پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۱۶۵/ بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در نهضت تاریخ‌ساز و بی‌نظیر خویش، از یارانی خالص، وفادار، مبارز، از جان گذشته و آماده برای همه گونه فداکاری و ایثار تا مرز شهادت بهره‌ می‌برد که یکی از آنها بی شک سید محمد بهشتی بود که سرانجام در مسیر تحقق آرمان‌های الهی امام خمینی به فوز عظیم شهادت نائل آمد. بی‌تردید، زیباترین و کامل‌ترین عبارات و تعابیر در وصف شخصیت این شهید والا مقام را باید از حضرت امام خمینی شنید.

شهید سید محمدحسینی بهشتی در دوم آبان ۱۳۰۷ هجری شمسی در اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیان اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود. وی از چهار سالگی به مکتب رفت و در اندک زمانی قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را آموخت و با ورود به دبیرستان به دلیل علاقه به تحصیل علوم دینی، مدرسه را‌‌ رها و در سال ۱۳۲۱ وارد حوزه علمیه شد.به سال ۱۳۲۵ یعنی در هجدهمین بهار زندگی خود به قم عزیمت کرد و در کنار تحصیل علوم دینی، در سال ۱۳۲۷ موفق به دریافت دیپلم ادبی در امتحانات متفرقه شد. در‌‌ همان سال، وارد دانشکده الهیات معقول و منقول شد و در سال ۱۳۳۰ با دریافت درجه لیسانس به قم بازگشت و در دبیرستان حکیم نظامی مشغول تدریس زبان انگلیسی شد.

این شهید راست قامت تاریخ به پیشنهاد و درخواست آیت الله حائری رحمه الله و آیت الله میلانی رحمه الله به هامبورگ عزیمت و سرپرستی مسجد و تشکل مذهبی جوانان آن شهر را عهده دار و به فعالیت‌های عمیق دینی و فرهنگی پرداخت. در طی این مدت سفرهایی به عربستان، سوریه، لبنان، ترکیه و عراق (به منظور دیدار امام رحمه الله) انجام داد. سرانجام در سال ۱۳۴۹، به ایران بازگشت و به فعالیت‌های علمی، فرهنگی و سیاسی روی آورد. در این مدت، چندین بار توسط ساواک دستگیر و روانه زندان شد. در آذر ماه ۱۳۵۷ به فرمان امام خمینی(س) شورای انقلاب را تشکیل داد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره به عنوان ایدئولوگ در صحنه‌های سیاسی، اجتماعی به فعالیت می‌پرداخت.

حزب جمهوری اسلامی را با هدف تربیت و شناسایی نخبگان سیاسی فرهنگی پایه گذاری نمود. در تدوین قانون اساسی به عنوان نایب رئیس مجلس خبرگان ایفای نقش می‌کرد. پس از استعفای دولت موقت در سال ۱۳۵۸، مدتی به عنوان وزیر دادگستری و سپس، از سوی امام خمینی(س) به ریاست دیوان عالی کشور منصوب گردید. وی سرانجام در حین انجام وظیفه در این سمت بود که در شامگاه ۷ تیر سال ۱۳۶۰ در حین سخنرانی در تالار حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار ساختمان حزب توسط منافقین به همراه کاروان ۷۲ نفره خود به خیل عظیم شهدای کربلا پیوست.

حجت الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی که در فاجعه تروریستی هفتم تیر، یکی از چشمان خود را از دست داد، به بیان خاطرات شنیدنی از منش کم نظیر «شهید آیت الله بهشتی» پرداخته است. او در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه جمهوری اسلامی می‌گوید: »بنده خودم یک وقتی به آقای بهشتی گفتم که آقا (در همان شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی) شما چرا از امام مطلبی، نوشته‌ای چیزی نمی‌گیرید علیه اینها که با شما این طور رفتار می‌کنند؟ همان زمانی که علیه سه نفر از بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی تبلیغات شدیدی بود توسط رقبای سیاسی. از دشمن هم نه از طرف دوستان اما رقیب و رقبای اسلامی. آقای بهشتی آقای خامنه‌ای و آقای هاشمی آماج حملات دشمن بودند و زیر فشار دوستانی بودند که از رقبای سیاسی به شمار می‌رفتند.

در جواب من آقای بهشتی گفتند: "بگذارید امام خرج ما نشوند ما خودمان باید با اعمال و رفتارمان به مردم ثابت کنیم که این چیزی که می‌گویند درست نیست، مردم ببینند که ما درست عمل می‌کنیم با همین عملکرد درست ما و رفتار ما، این گونه اعمال و رفتارها و آن تبلیغات خنثی می‌شود، چرا ما باید از امام خرج کنیم؟ باید امام را برای کارهای بالاتر و بزرگتر نگه داریم". و همین‌طور هم عمل می‌کردند. آقای بهشتی، فقط صحبت نمی‌کردند و در میدان عمل هم همیشه همین کار را می‌کردند با عمل خودش، اعتدال را به مردم نشان می‌دادند و هرگز افراطی عمل نمی‌کردند. این چیزی است که یکی از پایه‌های عملی اخلاق آقای بهشتی بود و آقای بهشتی را بهشتی کرد. یعنی بهشتی اگر بهشتی شد با این اخلاق و عمل شد و اگر اینها نبود که آقای بهشتی هم مثل کسان دیگری در این مملکت همین جور بود.

این که بهشتی بهشتی شد و الگو شد، اسوه شد و این همه محبوب شد و این همه امام از ایشان تعریف کردند و مردم در داغ فراق او گریه کردند و به سر و سینه زدند و الان سی و چهار سال از آن ماجرا گذشته هنوز هم مردم این داغ ‌را، آنهایی که او را دیده بودند و آن صحنه‌ها را دیدند هر سال تازه می‌کنند. این به دلیل همان اخلاق و رفتار آقای بهشتی است و این اعتدال آقای بهشتی است این را باید الان ترویج کنیم تا جامعه الگو بگیرد.«

این شهید بزرگوار همواره به سبب عقایدی که داشت مورد کینه منافقین قرار می گرفت. آنها دست بردار راهی که شهید بهشتی می رفت نبودند و این مرد اسلام را مانع بزرگی بر سر راه هدف پلید و شوم خود می دانستند. سرانجام ساعت هشت و نیم شب روز یکشنبه ۷ تیر ۱۳۶۰، کینه آنها سر باز کرد و این محمد رضا کلاهی بود که با نفاق وارد حزب جمهوری شده بود تا زمانش که برسد تیر کینه را بر قلب شهید بهشتی بنشاند.
امام خمینی در خصوص این مرد بزرگ و شهادت او می‌فرمایند: »... دست آمریکا از آستین این خائن‌ها بیرون آمد و یک همچو جنایتی به مسلمین وارد کردند و کسانی (را) که جز به مصلحت مسلمین اندیشه نمی‌کردند، از وکلای مجلس و از دولت، وزرایی که بسیار ارزشمند بودند، وکلایی که ارزشمند بودند و از قوه قضائیه هم مثل آقای بهشتی، که از اول شکل گرفتن جمهوری اسلامی مورد هدف بود، (به شهادت رساندند) شما شاهد بودید که تمام این ارگانهای اسلامی مورد هدف بودند، مجلس مورد هدف بود، مجلس خبرگان وقتی که دیدند بسیاری از آنها، اکثر از آنها علما هستند، مورد هدف واقع شد، مجلس شورا وقتی دیدند که اکثریت اشخاص متعهد وبسیاری از آنها از علما هستند، مورد هدف واقع شد، قوه قضائیه وقتی که دیدند بدست اشخاص دانشمند متعهد فعال واقع شد، مورد هدف واقع شدند. این یک جریانی بود و هست. الان ما بسیاری از دوستانمان و علاقه‌مندان به اسلام را از دست داده‌ایم، لکن من به ملت ایران تهنیت عرض می‌کنم که چنین فرزندانی را تحویل جامعه داد و در پیشگاه خدای تبارک و تعالی فرستاد و باز هم ایستاده است و خم به ابرو نیاورده.

ما هر روز در جبهه‌های فرزندان بسیار عزیزی که برای حفظ این کشور و حفظ این جمهوری اسلامی کوشش می‌کنندو به دفاع از کشور اسلامی قائم هستند و شب و روز خودشان را نمی‌شناسند و ارتش دلاور ایران و سپاه پاسداران عزیز و بسیج عمومی و عشایر کشورمان و اهالی عزیز آن سامان تمام مجهز هستند و ایستاده‌اند و ابدا راجع به این مسائلی که در پشت جبهه واقع می‌شود یا در خود جبهه واقع می‌شود، اهمیتی به آن نمی‌دهند که دست از کارشان بردارند. همه منسجمتر می‌شوند، قویتر می‌شوند و همه مستعد این هستند که این کاروان را به آخر برسانند واین درخت ثمر بخش اسلام را به ثمره خودش برسانند. البته یک ملتی که می‌خواهد در مقابل همه قدرتها بایستد، نمی‌خواهد سازش کند با بلوک غرب و نمی‌خواهد سازش کند با بلوک شرق...، می‌خواهد صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت را پیش بگیرد، باید مهیا بشود از برای اینکه همه پیشامدهایی که پیش آمده است و پیش خواهد آمد. ما نباید گمان بکنیم که پیشامدها تمام شد. مادست این ابرقدرتها را از مخازن خودمان و تسلط‌شان را از کشور خودمان کوتاه کرده‌ایم و آنها ساکت نمی‌نشینند.

و ما باید توجه داشته باشیم و با کمال قدرت، اتکال به یک قدرت غیر متناهی - و آن قدرت الهی است - (داشته باشیم.) وقتی که ما پشتوانه‌مان قدرت الهی است و پشتوانه مان اسلام است و مقصدمان حق است، برای چی در این مصائب سست بشویم، وقتی که ما راه خودمان را یافته‌ایم ملت راه خودش را یافته است و آن راه را دارد با کمال جدیت و قدرت تعقیب می‌کند. البته راه حق دشواریها دارد، راه حق ناگواری‌ها دارد، لکن آن که اهل حق است و راه حق را می‌خواهد برود، آن نباید هیچ تصور این را بکند که کوچکترین سستی را به خودش راه بدهد و باید با کمال قدرت به پیش برود.« (صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۶ و ۷)

حجت الاسلام علی‌اصغر باغانی از مجروحان حادثه انفجار حزب جمهوری ااسلامی است که ۸۳ سال دارد و در سال ۱۳۱۳ در سبزوار متولد شد. وی نماینده دوره‌های اول و چهارم مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیه خراسان رضوی است. آن طور که حجت الاسلام باغانی روایت می کند، در جلسه دفتر حزب جمهوری اسلامی، دکتر بهشتی زمانی که پشت تریبون رفتند، صحبت خود را اینگونه آغاز کردند: «بحث انتخابات ریاست جمهوری یکی از مهم ترین مسائل کشور است و نباید دوباره یک عنصر در آب و نمک خیسانده دشمن به جامعه تحمیل شود». در این لحظه صدای بمب به گوش رسید و سقف فرو ریخت. چند دقیقه بعد تنها صدای آه و ناله و ذکر نام خدا و ائمه اطهار (ع) را شنیده است. وی در این حالت زیر آوار بوده و تصور کرده، خودش نیز به شهادت می رسد به همین دلیل شهادتین را بر زبان آورده اما وقتی پای چپش تکان می خورد به بیمارستان می برندش و ۱۲ روز بستری می شود. حجت الاسلام باغانی پس از چند روز متوجه شهادت آیت الله بهشتی می شود و شنیدن خبر برایش دردناک و طاقت فرسا است. او بنا به گفته خودش آن شب از مسجد پیغمبر که امام جماعت آن بوده، راهی دفتر حزب می شود و به هیچ وجه فکر نمی کرده است، این اتفاق رخ دهد.

همچنین حضرت امام در جمع قضات دیوان عالی کشور در خصوص واقعۀ هفتم تیر و مظلومیت شهید بهشتی می‌فرمایند: ‏‏من این ضایعۀ بزرگ‏‎ را به ملت ایران و شما آقایان که نزدیک بودید با آقای بهشتی‏‎ ‎‏و مطلع بودید از افراد دیگری که شهید شدند، به همۀ شما آقایان و ملتمان تسلیت عرض‏‎ ‎‏می کنم. بنای دشمنهای شما بر این است که افرادی که لیاقتشان بیشتر است بیشتر مورد‏‎ ‎‏حمله قرار بگیرند. آنها افرادی را هدف قرار می دهند که از آنها خوف دارند که مبادا‏‎ ‎‏یک وقتی به آنها صدمه بزنند. واین را من کراراً گفته ام که مرحوم آقای بهشتی در این‏‎ ‎‏مملکت مظلوم زیست. تمام مخالفین اسلام و مخالفین این کشور حملۀ مستقیم شان را به‏‎ ‎‏ایشان و بعضی دوستان ایشان کردند. کسی را که من بیشتر از بیست سال می شناختم و‏‎ ‎‏روحیاتش را مطلع بودم و می دانستم چه جور مرد صالحی و مرد به درد بخوری برای این‏‎ ‎‏کشور است، مخالفین او را در کوچه و بازار و محله و صحبتهایی که همه می کردند، آن‏‎ ‎‏طور جلوه دادند. یک مرد صالحی را به صورت یک دیکتاتور درآوردند! و شما باید‏‎ ‎‏مهیا‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ این جور مسائل باشید؛ یعنی، کشوری که نهضت کرده برای آزاد شدن و برای‏‎ ‎‏مستقل بودن و برای اینکه وابسته نباشد به هیچ قدرتی از شرق و غرب، باید خودش را‏‎ ‎‏مهیا کند برای توابعی که پیش می آید. یا باید انسان تن در بدهد به همۀ ذلتها و به همۀ زیر‏‎ ‎‏بار بودنها و تحت سلطه بودنها و یا اگر بخواهد مستقل باشد، باید عوارض و لوازمش را‏ ‏بپذیرد. و ملت ما چون خواسته است مستقل باشد و خواسته است که آزاد باشد و خواسته‏‎ ‎‏است که دست جنایتکاران را از این کشور قطع کند لابد در این پیامدها هم ایستادگی‏‎ ‎‏می کند. این جنایتکاران اشتباهشان این است که خیال می کنند ایران با این وضعی که از‏‎ ‎‏اول داشته تا حالا، در زمان انقلاب داشت، این مثل جاهای دیگری ‏‏[‏‏است‏‎ ‎‏]‏‏که اگر چند تا‏‎ ‎‏بمب در چند جا منفجر کنند و چند نفر از عزیزانشان را از بین ببرند و به شهادت برسانند،‏‎ ‎‏ملت عقب می نشیند. در صورتی که اینها تجربه کردند از اول نهضت تا حالا؛ اشخاص‏‎ ‎‏سرشناس ما، دانشمندان ما، متفکران ما را ترور کردند و ملت به همان استقامتی که داشت‏‎ ‎‏بیشتر و مصممتر جلو رفت و از این به بعدهم همین طور است. این طور نیست که اگر چند‏‎ ‎‏نفر را شهید کردند، دیگران کنار بنشینند. این سنتی بوده است که از صدر اسلام بوده‏‎ ‎‏است که در مقابل همۀ ناامنیها و همۀ ناراحتیها و همۀ گرفتاریها، اولیای خدا ایستادند.‏‎ ‎‏شاید کسی مثل رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رنج نبرد در تمام عمر؛ از جوانی‏‎ ‎‏و کودکی تا وقتی که رحلت فرمود آن قدر که او رنج برد و آن قدر که او در مقابل قدرتها،‏‎ ‎‏در مقابل جنایتکاران ایستاد شاید کس دیگری در تمام عمرش این طور نبود و این یک‏‎ ‎‏ارثی است که به دست ما رسیده است از اولیا. خوب، یک واقعه ای است واقع شده و امید‏‎ ‎‏است این چیزی که دشمنمان می خواهد که ما را عقب بنشاند سبب بشود که ما جلوتر‏‎ ‎‏برویم، ان شاءالله .‏ (صحیفه امام، جلد ۱۴، صفحه ۵۱۵و۵۱۶)

محمدحسن اصغرنیا یکی دیگر از جانبازان و بازماندگان واقعه‌ هفتم تیرماه است که بر اثر آن ۲۷ نماینده‌ی مجلس، ۴ وزیر و ۲۶ نفر از معاونین و استانداران و و رئیس قوه‌ قضاییه وقت، آیت‌الله بهشتی به شهادت رسیدند. وی گفته است: «حزب جمهوری اسلامی هر هفته یکشنبه ها بعد از نماز مغرب و عشا جلساتی داشت، اگرچه دستور جلسه هفتم تیرماه در رابطه با تورم و گرانی بود اما شهید بهشتی عنوان کردند که موضوع مهمتری هست و باید به آن پرداخته شود، ایشان ضمن صحبت در رابطه با وضعیت حساس کشور از نبود گزینه برای کاندیداتوری ریاست جمهوری در حزب جمهوری اسلامی سخن گفته و سپس بر این مسئله که بیرون از حزب رجایی گزینه مناسبی است، تاکید کردند.» به روایت این شاهد عینی انتهای سخنرانی دکتر بهشتی یعنی درست در همین لحظه بمب منفجر شد و صدای انفجار مهیبی تمام سالن را پر کرد.

بنا به اظهارات اصغرنیا، کشور در آن برهه زمانی با چالش های بیرونی و درونی بسیاری روبرو بود و شاید بتوان گفت، بزرگ‌ترین بحران بیرونی، جنگ و بزرگ ترین چالش های درونی به ترورها و ناسازگاری های بنی صدر با نظام اسلامی و حتی دامن زدن به اختلافات بین قوای سه گانه مربوط می شد. اختلافات داخلی آنقدر زیاد شده بود که امام(ره) دستور دادند، هیچ‌ یک از روسای قوا حرفی نزنند و اصلا سخنرانی نداشته باشند تا کشور کمی از جو تشنج و آشوب خارج شود اما بنی صدر به این دستور امام بی توجه بود و اساسا پایبندی به سخنان حضرت امام(س) نداشت تا اینکه عزل شد و بعد از این ماجرا همه جریانات ضدانقلاب از بنی‌صدر حمایت و سپس سازمان مجاهدین خلق در ۳۰ خرداد ۶۰ اعلام جنگ مسلحانه کرد.

. انتهای پیام /*