"  شرط حکومت در اسلام مقبولیت است. یعنی اگر مقبولیتی در جامعه ایجاد شد، مثلا مردم آمدند با پیغمبر اکرم یا ائمه اطهار بیعت کردند، باید حکومت تشکیل بدهند. یا در عصر غیبت اگر  مردم با یک مجتهد جامع الشرایطی که تمام شرایط رهبری جامعه اسلام را دارد بیعت کردند یا انتخابش کردند، بر او واجب است که حکومت تشکیل بدهد.
 امام بحث حکومت اسلامی را در اواخر سال 44 در نجف اشرف در پرتو ولایت فقیه مطرح کردند. اساسا اعتقاد ایشان بر این بود که اولا اسلام نظام حکومتی دارد و ثانیا این حکومت یک سیستم بخصوص دارد. حضرت امام (ره) وارد این بحث شدند که اساسا اسلام نظام حکومتی دارد و حکومت جزو احکام اولیه است. یعنی لازم است که حکومت با شرایط خاص خود تشکیل داده شود
" حضرت امام نظرشان بر این بود که حکومت اسلامی عمدتا بر دو پایه استوار است. یکی اسلام و دیگری مردم. مردم به اعتبار تحقق مقبولیت یا از راه بیعت یا از راه بیعت مدرن ( انتخابات) باید فردی را قبول بکنند و بپذیرند. این مقبولیت هست که قدرت می آورد. اگر بنا باشد مقبولیتی در کار نباشد و انتخاب یا بیعتی در کار نباشد اینجا قدرت، مشروع نیست.
 این معنا را در خود شخص پیغمبر اکرم (ص) می بینیم. ایشان در سیزده سالی که در مکه بود، چون جز در قبال افراد خاصی مقبولیت آنطوری نداشت، حکومت تشکیل نداد.به مدینه که هجرت کرد، مردم همه آمدند بیعت کردند.ایشان اولین کاری را که کرد حکومت تشکیل داد. مسئله حکومت و مدیریت در جامعه یک مسئله عقلایی است. قدمت آن قدمت تاریخ بشر است.البته این مدیریت ممکن است در مدل های مختلفی از نظام قبیله ای گرفته تا سیستم مدرن  آن جلوه کند. حکومت مشروع حکومتی است که ملت هم باید دنبالش باشند. حضرت امام نظرش این بود که سیستم حکومت در اسلام حکومت قانون بر مردم است. هیچ وقت فرد در حامعه اسلامی حکومت نمی کند. اولین شخص عالم امکان که شخص رسول الله است هم مجری قانون است.او حکومت نمی کرد بلکه قانون الهی را اجرا می کرد. قانون گذار ذات باری تعالی است که درحقیقت حاکم در حامعه اسلامی الله است و حاکم جامعه اسلامی هم خداست
 اعتقاد امام این است که حاکم اسلامی از بین فقها با شرایط خاصی انتخاب می شود. اینکه عادل باشد، با تقوا باشد،مدیر باشد،مدبر باشد، شجاع باشد آگاه به امور زمان باشد و جزو متمم همه اینها این است که مردم با او بیعت کنند یا انتخابش بکنند
 جزو متمم مقام رهبری جامعه اسلامی، بیعت مردم و انتخاب مردم است.حدوثا و بقائا ما می بینیم که این سیستم، بهترین نوع دموکراسی است.یعنی وقتی می گویم حدوثا و بقائا رای مردم دخالت دارد در ولایت ولی در عصر غیبت. پس ما می بینیم ملت راسا در حاکمیت خود دخالت دارد این را حضرت امام می فرماید.من یک شاهد را هم بگیرم بر این مدعا. من خدمت ایشان در پاریس بودم.آبان ماه 57 مدیر مجله فیگارو خدمت ایشان آمد و پرسید که شما اگر پیروز شدید، سیستم حکومت شما چی هست؟ ایشان فرمودند، جمهوری اسلامی. او خدمت امام عرض کرد که کدوم سیستم؟ جمهوری اسلامی که مردم راسا انتخاب کنند یا مردم پارلمان را انتخاب کنند، پارلمان رئیس جمهور را انتخاب بکنند؟ امام پاسخ داد، مثل همین جمهوری که شما دارید که مردم راسا خود رئیس جمهور را انتخاب کنند. امام از حیث تئوری در نجف بحث کرد که حکومت اسلامی بر دو پایه استوار بود. یکی اسلام که احکام و مقررات همه بر موازین اسلام باشد و دیگری مسئله حکومت و مدیریت که باید بر اساس آرا مردم باشد. از حیث عملی هم در پاریس تصریح کردند که جمهوری اسلامی به این معنا است که مردم راسا بیایند خودشان انتخاب کنند و هم بعد از انقلاب به آراء مردم اهمیت می دادند. از دید حضرت امام مسئله جمهوری اسلامی به همان معنایی است که امروز در جهان مدرن که بخواهند تعریف می کنند.به نظر من مدرن ترین حکومت و مردمی ترین حکومت، حکومت اسلامی است که امام معمار آن بوده و حدود و ارکان آن را بیان کرده است.وقتی مردم یکی را قبول نداشته باشند، چگونه می خواهد مدیریت کنند. شأن مدیریت در جامعه پدیده قدرت است و پدیده قدرت وابسته مقبولیت است. امیر المومنین در آن 25 سالی که حکومت در دستش نبود و کسان دیگری بودند نشسته بود در خانه و مشغول عبادت بود چرا که مردم با او بیعت نکردند و بصورت قهری هم نیامد بجنگد و بگوید حکومت مال من است. بعد که عثمان کشته شد و مردم با علی(ع) بیعت کردند آن وقت حجت بر ایشان تمام شد که حکومت را تشکیل بدهد و وارد میدان شود."
مسئله مقبولیت یک امر عقلایی است.گاهی اوقات ممکن است که مردم فردی را قبول نداشته باشند مثل رضا خان و صدام و ... این نوع حکومت ها بر پایه توپ و تفنگ بود. مردم آنها را قبول نداشتند. دست آخر با یک چیز جزئی مثل یک کودتا از بین می روند. آمریکا اختلال کوچکی ایجاد کرد و صدام رفت.ویا در ایران،انگلستان و شوروی وارد شدند و رضا خان با تمام ظلم و ستمش تمام شد
البته این را هم بگویم که  نقض بیعت از امور بسیار قبیح و ناپسند است. وقتی مردم بیعت می کنند،اگر نقض بکنند به عمل شیطانی دست زده اند. نقض بیعت معصیت است و معصیت کبیره هم هست. وقتی امیرالمونین آمد با سه طائفه جنگید. یکی ناکثین بود. یعنی کسانی که بیعت را شکاندند. اینها افرادی بودند که وقتی بیعت را شکستند، افراد ناپسندی در جامعه معرفی شدند
 برخی در حال حاضر ادعا می کنند جمهوریت در اندیشه و عمل امام یک تاکتیک بود و نه یک عقیده.پاسخ این افراد را اینگونه می دهم که ببینید من ربع قرن با امام بودم، در نجف و پاریس. و بعد از پیروزی انقلاب در ایران.مذاق امام همینی است که من به شما گفتم. امام اهل اینکه از کسی بترسد یا دوشکله صحبت بکند که فلان کس خوشش نیاید ودیگری خوشش بیاید، نبود. آنچه را که تشخیص می داد، اعلام می کرد. مانند جدش امیر المومنین بود. همانطور که امیرالمومنین اهل مماشات و تعارف نبود و جز راه خدا چیزی را نمی دید. این مقدار که من همراه امام بودم، هیچ وقت ندیدم که ایشان برخلاف عقیده اش یا خلاف آنچه که قبول دارد یا عقیده دارد، کاری انجام دهد یا حرفی بزند یا صحبتی بکند که برخلاف عقیده اش باشد. به آن چیزی که می گفت اعتقاد داشت و عمل می کرد
 باید عملکرد امام را ببینیم. ایشان عقیده اش این بود که جمهوری اسلامی بر مبنای رای مردم است.اگر اعتقاد به رای مردم نداشت [تعیین نوع نظام را] برای چی به رای مردم گذاشت؟او خیلی راحت می گفت، من نظرم این است و بر همه لازم است که این کار را بکنند. مردم هم قبول می کردند. امام هر کاری را به رای مردم می گذاشت. جمهوری اسلامی را به رای مردم گذاشت. بعد قانون اساسی را که نوشتند امام قبول داشت، به رای مردم گذاشت. امام روز اول که وارد تهران شد، در بهشت زهرا صراحتا گفت که من به پشتبانی این ملت دولت تعیین می کنم. من به پشتیبانی ملت، توی دهن دولت می زنم. به پشتبانی ملت.اگر این تئوری را قبول نداشت، خودش باید می گفت که من تعیین می کنم و حرفی از ملت نمی زد. چون ملت داد زدند از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب که حزب فقط حزب الله و رهبر فقط روح الله. آن وقت امام تشکیل دولت داد
 

. انتهای پیام /*