استقلال دانشگاه در اندیشه امام در گفتگو با دکتر علی منتظری؛

دکتر علی منتظری دارای دکتری تخصصی سلامت همگان و اپیدمیولوژی، استاد دانشگاه تهران، رئیس پیشین جهاد دانشگاهی، عضو پیشین شورای عالی انقلاب فرهنگی  و رئیس فعلی پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی می باشند.

 دانشگاه مطلوب امام، مستقل از ابرقدرت‌ها و وابسته به مردم است

اشاره: نمی‌توان به دانشگاه در اندیشه امام پرداخت و از دو مقوله استقلال دانشگاه و انقلاب فرهنگی غافل شد. واقعا دانشگاه مطلوب امام چه بود؟ چرا باید انقلاب فرهنگی رخ می داد و این روند اکنون به کجا رسیده است؟ دانشگاه مستقل یعنی چه؟ آیا این استقلال از نهاد قدرت داخلی است یا ابرقدرت های خارجی؟ بحث های بسیار کش داری که درباره وضعیت علوم انسانی می شود، چگونه با اندیشه امام قابل تبیین است؟ آیا آنچه اینک در دانشگاه های ایران جریان دارد، دانشگاه مطلوب امام را تداعی می کنند یا فاصله داریم؟  این فاصله چگونه باید پر شود؟ این مباحث و مباحثی از این دست، محتوای گفتگویی است که ظهر آخرین روزهای فروردین ماه در پژوهشکده بهداشت جهاد دانشگاهی با دکتر علی منتظری رییس پیشین جهاد دانشگاهی و از دانشجویان خط امامی دهه شصت انجام شد. او در این گفتگو، بعد ایجابی دانشگاه مستقل را وابستگی تمام عیار آن به مردم عنوان کرد.

گفتگوی ما درباره استقلال دانشگاه از منظر امام هست. اینکه دانشگاه باید نهاد بالنده ای باشد بطوری که نهادهای قدرت در آن دخالت نداشته باشند. می خواستم نظر خود در این باره بگویید. حالا در سوالات بعدی می پرسم که چه افرادی باید در این باره نقش داشته باشند؟

 اولا این برداشت شما از تفکر و نقطه‌نظر حضرت امام معلوم نیست که درست باشد. یعنی به نظر من یک برداشت اشتباهی است که ما فکر می کنیم معنای استقلال دانشگاه از منظر امام، یعنی استقلال از نهاد قدرت. من نمی دانم این استنباط از کجا حاصل شده است ولی آنچه که ما از بیانات و تفکرات و نقطه نظرات امام (رضوان الله تعالی علیه) راجع به استقلال دانشگاه ها خوانده‌ایم و شنیده‌ایم و مطرح بوده، استقلال دانشگاه از قدرت های غربی و شرقی است. می فرمودند که دانشگاه باید مستقل از شرق و غرب باشد به عنوان نماد دو قدرت جهانی که این دو قدرت دارای دو تفکر و دو ایدئولوژی بودند و هستند. یکی ایدئولوژی سرمایه داری و کاپیتالیسم و دیگری ایدئولوژی مارکسیسم. نظر حضرت امام علی الظاهر تا آنجایی که بنده متوجه شده ام این بود که دانشگاه ما باید مستقل از این دو قدرت و گرایش به این تفکرات باشد. این بخش سلبی ماجرا است. نگاه امام به استقلال دانشگاه، بحث ایجابی هم دارد.

بخش ایجابی چیست؟

در بیانات متعددی که از حضرت امام وجود دارد از سخنرانی ها و پیام های ایشان، اینطور استنباط می شود که امام استقلال دانشگاه را در وابسته بودن آن به نیازهای مردم و کشور می دانستند. یعنی دانشگاهی از نظر امام دانشگاه مستقل قلمداد می شود که وابسته به مردم و نیازهای انها باشد. لذا در تعبیر استقلال دانشگاه ها و مستقل بودن آن، به نظر من توجه به این نکته یک امر ضروری است.

آقای دکتر حالا وقتی شما می فرمایید که دانشگاه از قدرت های شرق و غرب مستقل باشد باید ببینیم این مطالب در چه بستری مطرح می‌شود. در حال حاضر، آن هژمونی شرق به آن شکلی که بوده وجود ندارد. اما غرب با قدرت تمام حضور دارد. دانشگاه های غربی هم اتفاقا بسیار علمی و قوی هستند. همین دانشگاه ها به همان جهان بینی غرب هم وابسته اند. این عدم وابستگی دانشگاه به غرب چگونه تبیین می شود خوب دانشگاه های آنها چرا بد هستند که ما نباید مثل آنها باشیم؟

مساله، جهان ببنی غرب یا تفکر غرب نیست مساله جهان بینی قدرت ها است. لذا اگر امروز شرق به معنای سابق آن وجود ندارد ولی شرق هم غربی شده است و درنتیجه آنچه که ما از فرمایشات امام متوجه می شویم کمافی‌السابق پابرجاست. اگر شرق نیست ولی اندیشه سرمایه‌داری جهانگیر شده و سرمایه داری هم مساوی است با استثمار و استبداد و ظلم و دیکتاتوری و فساد و تباهی. اینها است ایدئولوژی قدرت های غربی! امام می فرمودند نباید دانشگاه در جهت این ایدئولوژی ها حرکت کند. این بخش سلبی ماجرا است. بخش ایجابی هم همانا است که گفتم باید وابسته به مردم باشد.

حالا این گفته شما در حالت ایجابی، در شکل عملی اش چگونه صورت بندی می شود؟

نگاه امام اصولا به دانشگاه این بود که در جامعه ما دانشگاه یکی از دو مرکز اصلی اداره کشور در کنار حوزه های علمیه است. و اصولا نظر مبارک ایشان این بود حوزه و دانشگاه هستند که اساس بدبختی و خوشبختی جامعه ما را رقم می‌زنند. با در نظر گرفتن این فرمایشات و تفکرات و با در نظر گرفتن این مطلب که امام معتقد بودند دانشگاه ما علمش باید نورانی باشد، اخلاقش باید نورانی باشد؛ حضرت امام معتقد بودند دانشگاه باید در جهت حقوق مستضعفان و محرومان و آمال و آرزوی های پابرهنه ها و سیلی خوردگان تاریخ حرکت کند. این همان بخش ایجابی مساله استقلال است. اگر دانشگاهی در جهت تفکر سرمایه داری حرکت می کند یا دانشگاهی که برآینده محصول آن تبلیغ و ترویج سرمایه داری یا تفکرات انحرافی و ایدئولوژی‌های باطل کاپیتالیسم است، این دانشگاه ظاهرا هم که مستقل اداره شود، مستقل نیست و وابسته است و برعکس دانشگاهی که خود را در خدمت مردم قرار داده، اگرچه نوعی وابسته است، اما در تفکر امام مستقل است. لذا آنچه که ما متوجه می شویم بدون اینکه بخواهیم تعاملات علمی و رفت و آمدهای علمی و تبادلات علمی و الگوهای مثبتی را که در جهت اداره دانشگاه می توان از این سو و آن سوی دنیا گرفت نادیده بگیریم باید توجه کنیم یک فضای گفتمانی در کلام و بیان امام وجود دارد که باید به درستی درک بشود و آن این است که از قدرت ها، مستقل باشیم و به مردم وابسته باشیم.

یعنی به نظر شما وقتی می گوییم دانشگاه مستقل، منظو ر آن اندیشه ای است که در دانشگاه جریان دارد نه مدیریت و حوزه اجرایی دانشگاه ؟

دقیقا. چه بسا اندیشه ای در دانشگاه جریان داشته باشد که ظاهرا از نظر مدیریت و اجرایی مستقل است ولی برایند عمل آن ترویج آمریکا است. اسلام تدریس می شود ولی این اسلام، اسلام آمریکایی است. اما چه بسا دانشگاهی که از نظری اداری با محدودیت هایی مواجه است اما برایند و فریاد و صدای این دانشگاه در جهت منافع محرومان و مستضعفان و پابرهنگان است. این دانشگاه به نظر من از منظر امام دانشگاه مستقل است.

آقای دکتر یکی از مهمترین حوزه هایی که در این مساله بحث می شود و دقیقا به بحث ما مربوط است این است که در باره استقلال دانشگاه کمتر به علوم پزشکی و فنی پرداخته می شود بلکه علوم انسانی خیلی مطرح می شود. وضعیت علوم انسانی در ایران چگونه است که برخی از مسوولین مدام از بازنگری در علوم انسانی صحبت می کنند. آیا این دیدگاه بومی کردن علوم انسانی به نوعی با این دیدگاه امام همپوشانی دارد یا این چیز دیگری است؟

نه این چیزی دیگری است. در هر مقطعی بخشی از افرادی که این مساله را مطرح می کنند بیشتر گاهی تسویه حساب های علمی و سیاسی خود را دنبال می کنند. ولی آنچه که من شخصا از بیانات و نگاه امام و رهبر معظم انقلاب اسلامی درمی یابم این است که واقعا آیا لازم است ما در علوم انسانی که اینهمه دارایی و ثروت داریم نشخوارکننده اندیشه های غربی و فرهنگ غربی باشیم؟ فرهنگی که اساس آن یک مقدار یا گاهی بسیار زیاد با اندیشه های الهی فاصله دارد. بحث سر این است که آیا ما برای خواندن الهیات هم باید از کتاب های ترجمه ناقص اندیشمندان غربی بهره مند بشویم و پیروی کنیم؟ نه اینکه آنها را مطالعه نکنیم، نه اینکه آنها در دانشگاه‌های ما عرضه نشوند، بحث بر سر پیروی از این اندیشه ها و تسلیم شدن در مقابله اینها و ترویج اینها در قبال ثروت بسیار گرانبهایی است که ما خودمان داریم. اینجا است که بحث بر سر تغییر و یا نوعی تحول در نگرش ما به علوم انسانی در دانشگاه ها مطرح می‌شود. برای مثال ما در علوم پزشکی و فیزیک و علوم تجربی جدید و علوم پایه ممکن است سال ها از غرب فاصله گرفته باشیم و الان ما نیازمند هستیم که از جدیدترین یافته ها و دستاوردهای آنها بهره مند شویم. سوا ل این است آیا در زمینه علوم انسانی هم همین نیاز وجود دارد؟ به نظر من پاسخ منفی است. ما می گوییم ما در زمینه علوم انسانی ثروت بسیار گرانبهایی در اختیار داریم. این بسیار زشت است که ما برای رشته الهیات یا فلسفه یا منطق که جهان اسلام مهد اندیشه های بزرگ در این زمینه است، نشخوار کننده کتاب های ترجمه ای آن هم به صورت ناقص و غلط باشیم و مدرسان ما مروج اینها باشند، حتی اگر هیچ نیت و انگیزه خاصی هم نداشته باشند. گاهی اوقات چون خلط مبحث می شود وقتی این عرایض را مطرح می کنیم فکر می کنند ما داریم توهین می کنیم درحالیکه واقعاً بحث عمد و غیرعمد نیست چون اصلاً هجمه فرهنگ غربی بسیار قوی است بخصوص در حوزه علوم انسانی ناخوادآگاه همه ما را هم به دنبال خود می کشد.  گاهی اوقات ما به اشتباه افراد را مورد هجمه قرار می دهیم به جای اینکه اندیشه ها و تهاجم اصلی را مورد توجه قرار بدهیم. گاهی اوقات حتی کسانی که خودشان خواستار تحول علوم انسانی هستند باز اندیشه های غربی را ترویج می کنند و ناخودآگاه مروج آن اندیشه ها می‌شوند.

آیا این بخاطر این نیست که این مسئله درست بررسی نشده و بیشتر به عنوان شعار مطرح می شود؟

درست بررسی شده ولی چون در دست اندازهای سیاسی افتاده و یا چون ملعبه سیاست بازان و سیاست کاران قرار گرفته متأسفانه موضوع به این شکل درآمده است و الّا این موضوع بارها و بارها از آغاز انقلاب فرهنگی تا به امروز مطرح بوده. حتی کار به جایی رسید که برخی از افراد یک شعار انحرافی را مطرح کردند که ما به انقلاب فرهنگی دوم نیاز داریم! در حالی که ما انقلاب فرهنگی اول و دوم نداریم. انقلاب فرهنگی جریان مستمری است که باید همیشه تداوم داشته باشد و وجود ستاد انقلاب فرهنگی و بعد شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمان حضرت امام و در زمان فعلی و تایید آن توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی بر این نکته تاکید دارد که این یک جریان مستمری است که باید تداوم داشته باشد. بحث علوم انسانی را از همان زمان تا به امروز در رسانه ها مطرح کرده اند اما متاسفانه این مساله همان طور که شما هم به درستی اشاره کردید گاهی ملعبه تصفیه حساب ها و باندبازی ها در دوره های مختلف قرار گرفته و خاصیت اصلی خود را از دست داده است و طبیعی است جوانان و دانشجویان ما دچار یک نوع حیرت زدگی و حیرانی و تعجب هستند که واقعا ماجرا چست؟ از کجا آغاز شده و به کجا انجامیده و چرا چنین برخوردی می شود؟ حتی گاهی اوقات جمهوری اسلامی مورد اتهام واقع می شود بخاطر اینکه اینها با اندیشه های غربی، غیراندیشگی برخورد می کنند در حالی که اینطور نیست. هاضمه نظام جمهوری اسلامی بیش از این حرف ها است برای اینکه ما در این حوزه ها واقعا ثروت‌های بسیار زیادی داریم.

حتی در علوم سیاسی و جامعه شناسی و مدیریت آقای دکتر نظر شما این است که ما مثل الهیات بی نیاز هستیم؟

بله حتی در علوم سیاسی و جامعه شناسی و مدیریت. شما نهج البلاغه را ببینید خطبه امام علی به مالک اشتر را نگاه کنید آیا بالاتر از این خطبه می شود یک نسخه سیاسی برای مدیریت جامعه و مردم تهیه کرد؟

ولی همان طو رکه شما بهتر می دانید این رشته ها در دانشگاه های خارجی، شاخه های زیادی دارند و واقعا بصورت ریز در تخصص های زیادی تدریس می شوند. فکر نمی کنم با وجود تعدادی نص دینی آن هم به زبان عربی، بتوانیم علم مدیریت را به دانشجوهای مدیریت تدریس کنیم بدون نیاز به منابع خارجی. در علوم سیاسی و جامعه شناسی هم همینطور.

نه لازم نیست بگوییم همه چیز داریم. ما می گوییم آیا روا است که ما در الهیات و منطق و فلسفه اسلامی هم پیرو غربی ها باشیم؟ آیا تا اینجا را شما قبول دارید؟ در بقیه موارد هم همینطور است. ما قران کریم خود را کنکاش نکرده ایم. دانشمندان حوزه باید اینها را تبدیل به علم روز و تئوری بکنند. باید نظریات جدیدی بر طبق اینها ارائه شود. البته چنین کار و خیزشی احتیاج به یک محیط آزاد دارد. درواقع آزاداندیشی در بیان و تفکر نیاز است. ما باید فضای آن را فراهم کنیم و اتفاقا به نظر من، پاسخی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به جمعی از فضلای حوزه علمیه در پی نامه ای ارائه کردند، بخشی از این نیاز امروز و فردای ما است. و به فرموده معظم‌له ما نباید کاری بکنیم که آزادی به کالای قاچاق و ممنوع تبدیل شود و بعد در چنین فضایی اندیشمندان و حوزویان و دانشگاهیان با تئوری پردازی در صحنه علمی و نه در صحنه سیاسی و معرکه های سیاسی وارد بشوند و در علوم جدید هم این اندیشه ها و تفکرات، سازمان دهی شود. ممکن است شما بگویید در این حوزه ها منابع محدود است چون من خودم خیلی تخصص ندارم نمی توانم اظهار نظر کنم ولی در همین حد عرض کنم آنجاها هم اگر کنکاش کنیم خواهیم دید که ما می توانیم براساس توشه بومی قدم برداریم.

زمانی یک فردی به آقای هاشمی گفته بود انقلاب فرهنگی آمده بود که اسلحه را از دانشگاه بیرون بکشد. اسلحه در اینجا یک نماد است. بحران سیاسی را از داخل دانشگاه خارج کند ولی بعد از سی سال آنجه دیده می شود برعکس آن هدف شده است یک سری جریان های نظامی و سیاسی آمده اند داخل دانشگاه و اندیشه رفته بیرون. من می خواهم نظر شما را در این باره بپرسم که آیا دانشگاه های امروز، آنچه که امام می خواسته هستند؟ یعنی نگاه امام درباره دانشگاه ها چقدر جامه عمل پوشانده است؟

این ساده اندیشی است که بگوییم ما به ایده آل های خودمان دست پیدا کرده ایم. ولی من به شما بگویم که حداقل دانشگاه های ما راهی بسیار طولانی در رسیدن به آرمان های امام یعنی همان دانشگاه مستقل طی کرده‌اند. شما با یک خاطره مساله‌ای را مطرح کردید من هم در پی همان عرض می کنم که اصولا در ایران در اوایل انقلاب، دانشگاهی وجود نداشت میدان منازعه سیاسی و معرکه سیاسی و جدل های بی پایان و بی نتیجه سیاسی و محملی برای مبارزه با انقلاب ضدامپریالستی مردم ایران بود. دانشگاهی وجود نداشت، انقلاب فرهنگی شد که ما دانشگاه داشته باشیم و دانشگاهی داشته باشیم که مستقل از قدرت های شرق و غرب و وابسته به مردم باشد. داشگاهی داشته باشیم که قبله آن نیازهای مردم خودش و حمایت از دستاوردهای انقلاب بزرگ این ملت در مقابل چپاول‌گران جهانی باشد. این آن چیزی است که مورد نظر امام بود. من فکر می کنم این خواست امروز هم همان تازگی سی سال و سی و دو سال پیش را دارد. ما باید تلاش کنیم در این جهت حرکت کنیم. وقتی ما بحث را به دعواها و سلیقه های خود تنازل می دهیم آن وقت مشکل پیش می آید. یکی می گوید فلان افراد و مسائل باشد دیگری می گوید نباشد. هرکس هم برای خود بحثی مطرح می کند. کل حزب بما لدیهم فرحون. هر حزبی حرف خود را تایید و تاکید می کند.

یعنی آقای دکتر شما، فضای فعلی را با توجه به بازنشسته کردن اساتید و .... مطلوب نظر امام می دانید؟

اشتباه نکنید نهادهای دانشگاهی مشکلی ندارند. البته من از شکل فعلی نهادها دانشگاهی اطلاعی ندارم، اما مشکل ما بسیج و... نیست مشکل ما آمریکا است. اگر کسانی جای اینها را اشتباه بگیرند آنگاه می شود فاصله افتادن از راه امام. اگر بسیح خطایی هم داشته باشد باید در چارچوب خودش دیده بشود نه جایگزین دشمن اصلی ملت ایران شود! برخی ها اینها را جابجا می کنند. این به معنای این نیست که مثلا بسیج یا جهاد دانشگاهی که در دانشگاه حضور دارند خطایی ندارند یا بنده به عنوان کسی که مدتی رییس جهاد بوده خطایی ندارم. من خطا داشته ام چون انسان هستم همه ما انسان هستیم ولی آیا شما باید مرا با آمریکا اشتباه بگیرید؟ نوک پیکان حمله را به سمت من نشان بگیرید یا به سمت آمریکا و صهیونیسم؟ شما حاضرید با امپریالیسم و امریکا بسازید ولی با من که برادر دینی شما هستم و کمی با شما اختلاف‌نظر و سلیقه دارم، نسازید؟ بحث سر اینها است. البته گاهی اوقات بعضی از افراد هم مسائل را اشتباه می گیرند و فکر می کنند حالا ما اگر چهار نفر استاد را بازنشسته کردیم مساله حل می شود در حالی که اینطور نیست اینها پاک کردن صورت مساله است. اینها اشتباه گرفتن هدف های اصلی در ماجرا است شما باید اندیشه صهیونیستی و امپریالیستی را هدف قرار بدهید. نه این انسان مومنی را که حالا در این هجمه گسترده دانش مطرحی که هست، به خاطر طرفداری از یک اندیشه ای، مارک غرب گرایی بزنیم. بسیاری از افراد که دم از اسلام گرایی می زنند اندیشه های پوپری را ترویج می کنند و در مقابل توحید، تکثرگرایی را مطرح می کنند. اینها خود را مدعی مسلمانی دوآتشه می دانند اما اندیشه های پوپر را دنبال می کنند. لذا باید دقت کرد این  بحث ها از جایگاه خود به بحث های حاشیه ای تنزل پیدا  نکند که ما را از اصل مطلب و جوهر اندیشه امام دور می کند.


. انتهای پیام /*