پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۱۸۳/

کلام نورانی حضرت امام خمینی(س) در خصوص فلسفه‏ نهضت و قیام عاشورا بسیار غنی و عارفانه است. ابعاد مختلف اهداف نهضت عاشورا مورد توجه ایشان قرار گرفته است. از آن جهت که اندیشمندان و محققین در تاریخ ائمه علیه ‏السلام، در این رابطه آراء مختلفی ارائه کرده ‏اند، سخنان امام بزرگوار به عنوان متفکر و اسلام شناس ژرف اندیش و پدید آورنده‏ بزرگ‏ترین انقلاب اسلامی در قرن بیستم که بیشترین تأثیر را بر تحولات قرن بیست و یکم نهاده از اهمیت ویژه ‏ای برخوردار است.

امام خمینی(س)، اهداف مختلفی برای قیام امام حسین علیه ‏السلام بیان کرده ‏اند که در این جا لازم است یاد آور شویم که همه‏ این‏ها، چون در طول یکدیگرند یا به عبارت دیگر تعابیر مختلفی از بیان یک حقیقت هستند، نه تنها با هم منافاتی ندارند، بلکه مکمل هم هستند؛ به طوری که اگر یکی از آنها از گردونه خارج شود، در هدف خلل ایجاد خواهد شد و به همان نسبت، ناقص خواهد گردید.

بازگرداندن جامعه به سنت و سیره‏ ی پیامبر صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله

به دلیل انحراف جامعه اسلامی از سنت و سیره‏ نبوی، در دوره حاکمیت یزید، امام حسین علیه‏ السلام تلاش اصلی و محوری خود را بازگرداندن جامعه به سنت و سیره‏ ی نبوی معرفی می‏نمایند. امام خمینی(س) در این خصوص می فرمایند: «از حضرت سید الشهداء علیه‏ السلام خطبه ‏ای نقل شده است که در آن خطبه علت قیام خودشان را بر ضد حکومت وقت ذکر فرموده‏ اند و آن این است که فرموده ‏اند خطاب به مردم که پیامبر اکرم فرموده است: کسی که ببیند یک سلطان جائری حلال می‏ شمرد حُرُماتِ اللّه‏ را ـ چیزهایی را که خداوند حرام کرده است ـ... و مع ذالک ساکت شد و تغییر نداد با قول خودش، با عمل خودش، این انحرافی که سلطان جائر پیدا کرده است،... حتم است بر خدای تبارک و تعالی که جای او راهم جای همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد»(صحیفه امام؛ ج۵، ص ۱۹۱)

حفظ و احیای شریعت

در طول هدف پیشین، احیای شریعت اسلامی و حفظ مکتب از دستبرد و تطاول معاندان، از جمله هدف‏ های والای حسینی است. بنیان گذار جمهوری اسلامی در این خصوص چنین تعبیر می کنند:«خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند، این یک خطر، کمتر از آن بود، خطری که این‏ها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در می‏خواستند بیاورند. می‏خواستند معنویت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اینکه «ما خلیفه ‏ی رسول اللّه‏ هستیم»، اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی. این مهم بود. آن قدری که این دو نفر ضرر به اسلام می‏ خواستند بزنند یا زدند جلوتری‏ ها آن طور نزدند. این‏ها اصل اسلام را وارونه می‏خواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجلس‏ شان. «خلیفه‏ ی رسول اللّه‏» و در مجلسِ شرب خمر؟! و در مجلس قمار؟! و باز خلیفه‏ ی رسول اللّه‏ نماز هم می‏رود در جماعت می‏خواند! این خطر برای اسلام خطری بزرگ بود. این خطر را سیدالشهدا رفع کرد.»(همان؛ ج ۸،ص ۹) «سیدالشهدا در این راه جان خود را فدا می‏نماید، پیغمبر هم فدای اسلام شد. سید الشهدا هم فدای اسلامی شد. اسلام بزرگترین چیزی است که ودیعه‏ ی خداست در میان بشر.»(همان؛ ج ۱۵،ص ۱۴)

اقامه ‏ی عدل و معروف و رفع منکر

امام در مورد ویژگی عدل و معروف اباعبدلله الحسین(ع) می فرمایند:«سید الشهدا علیه‏السلام از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزه شان اقامه عدل بود. فرمودند که می‏بینید که معروف، عمل بهش نمی‏شود و منکر، بهش عمل می‏شود. انگیزه این است که معروف را اقامه کند و منکر را از بین ببرد. انحرافات همه از منکرات است، جز خط مستقیم توحید هر چه هست منکرات است. این‏ها باید از بین برود.»(همان؛ ج ۲۱،ص ۱)

تشکیل حکومت اسلامی

از اهداف عالیه امام سوم شیعیان، تشکیل حکومتی اسلام‌ محور برای برپایی شرعیات و گسترش عدل و داد بود. امام خمینی(س) درباره این مشی و راه ایشان، می فرمایند:«یکی از هدف‏های برجسته و والای نهضت حسینی متوجه ساختن توده‏ی مسلمان به تشکیل حکومت اسلامی است. شما یک قدری به فکر باشید، یک قدر توجه داشته باشید، هی ننشینید تکلیف شرعی برای خودتان درست کنید؛ کارتنبل‏ها! تکلیف شرعی‏ام این نیست. شما قوه‏ تان بیشتر از قوای سید الشهداء است. قوایی نداشت در مقابل آن قوّه [ولی] پا شد قیام کرد، مخالفت کرد، تا کشته شد. آن هم می‏توانست اگر تنبل بود ـ نعوذ باللّه‏ ـ می‏توانست بگوید که تکلیف شرعی من این نیست. از خدا می‏خواستند آنها که سید الشهداء ساکت باشد و آنها به خر سواری خودشان سوار باشند، از قیام او می‏ترسند. او مسلم را فرستاده که مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل بدهد، این حکومت فاسد را از بین ببرد.»(همان؛ ج ۲، ص ۳۷۳)
«... با این طاغوت‏ها باید چه بکنیم؟ باید همان طوری که سید الشهدا علیه‏السلام تمام حیثیت خودش، جان خودش و بچه ‏هایش را، همه چیزش را [فدا کرد]، در صورتی که می‏دانست قضیه این طور می‏شود [عمل کرد]. کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون، حرف‏های ایشان را می‏شنود... می‏بیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد می‏کند.
...آمده بود، حکومت هم می‏خواست بگیرد، اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال می‏کنند سید الشهدا برای حکومت نیامده، خیر، این‏ها برای حکومت آمدند، برای اینکه باید حکومت دستِ مثل سید الشهدا باشد، مثل کسانی که شیعه سید الشهدا هستند باشد، اصل قیام انبیا از اوّل تا آخر این بوده است.» 
«سید الشهدا خونش را برای کی داد؟ حکومت می‏خواست؟ استقلال می‏خواست؟ آزادی می‏خواست؟ او خدا را می‏خواست، او اسلام را می‏خواست، او می‏خواست که اسلام در خارج تحقق پیدا کند.»(همان؛ ج۷، ص ۳۶۱)
«قضیه قیام سید الشهدا و قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه، ...این نیست که بخواهند یک مملکت را بگیرند. همه‏  ی عالم پیش آنها هیچ است... آنها کشور گشایی‏ شان برای این است که انسان درست کنند.»(همان؛ ج ۸، ص ۳۳۵)
«زندگی سید الشهدا، زندگی حضرت صاحب علیه‏ السلام ، زندگی همه‏ ی انبیا... از آدم تا حالا همه شان این معنی بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می‏خواستند.»(همان؛ ج۲۱، ص ۴)

شهادت

خون شهید رسواگر ظالم و نشانه‏ی نزدیک شدن پیروزی مکتب است. «حضرت سید الشهدا قیام کردند بر ضد یزید... اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازد نشوند... ایشان مطلع بودند بر این مطلب. در عین حال برای همین معنی که بر ضد یک رژیم ظالم قیام کنند، ولو این که کشته بشوند، قیام کردند و کشتند و خودشان هم کشته شدند.»( همان؛ ج ۵، ص ۱۹)
«قربانی برای یک انقلاب بزرگ نشانه‏ ی یک پیروزی و نزدیک شدن به هدف است. بی جهت نیست که درباره‏ ی سید شهدای جهان، منقول است که هر چه یاران بزرگوارش از دست می‏رفتند و هر چه ظهر عاشورا نزدیک‏تر می‏شد، رنگ مبارکش افروخته ‏تر و ابتهاجش زیادتر می‏شد. هر شهیدی که می‏داد، یک قدم به پیروزی نزدیک‏تر می‏شد. مقصد عقیده است و جهاد در راه آن و پیروزی انقلاب، نه زندگی دنیا و رنگ و بوی ننگین آن. این شهادت هاست که به ملت وعده ‏ی پیروزی نهایی می‏دهد. مگر اسلام از شهادت ۷۲ تن برگزیدگان خدا در حکومت جبار بنی امیه خسارت دید؟»( همان؛ ج ۱۶، ص ۳۶۷و ۳۶۸)

انجام اصلاحات بنیادی

بنی ‏امیه که بر اساس پاره‏ای از تفاسیر در قرآن به شجره ‏ی ملعونه معرفی شده‏اند و از دسته‏ ی طلقا هستند و پس از قدرت گرفتن اسلام ناگزیر به تسلیم شدند، با درون کفر و ظاهر اسلام مصداق بارز نفاق هستند. این گروه با سوء استفاده از حوادث پس از رحلت پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله طی یک دوره‏ی انتقالی توانستند پس از شهادت امیر المؤمنین، سلطه ‏ی خود را بر دنیای اسلام از شرق تا غرب آن بگسترانند و در پی آن حدود خدا را تعطیل و سیره‏ی پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله را منسی، مال و ثروت را در میان خود در گردش و بندگان خدا را ذلیل کنند. بدین ترتیب اصلاحی را که پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله با تحمل رنج‏ها و آزاری که هیچ یک از پیامبران قبل از او ندیده بودند به وجود آورده بود، از میان بردند و امام حسین علیه‏السلام خود را سزاوارترین فرد می‏دانست که وضع نابسامان مسلمین را سامان بخشد واصلاح را سرلوحه‏ی قیام خویش قرار دهد. فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی»فقط برای اصلاح و سامان بخشیدن امت جدم قیام کردم. از این جلوه از فلسفه‏ ی قیام عاشورا، معنای مصلح و اصلاحات در فرهنگ سیاسی تشیع آشکار می‏شود.
امر به معروف (امر به حقایقی که اسلام و قرآن آن را به رسمیت شناخته) و نهی از منکر (باز داشتن از هر آنچه که شریعت آن را مردود دانسته)، عمل به سیره و شیوه‏ی پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله ، مبارزه با ظلم وجور، بازگرداندان جامعه به مسیر عدالت و جلوگیری از خودکامگی سردمداران، اصلاح است و مصلح آن کسی است که برای تحقق امور فوق، برحسب شرایط و امکانات، نهایت تلاش و توان خود را به کار گیرد.

«سید الشهدا علیه‏السلام وقتی می‏بیند که یک حاکم ظالمی، جائری، در بین مردم دارد حکومت می‏کند، ظلم دارد به مردم می‏کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند؛ هر قدر که می‏تواند، با چند نفر، با چندین نفر، که در مقابل آن لشکر و بساط، هیچ نبود. لکن تکلیف این طوری می‏دانست که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علَم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد.»( همان، ج ۴، ص ۱۵۱)

ادای تکلیف

«آنها، امام حسین علیه‏ السلام و یارانش، می‏فهمیدند برای چه آمده‏اند. آگاه بودند که ما آمده‏ ایم ادای وظیفه‏ ی خدایی را بکنیم، آمده ‏ایم اسلام را حفظ بکنیم.»( همان؛ ج ۱۵، ص ۹)

تنها کسانی از عهده‏ ی مسؤولیت‏ های خطیر بر می‏آیند که از امتحان الهی سربلند بیرون آمده باشند. «پیغمبرهای بزرگ، اولیای بزرگ امتحان شدند. حضرت سید الشهدا علیه ‏السلام امتحان شد. اولاد او هم امتحان شدند و همه‏ی ماها هم امتحان می‏شویم.» (همان؛ ج ۱۳، ص ۴۵۵)

. انتهای پیام /*