بررسی روند همراهی جبهه ملی با انقلاب اسلامی از فضای باز سیاسی تا دیدار با امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): ملائی توانی، علی رضا؛ باوریان، فریده

چکیده

از آنجا که جبهه ملی در دوران دوکابینه‌ پرتحول جمشید آموزگار و جعفر شریف امامی، همچنان به مشی پیشین خود، یعنی مبارزه‌ پارلمانتاریستی در چهارچوب قانون‌ اساسی‌ وفادار مانده بود و این شیوه، هم با مشی رهبری نهضت تعارض داشت و هم با فضای ملتهب و انقلابی کشور سازگار نبود، در ادامه مشی خود، دست خوش تردید و اختلاف نظر شد و دوجریان‌ اصلی از متن آن ظهور کرد: بخشی از این جریان به همراهی با امام خمینی (س) پرداخت و بخشی دیگر در کنار شاه قرار گرفت و به مخالفت با انقلاب پرداخت که این مقاله‌ درصدد‌ بررسی این تحول است.

مقدمه

در اواخر سال ۱۳۵۵، شاه باتوجه به وضعیت داخلی و بین المللی ایران به این واقعیت‌ پی‌ برد که دیگر نمی تواند چون گذشته با تکیه بر سرنیزه، سلطنت کند و ناگزیر باید سیاست تازه و مبتکرانه ای در پیش گیرد، بنابراین با موقع شناسی معمول خود، همزمان‌ با‌ اعلام‌ ریاست جمهوری کارتر و طرح سیاست‌ حقوق‌ بشر‌ وی، فضای باز سیاسی را اعلام کرد.

در این زمان، باگذر از سال ۱۳۵۵ به سال ۱۳۵۶ کاملا مشهود بود که‌ در‌ مقایسه‌ با سال های گذشته، جو تازه ای بر‌ کشور‌ حاکم شده؛ رفتار با مخالفان و ناراضیان سیاسی به طور محسوسی بهبود یافته و تغییرات چشمگیری در وضعیت زندانیان سیاسی پدید‌ آمده‌ است‌.

افزون براین، به دنبال این تغییرات، آزادی بیان و قلم، تحول‌ چشمگیری در این فضا پدید آورده بود که بارزترین نمود آن، انتشار نامه های سرگشاده به شاه با‌ امضای‌ وکلا‌، نویسندگان، دانشگاهیان و رهبران احزاب سیاسی «غیرقانونی» چون گروه های وابسته به‌ جبهه‌ ملی بود. (سولیوان و پارسونز، ۱۳۷۵: ۳۲۲)

با توجه به آنچه گفته شد، این مقاله درصدد است‌ با‌ بهره‌ گیری از روش کتابخانه ای، به ارزیابی نقش و عملکرد جبهه ملی در‌ جریان‌ رویدادهای‌ منتهی به انقلاب و مشخصا در دوران دوکابینه پرتحول جمشید آموزگار و جعفر شریف امامی بپردازد‌ و سرانجام‌ روند‌ همراهی و همکاری آن را با انقلاب اسلامی به گفت وگو بگذارد. این مسئله از‌ مسایل‌ مهم فراروی جبهه ملی بود که سرانجام منجر به بروز دودستگی و شکاف در‌ صف‌ نسبتا‌ واحد این جبهه شد. بنابراین، پژوهش حاضر می کوشد به این پرسش ها پاسخ‌ دهد‌ که جبهه ملی چهارم در چه فضایی و چگونه فعالیت های سیاسی خود را‌ از‌ سر‌ گرفت؟ ترکیب درونی جبهه ملی چهارم چگونه بود؟ این جبهه با شاه و کابینه های پس از‌ هویدا‌ چگونه تعامل کرد؟ چه عاملی در برخورد با پدیدٔە انقلاب اسلامی سبب انشعاب‌ درون‌ جبهه‌ ملی را فراهم ساخت؟ چرا بخشی از جریان جبهه ملی به انقلاب پیوست؟

سران جبهۀ‌ ملی‌ و انتشار‌ نامه های سرگشاده

به دنبال گسترش فضای باز سیاسی، در نه ماه‌ آخر‌ سال ۱۳۵۶، چندین نامه سرگشاده از طرف هواداران مصدق و یا از سوی فعالان سیاسی معترض خطاب‌ به‌ شاه و نخست وزیر انتشار یافت و در همه آنها نسبت به اوضاع خفقان‌ بار‌ کشور اعتراض شده بود. صدور این نامه‌ ها‌ واکنشی‌ به ناکافی بودن میزان آزادی های سیاسی‌ اعطا‌ شده بود. (نجاتی، ۱۳۷۷: ۲ / ۳۵۸) البته انتقادهای مطرح شده از رژیم در همه‌ این‌ نامه ها بسیار ملایم بود‌ و در‌ آنها نشانی‌ از‌ خواسته‌ های انقلابی، همچون استعفای شاه، الغای‌ سلسله‌ پهلوی، دگرگونی بنیادین وضع موجود و مخاطب قراردادن توده ها یافت نمی شد‌. (گاز‌ یورسکی، ۱۳۷۱: ۳۵۸)

علت این امر‌ در درجه اول این‌ بود‌ که هیچ یک از روحانیان‌ انقلابی‌ و معترض، به نگارش نامه های سرگشاده اقدام نکردند. لذا بیشتر نگارندگان نامه ها‌ از‌ رهبران و اعضای پیشین جبهه ملی‌ بودند‌ که‌ طبیعتا طرح درخواست‌ های‌ براندازانه، نه در مرام‌ و رویه‌ سیاسی آنها می گنجید و نه به نتیجه آن امید داشتند. باید گفت که آنان‌ در‌ این زمان، طرح این درخواست های‌ براندازانه‌ را زودرس‌ و بی‌ حاصل‌ می دانستند و معتقد بودند‌ که هنوز زمینه اجتماعی برای طرح این درخواست ها فراهم نیامده و ممکن است طرح آنها‌ به‌ عنوان یک حرکت افراطی، نتیجه معکوس‌ دهد‌ و بهانه‌ برای‌ سرکوب‌ مخالفان را فراهم‌ آورد‌.

از مهم ترین نامه های انتشاریافته در این دوره، می توان به نامه سه نفرٔە سنجابی‌، فروهر‌ و بختیار‌ اشاره کرد که درواقع، حکایت از پیشگامی‌ جبهه‌ ملی‌ در‌ میان‌ مبارزان‌ داخلی رژیم به استثنای مشی انقلابی امام خمینی (س) در خارج از کشور داشت. اما در این نامه به اقتضای مشی سیاسی جبهه ملی و شرایط شکنندٔە حاکم بر‌ کشور تنها یک رشته انتقادهای آرام نسبت به عملکرد نظام پهلوی مطرح شده بود.

این نامه به طور مشخص، دارای دو وجه متفاوت بود: در وجه سلبی، نسبت به مسایلی‌ چون‌ شکست اصلاحات شاه، عدم احترام به حقوق بشر، تورم و برباددادن سرمایه نفت مملکت توسط شاه، انتقاد و در وجه ایجابی، اجرای کامل قانون اساسی، آزادی زندانیان و تبعیدشدگان سیاسی، آزادی اجتماعات‌ و مطبوعات‌ و برگزاری انتخابات آزاد درخواست شده بود.

این نامه که بعدا سنگ بنای احیای جبهه ملی چهارم شد و مرزبندی آنان را از سایر اصلاح‌ گران‌ منتقد شاه مشخص کرد، (بی‌ نا‌، ۱۳۷۹: ۱۳) بلافاصله پس از انتشار در داخل کشور، در میان طبقات متوسط جدید که دارای تمایلات اصلاح گرایانه بودند بسیار مؤثر افتاد و در‌ محافل‌ سیاسی خارج از ایران‌ نیز‌ به عنوان اعتراض آشکار ایرانیان نسبت به حکومت، تلقی گردید؛ به طوری که روزنامه «لوموند» فرانسه آن را به عنوان یک واقعه بنیادی در تاریخ اخیر ایران معرفی کرد. (بازرگان‌، ۱۳۸۰‌: ۸۹)

به گفته «داریوش فروهر»، افراد جبهه ملی، این نامه را به وسیله آیت الله ربانی شیرازی خدمت امام در نجف فرستادند که مورد تأیید ایشان قرار گرفت (بی نا‌، ۱۳۷۷‌: ۳۶۶) و امام‌ نیز در ضمن سخنرانی ۱۰ آبان ۱۳۵۶ با اشاره به نامه مذکور در فضای باز سیاسی اظهار‌ داشتند:

امروز یک فرجه پیدا شده است... بنویسند، اعتراض کنند، الان‌ نویسنده‌ های‌ احزاب دارند می نویسند، اعتراض می کنند،... شما هم... اشکالاتتان را بنویسید... خوب ما دیدیم که چندین ‌‌نفر‌ اشکال کردند و ]اعتراض [ کردند و همه حرف ها، بسیاری از حرف ها را زدند‌ و امضا‌ کردند‌ و کسی هم کارشان نداشت. فرصتی است این؛ این فرصت را نگذارید از دست برود.... (صحیفه امام، ج ۳، ص ۲۵۱-۲۵۲)

باید گفت انتشار این نامه، سرآغاز نگارش یک رشته نامه‌ های دیگر به قلم‌ عده‌ ای از شاعران، نویسندگان، به خصوص وابستگان جبهه ملی چون حسن نزیه، عبدالکریم لاهیجی، هدایت الله متین دفتری و... بود. درپی این تحرکات بود که امکان سازماندهی و تشکیل مجدد چهارده حزب و جمعیت‌ سیاسی طی یک سال فراهم آمد. البته عمده مؤسسان این احزاب، نیروهای مرتبط با جبهه ملی بودند. ازجمله این احزاب می توان به جمعیت حقوقدانان ایرانی، کمیته ایرانی دفاع از آزادی‌ و حقوق‌ بشر، نهضت رادیکال، نهضت آزادی، جبهه ملی چهارم و... اشاره کرد. (بی نا، ۱۳۵۷الف: ۲؛ بی نا، ۱۳۵۷ب: ۴) تشکیل جبهۀ ملی چهارم در میان احزاب این دوره، جبهه ملی چهارم یکی از‌ قدیمی‌ ترین و بانفوذترین گروه هایی بود که در فضای باز سیاسی، تحت تأثیر سیاست حقوق بشر دموکرات ها در آمریکا، پس از یک وقفه سیزده ساله، دورٔە چهارم حیات سیاسی‌ خود‌ را در ۲۸ آبان ۱۳۵۶ تحت عنوان «اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران» با همکاری سه حزب «ایران» به رهبری شاپور بختیار، «ملت ایران» به رهبری داریوش فروهر و «جامعه سوسیالیست‌ های‌ نهضت‌ ملی ایران» تحت رهبری رضا‌ شایان‌ آغاز‌ کرد. (بی ‌نا، ۱۳۵۷ب: ۴) این جبهه، ضمن اساسنامه مستقلی که تدوین کرد، سه شرط را برای پذیرش اعضا در نظر گرفت‌: نخست‌، پذیرش‌ اصول و هدف های جبهه ملی ایران. دوم، اعتقاد‌ به‌ اصالت نهضت ملی و سوم، نداشتن سابقه ضدیت با مصدق و نهضت ملی. (بی نا، ۱۳۸۴: ۵ / ۱۳۷)

اتحاد نیروهای جبهه ملی‌ باگذشت‌ هفت‌ ماه از فعالیتش، در نشست ۳۰ تیر ۱۳۵۷ پس از‌ پیوستن گروه هایی از دانشجویان، بازرگانان و بازاریان تهران به این جریان، نام خود را به «جبهه ملی ایران‌» تغییر‌ داد‌. (بی نا، ۱۳۵۷ب: ۴) این جبهه، پس از مدتی مبادرت به انتشار‌ نشریه‌ ای تحت عنوان «خبرنامه» کرد که انتشار آن تا زمان راه اندازی روزنامه «جبهه» در اسفند‌ ۱۳۵۷‌ ادامه‌ یافت. در این زمان، انتشار خبرنامه را بیشتر اعضای حزب ملت ایران‌ برعهده‌ داشتند‌. (بی نا، ۱۳۷۹: ۲۷۲)

آنان اصول و اهداف خود را در شورای مرکزی موقت که‌ در‌ ۳۰‌ تیر ۱۳۵۷ آغاز به کار کرد، در سه اصل تشریح کردند و درضمن این اصول‌ نوشتند‌ که خواستار استقلال واقعی کشورند و اعتقاد دارند که استقلال واقعی، تنها زمانی حاصل‌ می‌ شود‌ که ایران بتواند خود را از کلیه وابستگی های اسارت بار قدرت های استعمارگر‌ رهایی‌ بخشد و تأکید کردند که خواستار اتخاذ سیاست خارجی مستقل براساس حفظ مصالح ملی‌ هستند‌. (بی‌ نا، ۱۳۵۷ الف: ۲)

اما واقعیت این بود که اصول و هدف های تشریح شده توسط ملی‌ گرایان‌، چیزی فراتر از آرمان ها و سیاست های جبهه ملی اول، تحت رهبری‌ دکتر‌ مصدق‌ نبود و این نشان می داد که جبهه ملی هنوز نمی خواهد یا نمی تواند دگرگونی‌ های‌ گسترده‌ در فضای سیاسی کشور را درک کند؛ زیرا آنان همچون ادوار قبلی‌ فعالیتشان‌، در ضمن تجدید حیات سیاسی خود، هرگز به صورت آشکار با رژیم سلطنتی مخالفتی نکردند و همواره‌ چون‌ گذشته براجرای دقیق و صحیح اصول و هدف های قانون اساسی و نظام مشروطه سلطنتی‌ تأکید‌ داشتند و برخلاف نظرات امام خمینی (س)، برکناری شاه‌ در‌ این‌ دوره را راه حل قابل قبول نمی‌ دانستند‌ و با انتقادات ملایم نسبت به عملکرد دولت در این دوره، هنوز امیدوار بودند‌ که‌ شاه به خواست خودش به‌ صورت‌ یک پادشاه‌ مشروطه‌ درآید‌ و با اعمال مدیریت صحیح، اصلاحات لازم‌ را‌ انجام دهد؛ امری که در آن زمان از سوی شاه ایران محال‌ بود‌. (نجاری راد، ۱۳۸۷: ۱۴۸) بدین سان‌ می توان جبهه ملی‌ چهارم‌ را همچون بسیاری از گروه‌ های‌ دیگر در سال های پایانی عمر رژیم پهلوی، با توجه به مواضع و تفکرات‌ سیاسی‌ آنها از طرفی و عناصر تشکیل‌ دهنده‌، رهبران‌ و ساختار سازمانی آنان‌ از‌ طرف دیگر، به عنوان‌ جناحی‌ میانه رو و نه رادیکال و تند اپوزیسیون که خواستار مبارزه در رژیم، نه بارژیم بودند‌ تلقی‌ کرد. البته باید گفت که این‌ وضعیت‌ در مورد‌ اغلب‌ مخالفان‌ رژیم شاه حتی بسیاری‌ از مراجع و روحانیان، صادق بود و امام خمینی (س) استثنایی بر این قاعدٔە کلی بود.

ترکیب درونی‌ جبهۀ‌ ملی چهارم

الف) شورای مرکزی: شورای‌ مرکزی‌ توسط‌ یک‌ گروه‌ بیست وچهار نفری‌ اداره‌ می شد که اکثریت افراد آن از اعضای حزب ایران، جامعه سوسیالیست ها و حزب ملت ایران‌ بودند‌ و بقیه‌ نیز از شخصیت های منفردی بودند که‌ گرایش‌ های‌ چپ‌ داشتند‌. ازجمله‌ این افراد می توان از «شهاب فردوس» نام برد.

برخی از اعضای شورای مرکزی عبارت بودند از: کاظم حسیبی که ریاست شورا را عهده دار بود، کریم‌ سنجابی، شمس الدین امیرعلایی، شاپور بختیار، مهدی آذر، جهانگیر حق شناس، احمد زیرک زاده، احمد مدنی، حاج محمود مانیان، ابوالفضل قاسمی، اسدالله مبشری، حسین شاه حسینی، عباس عاقلی زاده، قاسم‌ لباسچی‌، ادیب برومند و رضا شایان. (بی نا، ۱۳۷۹: ۱۴)

از نظر ساواک، سه گرایش مذهبی در شورای مرکزی جبهه ملی قابل شناسایی بود:

۱. مذهبیون طرفدار آیت الله خمینی، افرادی چون‌: شاه‌ حسینی، عاقلی زاده، لباسچی، مدنی و مانیان.

۲. مذهبیون میانه رو مانند: قاسمی، ادیب برومند.

۳. گرایش غیرمذهبی که توجهی به مسایل مذهبی نداشتند نیز شامل‌: بختیار‌، سنجابی و شایان بود. (بی نا‌، ۱۳۸۶‌: ۱۲ / ۶۰۱)

ب) هیئت اجرائیه جبهه ملی: این هیئت که ادارٔە جبهه ملی را برعهده داشت دارای پنج عضو بود که عبارت بودند از:

۱. بختیار‌: عهده‌ دار امور تشکیلاتی، ۲. فروهر‌: مسئول‌ تبلیغات و مصاحبه ها و سخنگوی جبهه ملی، ۳. شایان: مسئول امور مالی، ۴. مبشری: مسئول بازرسی و ۵. سنجابی: رئیس و دبیر هیئت اجرایی. (بی نا، ۱۳۷۹: ۱۴)

ج) کمیته مرکزی موقت: اعضای این کمیته شامل: سنجابی‌، فروهر‌، شایان و مبشری بود. (بی نا، ۱۳۵۷ب: ۴)

نخست وزیری آموزگار و آغاز پیوند جبهۀ ملی با انقلابیان مذهبی

شاه، آغاز دوران تازه را با وادارساختن هویدا، به استعفا از مقام نخست وزیری‌ و برگزیدن‌ جمشید آموزگار‌ در تیر ۱۳۵۶ در معرض توجه همگان قرار داد. اما از همان ابتدای نخست وزیری وی، جنبش‌ مخالفان تقریبا همه گیر شد. در این زمان، شک و بدگمانی نسبت‌ به‌ شاه‌ و روش های سیاسی او چنان ریشه دوانده بود که حتی بسیاری از ملی گرایان که گرایش مذهبیان‌ و ‌‌تندروها‌ را نمی پذیرفتند، حاضر به همکاری و سازش با شاه نبودند، اما در عوض‌ می‌ کوشیدند‌ با نیروهای مذهبی کنار آیند.

هرچند بعد از قیام ۱۵ خرداد و تغییر تدریجی الگوی مبارزات‌ سیاسی، تاحدی از جاذبه سیاسی ملی گرایان لیبرال کاسته شد و صحنه سیاسی از‌ انحصار آنان بیرون آمد‌ اما‌ آنچه اکنون زمینه همگرایی و نزدیکی گروه های ملی و مذهبی را فراهم آورد، مرگ مشکوک فرزند ارشد امام، «سیدمصطفی خمینی» در اول آبان ۱۳۵۶ بود. چنان که به مناسبت درگذشت ایشان، برای‌ اولین بار اعلامیه ای به امضای ۹۳ نفر از بازاریان، ملی گرایان و روحانیان، انتشار یافت. (باقی، ۱۳۸۲: ۲۶۱)

این همگامی، تنها در صدور اعلامیه خلاصه نمی شد بلکه باحضور چهره های‌ برجسته‌ ملی، در برگزاری مراسم ترحیم وی در روز یکشنبه هشتم آبان در مسجد ارگ تهران، وارد مرحله تازه ای شد. (بازرگان، ۱۳۶۳: ۲۵) اما قبل از حادثه مذکور، به گفته‌ سنجابی‌، به پیشنهاد آیت الله شریعتمداری برای مرتبط ساختن دوگروه با همدیگر، جلسه ای باحضور ۱۷، ۱۸ نفر از روحانیان و اعضای جبهه ملی در منزل یکی از تجار معروف تهران‌ تشکیل‌ شد. در این نشست که چهره هایی چون آیت الله بهشتی، موسوی خوئینی ها، خسروشاهی و اکثر دست اندرکاران بعدی جمهوری اسلامی به همراه شخصیت های ملی گرایی چون بختیار‌، سنجابی‌ و فروهر‌ حضور داشتند، راجع به همکاری‌ ملی‌ گرایان‌ با روحانیان بحث شد. (سنجابی، ۱۳۸۱: ۳۱۶)

افزون براین، درپی مرگ ایشان اعلامیه های متعددی از سوی جبهه ملی انتشار یافت‌ که‌ مهم‌ ترین آن، بیانیه درخواست همگانی در تاریخ ۱۱‌ آبان‌ ۱۳۵۶ بود. این اعلامیه با امضای عده ای از ملی گرایان و روشنفکران سرشناس همچون کریم سنجابی، ابوالفضل قاسمی، کاظم‌ سامی‌، عبدالکریم‌ لاهیجی و هاشم صباغیان منتشر شد و انتشار آن را باید تکمیل‌ کنندٔە نامه سه نفره دانست؛ چون در آن، درخواست ها با تفصیل بیشتری تکرار شده بود و هیچ گونه‌ مطلب‌ جدیدی‌ مبنی بر استعفای شاه و الغای رژیم پهلوی به میان نیامده بود‌. (باقی‌، ۱۳۸۲: ۲۲۴) اما در این زمان، امام خمینی (س) در پیامی که در ۲۵ آبان ۱۳۵۶، به‌ مناسبت‌ درگذشت‌ فرزندشان صادر کردند، این گونه موضع گیری ها را رد کردند. (ر. ک: صحیفه امام، ج ۳، ص ۲۶۵-۲۶۷) درضمن، امام طی نامه ای به اتحادیه دانشجویان در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۵۶‌ برخلاف‌ موضع‌ ملی گرایان، مبارزه در چارچوب قانون اساسی را که به نفی کامل نظام پهلوی‌ منجر‌ نمی شد رد و تصریح کردند که باید برنامه و نشریات همه جناح ها بدون‌ ابهام‌، متکی‌ به اسلام و حکومت اسلامی باشد و جدا از خواسته هایی که لازمه اش تأیید رژیم‌ طاغوتی‌ پهلوی است اجتناب کنند. ایشان در این زمان، کمال مطلوب جامعه را ایجاد‌ یک‌ دولت‌ و حکومت اسلامی اعلام کردند. (ر. ک: همان، ۳۲۱-۳۲۷)

باید گفت چنین بیاناتی در این زمان از‌ سوی‌ امام خمینی (س) نشان دهندٔە این بود که خط مشی مبارزاتی نیروهای ملی‌ گرا‌، یعنی‌ همان استراتژی مبارزٔە پارلمانی، ‌در سیرٔە مبارزاتی ایشان از هیچ گونه جایگاهی برخوردار نیست.

درمقابل‌ این‌ گونه‌ برخوردهای قاطع و مستمر امام، ملی گراها در شیوه های خود تجدیدنظر کرده‌ و با‌ احتیاط و ظرافت بیشتری عمل کردند و سعی کردند تا از هرگونه درگیری مستقیم و رودررو یا حرکت آشکار‌ مخالف‌ در خلاف خط ایشان، اجتناب کنند. بدین ترتیب، تفاوت مبنایی دیدگاه جبهه‌ ملی‌ با اهداف رهبر نهضت به شکل برجسته‌ ای‌ نمایان‌ بود. باوجود آنکه آنان در این زمان‌، گوی‌ سبقت را در میدان مبارزه از سایر گروه های روشنفکری ربوده بودند اما‌ با‌ مرگ مشکوک فرزند امام و برپایی‌ مراسم‌ وی، وضعیتی‌ کاملا‌ متفاوت‌ بر صحنه مبارزات حاکم شد؛ چنان‌ که‌ نیروهای مذهبی، پیشرفت قابل ملاحظه ای در به صحنه آوردن مردم پیدا‌ کردند‌ و قیام به میان توده های مردم‌ انتقال یافت، به طوری‌ که‌ آشکارا رهبری این قیام ها‌ را‌ نیروهای مذهبی برعهده داشتند.

در این دوره، نیروهای مذهبی با ملاک ها و مرزبندی‌ های‌ خاص خود، ضمن ارزیابی وضع‌ موجود‌ و توجیه‌ هواداران، زبان و گفتمان‌ خاص‌ خود را داشتند. اما‌ ملی‌ گرایان بدین لحاظ، در انفعال خاصی به سر می بردند؛ زیرا شعار عمل به‌ اجرای‌ صحیح قانون اساسی که آنها به‌ عنوان‌ شعار اصلی‌ در‌ طول‌ مخالفتشان با رژیم، پیوسته‌ بر آن تأکید می کردند در این مرحله پاسخ گوی طیف انقلابی مخالف رژیم نبود‌. به‌ همین علت، ملی گرایان به همراهی‌ با‌ طیف‌ مذهبی‌ پرداختند‌ و خود را به‌ جریان‌ اصلی نهضت پیوند دادند تا از حاشیه به متن آیند.

از این زمان است که زمینه‌ برای‌ تعامل‌ دوگروه با همدیگر فراهم می شود، اما‌ نکته‌ مهم‌ این‌ بود‌ که‌ این تعامل، حکایت از پیش گامی جناح ملی گرا در گسترش مناسبات خود با جریان مذهبی به رهبری امام خمینی (س) داشت. علت این امر نیز همان طور‌ که اشاره شد، پی بردن جبهه ملی به ناتوانی خود در بسیج مخالفان در قیاس با نیروهای مذهبی در این فضای انقلابی بود.

چاپ مقالۀ ایران و استعمار سرخ و سیاه در‌ روزنامۀ‌ اطلاعات

بازتاب خبر درگذشت فرزند امام خمینی (س) و درپی آن، برگزاری مراسم چهلم ایشان، رژیم را دست پاچه کرد و باعث شد تا آنان از تأثیر سخنرانی های امام در ایجاد‌ تشنج‌ و هیجان عمومی احساس نگرانی کنند. لذا برای بی اعتبار ساختن ایشان، مقاله ای به دستور مستقیم شاه تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه‌» با‌ امضای احمد رشیدی مطلق در‌ ۱۷دی‌ ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات چاپ شد. اما با توجه به اینکه مقاله مذکور با کلمات و عباراتی سخیف، امام خمینی (س) را مورد حمله قرار داده‌ بود‌، کشور را دچار بحران‌ سیاسی‌ بزرگی کرد و موجی از اعتراض و خشم و نفرت عمومی را به دنبال آورد. (کدی، ۱۳۷۵: ۴۱۴)

درج این مقاله، علاوه بر واکنش گروه های مختلف مذهبی، سبب اعتراض جبهه ملی نیز‌ شد‌؛ به طوری که آنان طی اطلاعیه ای در ۲۱ دی ۱۳۵۶، ضمن محکوم کردن این اقدام، آن را یاوه سرایی دانستند که موجب فراگیرشدن خشم و نفرت مردم در سراسر ایران‌ گردیده‌ است.

 (نجاتی‌، ۱۳۷۷: ۲ / ۵۷۳) درپی تداوم اعتراض انقلابی مردم ایران، شش ماه بعد از انتشار این اعلامیه، اعلامیه دیگری‌ به وسیله «منوچهر مسعودی»، وکیل دادگستری و عضو حزب ملت ایران در‌ تاریخ‌ ۱۳۵۷‌ / ۳ / ۱۰ انتشار یافت. وی این اعلامیه را با هدف اعلام جرم علیه روزنامه اطلاعات به سبب درج ‌‌مقاله‌ «ایران و استعمار سرخ و سیاه» و عدم رسیدگی دادستان تهران به موضوع انتشار داد و تعقیب‌ کیفری‌ نویسنده‌ و مدیر روزنامه مزبور را خواستار شد. (بی نا، ۱۳۸۰: ۶ / ۱۶۵ و ۱۶۶)

به هرحال، چاپ مقاله‌ مذکور و حوادث متعاقب آن، تأثیر آشکاری بر روند فعالیت نیروهای غیرمذهبی لیبرال برجا‌ گذاشت. درواقع، ابتکار عمل‌ در‌ نهضت انقلابی ایران را از دست نیروهای غیرمذهبی که می کوشیدند با انتشار نامه های سرگشاده، اعتراضیه ها و شب های شعر سیاسی، فضای مبارزه را در دست داشته باشند خارج ساخت‌ و این ابتکار را به دست نیروهای مذهبی به رهبری امام خمینی (س) داد. شاید یکی از علت های این تحول، علاوه بر دامنه نفوذ نیروهای مذهبی این بود که دولت در خلال‌ سالیان‌ متمادی، بارها و به آسانی توانسته بود مخالفین غیرمذهبی را سرکوب کند اما درعوض، مخالفان مذهبی به علت همراهی بدنه جامعه ایران، کمتر قابل کنترل و اداره بودند. افزون بر این، آرمان‌ ها‌ و اهداف آنها در مبارزه با رژیم، دربرابر مشی محتاطانه ملی گرایان، به مراتب جذابیت بیشتری داشت.

نقش جبهۀ ملی در تظاهرات دی ١۳۵٦ و پیامدهای حاصل از آن

درپی درج‌ مقاله‌ توهین آمیز در روزنامه اطلاعات و بروز قیام ۱۹ دی که مهم ترین جرقه شعله ورشدن انقلاب در سراسر کشور بود، سران جبهه باوجود نزدیکی به جناح های مذهبی و ضرورت‌ همراهی‌ با‌ آنان، هنوز بر مبارزٔە قانونی‌ در‌ چارچوب‌ قانون اساسی تأکید می ورزیدند.

چنان که سنجابی در اعلامیه ای به مناسبت قیام مردم تبریز نوشته بود: در این مرحله‌ مبارزه‌ قانونی‌ که ما هستیم، باید شعار خود را در‌ یک‌ خواسته متمرکز سازیم: سرنوشت ملت ما به وسیله مبعوثان حقیقی ملت تعیین می شود. (بی نا، ۱۳۷۹: ۱۴)

وی‌ سپس‌ در‌ مصاحبه ای که در تاریخ اول شهریور ۱۳۵۷ انجام داد‌، این حوادث را یک تظاهرات مسالمت آمیز از طرف مسلمانان توصیف کرد و گفت: نسبت دادن عنوان کمونیست و تروریست‌ به‌ آنها‌ فقط نتیجه تبلیغات دولتی است. (بی نا، ۱۳۸۶: ۱۴ / ۱۲) او‌ با‌ این سخنان، به دفاع از مبارزات مردم مسلمان و رد ادعاهای دولت پرداخت.

جبهه ملی، جدا از‌ مصاحبه‌ هایی‌ که در مورد این حوادث صورت می داد با چاپ اخبار مربوط‌ به‌ این‌ وقایع، سرکوب خونین آنها را از طرف حکومت محکوم می کرد. ازجمله این موارد‌، خبر‌ چاپ‌ شده در نشریه خبرنامه در ۲۰ اردیبهشت است:

بازهم کشتار جمعی !... بازهم دستگاه استبداد‌، دلاوران‌ تبریز و قم را به خون کشیده... است. بی شک ملت ایران با این‌ وحشیگری‌ ها‌ از راهی که در پیش دارد باز نخواهد گشت و تا برچیده شدن بساط دیکتاتوری‌ و دست‌ یافتن به آزادی و استقلال کامل، نبرد خود را دنبال خواهد کرد. (بی نا‌، ۱۳۵۷ج‌: ۱) با‌ این همه، به نوشته سولیوان، ناظران سیاسی غرب این قیام ها را باوجود رهبری مذهبی‌، امری‌ طبیعی پنداشته و چندان مخاطره آفرین تلقی نمی کردند. شاید دلیل چنین تصوری‌ این‌ بود‌ که آنان نیروهای مخالف رژیم را بیشتر در میان کمونیست ها و مخصوصا نیروهای ملی که‌ در‌ گذشته‌ نیز منتقد رژیم بودند جستجو می کردند. (سولیوان و پارسونز، ۱۳۷۵: ۱۳۴)

اما‌ باید‌ گفت که قیام ۱۹ دی، مشی مسالمت جویانه ملی گرایان را که در قالب قانونی به‌ مخالفت‌ و مبارزه با رژیم می پرداختند به شدت زیر سؤال برده و باعث شده‌ بود‌ تا آنها به ناکارآمدی این شیؤە مبارزه‌ علیه‌ رژیم‌ بیشتر پی ببرند. به همین سبب، ضمن‌ نشر‌ اخبار آن در خبرنامه های خود، سرکوبی این قیام را با دادن اعلامیه‌ هایی‌ محکوم می کردند. اما بار‌ دیگر‌، این مشی‌ مسالمت‌ آمیز‌ مورد انتقاد امام خمینی (س) قرار گرفت‌. ایشان‌ به محض دریافت گزارش کشتار ۱۹ دی، در پیامی رژیم شاه و آمریکا‌ را‌ به شدت مورد حمله قرار دادند‌ و مشی سیاسی مبارزٔە قانونی‌ با‌ رژیم را که از سوی‌ برخی‌ از افراد و گروه های سیاسی و ملی گراها تعقیب و دفاع می شد، مورد نکوهش‌ قرار‌ دادند و راه مبارزه با رژیم‌ را‌ در‌ نفی کامل آن‌ دانستند‌ و از همه انقلابیان خواستند‌ تا‌:

... به آنها که از چهارچوب قانون اساسی دم می‏زنند تذکر اکید دهند که با این کلمه صحه به رژیم سلطنتی فاسد موجود نگذارند.... (صحیفه امام، ج ۳، ص ۳۱۷) بدین سان، در‌ مورد نقش جبهه ملی در تحولات انقلابی دورٔە آموزگار می توان گفت که آنها با‌ وجود‌ پیش گامی در اعتراض به رژیم‌، به‌ سرعت‌ در‌ مقابل‌ جوش وخروش جناح‌ مذهبی‌ از گردونه مبارزات عقب ماندند ‌و نتوانستند از مختصر آزادی زمان آموزگار بهرٔە لازم را بگیرند. درواقع‌، برخلاف‌ نیروهای‌ مذهبی که بیشتر تظاهرات ها را رهبری‌ و هدایت‌ می‌ کردند‌ آنان‌ حالت‌ صبر و انتظار در پیش گرفته بودند و بیشتر مخالفتشان با رژیم، درقالب صدور اعلامیه و انجام مصاحبه تجلی می یافت که البته و به ناگزیر رنگ وبوی حمایت از انقلابیان‌ مذهبی را داشت.

آخرین نمونه از این حمایت ها را می توان در حادثه سینما رکس آبادان مشاهده کرد. زمانی که رژیم، تروریست ها و عوامل خرابکار را مسئول این حادثه‌ معرفی‌ کرد و ادعا کرد که متعصبان مذهبی، این آتش سوزی را انجام داده اند، سنجابی در مصاحبه ای که با رادیو لندن در

۸ شهریور ۱۳۵۷ انجام داد، ضمن تأکید بر‌ اینکه‌ کوشش های جبهه ملی برای رسیدن به هدف های خود، مبارزٔە قانونی خواهد بود و جبهه ملی با هرگونه اقدامی که سوزاندن ساختمان ها‌ را‌ دربر داشته باشد موافق نیست‌، حادثه‌ سینما رکس را عملی جنایت کارانه خواند.

او در جواب این ادعا که سوزاندن سینما، کار مارکسیست های اسلامی است، گفت که کلمه مارکسیست‌ اسلامی‌ اصولا بی معناست. سپس‌ گفت‌ بین این آتش سوزی و آتش سوزی رایشتاگ در آلمان که به روی کار آمدن هیتلر و نازی ها کمک کرد، شباهت های زیادی وجود دارد. (بی نا، ۱۳۸۴: ۵ / ۲۳) بدین سان‌، جبهه‌ ملی برخلاف رژیم، دخالت نیروهای مذهبی را در این حادثه رد کرد و همان طور که از گفته های سنجابی برمی آمد، وی آینده ای وحشتناک برای رژیم پیش بینی می‌ کرد‌. او برخلاف‌ مذهبیان که مستقیما حکومت را مسئول و عامل این حادثه معرفی کردند، علنا حکومت را متهم به دخالت‌ نکرد بلکه با رد سخنان مسئولان حکومت و طرفداری از نیروهای مذهبی‌، مخالفت‌ خود‌ را نشان داد.

نخست وزیری شریف امامی و عکس العمل جبهۀ ملی نسبت به انتصابات وی حادثه سینما ‌‌رکس‌ و شکست دولت در مهار مخالفت های روبه گسترش انقلابیان، شاه را به وحشت‌ انداخت‌ و او‌ را مجبور کرد تا طی یک سال برای دومین بار، نخست وزیر را تغییر دهد‌ و به جای آموزگار، شریف امامی را به ریاست کابینه منصوب کند. نخست وزیر‌ جدید در آغاز کارش‌ روش‌ آشتی جویانه ای درپیش گرفت و حاضر شد به مخالفان دولت امتیاز دهد. اما فضای سیاسی به گونه ای ملتهب بود که اعطای این امتیازات، بیش ازپیش به موج مخالفت ها دامن‌ زد؛ چنان که جریان های ملی و مذهبی، تغییرات به وجودآمده را فریبکارانه خوانده و آن را نشانه ضعف شاه دانستند. (نجاتی، ۱۳۷۷: ۲ / ۸۴)

جبهه ملی در همین راستا، با صدور اعلامیه ای‌ مستقل‌ نسبت به جابه جایی مهره های حکومتی هشدار داد. در این اعلامیه نخست وزیر جدید، چنین معرفی شده بود: این استاد اعظم فراماسونری که ملت ایران به حق آن را‌ یک‌ سازمان نهانی دست نشانده بیگانه می داند در این نابسامانی ها و تباهی های اقتصادی کشور نقش برجسته ای داشته،... اکنون بفرموده، پیام آور آشتی ملی شده است و می گوید‌ خطرات‌ مهلکی میهن ما را تهدید می کند....

جبهه ملی با بیان اینکه وی خیلی دیر به فکر نجات مملکت افتاده، نوشت: آقای شریف امامی در تمام سال های سیاه‌ دیکتاتوری‌ که‌ تعالیم عالیه اسلام به بازی‌ گرفته‌ می‌ شد و قانون اساسی... پایمال گردید کوچک ترین اعتراضی نکردند بلکه در استحکام پایه های حکومت استبدادی از پاسداران انقلاب کذایی بوده‌ اند‌. (بی‌ نا، ۱۳۵۷ج: ۲)

آنان همچنین در اعلامیه ای، شروطی‌ دوازده‌ گانه طرح کردند و مدعی شدند فضای باز سیاسی وقتی واقعیت پیدا می کند که این شروط توسط رژیم به‌ اجرا‌ درآید‌. ازجمله این شروط عبارت بودند از: ۱. سازمان اطلاعات و امنیت کشور‌ انحلال یابد. ۲. صلاحیت دادرسی ارتش برای رسیدگی به اتهام های غیرارتشیان به کلی لغو شود. ۳. استفاده از قؤە‌ قضاییه‌ به‌ معنای واقعی کلمه به وجود آید. ۴. همه زندانیان سیاسی کشور با‌ هرمرامی‌، صرف نظر از نوع و میزان محکومیتشان آزاد شوند. ۵. همه تبعیدشدگان سیاسی به خارج و داخل کشور به‌ شهرها‌ و روستاهای‌ خود بازگردند....

جبهه ملی با انتشار این اعلامیه، عمل به این شرایط‌ را‌ تضمینی‌ برای احیای حقوق ملت دانست و تأکید کرد تنها در این صورت است که استقرار‌ حاکمیت‌ ملی‌ محقق خواهد شد. (همان: ۳۲)

افراد جبهه ملی در اعلامیه دیگری بر گفته های‌ روحانیان‌ دربارٔە نخست وزیری شریف امامی صحه گذاشتند و در این باره نوشتند:

مراجع عظام‌ تقلید‌ با‌ درایت کامل، این دگرگونی سطحی را بیهوده و انحرافی خواندند... دربرابر هوشیاری همگانی، دولت به‌ اصطلاح‌ آشتی ملی که اعلام کرد

... به نجات مملکت برخاسته است، از یک سو‌، به‌ کشتار‌ جمعی مردم ادامه داد و از سوی دیگر، ریاکارانه در رسانه های گروهی به ظاهر رهاشده‌ از‌ قید سانسور، چهره اختناق براندازانه به خود گرفت.... (بی نا، ۱۳۸۴: ۵ / ۳۷۱‌)

بدین‌ ترتیب‌، برخی از سران جبهه ملی در نزدیکی گام به گام خود با نیروهای مذهبی، امکان‌ هرگونه‌ مصالحه‌ و سازش با حکومت موجود و سیاست های جاری آن را منتفی دانستند. سنجابی‌، دبیر‌ کل جبهه ملی ضمن نفی همکاری با حکومت، این اصلاحات را دروغین خواند. (میلانی، ۱۳۸۱: ۲۱۹‌) فروهر‌، سخنگوی جبهه ملی نیز با بیان اینکه چیزی برای مصالحه وجود ندارد‌، گفت‌: همان مردانی که ابتدایی ترین حقوق ملت‌ را‌ زیر‌ پا گذاشتند، امروز ادعای دفاع از قانون‌ اساسی‌ را می نمایند. (صدیقی، ۱۳۷۸: ۷۰)

با این همه، نباید فراموش کرد که‌ نفی‌ هرگونه مصالحه با رژیم و همراهی‌ با‌ روحانیان و نیروهای‌ مذهبی‌ از‌ سوی جبهه ملی هنوز به معنای‌ نفی‌ کامل نظام مشروطه سلطنتی نبود؛ زیرا آنان هنوز به اصلاح امور حکومت‌ در‌ چارچوب قانون اساسی امید داشتند و لذا‌ نمی توانستند از انحلال‌ سلطنت‌ سخن بگویند. درواقع، پذیرش شرایط‌ دوازده‌ گانه آنها توسط حکومت، می توانست مقدمه اجرای اصلاحات موردنظر آنها در چارچوب‌ قانون‌ اساسی تلقی شود و حتی به‌ مصالحه‌ با‌ رژیم بینجامد.

جبهۀ‌ ملی‌ و حوادث مهم شهریور ١۳۵٧‌

طی‌ مرداد و اوایل شهریور ۱۳۵۷، تظاهرات و راهپیمایی ها در تهران و بسیاری از شهرها با وسعتی‌ روزافزون‌ ادامه یافت. به دنبال این راهپیمایی‌ ها‌ بود که‌ دکتر‌ سنجابی‌ آنها را نوعی

رفراندوم‌ ملی خواند و گفت: این تظاهرات، انضباط و درایت مردم ایران را به خوبی نشان می دهد‌. مردم‌ ایران به خوبی نشان داده اند‌ که‌ آماده‌ و مستعد‌ دریافت‌ آزادی هستند. (بی‌ نا‌، ۱۳۸۴، ۲۱۱ / ۵)

او به دنبال تظاهرات روز عید فطر ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ در مصاحبه ای اعضای‌ جبهه‌ ملی‌ را در نقاط مختلف تهران، برقرارکنندٔە نظم‌ و هدایت‌ مردم‌ معرفی‌ کرد‌. (بی‌ نا، ۱۳۵۷الف: ۲) افزون براین، جبهه ملی طی اعلامیه ای که در ۱۴ شهریور صادر کرد، تعطیل عمومی روز پنج شنبه ۱۶ شهریور را از سوی جامعه روحانیت‌ مورد تأیید و حمایت قرار داد و در اطلاعیه ای، آن را تصمیم گیری حق طلبانه ازسوی این جامعه معرفی کرد و از مردم دعوت کرد تا وحدت ملی را برای ریشه کن‌ کردن‌ استعمار به نمایش درآورند. (بی نا، ۱۳۵۷ب: ۴)

اما سیر حوادث در این مرحله، شاه و مقامات مسئول را به شدت نگران ساخت و سبب شد تا در یک واکنش عجولانه، در‌ تهران‌ و ۱۱ شهر دیگر حکومت نظامی برقرار کنند؛ اقدامی که منجربه مهم ترین حادثه این ماه، یعنی ۱۷ شهریور یا جمعه خونین شد. به‌ گفته‌ استمپل، جبهه ملی در گفت‌ وگویی‌ که شب قبل از حادثه ۱۷ شهریور با نیروهای مذهبی انجام داد، بیم خود را از کشتار دسته جمعی اعلام کرد و خواستار عدم برخورد‌ با‌ دولت شد.

با این‌ همه‌، راهپیمایی مزبور برگزار و به فجیع ترین شکل سرکوب شد. این رخداد، جبهه ملی را در موضع انفعال قرار داد و سنجابی را واداشت تا برای اولین بار بر خروج شاه از‌ کشور‌ تأکید کند. او در جریان گفتگوی خود، مفهوم حوادث میدان ژاله را به معنای رفتن شاه تعبیر

کرد و گفت: اگر آمریکا به همراهی خود با شاه ادامه دهد، ‌به همین‌ نحو‌ لجن مال‌ خواهد شد. (استمپل، بی تا: ۱۶۹)

به هرتقدیر، این حادثه تحول چشمگیری در فرایند انقلاب ایفا کرد‌؛ یعنی توانست موجی از تظاهرات و اعتصاب های وسیع تر را با‌ خود‌ به‌ همراه آورد و با اعتباربخشیدن به جریان تندرو و انقلابی، از نفوذ میانه روهایی چون جبهه ملی که طرفدار ‌‌رژیم‌ مشروطه سلطنتی و اجرای قانون اساسی بودند، بکاهد. (نجاتی، ۱۳۷۷: ۹۲: ۲)

اما پیامد بسیار‌ مهم‌ این‌ حادثه، اعتراف همه جهان به جایگاه دست نیافتنی امام خمینی (س)

و روحانیان در رهبری نهضت بود‌ که همه جریان ها را به سوی ائتلاف انقلابی با آنها سوق داد‌ و موقعیت قدرتمندانه آنان را‌ بیش‌ ازپیش، مستحکم ساخت و درمقابل، جبهه ملی و روحانیان میانه رو به رهبری آیت الله شریعتمداری را بیشتر در حاشیه قرار داد. (گازیورسکی، ۱۳۷۱: ۳۶۳) خبر حادثه جمعه سیاه، روزهای بعد در روزنامه‌ ها انعکاس پررنگی پیدا کرد. شاید در این میان، نوشته احساساتی شاپور بختیار، معاون جبهه ملی، پرسروصداترین واکنش طرفداران مصدق، دربرابر کشتار مردم در جمعه سیاه بود. در این نوشته با‌ عنوان‌ «روز گل و گریه» آمده بود:

... با آلوده شدن دست رژیم به خون مردم، دیگر امکان هرنوع سازش و آشتی بین حکومت و مردم از میان رفته است. (بهنود، ۱۳۸۱: ۸۷۸)

در اعلامیه‌ دیگری‌ که از سوی ملی گرایان صادر شد، آنان حادثه ۱۷ شهریور را نبرد تاریخی حق و باطل و «مسئله بودن یا نبودن» عنوان کردند و از همه زنان و مردان که سوگوار عزیزان‌ خود‌ بودند، دعوت کردند تا دامنه اعتراض و مبارزٔە خود را علیه یاغیان که قواعد مقدس اسلام و حقوق ملت را پایمال کرده اند، گسترش دهند. (سفری، ۱۳۸۰: ۳ / ۹۹۹) آنان همچنین کمیته‌ تحقیقی‌ به‌ وجود آوردند و به آن مأموریت‌ دادند‌ تا‌ آمار دقیق و درستی از تعداد قربانیان در روز۱۷ شهریور تهیه کند. (بی نا، ۱۳۵۷ب: ۶)

اما در این مرحله از تظاهرات‌ و راهپیمایی‌ ها‌ شهریور که مخالفت های مردم به اوج خود‌ رسیده‌ و اعلامیه های امام خمینی (س) یکی پس از دیگری، مردم را دعوت به قیام تا سرنگونی رژیم پهلوی می کردند‌، جبهه‌ ملی‌ به همراه میانه روهایی چون نهضت آزادی، فعالیت خود را‌ به گونه ای مسالمت آمیز، در چارچوب حفظ رژیم و قانون اساسی سازمان داده بود. در این زمان نوشتن‌ نامه‌، انتشار‌ بیانیه، اعلامیه و شرکت در گروه های جدید، مهم ترین اقداماتشان را‌ تشکیل‌ می داد. (بی نا، ۱۳۷۹: ۲۵۹) باید گفت که آنان در این مرحله کاملا مشتاق اتخاذ‌ موضع‌ رویارویی‌ با نظام نبودند، ولی با این حال هیچ گاه به صورت آشکار‌ اظهارات‌ امام خمینی (س) را نفی نکردند.

مواضع جبهۀ ملی درباره هجرت امام از عراق به فرانسه‌

پس‌ از‌ حادثه ۱۷ شهریور بود که شریف امامی در واکنش به حملات تند امام، مرتکب‌ اشتباهی‌ شد که بیشتر از اقدامات دیگرش توأم با عدم واقع بینی سیاسی بود‌. این‌ اقدام‌، تلاش برای اخراج امام از عراق بود که سرانجام، ایشان را مجبوربه ترک عراق‌ و اقامت‌ در فرانسه کرد.

البته قبل از خروج امام، رژیم عراق یک رشته محدودیت‌ هایی‌ علیه‌ ایشان اعمال کرد؛ چنان که از اول مهر، خانه ایشان تحت مراقبت شدید قرار گرفت‌. این‌ اقدامات، واکنش مخالفان رژیم شاه و طرفداران امام را برانگیخت. در اعتراض به‌ همین‌ اقدامات‌ محدودکننده بود که از سوی جبهه ملی و روحانیان تهران، اعلامیه مشترکی منتشر شد که در‌ اعتراض‌ به‌ این عمل دولت عراق، مردم را دعوت به اعتصاب عمومی و تعطیل بازار‌ کردند‌. (بی نا، ۱۳۸۶: ۲۲ / ۲۶۵) افزون بر این، جبهه ملی طی بیانه ای در تاریخ ۵ مهر‌، تلاش‌ دولت عراق را برای محاصره و تهاجم به خانه امام خمینی (س) محکوم کرده‌ و از‌ مردم خواستند تا به هرشکل ممکن، در‌ نهایت‌ یکپارچگی‌، نفرت خویش را از این عمل آشکار‌ سازند‌. آنها در ضمن بیانیه دیگری، یکشنبه ۹ مهر را برای ابراز انزجار از محاصرٔە‌ خانه‌ امام، تعطیل عمومی اعلام کردند‌. (بی‌ نا، ۱۱۸‌ / ۱۲‌: ۱۳۸۰‌)

یک روز قبل از مهاجرت امام‌ به‌ پاریس در ۱۵ مهر، جبهه ملی بار دیگر با انتشار اعلامیه ای‌ این‌ اقدام دولت عراق را محکوم کرد‌ و دربارٔە رهبر نهضت نوشت‌:

آیت‌ الله خمینی در شرایط تاریخی‌ و دگرگون‌ ساز ایران، بیانگر راستین نهضت اسلامی ملت ایران به شمار می روند و حرکت‌ عظیم‌ و وقفه ناپذیر مردم به راهنمایی‌ ایشان‌، تا‌ رسیدن به هدف‌ های‌ ملی ادامه خواهدداشت.... در‌ پایان‌ نیز تأکید کردند که ایشان، همچون گذشته، مردم به پاخاسته میهن را از رهنمودهای‌ خود‌ برخوردار خواهند ساخت. (سفری، ۱۳۸۰: ۳ / ۷۳۰‌)

در‌ همین روز‌، «فروهر‌» در‌ مصاحبه با روزنامه کیهان‌، ضمن ابراز تأسف از رفتارهای ناشایست دولت عراق با امام خمینی (س) که باعث مهاجرت ایشان‌ به‌ فرانسه شد، این رفتارها را نتیجه‌ تبانی‌ دولت‌ عراق‌ با‌ رژیم ایران دانست‌ و به‌ شدت، حکومت های ایران و عراق و حتی کویت را که از ورود ایشان به خاک خود جلوگیری‌ کرده‌ بود‌، محکوم کرد. (بی نا، ۱۳۵۷الف: ۲)

بختیار نیز‌ طی‌ مصاحبه‌ ای‌، با‌ اشاره‌ به هجرت امام از عراق به پاریس گفت: نفی بلد و تبعید آیت الله خمینی، رهبر شیعیان جهان، برخلاف اصل قانون اساسی و آرزوهای دموکراتیک جوامع بشری است و به‌ همین دلیل ایشان باید مخیر و مختار باشند که در هر نقطه ای از ایران یا خارج از ایران که تمایل داشته باشند بتوانند آزادانه اقامت فرمایند.... (بی نا، ۱۳۵۷ب: ۴)

بدین‌ سان‌، جبهه ملی با انتشار این اعلامیه ها، هم صدا با طیف انقلابیان مذهبی و سایر گروه های همراه آنان، به طرفداری و حمایت از امام پرداخت و اقدامات رژیم را محکوم کرد‌ و در‌ ابراز تنفر نسبت به رژیم، با انقلابیان مذهبی اشتراک نظر یافت؛ هرچند هنوز در مقام سرنگونی رژیم و برقراری حکومت اسلامی میان دوطرف، اختلاف‌ نظر‌ وجود داشت.

تلاش شاه برای‌ تشکیل‌ کابینۀ ائتلافی با عضویت جبهۀ ملی

با وخیم شدن اوضاع کشور، شاه به این نتیجه رسید که دیگر از شریف امامی کاری ساخته نیست‌. اما‌ از آنجا که استقرار‌ یک‌ دولت نظامی را چاره ساز نمی دانست، تلاش خود را بر ایجاد یک کابینه ائتلافی متشکل از میانه روها متمرکز ساخت. او تمایل داشت در این شرایط حساس، کابینه ائتلافی‌ را‌ از میانه روهای عضو جبهه ملی تشکیل دهد؛ زیرا آنان به دلیل پذیرش اصول سلطنت، باور به قانون اساسی و داشتن تمایلات غربی، بیشتر از جریان های سیاسی موجود می توانستند‌ با‌ حکومت وقت‌، همسویی و اشتراک نظر داشته باشند.

به همین سبب، تلاش خود را برای یافتن چهره ای خوشنام، بی‌ طرف و مورد احترام از میان آنها آغاز کرد و حتی به افراد‌ جبهه‌ ملی‌ پیشنهاد داد تا از فرصت مشارکت قانونی در حکومت استفاده کنند. او گفت ملی گرایان ناراضی تا ‌‌زمانی‌ که تحت فرمان او هستند مجازند یک کابینه مخالف تشکیل دهند. با این‌ همه‌، هیچ‌ یک از مخالفان، پیشنهادات او را جدی تلقی نکرده و با وجود امام خمینی (س)، تشکیل دولت‌ وحدت ملی را ممکن ندانستند. به همین علت، جبهه ملی به این جمع‌ بندی رسید که مقوله‌ تشکیل‌ کابینه ائتلافی را مردود دانسته و در عوض، با روحانیان متحد شود. از این رو، بختیار در مصاحبه خود با روزنامه کیهان در ۲۷ مهر، تشکیل حکومت وحدت ملی را تنها در‌ کنار روحانیان، ممکن دانست و گفت بدون همکاری و مشارکت و راهنمایی روحانیت، کوچک ترین گامی برنمی دارند. (بی نا، ۱۳۵۷الف: ۲)

اما واقعیت این بود که شاه در این زمان، با طرح اندیشه تشکیل‌ یک‌ حکومت ائتلافی با مشارکت ملی گراها، قصد داشت نفوذ روبه گسترش امام خمینی (س) را متوقف سازد. ولی با اتفاقی که در اواخر مهر افتاد، وضع تغییر کرد و مخالفان میانه رو‌ پی‌ بردند که قادر به مصالحه با رژیم نیستند. علت امر این بود که در ۱۳ آبان، سنجابی به همراه چند نفر از اعضای جبهه ملی به پاریس رفته بودند‌ تا‌ دربارٔە اوضاع ایران، وضع اعتصاب ‌ها و نیز آیندٔە رژیم با امام مذاکره کنند. با توجه به توافق حاصل شده از طرف آنها با جناح مذهبی و پذیرفتن شرایط آنان در‌ آن‌ دیدار‌، مجبور شدند تا دربرابر موضع‌ قاطع‌ امام‌ مبنی بر رفتن شاه، سر تعظیم فرود آوردند و از این رو بود که طرح تشکیل دولت ائتلافی در نطفه خفه شد‌ و ظرف‌ ۲۴‌ ساعت شکست خورد.

ملاقات سنجابی با امام خمینی (س) در‌ پاریس

دکتر سنجابی در بامداد ششم آبان به همراه «حاج محمود مانیان» رئیس جامعه اصناف و بازاریان وابسته به جبهه‌ ملی‌ و «مهدیان‌» یکی از سرشناسان بازار برای مذاکره و دیدار با امام عازم‌ پاریس شد. او چند روز قبل از عزیمت به پاریس در مصاحبه ای، این سفر را مهم ترین‌ اقدامی‌ معرفی‌ کرد که برای تعیین خط مشی مبارزات سیاسی آیندٔە جبهه ملی‌، ضروری‌ است. (بی نا، ۱۳۵۷ب: ۱۷)

وی در ضمن اولین ملاقات خود در ۱۳ آبان با رهبر‌ انقلاب‌، عنوان‌ کرد که به عنوان یک مسلمان و ایرانی به حضور ایشان رسیده و خدا‌ را‌ شاهد‌ می گیرد که با هیچ سیاست خارجی، جمعیت سری و غیرسری به طور مستقیم یا‌ غیرمستقیم‌ ارتباط‌ ندارد و اکنون نیز برای این آمده تا آنچه را که تشخیص می دهد بیان‌ کند‌ و در ضمن همین ملاقات بود که مواضع جبهه ملی را برای امام تشریح‌ کرد‌. اما‌ قرار شد که او ادامه گفتگوهایش را به جلسات دیگری در حضور امام موکول‌ کند‌.

به گفته ابراهیم یزدی، امام در این زمان از یک سو به سبب‌ مواضع‌ برخی‌ از محافل سیاسی به ویژه روزنامه های آمریکایی در مورد جبهه ملی و شخص سنجابی که‌ می‌ کوشید جبهه ملی را به عنوان مقتدرترین سازمان سیاسی ایران معرفی کند‌ و از‌ سوی‌ دیگر، با توجه به نگرانی هایی که از انعکاس فوری و وسیع خبر ملاقات سنجابی با‌ ایشان‌ در‌ مطبوعات خارجی و نحؤە انعکاس آن داشتند، پذیرش مجدد وی را مشروط به‌ اعلام‌ صریح مواضع او دربارٔە سلطنت و شخص شاه کردند تا بدین وسیله مواضع ابهام آمیز ملی گرایان‌ را‌ شفاف تر کنند. (یزدی، ۱۳۷۹: ۱۲۱)

بنابراین، سنجابی با اطمینان از اینکه‌ هراقدامی‌ بدون پشتیبانی امام، سرانجامی جز شکست ندارد‌، برای‌ حفظ‌ موقعیت و کسب وجهه مردمی، با صدور بیانیه‌ سه‌ ماده ای به خواست رهبر انقلاب و مردم گردن نهاد و مواضع علنی خود را‌ تا‌ حد زیادی درجهت شعارهای انقلاب‌

تعدیل‌ کرد. (بی‌ نا‌، ۱۳۶۸الف‌: ۳۱۲) متن بیانیه عبارت بود از‌:

۱. سلطنت‌ کنونی ایران با نقض قوانین اساسی و اعمال ظلم و ستم و ترویج فساد و تسلیم‌ در‌ برابر سیاست های بیگانه، فاقد پایگاه‌ قانونی و شرعی است.

۲. جنبش‌ ملی‌ اسلامی ایران با وجود بقای‌ نظام‌ سلطنتی غیرقانونی، با هیچ ترتیب حکومتی موافقت نخواهد کرد.

۳. نظام حکومت ملی ایران‌ براساس‌ موازین اسلام و دموکراسی و استقلال به‌ وسیله‌ مراجعه‌ به آرای عمومی‌ تعیین‌ گردد. (سنجابی، ۱۳۸۱: ۳۲۹‌ و ۳۳۰‌)

درواقع، صدور این بیانیه، چرخش آشکار مواضع سیاسی جبهه ملی بود که آن را‌ ناخواسته‌ به سوی رادیکالیزه شدن و اعتقاد به‌ فقدان‌ مشروعیت سیاسی‌ و غیرقانونی‌ بودن‌ رژیم سوق داد.

اما‌ در این زمان، بخشی از عناصر جبهه ملی که همچنان به همکاری با رژیم امید‌ بسته‌ بودند، به مخالفت آشکار با این‌ بیانیه‌ پرداختند‌؛ مخالفت‌ هایی‌ که دلیل اصلی‌ انشعاب‌ را در صف نسبتا واحد جبهه ملی پدید آورد.

یکی از برجسته ترین مخالفان، شاپور بختیار‌ بود‌. به‌ گفته وی، این بیانیه هرگز مورد توجه‌ و قبول‌ کمیته‌ مرکزی‌ جبهه‌ ملی‌ در ایران قرار نگرفت. (بختیار، بی تا: ۱۴۹) او آن را یک طرفه خواند و در این باره گفت:

نکته قابل توجه آن است که برای اولین بار‌ زیر قلم یک جانشین مصدق، در یک متن سیاسی، حکومت براساس موازین اسلامی پیدا شد... ما در مکتب اسلام هیچ وقت در باب سیاست، صحبت از اسلام نمی کردیم. (بختیار‌، ۱۳۶۱‌: ۱۴۹)

به گزارش ساواک، بختیار در ضمن یکی از بیانات خصوصی خود، مواضع جبهه ملی را متعاقب صدور بیانیه چنین تشریح کرد:

... در سطوح پایین (جبهه)، اعلامیه سنجابی نوعی‌ ابراز‌ مخالفت با رژیم ایران تلقی شده، مع هذا باید توجه داشت که در سطح رهبری نه تنها چنین تلقی وجود ندارد و چنین نظری‌ مطلقا‌ در کار نبوده، بلکه رهبری‌ جبهه‌ ملی با توجه به شرایط موجود و درک این واقعیت که نمی توان در مقابل خمینی به مخالفت آشکار و مقاومت محسوس برخاست، ناگزیر شده که‌ ظاهرا‌ با وی همگامی نشان‌ دهد‌ تا بتواند نیروهای او را تضعیف و موقعیت خود را تثبیت کند. جبهه ملی...

به جهت ترس از تکفیر او، فعلا اعلامیه مورد بحث را منتشر کرده است... (بی نا، ۱۳۶۸الف‌: ۲۵۳‌ ۲۵۱)

به گفته بختیار، رهبران جبهه ملی در آن شرایط به طور کلی عقیده داشتند:

چون نهاد سیاسی قدرتمند و محکمی نیست که بتواند علیه خمینی مبارزه مؤثری بکند... لازم است‌ که‌ با شیوه‌ های زیرکانه در مقابل او زمینه های تدریجی مبارزه را فراهم نمود و این تنها راه رهایی از‌ بن بست کنونی است. (همان)

فرد دیگری که مخالف صدور بیانیه‌ بود‌ و به‌ انتقاد از روش سنجابی و گروه وابسته به وی

در صدور بیانیه پرداخت، صدیقی بود. او در انتقاد ‌‌از‌ روش آنان گفت:

اینها جبهه ملی را خراب کردند و آن را به خمینی‌ فروختند‌... گناه‌ بزرگی مرتکب شدند که از راه مصدق به راه خمینی آمدند. (همان: ۲۵۲ و ۲۵۳) باوجود‌ این مخالفت ها، با پذیرش بیانیه سه ماده ای از سوی ملی گرایان‌، بخش اصلی این جریان‌ به‌ رهبری سنجابی، علنا از امام خمینی (س) پشتیبانی کرد و به همراه انقلابیان در راهپیمایی های عظیمی که در نیمه دوم سال ۱۳۵۷ صورت گرفت، شرکت کرد.

راهپیمایی هایی که زبان گویای آنها‌ در این زمان، زبان وحدت و تمرکز بر دو اصل بود:

۱. اخراج شاه یا ضدیت با استبداد ۲. رهبری شخص امام خمینی (س). (بازرگان، ۱۳۶۳: ۴۶) اما به نظر می رسد که رهبر جبهه‌ ملی‌ در این زمان از یک سو با درک موقعیت ممتاز امام خمینی (س) در رهبری انقلاب و با توجه به اینکه نقش رهبری ایشان در اوضاع کشور چیزی نیست که بتوان آن‌ را‌ پشت سر گذاشت و از سوی دیگر تحت تأثیر تصورات حزبش مبنی بر اینکه هسته اصلی مبارزه علیه رژیم را تشکیل می دهند، با ایشان ملاقات کرد؛ این تصوری بود‌ که‌ افراد جبهه ملی، قبل از ملاقات رهبرشان با امام در پاریس داشتند و فکر می کردند که رهبر بلامنازع مخالفان سیاسی شاه هستند و امام خمینی (س) به عنوان سمبل مذهبی و نه‌ به‌ عنوان‌ یک رهبر سیاسی، مراجعت خواهند‌ کرد‌.

به‌ گفته رهبر جبهه، درجریان مبارزات انقلابی، تصور افراد جبهه ملی بر این اساس استوار بود که این مبارزات به دنبال همان‌ مبارزاتی‌ است‌ که از زمان مصدق شروع شده و آنها نیز‌ ادامه‌ دهندگان آن هستند. آنها در این دوره فکر می کردند روحانیان، دوموضع بیشتر نخواهند داشت؛ یا همان موضع محافظه‌ کاری‌ و عدم‌ تحرک را خواهند داشت یا اینکه موافق با خواسته های‌ مردم و درجهت تقاضاهای ملی و مردمی و آزادی خواهی و عدالت خواهی خواهند بود. تصور آنها در این زمان آن بود‌ که‌ اگر‌ نهضتی از ناحیه روحانیان باشد، خارج از شق دوم نخواهد بود‌.

به‌ گفته وی، آنچه را که امام در ضمن نامه ها و اعلامیه هایشان به عنوان عدل اسلامی‌ و یا‌ حکومت‌ اسلامی بیان می کردند، افراد جبهه ملی به این مفهوم تلقی می‌ کردند‌ که‌ ایشان خواهان اصول عدالت و انسانیت هستند که مبانی هر آیین و مذهبی است و با روشی‌ که‌ ائمه‌

داشتند انطباق دارد. وی می گوید:  در دوران انقلاب هیچ تصور نمی رفت که‌ آیت‌ الله خمینی و دستگاه روحانیت، طریقی جز آنچه را که مثلا آیت الله سیدمحمد‌ طباطبایی‌، آخوند‌ خراسانی و آیت الله نائینی در صدر مشروطیت داشتند، داشته باشند. (سنجابی، ۱۳۸۱: ۴ )

بنابر همین‌ برداشت‌ از نهضت روحانیت در جریان مخالفت با رژیم بود که ‌یکی از اعضای‌ جبهه‌، ضمن‌ دیدار با «هنری پرشت» از اعضای وزارت امور خارجه آمریکا، به وی اطمینان می دهد‌ که‌ در کابینه آینده پس از برکناری شاه، نه ]امام [ خمینی ق و نه هیچ‌ روحانی‌ دیگری‌ صاحب پست وزارت نخواهند بود و شخصیت های مذهبی فقط می توانند فرماندار مشهد و یا قم‌ شوند‌ یا‌ در مجلس راه یابند. اما در امور حکومت نمی توانند وارد شوند‌. (بی‌ نا، ۱۳۶۸ب: ۲۱ / ۷ ۵)

به نظر می رسد این عقیدٔە آنان، برگرفته از اظهارات امام در پاریس‌، مبنی‌ بر اینکه «روحانیون نمی‌ خواهند رأسا به طور مستقیم حکومت کنند» (ر. ک: صحیفه امام) بود.

اما به نظر می‌ رسد‌ منظور‌ امام در آن زمان، مربوط به امور‌ اجرایی‌ جامعه بوده است، ولی این سخنان نه تنها ملی گرایان، بلکه خیلی از‌ غیرمذهبی‌ ها را متقاعد ساخته بود‌ که‌ می توانند‌ قدرت‌ را‌ دردست بگیرند. درحالی که آنان فقط‌ از‌ این گفته های امام خبر داشتند، نه از افکار مربوط به حکومت‌ دینی‌ ایشان.

باید گفت سخنان و مواضع امام‌ و نیروهای مذهبی در این‌ زمان‌، از موضع قدرت بی رقیب‌ بود‌؛ زیرا مرکزیت این طیف انقلابی در مبارزات ضدرژیم، به رهبری ایشان تثبیت شده‌ بود‌ و هیچ گروه و حزبی نمی توانست‌ به‌ عنوان‌ رقیب بلامنازع این‌ طیف‌ در جامعه مطرح شود‌ و بتواند‌ این گروه را که به عنوان هسته اصلی مبارزات، مردم را متحد ساخته بود‌ حذف‌ کند و جایگزین آن شود. با توجه‌ به‌ این امر‌ می‌ توان‌ گفت این ملاقات، توافق‌ و سازشی یک طرفه از سوی ملی گراها بود نه توافقی دوطرفه.

نتیجه

جبهه ملی، حضور‌ و فعالیت‌ سیاسی خود را در فضای باز‌ سیاسی‌ سال‌ ۱۳۵۶‌ با‌ انتشار نامه سرگشاده‌ به‌ شاه آغاز کرد، اما نگاه آنان به مبارزه برپایه نگرشی مصالحه آمیز در چارچوب قانون اساسی‌ و حفظ‌ رژیم‌ سازماندهی شده بود. شیؤە مبارزات آنان عمدتا‌ نوشتن‌ نامه‌، انتشار‌ بیانیه‌ و اعلامیه‌ بود که به اقتضای مسایل پیش روی نهضت، انتشار می یافت. اما رفته رفته آشکار شد که جایگاه آنان با وجود پیشگامی در مبارزات سیاسی سال ۱۳۵۶‌ در قیاس با مواضع تند نیروهای مذهبی در حال تنزل است. به همین دلیل، آنان در مسیر همراهی و همگامی با نهضت امام خمینی (س) قرار گرفتند. هرچه مبارزات نیروهای مذهبی سرعت‌، وسعت‌ و شدت می گرفت، مواضع جبهه ملی نیز به همان نسبت به سوی هماهنگی بیشتر با نیروهای مذهبی گرایش می یافت. البته در این روند، نهایتا نوعی دودستگی و اختلاف نظر‌ در‌ ادامه راه پدید آمد.

جریان نخست، به رهبری سنجابی، آرام آرام از شیؤە مسالمت آمیز پیشین دست کشید و برای دیدار و گفتگو با امام‌ به‌ پاریس رفت و عملا ادامه مبارزه‌ در‌ چارچوب قانون اساسی و رژیم سلطنتی را غیرممکن دانست و در مسیر همراهی و ائتلاف با نیروهای مذهبی قرار گرفت. جریان دوم، به رهبری بختیار، همچنان برمشی‌ مبارزٔە‌ مسالمت آمیز در چارچوب‌ رژیم‌ مشروطه سلطنتی وفادار ماند. این گروه با انتقادات ملایم از عملکرد دولت، امیدوار بود که شاه بتواند با اعمال مدیریت صحیح، اصلاحات لازم را انجام دهد. در همین راستا، آنان‌ آخرین‌ کابینه حکومت پهلوی را تشکیل دادند.

منابع و مآخذ

١. استمپل، جان. دی، بی تا، درون انقلاب ایران، ترجمه منصور شجاعی، تهران، رسا، چاپ دوم.

۲. امام خمینی، سیدروح الله، ١٣٧۸‌، صحیفه‌ امام‌، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، ۲۲جلدی.

٣. بازرگان، مهدی، ١٣٦٣، انقلاب ایران در‌ دو حرکت، بی جا، نراقی، چاپ سوم.

٤. باقی، عمادالدین، ١٣۸۲، بررسی‌ انقلاب‌ ایران‌، تهران، سرایی، چاپ دوم.

٥. بختیار، شاپور، ١٣٦١، ٣٧ روز پس از ٣٧ سال، بی جا، رادیو ایران‌.

٦. ، بی تا، یکرنگی، ترجمه مهشید امیرشاهی، بی جا، بی نا.

٧. بهنود، مسعود، ١٣۸١‌، از‌ سیدضیاء‌ تا بختیار، تهران، جاویدان، چاپ نهم.

۸. بی نا، ١٣۸٤، روزشمار انقلاب اسلامی، به کوشش میرزا‌ باقر علیان نژاد، تهران، سوره مهر، ١٠ جلدی.

٩. بی نا، ١٣٥٧الف، روزنامه اطلاعات‌، تهران، شهریور، مهر، آبان‌ ١٣٥٧‌.

١٠. بی نا، ١٣٥٧ب، روزنامه کیهان، تهران، شهریور، مهر ١٣٥٧.

١١. بی نا، ١٣٥٧ج، خبرنامه اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران، تهران، اردیبهشت، شهریور، مهر ١٣٥٧.

١۲. بی نا، ١٣٦۸الف، فرازهایی از‌ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک و آمریکا، تهران، سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ۲جلدی.

١٣. بی نا، ١٣٦۸ب، مجموعه اسناد لانه جاسوسی، تهران، مرکز اسناد لانه جاسوسی.

١٤. بی نا، ١٣٧٧، «امام خمینی (س)؛ فره ایزدی» مصاحبه با داریوش فروهر، آذر ١٣٧٧، فصلنامه حضور، ش ۲٥.

١٥. بی نا، ١٣٧٩، جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.

١٦. بی‌ نا‌، ١٣۸٦، سیر مبارزاتی امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۲۲ جلدی.

١٧. بی نا، ١٣۸٠، انقلاب اسلامی به روایت اسناد‌ ساواک‌، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.

١۸. سفری، محمدعلی، ١٣۸٠، قلم و سیاست از کودتای ۲٨ مرداد تا ترور منصور، تهران، نارمک، چاپ دوم، ٤جلدی.

١٩. سنجابی، کریم، ١٣۸١‌، خاطرات‌ سیاسی‌، تهران، صدای معاصر.

۲٠. سولیوان‌، ویلیام‌ و آنتونی‌ پارسونز، ١٣٧٥، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، علم.

۲١. صدیقی، وحیدالزمان، ١٣٧۸، انقلاب اسلامی از نگاه‌ دیگ‌ران‌، ترجمه سیدمجید روئین تن، تهران، اطلاعات.

۲۲. کدی‌، نیکی‌. آر، ١٣٧٥، ریشه های انقلاب اسلامی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی.

۲٣. گاز یورسکی، مارک ج، ١٣٧٣، سیاست‌ خارجی‌ آمریک‌ا و شاه، ترجمه فریدون فاطمی، تهران، نشرمرکز، چاپ اول.

۲٤. نجاتی‌، غلامرضا، ١٣٧٧، تاریخ ۲٥ ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، تهران، رسا، چاپ دوم.

۲٥. نجاری راد، تقی‌، ١٣٧۸‌، ساواک‌ و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌.

آدرس ثابت: 889359https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

مقالات مرتبط

واکاوی رفتار سیاسی جبهه ملی چهارم در تحولات منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی (از آبان تا بهمن 1357)

حزب یا جبهه؟ نخستین کنگره جبهه ملی ایران (دی ماه 1341)

پیشگامان تقریب: گذری بر زمینه های تقریب در اندیشه شیخ طوسی

به مناسبت سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی: وطن، تو میدانی و همه می دانند که شکنجه دیدن به خاطر تو، زندان کشیدن به خاطر تو و رنج کشیدن به پای تو تنها لذت بزرگ من است

مقدسی و کتاب احسن التقاسیم

بررسی رودوزی های پوشاک سنتی زنان شهرستان میناب با تأکید بر هنر شک بافی

منابع و مآخذ تاریخ کرمان بقلم آقای باستانی پاریزی الف منابع موجود

بررسی چرایی حذف دو جریان ملی گرا و چپ از ائتلاف انقلاب پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران

بررسی دوره موسوم به اصلاحات در نظام سیاسی ایران

فهرست اعلام و اصطلاحات: جغرافیای کرمان

مدارای دینی و مذهبی در عصر آل بویه

اسناد

عناوین مشابه

مطالعه ی جامعه شناختی نقش مذهب در توسعه ی بومی مستقل، در ایران بعد از انقلاب، با تأکید بر آموزه های فقه سیاسی امام خمینی (س)

مطالعه الگوی ناظر بر ارتباطات اجتماعی جامعه دینی با تبیین مختصات روابط سیاسی در اندیشه امام خمینی و انقلاب اسلامی

تحلیل گفتمانی جنبش دانشجویی ایران از آغاز تا پیروزی انقلاب اسلامی با تأکید بر گفتمان اسلامی امام خمینی ره

رابطه نهضت آزادی با جبهه ملی دوم در نهضت امام خمینی (س)

تأثیر انقلاب اسلامی بر روند تحول مبانی علوم انسانی با تأکید به اندیشۀ امام خمینی (س)

مراحل مواجهه با جریان نفاق در انقلاب اسلامی براساس مواضع سیاسی امام خمینی (س)؛ (مطالعه موردی سازمان مجاهدین خلق از سال 1350 تا 1360)

وقوع انقلاب اسلامی ایران: تبیین روند تاریخی نظریه ولایت فقیه سیاسی امام خمینی از تئوری تا عمل (1340 1357)

طرحی برای پژوهش: امام خمینی، انقلاب اسلامی و بازسازی الگوی هویت ملی در ایران معاصر

تعاملات سیاسی امام خمینی و مراجع در جریان انقلاب اسلامی

باز خوانی تحلیل نقش آیت الله بروجردی و امام خمینی قدس سره در مبارزه با اسلام ستیزی و نفوذ بهائیان در حکومت پهلوی

. انتهای پیام /*