پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۵۲۰/ در چهارم آبانماه سال ۱۳۴۳ امام خمینی(س) در پیام و سخنرانی مهم در مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون رژیم شاه  واکنش نشان داد. 

محمدرضا شاه که بر انجام اصلاحات دیکته شده آمریکا و بسط نفوذ همه جانبه کارگزاران این کشور در عرصه‌های مختلف اقتصاد، ارتش و سایر ارکان ایران مصمم بود برای تضمین امنیت و مطلق العنان بودن آنان رژیم کاپیتولاسیون (مصونیت سیاسی و کنسولی اتباع آمریکایی در ایران) را به تصویب رساند و آخرین تیر خلاص را بر استقلال نیم‌بند ایران وارد آورد. در این شرایط رژیم پلیسی شاه نفس‌ها را در سینه‌ها حبس کرده و کسی را یارای مخالفت نبود، اما حضرت امام خمینی(س) در این ماجرا هم با توجه به رسالت تاریخی خویش بدون پذیرفتن نماینده شاه و بی‌اعتنایی به تهدیدات آن رژیم در روز چهارم آبان یکی از ماندگارترین سخنرانی‌های تاریخی خویش را ایراد کرد و در آن ضمن افشای سرسپردگی رژیم شاه، آمریکا و اسرائیل را به محاکمه کشید. این سخنرانی با اعلامیه آن حضرت در همین روز، تکمیل شد.
«آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند ـ بداند این معنا را ـ که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما». (صحیفه امام، ج۱، ص۴۲۰)

سابقه کاپیتولاسیون در ایران

رفرمی که به نام «انقلاب سفید» در ۶ / بهمن / ۱۳۴۱ از سوی شاه و به دستور آمریکا (در چهارچوب طرح «اتحاد برای توسعه» کِنِدی) ارائه شد، نه تنها توفیقی به دست نیاورد بلکه در زمینه های بسیاری موجب درهم شکستن بنیانهای اقتصادی کشور نیز شد. از سوی دیگر، نهضتی که با رهبری امام خمینی (س) آغاز گشت، به منزلۀ هشداری به آمریکا بود که دریابد این نهضت به انقلابی خونین و دامنه دار علیه ایالات متحده و رژیم دست نشانده اش در ایران خواهد انجامید. این دو امر، دولتمردان آمریکایی را مصمّم به احیای کاپیتولاسیون و برقراری «حق قضاوت کنسولی» در ایران کرد تا نظامیان آمریکا، با امنیت خاطر، از منافع کشورشان در این منطقه از جهان و همچنین تاج و تخت پادشاهی ـ مستقیماًـ حمایت کنند.

این پیشنهاد در اسفند ماه ۱۳۴۰ و پیش از آغاز رفرم شاه، از سوی آمریکا به ایران تسلیم شد، امّا به عللی پیگیری جدّی آن تا پس از قیام خونین ۱۵ خرداد متوقف شد. اوج گرفتن نهضت امام خمینی (س) و گزارش کارشناسان آمریکایی که دالّ بر توفیق نیافتن رژیم شاه در فرونشاندن نهضت و جلب رضایت توده ها بود، موجب شد که این طرح، مجدداً پیشنهاد شود و رژیم برای تصویب آن، تحت فشار قرار گیرد.

پذیرفتن کاپیتولاسیون در دولت اسدالله علم

لایحۀ مصونیت مستشاران و دیگر تبعۀ آمریکا در ایران که در ۱۳/مهر/۱۳۴۲ در کابینۀ امیر اسداللّه علم به تصویب رسیده بود، در مرداد ماه ۱۳۴۳ برخلاف رویه قانونی اول به مجلس سنا رفت و مورد تصویب سناتورها قرار گرفت. حسنعلی منصور، که پس از علم به نخست وزیری رسیده بود، لایحۀ مزبور را در ۲۱ / مهر / ۱۳۴۳ به مجلس شورای ملی برد و از تصویب نمایندگان گذراند.

متن لایحه بدین قرار بود: «ماده واحده ـ با توجه به لایحه شماره ۱۸-۲۲۹۱-۲۱۵۷-۲۵-۱۱-۱۳۴۲ دولت و ضمائم آن که در تاریخ ۲۱ / ۱۱ / ۴۲ به مجلس سنا تقدیم شده به دولت اجازه داده می شود که رئیس و اعضای هیأتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران که به موجب موافقت نامه های مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی می باشند، از مصونیت ها و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری وقت موصوف دربند ـ و ـ ماده اول قرارداد وین که در تاریخ ۱۸ آوریل ۱۹۶۱ مطابق ۲۹ فروردین ماه ۱۳۴۰ به امضاء رسیده است، می باشد برخوردار نماید.»

تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون در مجلسین سنا و شورای ملی، تقریباً اعلام نشد و مطبوعات کشور نیز، زیر سانسور دولت، از افشای آن خودداری کردند. چندی بعد، نشریۀ داخلی مجلس شورا حاوی متن کامل سخنرانیها و گفتگوهای نمایندگان و رئیس دولت در این زمینه، به دست امام خمینی (س) رسید و ایشان را سخت آشفته و منقلب کرد. خبرهای مربوط به آشفتگی و نگرانی امام به تدریج در همه جا منعکس شد؛ افراد بسیاری به قم رفتند و علت یا علل این نگرانیها را جویا شدند.

اعلام خطر امام(س) در پی پذیرش کاپیتولاسیون

امام خمینی (س) برای افشای خیانت شاه و دار و دسته اش به ایران و جامعۀ اسلامی، بر آن شدند که با ایراد نطقی حاد و اعلامیه ای سازنده، همگان را به مقابله با توطئۀ شاه و آمریکا، و حرکت و خروش فراخوانند. امام، ابتدا پیک هایی را برای آگاه ساختن علما و روحانیون به شهرهای دور و نزدیک روانه کردند و خود نیز با مقامات روحانی قم به گفتگو نشسته پیامدهای فاجعه را متذکر شدند. با فراهم شدن زمینه های مناسب، ۴ / آبان / ۱۳۴۳ برابر با ۲۰ / جمادی الآخر / ۱۳۸۴ برای ایراد سخنرانی تعیین شد. سیل جمعیت از گوشه و کنار کشور و از شهرهای دور و نزدیک برای شنیدن سخنان رهبر نهضت، به قم سرازیر شد.

رژیم شاه چون می دانست که توسل به زور، نه تنها مفید نخواهد بود که، موجب قاطعیت بیشتر امام خمینی (س) در ایراد سخنرانی خواهد شد، به وسیلۀ دیگری توسل جُست؛ یکی از عناصر به ظاهر غیر وابسته و به اصطلاح وجیه المله را برای دیدار با رهبر نهضت به قم فرستاد تا ایشان را از حمله به امپریالیسم آمریکا و ایجاد فضای ضدّ آمریکایی در محیط مذهبی ایران، برحذر دارد. این شخص با تلاش فراوان فقط توانست با فرزند بزرگوار امام، شهید حاج سید مصطفی خمینی ملاقات کند. وی در این دیدار، حمله به آمریکا از سوی امام خمینی (س) را «خطرناک تر از حمله به شخص اوّل مملکت» دانست و توصیه کرد که «آیت اللّه خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند، باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکس العمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد؛ دیگر هرچه بگویند ـ حتی حمله به شخص شاه ـ چندان مهمّ نیست»!. حساسیت شاه با توجه به وابستگیهایش به کاخ سفید بی مورد نبود، آمریکا در بحران ویتنام و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری (۱۲ آبان ۴۳) و تعیین جانشین کندی مقتول قرار داشت.

امام خمینی (س) با آگاهی از این نقطۀ ضعف رژیم، در سخنان پرشور خود، حمله را مستقیماً متوجه آمریکا کردند و ایالات متحده را با شدیدترین لحن به باد انتقاد و اعتراض گرفتند. ۲۰ / جمادی الثانی / ۱۳۸۴ ـ روز میلاد مسعود حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها و زاد روز امام خمینی (س) ـ فرا رسید. جمعیتی که از اطراف و اکناف کشور برای استماع سخنان امام به قم آمده بودند، در این شهر موج می زد. منزل امام (واقع در محله یخچال قاضی)، کوچه های اطراف و باغ اناری که مجاور منزل ایشان بود، از جمعیت پر بود. بلندگوهای متعددی در اطراف محل سخنرانی نصب شده بود. ساعت ۳۰ / ۸ دقیقۀ بامداد امام خمینی (س) با چهره ای برافروخته، چشمانی از شدت خشم و خستگی و بی خوابی سرخ شده، جبینی گره خورده و قیافه ای آراسته و جذاب در برابر مردم ظاهر شدند.

سخنرانی با نام خدای بخشنده و مهربان و آیۀ شریفۀ «انا لله و انا الیه راجعون» آغاز شد و فریاد شیون و گریۀ حاضران، در فضا طنین افکند. هر جملۀ امام، به تنهایی حماسه بود؛ جمعیت به هیجان آمد، گریست و در پس اشکها، جوانه های انقلابی رویید که ۱۴ سال بعد، شاهد پیروزی اش بودیم.

امام خمینی (س) در سخنرانی خود فریاد کشیدند: «آقا، من اعلام خطر می کنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر می کنم! ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر می کنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر می کنم! ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می کنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می کنم!... اگر مملکت ما اشغال امریکایی است پس بگویید!... تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست.» (صحیفه امام؛ ص ۱، ص ۴۱۸ــ۴۲۲ )

امام خمینی در پایان سخنان حماسی خویش فرمودند: «وکلای مجلس سنا خیانت کردند. ... وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم. از وکالت معزولند.» (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۴۲۳ ) انعکاس بینش حضرت امام در مورد اختیارات ولی فقیه در جملات مزبور نمایان است.

آن چه توسط امام در این نطق انقلابی و سراسر شور و حماسه گفته شد، در طول نهضت ـ تا آن روز ـ بی سابقه بود و نه تنها کنگرۀ کاخهای ستم شاه، که کاخ سفید واشنگتن را هم لرزاند. امام خمینی (س) در این نطق، موضع قاطع و سازش ناپذیر خود را در برابر بلوکهای شرق و غرب روشن ساختند، و سیاست نه شرقی و نه غربی را که تا پایان عمر بدان پایبند بودند مورد تأکید قرار دادند. امروز سر و کار ما با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند ـ بداند این معنا را ـ که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما.» (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۴۲۰ ) حضرت امام همچنین در بیانات خویش اهداف و آرمانهای روحانیت را مشخص کردند و رهنمودهایی ارزنده و پُر محتویٰ به نسل معاصر و آینده دادند. امام، عنصر مبارزۀ با آمریکا، این عامل واقعی سیه روزی ملت ایران و دیگر ملتها را، به گونه ای تجزیه ناپذیر، از ارکان دور جدید مبارزات ملت ایران معرفی نمودند و جهانیان شاهد بودند که ایشان تا لحظۀ رحلتشان بر این اصل پای فشردند.

امام خمینی (س) جدا از این نطق تاریخی، در ۴/آبان/۱۳۴۳ با صدور اعلامیه ای، از توطئه رژیم بیش از پیش پرده برداشتند. این اعلامیه که در آن به مسألۀ تغییر شیوۀ تحلیف در ارتش نیز اشاره شده بود، در سطح وسیعی چاپ و تکثیر گردیده و در زمان کوتاهی در کلیۀ شهرستانها توزیع شد. بیش از ۴۰ هزار نسخه از این اعلامیه، فقط در تهران در کمتر از ده دقیقه، به وسیلۀ ۵۰۰ تن از جوانان بازاری و دانشگاهی پخش شد. شیوۀ توزیع اعلامیه ها به گونه ای بود که ساواک را به وحشت انداخت ولی قادر به جلوگیری از آن نشد.

واکنش رژیم شاه به افشاگری های امام

رژیم شاه که از بالا گرفتن نارضایتی مردم و تحریک افکار عمومی، سخت وحشت کرده بود، دریافت که با بودن رهبر و پیشوای آگاهی چون امام خمینی (س) در ایران، نه تنها پیاده کردن طرحهای به اصطلاح اصلاحی شاه ممکن نیست بلکه اساس رژیم نیز در معرض زوال قرار دارد، لذا مصمم شد که با دستگیری و تبعید ایشان، خود را از مهلکه رها سازد. شب ۱۳ / آبان / ۱۳۴۳ صدها کماندو و چترباز مسلح، خانۀ امام را در قم محاصره کردند، از بام و دیوار وارد منزل شدند و برای دستگیری ایشان به جستجو و ضرب و شتم خادمین منزل پرداختند. مأموران، پس از یک سلسله اقدامات توهین آمیز، امام را با اتومبیلی که آماده شده بود، به تهران انتقال دادند.

اتومبیل حامل امام، فاصلۀ بین قم ـ تهران را در مدّتی کمتر از ۹۰ دقیقه پیمود و به فرودگاه مهرآباد رسید. هنوز آفتاب روز ۱۳ آبان سر از افق بیرون نیاورده بود که رهبر بزرگ نهضت، به جرم دفاع از استقلال وطن و بهروزی هموطنان مسلمان خود، از وطن بیرون برده شد و به ترکیه تبعید گردید . در سپیده دم همان روز، فرزند بزرگ امام، آیت اللّه شهید حاج سید مصطفی خمینی، دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شد. اطلاعیه سازمان اطلاعات و امنیت کشور از رادیو پخش و در مطبوعات نیز منتشر شد. متن اطلاعیه بدین شرح بود: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلائل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد لذا در تاریخ سیزدهم آبانماه ۱۳۴۳ از ایران تبعید گردید.»

ملت بزرگ و فداکار ایران، با دریافت خبر تبعید غیرقانونی رهبر خویش، به اعتصاب و تظاهرات بزرگی دست زدند. و در تهران و قم و بسیاری از شهرستانها، بازارها تعطیل شد. دستگیری و تبعید امام خمینی (س)، با واکنش شدید محافل روحانی نیز روبرو گردید و درسهای حوزه های علمیه و نمازهای جماعت، به عنوان اعتراض، در قم و مشهد و تهران و بسیاری از شهرستانها ۱۵ تا ۳۰ روز تعطیل شد. در این بحبوحه علمای ایران با صدور تلگرام و اعلامیه، پشتیبانی خود را از امام و اهداف ایشان اعلام داشتند. رژیم شاه کوشید با مانورهای فریبنده از خشم مردم بکاهد. از این رو پس از ۵۷ روز، به آزادی آیت اللّه حاج آقا مصطفی از زندان قزل قلعه مبادرت ورزید و ایشان عازم قم شد؛ امّا ساعت ۲ بعد از ظهر ۱۳ / دیماه / ۱۳۴۳، برابر با ۲۹/ شعبان / ۱۳۸۴ رئیس ساواک قم و جمعی از مأموران به خانۀ امام خمینی (س) یورش بردند و پس از دستگیری مجدد حاج آقا مصطفی، ایشان را روانۀ تهران ساخته و از آن جا به ترکیه تبعید کردند.

پس از تبعید امام خمینی (س) و فرزند بزرگوارشان به ترکیه، روحانیون روشن ضمیر و آگاه به افشاگری پرداختند. بسیاری از آنان دستگیر و در دادگاه فرمایشی شاه به محاکمه کشیده شدند و به زندانهای متفاوتی محکوم گشتند. خشم مردم مسلمان و قهرمان ایران سرانجام در ضمیر پاک شهید بزرگوار و رشید، محمد بخارایی شعله ور شد. او که فدایی و سرباز اسلام بود در روز پنجشنبه اوّل / بهمن / ۱۳۴۳ در مقابل مجلس شورای ملی، با گلولۀ آتشین خود، به زندگی حسنعلی منصور، نخست وزیری که لایحۀ کاپیتولاسیون را به مجلس برده و از تصویب گذرانده بود، پایان داد.

۱۳ آبان در تاریخ نهضت امام خمینی مقطعی حساس و مناسبتی پر خاطره است. پس از تبعید امام در ۱۳ آبان ۴۳، چهارده سال بعد در همین روز (۱۳ آبان ۱۳۵۷) دهها هزار دانش آموز و دانشجو در دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف آن با شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» تهران را به لرزه درآوردند. گلوله های نظامیان و بخون کشیدن دهها دانش آموز در این روز کارساز نشد و انقلاب در ۲۲ بهمن به پیروزی رسید. در بیست و سوم اردیبهشت ۵۸، ماده واحدۀ پیشنهادی دولت موقت جمهوری اسلامی مبنی بر لغو قانون مصوب ۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ (لایحۀ کاپیتولاسیون) از تصویب شورای انقلاب گذشت و وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در همین روز لغو قرار داد را طی اطلاعیه ای رسمی اعلام داشت.

و شگفت آنکه در ۱۳ آبان همین سال (۱۳۵۸) دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با یک اقدام انقلابی که علیرغم مخالفت ملی گرایان و دولت موقت، مورد تأیید کامل امام خمینی قرار گرفت، لانه جاسوسی آمریکا در ایران ـ سفارت آمریکا ـ را اشغال کردند و اسناد دخالتهای مستقیم و یک جانبۀ امریکا در ایران را منتشر ساختند.

منبع: کوثر، جلد اوّل، مجموعه سخنرانیهای حضرت امام خمینی(س)، ص ۱۶۲ - ۱۶۸

. انتهای پیام /*