در مطالعۀ تطبیقى بین حرکت امام و مبارزات حرکت‏هاى اسلامى که در اطراف و اکناف جهان، اعم از انتفاضه و غیره آغاز شده، در مى ‏یابیم که این حرکت‏ها واجد شرایط لازم براى پیروزى نبوده ‏اند؛ چون جهان اسلام عموماً و خاورمیانه خصوصاً، در حرکت‏هاى مبارزاتى خود و معنایى که از رهبرى در ذهن خود ترسیم مى‏ کنند، شخصیت قهرمان مبارزه براى آنان محوریت دارد؛ نه با شخصیت حزب و حرکت، و چه بسا در مسأله رهبرى قداست مرجعیت در اندیشۀ شیعى نقشى عظیم دارد؛ به اعتبار این‏که مسلمانان شیعه به وجوب پایبندى به فتوا و حکم مرجع ایمان دارند و کسى که مرجع تقلید را رد کند، مانند کسى مى‏ دانند که پیامبر و امام را رد کرده، و در نتیجه مانند کسى است که خداى عزّوجل را رد کرده است. از این رو، حرکت‏هاى اسلامى موفق به محور قرار دادن جامعه براى انقلاب نشده ‏اند و کسانى که در نقاط مختلف در جهت ایجاد این مسأله حرکت کردند، قادر به آن نبوده ‏اند؛ چون حرکت آن‏ها در حوزه ‏اى محدود بوده است. در زمانى که امام خمینى توانست ملت ایران را به سمت و سوى مبارزه با شاه به حرکت وادارد، هیچ‏گونه حرکت استراتژیکى که از امت مایه گرفته باشد وجود نداشت و فقط بذرهاى چنین حرکتى به شکل کلى در جامعۀ ایران پاشیده شده بود، اما به کسى نیاز داشت که آن را به حرکت و قیام وادارد و از قوّه به فعل برساند. از این رو، مى‏ بینیم اولین مرحله‏ اى که امام خمینى حرکت کرد، مرحلۀ توافق و سازگارى بین حرکت ایشان و وضعیت موجود جامعه بود که با حرکت‏هاى دیگرى مواجه بود که با شاه مبارزه مى‏ کردند، و به کشورهاى منطقه، به ویژه کشورهاى عربى مخالف شاه گرایش داشتند و در آن زمان امام خمینى را سمبل قیام قرار دادند، اما موانعى راه ایشان را سد مى‏ کرد که از آن جمله، موانع داخل جامعۀ مرجعیت شیعه بود؛ چون در آن زمان امام هنوز مرجع تقلید نبود و فقط یکى از اساتید بزرگ حوزۀ علمیه بود، و از این رو، شاه جرأت کرد ایشان را به اعدام محکوم کند؛ چون محکومیت مرجع تقلید به اعدام امکان ندارد، و علماى قم براى آزادى امام بیانیه‏ اى صادر کردند که در آن تأکید شده بود که ایشان از مراجع هستند، و این چیزى بود که امام را از سرنوشتى که نواب صفوى با آن مواجه شد، رهانید.

پس از تبعید حضرت امام، ایشان از طریق مباحثى که در درس خارج فقه مطرح کردند، به ارائۀ طرح حکومت اسلامى پرداختند و کتابى با عنوان حکومت اسلامى عرضه کردند که حاوى دیدگاه‏هاى ایشان ـ که در درس خارج‏شان طرح کردند ـ و مبیّن خطوط اساسى طرح حکومت اسلامى بود، و از زمان هجرت به نجف مرجعى شدند که براى تقلید به ایشان مراجعه مى‏ کردند، در حالى که از طرف حرکت اسلامى در ایران قبلاً به عنوان مرجع تعیین شده بودند و ایرانیان مهاجر و غیر ایرانیان براى تقلید به ایشان رو مى ‏آوردند و این، دلیل رشد و گسترش فراگیر حرکت امام بود و علاوه بر آن، سخنانى که در قالب جزوه‏ هایى ارائه مى‏ کردند و در نقاط مختلف منتشر مى ‏شد، و مسائل دیگرى، امام را به عنوان رهبر حرکت مبارزاتى ملّت مطرح کرد، مى‏ توان گفت که امام از تشکیلات جدیدى برخوردار بود که به شکل تخصصى احزاب، صفت حزبى بودن نداشت، اما تشکیلات سازمان یافته ‏اى بود که دستیاران امام در آن‏جا تقسیم وظایف مى‏ کردند.

پس از این مرحله، اخراج امام از عراق و ورودشان به پاریس تحولى بزرگ و ماهوى ایجاد کرد، بلکه کانون توجه مهمى به وجود آورد که امام حرکت خود را مستقیماً به اطلاع جهان برساند و توانست صداى خود را از طریق این پایگاه ـ پاریس ـ به همۀ جهانیان برساند. در این مقطع، مسأله مهم این بود که صلابت امام در ردّ راه حل‏ هاى مقطعى غیر اصولى، و اوج‏ گیرى حرکت مردم در داخل ایران، توانست طرح ایشان را به مرحلۀ سرنوشت ساز نزدیک کند.

به مواردى که گذشت، شخصیت ملت مسلمان ایران را نیز باید افزود، که با شخصیت همۀ ملت‏ها تفاوت دارد، از این جهت که ملت ایران از حدود یک قرن پیش؛ یعنى از زمان مشروطیت با مبارزات سیاسى، در زمینۀ مسائل حکومتى و جزئیات آن درگیر بوده است، و این ملت، علاوه بر تدیّن و علاقه به علما و مراجع تقلید، داراى مبارزات سیاسى‏اى بوده که هیچ‏یک از ملت‏هاى منطقه نداشته ‏اند.

البته گاهى حرکت‏هایى همچون انقلاب 1920 در عراق و حرکت‏هاى سیاسى شورشى یا انقلابى محدود به چشم مى ‏خورد، اما از آگاهى به جزئیات مسائل سیاسى، در حرکت مبارزاتى که در ایران به وقوع پیوست و همۀ ملت را در برگرفت و آمادۀ پذیرش هرگونه حرکت سیاسى از رهگذر آگاهى سیاسى‏ شان نمود، سرچشمه نگرفته است.

منبع: تحلیلى از ابعاد شخصیت امام خمینى ، ص 38 - 40

. انتهای پیام /*