مقدمه: 24 آذر 1361 سال روز صدور فرمان هشت ماده­ای امام خمینی(س) است. به منظور واکاوی ابعاد و زوایای مفاد این فرمان تاریخی و بهره­ گیری از آن برای امروز و فردای زیست عمومی و اجتماعی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی - دفتر نمایندگی قم - اقدام به برگزاری اولین پیش همایش در این موضوع کرده است.

این همایش روز پنج­شنبه 21/9/1392 در سالن همایش­های مؤسسه در قم برگزار گردید.

اولین سخنران این نشست حضرت آیت الله سید جعفر کریمی از اعضای هیأت استفتاء امام خمینی و قاضی اجرائی­ مفاد فرمان هشت ماده­ ای بوده است.

پس از سخنرانی آیت الله کریمی میزگردی با حضور آقایان:

1- حجت­ الاسلام و المسلمین دکتر رحیم نوبهار

2- دکتر محمد حسن ضیائی­ فر

3- دکتر حسین سیمائی

موضوع میزگرد «حقوق مردم در فرمان هشت ماده ­ای امام خمینی» بوده است. سخنران پایانی پیش همایش دکتر سید محمدرضا بهشتی بوده که در ادامه گزارشی به اختصار تقدیم می­گردد:

پس از قرائت قرآن و اعلان برنامه، حجت­ الاسلام و المسلمین پویا دبیر علمی همایش و معاون پژوهشی مؤسسه به ارائه گزارشی درباره زمینه­ های صدور فرمان هشت ماده­ ای پرداخت.

ایشان با اشاره به حوادث و اتفاقات کینه ­ورزانه و خصومت­ بار داخلی و خارجی در سال­های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علیه انقلاب اسلامی مردمی ایران، صدور این فرمان توسط امام در آن اوضاع بحرانی حاکی از اهتمام فراوان ایشان به حفظ کرامت انسانی و حقوق ملت می­باشد.

سپس آیت الله سید جعفر کریمی به ایراد سخنرانی پرداخت. ایشان اظهار داشت:

ما که مدعی پیروی از مکتب حیات­بخش و سعادت ­آفرین و جهان­ ساز اسلام هستیم، اگر عرض کنم آن­چنان که باید اسلام را بشناسیم نشناختیم، گزافه نیست. در یکی از روزهای جنگ صفین که اوضاع جنگ خیلی شدید بود، دیدند حضرت در گوشه ­ای در حال نماز است، تعجب کردند و پرسیدند، آقا الآن وقت نماز است؟! حضرت جواب دادند: «أولسنا نقاتل لأجل الصلوة؟!»

و یا در ماجرای تعدی سپاه معاویه به امرئه ذمیه در انبار آن سخن را فرمودند. ما در کتاب­ها این مطالب را می­خوانیم و از افراد می­شنویم. ولی به مغزا و مفاد این سخنان دقت نمی­کنیم.

رسول اکرم که مبعوث شد تا مکتب اسلام را ارائه کند، این چنین نبود که اول اوضاع خراب شود تا بعد اصلاح کنند. بلکه از اول درست پیش می­رفتند و امیرالمؤمنین هم در سال­های حکومت ظاهری این چنین بودند. جنایت غصب خلافت امیرالمؤمنین و دیگر ائمه : با هیچ جنایتی قابل مقایسه نیست. اگر آن بزرگواران مجال پیدا می­کردند و اسلام را آن­چنان که بود بیان و اجرا می­کردند، سرنوشت بشریت چیز دیگری می­بود.

اساس منطق رسول الله و ائمه معصومین : مخالفت با منطق مادی «هدف وسیله را توجیه می­کند»، بوده است.

در مکتب الهی این منطق مادی هیچ جایگاهی ندارد، بلکه در مکتب الهی واقعیاتی از سوی خداوند بیان شد، که انبیاء مأمور به همان بودند. شاید سرّش این باشد که کائنات همه مخلوق خدایند و مخلوقی بر مخلوق دیگر سلطه و ولایت ندارد و ولایت از آن خداست و تنها به هر کس که داد او دارد، خداوند فرمود:

)إنّما ولیکم الله و رسوله...( تصرفات در اموال همه منوط به ولایت است. ولایت بر اموالْ هم دلیل اثبات می­خواهد و هم جایگاه دلیل ثبوت.

این دین امیرالمؤمنین بود که می­فرماید به عوض اقالیم سبعه، تکه جویی را از مورچه­ای نخواهم گرفت، چون چنین ولایتی نداشت. اگر هر کسی در زندگی کمی به خود آید و توجه کند که بقیه کائنات مثل او خلق خدایند و او سلطه­ای بر مال و انفس مردم ندارد مگر آن مقدار که خدا به او داده و به همان بسنده بکند، دنیا به گونه دیگری درمی­آمد.

زندگی مکتبی و الهی با زندگی مادی فرق دارد. امام راحل 1 مظلوم زندگی کرد و مظلوم از دنیا رفت، نتوانست آنچه را که خودشان بودند همه را به مردم معرفی کند و مردم هم نرسیدند که امام را به همان­گونه که هست بشناسند. امام در نجف اشرف که خدمتشان بودیم، آنچه که می­فرمود سر سوزنی تجاوز از فرمایشات پیامبر و امیرالمؤمنین نمی­کرد و همه همّش این بود که رسالت رسول الله وجایگاه امیرالمؤمنین را زنده کند تا بشریت از فوائد آن بهره­مند شوند. تمام کوشش این بود و الا با شاه در افتادن که وجهی نداشت. او که با شاه و طاغوتیان مبارزه می­کرد برای این بود که مکتب رسول الله و امیرالمؤمنین زنده شود.

او قیام کرد و مردم کمک کردند و با عنایت الهی انقلاب پیروز شد. پیروزی انقلاب دو چهره داشت:

1- بیرون راندن ظلمه از مراکز فرمانروایی و کار را از دست آنها گرفتن.

2- پیاده کردن خط رسول الله و امیرالمؤمنین که این مهم بود.

مهم این است که مردم را با خدا آشنا کنیم و خدا را به دیدگاه آنها نزدیک کنیم و آنها راه سعادت را بپیمایند. با تصریح امام در اینکه من طلبه­ای در نجف بودم و کادری برای اجرائیات نساختم تا اینکه با یاری خدا و کمک مردم انقلاب پیروز شد و ما اداره امور را به همین آقایان واگذار کردیم که نشاط انقلابی، عرق دینی و همت داشتند، اما علم و تقوای امیرالمؤمنین را هم داشتند؟! نداشتند. لذا اوائل انقلاب با هجمه­ هایی که بر این انقلاب نوپا وارد شد عده­ای آمدند در صحنه و کوشش کردند تا درخت انقلاب نخشکد. اما همه، امام خمینی، شهید بهشتی و شهید مطهری نبودند بلکه افرادی انقلابی و دلسوز و فداکار بودند که به صحنه آمدند.

در آن شرایط قهراً کم و کاست­های زیادی به وقوع پیوست، ما یک قوانین صریح مدونی که دادگاهی بر طبق آنها عمل کنند نداشتیم و برنامه منظمی برای گزینش­ها در دادگاه­ها و استخدام در اداره­ها نداشتیم، بلکه مردم متدین و جوانان متدین به صحنه آمدند و کمک کردند.

قهراً در چنان محیطی با آن هجمات و با نبود برنامه منظم چه بسا حقوقی تضییع شود و اموالی به تاراج برود و افرادی به ناحق تحت تعقیب قرار بگیرند. جسته و گریخته خبرهایی به امام می­رسید و ابتدا خیلی ریشه نداشت و امام به آنها خیلی اعتماد نمی­کرد تا اینکه کم­کم به نحو علم اجمالی برایشان محرز شد که تعدیاتی احیاناً نه از روی عمد و به قصد ضربه زدن به انقلاب، بلکه از روی شتاب­زدگی و ندانستن و حجم زیاد کارها صورت گرفت. آقای محمدی گیلانی را خدا حفظ کند که سال­ها در زندان اوین خدمت می­کرد، می­گفت هر روز چندین نفر از منافقین و امثال آنها را می­آوردند تا به جرمشان رسیدگی شود.

در چنین اوضاع و احوالی امام که داعیه ارائه خط رسالت رسول الله و امامت امیرالمؤمنین داشت و به حق هم داشت نه صرف حرف بوده باشد، بلکه با عشق ورزیدن و با عمق جانش چنین  می­ خواست و لذا نمی­توانست تحمل کند در نظام جمهوری اسلامی با چنان داعیه­ای چنین تعدیاتی صورت گیرد، لذا فرمان هشت ماده­ ای صادر شد تا جلوی این تعدیات گرفته شود.

امیرالمؤمنین در سخنی می­فرماید: اگر صد گناهکار از بند برهند بهتر از این است که یک بی­گناهی در بند باشد. ما نیامدیم که جان و مال افراد را ضربه بزنیم، بلکه برای رهایی مال و جان مردم آمدیم. اشکالات به خاطر حجم کار و مشکلات بود.

امام از این تعدیات رنجی وصف­ ناپذیر می­بردند و لذا با این فرمان خواست جلوی تعدیات در گزینش دانشگاه­ها، گزینش ادارات، دادگاه­ها و... گرفته شود و حق کسی تضییع نشود. اما متأسفانه آن­ طور که امام نظر داشتند نشناختند و نگذاشتند پیاده شود.

روزی خدمت امام رسیدم و گفتم از آنچه در نجف فرمودید و ما شنیدیم و عشق می­ورزیدیم، دست برداشتید؟! امام تکانی خوردند که مگر چه شده و من مواردی را گفتم. امام گفتند من چه کنم. من کارها را به آقایان سپردم و این آقایان نه انقلاب را شناختند و نه مرا و نه مردم را و لذا به این صورت در آمد. در جلسه­ ای دیگر خدمتشان عرض کردم آقا شما اصول مالکیت را منکرید؟! با تعجب فرمودند این یعنی چه؟! عرض کردم متعرض اموال مردم می­شوند. این قضایا را من خدمت امام عرض می­کردم و امام متأثر می­شد به گونه ­ای که در اکثر این جلسات من به گریه می­ افتادم. امام این روحیه را داشت می­خواست مکتب رسول الله را زنده بکند. در مکتب رسول الله که تعدی و حق­کشی نیست. متأسفانه بعضی از دوستان امام خیال می­کردند که امام موافق این تعدیات است در حالی که خدای امام شاهد است که نظر امام در اداره کشور همان نظر رسول الله و امیرالمؤمنین بود. و اگر کسی تعدی کرد خودش باید پاسخگو باشد.

من در رسیدگی بعضی از پرونده ­ها متوجه شدم خونی به ناحق ریخته شده است و به امام اطلاع دادم. امام فرمود متخلف باید کیفر ببیند و دیه مقتول پرداخت گردد. من به امام گفتم:

خیلی از اعدام ­های دادگاه‌ها به جا و به حق است و اگر موارد ناحق را برجسته کنیم، همه مدعی تخلف می­شوند. امام این مصلحت­ اندیشی را پذیرفتند.

این مسائل منجر به صدور فرمان هشت ماده­ ای شد. مفاد این فرمان پیاده شده همان خط فکری رسالت پیامبر و امامت امیرالمؤمنین با عرض عریض خود بود.

امام به صدور فرمان اکتفا نکردند، بلکه عده­ ای را مشخص کرد تا به زندان­ها سرکشی کنیم و از تضییع حقوق جلوگیری کنیم و ما به استان­ها رفتیم و پرونده­ ها را دیدیم و این کار ادامه داشت و حتی آخر هفته در منازل همدیگر پرونده ­ها را رسیدگی می­کردیم تا جلوی ظلم به افراد گرفته شود. امام به مردم حق بزرگی دارد و از حق مردم چشم­ پوشی نکرد، لکن مردم امام را نشناختند.

امام یک تحفه و ودیعه الهی و یادگار فاطمه زهرا بود که برای احیاء مجدد دین و نجات بشریت آمد، ولی عمرش کفاف نکرد و دیگران با تشکر از سعی شان کمک شایسته نکردند.

اگر امام زنده بود این فاجعه بزرگی که در قم اتفاق افتاد را برمی­ تابید که در جوار حرم با یکی از سران انقلاب و شخصیت برجسته آن برخورد شود و یا بعدها با نماینده مردم و رئیس مجلس آن برخورد بشود؟!

آیا امام اجازه می­داد چهار تا جعلق بدون منصب قضا و یا افراد را بدون جرمی که از آنها صادر بشود آن­گونه بشود و قضایای فراوان دیگر. به چه مجوزی در تلویزیون نسبت به کسی هتک کرامت بشود که حتی یک دعوایش هم ثابت نمی­شود و اگر بشود باید در دادگاه باشد. آیا این همان اشاعه فحشا نیست.

متأسفانه قضایای زیادی اتفاق افتاد که من متأسفم که چرا انقلابیون گذاشتند این امور اتفاق بیفتد. خدا به ما توفیق بدهد بنده خوبی باشیم و لااقل وزر و وبال خود را سنگین نکنیم که توان تحمل آن را نداریم.

پس از سخنرانی آیت الله کریمی از شخصیت آیت الله سید محمد ابطحی کاشانی که یکی از اعضای پیگیری فرمان هشت ماده ­ای بود تجلیل شد.

میزگرد همایش با موضوع: حقوق مردم از دیدگاه امام خمینی

آقای دکتر ضیائی ­فر به حقوق بشر در فرمان هشت ماده‌ای پرداخت و اظهار داشت:

1- در دنیای معاصر هیچ مکتب و فرهنگی نمی­تواند نظرات خود را در عرصه­های مختلف مطرح کند مگر اینکه به مخاطبان بباوراند که به حقوق بشر و کرامت بشر اهمیت می­دهد.

2- بشر امروز به کارآمدی اندیشه به شدت اهمیت می­دهد.

با این دو نکته اهمیت فرمان هشت ماده­ای بیشتر روشن می­شود.

موازین بین ­المللی حقوق بشر که کشور ما هم عضو بعضی از آنها است، توصیه می­کنند اولاً حقوق انسان­ها را شناسائی کنید و در قانون اساسی و دیگر قوانین بیاورید، و دوم اینکه اجرا کنید و سوم اینکه تضمین کنید تا خسارت­ دیده بی­پناه نماند.

فرمان حضرت امام هر سه محور حقوق بشری را دارد. هم حقوقی را مطرح می­کند و هم برای اجرا اقدام کرده و پیگیری کرده و هم هیأتی تعیین کردند و ساز و کار آن را مشخص کردند و تنها به قوه قضائیه محول نکردند، بلکه به خود مقننه و اجرائیه هم خطاب کرده است. لذا از منظر سه­ گانه ارزیابی بین­ المللی حقوق بشر در این فرمان دیده می­شود.

نکته دوم اینکه اگر به وضع امروز پس از گذشت سه دهه مراجعه کنیم و با الگوی امام انطباق دهیم، در سه محوری که عرض شد، می­بینیم بعضی از عرصه­ هایی که در این فرمان آمده هنوز قانون ندارند، مثل حریم خصوصی.

قانون جامع حریم خصوصی نداریم. در دولت آقای خاتمی لایحه­ ای تهیه و تقدیم مجلس شد، ولی دولت بعدی از مجلس هفتم پس گرفت! و تا به امروز موضوعی به این اهمیت هنوز بر زمین مانده است.

و یا موضوع برخوردهای خشن با متهمین که قوانینی داریم، ولی شکنجه تعریف جامع­تری دارد و ما هنوز قانون جامعی راجع به آن نداریم. قانون حفظ آزادی­های مشروع و حقوق شهروندی تصویب شد و آیت الله شاهرودی دستورالعمل­ های خوبی برای آن صادر کردند، ولی اجرائی نشد جز یک گزارش که آقای علی­زاده دادند.

پس ما در این عرصه هم ضعف شناسائی حقوقی داریم و هم ضعف اجرا داریم هم در عرصه متصدیان و هم فرهنگ عمومی مردمی.

برای ما که دغدغه دینی داریم اگر شب و روز تلاش کنیم کم است. اگر بخواهیم از اسلام و امام و شهیدان دفاع کنیم، بی­توجه از کنار تخلفات رد شدن درست نیست و باید به این فرمان عمل بکنیم. دینداران باید به حقوق مردم اهتمام بیشتری داشته باشند. همان­گونه که امام تصریح کردند مردم باید احساس رضایت و آرامش داشته باشند.

دکتر نوبهار با موضوع حریم خصوصی در فرمان هشت ماده­ ای

تحلیل گفتمانی فرمان هشت ماده­ای امام در چهار حوزه قابل بررسی است:

1- خواستگاه این پیام

2- موضوعات فرمان

3- انگیزه ­های نویسنده فرمان

4- ریشه­ یابی مشکلات موجود.

زبان این پیام، زبانی کاملاً فقهی است و اصطلاحات فقهی مکرر در پیام آمده، مانند اجراء احکام الهی، تعزیر شرعی، اشاعه فحشا، احکام عدل اسلامی، توقیف بدون موازین شرعیه و...

زبان و گفتمان به کار رفته در موضوعات به غایت مهم است. یکی از سؤالات این است که آیا احکام فقهی باید به زبان فرهنگی، امروزی ترجمه و بیان شود. آیا احکام فقهی به گفتمان حقوق بشری و حقوق شهروندی، عرضه شود؟

در دنیای امروز حق و برخورداری از حق بسیار مهم و برجسته است و اگر امروز پیامبری مبعوث می­شد از گفتمان حق استفاده می­کرد. در جوهرة ادیان الهی مسئله حق وجود دارد، بحث در گفتمان و زبان آن است.

موضوعات این فرمان با رویکرد تحلیل گفتمان 12 مطلب بنیادین دارد:

1- حاکمیت قانون؛ امام به دنبال حکومت قانونی بودند نه حکومت فقهی. او به دنبال اداره قانونی امور بر مبنای قانون بوده است. امام مدل حکومت اسلامی عربستان را نمی­خواست. حق مردم در داشتن قوانین و شفافیت آن قوانین مورد اهتمام امام بوده است. امروز اصل شفاف بودن و کیفی بودن و در دسترس بوده و قابل پیش­بینی بودن قوانین مهم است.

2- حقِ داشتنِ حکومت خوب.

3- حقِ مردم در داشتنِ متصدیان خوب

4- حق مردم در دسترسی به مناصب خوب.

5- اصل بسیار مهم و بنیادین استقلال قضائی و استقلال قضات.

6- اصل امنیت و آرامش قضائی، انضباط قضائی و جلوگیری از بی­ نظمی و هرج و مرج

7- اصل ممنوعیت مداخلات خودسرانه است، همان اصل ممنوعیت مداخله افراد بدون صلاحیت.

8- حق مردم در مالکیت

9- حق مردم بر حریم خصوصی.

چند گونه حریم خصوصی از در این فرمان مورد شناسائی قرار گرفته است:

الف) حریم خصوصی ذهنی، ملاک حال فعلی اشخاص است، تجسس و تحقیق نکنید.

ب) حریم خصوصی ارتباطاتی است، ممنوعیت شنود.

ج) حریم خصوصی زندگی شخصی، مثل منزل.

د) حریم خصوصی شغلی، مثل مغازه

10- احساس امنیت به صورت کلی، امنیت قضائی و غیر قضائی.

11- برخورداری همه ملت از این حقوق.

12- رعایت احتیاط تام در مواجهه با حقوق مردم.

انگیزه نویسنده فرمان:

خواننده احساس واقعی و عمیق امام را نسبت به اجرای احکام اسلام لمس می­کند، نه برای حکومت داری و داشتن رأی مردم.

اما ریشه ­یابی، مشکلات منجر به نقض حقوق مردم به سه مسئله اشاره شده:

1- تندروی و افراط؛

2- جهل؛

3- بی­ توجهی به معنویات.

چگونه بی­توجهی به معنویات به سلب حقوق مردم منجر می­شود؟

بعضی این تلقی را دارند که برای معنوی کردن باید این حقوق را نقض کرد. اما تلقی امام چیز دیگری است.

به نظرم این فرمان دو ایده را متضمن است:

1- امام دغدغه رسیدن به جامعه اخلاقی را دارد و تفسیر خاصی از جامعه اخلاقی و راه­های رسیدن به آن دارند.

دیدگاهی معتقداست با قهر و غلبه و داغ و درفش باید مردم را اخلاقی کرد و به بهشت برد.

اما امام می­خواهد یک حوزه آزاد رفتاری برای مردم به وجود آید تا زیست اخلاقی از طرف کنشگر اخلاقی انتخاب شود. اگر غیر این باشد جامعه به نظر امام، اخلاقی و بهشتی نخواهد بود.

به قول یکی از بزرگان؛ بهشت قانون ندارد، جهنم قوانین زیادی دارد، جامعة دارای قوانین بازدارنده زیاد بهشتی نیست.

امام در این فرمان تأسیس اصل احتیاط تام می­کنند در موازنه امنیت جامعه و حکومت و حقوق و آزادی­ های افراد. این مهم­ترین بخش این فرمان است.

حرف ما برای بشریت این است که ما جدای از رأی مردم به خدائی باورمندیم که به خاطر او حقوق مردم را در حد اعلی رعایت می­کنیم.

دکتر سیمائی:

یکی از حق­ های بنیادین و اساسی که بعد از انقلاب مکرر نقض می­شد حق مالکیت بود، در حالی که در قانون اساسی اصل 22 جان و مال و حقوق و شغل اشخاص از تعرض مصون شناخته شده است و اصل 44 هم مالکیت کسب و کار را مطرح می­کند و اصل 47 مالکیت شخصی مشروع را محترم می­داند.

با وجود تصریحات قانون اساسی، مع­الوصف یکی از آشفتگی­ های پس از انقلاب که موجب اعتراض حضرت امام شد انبوه مصادره ­ها بود، لذا در اصل 5 فرمان امام بر حفظ اموال مردم تأکید دارند.

آیا میان مواضع حضرت امام در احترام مالکیت خصوصی همسوئی بوده یا تفاوت؟

ایشان اموال خاندان پهلوی را مصادره کردند و در جاهائی به نحوی از مصادره دفاع کردند، اما در سخنرانی­هایی مصادره را تحریم می­کردند. از مجموع این اظهارات و اقدامات امام چه نتیجه­ ای باید گرفت؟

مفهوم مصادره با این عنوان در فقه یافت نمی­شود، بلکه در حقوق بین­ الملل و داخلی سابقه دارد و آن عبارت از ضبط دائمی اموال و دارائی ­های خصوصی بدون پرداخت غرامت است. در کنار مصادره ملی کردن هم نوعی سلب مالکیت است، انتقال مالکیت از بخش خصوصی به بخش ملی و عمومی. ولی ملی کردن با پرداخت غرامت کافی و مؤثر و فوری است.

ملی کردن با انگیزه حفظ منافع عمومی و مصلحت اجتماعی است، ولی مصادره نوعاً با انگیزه مجازات و تنبیه است. مصادره گاهی مستقیم است و گاهی غیر مستقیم.

مالکیت خصوصی در فقه بسیار مهم و محترم شناخته شده است؛ به گونه­ای که گفتند استحلال مال مردم موجب ارتداد است.

اما تحلیل نظریه امام: باید مجموع فرمایشات ایشان دیده شود نه به بخش­های جدا استناد شود. و محکمات و متشابهات و ثابت­ها و متغیرها را از هم جدا کنیم. با توجه به این معیارها به نظرم از دیدگاه امام مصادره به مفهوم حقوقی مورد نظر امام نیست، بلکه گاه به مفهوم استرداد است. اموال خاندان پهلوی که مال خودشان نبود، بلکه از منابع عمومی و اموال ملت تملک شده و لذا مال مردم باید به مردم برگردد و لذا اصل 49 هم مصادره اموال نیست بلکه استرداد است.

بعضی از موارد هم تقاص است، تقاص بدهکاران بانکی که دیون را تأدیه نکرده و رفتند، لذا با مصادره اموال آنها تأدیه دیون آنها است.

فقط یک جا فرمودند ممکن است حکومت مجبور شود مصادره کند که در عالم حقوق هم شناخته شده است که در مواقع اضطرار مال مردم مصادره می­شود و غرامت می­دهند. امام با آن بحران­ها چنین ضرورتی احساس نکردند حتی در سال 61 آن فرمان را صادر می­کنند.

توسعه اقتصادی در گرو احترام به مالکیت و امنیت اقتصادی است.

اما آیا محورهای این فرمان در قوانین عادی ما منعکس شده و یا نقیض دارد یا نه؟ باید در ادامه بررسی شود.

دکتر بهشتی:

فرمان هشت ماده­ای و چالش حقوق حکومت و حقوق شهروندی در فقه نگاه به فرمان هشت ماده­ای از زاویه ­های متعدد و متنوعی می­تواند باشد؛ از نگاه تحلیل خود متن و در چه موقعیتی و از چه زاویه ­ای.

چرا متن مهم است؟ چون در چالش حقوق حاکمیتی و حقوق شهروندی این فرمان مهم است.

تجربه زمینه بخشی از جامعه ما در مواجهه با فقه این است که آن را نظامی از بایدها و نبایدها می­بیند که نقش قید زننده در عرصه زندگی را دارد و محدود کننده است، چرا چنین شد، واکاوی جامع لازم است.

چه در شیعه امامیه و چه فقه اهل سنت ما در شکل­ گیری با وضع ویژه­ای مواجهه هستیم و آن اینکه این روح قید زنندگی در فقه دیده نمی­شود، بلکه بر رفتار غیر مسئولانه و بی­ حساب سلاطین و خلفا است و قید زدن بر دایره حقوق فردی به مراتب کمتر است. خاصیت رهاشدگی در حقوق فردی از تصمیمات خلق الساعه و دل­بخواهانه.

نگاه به بخش­های مختلف فقه - چه عبادات و چه معاملات - تأکید بیشتر این است که بایدها و نبایدها در عرصه فردی و انسان با خدا می­باشد و بعد اجتماعی و حاکمیتی در مجموع کمتر است. یعنی کار بیشتر در حیطه فردی است و در باب اجتماع و حاکمیت کار نشده است. چرا این­طور است؟

تک عاملی نباید پاسخ گفت، بلکه باید بررسی جامع داشته باشیم.

حتی در فقه اهل سنت که با اجتماع و حکومت فاصله شیعه را نداشتند، هم تمرکز روی امور فردی است.

من از بعد انسان­شناسی فلسفی یک اشاره­ای می­کنم. اگر بخواهیم یک لایه ­ای ورق بزنیم، باید نگاه انسان­ شناختی داشته باشیم. هر کار و اقدامی از ما به تلقی ما از خودمان به عنوان انسان برمی­گردد. از خودمان آن­گونه که هستیم و آن­گونه که فکر می­کنیم باید باشیم.

در یک بستر فکری - فرهنگی نسبت فرد با فرد و فرد با جامعه پیچیده است. در بن تصویر ایده­آل از انسان ایده­آل که انسان کامل و انسان واحد است و دیگران خیلی حضور ندارند، یعنی تلقی فرد از خودش آیا موجب ارتباط او با دیگران می­شود یا او همچنان در فردیت خود باقی می‌ماند؟

و این وضع تا یک دهه قبل از انقلاب اسلامی ایران ادامه داشته است.

اما در هر حال جنبه اجتماعی و حاکمیتی فقه بسیار کم توان و اندک است.

این عدم تعادل تا یک دهه قبل از انقلاب بوده، ولی از آن زمان به بعد نگاه اجتماعی سیر صعودی گرفته است مانند شهید صدر در عراق، بهشتی و مطهری در ایران و...

اما با انقلاب مسئولیت اداره جامعه با آن گستردگی بر دوش چنین فقه و فکری قرار گرفت. تلاش­هایی شده تا آن کمبود جبران شود. و عمدۀ تمرکز روی حقوق اجتماعی - حاکمیتی است. در قانون اساسی تا حدودی نگاه حقوق جمعی بوده، ولی بعدها در حقوق و قوانین عادی آن نگاه را ندارد و افراد درگیر هم تجربه اجتماعی نداشتند و تازه خیلی اهل استفاده از تجربیات دیگران هم نبودیم، نسبت به ادیان  و مذاهب دیگر!

در آن فضا این فرمان هشت ماده­ای صادر شد و این هشدرای بود که در کنار حقوق حاکمیتی باید حافظ حقوق مردم بود.

چرا آن فرمان تبدیل به فرهنگ نشده است؟ چرا نهادینه نشد؟ ستاد اجرائی فرمان امام درست به عکس فرمان امام است و حقوق مردم به نفع حقوق اجتماعی از میان می­رود.

چون تبدیل به نهاد نشد نهادینه نشد. نهاد یعنی پایه­گذاری روال­هایی که حقوق فردی و اجتماعی را رصد می­کند و تبدیل به روال می­کند تا از آغاز تا انجام این حقوق را انجام دهد.

نهادینه شدن به این است که مردم و نهادهای مردم بنیاد کار را انجام دهند. رسیدن به استیفاء حقوق کار بسیار دشواری است اگر نگوییم در مواردی راه بسته است. کتاب­هایی منتشر شود که حقوق مردم چیست تا ضایع نشود. در چنین فضایی قوانین از زمختی بیرون می­آید و بهینه می­شود و یک تحول پایدار شکل می­گیرد.

 

 

 

. انتهای پیام /*