پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۲۰۶، مهدی حاضری: بررسی سیر تطور رسیدن امام خمینی به مرتبه زعامت و مرجعیت میتواند برای بسیاری از شیفتگان و علاقمندان ایشان در داخل و خارج از کشور و محققین و پژوهشگران مباحث فقه و حوزههای علمیه  شیعه امری جذاب باشد.برای این منظور باید حوادث سیاسی ـ اجتماعی دهۀ ۲۰ تا ۶۰ شمسی در ایران و عملکرد امام خمینی در نیمۀ دوم از عمر شریفشان را مورد کنکاش و تحقیق قرار دهیم. مقطعی که تقریباً از نیمۀ دوم دهۀ ۲۰ با ورود و استقرار مرحوم آیت الله العظمی سید حسین  بروجردی در قم آغاز شده و تا نیمه دوم دهۀ ۶۰شمسی را در برمیگیرد.

به جهت اینکه ایشان قبل از این سالها مشغول به تحصیل و تدریس سطوح عالیه فقه و اصول در کنار پرداختن به مباحث عقلی و عرفانی و تالیف کتاب در این حوزه از علوم اسلامی مشغول بودند.حال در اینکه این تغییر جهت تلاش علمی و آموزشی از حوزه عرفان و فلسفه به حوزه تدریس درس خارج فقه و اصول، معلول چه علل و انگیزههایی بوده است، چندان مشخص نیست و ما مکتوب و بیانی روشن از شخص ایشان در این خصوص نداریم، ولی از مجموعه شرایط و حوادث اتفاق افتاده در آن مقطع مواردی را میتوان به عنوان علل این تغییر جهت بیان کرد. که عبارتند از: الف ـ با اشغال ایران توسط قوای متفقین در شهریور ۱۳۲۰ و تبعید رضا شاه و متعاقب آن به روی کار آوردن پسرش محمدرضا توسط انگلستان، حضرت امام به این نتیجه رسیده بودند که اگر فردی همچون مرحوم آیت الله سیدحسن مدرس در آن شرایط حضور داشت میتوانست اوضاع را جمع و جور کرده و مانع از روی کارآمدن محمدرضا شاه شود. ایشان در سخنان خود به این مطلب اشاره کرده و میفرمایند: مدرس مردی بود که با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اینها موصوف بود و ممکن بود که در همان وقت شرّ این خانواده کنده بشود و نشد (صحیفه امام، ج ۴، ص ۳۶۹) لذا به نظر میرسد از آن مقطع خودشان تصمیم میگیرند به صحنه آمده تا هر وقت شرایط مهیا شد، آماده باشند و اولین شرط چنین حرکتی را تربیت نیرو و ارائه ایده حکومتی  میدانستند که به روال طبیعی و علی الظاهر از مسیر عرفان و فلسفه به آن نمیرسیدند.ب ـ باتوجه به ضربات مهلکی که در دوره رضاشاه به حوزههای علمیه کشور وارد شده و رژیم سلطنتی حوزه علمیه نوپای قم را به نوعی از هم متلاشی کرده بود. حضرت امام ابتدا با تلاشی مضاعف، پیگیر دعوت آیات ثلاث (حضرات آیات عظام سید صدرالدین صدر، سید محمدتقی خوانساری و سید محمد حجت) از آیت الله العظمی  سید حسین  بروجردی شد. سرانجام ایشان  را به قم آوردند. همسر امام میگوید: امام گاهی ۵۰ تا۶۰ نامه برای علمای سراسر کشور دستنویس میکردند که از آقای بروجردی بخواهند به قم تشریف بیاورند. (دلیل آفتاب، ص ۶۰) سپس در مسیر تقویت ایشان، در کنار سایر بزرگان حوزه خودشان به همراه شاگردان در درس ایشان شرکت کرده و برای رونق دوباره حوزه علمیه و تربیت نیروی علمی کارآمد در علوم اصلی حوزوی وارد صحنه تدریس دروس فقه و اصول که محور علوم حوزوی است، شدند.ج ـ فضای آشفته و مرگبار فرهنگی و دینی کشور پس از سقوط رضاشاه، شرایطی بسیار سخت  را برای دینداران و متدینین به وجود آورده بود و انتشار کتابها و مجلات حاوی شبهات و تبلیغات ضد دینی به نحو فزایندهای اوج گرفته بود به طوری که امام در پاسخ به سوال مرحوم حاج سید احمدآقا در مورد لحن عصبانی ایشان در کتاب کشف اسرار میفرمایند: در آن موقع نبودی که چه توهین هایی به اسلام میشد. (پابه پای آفتاب، ج ۱، ص۶۰) این وضعیت موجب وارد آمدن تلنگری به ایشان  شده  به گونهای که باعث میشود از همان لحظه درس را تعطیل کرده، شروع به تالیف کتاب کشف اسرار در پاسخ شبهات مطرح شده در کتاب اسرار هزار ساله میکنند. (دلیل آفتاب، ص ۵۹) و در ادامه این کار، سمت وسوی تلاش علمی خود را نیز به سمت مباحث فقه و اصول تغییر میدهند.د ـ از مطالب مطرح شده توسط حضرت امام در دفتر یادداشت  مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج سید علیمحمد وزیری یزدی که در سال ۱۳۲۳ نوشته شده است (صحیفه امام، ج ۱، ص ۲۱) نیز میتوان چنین نتیجهای گرفت و گفت ایشان برای عملیاتی شدن دعوت خودشان از علما و دینداران، پا به صحنه گذاشته و در اولین قدم مسیر تلاش علمی خود را مطابق این هدف تغییر میدهند.

البته این موارد ذکر شده همگی مبتنی بر حدس و گمان بوده و نمیتوان از آنها تعبیر به علل و عوامل چنین تغییر رویکردی کرد. به هر حال حضرت امام در طول دوران حضور آیت الله العظمی بروجردی در قم که با مرجعیت فراگیر ایشان همراه بود (دیماه ۱۳۲۳ تا فروردین ۱۳۴۰) تمام همّت خود را صرف ارائه مباحث فقه و اصول در عالی ترین سطح حوزه کرده و صاحب بزرگترین و جدیترین کرسی تدریس این مباحث بوده و تالیف کتب فقهی و اصولی را در دستور کار خود قرار داد و در کنار مشاوره و معاضدت به آقای بروجردی، از همه اموری که به نحوی شائبه زمینه سازی برای مرجعیت و زعامت دینی توسط خود  داشت پرهیز کرده و قدمی در این جهت بر نداشت. امام میفرمایند: خدا گواه است من برای رسیدن به مرجعیت حتی یک قدم برنداشته ام (برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج ۵، ص ۱۵۶) که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم.

الف ـ دوری از پذیرش امامت جماعت مراکز حساس حوزوی و اقتصادی در شهرهای قم و تهران با اینکه به واسطه شهرت علمی و اخلاقی بالای خود در حوزه، خیلی زود جا افتاده و مورد اقبال عمومی واقع میشد، ایشان قبلا بارها به جای مرحوم آیت الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در فیضیه نماز خوانده بود و پیشنهادات بسیاری برای قبول چنین مسئولیتی به ایشان شده بود.ب ـ انتخاب محل تدریس در مسجدی دور از مرکزیت حوزه و مجاورت حرم حضرت معصومه، در حالی که برای شناخته شدن نزد توده مردم و متدینین این موضوع از ابتداییترین شرایط است.ج ـ دوری جستن از حرکت با دبدبه و کبکبه و در جمع اطرافیان قرار گرفتن هنگام حضور در مجامع علمی و اجتماعی و در وقت عبور و مرور در کوچه و خیابان. (برداشت هایی از سیره امام، ج ۲، ص ۱۲۴)د ـ دوری جستن از چاپ و انتشار هرگونه اثر علمی که معرف جایگاه و مرتبه دانش ایشان در میان مردم و مجامع علمی باشد. حتی علی رغم حاشیه زدن برکتابهای فقهی  عروة الوثقی و وسیلة النجاة که از علائم و مقدمات مرجعیت است، آنها را از همگان مخفی نگاه داشته و منتشر نمیکردند.ه ـ پس از رحلت آقای بروجردی حتی از برگزار کردن مجلس ختم برای ایشان  نیز به واسطه شائبه تبلیغ برای مرجعیت تا مدتها خودداری میکردند.و ـ در جلسهای که بعد از رحلت آیت الله بروجردی با حضور اساتید و بزرگان برای اداره حوزه برگزار شد، حاضر نشدند به غیر از تدریس  مسئولیتی پذیرفته و شهری های بدهند.ز ـ نه تنها اقدامی برای انتشار رساله عملیه خود نکرده حتی زمانی هم که عدهای متقاضی آن شده و تکلیف شرعی پیدا کرده تا آن را منتشر کنند، وجهی بابت چاپ و انتشار آن نپرداخته و گفتند هرکس نیاز دارد خودش  برود از بازار تهیه کند.ح ـ در شروع مبارزات، هنگام مقابله با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱ تمام تلاش خود را بکار برده تا حرکتی جمعی از سوی علما و مراجع حوزه انجام گیرد و نام و شهرتی برای ایشان در جامعه مطرح نشود و ازهرگونه تکروی و صدور اعلامیه شخصی خودداری کردند.ط ـ بعد از تبعید به  نجف اشرف در ابتدای امر از پذیرش منصب امامت جماعت که توسط آیت الله العظمی حکیم پیشنهاد شده بود و شروع تدریس که هر دو در تثبیت و شیوع مرجعیت ایشان تاثیربسزایی داشته، استنکاف ورزیده و هنگام چاپ کتاب تحریرالوسیلة نیز از نوشته شدن عنوان زعیم الحوزات العلمیة بر روی جلد کتاب به شدت برآشفته شده و دستور اصلاح جمله چاپ شده بر روی جلد همه مجلدات منتشر شده را دادند.ی ـ تلاشی برای جمع آوری وجوهات نداشته و برای فرستادن وکلای خود به بلاد محدویت قائل شده و کوشش برای جذب مقلد نداشتند. حتی بعضاً به متمولینی هم که برای پرداخت وجوهات به ایشان مراجعه میکردند نه تنها احترام اضافه ای نکرده بلکه موجبات رنجش آنها را نیز فراهم می آوردند.

حضرت امام پس از آن که به واسطه وارد شدن به عرصه مبارزه با شاه و انجام سخنرانی ها و انتشار اعلامیه های متفاوت با سایر مراجع، محبوبیتی در بین مردم مسلمان و مذهبی یافته و تعداد مقلدین ایشان از محدوده داخل کشور فراتر رفته و جهانی شد نیز همواره مراقب بود به جایگاه و مرتبه اجتماعی سایر مراجع تقلید آسیبی نرسد تا جایی که وقتی شنید برخی به عنوان طرفداری از مراجع محبوب خود به امام جسارت میکنند، در اولین سخنرانی خود پس از آزادی از زندان و حصر در حضور هزاران مستمع در مسجد اعظم قم فرمود: اگر سیلی به صورت فرزند من زدند و یا عکس مرا پاره کرده و به من اهانت کردند کسی حق ندارد از من دفاع کند. همچنین، ضمن اظهار ارادت و دستبوسی نسبت به همه علما و مراجع در سراسر کشور و نجف اشرف فرمودند: اگر چنانچه شطر کلمهای اهانت بکند کسی به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و خدای تبارک و تعالی ولایت منقطع میشود. (صحیفه امام، ج ۱، ص ۳۰۶)ایشان در سال ۱۳۴۹ هنگامی که خبر رحلت آیت الله العظمی سید محسن حیکم منتشر شد یکی از اعضای دفتر خود در نجف را فراخوانده و گفتند: احدی حق ندارد در جایی نام مرا ببرد و یا تبلیغی برای من انجام دهد.(برداشت هایی از سیره امام، ج ۵، ص ۱۶۶) و در هنگامی هم که مجلس فاتحه ای در مسجد هندی نجف برای ایشان گرفتند به خادم مسجد دستور دادند اعلام فاتحه را بدون هیچگونه القاب و عنوانی انجام دهد و فقط با عنوان سید خمینی اعلام کند. (برداشتهایی از سیره امام، ج ۵، ص ۱۶۸)

حضرت امام در مصرف وجوهات شرعیه بسیار محتاط بوده و اجازه مصرف آن در مسیر چاپ عکس و پوستر و انتشار رساله عملیه ایشان را نمیدادند. همچنین کمتر اجازه  ساخت مسجد و حسینیه در شهرها و روستاها با پول وجوهات شرعیه را میدادند. در حالی که همه این امور به نوعی از اسباب گسترش مقلدین و مریدان مراجع محسوب میشوند. ایشان همچنین با برخی از آداب و رسومی که کمکم برای مرجعیت سنت شده و ترک آنها باعث اعتراض برخی از متدینین میشد مخالفت میکردند. نظیر کوچک بستن عمامه و کوتاه کردن محاسن که برخی به ایشان اعتراض کرده بودند و یا برخی  هر شب مشرّف شدن ایشان به حرم امیرالمومنین(ع) را خلاف رسم مرسوم مراجع نجف میدانستند. ایشان با توزیع پول بین اطرافیان و فرزندان به شدت مخالفت کرده و مرتب لیست خرید و هزینه های دفتر و منزل را کنترل کرده و برای کوچکترین افزایشی، افراد باید توضیح و جواب قانع کننده داشته باشند و در غیر این صورت مجبور بودند از جیب خودشان بپردازند. در مقابل ایشان در زمان حضور در نجف هنگام پرداخت شهریه تفاوتی بین طلاب قائل نشده و  به همه افرادی که  طلبه و مشغول به تحصیل بودند به طور یکسان شهریه پرداخت میکردند، چه ایرانی، چه عرب و چه پاکستانی، هندی یا افغانستانی و این موضوع که مخالف رویۀ مرسوم نجف در آن زمان محسوب میشد، باعث شد برخی از حواریون و اطرافیان ایشان ناراحت شده و موجبات تبلیغ علیه ایشان فراهم گردد.

حضرت امام در سیره عملی و روش برخورد خود با موضوع مرجعیت پس از هجرت تاریخ ساز خود به پاریس و بازگشت پیروزمندانه به ایران و پیروز شدن انقلاب اسلامی به رهبری ایشان هیچ تغییری نداده و مسئولیت مرجعیت و رهبری را به طور همزمان برعهده گرفتند و تا پایان عمر شریفشان در خردد ۱۳۶۸ که این ایام مصادف با سی ودومین سالگرد ارتحال ایشان است همواره  پاسخگوی مراجعات و استفتائات مردم بودند و مجموعه هشت جلدی استفتائات ایشان که از میان هزاران برگ پرسش و پاسخ مقلدین ایشان انتخاب و منتشر شده است، خود بهترین گواه بر این امر است.خداوند روح آن بزرگمرد تاریخ معاصر ایران و رهبر محبوب مستضعفان جهان را شاد گرداند و به همه ما توفیق عمل به رهنمودها و دستورات الهیاش را عطا فرماید.

. انتهای پیام /*