محمد رجائی نژاد: اشاره. دوشنبه 25 ربیع الاول (7 بهمن) مصادف با سالگرد رحلت یکی از فرزانگان معاصر و عالمان ربانی و اخلاقی جهان تشیع، آیت الله حاج شیخ محمدرضا طبسی بود؛ کسی که به خاطر قرابت سنی و درسی و داشتن استادان مشترک با امام خمینی، از آشنایان دوران نوجوانی و جوانی امام در قم و از دوستان دوران تبعید امام در نجف به حساب می آمد. در راستای تجلیل از مقام شامخ این عالم و فقیه فرزانه، ضمن پرداختن به گوشه ای از زندگی پرافتخار ایشان، مختصری نیز به ارتباط و ارادتشان به امام خمینی اشاره خواهد شد.
نگاهی به زندگی و آشنایی با امام
آیت الله شیخ محمدرضا طبسی، در هجدهم شعبان سال 1322ق (پنجم آبان 1283 ش) در مشهد، زمانی که والدینش از طبس به قصد زیارت امام هشتم(ع) به مشهد مشرف شده بودند، چشم به جهان گشود. پدرش شیخ عباس نیز مردی فاضل و تقواپیشه بود. آقا محمدرضا دوران کودکی و نوجوانی را در طبس گذرانید و مبادی علوم را نزد پدر و سید میرزا جعفر فرا گرفت. ذوق و اشتیاق به کسب علم ترغیبش کرد تا در سن پانزده سالگی به سال 1337 ق (1298 ش) به مشهد مهاجرت کند. [حضرت امام در سال 1337 ق (1298 ش) جهت ادامه تحصیل از خمین عازم حوزه علمیه اراک شدند.]
آیت الله طبسی مدت 3 سال در حوزه مشهد مقدمات را کامل و بخشی از مرحله سطح را آموخت، اما آوازه تشکیل حوزه علمیه قم و شهرت و مقام علمی مؤسس آن، آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری وی را همچون دیگر طالبان علم به شهر قم کشاند. لذا به سال 1340 ق (1301 ش) به حوزه قم هجرت کرد و نخست به تکمیل مرحله سطح پرداخت.
آقای طبسی درباره مهاجرت به قم فرموده اند:
«هنگامی که در مشهد بودم، حوزه قم در حال شکل گیری بود. تازه مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم آمده بود و در حال پایه ریزی حوزه علمیه بود. مرحوم ملاهاشم خراسانی که از علمای بزرگ مشهد بود، در نامه ای سفارش مرا به حاج شیخ عبدالکریم کرد و من در 18 سالگی به قم مشرف شدم و حاج شیخ، حجره ای در مدرسه فیضیه برایم معین کرد.»
تقریباً تلاقی زمانی هجرت ایشان از مشهد با هجرت حضرت امام از اراک به حوزه علمیه قم (امام خمینی اندکی پس از هجرت استادش آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛ در رجب سال 1340  رهسپار حوزه علمیه قم گردید.) و کمی تعداد طلاب و اساتید، همچنین محوریت حاج شیخ عبدالکریم موجب شد که بیشتر اساتید حضرت امام و آیت الله طبسی در حوزه علمیه قم مشترک باشند.
از جمله اساتید مشترک آن بزرگواران:
آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، آیت الله سید علی یثربی کاشانی، آیت الله میرزا علی‏اکبر حکمی یزدی، آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و عارف کامل آیت اللّه‏ محمدعلی شاه آبادی بودند. این همدرسی و اساتید مشترک و از طرفی داشتن حجره در مدرسه فیضیه، بستر آشنایی و رفاقت حضرت امام و آیت الله طبسی را مهیا ساخت، اما هجرت مرحوم طبسی به نجف، زمینه مصاحبت را از بین برده و مفارقت حضرت امام و ایشان را در پی داشت.
آیت اللّه شیخ محمدرضا طبسی پس از نزدیک به 8 سال اقامت در قم به نجف اشرف مهاجرت کرد. در حوزه نجف نیز در دروس فقه و اصول بزرگان و آیاتی چون: میرزا محمدحسین نایینی، آقاضیاءالدین عراقی، شیخ محمدحسین اصفهانی(کمپانی)، میرزا علی ایروانی، شیخ محمدجواد بلاغی و آسید ابوالحسن اصفهانی شرکت جست و بهره‏ها گرفت. او از اصحاب مورد اعتماد و از اعضای دفتر استفتائات آیت اللّه‏ العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بود و حدود پانزده سال از محضر پر فیض او استفاده نمود.
آیت الله طبسی به تواضع، سعه‏ صدر، خلق نیک، علوّ همت، ورع، تقوا، عفت و حیاء آراسته بود، ساده زیستی و بی اعتنایی به زخارف دنیا شیوه او بود و تا پایان عمر در خانه ای قدیمی و محقر زیست و از دنیا جز به قدر ضرورت برنگرفت و قناعت را همواره پیشه خود ساخت.
مرحوم طبسی از دیدگاه علما و بزرگان
تعداد زیادی از مراجع و شخصیت‏های بزرگ معاصر درباره مقام شامخ علمی و اخلاقی آیت الله طبسی سخن گفته و اجازه اجتهاد داده اند، که در این مقال، فقط به دو نمونه از آن اشاره می کنیم:
1ـ آیت اللّه‏ العظمی سید ابوالحسن اصفهانی:
«... جناب عالم عامل، و فاضل کامل، صاحب اندیشه قویم، و سلیقه مستقیم، صفّی زکیّ [یعنی دوست صمیمی و برگزیده و نیکوکار]، مورد اطمینان، ثقه الاسلام شیخ محمدرضا طبسی ـ دامت تأییداته ـ از کسانی است که عمر خود را در تحصیل علوم شرعی، و تنقیح مبانی نظری آن صرف کرده و در محضر جمعی از بزرگان و بر این حقیر، مدت زیادی حضور یافته و در علوم دینی به فحص و بحث و افاده و استفاده و تحقیق و تدقیق، و جدّ و جهد پرداخته تا آنکه از عالمان برجسته گردیده، از آنان که مشارالیه بالبنان [یعنی آنکه همگان او را با انگشتان به یکدیگر نشان می دهند و زبانزد خاص و عام است] گردیده است؛ پس او را سزد که به احکامی که به روش متداول میان اعلام استنباط می کند، عمل کند، و به او اجازه دادم که آنچه را روایت آن از طریق من به صحت پیوسته است روایت کند ...»
2 ـ حکیم متألّه و عارف بی بدیل، آیت اللّه‏ العظمی محمدعلی شاه آبادی:
«و از جمله کسانی که در خلوت و جلْوت، و در شب و روز به کشف حقایق و دقایق دانش دین پرداخته و مسایل دینی را بر بنیادهای آن استوار ساخته و حلال و حرام دین را از آن استنباط کرده تا آنکه مدال افتخار «انتم افقه الناس اذا عرفتم معانی کلامنا» آنکه در راه صدق و صفا سلوک کرده و مراتب قرب و کمال را درنوردیده و به آسمان دانش و تقوا عروج کرده، همنام مولای ما و امید ما حضرت رضا (علیه آلاف التحیه و الثناء)، حاج شیخ محمدرضا طبسی است ...»
همراه با امام، همگام با انقلاب
آن عالم فرزانه، علاوه بر اشتغال به فعالیت های علمی، از فعالیت های سیاسی و اجتماعی نیز در حد توان و وسع خود غافل نبود. هم زمان با آغاز نهضت در دهه چهل و پیش از تبعید حضرت امام، از همان نجف با اعلامیه ها و تلگرافها از حرکت اسلامی ملت ایران و حضرت امام حمایت می کرد. حتی از ارسال نامه و تلگراف تهدیدآمیز مستقیم به سران رژیم پهلوی نیز دریغ نمی کرد. در همین راستا ضمن تلگرافی خطاب به عَلَم نخست‏وزیر وقت رژیم ستمشاهی می نویسد: آقای علم «کاری نکن که عَلَم بر تو سرنگون گردد.»
یکی از اهداف شوم رژیم پهلوی از تبعید امام خمینی به نجف اشرف به خیال خام خود منزوی و تحقیر کردن امام و محو شخصیت ایشان در پرتو شخصیت های بزرگ علمی حوزه نجف بود. در نظر صاحب نظران و اتاق فکر رژیم شاه، حضرت امام در حوزه علمیه به دور از سیاست نجف در تنهایی و غربت گرفتار شده و دیگر توان مبارزه نخواهد داشت. با اینکه شناخت و برداشت اولیه رژیم از فضا و وضعیت نجف صحیح و پیش بینی غربت حضرت امام نیز سال های نخست درست بود، اما وجود دوستان صادق و آشنایان وفادار، هر چند کم، در نجف، و استقبال و احترام هدفمند از ایشان توسط مراجع و علما و طلاب، به ویژه ایرانیان نهایتاً آینده نگری و هدف رژیم پهلوی را نقش برآب کرد.
آیت الله محمدرضا طبسی از جمله کسانی بود که برای تعظیم و تکریم هر چه بیشتر امام و ناکام گذاشتن دشمنان اسلام، تا چهل کیلومتری نجف اشرف به استقبال امام شتافت و با آگاهی و بصیرت می گفت و بر این گفته پای می فشرد که: «باید از زحمات این مرد (یعنی امام خمینی) تقدیر به عمل آورد.»
در همین راستا حرکت زیبای دیگری را از آیت الله طبسی شاهد هستیم؛ «ایشان پس از ورود امام به نجف اشرف و تشکیل نماز جماعت ایشان در مسجد شیخ انصاری، به منظور تأیید و تجلیل و تثبیت موقعیت حضرت امام، نماز جماعت خود را در حرم مطهر امیرمؤمنان (ع) تعطیل کرده و در نماز جماعت امام شرکت می کند.»
همچنین در طول دوران حضور در نجف با حضرت امام ارتباط داشت. حتی به خاطر همسایگی با حضرت امام در خیابان «شارع الرسول» نجف، رفت و آمد خانوادگی نیز داشتند.
ارتباط و حمایت ایشان از حضرت امام مقطعی و مصلحتی نبود، بلکه ریشه ای و از روی علاقه و وظیفه بود. به همین دلیل پس از هجرت به قم (1350 ش) و اوج گیری انقلاب اسلامی، از جمله عالمانی بود که در تأیید مجدد حرکت امام و انقلاب برآمد و به پشتیبانی از نهضت برخاست و با اعلامیه های انفرادی و جمعی از انقلاب و رهبر آن حمایت نمود.
با پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی، با وجود همه مشکلات و بدبینی های بعضی افراد، ایشان حمایت از امام خمینی را حمایت از امام زمان (ع) دانسته و در حالی که دوران نقاهت خود را سپری می کرد، در پاسخ به سؤالی که: ما سابق از شما شنیدیم که حمایت از حضرت امام حمایت از امام زمان (ع) است، حالا چه می گویید؟ با قاطعیت جواب می دهد:
«حالا هم می گویم، باید از ایشان حمایت کرد... کسانی که مخالفت می کنند، اگر مخل باشند باید تنبیه شوند.»
در جریان دفاع مقدس نیز تا زنده بود نظراً و عملاً با پیام هایشان از رزمندگان اسلام دفاع می کرد و در این راه فرزند رشیدش آقا محمدصادق را تقدیم انقلاب کرد و افتخار پدر شهید بودن را نیز به دست آورد. همچنین دیگران را به شرکت فعال در جبهه تشویق می کرد و همواره آرزو می کرد که «ای کاش پیری و ضغف قوا مانع ایشان از رفتن به جبهه نبود» و می توانست دوشادوش رزمندگان اسلام از حریم کشور دفاع کند.
هجرت مجدد به قم
رژیم بعث عراق بخاطر رقابت و اختلافات شدید با رژیم پهلوی دو بار به طور عمده و جدی اقدام به اخراج ایرانیان به ویژه روحانیون و طلاب ایرانی کرد. یک بار در سال 1348 ش، به دنبال تیرگی روابط ایران و عراق، ایرانیان و طلاب ایرانی را دستگیر و با وضع نامطلوبی از خاک ایران اخراج کرد. بار دوم هم سال 1350 ش، در زمان ریاست جمهوری احمد حسن البکر بود که با شدت و خشونت بیشتر و در سطح وسیعتری اقدام به این عمل کرد.
آیت الله طبسی نیز از جمله علما و روحانیونی بود که در سال 1391 ق (1350 ش) بر اثر فشار رژیم بعثی عراق مجبور به ترک عراق شد، اما مشتاقانه به شهر قم آمد و مورد توجه مراجع و علما و اساتید محترم حوزه علمیه قرار گرفت. از زمان حضور در قم که حدود 14 سال به طول انجامید، ضمن تدریس، بیشتر به تألیف و تصنیف و بازنویسی کتب می پرداخت.
آثار و کتب آیت الله طبسی
مرحوم آیت اللّه‏ طبسی از جمله عالمان و اندیشمندانی بود که در سنگر دین بیشتر با یاری از قلم، دلسوزانه به دفاع از دین می پرداخت. حاصل این مرزبانی، 35 کتاب و رساله است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1 ـ کتاب «منیه الراغب فی ایمان ابی طالب» که تحت عنوان «ابوطالب یگانه مدافع اسلام» ترجمه شده است.
2 ـ مصباح الهدی فی الرّد علی القادیانیه
3 ـ قادیانی چه می‏گوید؟
4 ـ الصوفیة المبتدعة
5 ـ الاعتقادات
6 ـ دروس فی العقیدة و العقائد
7 ـ تبصرة المتعلمین فی عقائد المؤمنین
8 ـ عقد الفرائد فی اصول العقائد
9 ـ القول الفصیح فی اصول الدین الصحیح
10 ـ الشیعة و الرجعة
11 ـ اثبات الرجعة
12 ـ الامام الغائب
13 ـ ذخیرة العباد فی ما یتعلق بالمعاد
14 ـ تقریرات بحث آیت اللّه‏ العظمی سید ابوالحسن اصفهانی
15 ـ تقریرات بحث آیت اللّه‏ العظمی شیخ محمدحسین نایینی
16 ـ تقریرات بحث آیت اللّه‏ العظمی شیخ ضیاءالدین عراقی
17 ـ ذخیرة الصالحین فی شرح تبصرة المتعلمین (دوره فقه استدلالی)
18 ـ رسالة فی الحج
19 ـ رسالة فی المعاطاة
20 ـ مباحث فی علم الأصول
21 ـ طریق النجاة (رساله عملیه ایشان)
22 ـ جامع البیان فی تفسیر القرآن
23 ـ تفسیر سوره عمّ
24 ـ مقتل الامام الحسین علیه السلام
25 ـ النهضة الحسینیة و الدعوة الالهیه
عروج به سوی معبود
مرحوم آیت اللّه‏ طبسی پس از سالها رنج و زحمت طاقت فرسا در راه اعتلای دین، سال 1399 ق (1358 ش) به بیماری جانکاهی که از کثرت اشتغال به تألیف و اهتمام در امر دین پدید آمده بود، مبتلا گردید و سرانجام در بیست و پنجم ماه ربیع الاول سال 1405 (دی ماه 1363 ش) ندای حق را لبیک گفت و رخ در نقاب خاک کشید. پیکر پاک و مطهر این عالم ربّانی در جوار حضرت فاطمه معصومه علیها‏السلام در حجره 38 صحن بزرگ به خاک سپرده شد. روحش شاد و قرین رحمت الهی باد!

. انتهای پیام /*