آیت اللّه سید محمدحسین فضل اللّه
نقش فقاهت سیاسى
فقاهت امام در فهم مسائل سیاسى، به روش فقهى نقش دارد و این آگاهى را به ملت مى دهد که وقتى در عرصۀ سیاست گام برمى دارد، به همان روش فقهى است که در زندگى روزانه خود گام برمى دارد، و مسأله سیاسى با همۀ برنامه هاى کلى و جزئى اش، و همچنین مسأله ادارى، مسائل فرعى است، در عین حالى که مسائل اصلى است؛ به گونه اى که از طریق شخصیت خود به عنوان یک فقیه ـ نه به عنوان یک رجل سیاسى که شعارهاى سیاسى سر مى دهدـ توانست سیاست را تابع خطوط فقهى کلى و جزئى قرار دهد؛ تا وقتى که ملت مبارزه مى کند یا قانون را اجرا مى کند، احساس کند از موضع اداى تکلیف شرعى عمل مى کند، همانگونه که اگر نماز مى خوانْد یا روزه مى گرفت یا از شرب خمر اجتناب مى کرد، به عنوان تکلیف شرعى عمل مى نمود، و امام نیز خود، این وظیفه را به عنوان جزئى از تکالیف شرعى خود ادا مى کرد.
بنابراین، صفات و ویژگى هاى مرجعیت است که مرجع را در جایگاه تأثیرگذار ولایت قرار مى دهد؛ خصوصاً که افرادى در مرجعیت قرار دارند که عهده دار ولایت فقیه نیستند، از این جهت که تاریخ سیاسى شیعه، چه از جهت نظرى و چه از جهت واقعى ـ به رغم اینکه شیعیان از مرجعیت برخوردار بوده اند ـ تاریخ ولایت فقیه نبوده است. از این رو، مرجعیت امام خمینى تأثیر عظیمى در ارتباط و اعتماد ملت به ایشان و انقلاب داشت.
شخصیت عرفانى امام
در کنار این نقش امام، نباید از شخصیت عرفانى ایشان غفلت بورزیم؛ چون این شخصیت عرفانى ایشان بود که توانست ایشان را در برابر آسیب هایى که، بسیارى از کسانى که به سلطۀ مطلقه به معناى سیاسى آن دست مى یابند، گرفتار آن مى شوند و تکبر و غرور و ستم مى ورزند و از این جهت که در عمل، قدرت آنها فزونى مى یابد، پا را از گلیم خود درازتر مى کنند؛ مخصوصاً افرادى که فاقد ورع اخلاقى براى رهبرى هستند، حفظ کند. از این رو، ما معتقدیم امام خمینى با این آگاهى عرفانى، توانست انقلاب را در این زمینه از هوس ها و تمایلات دیگران حفظ کند. این سخن امام زین العابدین علیه السلام بیانگر چنین حالتى است: «خداوندا! همانگونه که ناپسند مىدارى که من ستم کنم، مرا از اینکه مورد ستم واقع شوم، حفظ کن!» لذا به نظر من سلطه خطرناک است؛ اعم از اینکه سلطۀ مرجع باشد یا سلطۀ ولىّ فقیه یا سلطۀ حاکم، بلکه حتى در مراحل پایین تر، سلطه انسان را به سقوط مى کشاند، در صورتى که نفس خود را با تقوا و محبت الهى و خوف از خدا و مراقبت از نفس تربیت نکرده باشد، و این چیزى است که از سخن امام زین العابدین علیه السلام به دست مى آوریم:
« خداوندا! مرا در بین مردم درجه اى میفزا، مگر آن که به همان میزان در نظر خودم خوارم کنى، و عزتى ظاهرى براى من ایجاد مکن، مگر آن که به همان میزان در نظر خودم ذلت باطنى برایم ایجاد کنى!» و این چیزى است که از سخن على علیه السلام نیز هنگامى که مى شنید کسى او را مى ستود، به دست مى آوریم: «خداوندا! مرا بهتر از آن چیزى که مردم گمان مى برند قرار ده و آنچه را که از من نمى دانند، بر من ببخشاى!».
منبع: تحلیلى از ابعاد شخصیت امام خمینى، ص 32 و 33.
.
انتهای پیام /*