بدون تردید نام امام خمینی‌(س) با تاریخ معاصر جهان آمیخته و به‌ویژه برای مسلمانان نامی آشنا و محبوب است. امام خمینی مرد قرن و احیاگر میراث عظیم اسلامی در جهان امروز است. به‌رغم سیطره‌ی تمدن غربی بر جهان امروز و شیفتگی بسیاری به زرق و برق آن، امام خمینی(س) راه جدیدی را برای انسان امروز ارائه کرده و به تعبیر میشل فوکو1، منادی معنویت و روحی جدید برای جهان بی‌روح در عصر حاضر گردید.

روش بررسی اصول فکر سیاسی امام(س)

راه‌های مختلفی برای شناسایی آرا و اندیشه‌های سیاسی یک اندیشمند وجود دارد. یک راه مناسب برای شناخت امام خمینی(س)، شناسایی اصول مکتب سیاسی ایشان است. مکتب سیاسی عبارت است از منظومه‌ی دیدگاه‌‌ها و آرای یک اندیشمند یا اندیشمندانی که یک دیدگاه نظام‌مند درباره‌ی عرصه‌ی سیاست عرضه می‌کنند. شاید بتوان راه دقیق‌تر دیگری را نیز در این باب، تحلیل گفتمان اندیشه و عمل امام خمینی(س) بدانیم. در این نوشتار سعی خواهد شد با روش تحلیل گفتمانی مکتب سیاسی امام خمینی(س) را بررسی و در عمل به گونه‌ای بین2 روش مکتب‌شناسی و تحلیل گفتمان ترکیب کنیم.

در یک تعریف اجمالی گفتمان عبارت است از مجموعه‌‌‌‌‌ای از احکام، گزاره‌ها و نشانه‌ها که سازنده‌ی یک نظام معنایی متمایز از دیگر گفتمان‌ها هستند. گفتمان‌ها در واقع منظومه‌های از معانی هستند که در آن‌ها نشانه‌ها با توجه به تمایزی که با یکدیگر دارند هویت و معنا می‌یابند. گفتمان‌ها تصور و فهم ما از واقعیت و جهان را شکل می‌دهند.2 در عمل این چگونگی مفصل‌بندی نشانه‌ها در یک گفتمان است که نظام معنایی گفتمان را شکل می‌‌دهد. همان‌گونه که هوارث معتقد است: «مفصل‌بندی به گردآوری عناصر مختلف و ترکیب آن‌ها در هویتی نو» می‌پردازد.3 ‌عنصر اساسی در هر مفصل‌بندی گفتمانی نیز «دالّ برتر» است. دالّ برتر عبارت است از نشانگان مرکزی یک گفتمان که همانند یک میدان مغناطیسی، دیگر مفاهیم و نشانگان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.

جمهوری اسلامی، دالّ مرکزی مکتب سیاسی امام(س)

بر این اساس می‌‌توان مهم‌ترین مفاهیم و نشانگان بکار گرفته شده در مکتب سیاسی امام خمینی(س)‌ و دال مرکزی آن را شناخت و به اصول مکتب سیاسی ایشان پی برد. مهم‌ترین نوآوری و کانون مکتب سیاسی امام خمینی(س) را می‌توان ترکیب سنت دیرپای شیعی با یافته‌های عقلانی دنیای جدید دانست. نوآوری اساسی امام خمینی(س) را ضمن احیای نظریه‌ی ولایت فقیه در برابر سیطره‌ی تفکر مدرنیسم غربی باید در طرح و ترکیب برخی عناصر فکری جدید همانند جمهوریت‌خواهی و تأکید بر نقش مردم و قانون اساسی و انتخابات در نظریه‌ی ولایت فقیه بدانیم. تأکید امام خمینی(س)‌ در آستانه‌ی انقلاب اسلامی در ایران بر «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر4 کانون نظریه‌ی سیاسی امام خمینی(س) را شکل می‌دهد. از این جهت، دال برتر و مرکزی مفصل‌بندی گفتمان سیاسی امام خمینی(س) را می‌‌توان همان «جمهوری اسلامی» بدانیم که اسلامیت محتوای آن و جمهوریت شکل آن است.

تجلی اسلامیت نظام، همان نظریه‌ی ولایت فقیه است که ایشان به صورت اجمالی آن را ابتدا در کشف‌الاسرار در سال 1323، سپس در مباحث فقه استدلالی و فتوای خود مطرح کردند که به ترتیب در مبحث اجتهاد و تقلید کتاب الرسائل و مبحث امر به معروف و نهی از منکر کتاب تحریرالوسیله و بحث ولایت فقیه کتاب البیع آمده است. در مرحله‌ی سوم و در نیمه‌ی دوم سال 1358 به‌طور پراکنده در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های مختلف به عنوان دفاع از تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است. در مرحله‌ی چهارم، مجموعه اظهارنظرهای امام درباره‌ی محدوده‌ی اختیارات و شرایط ولی‌امر طی چند نامه و سخنرانی از زمستان 1366 تا یک ماه قبل از رحلت ایشان آمده است. عموم این نامه‌ها در جواب استفتائات یا اشکالات طرح شده از سوی مسئولان عالی‌رتبه‌ی نظام اسلامی بوده است.5

مرکزیت‌زدایی از غرب

بدیهی است نشانه‌ی جمهوریت در آموزه‌ی جمهوری اسلامی معنای خاصی در مفصل‌بندی گفتمانی امام خمینی(س) دارد که از گفتمان مدرنیسم متفاوت است. غرب مدرن براساس آموزه‌هایی چون اومانیسم، سکولاریسم، عقلانیت خودبنیاد و قرائت کلان پیشرفت، تفسیری از جمهوریت ارائه کرده است که در آن تمامی مشروعیت نظام سیاسی از قرارداد اجتماعی و خواسته‌های بشری نشأت گرفته و دین و آموزه‌های الهی در آن کاملاً از عرصه‌ی سیاسی کنار گذاشته شده‌اند. غرب با سیطره‌ی فکری و تمدنی و تحمیل دیدگاه‌‌های خویش بر دیگران به‌ویژه بر ملل جهان اسلام، چنین وانمود کرده است که معنا و مفهومی متفاوت برای جمهوریت وجود ندارد و تنها معنای صحیح آن همان قرائت غربی آن است. از این رو برخی نیز در کشور ما هنگام طرح این نظریه توسط امام خمینی(س) تحت تأثیر نگرش غربی بر تناقض‌آمیز بودن آن اعتقاد داشته‌اند.6 اما چنین تفسیری از میراث سیاسی امام خمینی(س) نادرست بوده و غرب مدرن را معیار داوری قرار می‌دهد.

اما باید توجه داشت که هنر امام خمینی(س) فرارفتن از سیطره و هژمونی غرب است و به تعبیر سامی زبیده، امام خمینی چنان سخن می‌گوید که گویی غرب وجود ندارد.7 از این منظر تنها زمانی می‌توان اسلام‌گرایی معاصر را که امام خمینی(س) مصداق بارز آن است، درک کرد که از غرب مرکزیت‌زدایی شده باشد و غرب نیز همانند مرکزی بین دیگر مراکز باشد: منطق اسلام‌گرایی مستلزم منطقه‌ای شدن غرب و جادهی مجدد آن به عنوان مرکز در میان دیگر مراکز است. دیگر تلقی یک شکل‌بندی فرهنگی که فرهنگ‌های دیگر لزوماً در صدد تقلید از آن باشند، وجود ندارد. ظهور اسلام‌گرایی تنها در فضایی قابل فهم است که در آن غرب دیگر به عنوان مرکز مد نظر نباشد.8

مکتب سیاسی امام(س) از منظر رهبر انقلاب

شاید بتوان پس از شناسایی دال مرکزی گفتمان سیاسی امام خمینی(س)‌، جامع‌ترین توصیف را درباره‌ی مکتب سیاسی امام خمینی(س) در کلام رهبر انقلاب اسلامی بیابیم. آیت‌الله خامنه‌ای که شاگرد مبرّز امام خمینی(س) بوده و در مراحل انقلاب نیز همواره از یاران نزدیک و ملازمان خاص ایشان بوده است، در مراسم بزرگداشت ارتحال امام خمینی در 14 خرداد 1383 توصیف جامع و فراگیری از مکتب سیاسی امام خمینی(س) ارائه کردند. ایشان با اشاره به جایگاه امام خمینی(س) ‌در جهان معاصر، خطوط اساسی و برجسته‌ی مکتب سیاسی امام خمینی(س) را در 5‌‌ ویژگی اساسی اعلام کردند. آنچه در پی می‌آید گزیده‌ای است9 از عبارات رهبر انقلاب اسلامی که مستندات آن از کلام امام خمینی(س) پس از نقل دیدگاه‌‌های ایشان ذکر شده است:

1. پیوند معنویت و سیاست

«در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسی خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال می‌کرد، حتی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همه‌ی رفتارها و همه‌ی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور می‌زد. امام به اراده‌ی تشریعی پروردگار اعتقاد و به اراده‌ی تکوینی او اعتماد داشت و می‌دانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت می‌کند، قوانین و سنت‌های آفرینش یاور اوست.»

مستندات: امام خمینی(س) در نخستین نوشته‌های خویش بر مسأله‌ی پیوند دین و سیاست تأکید کرده‌اند. جدایی دین از سیاست از نظر ایشان فکری است که ابتدا از سوی بنی‌امیه در صدر اسلام و سپس از سوی استعمارگران مطرح شده است. استعمارگران «تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست، دین زندگی نیست، برای جامعه نظامات و قوانین ندارد، طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است.»10 ‌چنین شعاری از نظر امام خمینی(س)‌ شاخصه‌ی اسلام آمریکایی است. «اسلام آمریکایی این بود که ملاها باید بروند درسشان را بخوانند، چه کار دارند به سیاست، با صراحت لهجه می‌گفتند...»11

2. اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم

«شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیین‌کننده بودن اراده‌‌‌ی انسان. در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجه‌‌‌ی ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در اداره‌‌‌ی سرنوشت بشر و یک جامعه، آرای مردم باید نقش اساسی ایفا کند. مردم‌سالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما که از متن اسلام گرفته شده است مردم‌سالاری حقیقی است؛ مثل مردم‌سالاری آمریکایی و امثال آن، شعار و فریب و اغواگری ذهن‌های مردم نیست. مردم با رأی خود، با اراده‌‌ی خود، با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب می‌کنند. مسئولان خود را هم انتخاب می‌کنند. از طرف دیگر امام با اتکاء به قدرت رأی مردم معتقد بود با اراده‌ی پولادین مردم می‌شود در مقابل همه‌‌‌ی قدرت‌های متجاوز جهانی ایستاد و ایستاد.»

مستندات: سامی زبیده، تفکر سیاسی امام خمینی(س) را بدان جهت به عصر جدید متعلق می‌داند که مردم در آن نقش مهمی دارند.11 بارزترین نمونه‌های سخنان امام خمینی(س) را در باب نقش مردم می‌توان در این گزاره‌ی معروف دانست که «میزان رأی ملت است.»12 ایشان در جای دیگر ضمن تأکید بر ولایت فقیه اظهار کرده است: «تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است و در صدر اسلام تعبیر می‌شده به بیعت با ولی مسلمین.»13

3. نگاه بین‌المللی و جهانی امام خمینی(س)

«شاخص سوم از شاخص‌های مکتب سیاسی امام، نگاه بین‌المللی و جهانی این مکتب است. مخاطب امام در سخن و ایده‌ی‌‌ سیاسی خود بشریت است، نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را به‌دست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همه‌‌‌ی بشریت است. مکتب سیاسی امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را برای همه‌‌‌ی امت اسلامی و همه‌‌‌ی بشریت می‌خواهد. این رسالتی است بر دوش یک انسان مسلمان.»

‌مستندات: امام خمینی(س) در موارد مکرر بر پیام انقلاب اسلامی برای تمامی جهان و نیز الگو بودن آن برای تمامی مردم ستمدیده تأکید کرده‌اند. در کلامی می‌فرمایند: «امید است انقلاب اسلامی ملت بزرگ ما و پیروزی عظیم آنان بر دشمنان اسلام و مملکت راهنمایی برای سایر ملل ستمدیده و تحت سلطه قرار گیرد و با اتحاد و همبستگی، شرّ همه‌ی سلطه‌گران و بخصوص آمریکا را از خود کوتاه کرده در تحت تعالیم مقدسه‌ی اسلام، عظمت از دست رفته‌ی خود را باز یابند.»14 در جای دیگری نیز بر الگوگیری دیگر مسلمانان از مردم ایران اشاره کرده‌اند: «ملت‌های مسلمان از فداکاری مجاهدین ما در راه استقلال و آزادی و اهداف توسعه‌ی اسلام بزرگ الگو بگیرند و با پیوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشکنند و به سوی آزادگی و زندگی انسانی پیش بروند.»15

4. پاسداری از ارزش‌ها و ولایت فقیه

«شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزش‌هاست که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله‌‌ی ولایت‌فقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کرده‌اند مسأله‌‌ی ولایت‌فقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی کنند؛ برداشت‌های خلاف واقع و دروغ و خواسته‌ها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار.»

مستندات: ولایت فقیه در کانون تفکر سیاسی امام خمینی(س) قرار دارد. از نظر ایشان «ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن‌ها موجب تصدیق می‌شود و چندان به برهان احتیاج ندارد؛ به این معنا که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بی‌درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.16

5. عدالت اجتماعی

«عدالت اجتماعی یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همه‌‌‌ی برنامه‌های حکومت در قانونگذاری، در اجرا، در قضا باید عدالت اجتماعی و پر کردن شکاف‌های طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. این‌که ما بگوییم کشور را ثروتمند می‌کنیم یعنی تولید ناخالص ملی را بالا می‌بریم اما ثروت‌ها در گوشه‌‌ای به نفع یک عده انبار شود و عده‌‌ی کثیری هم از مردم دستشان خالی باشد، با مکتب سیاسی امام نمی‌سازد.»

مستندات: امام خمینی(س) هدف اساسی خود را برقراری عدالت اسلامی معرفی کرده‌‌‌اند. «عدالت اسلامی را می‌خواهیم در این مملکت برقرار کنیم ... یک همچو اسلامی که در آن عدالت باشد، اسلامی که در آن ظلم هیچ نباشد، اسلامی که در آن شخص اول با آن فرد آخر همه علی‌السواء در مقابل قانون باشند.»17 ‌در‌جای دیگر فرموده‌اند: «حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، عدل اسلامی را مستقر کنید. با عدل اسلامی همه و همه در آزادی و استقلال و رفاه خواهند بود.»18

پی‌نوشت‌ها:

1. میشل فوکو، انقلاب ایران روح جهان بیروح

2. David Howarth, Discourse, Buckingham, Open University As Press, 2000, 101-102.

3. دیوید هوارث، «گفتمان»، در: دیوید مارش و جری استوکر، روش و نظریه در علوم سیاسی، امیرمحمد حاج یوسفی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1378، صص 222 ‌ 195

4. امام خمینی، صحیفه امام، ج 10، ص 95

5. کاظم قاضی زاده و سعید ضیائیفر، اندیشه¬های فقهی ‌ سیاسی امام خمینی، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، 1377، 158

6. مهدی حایری، حکمت و حکومت، لندن، نشر شادی، 1375، 216

7. Sami Zubaidah, Islam, the people & the state, London‚ Routledge, 1989, P.33

8. بابی سعید، هراس بنیادین: اروپامداری و ظهور اسلام گرایی، غلامرضا جمشیدی‌ها و موسی عنبری، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1379، ص149

9. سخنرانی رهبر معظم انقلاب در سالگرد ارتحال امام خمینی ره در بهشت زهرا(س)، 14/3/1383

10. امام خمینی، ولایت فقیه، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چ 8، 1378، ص4

11. صحیفه امام، ج 18، ص 36

12. Sami Zubaidah, Ibid

13. برای نمونه هایی از سخن امام خمینی(ره) در مورد میزان رای مردم نک: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جایگاه مردم در نظام اسلامی: تبیان آثار موضوعی، تهران، موسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینی ره، تابستان 1379، ص 45  38

14. همان، ص 9

15. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی، تبیان دفتر پنجم، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ 5، 1374، ص 268

16. امام خمینی، ولایت فقیه، ص 3

17. همان، ج 9، ص 425

18. همان، ج 7، ص 115


حجت‌الاسلام دکتر غلام‌رضا بهروزی لک/ استادیار علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ  و نشر آثار حضرت آیت الله سید علی خامنه ای

 

بدون تردید نام امام خمینی‌(س) با تاریخ معاصر جهان آمیخته و به‌ویژه برای مسلمانان نامی آشنا و محبوب است. امام خمینی مرد قرن و احیاگر میراث عظیم اسلامی در جهان امروز است. به‌رغم سیطره‌ی تمدن غربی بر جهان امروز و شیفتگی بسیاری به زرق و برق آن، امام خمینی(س) راه جدیدی را برای انسان امروز ارائه کرده و به تعبیر میشل فوکو1، منادی معنویت و روحی جدید برای جهان بی‌روح در عصر حاضر گردید.

روش بررسی اصول فکر سیاسی امام(س)

راه‌های مختلفی برای شناسایی آرا و اندیشه‌های سیاسی یک اندیشمند وجود دارد. یک راه مناسب برای شناخت امام خمینی(س)، شناسایی اصول مکتب سیاسی ایشان است. مکتب سیاسی عبارت است از منظومه‌ی دیدگاه‌‌ها و آرای یک اندیشمند یا اندیشمندانی که یک دیدگاه نظام‌مند درباره‌ی عرصه‌ی سیاست عرضه می‌کنند. شاید بتوان راه دقیق‌تر دیگری را نیز در این باب، تحلیل گفتمان اندیشه و عمل امام خمینی(س) بدانیم. در این نوشتار سعی خواهد شد با روش تحلیل گفتمانی مکتب سیاسی امام خمینی(س) را بررسی و در عمل به گونه‌ای بین2 روش مکتب‌شناسی و تحلیل گفتمان ترکیب کنیم.

در یک تعریف اجمالی گفتمان عبارت است از مجموعه‌‌‌‌‌ای از احکام، گزاره‌ها و نشانه‌ها که سازنده‌ی یک نظام معنایی متمایز از دیگر گفتمان‌ها هستند. گفتمان‌ها در واقع منظومه‌های از معانی هستند که در آن‌ها نشانه‌ها با توجه به تمایزی که با یکدیگر دارند هویت و معنا می‌یابند. گفتمان‌ها تصور و فهم ما از واقعیت و جهان را شکل می‌دهند.2 در عمل این چگونگی مفصل‌بندی نشانه‌ها در یک گفتمان است که نظام معنایی گفتمان را شکل می‌‌دهد. همان‌گونه که هوارث معتقد است: «مفصل‌بندی به گردآوری عناصر مختلف و ترکیب آن‌ها در هویتی نو» می‌پردازد.3 ‌عنصر اساسی در هر مفصل‌بندی گفتمانی نیز «دالّ برتر» است. دالّ برتر عبارت است از نشانگان مرکزی یک گفتمان که همانند یک میدان مغناطیسی، دیگر مفاهیم و نشانگان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.

جمهوری اسلامی، دالّ مرکزی مکتب سیاسی امام(س)

بر این اساس می‌‌توان مهم‌ترین مفاهیم و نشانگان بکار گرفته شده در مکتب سیاسی امام خمینی(س)‌ و دال مرکزی آن را شناخت و به اصول مکتب سیاسی ایشان پی برد. مهم‌ترین نوآوری و کانون مکتب سیاسی امام خمینی(س) را می‌توان ترکیب سنت دیرپای شیعی با یافته‌های عقلانی دنیای جدید دانست. نوآوری اساسی امام خمینی(س) را ضمن احیای نظریه‌ی ولایت فقیه در برابر سیطره‌ی تفکر مدرنیسم غربی باید در طرح و ترکیب برخی عناصر فکری جدید همانند جمهوریت‌خواهی و تأکید بر نقش مردم و قانون اساسی و انتخابات در نظریه‌ی ولایت فقیه بدانیم. تأکید امام خمینی(س)‌ در آستانه‌ی انقلاب اسلامی در ایران بر «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر4 کانون نظریه‌ی سیاسی امام خمینی(س) را شکل می‌دهد. از این جهت، دال برتر و مرکزی مفصل‌بندی گفتمان سیاسی امام خمینی(س) را می‌‌توان همان «جمهوری اسلامی» بدانیم که اسلامیت محتوای آن و جمهوریت شکل آن است.

تجلی اسلامیت نظام، همان نظریه‌ی ولایت فقیه است که ایشان به صورت اجمالی آن را ابتدا در کشف‌الاسرار در سال 1323، سپس در مباحث فقه استدلالی و فتوای خود مطرح کردند که به ترتیب در مبحث اجتهاد و تقلید کتاب الرسائل و مبحث امر به معروف و نهی از منکر کتاب تحریرالوسیله و بحث ولایت فقیه کتاب البیع آمده است. در مرحله‌ی سوم و در نیمه‌ی دوم سال 1358 به‌طور پراکنده در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های مختلف به عنوان دفاع از تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است. در مرحله‌ی چهارم، مجموعه اظهارنظرهای امام درباره‌ی محدوده‌ی اختیارات و شرایط ولی‌امر طی چند نامه و سخنرانی از زمستان 1366 تا یک ماه قبل از رحلت ایشان آمده است. عموم این نامه‌ها در جواب استفتائات یا اشکالات طرح شده از سوی مسئولان عالی‌رتبه‌ی نظام اسلامی بوده است.5

مرکزیت‌زدایی از غرب

بدیهی است نشانه‌ی جمهوریت در آموزه‌ی جمهوری اسلامی معنای خاصی در مفصل‌بندی گفتمانی امام خمینی(س) دارد که از گفتمان مدرنیسم متفاوت است. غرب مدرن براساس آموزه‌هایی چون اومانیسم، سکولاریسم، عقلانیت خودبنیاد و قرائت کلان پیشرفت، تفسیری از جمهوریت ارائه کرده است که در آن تمامی مشروعیت نظام سیاسی از قرارداد اجتماعی و خواسته‌های بشری نشأت گرفته و دین و آموزه‌های الهی در آن کاملاً از عرصه‌ی سیاسی کنار گذاشته شده‌اند. غرب با سیطره‌ی فکری و تمدنی و تحمیل دیدگاه‌‌های خویش بر دیگران به‌ویژه بر ملل جهان اسلام، چنین وانمود کرده است که معنا و مفهومی متفاوت برای جمهوریت وجود ندارد و تنها معنای صحیح آن همان قرائت غربی آن است. از این رو برخی نیز در کشور ما هنگام طرح این نظریه توسط امام خمینی(س) تحت تأثیر نگرش غربی بر تناقض‌آمیز بودن آن اعتقاد داشته‌اند.6 اما چنین تفسیری از میراث سیاسی امام خمینی(س) نادرست بوده و غرب مدرن را معیار داوری قرار می‌دهد.

اما باید توجه داشت که هنر امام خمینی(س) فرارفتن از سیطره و هژمونی غرب است و به تعبیر سامی زبیده، امام خمینی چنان سخن می‌گوید که گویی غرب وجود ندارد.7 از این منظر تنها زمانی می‌توان اسلام‌گرایی معاصر را که امام خمینی(س) مصداق بارز آن است، درک کرد که از غرب مرکزیت‌زدایی شده باشد و غرب نیز همانند مرکزی بین دیگر مراکز باشد: منطق اسلام‌گرایی مستلزم منطقه‌ای شدن غرب و جادهی مجدد آن به عنوان مرکز در میان دیگر مراکز است. دیگر تلقی یک شکل‌بندی فرهنگی که فرهنگ‌های دیگر لزوماً در صدد تقلید از آن باشند، وجود ندارد. ظهور اسلام‌گرایی تنها در فضایی قابل فهم است که در آن غرب دیگر به عنوان مرکز مد نظر نباشد.8

مکتب سیاسی امام(س) از منظر رهبر انقلاب

شاید بتوان پس از شناسایی دال مرکزی گفتمان سیاسی امام خمینی(س)‌، جامع‌ترین توصیف را درباره‌ی مکتب سیاسی امام خمینی(س) در کلام رهبر انقلاب اسلامی بیابیم. آیت‌الله خامنه‌ای که شاگرد مبرّز امام خمینی(س) بوده و در مراحل انقلاب نیز همواره از یاران نزدیک و ملازمان خاص ایشان بوده است، در مراسم بزرگداشت ارتحال امام خمینی در 14 خرداد 1383 توصیف جامع و فراگیری از مکتب سیاسی امام خمینی(س) ارائه کردند. ایشان با اشاره به جایگاه امام خمینی(س) ‌در جهان معاصر، خطوط اساسی و برجسته‌ی مکتب سیاسی امام خمینی(س) را در 5‌‌ ویژگی اساسی اعلام کردند. آنچه در پی می‌آید گزیده‌ای است9 از عبارات رهبر انقلاب اسلامی که مستندات آن از کلام امام خمینی(س) پس از نقل دیدگاه‌‌های ایشان ذکر شده است:

1. پیوند معنویت و سیاست

«در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسی خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال می‌کرد، حتی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همه‌ی رفتارها و همه‌ی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور می‌زد. امام به اراده‌ی تشریعی پروردگار اعتقاد و به اراده‌ی تکوینی او اعتماد داشت و می‌دانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت می‌کند، قوانین و سنت‌های آفرینش یاور اوست.»

مستندات: امام خمینی(س) در نخستین نوشته‌های خویش بر مسأله‌ی پیوند دین و سیاست تأکید کرده‌اند. جدایی دین از سیاست از نظر ایشان فکری است که ابتدا از سوی بنی‌امیه در صدر اسلام و سپس از سوی استعمارگران مطرح شده است. استعمارگران «تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست، دین زندگی نیست، برای جامعه نظامات و قوانین ندارد، طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است.»10 ‌چنین شعاری از نظر امام خمینی(س)‌ شاخصه‌ی اسلام آمریکایی است. «اسلام آمریکایی این بود که ملاها باید بروند درسشان را بخوانند، چه کار دارند به سیاست، با صراحت لهجه می‌گفتند...»11

2. اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم

«شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیین‌کننده بودن اراده‌‌‌ی انسان. در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجه‌‌‌ی ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در اداره‌‌‌ی سرنوشت بشر و یک جامعه، آرای مردم باید نقش اساسی ایفا کند. مردم‌سالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما که از متن اسلام گرفته شده است مردم‌سالاری حقیقی است؛ مثل مردم‌سالاری آمریکایی و امثال آن، شعار و فریب و اغواگری ذهن‌های مردم نیست. مردم با رأی خود، با اراده‌‌ی خود، با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب می‌کنند. مسئولان خود را هم انتخاب می‌کنند. از طرف دیگر امام با اتکاء به قدرت رأی مردم معتقد بود با اراده‌ی پولادین مردم می‌شود در مقابل همه‌‌‌ی قدرت‌های متجاوز جهانی ایستاد و ایستاد.»

مستندات: سامی زبیده، تفکر سیاسی امام خمینی(س) را بدان جهت به عصر جدید متعلق می‌داند که مردم در آن نقش مهمی دارند.11 بارزترین نمونه‌های سخنان امام خمینی(س) را در باب نقش مردم می‌توان در این گزاره‌ی معروف دانست که «میزان رأی ملت است.»12 ایشان در جای دیگر ضمن تأکید بر ولایت فقیه اظهار کرده است: «تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است و در صدر اسلام تعبیر می‌شده به بیعت با ولی مسلمین.»13

3. نگاه بین‌المللی و جهانی امام خمینی(س)

«شاخص سوم از شاخص‌های مکتب سیاسی امام، نگاه بین‌المللی و جهانی این مکتب است. مخاطب امام در سخن و ایده‌ی‌‌ سیاسی خود بشریت است، نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را به‌دست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همه‌‌‌ی بشریت است. مکتب سیاسی امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را برای همه‌‌‌ی امت اسلامی و همه‌‌‌ی بشریت می‌خواهد. این رسالتی است بر دوش یک انسان مسلمان.»

‌مستندات: امام خمینی(س) در موارد مکرر بر پیام انقلاب اسلامی برای تمامی جهان و نیز الگو بودن آن برای تمامی مردم ستمدیده تأکید کرده‌اند. در کلامی می‌فرمایند: «امید است انقلاب اسلامی ملت بزرگ ما و پیروزی عظیم آنان بر دشمنان اسلام و مملکت راهنمایی برای سایر ملل ستمدیده و تحت سلطه قرار گیرد و با اتحاد و همبستگی، شرّ همه‌ی سلطه‌گران و بخصوص آمریکا را از خود کوتاه کرده در تحت تعالیم مقدسه‌ی اسلام، عظمت از دست رفته‌ی خود را باز یابند.»14 در جای دیگری نیز بر الگوگیری دیگر مسلمانان از مردم ایران اشاره کرده‌اند: «ملت‌های مسلمان از فداکاری مجاهدین ما در راه استقلال و آزادی و اهداف توسعه‌ی اسلام بزرگ الگو بگیرند و با پیوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشکنند و به سوی آزادگی و زندگی انسانی پیش بروند.»15

4. پاسداری از ارزش‌ها و ولایت فقیه

«شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزش‌هاست که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله‌‌ی ولایت‌فقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کرده‌اند مسأله‌‌ی ولایت‌فقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی کنند؛ برداشت‌های خلاف واقع و دروغ و خواسته‌ها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار.»

مستندات: ولایت فقیه در کانون تفکر سیاسی امام خمینی(س) قرار دارد. از نظر ایشان «ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن‌ها موجب تصدیق می‌شود و چندان به برهان احتیاج ندارد؛ به این معنا که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بی‌درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.16

5. عدالت اجتماعی

«عدالت اجتماعی یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همه‌‌‌ی برنامه‌های حکومت در قانونگذاری، در اجرا، در قضا باید عدالت اجتماعی و پر کردن شکاف‌های طبقاتی، مورد نظر و هدف باشد. این‌که ما بگوییم کشور را ثروتمند می‌کنیم یعنی تولید ناخالص ملی را بالا می‌بریم اما ثروت‌ها در گوشه‌‌ای به نفع یک عده انبار شود و عده‌‌ی کثیری هم از مردم دستشان خالی باشد، با مکتب سیاسی امام نمی‌سازد.»

مستندات: امام خمینی(س) هدف اساسی خود را برقراری عدالت اسلامی معرفی کرده‌‌‌اند. «عدالت اسلامی را می‌خواهیم در این مملکت برقرار کنیم ... یک همچو اسلامی که در آن عدالت باشد، اسلامی که در آن ظلم هیچ نباشد، اسلامی که در آن شخص اول با آن فرد آخر همه علی‌السواء در مقابل قانون باشند.»17 ‌در‌جای دیگر فرموده‌اند: «حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، عدل اسلامی را مستقر کنید. با عدل اسلامی همه و همه در آزادی و استقلال و رفاه خواهند بود.»18

پی‌نوشت‌ها:

1. میشل فوکو، انقلاب ایران روح جهان بیروح

2. David Howarth, Discourse, Buckingham, Open University As Press, 2000, 101-102.

3. دیوید هوارث، «گفتمان»، در: دیوید مارش و جری استوکر، روش و نظریه در علوم سیاسی، امیرمحمد حاج یوسفی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1378، صص 222 ‌ 195

4. امام خمینی، صحیفه امام، ج 10، ص 95

5. کاظم قاضی زاده و سعید ضیائیفر، اندیشه¬های فقهی ‌ سیاسی امام خمینی، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، 1377، 158

6. مهدی حایری، حکمت و حکومت، لندن، نشر شادی، 1375، 216

7. Sami Zubaidah, Islam, the people & the state, London‚ Routledge, 1989, P.33

8. بابی سعید، هراس بنیادین: اروپامداری و ظهور اسلام گرایی، غلامرضا جمشیدی‌ها و موسی عنبری، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1379، ص149

9. سخنرانی رهبر معظم انقلاب در سالگرد ارتحال امام خمینی ره در بهشت زهرا(س)، 14/3/1383

10. امام خمینی، ولایت فقیه، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چ 8، 1378، ص4

11. صحیفه امام، ج 18، ص 36

12. Sami Zubaidah, Ibid

13. برای نمونه هایی از سخن امام خمینی(ره) در مورد میزان رای مردم نک: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جایگاه مردم در نظام اسلامی: تبیان آثار موضوعی، تهران، موسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینی ره، تابستان 1379، ص 45  38

14. همان، ص 9

15. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی، تبیان دفتر پنجم، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ 5، 1374، ص 268

16. امام خمینی، ولایت فقیه، ص 3

17. همان، ج 9، ص 425

18. همان، ج 7، ص 115

حجت‌الاسلام دکتر غلام‌رضا بهروزی لک/ استادیار علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ  و نشر آثار حضرت آیت الله سید علی خامنه ای

 

. انتهای پیام /*