حجت الاسلام دکتر یحیی کبیر دانش آموخته حوزه و دانشگاه و از شاگردان علامه شهید مرتضی مطهری است. او مدرک دکترای خود را از دانشگاه تهران و در رشته فلسفه اخذ کرده است. متولد 1333 و در حال حاضر در دانشگاه تهران مشغول تدریس است. از جمله آثار حجت الاسلام کبیر می توان به کتاب های مبانی عرفان، عارفان الهی و عرفان برتر، عرفان و معرفت قدسی، فلسفۀ وحی و ... اشاره کرد.
به گزارش پرتال امام خمینی(س) این استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به سوال خبرنگار رسا در مورد نقش امام در به فعلیت رسیدن احکام اجتماعی گفت:
هزار سال است که احکام اجتماعی اسلام مخفی مانده است، امام خمینی آمد و اینها را مطرح کرد. بعضی از این بزرگان ما هم گناه نداشتند آنها متوجه نمیشدند که امام چه میگوید. زمان امام علی هم مردم نمیفهمیدند علی چه میگوید. امام خمینی به این صورت دنیا را تکان داد. توضیح المسایلِ صرف، برای فرد است و مردم را تکان نمیدهد.
آیتالله اردبیلی زمانی که رییس دیوان عالی بود میگفت: امام در جماران نشسته بود، ما به همراه بزرگانی چون آقای خامنهای و هاشمی و دیگران رفتیم دیدیم امام خیلی در فکر است و حرف نمیزند. درست وقتی بود که امام فتوا به حلیت مشروط شطرنج داد. آقای قدیری فریادش در آمده بود. امام گفت اگر تبدیل به ورزش شده است اشکال ندارد. امام فرمود: اگر من زنده باشم، باید این بند و بیلهایی که به اسلام ناب محمدی وصل شده است بر دارم. امام در نامة خصوصی به آقای قدیری نوشت: کمی از لاک خودت در بیا! متوجه باش!
آقای حسنزادة آملی میگوید قبل از انقلاب خدمت آقای رفیعی قزوینی می رفتیم و تک تک درس میخواندیم. حاج آقا روح الله از اتاقی بیرون آمد، دیدم استاد مبهوت مبهوت است. به استاد عرض کردیم چه شده است؟ گفت: اوه اوه اوه! این دیگر چه اعجوبهای است! این کیست!
وی همچنین در پاسخ به این سوال که جهان بینی در نظام اندیشۀ اسلامی چه جایگاهی دارد بیان داشت:
جهانبینی گوهر و ذات دین است. جهانبینی یعنی نحوة نگرش انسان به هستی است. از این جهت شهید مطهری، روی جهانبینی توحیدی دست گذاشت. تازه این مقدمه است. جهانبینی ما قرآنی و توحیدمدار استشهید مطهری میگوید گوهر دین جهانبینی است و صدف دین ایدئولوژی است. ذات دین جهانبینی است.. تعبیر ایشان این بود که در حوزهای که پایه و اساس جهانبینیاش خراب است، فقها درس فقه میخوانند. باید توجه کرد که درس فقه، بُعد عملی است. قبل از آن باید بحث اساسیِ جهانبینی را طرح کنیم.
بگذارید مثالی بزنم. وقتی منافقین گیر افتادند. به امام خمینی گفتند: یک سگ، خانة تیمیِ منافقین را لو داده است. امام فرمود: این سگ جُندالله است. ایشان به سگ میگفت: جندالله؛ مانند سگ اصحاب کهف. اینطور نگاه کنید. اینها آیت خدا هستند، آیت هم برای کسی است که قلب دارد: کان له قلبا، قران برای کسی ذکر است که قلب دارد. اگر کسی اهل قلب نباشد با شق القمر پیغمبر خاتم هم ابوجهل میماند. یهودیِ اهل قلب، بازمیگردد اما قریشی ای که اهل قلب نباشد بازنمیگردد. وقتی قلب درست بشود بقیه چیزها درست میشود. قلب محل تصدیق است. کسی که اهل دنیا باشد و حب دنیا داشته باشد قلبش این مفاهیم را درک نمیکند.
یک روز آقای همایون همتی همراه یکی از اساتید غربی آمد و گفت این استاد 20 سال در دانشگاه آتن درس ارسطوشناسی میداده است و از طریق مستشرقین حرف امام را شنیده و به آراء امام رسیده است و میخواهد خدمت آقای حسنزاده و جوادی آملی برسد. رفتیم و ایشان به آقای حسنزاده عرض کرد: چرا مثل امام (که ساختار ولایت فقیه را عرضه کرد) یک دستگاه عرفانی شیعی درست نمیکنید؟ آقای حسن زاده گفت: امام هفت شهر عشق را گشته است و ما هنوز اندر خمِ یک کوچه هستیم. هنگام عصر خدمت آقای جوادی رسیدیم. آقای جوادی از شدت سردرد، سه قرص میگیرن خورده بود. اصرار کردیم و کمی نشستیم درباره امام صحبت کردیم. وقتی جلسه تمام شد و میهمانان رفتند، آقای جوادی گفت: آقای کبیر سردردم از بین رفت.
نظام جمهوری اسلامی یک نظام اعتقادی است و صرفاً نظام اقتصادی نیست. اقتصاد مهم است ولی محرک و زیربنا نیست. همه اینها باید درست شود ولی اینها اهم نیست. انقلاب بزرگ بود؟ چرا در جامعه ما جا نیفتاده است. چرا جا نیفتاده است که چرا امام خمینی ولایت فقیه را استمرار ولایت انبیاء و اولیای معصوم میداند. زمان امام، آقای خامنهای در نماز جمعه تهران گفت: ولایتفقیه در فقه ما مطرح شده است. امام این را شنید گفت: نه دید من از این بالاتر است و آقای خامنهای آن خطبه را اصلاح کرد. دید امام این بود که ولایتفقیه، فوق فقه است. آقا خامنهای میگوید من از آنجا متوجه شدم که امام چه دید بلندی دارد. ولایت فقیه ادامه نبوت و امامت است نه ادامه فقاهت.
منابع مرتبط:
امام راحل و فقه سنتی - کتاب
فقه سیاسی امام خمینی (س) - کتاب
حکومت اسلامی یا ولایت فقیه - کتاب
حکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (س) - کتاب
منابع فقه و زمان و مکان (ج. ۱) - کتاب
.
انتهای پیام /*