پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۱۱۵/ اوضاع نابسامان پائیز ۵۷، آمریکا و انگلیس را متقاعد کرد که با وجود شاه، امکان بازگرداندن ثبات سیاسی به ایران وجود ندارد؛ با اینکه محمدرضا با مشورت کارشناسان ارشد سیاسی، نظامی و امنیتی غرب دست به هر اقدامی برای تداوم حکومت خود زد، اما خواست مردم چیز دیگری بود. تشکیل دولت نظامی ازهاری نیز بر بیثباتی کشور افزود؛ شرایط موجود در کشور بحرانی بود؛ مطبوعات به جریان اختناق و سانسورمعترض بودند؛ مدارس، دانشگاهها، برخی ادارات، فرودگاه مهرآباد (پروازهای داخلی و خارجی) در جریان انقلاب اسلامی تعطیل شدند. اعتصاب سراسری صدور نفت را متوقف کرد؛ توزیع نفت و بنزین به حداقل رسید. بدنه ارتش و سربازان با فرمان امامخمینی از پادگانها فرار میکردند. شاه که از کمترین حمایت داخلی برخوردار بود با فشار افکار عمومی و مردم مجبور به ترک کشور گردید و به تدریج زمینههای پیروزی یک انقلاب مردمی در ایران مهیا میشد؛ زمان آن فرا رسیده بود که برخی دولتهای جهان خود را برای تعامل با دولتی که مولود انقلاب مردمی است، آماده کنند. دولتهای غربی به رهبری آمریکا و انگلیس به منظور حفظ ایران در سبد درآمدی خود و تداوم چپاول، موافقت کردند که خروج شاه موقتی باشد و سپس به کمک ژنرالهای نظامیِ داخلی، دست به یک کودتای نظامی زده و آرامش مطلوب و مورد نظر خود را ایجاد کنند؛ لذا کنفرانس گوادلوپ را دستورکار قرار داده و تا با تشکیل دولت نظامی بر اوضاع مسلط شود.
گوادلوپ
جزیره گوادلوپ در دریای کارائیب، و در نزدیکی آمریکا و تحت سیطره فرانسه قرار دارد؛ که کارتر برای ایجاد اجماع میان رهبران کشورهای فرانسه، آلمان غربی و انگلیس این جزیره را برای رایزنی در باره اوضاع سیاسی ایران انتخاب کرد. کنفرانس گوادلوپ در ۱۵ دی ۱۳۵۷ با حضور کارتر(رئیس جمهور آمریکا، ژیسکاردستن(رئیس جمهور فرانسه)، جیمز کالاهان(نخست وزیر انگلیس) و هلموت اشمیت(صدر اعظم آلمان غربی) آغاز شد. کالاهان بر این عقیده بود که کنفرانس باید پایان کار محمدرضا را اعلام کند؛ چراکه شاه ایران از دست رفته و قادر به کنترل اوضاع سیاسی ایران نیست. کارتر که سناریوی کنفرانس گوادلوپ را از قبل تدوین کرده بود اوضاع ایران را آشفته خواند و گفت مردم ایران دیگر شاه را نمی خواهند و ارتش قصد دارد بر اوضاع مسلط شود چراکه اغلب فرماندهان در مدارس آمریکا تحصیل کردهاند و ارتباطی نزدیکی با ما دارند!(قدرت و زندگی، ژیسکاردستن، ص۱۰۱)
با آنکه گزارش اولیّه کنفرانس سه روزه گوادلوپ، قوّت قلبی برای شاه و بختیار تلقی میشد، اما نتایج آن خوشایند نبود؛ و سرانجامی جز تصویب طرح حکومت نظامی و کشتار و کودتای خونین نداشت. بدیهی است سرنوشت شاه، سرنوشت مردم ایران برای آمریکا و متحدان آن بی هیچ عنوان مهم نبوده بلکه آنچه از اهمیت برخوردار بود کیفیت و چگونگی چپاول ثروتهای ایران و بهرهبرداری از منافع استراتژیک ایران در حال و آینده و دست یابی به منافع نامشروع غرب مطرح بود؛ لذا هدف نهایی حمایت حداکثری از محمدرضا و حفظ تاج و تخت او بود؛ اما آنها بزودی دریافتند که به هیچوجه نمیتوانند بیش از این شاه را در قدرت نگه دارند و حمایت از او برای ادامه حیات سیاسی، بیشتر به یک شوخی سیاسی شباهت داشت. آنچه مسلم بود اینکه چهار کشور غربی به کودتا فکر میکردند تا با کشتار وسیع مردم و رهبران دینی آنها به مانند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بتوانند سالهای متمادی دیگری حاکمیت مطلق خود را بر ایران تضمین کنند.
پیشینه حمایت های بی دریغ
روزگاری نه چندان دور همین کشورها بر ثبات سیاسی در ایران تاکید داشتند و حفظ منافع شاه را متضمن منافع خود میپنداشتند؛ روزنامه دیلی اکسپرس انگلستان در هفته اول آبان سال ۱۳۵۷ با انتشار مقالهای عمق نگاه مالی و استعماری انگلیس را نسبت به ایران به تصویر کشیده و مینویسد: گرفتاری رژیم ایران، گرفتاری غرب است؛ زیرا ایران دومین تولید کننده نفت در جهان است. اگر شاه سرنگون شود و رژیم ضد غربی روی کار آید و این مصیبت بزرگی برای غرب محسوب شده و به منزله پیروزی بر غرب است؛ بنابراین اخلاقا باید از شاه حمایت کرد!.(روزنامه اطلاعات، ۱۰/۸/۵۷) مک میلان (نخست وزیر وقت انگلیس) در سخنرانی سالانه خود در آستورگودمن میگوید: دوستان من! اگر ایران سقوط کند معنای دیگری جز پایان همه چیز نخواهد داشت!(خاطرات آخرین سفیر شاه در انگلیس، ص۳۳۳) کالاهان هم پیشتر گفته بود: ما از ثبات سیاسی ایران حمایت میکنیم و پشتیبان شاه هستیم.(کیهان، ۱۰/۲/۱۳۵۷) هفتهنامه ساندی تایمز لندن هم نوشت: اگر محمدرضا تسلیم انقلابیون شود شکی وجود ندارد که مردم انگلیس به سرعت فقیرتر خواهند شد.(اطلاعات، ۲۷/۲/۱۳۵۷) حمایتهای کارتر از شاه نیز در منابع مختلف تاریخی ذکر شده و نیازی به تکرار آنها نیست؛ همین بس که گفته شود که هدف غایی کاخ سفید همواره حفظ ایران در لیست دولت های متحد آمریکا به هر قیمتی بود. کارتر حتی ژنرال هایزر را مامور کودتای نظامی کرد تا پس از موفقیت، شاه را برگرداند! اینکه چگونه شد که آمریکا و انگلیس و متحدان آنها به یک باره تصمیم به قطع حمایت خود از محمدرضا کنند به موضوع متروپلیس باز میگردد و حقیقت آن است که آمریکا فقط و فقط به منافع دراز مدت خود میاندیشید و تامین منافع آمریکا به هر قیمتی از دید آنها مشروع بود.
متروپلیس
فرح دیبا در خاطرات خود نقل میکند: کسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا در جزیره باهاما به دیدن محمدرضا آمد. محمدرضا به او گفت: این چه مملکت آزادی است که شما دارید؟ چطور ادعا میکنید که ابرقدرت اول دنیا هستید؟ اما از یک مشت آدم ریشو که در تهران به قدرت رسیدهاند، میترسید و از ترس مرا به آمریکا راه نمیدهید! محمدرضا به اندازه نیم ساعت به آمریکا فوش داد!... کسینجر با خونسردی حرفهای او را شنید و آنگاه در برابر حیرت و تعجب زیادی که ما را فراگرفته بود به همزبانی با محمدرضا پرداخت و شروع به انتقاد از سیستم آمریکا و غرب کرد و گفت: آمریکا متروپلیس جهان سرمایهداری است. در نظام سرمایهداری و مرام کاپیتالیزم فقط یک هدف وجود دارد و آن هم سود بیشتر است. در نظام سرمایهداری جایی برای عواطف انسانی، مطلقا وجود ندارد. تا دیروز وجود شما برای آمریکا سودآور بود و امروز عدم وجود شما مقرون به صرفه است! (دخترم فرح، ج۲، ص۸۹۲)
توصیه به امام برای حفظ آرامش!
در منابع مختلف در باره موضعگیریهای امام خمینی در برابر حاتمبخشیهای شاه به غرب و اسرائیل، دفاع از مواضع انقلابی مردم، و دخالت های غرب در امور داخلی ایران، و ... بحثهای زیادی مطرح شد و از ذکر مجدد آنها خودداری میشود؛ همین بس اشاره شود که پاسخ منطقی و قاطع امام به فرستاده کارتر پس از کنفرانس گوادلوپ، در ۱۸ دی ۱۳۵۷، مبنی بر اینکه امام دستور دهد تا انقلابیون با حفظ آرامش، از مخالفت علیه بختیار دست بردارند چراکه خطر دخالت ارتش وجود دارد و اوضاع بدتر خواهد شد، آب پاکی را روی دست کارتر و حامیانش ریخت؛ امام حمایت از دولت بختیار و احتمال وقوع کودتا را منتفی دانست و با تأکید بر ضرورت آرامش، خروج شاه از کشور و تشکیل حکومت منتخب ملت را، راه اصلی رسیدن به آرامش دانستند و به امریکاییها هم نسبت به انجام کودتا در ایران، شدیداً هشدار دادند.(امام به روایت آیت الله هاشمی، ص۶۷) بیانیههای هوشمندانه امام خمینی در این دوران مهمترین سد در برابر کشورهای غربی بود. رهبر دینی انقلابیون، آمریکا را خائن اصلی معرفی میکرد و میفرمود هر گاه شاه مورد حمایت غربیها بویژه آمریکا قرار گرفت بر جنایتهای خود افزود.(ج ۴، ص۸۷)
عادت غرب دیکتاتوری است
موضع گیری های هوشمندانه امام خمینی در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، امواج خشم ملت ایران را شعله ور کرد و بر سر گماشته شاه، یعنی شاپور بختیار بارید و دولت نیم بند او را نیز به سقوط کشاند؛ دولتی که قرار بود نقش محلل را بازی کند و پس از دولت ازهاری زمینههای بازگشت محمدرضا را فراهم کند! تظاهرات پی در پی مردمی خواب را از چشم آمریکا و انگلیس و متحدان داخلی و خارجی آنها ربود؛ تاریخ گواه این واقعیت است آمریکا که دستش از منافع ایران کوتاه گردید در روزها و سالهای آینده پس از پیروزی انقلاب اسلامی با ملت ایران چه کرد. در همان روزهای اول پیروزی انقلاب و در ۵ اردیبهشت۱۳۵۹ تهاجم نظامی به طبس را شروع کرد که توطئهای حساب شده برای متلاشی کردن انقلاب بود؛ از روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به تحریک صدام پرداخت و جنگ ناخواسته و طولانی و پرهزینهای را بر ایران تحمیل کرد؛ و حتی به کشتیهای حامل مواد غذایی به مقصد ایران، در دریای آزاد رحم نکرد! از اوایل خرداد سال ۱۳۵۹ تحریمهای ظالمانه اقتصادی را علیه ایران آغاز کرد؛ و تا هم اکنون نیز ادامه دارد! و نشان داد که هیچگاه تحمل یک کشور مستقل را ندارد.(یادداشت از داود رضایی؛ منبع: حریم امام)
.
انتهای پیام /*