نگرش امام خمینی به سیره و کلام معصومین ، همواره زبانزد شاگردان و دوستان و یاران آنحضرت بود. یکی از برجسته ترین وجوهی که ایشان را از سایر علما و متفکران جهان اسلام ممتاز می کند برداشتی است که از حیات و قیام انبیا و اولیای معصوم دارند. به مناسبت سالروز ولادت باسعادت امام هشتم شیعیان، در ادامه به چند خاطره از سید جواد علم الهدی، ازیاران امام، درباره دیدگاه امام راحل به منزلت امام رضا (ع) آورده شده است:

چشم حق‏بین امام

شبهایی تشرف امام به حرم مطهر حضرت رضا علیه‏ السلام را شاهد بودم. اگر چه از خصوصیات آنچه که بر قلب مطهرش می‏ گذشت، چیزی نمی ‏دانستم، لکن حضورش را که کنار قبر امام رضا علیه ‏السلام شاهد بودم به گونه ‏ای بود که گویا او امام معصوم را به عیان می‏ بیند و با او سخن می‏ گوید.

(صحیفه دل، خاطرات سید جواد علم الهدی، ص 100)

درخواست تأیید از ثامن‏ الائمه(ع)

ارتباط حضرت امام(س) با امامان معصوم(ع) به گونۀ خاصی بود که برای من و امثال من قابل درک نبود. تنها چیزی که من حامل پیغام آن از جانب استاد به حضرت ثامن ‏الحجج علی بن الموسی ‏الرضا(ع) بوده و خود شاهدم، آن بود که قضیه انجمن های ایالتی و ولایتی در سطح وسیعی توسط تبلیغات رژیم شاه، توسعه می‏ یافت. اواخر سال 1341 بود که امام مبارزات را در حد بیان در مسجد اعظم و اعلامیه ‏ها شروع کرده بودند و نظر مبارکشان این بود که توسط نامه علمای بزرگ شهرهای دور ایران و حتی شهرهای مرزی کشور را آگاه سازند. چون من اهل مشهد بودم و در شهرهای خراسان تا شهرستان زاهدان روحانی ها را به خوبی می ‏شناختم، تعداد دَه عدد نامه به علمای شهرهای مختلف ایران با خط خودشان مرقوم فرموده و در آن خطر قطعی امریکا و ایادی آن در ایران را تشریح کرده بودند. شبی بود، ساعت 10 برای آخرین بار برای دست‏بوسی استاد به منزل ایشان رفتم و نامه ‏ها را تحویل گرفتم. به من فرمودند، از مسافرت تو و کارت کسی آگاه نشود. شما مستقیماً قبل از هر کار در مشهد به محضر حضرت علی‏ بن الموسی الرضا(ع) مشرف شوید و این جملات را به آن حضرت عرض کنید که آقا، ما می ‏خواهیم قدم بزرگی را برای اسلام و نجات مسلمین به طور وسیع برداریم. چنانچه مصلحت می ‏دانید ما را تأیید کنید و چنانچه مصلحت نمی‏ دانید هم اکنون به ما خبر دهید حرکت را همین الان متوقف کنیم. تأکید کردند که این جمله را به کسی نگویید.

این جانب قبل از ملاقات هر روحانی، در مشهد، به حرم تشرف حاصل نموده و عین عبارت امام را پیش روی ضریح مطهر عرض نمودم.

نامه‏ هایی را که در مشهد متعلق به روحانیون بود، تقدیم نمودم و موافقت کتبی اَعلام خراسان را دریافت کردم. قرار چنین شد که اصناف بازار مشهد طوماری جهت پیروی از منویات جدی حضرت امام ترتیب دهند و خود به طور مستقیم به منزل امام ارسال دارند. از مشهد به شهر تربت و از تربت به فردوس و از فردوس به بیرجند و از بیرجند به زاهدان رفتم. به زاهدان که رسیدم شب جمعه بود. آخرین نامه متعلق به مرحوم آیت‏ اللّه‏ کفعمی، عالم مبارز و مجاهد منطقۀ بلوچستان بود. ایشان از نامۀ امام استقبال فراوانی کرد و نامه را بوسید. و چون ایشان با مولوی عبدالعزیز قرار داشت که یک جمعه نماز جمعه را شیعیان در مسجد عامه زاهدان به امامت مولوی عبدالعزیز برگزار کنند و هفتۀ دیگر نماز جمعه به امامت آیت ‏اللّه‏ کفعمی در مسجد جامع زاهدان برگزار شود، حُسن اتفاق آنکه فردای آن روز نوبت مسجد جامعه زاهدان بود. آیت‏ اللّه‏ کفعمی آن روز را استثنائاً کفن پوشیده و سلاح شمشیر به دست گرفت. مولوی عبدالعزیز و سایر علمای عامّه در نماز شرکت کردند. در خطبۀ دوم نامۀ حضرت امام را بلند و آشکار قرائت کرد و با مقدمات تهیه شدۀ قبلی از هر دو فرقه شیعه و سنی خواست که طومار حاضر را در پایان نماز امضا نمایند. آنجا به قلب من چنین وارد شد که پیام امام رضوان‏ اللّه‏ علیه در نزد حضرت رضا(ع) مثبت و مورد تأیید غیبی بوده است. دو طومار مفصل آنجا پر شد و آقای کفعمی همراه خود به قم آورد و به امام تسلیم کرد. من در شرح جریان مسافرت که به محضر استاد حکایت نمودم احساس کردم که استاد قبل از این، جواب تأیید را از حضرت رضا(ع) گرفته است. 

(همان، صص 102 و 103)

قبل از هر چیز به حرم امام رضا مشرف شوید

موقعی که در مجلس شورای ملی مسأله انجمن های ایالتی و ولایتی مطرح شد، امام علاوه بر اینکه اساتید حوزه علمیه را جمع کرده و در این باره شور و مشورت می‏کردند لازم دیدند که نامه‏ هایی را برای علمای استانها و شهرستانها بنویسند که حوزه علمیه قم را یاری کنند. من هم به اذن امام مأمور شدم که از مشهد تا زاهدان بروم و علمای بلاد را ببینم و نامه ‏های امام را به آنها بدهم و از آنها بخواهم که مردم را در جریان بگذارند و مصیبات اسلام را بیان کنند و طومار بدهند. ساعت ده بعدازظهر که برای وداع به محضر ایشان شرفیاب شدم، نامه ‏ها را که به من لطف کردند، فرمودند:

شما قبل از اینکه با هر کس ملاقات کنید اول مشرف شوید به حرم مطهر ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) و از زبان من به آن حضرت بگویید، آقا کار بسیار عظیم و مسأله خطیری پیش آمده و ما وظیفه دانستیم که قیام کنیم و حرکت کنیم چنانچه مرضیّ شماست ما را تأیید کنید.

(حجت الاسلام و المسلمین سید محمد جواد علم الهدی، سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی -  ج 5 -  ص 129)

. انتهای پیام /*