مسئولان و فرماندهان سپاه پاسداران در روز 26آذرماه سال 1358 با امام‌خمینی در قم دیدار کردند. امام‌خمینی با اظهار نگرانی شدید از تندروی‏های عده‏ای از افراد کمیته‏ها و سپاه و نهادهای انقلابی به اسم اسلام و انقلاب فرمودند: «...این نهضت از داخل دارد می‏پوسد... من نمی‏دانم باید چه بکنیم... به اسم کمیته و به اسم پاسدار و ... هرکه هرکاری دلش می‏خواهد می‏کند ... با هر که یک غرضی دارند می‏ریزند منزلش. خانه‏اش را غارت می‏کنند ... این یک خطر بزرگی است برای اسلام ... پیش آمده». امام‌خمینی با اشاره به انبوه نامه‏های رسیده در این رابطه فرمودند: «...کراراً برای من نوشته‏اند که ... فلانی بی‏خود اموالش را گرفته‏اند. حالا بی‏خودش را من نمی‏دانم. اما آمده‏اند فرش را از زیر پای ما کشیده‏اند، و ما را از منزلمان بیرون کردند، ... آخر این را عقل می‏پسندد؟ شرع می‏پسندد که ما یک همچه کاری سر مردم درآوریم». امام درباره اهمیت حفظ آبروی اسلام و نظام فرمودند: «... آن مقداری که شما باید برای اسلام زحمت بکشید در کردستان آن قدر مهم نیست. ... آن که مهم است... این است که اسلام را از دست ما بگیرند ...». امام در بخش دیگری از سخنان خود درباره تندروی‏ها و افراط کاری‏ها فرمودند: «... من در رژیم سابق هیچ وقت خسته نمی‏شدم، هر فشاری را می‏آوردند خسته نمی‏شدم، حالا دارم از خودمان خسته می‏شوم...» امام‌خمینی خواهان تصفیه نهادهای انقلابی و ادارات از افراد ناباب شدند

متن بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی در ادامه آمده است:

خطر گرفتارى اسلام‏

من حقیقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمد رضا در آوردیم. و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طورى که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم. این نگرانى هست و زیاد است. آدمهاى جاهلى هستند که به خیال خودشان خدمت مى کنند براى اسلام، خدمت مى‏کنند، لکن سر خود کارهایى مى‏کنند که ضرر به حیثیت اسلام مى‏خورد. از همه اطراف به ما فشار آمده است. از اصفهان مفصل نوشته‏اند. دیروز هم باز آقاى «خادمى» «1» نوشته‏اند. تعبیر ایشان این است که در اصفهان مشغول غارت کردن مردم‏اند. از خرم‏آباد آمده‏اند اینجا که اینها؛ هر کس یک چیزى دارد به اسم سرمایه دارى مى‏ریزند و مى‏گیرند، و اصلًا موازین تو کار نیست. همان طورى که در رژیم سابق بدون میزان اسلامى و شرعى عمل مى‏کردند، حالا هم بدون میزان شرعى و عقلى عمل مى‏کنند، و این تأسف بسیار دارد.

تأسف اینکه این نهضت به دست خود ما نهضت اسلامى نباشد. اسلامیتش را از دست بدهد. انقلاب کردیم و هر کارى دلمان مى‏خواهد مى‏کنیم. حجتشان همین است. از هر که بپرسى چرا این طور؟ مى‏گوید انقلاب کردیم. انقلاب کردیم. مال مردم را مى‏رویم، مى‏ریزیم. منزل مردم اموالشان را مى‏گیرند به اندازه‏اى که زن و بچه‏شان روى زمین‏ مى‏نشینند. حجتشان این است که انقلاب کرده‏ایم. زمینهاى مردم را مى‏گیرند، نمى‏گذارند کشت بشود. یا مى‏گیرند مى‏دهند دست یکى دیگر. حجتشان این است که انقلاب کردیم. اشخاصى مى‏ریزند تو خانه‏هاى مردم، بدون اینکه یک مجوز شرعى، یک مجوز قانونى داشته باشند، حجتشان این است که انقلاب کردیم. معنى این [حرکت‏] این است که اسلام این طور مى‏گوید. انقلاب کرده‏ایم، یعنى حالا جمهورى اسلامى داریم، و طریقه اسلام این است که موازین و جهاتى که هست دیگر تمام دیوارها بریزد، و تمام موازین از بین برود.
آفت درونى انقلاب اسلامى‏
کارهاى کمونیستها را مى‏کنند به اسم اسلام. کارهاى مارکسیستها را مى‏کنند به اسم اسلام. حرفهاى آنها را مى‏زنند به اسم اسلام. و این نهضت از داخل دارد مى‏پوسد. مثل یک خربزه‏اى که از بیرون شما آب به آن مى‏دهید، به آن توجه مى‏کنید، یک وقت که مى‏خواهید بچینید مى‏بینید از باطن خراب شده. شما در ظاهر هى خدمت کنید، هى چى بکنید، یک وقت ببینید که نهضت شما کرمزده است. از باطن خراب شده است. آنهایى که به اسم اسلام مشغول شده‏اند به تبلیغات، و به اسم اسلام مشغول شده‏اند به اعمال سر خودى؛ اینها کرمهایى هستند که باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید. و من نمى‏دانم باید چه بکنیم. این یک قدرت مرکزى مى‏خواهد. یک قدرت اجرایى مى‏خواهد که این اشخاص هر جا یک شلوغى کردند، اینها را بگیرند و محاکمه‏شان کنند، و جزایى اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همین طورى یک دسته‏اى، هر کس در هر جا، یک تفنگى داشته دست خودش گرفته، و به اسم «کمیته» و به اسم «پاسدار» و به اسم [بسیج‏]، هر که هر چه دلش مى‏خواهد، هر کارى دلش مى‏خواهد مى‏کند. با هر که بد است مى‏ریزند منزلش [بازرسى‏] مى‏کنند. با هر که یک غرضى دارند مى‏ریزند منزلش. خانه‏اش را [غارت‏] مى‏کنند. و این یک خطر بزرگى است که براى اسلام در زمان ما پیش آمده، و شاید خطرش بیشتر از خطرى باشد که اسلام از رژیم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم ریخته‏اند. هر چه ضابطه اسلامى باشد عمل به آن نمى‏شود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از بین مى‏برند. اشخاصى نفوذ کرده‏اند در همه جا. به اسم اسلام، اسلام را مى‏پوسانند. اسلام را مى‏کوبند.

خطر عالم متهتک و جاهل متنسک‏
و باید آنهایى که به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهایى که مى‏خواهند اسلام در این مملکت حکومت کند باید به داد اسلام برسند. یک دسته جوان‏اند. مطلع نیستند از مسائل. جاهل متنسک از آنهایى است که پیغمبر فرموده است که: دو طایفه هستند که کمر مرا مى‏شکنند: یکیشان عالم متهتک است، یکیشان جاهل متنسک است. جاهل مقدس مآب کمر پیغمبر را مى‏شکند. جاهلى که نداند قانون اسلام چیست و پیش خود به اسم اسلام برود به خیال خودش خدمت مى‏کند. این از آنهایى است که پیغمبر فرموده است که کمر مرا مى‏شکند. «قَصَم ظهرى الرجلان؛ عالم متهتک و جاهل متنسک فکرى بکنید شما آقایانى که در رأس سپاهیان واقع شده‏اید! آقایان دیگر هم که در رأس دادگاهها واقع شده‏اند، در رأس کمیته‏ها واقع شده‏اند، براى اسلام یک فکرى بکنید! اگر بخواهید این طور باشد چندى نمى‏گذرد که از این اسلام و از این نهضت و از این بساط، مردم روگردان مى‏شوند.

بى‏قانونى و هرج و مرج طلبى به نام اسلام‏
چرا باید این طور بشود. چرا باید ضوابط نباشد؟ اسلام ضوابط دارد. اسلام هرج و مرج نیست که هر که هر کارى بخواهد بکند. اسلام قوانین دارد. روى قوانین باید عمل بشود.

آنها نه قوانین اسلام را عمل مى ‏کنند و نه قوانین دولت را عمل مى‏کنند و هر چه، هر که هر کارى مى‏خواهد مى‏کند. هر که بدون اینکه اعتنایى بکنند، به رئوسشان اعتنایى بکنند، به رؤسایشان احترامى بکنند، احترامى به اسلام بکنند، بدون ضوابط، بدون جهت، اسباب این مى‏شوند که مردم بگویند که معلوم مى‏شود که قضیه قضیه اسلام نیست. قضیه قضیه کمونیستى است. حتى یکى از مراجع اینجا به من گفت مگر کمونیستى است حالا! باید این طور ما باشیم. وضع پاسدارهایى که مى‏گویید ما براى اسلام خدمت مى‏کنیم، باید تحت تأثیر کمونیستها واقع بشوند و همان کارهایى که کمونیست مى‏کنند، بکنند؟ نمى‏دانند اینها.
مى‏خواهند که اسلام را بشکنند در ایران، تا اینکه یک وقت خداى نخواسته با یک کودتایى اینجا برگردد به یک حالى بدتر از حال سابق. نمى‏دانند این را. علاقه ندارند واقعاً به اسلام. نمى‏توانم من بگویم که پاسبانى که دارد خدمت مى‏کند و شب و روز خدمت مى‏کند علاقه ندارد. علاقه دارد، ملتفت نیست که دارد چه مى‏کند. یا دادگاهى که مى‏خواهد خدمت بکند، علاقه هم دارد. یا کمیته‏اى که مى‏خواهد خدمت بکند، علاقه دارد. لکن راه را درست نمى‏داند. ضوابط درست معلوم نشده پیششان. خیال مى‏کنند هر که هر طورى دلش خواست عمل بکند. به مجرد اینکه انقلاب شد دیگر من هم باید پا بشوم هر کارى دلم مى‏خواهد بکنم. انقلاب شده. یعنى انقلاب شده، از یک رژیم ظالم به یک رژیم عدالت.
رژیم عدالت معنایش این نیست که هر که هر طورى دلش مى‏خواهد عمل کند. یک قواعدى در اسلام باید باشد. باید قوانین اسلام باشد. نه بریزند مردم، زنها را، زن و بچه مردم را بیرون کنند از منزلشان. با اینکه من این را، شاید ده دفعه گفته باشم که بر فرض اینکه یک نفرى جانى باشد، مستحق قتل باشد، تمام اموالش باید مصادره بشود. لکن زن و بچه‏اش که نباید گرسنه بمانند. خوب، به اندازه زن و بچه‏اش باید برایشان بگذارند.
مابقى‏اش را ببرند. مع ذلک کراراً براى من نوشته‏اند، گفته‏اند که فلانى بیخود اموالش را گرفته‏اند. حالا بیخودش را من نمى‏دانم. اما آمده‏اند فرش از زیر پاى ما کشیده‏اند، و ما را از منزلمان بیرون کرده‏اند، و چه کرده‏اند، و ما مانده‏ایم همین طورى. آخر این را عقل مى‏پسندد؟ شرع مى‏پسندد؟ انسانیت مى‏پسندد که ما یک همچه کارى سر مردم در آوریم.
احساس خستگى از دست خودیها
باید چه بکنیم آقا! خوب فکرى بنشینید بکنید. بیایید تهران جمع بشوید همه‏تان. سران قوم بنشینید. فرض کنید، شما در رأس پاسداران هستید شما آقایان. آنها هم که در رأس کمیته هستند. آنها هم که در رأس چیزهاى دیگر هستند. بنشینند با هم شور کنید. صحبت کنید. یک ضوابط درست کنید. ضوابط را منتشر کنید. قوه اجراییه داشته باشید.

آن مقدارى که شما باید براى حفظ آبروى اسلام زحمت بکشید در کردستان آن قدر مهم نیست. کردستان را از ما همه بگیرند مهم نیست. اما آنى که مهم است این است، آنى که مهم است این معناست که اسلام را از دست ما بگیرند. ما اسلام را مى‏خواهیم، و الّا نه کرد از اسلام بیرون است و نه ترک از اسلام بیرون است، و نه هیچ وقت آنها میل دارند که بیرون بروند. اما مسأله این است که باید همه جا قوانین اسلام باشد. اگر بنا باشد که هر جا آدم برود مى‏بیند که [دائماً] مردم دارند شکایت مى‏کنند. زن و بچه مردم مى‏آیند گریه مى‏کنند. مى‏آیند [التماس‏] مى‏کنند. من هم خسته دارم مى‏شوم. خدا مى‏داند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمى‏شدم، هر فشارى مى‏آوردند بر من خسته نمى‏شدم، حالا دارم از خودمان خسته مى‏شوم. آخر چرا باید این طور باشد. یک فکرى بکنید. اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع و رفتن آبرویش قرار داده‏اید. مسئولیم همه ما. هر کارى از من برآید مى‏کنم. هر کارى هم از شما [مى‏آید] باید بکنید، هر کدام از آقایان باید بکنند. هر کار هم از شوراى انقلاب است باید بکنند. هر فردى که بر خلاف موازین اسلام دارد عمل مى‏کند بزنند توى سرش. بیرونش کنند. هر فردى که دارد دعوت به کمونیستى مى‏کند به خیال خودش که براى خدمت به اسلام، خوب بیرونش کنند از آن محل. اینکه معنى ندارد که ما بنشینیم و هر که هر کارى دلش مى‏خواهد بکند، و هر که هر غلطى مى‏خواهد بکند، و ما هم بنشینیم همین طور تماشاگر مسأله باشیم.
لزوم تصفیه ادارى‏
من میل ندارم که هى شدت عمل، و هى فشار، و هى دعوا و داد و قال. من میل دارم با آرامش همه چیزها محقق بشود. با آرامش امور، امور تحقق پیدا کند. این تصفیه‏اى که مى‏گویند در ادارات داریم، تصفیه این است اشخاصى که دارند بر خلاف اسلام، بر خلاف موازین اسلام دارند پخش مى‏کنند حرفهایشان را، تصفیه این است که اینها را خارج کنند. در هر صورت این یک وظیفه‏اى است براى همه شما آقایان. فقط من مسلمان نیستم که شما هم مسلمانید. یعنى وظیفه‏اى است براى شما که فردا مى‏گیرند. شما را خدا مى‏گیرد، شما را، شمایى که یک عده‏اى از پاسبانها در تحت نظرتان بود. آقایى که یک عده‏اى از پاسبانها در نظرِتان بود، در تحت سیطره‏تان بود، این کار را کردند. شما مسئولید. فردا حساب هست آقا در کار. همین طورى که نیست، حساب در کار است. اگر از این جا هم نمى‏ترسید از آنجا بترسید. من هر کارى دلم مى‏خواهد بکنم، آقا هم هر کارى دلش مى‏خواهد، شما هم هر کارى، پاسبانها هم اعتنا نکنند، به شما پاسدارها هم اعتنا نکنند، شما هم ساکت بنشینید، نه آقا، این طور نیست، تصفیه کنید. بروید الآن در تهران بنشینید. اجتماعى درست کنید. همه‏تان با هم، شوراى انقلاب، شماها، دیگران، آنهایى که در رأس امور هستند، یک نقشه‏اى درست کنید. یک ضوابطى درست کنید. رو آن ضوابط عمل بشود. همین طورى بدون همه چیز، هر کس.

فریاد مددخواهى و استغاثه براى اسلام‏
خوب من چه بکنم. جواب مثلًا، آقاى خادمى را من حالا بناست، باید جوابش را بنویسم. جواب بنویسم که خوب ریختند دارند غارت مى‏کنند. خوب، تعبیر ایشان این است که دارند اطراف مشغول‏اند به غارت کردن مردم. خوب، یک وقتى یک ملایى این معنا را مى‏گوید. خوب بعد هم دیگران مى‏گویند. بعد هم دیگران مى‏گویند. در هر صورت برسید به داد اسلام. به دست ما خراب نشود اسلام. اگر یک وقت به دست دشمنهاى ما مى‏شد ما مسئول نبودیم. اگر حالایى که به دست ما رسیده، به دست ما خراب بشود اسلام، ما مسئولش هستیم. شوراى انقلاب، شما، آنها، همه، مسئولید پیش خدا. همین طورى هى بنشینیم ما هم، و تماشا کنیم که هر جا هر چى مى‏شود. نباید بنشینیم‏ تماشا کنیم. باید بنشینید، یک اجتماعى بکنید. با هم قرارى بدهید. یک ضوابطى درست کنید. و بعد هم شماهایى که پاسدارها دستتان است عمل کنید. پاسدار اگر یک پاسدارى غلطى کرد بیرونش کنید. تحویل دادگاهش بدهید. نگذارید هرج و مرج بشود. یکى دو تا مى‏شود، دو تا ده تا مى‏شود، بعد از دست شما هم خارج مى‏شود. ان شاء اللَّه خداوند خودش اصلاح کند امور را، و ما را از دست خودمان نجات بدهد. من از دست خودمان «سعدى از دست خویشتن فریاد» از دست خودمان فریاد هست.

( 1)- آقاى سید حسین خادمى از روحانیون اصفهان.

منبع: صحیفه امام، ج‏11، ص: 312-318 

. انتهای پیام /*