پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۴۱۱ / سید محمود صادقی

قرآن؛ کتاب دعوت

۱.  ذات مقدس حق عمیق ترین حقایق هستی را در جامه ی «احسن الحدیث» در اختیار بشر نهاده است. جایگاه مهم و محوری مصحَف شریف، در سپهر اندیشه و فکر اسلامی و دینی، و نیز نقش مؤثر آن در شکل دهی ساختار فکری اندیشمند مسلمان، تأمل و تفکر درباره جایگاه این کتاب آسمانی را در اندیشه امام خمینی (در قامت مهم ترین احیاگر اندیشه اسلامی در قرن چهاردهم) لازم و ضروری می سازد.
در نظر نگارنده این سطور امام خمینی، مسیر احیای اندیشه اسلامی را نیز در نگاه به قرآن پی می گیرد. چنان که قرآن کریم خود نیز به این نقش و جایگاه خود توجه می دهد: «یأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحُییکُمْ» (انفال ۲۴).
به این ترتیب امام خمینی (قدس سره) قرآن را کتاب «دعوت» می بیند که مردمان را به احیاء فرامی خواند؛ چنان که به صراحت، جنبه ی اعجاز قرآن را از سنخ اعجاز دیگر پیامبران صاحب عزم(علیهم السلام) جدا می داند. به این معنا که عصای موسوی و دم عیسوی، تنها برای اثبات صدق نبوت موسی و عیسی تجلی یافته اند؛ لیکن قرآن جایگاهی فراتر و برتر دارد که همان دعوت است: «صاحب این کتاب سکّاکی و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد؛ سیبویه و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد؛ مسعودی و ابن خلّکان نیست تا در اطراف تاریخ عالم بحث کند؛ این کتاب چون عصای موسی و ید بیضای آن سرور، یا دمِ عیسی که احیاء اموات می کرد نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبی اکرم آمده باشد؛ بلکه این صحیفه الهیه کتاب احیاء قلوب به حیوه ابدی علم و معارف الهیه است؛ این کتاب خدا است و به شئون الهیه جلّ و علا دعوت می کند.» (آداب الصلاه ۱۹۴)
۲. امام خمینی (قدس سره) البته به این نکته التفات دارد که دعوت این صحیفه الهی به احیای قلوب و حیات ابدی، تنها از راه تهذیب نفس و تزکیه باطن میسور است؛ به این معنا که برای رسیدن «معرفت الله» و فهم و درک معارف الهی، و به تعبیر خود ایشان «احیای قلوب به حیات ابدی علم»، باید از همه نقائص که موجب ضعفِ روح و جان آدم می شود، گریخت و از حضیض مراتب حیوانی به اوج کمال انسانی باریافت؛ به همین دلیل امام محتوای دعوت صحیفه حق را به این صورت تقریر می کند: «و دیگر از مقاصد و مطالب آن [قرآن]، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت، و بالجمله، کیفیت سیر و سلوک الی اللَّه [است].» (آداب الصلاه، ص ۱۸۶).
این نکته البته ناگفته نیست و همه آنان که اندک آشنایی با امام و اندیشه های ایشان دارند، به نیکی دریافته اند که در نظر امام قرآن کتابی است «انسان ساز»! که در پی تربیت همه ابعاد وجودی انسان تنزّل یافته است. امام همواره بر این نکته انگشت می نهادند که هدف غایی حرکت انبیاء انسان سازی است و قرآن در قامت کتابی مهیمن بر رسالات همه انبیاء پیشین به انسان سازی و احیاء «حیات طیبه انسانی» دعوت می کند؛ لیکن نکته مهم در این بین آن است که در نظر امام روش قرآن در دعوت به حیات طیبه چگونه تحلیل می شود. در حقیقت نکته محوری در این فصل از این نوشته آن است که بدانیم، روش قرآن در دعوت به «حیات» چیست و امام خمینی که قرآن را کتاب دعوت می خواند، خود چه تحلیلی از روش دعوت قرآن ارائه می کند؛ به خصوص آن که قرآن کریم به حکم آن که با «رحمه للعالمین» همراه گشته و به «کافه للناس» نازل شده، باید دعوتی همه نگر را ارائه کند؛ امام خمینی با التفات به این نکته می نویسد: «و چون این کتاب شریف برای سعادت جمیع طبقات و قاطبه سلسه بشر است، و این نوع انسانی در حالات قلوب و عادات و اخلاق و ازمنه و امکنه مختلف هستند، همه را نتوان به یک طور دعوت کرد؛ ای بسا نفوسی که برای اخذ تعالیم به صراحت لهجه و القاء اصل مطلب به طور ساده حاضر نباشند و از آن متأثر نگردند؛ اینها را باید به طور ساختمان دماغ آنها دعوت کرد و مقصد را به آنها فهمانید. و بسا نفوسی که با قصص و حکایات و تواریخ سر و کار ندارند و علاقمند به لبّ مطالب و لباب مقاصدند؛ اینها را نتوان با دسته اول در یک ترازو گذاشت. ای بسا قلوب که با تخویف و انذار متناسبند؛ و قلوبی که با وعده و تبشیر سر و کار دارند. از این جهت است که این کتاب شریف به اقسام مختلفه و فنون متعدده و طرق متشتّته مردم را دعوت فرموده؛ و چنین کتابی را تکرار حتم و لازم است.» (آداب الصلاه، ۱۸۷)
چنان که روشن است امام خمینی «تکرار» را مسئله لازم در چنین دعوت فخیمی معرفی می کند؛ امام البته به این نکته توجه دارد که «تکرار»، افزون بر آن که می تواند بر فصاحت کلام و بلاغت آن خلل وارد آورد، موجب کسالت در روح و جان مخاطب می گردد؛ از این رو بر این نکته تأکید می کند که «دعوت» برای تأثیر، به تکرار ناگزیر است؛ لیکن خدای متعال برای دوری از آفت کسالت چاره اندیشیده است: «دعوت و موعظه بی تکرار و تفنن، از حدّ بلاغت خارج، و آنچه متوقّع از آن است، که تأثیر در نفوس باشد، بی تکرار از آن حاصل نشود. مع الوصف، در این کتاب شریف قضایا به طوری شیرین اتفاق افتاده که تکرار آن انسان را کسل نکند؛ بلکه در هر دفعه که اصل مطلب را تکرار کند، خصوصیات و لواحقی در آن مذکور است که در دیگران نیست؛ بلکه در هر دفعه یک نکته مهمه عرفانی یا اخلاقی را مورد نظر قرار داده و قضیه را در اطراف آن چرخ می دهد.» (آداب الصلاه، ۱۸۷-۱۸۸)
۳. چنان که گذشت اساس دعوت قرآن «احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهی» است؛ به این بیان قرآن در دعوت به معرفت الله و رساندن انسان به کمال انسانی و انسان سازی که از مسیر تهذیب نفوس می گذرد، به اصلاح فرد و در پی آن اصلاح جامعه نظر دارد. در نظر امام «دعوت به صراط مستقیم» که نخستین گام در معارف قرآنی است، با همین رویکرد ارائه شده است. این نکات در بسیاری سخنان ایشان آمده است که این فراز، مشتِ نمونه ی خروار است: «قرآن کتابی است برای انسان سازی، در تمام مراحلی که انسان طی می کند، قرآن در همه مراحلش دعوت دارد و راه دارد. و تمام قصه هایی که در قرآن نقل شده است- گاهی هم تکرار شده است، برای این بوده است که مسأله اهمیت داشته است- این قصه ها راهنمای مردم بوده است و برای تهذیب بوده است. قرآن کتاب احکام نیست؛ کلیات را، کلیات احکام را، اصولش را ذکر فرموده است [آن] هم نه به طور تمام آن. قرآن کتاب دعوت است و کتاب اصلاح یک جامعه است» (صحیفه امام، ج ۱۵، ص۵۰۴).
۴. امام خمینی البته دعوت به اصلاح جامعه را نیز با رویکردی خاص دنبال می کند؛ در حقیقت در نظر ایشان، دعوت در قرآن دعوتی شخصی میان یک فرد مسلمان و ذات مقدس حق نیست؛ نگارنده این سطور بر این باور است که امام در پس همه وظایف شخصی (که به صورت تعبدی و توسلی در رابطه بین بنده و خدا تعریف می شود) معنایی اجتماعی و به تعبیری سیاسی نهفته می بیند. این نکته البته در حیات عبادی، سیاسی و اجتماعی امام نمایان است؛ لیکن افزون بر آن در برخی سخنان ایشان به صراحت آمده است: «دعوت های قرآن، هم در مکه مکرمه و هم در مدینه مشرفه دعوت های شخصی بین فرد و خدای تبارک و تعالی نبود. می شود گفت که بی استثنا دعوت های خدا حتی در آن چیزهایی که وظایف شخصی افراد است، روابط شخصی افراد است بین خود و خدا، از معنای اجتماعی و سیاسی برخوردار است.» (صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۴۲۱-۴۲۲)
امام البته معتقد است که قرآن در دعوت خود، پس از معنویات، اقامه عدل را هدف قرار داده است و اساساً علت محوری تشکیل حکومت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) اقامه عدل بوده است. در حقیقت مصلحت اجتماعی اسلام در گستره و نفوذ اقامه عدل است: «اسلام برای یک کشور، برای چند کشور، برای یک طایفه، حتی برای مسلمین نیست. اسلام برای بشر آمده است. خطاب های اسلام «یا أیها الناس» است. گاهی «یا ایها المؤمنون» و یا «یا ایها الناس» است. و همه بشر را اسلام می خواهد زیر پوشش عدل خودش قرار بدهد» (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۲۹۵) ناگفته نیست که قرآن در دعوت خود افزون بر آنچه گذشت، مؤلفه های دیگری را هم در نظر دارد؛ چنان که مسئله وحدت اجتماعی اسلام، برادری و برابری و ... را می توان در عناوین دعوت جای داد و اتفاق آن که امام خمینی نیز به این مولفه ها توجه بسیاری دارد؛ لیکن کوتاهی مجال این نوشته ما را از پردازش به آن باز می دارد. 

. انتهای پیام /*