت ها، داروخانه‏ ها، کتابخانه ‏ها، پارچه‏ ها، و دیگر متاع ها، هر چند در داخل تهیه شده باید نام خارجى داشته باشد تا مردم از آن راضى و به آن اقبال کنند. فرنگى مآبى از سر تا پا و در تمام نشست و برخاست ها و در معاشرت ها و تمام شئون زندگى موجب افتخار و سربلندى و تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودى، کهنه ‏پرستى و عقب افتادگى است. در هر مرض و کسالتى و لو جزئى و قابل علاج در داخل، باید به خارج رفت و دکترها و اطباى دانشمند خود را محکوم و مأیوس کرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امریکا و مسکو افتخارى پر ارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرکه کهنه‏ پرستى و عقب ‏ماندگى است. بى‏ اعتنایى به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانه ‏هاى روشنفکرى و تمدن، و در مقابل، تعهد به این امور نشانه عقب‏ ماندگى و کهنه ‏پرستى است.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 415 و 416)

حضرت امام خمینی در رهنمودهای ذیل، در ادامه سخنان خویش درباره خطر غرب‌زدگی و راه رسیدن به خودباوری و استقلال در همه ابعاد، چنین می‌فرمایند:

- بنا از اول هر امرى این است که انسان اراده کند یک مطلبى را همچو نترسانندش که نتواند اراده بکند، قبلًا ما را همچو از دستگاه مثلًا سلطنت ترسانده بودند که اراده نمى‏ کردیم مخالفت را. نمى‏ توانستیم اراده کنیم که مخالفت کنیم. احتمال نمى‏ دادیم که ما بتوانیم مخالفت کنیم. لکن خداى تبارک و تعالى، خواست و شما اراده کردید و شد. حالا هم همین طور است. نترسید از غرب. اراده کنید. (صحیفه امام، ج‏12، ص: 8)

هیچ ملتى نمى‏ تواند استقلال پیدا بکند الّا اینکه خودش، خودش را بفهمد. مادامى که ملت ها خودشان را گم کردند و دیگران را به جاى خودشان نشاندند، استقلال نمى ‏توانند پیدا کنند. کمال تأسف است که کشور ما که حقوق اسلامى و قضاى اسلامى و فرهنگ اسلامى دارد، این فرهنگ را، این حقوق را نادیده گرفته است و دنبال غرب رفته است. همچو غرب در نظر یک قشرى از این ملت جلوه کرده است که گمان مى ‏کنند غیر از غرب هیچ خبرى در هیچ جا نیست. و این وابستگى فکرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج منشأ اکثر بدبختی هاى ملتهاست و ملت ماست. در هر امرى که پیش مى‏ آید، از باب اینکه مغزهاى آنهایى که در رأس کارها واقع بودند، به طورى بار آمده بوده است که از خودشان بکلى منصرف و قبله شان غرب شده بود. یکى از روشنفکرهاشان، به اصطلاح متفکرینشان گفته بود که ما تا همه چیزمان را انگلیسى نکنیم نمى ‏توانیم یک رشدى بکنیم. یک همچو مغزهایى در رأس کارها واقع شد، و از آن طرف هم تبلیغات دامنه‏ دارى که غربیها و غربزدگان شروع کردند و شاید حالا هم باز باشد، اسباب این شد که مغزهاى ما غربى شد، قبله ما غرب شد، و تا بیاید این‏  غربزدگى و اجنبى‏ زدگى از این قلب ها و از این مغزها زدوده بشود، وقت طولانى لازم است. (صحیفه امام، ج‏12، ص: 4 و 5)

اگر شما آقایان و همه ملت ما بخواهند استقلال خودشان را،- و مى‏ خواهند- بخواهند آزادى خودشان را،- و مى ‏خواهند- باید اول افکارشان را آزاد کنند. افکار ما الآن در قید و بند است. حالا هم هست. ان شاء اللَّه بشود الآن یک نهضت، یک نهضت فکرى هم شده الآن، لکن باید این [نهضت‏] را تتمیمش کرد. شماهایى که در دانشگاه هستید و دانشمند هستید و متفکر هستید، این جوانهاى ما را یک جورى بار بیاورید که خودشان بفهمند که خودشان یک چیزى‏ اند. نگویند که ما باید گیر غرب باشیم، نگویند که ما باید غربى باشیم، شرقى باشند. اگر از غرب هم صنعتى مى‏آید، یاد بگیرند، اما غربى نشوند، یاد گرفتن مسأله یک چیزى است و مغز را غربى کردن و از خودش غافل شدن، مسئله دیگر است. (صحیفه امام، ج‏12، ص: 25)

باید کارى کرد که ملتها هر جا هستند، ملتها بفهمند تکلیف خودشان را. اگر بخواهید و بخواهند و دانشمندها بخواهند و علماى همه بلاد اسلامى و دانشگاههاى همه بلاد اسلامى بخواهند مشکله اسلام و ممالک اسلامى حل بشود، باید مردم را بیدار کنند؛ این مردمى که با تبلیغات چند صد ساله، به آنها باورانده بودند که نمى ‏شود با امریکا یا با شوروى مخالفت کرد، و الآن هم باور ملتهاى دیگرى هست. باید اینها [را] به ایشان فهماند که مى‏ شود. بهتر دلیل بر اینکه یک امرى ممکن است، وقوع اوست و این امر واقع شد در ایران. دولت هاى دیگر، ملتهاى دیگر گمان نکنند که ایران از آنها عُدّه و عِدّه بیشتر داشت خیر، شاید در عشایر عراق بیشتر از ایران اسلحه باشد، لکن مغزهاى اینها را به واسطه تبلیغات دامنه ‏دارى که شده است، شست‏ و شو کرده ‏اند و از اسلام مأیوس کرده‏ اند، و این مغزها را پر کرده ‏اند از اینکه با این قدرت ها نمى‏ شود طرف شد. این از چیزهایى است که با تبلیغات خودِ آنها و عمّال آنها در داخل ممالک تحقق پیدا کرده است.

باید آنهایى که در همه ممالک هستند، آنهایى که دلشان براى ملتها مى ‏تپد، آنهایى که به اسلام اعتقاد دارند و براى اسلام مى‏ خواهند خدمت کنند، هر کدام در محل خودشان، ملت خودشان را بیدار کنند؛ تا ملت، خودشان را که گم کرده ‏اند، پیدا کنند. ملتها خودشان را گم کرده‏ اند، مملکت خودشان را گم کرده‏ اند. هر چه در ذهنشان وارد مى ‏شود، این [است‏] که نمى‏ شود با این قدرتها طرف شد، اینها چه ‏ها و چه ‏ها خواهند کرد. باید از مغز ملتها این «نمى‏ شودها» را بیرون کرد و به جاى آن، «مى‏ شودها» را گذاشت. نه، مى ‏شود این کار را کرد. یک میلیارد جمعیت- تقریباً- جمعیت مسلمین با دارا بودن آن همه امکانات و آن سرزمین هاى وسیع و آن مخازن زیرزمینى وسیع و آن پشتوانه اسلامى- الهى، نباید در ذهنشان بیاید که نمى‏ شود. این قدرت بزرگ شیطانى شوروى، که با تمام قوا افغانستان را مى‏ خواهد خفه کند، نتوانسته است. ملت اگر یک چیزى را نخواهند، نمى ‏شود تحمیلشان کرد. باید ملت را بیدار کرد تا بخواهند. ملت ما هم قبل از بیست سال، خواب بود، توجه نداشت. از بیست سال به این طرف هى گفتند، گویندگان گفتند، علما گفتند، دانشگاهی ها گفتند. کم کم رسید به تظاهرات، کم کم رسید به ریختن در خیابانها، کم کم رسید به «اللَّه اکبر»، و قدرت بزرگ شیطانى در مقابل «اللَّه اکبر» نتوانست بماند؛ و همه مى‏ خواستند بماند. من مطلع بودم همه قدرتها مى ‏خواستند که این نوکرى که براى همه ‏شان خدمتگزار بى‏ چون و چراست، در ایران بماند تا منافعشان را ببرند و هر چه ما ذخایر داریم آنها به رایگان ببرند، لکن ملت وقتى نخواهد، نمى‏ شود.

باید ملت را بیدار کرد که آن چیزى را که خیال مى‏ کرد نباید بخواهد، بخواهد و آن امرى را که به خیالش نمى‏ شود، بیدارش کرد که مى‏ شود. ملت [ها] از دولتهاى خودشان بخواهند که تسلیم بشوند، و الّا همان کارى را که ملت ایران کرد، با آنها بکنند تا حلّ مشکل بشود. حلّ مشکل بدون اینکه این اشخاصى که سر راه ایستادند و مانع هستند از اینکه مشکلات حل بشود، اینها را باید از بین راه بردارند. هر جا شما بروید، در هر کشورى از کشورهاى اسلامى نه، بلکه همه کشورهاى دنیا، این سران قوم هستند که مانع هستند از رشد فکرى و معنوى و مادى ملتها. این سران کشورها هستند که وابستگان خودشان را در دانشگاهها معلّم مى ‏کنند، و معلّم هاى دانشگاه، جوانهاى ما را خراب مى‏ کنند. مانع، این‏ حکومتهاست؛ حکومتها با اختلاف مراتب. حکومتها جلوى رشد جوانهاى ما را گرفتند و جلوى پیشرفت مسلمین را.- گمان نکنید که ما حتما باید همه چیزمان را از دیگران بگیریم، نه، شما به فکر این باشید که همه چیزتان را خودتان درست کنید. این ژاپن بود که در سال‌های قبل محتاج بود و خودش به فکر افتاد و خودش کارهای خودش را درست کرد و الان صادر می‌کند به آمریکا هم. و آن هندوستان بود که در آن زمان آنقدر احتیاج داشت، حالا الان دارد خودش احتیاجات خودش را رفع می‌کند. مغزهای شما کوچکتر از مغزهای دیگران نیست. شما خودتان به فکر باشید، توجه کنید که کار خودتان را خودتان انجام بدهید. (صحیفه امام، ج‏13، ص: 85- 87)

- مهم این است که ایرانی ها بفهمند که خودشان مى ‏توانند کار بکنند. در این طول زمان، این معنا را همچو کرده بودند که ایرانی ها چیزى نیستند و باید همه، همه چیز را بروند از خارج بیاورند، از اروپا بیاورند، از امریکا بیاورند. این شد که اسباب این شد که مغزهاى ایرانى به کار نیفتاد و نگذاشتند به کار بیفتد. ایران افرادش، مردمش از سایر افراد، کمتر نیستند بلکه از بسیارى از نژادها بالاترند. لکن نگذاشتند که این استعدادها به کار بیفتد. باید استعدادها را به کار بیندازند، و دولت و ملت تأیید کنند از این کسانى که اختراع و ابداع مى‏کنند تا- ان شاء اللَّه- ایران خودش همه چیز را بسازد و مستقل بشود. (صحیفه امام، ج‏13، ص: 396)

-  ایران افرادش، مردمش از سایر افراد، کمتر نیستند بلکه از بسیارى از نژادها بالاترند. لکن نگذاشتند که این استعدادها به کار بیفتد. باید استعدادها را به کار بیندازند، و دولت و ملت تأیید کنند از این کسانى که اختراع و ابداع مى‏ کنند تا- ان شاء اللَّه- ایران خودش همه چیز را بسازد و مستقل بشود. (صحیفه امام، ج‏13، ص: 396)

منبع: جمهوری اسلامی

. انتهای پیام /*