در روزگاری اغلب اتفاق‏نظر داشتند که انوشیروان پادشاهى عادل بوده است. مى‏گفتند: زنگى را به زنجیرى متصل ساخته بود و آن را از اتاق نشیمن تا پشت کاخ امتداد داده تا اگر کسى با او کارى دارد و شکایتى زنجیر را بکشد. یک روز شیرى خود را به زنجیر کشید و انوشیروان به دنبال او راه افتاد. شیر او را به بیشه برد و تفهیم کرد که وضع حمل، ماده‏اش را آزار مى‏دهد. انوشیروان طبیب آورد و شیر مقدارى تخم به شاه داد. تخم‏ها کاشته شد. بوته‏اى رویید و میوۀ بزرگى داد. خر خورد و لذت برد، به بز دادند به‏به گفت، نام آن میوه خربزه شد. (این افسانه به اطوار مختلف براى افراد مختلف ذکر شده است). داستان را بچه‏ها هم باور نمى‏کردند اما این افسانه چنین بود که بباوراند انوشیروان پادشاهى  عدل‏گستر بوده که حتى حیوانات نیز از عدل‏گسترى‏اش آگاه بوده‏اند و حدیثى جعل شده بود که پیامبر اکرم(ص) به افتخار فرموده‏اند: من در زمان پادشاه عادل متولد شدم !(ولدت فى زمن ملک العادل) روح‏الله هم این حدیث را شنیده بود، بعدها که شاگرد شیخ‏عباس قمى شد و با علم حدیث آشنایى یافت به صحت آن شک کرد و سپس که با عمق تاریک تاریخ، بیشتر آشنا شد جملات فوق را گفت و جسارت آن را داشت که به رغم بعضى باورهاى برخى بزرگان، باورهاى خود را بر ملا کند ولى نه به قصد اظهار فضل و نه به جهت روشن کردن یک نکته تاریخى بل آموخته بود که تاریخ را براى عبرت باید خواند وبراى عبرت باز باید گفت، پس باید حوادث تاریخ را با حال پیوند داد. آیا این پیوند طنز‏آمیز، عبرتى کارساز نیست؟ عدالت‏گسترى انوشیروان مثل صلح‏دوستى رئیس جمهور آمریکاست و مثل کمونیستى شوروى است. ما الان در عصر حاضر این چیزها را مى‏بینیم و اگر چنانچه تاریخ‏نویس‏ها و نمى‏دانم آنهایى که شعرا هستند و آنهایى که خطبا هستند و آنهایى که دربارى هستند، اینها را، تبلیغاتى که الان دارد در دنیا مى‏شود، این تبلیغات به گوش اشخاص برسد که مطلع از وقایع نیستند، آنها هم خیال مى‏کنند که همان طورى که انوشیروان عادل، عادل بوده است، آقاى رئیس جمهور امریکا هم صلح‏دوست و عدالت‏پرور و امثال اینهاست و حال آن که شما که مطلعید، مى‏دانید قضیه چى هست. روح الله خمینی ، ص 305

طاق کسرى مرکز ظلم

«...قضایاى نادرى به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسى بشود که چى است. از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسرى‏ (این طاق عظیم بخشی است از کاخی که انوشیروان ساسانی در شهر تیسفون(مدائن ) بنا نهاد) و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکده‏هاى فارس و ریختن بتها به روى زمین. (بحارالانوار، ج15، ص257،ح9 و تاریخ طبری ج2،ص166) قضیه شکست‏ طاق کسرى شاید اشاره به این باشد که در عهد این پیغمبر بزرگ، طاق ظلم، طاقهاى ظلم مى‏شکند و مخصوصاً طاق کسرى‏ شکسته شد براى اینکه آن وقت این طاق کسرى مرکز ظلم انوشیروان بود».

تحریف نمودن واقعیت های تاریخى‏

«انوشیروان به خلاف آن چیزهایى که به واسطه شعرا و به واسطه درباریهاى آن وقت و موبدان دربارى آن وقت درست کردند، یکى از ظالمهاى ساسانیان است، و دنبال او یک حدیثى هم جعل شده است، و به حضرت رسول- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- نسبت داده شده که «من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشیروان!» این اولًا سند ندارد و مُرْسَل (حدیثی که سند مشخص ندارد و به پیامبر (ص) یا امام معصوم نسبت داده شود) است، و ثانیاً کسانى که اهل تفتیش در امور هستند، تکذیب کردند این را و معلوم است که یک دروغى است که بستند. انوشیروان ظالم باید گفت، نه عادل. در زمان انوشیروان چهار طبقه یا پنج طبقه ممتاز بودند، یعنى از هم ممتاز، علاوه بر خود دستگاه سلطنت با آن بساطى که داشته است؛ یک دسته هم شاهزادگان بودند و درباریها، اینها یک طبقه على‏ حده ممتاز؛ یک دسته هم کسانى بودند که داراى اموال هستند و به قول آنها شریف زاده‏ها، آنها هم یک دسته ممتاز؛ یک دسته دیگر هم عبارت از آنهایى بودند که سران ارتش و امثال اینها بودند، آنها هم ممتاز؛ دسته آخر که نوع مردم بودند پیشه‏وران بودند، و پیشه‏وران باید کار کنند آنها بخورند تکلیف این بوده. آنها آن طبقه بالا مالیات بده نبودند، به نظام هم نمى‏رفتند. در نظام باید طبقه پایین که پیشه‏وران بودند، مى‏گفتند اینها باید خدمت کنند، و مال اینها صرف بشود در آن طبقات دیگر؛ اینها به نظام بروند، اینها جنگ بکنند، اینها کارها را انجام بدهند، آنها بخورند. اجازه نمى‏دادند که این طبقه پایین تحصیل کند، ممنوع بود».

پیگیری موضوع در شاهنامه

«...این قصه در شاهنامه هم هست که پیش او شکایت بردند که بوذرجمهر پیش‏اش شکایت برد که هزینه کم شده است و ارتش محتاج به مئونه‏ است، و در بین این طبقات پایین هستند اشخاصى که مال داشته باشند. بعد رفتند و پیدا کردند یک نفرى که حالا مى‏گویند کفشگر بوده، پیدا کردند و او گفت که من مى‏دهم- به حسب نقل شاهنامه- من مى‏دهم لکن به شرط اینکه بچه من را اجازه بدهند درس بخواند. رفتند به او گفتند قبول نکرد، گفت نه، ما نه پولش را مى‏خواهیم، نه اجازه مى‏دهیم، براى اینکه اگر اجازه بدهیم که یک آدم پایینى بیاید و درس بخواند، این آن وقت بعد مى‏خواهد دخالت کند در امور و این نمى‏شود. این عدالتى است که انوشیروان داشته است. و در تاریخ ثبت است این جنایاتى که اینها مى‏کردند. و من گمان ندارم در تمام سلسله سلاطین حتى یک نفرشان آدم حسابى باشد، منتها تبلیغات زیاد بوده است، براى شاه عباس آن قدر تبلیغ کردند، با اینکه در صفویه شاید از شاه عباس بدتر آدم نبوده، در قاجاریه آن قدر از ناصر الدین شاه تعریف کردند و شاه شهید و نمى‏دانم امثال ذلک، در صورتى که یک ظالم غدارى بود که بدتر از دیگران شاید. آن تبلیغات که در آن وقت بود، همیشه بوده است. عدالت‏گسترى انوشیروان مثل صلح دوستى رئیس جمهور امریکاست، و مثل کمونیستى شوروى است. ما الآن در عصر حاضر این چیزها را مى‏بینیم، و اگر چنانچه تاریخ‏نویسها و نمى‏دانم آنهایى که شعرا هستند و آنهایى که خطبا هستند و آنهایى که دربارى هستند، اینها را، تبلیغاتى که الآن دارد در دنیا مى‏شود، این تبلیغات به گوش اشخاص برسد که مطلع از وقایع نیستند، آنها هم خیال مى‏کنند که همان طورى که انوشیروان عادل، عادل بوده است، آقاى رئیس جمهور امریکا هم صلح دوست و عدالت‏پرور و امثال اینهاست، و حال آنکه شما که مطلعید مى‏دانید قضیه چى است...»

 شکسته شدن بتها در استمرار زمان‏

«...وضع دنیا الآن این طورى است، روى دروغ باز شده است. اینکه چهارده کنگره از کنگره‏هاى قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمى‏آید که یعنى در قرن چهاردهم این کار مى‏شود، یا چهارده قرن بعد این کار مى‏شود؟ به نظر شاید بیاید این، محتمل هست که این بناى ظلم شاهنشاهى بعد از چهارده قرن از بین مى‏رود و بحمد اللَّه رفت از بین. بتها همه به رو افتادند، این بتها هم خواهند از بین رفت، حالا چه بتهایى که تراشیده بودند از سنگ یا بتهایى که خود ملتها یا بعض از ملتها مى‏تراشند با آدم. اینها هم رفتنى هست، منتها ما حوصله‏مان کم است. تمام دنیا از اول تا آخرش پیش حق تعالى یک جور پیداست، این ور و آن ور ندارد که یک راه دورى باشد. پیش ما این طور است که خیلى راه دور است که هزار سال طول مى‏کشد، دو هزار سال طول مى‏کشد. نخیر اینها قریب است، نزدیک است و مى‏شود، و بتها شکسته خواهد شد ان شاء اللَّه. و آتش‏افروزیها و بت‏پرستیها و آتش‏پرستیها هم ان شاء اللَّه از بین خواهد رفت...» صحیفه امام، ج‏19، ص: 436

منبع مرتبط:

ره افسانه(کتاب دو جلدی)

. انتهای پیام /*