پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۲۸۰ / دکتر محمود صادقی

یکـی از ویژگیهـای بـارز حضـرت امـام (س) مردم باوری ایشــان بــود. از همــان ابتــدا کــه امــام وارد عرصــه فعالیتهــای اجتماعــی و سیاســی شــد، ایـن ویژگـی در گفتـار و رفتارشـان مشـاهده می شد. همانطـور کـه در خاطـرات بسـیاری از بـزرگان آمـده اســت، پــس از رحلــت آیت الله العظمــی بروجــردی، امــام خمینــی از ادعــای مرجعیــت پرهیــز داشــت و بــا اصــرار فــراوان شــاگردان و مــردم آن جایــگاه را می پذیــرد. یکــی از شــخصیتهای سیاســی، نقل می کرد یــک بــار از تهــران بـه منـزل مراجـع جدیـد رفتیـم. وقتـی بـه بیـت امـام رســیدیم درخواســت یــک نســخه از رســاله عملیــه کردیـم، ایشـان فرمـود که برویـد و از بیـرون تهیه کنید. ایـن خاطـره بـرای مـن جالـب بـود، چـرا کـه نشـان می دهد ایشــان در پــی مقــام و جایــگاه مرجعیــت نبودنـد. وارسـتگی اخلاقـی و مخالفـت با هـوای نفس و پرهیـز از شـهرت طلبـی از ویژگیهـای بـارز حضـرت شـخصیت امـام از دوران جوانـی بـود. ایشـان حقیقتـا شخصیت خودسـاخته ای بـود. نسـبت بـه مشـکلات مـردم آگاه بـود. بـه خصـوص اینکـه در آن دوره رسـانه ماننـد امروز وجـود نداشـت، امـا ایشـان از مشـکلات اجتماعـی و سیاسـی آحـاد ملت مطلـع بود و نسـبت بـه آن واکنش نشـان می داد. حتـی در موضوع کاپیتولاسـیون به طور کامـل از قضایـا مطلـع بـود. ایـن نشـان می دهـد کـه حضـرت امـام در متـن جامعـه حضـور داشـت. اولاً زندگــی ایشــان هــم در قــم و هــم در نجــف مردمــی بــود. بــدون اینکــه بخواهــد در ایــن زمینــه تظاهــر کنــد، زندگــی کاملاً ســاده و مردمــی داشــت.

بـه نظـرم روش مبارزاتـی حضـرت امـام بسـیار مهـم اسـت کـه بـه آن بپردازیـم. امــام وقتــی بــه جایــی می رســد کــه بایــد کل رژیــم پهلــوی را نفــی کنــد و بــه ایــن نقطــه می رســد کــه می فرمایــد ایــن رژیــم اصلاح پذیــر نیســت و حمــلاتش را متوجــه شــخص شــاه می کنــد، در عیـن حـال از ورود بـه روشهـای خشـونت آمیز پرهیـز می کـرد و بـر آگاهی هـای مـردم تکیـه داشـت. در واقع ایــن یــک نــوع انقــلاب فرهنگــی بــود؛ چــرا کــه روی باورهـا و فرهنـگ مـردم کار می کنـد و هیـچ گاه زیـر بار مبـارزۀ مسـلحانه نمـی رود و بـا آن موافقـت نمی کنـد. تــا ســال ۱۳۵۶کــه نهضــت فراگیــر می شــود و همــه نحله هــا و طیف هــا و گرایشهــای سیاســی مذهبــی و غیرمذهبـی همگی به طـور طبیعی رهبـری حضرت امــام را می پذیرنــد. ایشــان تبدیــل بــه یــک رهبــر بلامنــازع مردمــی می شــود؛ به گونــه ای کــه همگــی گـوش بـه فرمـان امـام سـپردند. نوارهـای کاسـت در آن زمـان بـا سـرعت زیـادی تکثیـر می شد و حتـی بـه روسـتاها هـم راه پیـدا می کـرد. مـردم بـا گـوش کـردن صـدای امـام کار خودشـان را انجـام می دادنـد. بـدون هیـچ تشـکیلات و دسـتگاهی سـخنان امـام در همـه جــای ایــران منتشــر می شد. در واقــع بــا مشــارکت حداکثــری مــردم انقــلاب بــه پیــروزی رســید و بــا کمتریـن هزینـه، مردمی تریـن انقـلاب در جهـان رقـم خـورد. در روزهـای آخـر دیدیـم چگونـه ارتـش هـم بـه سـمت مـردم و نهضـت راه یافـت و اغلـب ارگانهـای دیگـر بـه جمـع انقلابیـون پیوسـتند. در ۱۹بهمـن ماه ۱۳۵۷بـود کـه همافرهـا بـا امـام امـت بیعـت کردنـد. همچنین اسـتقبالی کـه از حضـرت امـام در ۱۲بهمن شــد، بی نظیــر بــود. خاطــرات کادر پــرواز شــاهد دیگـری در ایـن بـاره اسـت کـه شـنیدنی اسـت. بـه هر حـال آن نحـوه اسـتقبال از حضـرت امام جلـوۀ دیگری از ایشـان بـود.

امام خمینی(س) و مقبولیت مردمی

نکتـه دیگـر سـخنرانی امـام در بهشـت زهـرا اسـت کـه اعتقـاد خـود را بـه نقـش مـردم در حکمرانـی بیان کـرد و خطـاب بـه رژیـم فرمـود: «مـن بـه پشـتیبانی ایــن ملــت دولــت تعییــن می کنــم، مــن بــه واســطه اینکـه ملـت مـرا قبـول دارد دولـت تعییـن می کنـم. در واقــع قــدرت خــود را متکــی کردنــد بــه مقبولیــت مردمـی. بـه نظـر می آیـد کـه مردمی تریـن انتخابـات بـرای رهبـری در آن دوره صـورت گرفـت؛ بـدون اینکـه بـه ظاهـر رأیـی بـه صندوقهـا انداختـه بشـود. بـه هـر حـال مـردم در انقـلاب امـام را بـه عنـوان رهبـر خـود پذیرفتنـد و یکپارچـه در نهضـت شـرکت کردنـد.

جمهـوری اسـلامی کـه امـام مطـرح کردنـد، بـه نظرم امــر بســیار بدیــع و غیرمترقبــه در فضــای سیاســی بــود. اینکــه یــک مرجــع تقلیــد دینــی از جمهوریــت بخواهــد نــام ببــرد و آن را در فضــای سیاســی کشــور حاکــم کنــد، امــری بســیار بدیــع بــود. ایــن مــدل از حکمرانـی مـورد پذیـرش همـه گروههـا قـرار گرفـت و همیــن ایــده در ســقوط رژیــم شاهنشــاهی بســیار نقـش داشـت. همچنیـن خـود همیـن ایـده یـک نـوع انقــلاب تلقــی می شد؛ یعنــی از لحــاظ نظــری یــک مرجـع تقلیـد شـناخته شـده بخواهـد جمهـوری را در فضـای سیاسـی کشـور مطـرح کنـد. پـس از اسـتقرار نظـام جمهـوری اسـلامی آن کاریزمـای امـام و جایـگاه بـالای ایشـان حفـظ شـد و بـه حـدی بـود کـه نیـاز این حـس نمی شد مـدل «جمهـوری اسـلامی» بخواهـد بـه رأی گذاشـته بشـود، چـرا کـه این ایـده ای مطـرح از سـوی امـام بـود.

از مرحـوم پـدرم شـنیدم که در شـروع نهضـت در مخالفـت با رفراندوم شـاه و ملت شعارشـان ایـن بـود: «مـا تابـع قرآنیـم، رفرانـدوم نمی خواهیـم. ایــن تلقــی در ذهنهــا بــود کــه گویــی روحانیــت بــا رفرانــدوم مخالــف اســت. امــا خــود ایشــان بــرای تأسـیس جمهـوری اسـلامی فرمـود کـه بایـد رفراندوم برگـزار بشـود و شـکل حکومـت بـه رأی مسـتقیم مردم گذاشـته بشـود. بـه هـر ترتیـب رفرانـدوم برگـزار شـد و اکثریـت قاطـع مـردم بـه آن «آری» گفتنـد. قانــون اساســی از لحــاظ حقوقــی توانســته یــک معمایــی را حــل کنــد. معمــا ایــن بــود کــه حکومــت چطـور می توانـد هـم دینـی باشـد و هـم جمهـوری؟ به ظاهـر یـک موضـوع پارادوکسـیکال بـه نظـر می رسـد. امـا نویسـندگان قانـون اساسـی بـا رهبـری حضـرت امـام و بهره گیـری از رهنمودهـای ایشـان هـم نظریـه ولایـت فقیـه را در قانـون اساسـی گنجاندنـد و هـم بـر آرای عمومــی تأکیــد کردنــد.

در اصــل ۱۰۷قانــون اساسـی بـه رهبری امـام خمینی کـه از طـرف اکثریت قاطـع مردم بـه مرجعیـت و رهبری شـناخته و پذیرفته شـده، تصریـح شـده اسـت و هـم اینکه تعییـن رهبری پــس از ایشــان بــر عهــدۀ خبــرگان منتخــب مــردم محـول شـده اسـت. ایـن نشـان می دهـد کـه سـاختار نظـام جمهـوری اسـلامی بـه رأی مـردم متکـی اسـت. البتــه شــورای نگهبــان هــم در متــن قانــون اساســی آمـده اسـت کـه بـر مصوبـات مجلس شـورای اسـلامی نظــارت کنــد تــا از چارچــوب شــرع اســلام و قانــون اساسـی خـارج نشـوند. بـا ایـن حال ایـن وجـه مردمی بــودن و عدالتگــرا بــودن حضــرت امــام را نشــان می دهـد؛ بـه خصـوص توجـه ایشـان بـه محرومـان و مسـتضعفان. خودشـان فرمودنـد کـه مـن یـک مـوی ایـن کوخ نشـینان را بـر کاخ نشـینان ترجیـح می دهـم. هـم در دوران مبـارزات نهضـت و هـم پـس از پیـروزی انقــلاب اســلامی توجــه زیــادی بــه مســئله فاصلــه فقــر و غنــا داشــت. هــر چــه مــا بــه ســالهای آخــر عمـر امـام نزدیـک می شـویم، می بینیـم ایـن مسـئله پررنگتــر می شــود. در مبحــث قانون گــذاری هــم قوانینـی از جملـه قانـون کار مطـرح بـود کـه گرایـش عدالت گرایانــه و عدالــت اجتماعــی مناســبات میــان کارگـر و کارفرمـا مطـرح شـد و شـورای نگهبـان آن را مخالـف بـا احـکام اولیـه شـرعی می دیـد. امـام در ایـن قضیـه ورود کـرد و بـه شـورای نگهبـان توصیـه فرمـود بـه ضـرورت عدالـت توجه داشـته باشـند. ایشـان برای حــل آن راه حلهایــی ارائــه دادنــد کــه منجـر بـه تشـکیل مجمـع تشـخیص مصلحـت نظـام شــد. خاســتگاه آن تحــول همیــن ویژگــی مردمــی بــودن امــام بــود؛ یعنــی تأمیــن عدالــت اجتماعــی. در واقـع فقـه سـنتی در مواجهـه بـا برخـی از مسـائل جدیـد جامعـه بـه بنبسـتهایی برخـورد کـه امـام بـا آن رویکــرد بنبســت شــکنی کــرد. می خواهم ایــن را عـرض کنـم کـه امـام بیـن اسـلامی بـودن و مردمـی بـودن نظـام تعارضـی نمی دیـد. قانـون اساسـی هـم بـه نظـر بنـده همین گونـه اسـت. در عمـل هـم وقتـی مــا بــه نبســتهایی رســیدیم، ایشــان آن را حــل فرمـود.

امام و پیشنویــس قانــون اساســی

شـاید نکتـه ای در اینجـا لازم باشـد گفتـه بشـود و آن دربــارۀ پیشنویــس قانــون اساســی اســت. مــا پیش نویسـی از قانـون اساسـی داشـتیم کـه بعـدا کنار گذاشـته شـد و در واقع یک نسـخه دومـی جایگزین آن شـد. آنطـور کـه بیـان کردنـد، امـام بـا آن پیش نویـس اولیــه قانــون اساســی موافــق بــود و بنــا بــود همــان پیش نویـس بـه رفرانـدوم گذاشـته بشـود. اما برخـی از اشـخاص اصـرار کردنـد کـه قانـون اساسـی در مجلس خبـرگان قانـون اساسـی نگاشـته بشـود. چـون ایـن وعـده ای بـود کـه قبـل از پیـروزی انقـلاب داده شـد. یعنـی قانـون اساسـی در مجلـس خبـرگان یـا همـان مجلـس مؤسسـان تدوین بشـود و سـپس بـه رأی مردم گذاشـته بشـود. امـام هـم بنـا بـر ایـن اصـرار دسـتور تشـکیل مجلـس خبـرگان قانـون اساسـی را داد. بـه هـر حـال آن پیش نویـس اولیـه شـکل دیگـری داشـت کـه بنـا بـر آنچه نقـل شـده، حضـرت امـام هـم در ابتدا بــا آن موافقــت داشــت. در عمــل هــم ایشــان فرمــود مـن یـک طلبـه هسـتم. از ایـن رو بـه قم تشـریف بـرد و دولت را به دسـت روشـنفکران و کسـانی کـه تجربه کار اجرایـی داشـتند، سـپرد. آقـای بـازرگان، نخسـت وزیر شـد. امـا متأسـفانه دولـت موقـت نتوانسـت بـا فضـای انقـلاب همـراه بشـود و مشـکلاتی بـه وجـود آمـد کـه منجـر بـه سـقوط آن دولـت شـد. پـس از آن دوره امـام بنــا نداشــت کــه روحانیــت را به طــور مســتقیم وارد مناصــب دولتــی کنــد. رویکــرد ایشــان ایــن بــود کــه روحانیـت در جایـگاه رهبـر مذهبـی و دینـی و اخلاقی مـردم قـرار دارد و در همیـن جایـگاه هـم باقـی بمانـد و بیشـتر بـر امـور نظـارت کنـد. در واقـع هدایـت معنوی مـردم بایـد توسـط روحانیـت صـورت بگیـرد. از ایـن رو می بینیـم اولیـن رئیـس جمهـور غیرروحانـی اسـت؛

حتـی دومیـن رئیـس جمهـور هـم غیرروحانـی اسـت. بعــد از آن حــوادث و ترورهــا و شــهادت یــاران امــام خمینــی(س) مــا شــاهد رئیس جمهــور شــدن فــردی روحانــی هســتیم. امــا در دورۀ اول و دوم کاملا پیــدا بــود کــه امــام بــا رئیــس جمهــور شــدن یــک فــرد روحانــی مخالفــت داشــت. حتــی گزینه هایــی بــرای نامــزد شــدن ریاســت جمهــوری مطــرح بودنــد، امــا حضـرت امـام بدانهـا تـن نمـی داد. حتـی برخـی از اشــخاص و گروههــای سیاســی مرحــوم حــاج احمــد آقــا را اعــلام کردنــد بــه عنــوان نامــزد خودشــان. امــا حضــرت امــام از ایــن مســئله کاملا پرهیــز می کــرد. بـه هـر حـال بنـا بـه ضـرورت آیت اللـه خامنـه ای نامـزد انتخابــات ریاســت جمهــور شــد. همــه ایــن اتفاقــات کــه می تــوان ســاعتها دربــارۀ آنهــا صحبــت کــرد، از وجـوه مختلـف مردمـی بـودن امـام خمینـی(س) در دورۀ پیــش و پــس از پیــروزی انقــلاب اســلامی بــود. ایــن نکتــه را هــم یــادآوری کنیــم کــه حضــرت امــام حتـی فرماندهـی کل قـوا را بـه رئیـس جمهـور محـول کـرد. مقامـی کـه بسـیار حسـاس اسـت و این نشـان از اعتماد امام به رای و نظر مردم داشت.

ویژگـی مردمـی بـودن حضـرت امـام تأثیر بسـیاری در پذیــرش ایشــان بــه عنــوان رهبــری جامعــه از ســوی مــردم داشــت. حتــی بــرای طیفهــای سیاسـی که چنـدان بـاور مذهبی نداشـتند، رهبری امــام مــورد پذیــرش قــرار گرفــت و ایــن تأثیــرات همـان نـگاه و رویکـرد ایشـان بـود. پـس از پیـروزی انقـلاب هـم ایـن بـاور بـه لحـاظ سـاختار سیاسـی جـاری شـد؛ یعنی مـردم بـه عینـه مسـئله انتخابات و جمهوریـت و رفرانـدوم را در نظـام جدیـد مشـاهده کردنــد. همــه اینهــا جلوه هــای آن پذیــرش امــام بــه عنــوان رهبــری جامعــه بــوده اســت. مــردم در مدیریـت جامعه احسـاس شـخصیت کردند و سـعی داشـتند نقش فعالی داشـته باشـند. همان تشـکیل شـوراهای شـهر و روسـتا موجـب شـد که مـردم خود و نقــش خودشــان را بــاور کننــد.

اشــتیاق مـردمی بـه سـازندگی و مشـارکت در امـور اجتماعـی

بــه تعبیــر شــهید بهشـتی کـه می فرمـود اگـر مـا از «امام امت» سـخن می گوییـم، از «امامـت امـت» هـم سـخن می گوییم. در مســئله امــام امــت، «امــت» آنقــدر شــخصیت پیـدا می کنـد کـه هـر فـرد بـه تعبیـر قانـون اساسـی خـودش را در جایـگاه رهبـر می بینـد کـه در مدیریت جامعـه مداخلـه دارد. اینهـا بـه سـهیم شـدن مـردم در امـور مختلـف از جملـه در سـازندگی کشـور تأثیـر داشـته اسـت. بـرای مثـال در نهـاد جهاد سـازندگی مــردم بــا جــان و دل در آن شــرکت می کردنــد. بــه خصــوص در ســالهای اول کــه نشــان از اشــتیاق مـردم بـه سـازندگی و مشـارکت در امـور اجتماعـی بـود. در آن سـالها هیـچ کـس بـه دنبـال دسـتمزد نبــود. وقتــی هــم جنــگ آغــاز شــد، وجــه مردمــی امـام بـه داد کشـور رسـید. وقتـی جنـگ بـه صـورت مردمــی اداره می شد، همــه آحــاد مــردم، اعــم از مـرد و زن، پیـر و جـوان بـرای دفـاع از میهـن خـود بسـیج شـدند و در دفـاع مقـدس حضـور داشـتند و همیـن باعث شـد کـه جلـوی آن ارتش مجهـز صدام را گرفـت. صـدام کـه می گفـت سـه روزه می خواهـد تهـران را فتـح کنـد؛ مـا دیدیـم کـه مـردم خرمشـهر چگونــه وارد میــدان شــدند و ایســتادگی کردنــد. مــردم هشــت ســال بــا همــه ســختیها در صحنــه حضــور داشــتند و در نهایــت دشــمن را شکســت دادنــد. مــردم جلوه هــای تــازهای را از خلــوص خودشــان نشــان دادنــد و بــه رهبــری حضــرت امــام(س) از کشــور و نظــام خودشــان دفــاع کردنــد. در قضیـه پذیـرش قطعنامـه وقتـی امـام فرمـود مـن جــام زهــر را نوشــیدم، دوبــاره مــوج عظیــم مردمــی ایجـاد کـرد و مـردم دوبـاره بـه جبهه هـا هجـوم آوردند و مجددا ارتــش صــدام را بــه عقب نشــینی وادار کردنــد. وقتـی امـام رحلـت فرمـود، مـا شـاهد تشـییع جنازه عظیـم و باشـکوهی از سـوی مـردم بودیـم. ایـن نشـان مـی داد آن نقطـه پایانـی زندگانـی امـام چقدر شـبیه آن نقطـه آغازیـن ورود ایشـان بـه ایران اسـت. ایـن مردمی بـودن امـام حفـظ شـد و مسـئلۀ مهمـی هـم بـود.

حفــظ نظــام ضــروری اســت

متأسـفانه وقتی انحرافـی در نظام جمهوری اسـلامی ایــران رخ مــی داد، برخــی در صــدد ایــن هســتند کــه ایــن انحــراف را بــه خــود بنیانگــذار جمهــوری اسـلامی نسـبت بدهنـد. ایـن ناشـی از برداشـتهای انحرافــی از بیانــات امــام اســت. بــرای مثــال وقتــی امــام فرمــود حفــظ نظــام ضــروری اســت، برخــی این گونــه تلقــی کردنــد کــه مــا بایــد بــه هــر شــکلی نظــام را حفــظ کنیــم؛ ولــو بــه ضــرر مــردم باشــد و مـردم آن را نخواهنـد. در حالـی کـه اعتبـار نظـام بـه خـود همیـن مـردم اسـت و امـام نظـام را بـدون مـردم، نظــام نمی دانســت. مصلحــت نظــام هــم بایــد در جهـت حفـظ و تأمیـن مصالـح مـردم باشـد. در فرمـان بازنگـری قانـون اساسـی هـم وقتی مسـئله تشـخیص مصلحـت نظـام مطـرح شـد، امـام تأکیـد داشـت کـه ایـن مجمـع نبایـد تبدیل بـه قـوه ای در عرض سـایر قوا بشـود و جمهوریـت مـردم را بـه خطر نیندازد.

تشـکیل ایـن مجمـع بـرای آن بـود کـه نظـام بـا بنبسـت مواجه نشـود. البتـه امـام بـه اعضـای شـورای نگهبـان توصیه می فرمــود کــه خودتــان مصلحــت نظــام را در نظــر بگیریــد تــا دیگــر نیــازی بــه راه حلهــای فوق العــاده مثـل مجمـع تشـخیص مصلحت نظـام نباشـد. امـا به هـر حـال بعدهـا این گونـه تلقـی شـد کـه ایـن مجمـع بناســت فقــط نظــام را حفــظ کنــد و کاری هــم بــه مصلحـت خـود مـردم نـدارد! در مسـئله ولایـت فقیـه نیـز این گونـه اسـت و طبـق نظـر امـام ولایـت مطلقـه فقیـه بـرای این اسـت کـه در جایـی کـه احـکام اولیه با مصالـح عمومـی تعـارض دارد مصلحـت جامعـه تأمین شـود. نـه اینکـه مصلحت نظـام منفـک از مـردم.

بـه نظـر مـن ایـن معنا از ولایـت مطلقـه فقیـه بسـیار موجـه و قابل دفاع اسـت و اساسـا بـدون آن اداره جامعـه میسـر نیسـت. بــه هــر حــال انحرافــی کــه ایجــاد شــد، ناشــی از سوءبرداشـت از همیـن مسـئله بـود. ایـن انحـراف بـه وجــه جمهوریــت نظــام آســیب زد. الان به گونــه ای شـده کـه حتـی دفـاع از مبانـی امـام خمینـی(س) هـم کار دشـواری شـده اسـت. مـا در آخریـن انتخاباتهـا، یعنــی انتخابــات اســفند ۱۳۹۸و انتخابــات خــرداد ۱۴۰۰دیدیــم کــه چگونــه مشــارکت مردمــی بــه پایین تریــن حــد خــودش رســید. ایــن در اثــر آن انحرافـات از مبانـی امـام راحل اسـت. ما راهـی نداریم جـز اینکـه بـه مواضـع و مبانـی حقیقـی حضـرت امـام بازگردیـم. امامـی کـه می فرمـود بـه مـن خدمتگـزار بگوییـد و نـه رهبـر. مـا نیازمنـد بازگشـت بـه چنیـن امامـی هسـتیم.

. انتهای پیام /*