جلیل تجلیل در سال 1313 در خوی متولد شد. تحصیلات ابتدایی و  متوسطه را در تبریز به پایان رساند و در همان شهر وارد دانشگاه شد و  پس از اخذ لیسانس در سال 1334 برای ادامه تحصیل به تهران آمد و  موفق به دریافت دکتری ادبیات فارسی در 1349 از دانشگاه تهران شد.  دکتر تجلیل در حین تحصیلات دانشگاهی، علوم حوزوی را نیز آموخت و  در ادبیات عرب و فقه و اصول تبحر یافت.

ایشان علاوه بر تدریس در دانشگاه تهران در رشته‌های ادبیات فارسی، عربی  و عرفان و علوم اسلامی، مدیریت گروه ادبیات فارسی دانشکده ادبیات  دانشگاه تهران و دوره عالی تحقیقات را نیز بر عهده دارد. ایشان مدتی نیز  ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه را برعهده داشت. از دکتر تجلیل حدود  پانزده عنوان کتاب به صورت تألیف و ترجمه به چاپ رسیده است که برخی  از آنها عبارتند از: معانی و بیان، جناس در ادب فارسی، فقه و تعلیمات دینی  برای دبیرستان، نقشبند سخن، عروض و قافیه، بلاغت نهج البلاغه و ترجمه  جلد 23 و 24 الغدیر تألیف علامه امینی.

گوشه ای از خاطرات این استاد زبان و ادبیات پارسی را در ادامه می خوانید:

الطاف امام نسبت به همسایگان

امام (پس از ورود به ایران) وقتی به قم‌ تشریف آوردند اقامتگاهشان  مجاور منزل آیت‌الله تجلیل (اخوی بنده) بود. منزل علامه طباطبایی و  آیت‌الله مکارم شیرازی و آیت‌الله جعفر سبحانی و آیت‌الله تجلیل، اینها  کنار هم هستند. جمعیت شبانه‌روز آنجا موج می‌زد و امام گاهی تفقد  می‌کردند و در پشت‌بام می‌آمدند. یک روز برادرزاده‌ام به بنده زنگ زد،  که عموجان به قم بیایید. عصر بود من از دانشگاه آمده بودم و فردا صبح  هم کار داشتم. گفتم: چرا؟ گفت: امام امشب تشریف می‌آوردند منزل ما  برای بازدید از همسایه‌هایشان؛ اما من توفیق این را نداشتم که بروم،  چون نمی‌رسیدم. ایشان شخصا تشریف آورده و چای میل کرده و  فرموده بودند: آمدن من برای این همسایه‌های‌مان اسباب زحمت شده  است و آنها عرض کرده بودند، نه عین رحمت بوده است. جوار رحمت  است برای ما.

رهنمود امام به اساتید ادبیات فارسی

یک روز خبر دادند ده نفر از استادان علوم انسانی قرار شده که با امام  در جماران دیدار خصوصی داشته باشند، من هم جزو آنها بودم. ما طبق  برنامه یک روز ساعت هشت صبح در جماران خدمت ایشان شرفیاب  شدیم.

شب قبل از دیدار من به فکر رفتم که خب، امام یک حالت  مخصوصی دارند. صراحت و صرافتی هم دارند. در همان زمانی بود که رزمندگان ما و ایثارگران ما در جبهه‌ها ایفای وظیفه می‌کردند، ما هم در سنگر  دانشگاه بودیم‌؛ ولی ما دستمان خالی بود از فیض شهادت. اگر از بنده سؤال  کنند آقای تجلیل شما چه کار کردید برای انقلاب؟ من چه بگویم؟ در فکر  بودم که یک‌باره در ذهنم این جرقه که از سال‌ها پیش، از حدود سی سال  پیش که بنده در مسائل بلاغت داشتم کار می‌کردم، متوجه شدم که ریشه‌های  بلاغت و ادبیات به قرآن کریم برمی‌گردد و تمام منابعی که راجع به نقد ادبی  و بلاغت و بدیع و عروض قافیه اینها متبرک به آیات است و علمای اسلام
به زبان عربی و زبان فارسی این منابع را پرداخته‌اند. اما بنده که در دانشگاه  ناظر بودم، می‌دیدم که قبل از انقلاب، همه در مسائل ادبی و نقد ادبی، از  دیگران، از اروپایی‌ها و امریکایی‌ها می‌گویند و غرب هم کتاب‌هایشان را  ترجمه می‌کنند، ولی از منابع خودمان هیچ اشاره‌ای حتی ضعیف و کمرنگ از  بلاغت قرآنی نداشته‌اند! این بود که من تصمیم گرفتم تا به عرض ایشان  برسانم و یک گزارشی بدهم که بنده و عده‌ای از دانشجویان با همراهی بعضی  از استادان، بلاغت قرآنی را پیش گرفته‌ایم. مثلا خاقانی از دیدگاه بلاغت  اسلامی، حافظ و سعدی هم که خود حافظ منشور و بیانیه صادر کرده و گفته  که:

ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ              به قرآنی که اندر سینه داری

بنابراین، این را باید کشف کرد که کجای قرآن آمده و کلام سعدی را  و حافظ را و مولوی را اینچنین پر اوج و موج داشته است. تصمیم گرفتم موضوع بلاغت را خدمت ایشان گزارش بدهم. این را یکی از  معجزه‌های ایشان می‌دانم که وقتی خدمتشان رسیدیم، ایشان شروع  کردند به رهنمودهایی و فرمودند: خوش آمدید شما استادان (به این  مضمون). شما اساتید ادبیات فارسی و علوم انسانی ننشینید که دیگران  برای شما ببرند و بدوزند و سبک‌ها و استیل‌های خودشان را پیاده کنند.  خود شما منابع بلاغت دارید روی این اساس کار بکنید، با عزت تمام و  نترسید.

من روحیه گرفتم و پرواز کردم، به جهت اینکه آن خطی که من به  یاری خداوند می‌خواستم، اجازه بگیرم، ایشان ارائه کردند و دیگران را در برابر عظمت‌های قرآنی و بلاغت منبعث از آیات قرآنی تحقیر  کردند.

اما بلاغت خود امام و کلماتی که ایشان بیان کرده‌اند، از روز اول همه  امت اسلامی بیانات امام را می‌شنیدند و خطابه‌هایشان را می‌خواندند، این  چگونه سخنی است که عوام می‌فهمیدند و خواص لذت می‌بردند. امام با  کمال سادگی شیوه‌ای داشتند که من مجذوب می‌شدم. مثلا ایشان بدون  اینکه به روی خودشان بیاورند که من دارم به شما آیه می‌گویم  می‌فرمودند: با هم دعوا نکنید، اختلاف نکنید، نزاع نکنید، فشل می‌شوید،  سست می‌شوید. من در یافتم که ایشان آیه قرآنی را ترجمه می‌فرمایند  که: ولا تنازعوا، فتفشلوا و تذهب ریحکم.[1]

یکی از سخنرانی‌های خیلی مهم امام که از نظر فنی باید کلمه به کلمه  روی آن تحلیل ادبی بشود، سخنرانی ایشان در فیضیه قم در هفته  شهادت مرحوم مطهری‏(ره)‏ بود.[2]

در آن سخنرانی ایشان استعاره‌هایی به کار می‌بردند که از نظر متافرم  و صورتگری ادبی ممتاز بود. مثلا می‌فرمودند: بکشید ما را، زنده  می‌شویم. این بیان کشتن و مردن و زنده شدن، برخاسته از ادبیات و  تبحر و تسلط ایشان به ادبیات فارسی و عربی است. چون در زبان  مولوی ایشان غور کاملی داشتند و بدون آنکه شعری بخوانند،[3] از  ترکیبات‌شان استفاده می‌فرمودند که در این رابطه:

این غزل مولوی در باب دیوان شمس، در ذهن من تداعی کرد:

 مرده بدم زنده شدم       گریه بدم خنده شدم    منبع: امام به روایت دانشوران، موسسه چاپ و نشر عروج، 84- 87

پیوست ها:

[1]. و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با هم نزاع مکنید که سست شوید مهابت شما از بین می‌رود.  (سوره انفال آیه 46).

[2]. برای آگاهی از این سخنرانی نک: صحیفه امام، همان، جلد هفتم، صص 182-184.

[3]. امام در همین سخنرانی این بیت از مثنوی را خواندند: آنکه مردن پیش چشمش تهلکه است/ نهی لاتلقوا بگیرد او به دست (مثنوی، دفتر سوم، بیت 3434. )

. انتهای پیام /*