انقلاب شکوهمند اسلامى ایران به رهبرى فقیه فرهیخته زمان حضرت امام خمینى(س) تحولى بزرگ و فراگیر در عرصه جهانى و در پایان هزاره دوم میلادى پدید آورد، به گونه‏ اى که نگاه و نگرشى جدید نسبت به جهان و انسان و مناسبات گوناگون بشرى در عرصه‏هاى سیاسى، فرهنگى و اجتماعى عرضه داشت. چه اینکه انقلاب صنعتى مغرب‏زمین با رویکرد نفى کارکرد سیاسى و اجتماعى دین و دیندارى و انکار نقش و تأثیر کارآمد آن در حوزه زندگى انسان، نگاه خویش را از عالم عُلیا معطوف به جهان سفلى، و روند زندگى خود را از حیث نظر و عمل محدود به دنیاى ملموس و محسوس توجیه نمود و در نتیجه نسبیت‏گرایى فلسفى مبناى معرفت‏شناسى، و سکولاریسم و لیبرالیسم اساس مناسبات اجتماعى و اقتصادى، و اومانیسم تکیه‏گاه انسان‏شناسى در فرهنگ مغرب زمین گردید. نهایت اینکه انسان را قدرتى خداوندگونه بخشیدند و آدمى را بر عرش اقتدار نشاندند. نظام سرمایه‏دارى غرب که بر اساس دنیاگرایى و انسان‏محورى شکل گرفت به انکار هر گونه تأثیر خارج از ارادۀ انسان همت گماشت و دین و معنویت را از حوزۀ زندگى اجتماعى انسان مطرود ساخت.

از سوى دیگر در تقابل با اندیشه فردگرایانه غرب، مکتب مارکسیسم جوانه زد و با شعار زندگى و اقتصاد سوسیالیستى و جمع‏گرایانه رقابتى جدى در عرصه جهانى با نظام سرمایه‏دارى از خود بروز داد. نقطه مشترک این دو نگرش نفى دین و دیندارى در زندگى انسان است، یکى دین را مربوط به گذشته و دوران سنت قلمداد مى‏کرد و دیگرى آن را افیون توده‏ها و ملتها برمى‏شمرد و در نتیجه هر دو بر ارتجاعى بودن دین تأکید داشته و ناتوانى و سستى آن را در‏رابطه با زندگى انسان باور داشتند.

فضاى غالب جهانى در عصر جنگ سرد، سیطرۀ همین دو اردوگاه غرب و شرق بود و حتى جهان اسلام با گرایش به یکى از این دو ابرقدرت، حیات سیاسى خویش را تداوم مى‏بخشید و اگر در گوشه‏اى از دنیاى اسلام نغمه‏اى دیگر نواخته مى‏شد آنچنان کم‏فروغ مى‏نمود که در این فضاى پرغوغا گم و خاموش مى‏گردید.

فریاد حق‏طلبانه ملت مسلمان و غیور ایران به رهبرى مرجعیت دینى و زعامت امام خمینى(س) التهابى سخت بر این فضا ایجاد کرد و دنیا را متوجه عظمت این حرکت شگرف نمود. پیروزى این جنبش بزرگ اسلامى که از عمق اعتقادات دینى ملتى مسلمان، آرمانگرا و تکامل‏پو سرچشمه مى‏گرفت، بار دیگر این حقیقت را آشکار ساخت که ایمان و اعتقاد دینى برترین سکوى حرکت انسان به سوى رهایى و آزادى و عدالت‏خواهى است به گونه‏اى که پایان قرن بیستم عصر دین و دیندارى لقب گرفت.

انقلاب شکوهمند اسلامى ایران بر جهانیان ثابت کرد که نه تنها دین افیون ملتها نیست که پیوند ناگسستنى با روح و روان بشر داشته و همواره مى‏تواند بزرگترین حماسه‏ها را بیافریند. قدرت‏آفرینى و اثرگذارى انقلاب اسلامى در جهان اسلام موجى از بیدارى و خیزش در میان مسلمانان به وجود آورد و در عرصه سیاست جهانى رقیبى جدى و تازه‏نفس براى استکبار جهانى محسوب گردید. در حقیقت این حرکت با پشتوانه عظیم فکرى و اعتقادى، نگاهى دیگر نسبت به جهان، انسان و مناسبات اجتماعى و سیاسى آدمى در جهان مطرح کرد. کار بزرگ معمار این حرکت سترگ که به استقرار نظام جمهورى اسلامى ایران منجر گردید این بود که اندیشه دینى و اعتقاد اسلامى را احیا نمود و از پیرایه‏ها و اندیشه‏هاى انحرافى آراست و از انزواى سیاسى و اجتماعى رهایى بخشید. شناخت انقلاب اسلامى ایران و عواملى که در بروز و تکوین آن دخالت داشت قبل از هر چیز مرهون شناخت منظومه فکرى معمار توانمند آن است؛ چه اینکه مکتب فکرى و اعتقادى امام که قرائتى ناب از اسلام است مى‏تواند ما را در تحقق آرمانها و اهداف بلند اسلامى یارى بخشد و جهان اسلام را در مسیر رسالت واقعى خویش رهنمون سازد.

منبع: شرایط اجتماعى و پارادایمهاى روشنفکرى در آستانۀ دو انقلاب ایران، نوروز هاشم زهى، موسسه چاپ و نشر عروج 1386، صص 7- 9 

. انتهای پیام /*