پزتال امام خمینی(س): یادداشت ۵۲۸/ 

پذیرش استعفای دولت موقت از سوی امام و واگذاری امور اجرائی کشور به شورای انقلاب، تسخیر سفارت آمریکا واقعه بزرگی بود که توسط دانشجویان پیرو خط امام پدید آمد، اما رهبری و هدایت آن امر بزرگتری بود که از عهده کسی جز امام خمینی بر نمی‌آمد و واقعاً رهبری ایشان در این امر از ریزه‌کاری‌های قابل توجهی برخوردار است که باعث تقویت موضع انقلاب شد که برای نمونه می‌توان به استعفای دولت موقت اشاره کرد. استعفای شتاب‌زده رئیس دولت موقت (آقای مهندس بازرگان) که یک روز پس از این واقعه به امید واکنش امام خمینی و تخلیه سفارت آمریکا صورت گرفته بود با پذیرش امام خمینی مواجه شد و فرصت را برای حاکمیت
کامل نیروهای انقلابی بر سرنوشت انقلاب فراهم آورد.
«چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، با ذکر دلایلی برای معذور بودن از ادامه خدمت، در تاریخ ۱۴/ ۸/ ۵۸ از مقام نخست ‏وزیری استعفا نمودند، ضمن قدردانی از
زحمات و خدمات طاقت فرسای ایشان در دوره انتقال، و با اعتماد به دیانت و امانت و حسن نیت مشارٌ الیه، استعفا را قبول نمودم. شورای انقلاب را مأمور نمودم برای رسیدگی و اداره امور کشور در حال انتقال». (صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۰۰)

نگاهی کوتاه به وقایع سیزدهم آبان ۵۸ و استعفای مهندس بازرگان  

خبر تسخیر سفارت امریکا در ایران به وسیله دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، موجی از واکنش ها در داخل و خارج از کشور را به دنبال داشت و این خبر را در صدر اخبار روز جهان قرار داد. در داخل اما مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت به نشانه اعتراض به این حرکت، استعفای خود و هیات دولت را نوشت و برای تقدیم کردن آن به امام خمینی (س) راهی قم شد و امام نیز بی هیچ معطلی این استعفا را پذیرفتند. در این مطلب سعی بر آن است که نگاهی کوتاه به چگونگی وقایع پیش آمده از روز سیزدهم آبان ۵۸ تا استعفای مهندس بازرگان بیندازیم.

تسخیر سفارت امریکا در ایران

روز ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ خبر تسخیر سفارت آمریکا در ایران به وسیله دانشجویان مسلمان پیرو خط امام – که این واقعه در فرهنگ انقلاب اسلامی به «اشغال لانۀ جاسوسی آمریکا» شهرت یافته است – در صدر رویدادهای خبری، موجی از واکنش ها را در سطح جهان پدید آورد. این خبر همچون طوفانی رعدآسا، کاخ سفید و سازمان سیا و دیگر مراکز تصمیم‌گیری و اطلاعاتی هیئت حاکمۀ آمریکا را به لرزه درآورد. این واقعه دومین ضربۀ کاری انقلاب اسلامی بر حیثیت سیاسی و اقتدار اسطوره‌ ای ابرقدرت آمریکا بود که ظرف مدت کمتر از یک سال وارد می‌ شد.

رویارویی مستقیم انقلاب با آمریکا

پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن سال ۵۷ و فروپاشی ارکان سلطنت پهلوی – که نزدیک به سه دهۀ متوالی نقش ژاندارمی مستقیم منافع آمریکا و غرب را در منطقه خلیج فارس ایفا کرده بود – دولت آمریکا تمام امید خود را به سازماندهی ضد انقلاب و ایجاد اغتشاش و درگیری در داخل کشور با تلاش سفارت خود در ایران دوخته بود تا از این طریق و به عنوان اهرم فشار از ضعف های دولت موقت کمال استفاده را برده و خط سازش و نفوذ در دولت موقت و ارکان کلیدی کشور را – که بعدها اسناد فراوانی از آن منتشر شد – تقویت کند و از این رهگذر نظام سیاسی نوپا را از درون به سَمْت اهداف و منافع نامشروع خود دگرگون کند بنابراین طبیعی بود که اشغال مرکز فعالیت های نفوذ و براندازی آمریکا در ایران با واکنش سرسختانه این کشور و همپیمانان آن و کشورهای تحت نفوذ آنان مواجه شود و از سوی دیگر مورد استقبال ملت های دربند و دولت های انقلابی رویارو با آمریکا قرار گیرد.

روایت آیت الله هاشمی از استعفای دولت موقت

مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطراتش به استعفای دولت موقت اشاره و نقل کرده است: ‌‌تیغ تیز اعتراضات دانشجویان بعد از تصرف سفارت امریکا،‌‎[۱]‎‌ متوجه دولت موقت‌‎ ‎‌مهندس بازرگان شد؛ آنها حتی مدعی شدند که در داخل سفارت به اسناد و مدارکی‌‎ ‎‌دست یافته اند که نشان می دهد، دولت بر خلاف مسیر امام و انقلاب حرکت می کند. ‌

‌‌‎در این میان لغو قرار داد قدیمی همکاری ایران با امریکا (که در تاریخ ۱۴ اسفند‌‎ ‎‌۱۳۳۷ منعقد شده بود) هم، نتوانست از شدت این حملات بکاهد. با طرح این مخالفت ها‌‎ ‎‌و اعتراضات در هیأت دولت، آنها چاره کار را در استعفا دیدند. فکر آنها این بود که بدون‌‎ ‎‌اینکه امام و شورای انقلاب را در جریان بگذارند، به طور دسته جمعی استعفای خود را‌‎ ‎‌اعلام کنند و امام و شورای انقلاب را در مقابل یک کار انجام شده قرار دهند.

آقای‌‎ ‎‌بازرگان، تا پیش از این تاریخ و به دلایل مختلف، دو سه بار قصد استعفا کرده بود، اما هر‌‎ ‎‌بار، امام با آن مخالفت کرده بودند؛ این بار نیز، امام چندان راضی به پذیرش این استعفا‌‎ ‎‌نبودند. اما وقتی این استعفا (۱۴ آبان ۱۳۵۸) مکتوب شد و این احتمال قوت گرفت که‌‎ ‎‌هدف استعفا تحت فشار قرار دادن امام و شورای انقلاب است، امام با این درخواست‌‎ ‎‌موافقت کردند و در جلسه ای که (در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۵۸)، با حضور آقای بهشتی، آقای‌‎ ‎‌موسوی اردبیلی و آقای باهنر برای بررسی این موضوع تشکیل شده بود، فرمودند:

«من‌‎ ‎‌عقیده ام این است که استعفا را بپذیرم.» و همین طور نیز عمل کردند. به طوری که‌‎ ‎‌استعفای مهندس بازرگان را ـ که در آن وی بدون اشاره به مسأله اشغال سفارت امریکا و‌‎ ‎‌مسأله گروگانگیری، بر «مخالفت ها و اختلاف نظرها» تأکید کرده و آورده بود: نظر به اینکه‌‎ ‎‌دخالت ها، مزاحمت ها، مخالفت ها و اختلاف نظرها، انجام وظایف محوّله و ادامه مسئولیت را‌‎ ‎‌برای همکاران و اینجانب، مدتی است غیرممکن ساخته و در شرایط تاریخی حساس‌‎ ‎‌حاضر، نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت،‌‎ ‎‌مؤثر نمی باشد ـ پذیرفتند و شورای انقلاب را در فرمانی مأمور اداره امور کشور‌‎ ‎‌کردند.‌‎[۲]‎‌ ‌‎[۳]‎ (کتاب امام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی، ص ۱۱۱-۱۱۲)

روایت مرحوم حاج احمد آقا از استعفای دولت موقت

از نقطه نظر پیروان خط مشی انقلابی امام، یکی از مهمترین دست‌آوردهای داخلی تسخیر لانه جاسوسی، بازیابی وحدت ملی و انقلابی مردم در مواجهۀ با آمریکا و کوتاه کردن دست لیبرال ها از عرصۀ مدیریت اجرایی کشور بوده است. امام این واقعه را انقلاب دوم نامید. مرحوم حاج احمد آقا، با زیرکی منحصر به فرد خودش در صحنۀ انقلاب دوّم نقش‌آفرینی می‌کند. وی ماجرا را اینگونه روایت کرده است: (نقل به مضمون)

«خبر دادند که آقای بازرگان در اعتراض به حرکت دانشجویان استعفای خود و کابینۀ دولت موقت را نوشته – و ظاهراً – عازم قم است. ساعتی به پخش اخبار سراسری بعدازظهر از رادیو نمانده بود. این اولین بار نبود که رئیس دولت موقت استعفایِ اعلام نشده می‌ داد. با شناختی که از برخوردهای ایشان و دولت موقت داشتم، مطمئن بودم که این اقدام یک حرکت تاکتیکی برای گرفتن امتیاز و تحت فشار قرار دادن دانشجویان است.

هنوز در شورای انقلاب و بسیاری از ارکان مدیریت کشور عناصر سازشکار و غیرمتعهد به راه انقلابی امام وجود داشتند و می‌ دانستم که اگر فرصت بیابند با توجه به فضای سیاسی آن روزها، جوّسازی را آغاز کرده و زمینه را برای اِعمال فشار فراهم خواهند کرد. با هر وسیله‌ ای مسئول رادیو تلویزیون را – که در محل کارش نبود – پیدا کردم و تلفنی به او گفتم که باید مردم را در جریان بگذارید و خبر استعفا را در اخبار سراسری پخش کنید. بالاخره با وجود مخالفت های مسئولین دولت موقت، خبر پخش شد.»

روایت موسوی خوئینی ها از ناراحتی امام از مصاحبه مهندس بازرگان

حجت الاسلام و المسلمین سید محمد موسوی خوئینی ها درباره ناراحتی امام از استعفای دولت موقت و بازرگان و تصوری که آنان از برخورد امام و نپذیرفتن استعفایشان داشتند، روایتی اینگونه دارد:

پس از تسخیر سفارت آمریکا، دولت موقت به عنوان اعتراض به این اقدام، استعفا کرد. تصور آنها بر این بود که امام استعفای اعضای دولت را نمی‌ پذیرند و دانشجویان را وادار به خروج از محل لانهٔ جاسوسی می‌‌ کنند. در پی آن دو تن از اعضای دولت که با برژینسکی ملاقات کرده بودند، به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند. دربارهٔ ملاقات این افراد که در الجزایر با برژینسکی مشاور امنیتی کارتر، صورت گرفته بود، از طرف رئیس دولت موقت توضیحاتی داده شد.

همان طور که گفتم، من و چند نفر از برادران از جمله آقای میردامادی، اصغرزاده و گویا آقای سیف‌اللهی، برای ادای توضیحات و چگونگی موضع گیری دانشجویان در برابر استعفای دولت، در قم، در خدمت امام رسیدیم. در آنجا طی گفتگویی سؤالهایمان را پرسیدیم و پاسخ های ایشان را شنیدیم. امام بسیار از مصاحبهٔ رئیس دولت موقت و توضیحاتی که در توجیه ملاقات خود با برژینسکی داده بود، ناراحت به نظر می‌‌ رسیدند. از این رو دستور دادند که دانشجویان در برابر این برخوردها موضع گیری کنند و نکاتی را نیز متذکر شدند که در بیانیهٔ آنها ذکر شود. گفتنی است که بنده تا آن روز، هیچ گاه چهرهٔ مبارک امام را، از فرط ناراحتی، تا به آن حد برافروخته ندیده بودم. (برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی، ج ۴، ص۳۱۸)

روایت موسوی اردبیلی از استعفای دولت موقت و برخورد امام

مرحوم آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی درباره اینکه دولت موقت چگونه می خواست استعفای خود را به اطلاع امام برساند و تصمیمی که ایشان با قدرت هر چه تمام تر گرفته بودند، گفته است:

‌پس از اینکه مدتی از دولت موقت گذشت، اعضای آن تصمیم گرفته بودند، بدون اینکه‌‎ ‎‌مسأله را با امام در میان بگذارند به طور دسته جمعی استعفای خود را اعلان کنند، به‌‎ ‎‌اصطلاح امام را در مقابل یک کار انجام شده قرار دهند، و این مسأله به منزل حضرت‌‎ ‎‌امام در قم منتقل شد و گفته شد مسأله را خدمت حضرت امام عرض کنند، و امام دستور‌‎ ‎‌فرمودند چند نفری در این باره به قم بروند، و ما پس از نماز صبح در خدمت برادران:‌‎ ‎‌مرحوم شهید بهشتی و مرحوم شهید باهنر به قصد قم حرکت کردیم و تدریجاً معلوم شد‌‎ ‎‌که در هیات دولت دو فکر بوده است: فکر اول این بود که، پیش از اینکه از امام کسب‌‎ ‎‌تکلیف کنند استعفای خود را اعلام کنند، دوم اینکه اول حضرت امام را توسط آقای‌‎ ‎‌صادق طباطبایی که در آن موقع معاون نخست وزیر بود مطلع سازند، و بعد استعفا‌‎ ‎‌بدهند. به هرصورت در تمام طول راه ما سه نفر روی این مسأله صحبت می کردیم، و‌‎ ‎‌بالاخره به این نتیجه رسیدیم که هیچ کدام خدمت امام چیزی عرض نکنیم تا اینکه خود‌‎ ‎‌امام شروع به سخن بفرمایند و نظرشان را اعلام کنند، پس از اینکه خدمت امام رسیدیم‌‎ ‎‌و بعد از چند دقیقه ای که هیچ یک صحبتی نکردیم، برخلاف تصمیم، خدمت ایشان‌‎ ‎‌عرض شد: حتماً شنیده اید دولت موقت می خواهد استعفا بدهد، امام فرمودند:‌‌

بله کسی‌ ‎‌به اینجا آمده و چیزی هم نوشته بودند. ‌‌در این هنگام فهمیدیم که فکر دوم انجام شده‌‎ ‎‌است، بعد امام به طور ساده و عادی فرمودند: ‌‌من عقیده ام این است که استعفا را بپذیرم.‌‎ ‎‌مسأله ای را که ما از تهران تا قم روی آن بحث می کردیم و نگران این مطلب بودیم،‌‎ ‎‌حضرت امام با صراحت و سادگی تمام آن را مطرح ساختند و نظر خودشان را فرمودند.‌‎ ‎‌خدمت ایشان عرض شد: بعد چه می شود؟ حضرت امام فرمودند: ‌‌هیچی، بروید و‌‎ ‎‌مملکت را اداره کنید، خود مردم کارشان را انجام می دهند.‌ ‌‌این قدرت تصمیم گیری امام یکی از بزرگترین امتیازهای ایشان می باشد، و ندیدیم که‌‎ ‎‌مسأله ای برای امام مبهم و مجهول باشد. (کتاب پرتوی از خورشید؛ ص ۲۲۹- ۲۳۰)

استعفای مهدی بازرگان و برخورد امام

مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت در اقدامی شتاب زده و برای تحت فشار قرار دادن امام، در روز چهاردهم آبان ماه سال ۵۸ استعفای خود را تقدیم امام کرد. متن این استعفا به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم حضرت آیت الله العظمی امام روح الله الموسوی الخمینی دامة برکاته.

با کمال احترام معروض می دارد پیرو توضیحات مکرر و نظر به اینکه دخالت ها، مزاحمت ها، مخالفت ها و اختلاف نظرها، انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیرممکن ساخته و در شرایط تاریخی حساس حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمی باشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم می دارد تا به نحوی که مقتضی می دانند کلیه امور را در فرمان رهبری بگیرند یا داوطلبانی را که با آن ها هماهنگی وجود داشته باشد مامور تشکیل دولت فرمایند. با عرض سلام و دعای توفیق. مهدی بازرگان ۱۴ / ۸ / ۵۸

یک روز پس از استعفای دولت موقت، یعنی در روز پانزدهم آبان ماه سال ۵۸ امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی طی حکمی شورای انقلاب را مامور اداره کشور کرد. متن فرمان امام بدین شرح است:

"بسم الله الرحمن الرحیم

شورای انقلاب جمهوری اسلامی

چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، با ذکر دلایلی برای معذور بودن از ادامه خدمت، در تاریخ ۱۴/ ۸/ ۵۸ از مقام نخست وزیری استعفا نمودند، ضمن قدردانی از زحمات و خدمات طاقت فرسای ایشان در دوره انتقال، و با اعتماد به دیانت و امانت و حسن نیت مشارٌالیه، استعفا را قبول نمودم. شورای انقلاب را مأمور نمودم برای رسیدگی و اداره امور کشور در حال انتقال. و نیز شورا در اجرای امور زیر بدون مجال، مأموریت دارد:

۱- تهیه مقدمات همه پرسی قانون اساسی

۲- تهیه مقدمات انتخابات مجلس شورای ملی

۳- تهیه مقدمات تعیین رئیس جمهور

لازم به ذکر است که با اتکال به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظیم الشأن، باید امور محوله را، خصوصاً آنچه مربوط است به پاکسازی دستگاه های اداری و رفاه حال طبقات مستضعف بی خانمان، به طور انقلابی و قاطع عمل نمایند.

۱۵/ ۸/ ۵۸

روح الله الموسوی الخمینی"

(صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۵۰۰)

با پذیرش استعفای مهندس بازرگان از طرف امام و حکم صادره از سوی ایشان، جمهوری اسلامی وارد فصل دیگری از خود شد.

۱.سفارت امریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تصرف شد.

۲. انقلاب و پیروزی؛ ص ۳۷۳ـ۳۷۴.

۳. در این میان دیدگاه های امام برای اعضای شورای انقلاب تعیین کننده بود. اعضایی چون بنی صدر نگران مواضع ایشان بود و حضرات آیات بهشتی، خامنه ای و هاشمی رفسنجانی در جستجوی راهی برای هماهنگی با ایشان. بنی صدر معتقد بود: «تکلیف را با آقا باید روشن کرد.» آیت اللّه هاشمی رفسنجانی عملاً پیشنهاد دادند «برای تماس با امام به جز تماس های تلفنی، یک هلی کوپتر نیز آماده کنند.» آیت اللّه خامنه ای نیز اظهار داشتند: «آقا قرار است حرف هایی را رأساً بگویند. هفته ای دو بار ملاقات با آقا باشد... باید ارتباط مستمر با آقا داشت.» آیت اللّه هاشمی رفسنجانی پیشنهاد کردند: «با آقا قراردادی می بندیم. آنچه فوری است و تصمیم می گیریم، شما ردّ نکنید.» (صورت مذاکرات شورای انقلاب، جلسه مورخ ۱۶ / ۸ / ۱۳۵۸ به نقل از کتاب هاشمی و انقلاب؛ ص ۲۳۰.)

. انتهای پیام /*