آزادی در ایران نیز به عنوان یک آرمان سیاسی بلند و مقدس در تمام ادوار تفکر سیاسی معاصر، مطرح بوده است. کمونیستها، ملیّون، لیبرالها و حتی مذهبیون سخت آیین، در تعهد ورزیدن بدان تردیدی نداشتند. بنابراین جای تردید نیست که آزادی ـ با وجود ابهام و کلیّت شدید خود ـ ارزش و مفهوم مسلط در سیاست معاصر ایران در اندیشه و عمل بوده است.
از منظر امام خمینی(س):
1. آزادی مفهومی پیشینی و ما قبل عمل نیست و اصولاً در چهارچوب انقلاب اسلامی و دولت آن معنا دارد؛ یعنی در دولت است نه بر دولت.
2. امری جمعی و ملی است.
3. جزءپرداز و معطوف به واقعیت محدود است.
4. معطوف به زایش و آفرینندگی (همان تلقی مثبت و فلسفی از آزادی) یعنی خلق نهادهای سیاسی و هنجارهای اخلاقی و تأسیس گریهای حقوقی است.
5. این آزادی قابل استنتاج از هیچ نظریۀ سیاسیِ عام و فراگیری نمیتواند باشد. بهعلاوه هدف آن است که مشخص شود تلقی یادشدۀ امام از آزادی، حاوی این دیدگاه انتقادی نیز هست:
6. شور دکترینی یا التهابات ایدئولوژیکی در خصوص آزادی، امکان ظهور آزادی به عنوان امری انضمامی در جامعه ایرانی را به زوال میبرد. به بیانی دیگ، شوق و باورهای دکترینی در خصوص آزادی، امکان زایش هر نوع روایت اصیل، ایرانی و تجربهشده از آزادی را که به مدد انقلاب اسلامی فراهم آمده، منتفی میسازد.
امکان ظهور یا زایش آزادی در معناهایی که بیان شد، امکانی واقعی است که معجزۀ انقلاب اسلامی آن را خلق کرده است. ظهور فردیت مدرن و نیز احیای فردگرایی سنتی ایرانی، فوران و غلظت احساس ملی ایرانی، افزایش تمایلات مشارکتی و اعتراض مدنی، میل همگانی به پیوند ارزشهای سنتی و مدرن، مشروطیت نسبی دولت به ارادۀ عمومی و تمام این موارد در کنار گونهای تداوم و استمرار اقتدارگرایی مقدس و مردمگرایانه ایرانی (آیین شهریاری)، در مجموع و روی هم رفته فضایی از سیاست را در جامعه ایرانی خلق کردهاند.
ارزشهای جدید یا احیاءشده، مایههای ممکن را برای خلق گونهای از آزادی انضمامی، ما بعد عمل، معنویتگرایانه و خلاصه بر حسب شرایط ایران جدید و انقلاب اسلامی فراهم میکند. این مایههای توأمان خداوندگرایانه و مدرنیست، به تمامی در گفتار انقلابی سالهای 1341 تا 1357 و نیز در گفتار دولتسازانۀ سالهای 1358ـ1368 امام خمینی(س) موجود است.
اینها مجموع ویژگیهای فکر آزادی در تجربۀ انقلاب اسلامی است که تا حد بالایی در گفتار و کردار امام خمینی(س) تجلی مییابد. به مدد این تجلی یافتن، میتوان ویژگیهای فکر آزادی در انقلاب اسلامی را در سه مقوله گفتاری امام خمینی(س) طبقهبندی کرد: فردی، جمعی و سیاسی.
در سطح فردی، آزادی امام خمینی(س) چیزی جز حقوق مصوب و به رسمیت شناختهشده برای فرد نیست و حقوق یک بخش لایتجزای مفهوم فرد در نزد امام خمینی(س) است زیرا استقلال و امنیت فردی او (آزادی منفی) را تضمین میکند. ایشان میفرمایند:
کسی حق ندارد به شما تعدی بکند؛ شما آزادید، و کسی حق ندارد شما را محدود کند؛ لکن مقررات را باید همه حفظ بکنیم.[1]
در سطح جمعی، آزادیِ امام خمینی(س) چنانکه خواهیم دانست، میتواند همچون تولیدی ملی تلقی شود که دستاوردی خاص و نسبی است و بیشتر قابل احساس است تا درک. به عبارت دیگر، معنای جمعی آزادی بیشتر به احساس خرسندی فرد در متن زندگی جمعیاش اشاره دارد. آزادی سیاسی در تصور امام اشاره به آن دارد که چگونه تا حدی مطابق با آزادی در یونان باستان، آزادی در درون جامعه معنا دارد و دردرون حوزه حاکمیت دولت خلاصه میشود و توسط این وابستگی، تعریف و هویت مییابد و جدا از آن، قابل درک و استحصال نیست.
1. امام خمینی و کلمۀ آزادی
اگر مطالعه خود را از مجلدات آغازین صحیفۀ امام شروع نماییم، درمییابیم آزادی کلمهای است که پیاپی در ذم رژیم شاه از سوی امام تکرار میشود. به نظر میرسد در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، برداشت مرکزی امام از آزادی، امکانِ داشتنِ فرصت یا فضایی برای عمل یا استقلال یا امنیت برای عمل میباشد. این برداشت امام از آزادی، (یعنی منع دخالت بیرونی) طبیعتاً برداشتی اولیه و ساده است. در هر دو دوره از زندگی سیاسی امام، میتوان کلمۀ آزادی را در حالتی دید که به سادگی با سایر بخشها نظیر آسایش، امنیت، عدالت، استقلال و سربلندی ترکیب میشود. آزادی برای امام مفهومی دقیق و چیزی نزدیک به همه چیز است. میتوان گفت آزادی برای امام بخشی از سعادت است. زیرمجموعه بودن ارزشهای جدیدی مانند آزادی و استقلال در برابر ارزش کلیتر سعادت، با این عبارات قابل درک است:
اسلام اگر آنطور که هست، موفق بشویم که احکام آن را اجرا بکنیم، برای همه شما سعادت ایجاد میشود، برای همه ملت سعادت ایجاد میشود. اسلام دین آزادی و استقلال است.[2]
و
در جمهوری اسلامی، همه آزادیها و همۀ استقلالها ... تأمین است. اسلام ضامن سعادت بشر است در دنیا و آخرت.[3]
آزادی در دوران حاکمیت شاه، لفظی پر زحمت برای امام خمینی(س) میشود، بویژه بحثها علیه به اصطلاح «آزادی زنان» نیروی فراوانی را از امام به خود معطوف میدارد.
امام نیروی فراوانی صرف میکنند تا ثابت کنند که شاه با آزادی، همانند دیگر ارزشهای واقعی، مخالف است. سالیانی بعد نیز بحث کارتر دربارۀ اینکه آزادیهای اعطایی شاه به مردم «تند» یا زیاده بوده، امام را درباره معنای آزادی بر میآشوبد.[4] در یک کلام، اصطلاح آزادی موضوع مبارزه امام خمینی با شاه و امریکا بود؛ آزادی همچون عرصۀ نبرد. حتی میتوان گفت سراسر حیات سیاسی امام و مشخصاً از سال 1341 تا 1357 جنگ امام با امریکا و بخصوص کارتر بر سر معنای آزادی است.
این نبرد که ابتدا صرفاً تبلیغاتی بود، بتدریج موضوع نبردی جهت بدل شدن به گفتمان غالب ـ به تعبیر جدید ـ شد. خبرنگاران پیاپی و مسلسلوار از امام دربارۀ آزادیها در یک حکومت و جامعه اسلامی سؤال میکردند و از شیوۀ برخورد با احزاب و افراد دگراندیش میپرسیدند. اوضاع جدید، امام را در موضعی استدلالیتر و اندیشیدهتر قرار میداد. به طور کلی میتوان گفت که در دورۀ قبل و بعد از انقلاب، هیچ چیز بیشتر از آزادی، امام را به شیوههای مختلف به زحمت و تلاش فکری جهت شفافسازی و توضیح این مفهوم نیفکنده است.[5]
از یک دیدگاه در این دوران، همه موارد توجه امام به کلمۀ آزادی و دیگر ارزشهای سیاسی مدرن، در مقام واکنش و در مقام پاسخ قرار داشته است. هیچ یک از این واکنشها، خوشایند باشد یا غیر آن، اعتقاد مستقلانه و مبتکرانۀ امام به این ارزشها را نشان نمیدهد. امام کلمۀ آزادی را بسیار ساده و به فراوانی و بعضاً با ظاهری متناقض بهکار میبرند. از یک سو اعطای آزادی ممکن نیست: مگر آزادی اعطا شدنی است... به تو چه که اعطا بکنی؟ تـو چه کاره هسـتی اصـلش؟[6]
از دیگر سو، باید آزادی بدهند به ملت یعنی ملت را رها کنند به حال خودش؛ فشار نیاورند روی ملت.[7]
دلیل این گستردگی معنای آزادی آن است که امام باور دکترینی به آزادی ندارند. برای ایشان آزادی امر انتزاعی و پیچیدهای نیست بلکه حقی ابتدایی و روشن است:
آزادی یکی از اموری است که اول حقی است که بشر دارد؛ حق ابتدایی است که بشر دارد که باید آزاد باشد. در آرای خویش آزاد باشد، در اعمالش آزاد باشد، خودش در مملکتش آزاد باشد.[8]
در هر بار، برداشت امام از آزادی، ساده، بدون پیچیدگی و پیرایه است و بنابراین درست و به سادگی قابل پذیرش است. آزادی برای امام امری واقعی است و اگر چه اندکی به سختی قابل تعریف است اما به راحتی قابل درک است. البته امام ویژگیهای آزادی را که عمدتاً معطوف به فرد است ـ چنانکه خواهیم دید ـ به سوی جمع برمیگردانند:
منطق ما این است که آقا، مال خودمان را میخواهیم خودمان صرف بکنیم... ما استقلال میخواهیم، ما آزادی میخواهیم.[9]
ملاحظه میشود که در این عبارت به راحتی میتوان ضمیر فردی را به جای ضمیر جمعی قرار داد. به هر حال امام کلمۀ آزادی را به گونهای استعمال میکنند که فرد میاندیشد امام تصوری سر راست و روشن از آزادی دارند؛ اما چنین برداشتی، همزمان هم درست است و هم نادرست. درست است زیرا عباراتی که وجود معنای روشنی از آزادی نزد امام را مدلّل میدارد فراوان است. مثلاً:
بحمداللّه آزادی برای شما حاصل است.[10]
از دیگر سو غلط است زیرا امام صراحتاً وجود تعریفی استاندارد و روشن از آزادی را نفی میکنند:
آزادی یک مسئلهای نیست که تعریف داشته باشد. ... [هر چند که] یک چیز واضحی است.[11]
واقعیت آن است که آزادی به عنوان یک احساس واحد، قابل تصور است؛ اما تعریف کامل و واحدی از آن ممکن نیست زیرا لازمۀ این دومی درک همۀ سپهرِ مفهومیِ ممکنِ آن است. آونگها و نوسانات در کاربردها و تلقیات امام از آزادی بویژه در بعد از انقلاب، گویای آن است که امام تلقی خاص و متمایز و در عین حال ساده و آسانیاب از آزادی دارند.
بنیادگذاری آزادی به عنوان مفهومی هم کهنه و هم تازه، در دوران مبارزه یعنی سالهای (1341ـ1357) صورت گرفت؛ دورانی که امام به سختی درگیر نبردی هنجارین بر سر ارزشهای سیاسی مدرن و بویژه آزادی بودند. گر چه در این دوران ماهیت آزادی امام خمینی(س) به عنوان ندای رهایی از ارزشهای فکری حاکم، بنیاد نهاده شد، اما جهتگیریها و ویژگیهای مشخص آن میبایست در دوران دولتسازی شکل میگرفت.
واقعیت آن است که معنای ملموس آزادی یا همان حقوق قانونی برای فرد، در دوران مبارزه از اهمیت و جایگاه بالایی برخوردار نیست. آزادی در این دوران بیشتر موضوع مبارزه و نیز موضوعی برای منازعات کلامی است و در آن فرصتی برای ارائه محتوا و استدلال نیست. این نکته مهمی است که آزادی یا حقوق قانونی، همیشه و در همه جا در ارتباطی واقعی و کارکردی با دولت، معنای خاص خود را مییافته است. در جریان مبارزه با دولت، چون در حالتی خارج از دولت قرار داریم، آزادی مفهومی انتزاعی و ماقبل عمل خواهد بود. فقط در دوران بعد از پیروزی انقلاب است که امام در جریان دولتسازی، با واقعیت دولت ارتباطی نزدیک و نهادمند مییابد و به عبارت دیگر انقلاب در متن نهاد دولت (نهاد نهادها) وارد میشود.
بنابراین بحث آزادی در جایی اهمیت مییابد که روندهای دولتسازی در انقلاب شروع شده باشد؛ یعنی از حدود ابتدای سال 58 بدان سو، عالیترین معنای آزادی یعنی آزادی سیاسی یا آزادیِ مرتبط با مقولۀ دولت، خود را در متن کنشهای معطوف به خلق و تکوین دولت، در فکر امام مطرح میسازد. برای امام «آزادی در سایۀ حکومت عدل اسلامی است».[12] اگر بخواهیم به تفکیکی دست یازیم، قبل از پیروزی انقلاب، آزادی برای امام خمینی بیشتر به معنای رهایی است اما پس از انقلاب، چنانکه بیشتر خواهیم دانست، آزادی به امری تأسیسی که باید خلق و ساخته شود بدل میشود. قبل از انقلاب آزادیهای منفی وزن بیشتری دارد و بعد از انقلاب برداشتها و تلقیات از آزادی، وضع و حالی کمابیش مثبت مییابد.
در دوران مبارزه، کاربرد واژۀ آزادی در معنایی که برای فرد یا افراد باشد، در اوج خود قرار دارد. اما در حین و پس از پیروزی، واژه ملت به میزان بیشتری به چشم میآید. با این حال فحوای فردی آزادی هیچ گاه در نزد امام اهمیت رسوبی خود را از دست نمیدهد، منتها در دوران قبل از پیروزی در حالت بلا واسطه و مستقیم خود قراردارد و پس از انقلاب فحوای جمعیتر و توافقیتری مییابد تا جایی که صورتی از «سیاست» را به ناظرِ تحلیلگر نشان میدهد.
در مجموع تصور فرد آزاد یا آزادی در نزد امام با توجه به موقعیتهایی که ایشان در آن قرار دارند، سه مرحله تطور را طی میکند. معنای فردی آزادی (منفی) که طی آن آزادیهای فردی در متن اجتماع کل قابل درک میشوند، معنای جمعیشده و گسترشیافته آزادی یا معنای جمعی آزادی و سرانجام معنای خالصاً سیاسی از آزادی.
پیوست ها:
[1] صحیفۀ امام؛ ج 8، ص 38ـ39. [2] همان؛ ج 6، ص 526. [3] همان؛ ج 7، ص 16. [4] همان؛ ج 4، ص 141. [5] اگر به عباراتی از این دست رجوع کنیم، شاید بهتر بتوانیم به چنین تصوری در رسیم: «این توهّم که خوب حالا جمهوری اسلامی شده است و حالا هر کسی خودش هر کاری میخواهد بکند، آزادی شده است و آزاد هر کاری بخواهد بکند، اینها نیست... آزاد نیستیم که فساد بکنیم، آزاد نیستیم که کارهای خلاف عفت بکنیم هیچ انسانی آزاد نیست که ایذا کند برادر خودش را». همان؛ ج 8، ص 283. امام اینگونه عبارات تنذیری را به کرّات استعمال نمودهاند. [6] همان؛ ج 3، ص 406ـ407. [7] همان؛ ج 4، ص 460. [8] همان؛ ص 114. [9] همان؛ ص 88. [10] همان؛ ج 7، ص 6. [11] همان؛ ج 10، ص94و95. [12] صحیفه امام؛ ج 4، ص 155.
منبع: درباره نظریه آزادی انقلاب اسلامی، سیّد جواد طاهایی، موسسه چاپ و نشر عروج، صص 85-93
.
انتهای پیام /*