در طول تاریخ معاصر ایران، استعمارگران همواره کوشیده‌اند تا در همه‌ی زمینه‌ها سلطه‌ی خود را بر همه‌ی کشورها به‌ویژه کشورهای اسلامی برقرار کنند و گسترش دهند. البته در مقابل هجمه‌های همه‌جانبه‌ی استعمارگران، جوامع بیکار ننشسته‌اند و با همه‌ی آنچه در اختیار و توان داشتند به مقابله برخاستند. با این وجود، جوامع اسلامی به‌رغم این تلاش‌ها و مجاهدت‌های بی‌دریغ، دچار آسیب‌ها، معضلات و مشکلاتی شدند که آثار آن بر پیکره‌ی جوامع اسلامی قابل مشاهده است.

به طور کلی، مجموعه‌ی عللی که به عنوان علل انحطاط و عقب‌ماندگی جوامع اسلامی به دو دسته‌ی داخلی و خارجی تقسیم می‌شوند، برای ریشه‌یابی و آسیب‌شناسی و درمان این آسیب‌ها دیدگاه‌ها و نگرش‌های مختلفی مطرح شده است.

برخی نقش عوامل داخلی را برجسته‌تر می‌دانند و برخی دیگر بر تبعات عوامل خارجی تأکید بیشتری دارند. بررسی دیدگاه‌های امام خمینی (س) بیانگر این است که ایشان با نگاهی جامع‌نگر به طور توأمان به علل و عوامل داخلی و خارجی توجه داشته‌اند. امام خمینی (س)، پس از ذکر این علل، به عوامل پویایی و پایایی جوامع اسلامی نیز توجه داشته‌اند.

الف) علل داخلی

1. خودباختگی در برابر غرب و جدا شدن از اسلام ناب محمدی

به اعتقاد امام خمینی (س)، فاصله گرفتن از اسلام ناب محمدی و تعالیم تعالی‌بخش آن مضاف بر معضلات گذشته عامل مهمی در زوال و انحطاط جوامع اسلامی بوده است. «چنان‌که کراراً اعلام خطر کرده‌ام اگر ملت اسلام بیدار نشوند... اگر اسلام واقعی که... ضامن سیادت و استقلال ملل مسلمان و کشورهای اسلامی می‌باشد، به دست عوامل و ایادی اجانب همین طور در زیر پرده‌ی سیاه استعماری پوشیده بماند، روزهای سیاه‌تر و نکبت‌بارتری برای جامعه‌ی اسلامی در پیش است.»[1] لذا تا زمانی که مسلمانان اسلام و تعالیم تعالی‌بخش آن را عامل منبع و ملجأ خود ندانند، سایر اندیشه‌های رقیب بر آن‌ها غلبه می‌نماید و این آغاز انحطاط آنان است.

هم‌اکنون نیز برخی از نخبگان جامعه‌ی اسلامی پیشرفت‌های مادی غرب ذهن آن‌ها را به خود مشغول کرده و تنها راه پیشرفت را پیمودن راه غرب می‌دانند. این در حالی است که امام خمینی (س) منشأ غالب مشکلات همه‌ی ملت‌ها و مسلمانان را وابستگی به غرب و خودباختگی در برابر آن می‌دانند.

«کمال تأسف است که کشور ما، که حقوق اسلامی و قضای اسلامی و فرهنگ اسلامی دارد، این فرهنگ را، این حقوق را نادیده گرفته است و دنبال غرب رفته است. غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان می‌کنند غیر از غرب هیچ خبری در هیچ‌جا نیست و این وابستگی فکری، وابستگی عقلی، وابستگی مغزی به خارج، منشأ اکثر بدبختی‌های ملت‌هاست.»[2] ایشان به نقش روشن‌فکران غرب‌زده به عنوان عامل محوری در وابستگی جوامع اسلامی به غرب تأکید می‌کنند.

2. طرح شعار جدایی دین از سیاست

یکی از جمله عوامل مهم عقب‌ماندگی جوامع اسلامی، طرح شعار جدایی دین از سیاست و اداره‌ی امور کشور توسط وابستگان غربی بوده است. این ایده همچنین سبب کناره‌گیری متعهدان و دلسوزان کشور از بستر مدیریتی کشور نیز شد.

هرچند که برخی حاکمان جوامع اسلامی و استعمارگران با برخی اعمال و مناسک دینی و اسلامی به این دلیل که زیانی به سیاست‌های آن‌ها نمی‌رساند، مخالفتی نداشتند؛ اما با عمده‌ای از مباحث محتوایی اسلام، که هدایتگر و عبرت آموز است و مانع ستم ستمکاران و عامل تحقق عدالت است، مخالفت سرسختانه داشته و دارند. ادعای عدم ارتباط دین و سیاست در حالی است که دین اسلام خود از منادیان و مشوقان دعوت به علم و پیشرفت است.

آنچه عامل عقب‌ماندگی است، نژادپرستی و به روز کار آمدن مجدد ملاک‌های مادی و جاهلی است. به اعتقاد امام خمینی (س)، «آنچه که ملل اسلامی را بیچاره کرده و از قرآن کریم دور کرده است نژادپرستی است که اسلام آمد و قلم سرخ روی آن کشید و میزان را این طور قرار داد که: اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاَلله اَتقیکُم.»[3] ایشان در ادامه می‌فرمایند:

«اینکه من مکرر عرض می‌کنم که این ملی‌گرایی اساس بدبختی مسلمین است برای این است که این ملی‌گرایی ملت ایران را در مقابل سایر ملت‌های مسلمین قرار می‌دهد. این‌ها نشانه‌های است که مستعمرین کشیده‌اند که مسلمین با هم مجتمع نباشند.»[4] البته ایشان حبّ وطن و حفظ حدود کشور را می‌پذیرد و تعارضی میان آن‌ها و تعالیم اسلام نمی‌داند، ولی ملی‌گرایی را عاملی برای مقابل هم قرار دادن مسلمانان و ایجاد شکاف میان آنان برشمرد که بیگانگان برای جلوگیری از گسترش اسلام به آن دامن می‌زنند.

3. وابستگی به غرب

یکی از مهم‌ترین عواملی که مبنای بروز مشکلات بسیاری برای مسلمانان شده وابستگی آن‌ها به غرب است. «این حکومت‌ها هستند که به واسطه روابطشان با ابرقدرت‌ها و سرسپردگی‌شان به ابرقدرت‌های چپ و راست مشکلات را برای ما و همه‌ی مسلمین ایجاد کردند.»[5] امام (س) دولت‌ها را مقصر اصلی عقب‌ماندگی‌های مسلمین می‌داند. زیرا آن‌ها برای حفظ موقعیت خود می‌کوشند تا مقاصد شوم ابرقدرت‌ها را در سرزمین مسلمین اجرا کنند.

4. تفرقه و اختلاف میان مسلمین

اختلافات میان مسلمین از سه منشأ ناشی می‌شود: اول، تفرقه‌افکنی ابرقدرت‌ها؛ دوم، ضعف آگاهی مسلمین از برنامه‌ها و اهداف دشمنان؛ سوم، اختلاف میان سران کشورهای اسلامی. هرچند درون جامعه‌ی اسلامی تفاوت‌هایی همچون شیعه و سنی، عرب و عجم وجود دارد، اما آنچه این مسائل طبیعی را به بحران تبدیل می‌کند سوءاستفاده‌ی دشمنان از این امور است.

«این دو برادر شیعه و سنی به واسطه‌ی دست‌هایی که در کار بوده است، چه از روی قصور یا تقصیر، نتوانسته‌اند اتحادی که مسلمین باید در مقابل کفار و مشرکین داشته باشند، ایجاد نمایند... این امر موجب ضعف مسلمین و قوت سلطه‌گران گردیده است.»[6]

عدم وجود اتحاد و یک‌پارچگی میان سران کشورهای اسلامی سبب شده است که ابرقدرت‌ها بر کیان اسلامی مسلط شوند. «اگر سران کشورهای اسلامی از اختلافات داخلی دست بردارند و با اهداف عالیه‌ی اسلام آشنا شوند... این‌گونه اسیر و ذلیل استعمار نمی‌شوند.»[7] امام خمینی (س) تفرقه‌افکنی میان سران کشورهای اسلامی را از سیاست‌های قدرت‌های بزرگ می‌داند.

دولت‌های اسلامی به جای تکیه بر اشتراکات بسیار با تحریک ابرقدرت‌ها روز‌به‌روز بر اختلافاتشان افزوده می‌شود. لذا بسیاری از مصیبت‌های مسلمانان به دولت‌های اسلامی باز می‌گردد. البته یکی از دلایل عمده‌ی گرایش سران کشورهای اسلامی به قدرت‌های بزرگ نداشتن پایگاه و مشروعیت مردمی است. لذا در بررسی نقش دولت‌ها در پیشرفت یا انحطاط ممالک اسلامی باید به این نکته نیز توجه داشت. به بیان دیگر، اگر دستگاه حاکمه‌ی کشورهای اسلامی دارای مشروعیت مردمی باشد، بر سایر مؤلفه‌های دیگر کشورداری از جمله پیشرفت و تعالی کشور نیز مؤثر خواهد بود.

ب) علل خارجی

1. متحجر نشان دادن اسلام

یکی از نقشه‌های استعمار، متحجر نشان دادن اسلام است تا از این رهگذر بتواند بر ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جوامع مسلمین سیطره یابد. «از جمله بدبختی‌هایی که بر دول اسلامی پیش آمده این است که مدت زیادی دول استعمارطلب مشغول شده‌اند که پیغمبر اسلام را کوچک کنند... بعدش دنبال این رفتند که اسلام را یک طریقت عقب‌افتاده‌ی کهنه معرفی کنند.»[8]

2. تفرقه‌افکنی میان کشورهای اسلامی

به بیان امام خمینی (س)، همه‌ی اختلافات کشورهای اسلامی از نقشه‌های استعمار سرچشمه می‌گیرد. «این‌طور نیست که این ممالک اسلامی، که با هم اختلاف دارند، از باب اتفاق باشد. خیر، این نقشه‌های آن ابرقدرت‌هاست.»[9]

3. بهره‌برداری از منابع و ذخیره‌ی کشورهای اسلامی و استفاده از بازار جوامع اسلامی برای ترویج کالاهای مصرفی

با وجود بهره‌مندی کشورهای اسلامی از نعمت‌های خدادادی و منابع طبیعی سرشار، متأسفانه، عموم این کشورها به نحو احسن از برکات این نعمت‌ها بهره‌مند نمی‌شوند و سود آن‌ها به جیب ابرقدرت‌ها سرازیر می‌شود. امام (ره) در این خصوص می‌فرمایند: «آنچه ابرقدرت‌های جهان و کشورهای تابع آن‌ها با هم اتفاق دارند، عقب نگه داشتن کشورهای جهان سوم و خصوصاً کشورهای پهناور و غنی اسلامی در ابعاد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و نظامی است.»[10]

ابرقدرت‌ها، با استفاده از همه‌ی امکاناتشان، می‌کوشند تا منابع و نعمت‌های خدادادی مسلمین را در خدمت رشد و ترقی خود گیرند و مانع پیشرفت مسلمانان شوند تا با قرار دادن آن‌ها در عقب‌ماندگی، زمینه‌ی وابستگی آن‌ها را فراهم سازند. مضاف بر این، گشودن بازارهای مسلمانان به روی کالای غربی، که عمدتاً مصرفی، مبتذل و تزئینی است، تا مسلمانان را مصرف‌گرا نمایند تا هم آن‌ها را به دچار درد وابستگی مضاعف نمایند هم سودهای سرشار نصیب خود کنند. نتیجه‌ی نهایی این فرآیند ممانعت از بیداری اسلامی بود.

4. حمله‌ی نظامی و تهاجم فرهنگی

دنیای استکبار به هر وسیله‌ای برای دستیابی به اهدافش متوسل می‌شود. به‌رغم ادعاهای دروغین دموکراسی‌طلبانه، با ایجاد کودتاها و حمایت از آن‌ها از یک‌سو و تهاجم فرهنگی با استفاده از امکانات اطلاع‌رسانی خود از سوی دیگر، استعمار را در لباسی جدید تداوم بخشند.

«ابرقدرت‌ها، برای مقاصد شوم خود، کودتاها به راه انداختند و رژیم‌هایی را برچیده و رژیم‌هایی وابسته به خود روی کار آوردند. برای به‌دست آوردن سلطه‌ی استعماری نو، بهترین راه را در حمله به فرهنگ‌های ملت دانسته، دانشگاه‌ها را به خدمت گرفتند. از رهاوردهای آن‌ها، مجلس‌های فرمایشی ساختند و حکومت‌های دلخواه به دست آوردند.»[11]

علل پویایی جوامع اسلامی

1. بیداری اسلامی

امام خمینی (س) گام نخست عزت و استقلال و پویایی جوامع اسلامی را بیداری آنان می‌داند. «ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد و کشورش را خودش اداره کند، لازم است اول بیدار شود.»[12] البته در این زمینه یک عامل موازی دیگر وجود دارد که آن همانا شناخت عوامل گرفتاری است. «مسلمین توجه کنند به اینکه از کجاها این گرفتاری‌ها آمده است و علل این گرفتاری‌ها چیست و راه نجات آن از چیست.»[13]

2. بازگشت به اسلام ناب محمدی

امام خمینی (س) تنها راه نجات از معضلات و مشکلات جوامع اسلامی را بازگشت به اسلام ناب محمدی در مقابل اسلام آمریکایی می‌دانند. ایشان تنها راه بازیابی عزت مسلمین را در سایه‌ی پایداری از قوانین الهی و عمل به قرآن می‌دانند. «ما تا به اسلام بر نگردیم، اسلام رسول‌الله... نه می‌توانیم قضیه‌ی فلسطین را حل کنیم و نه افغانستان و نه سایر جاها.»[14]

3. اعتماد به نفس و خودباوری

اعتماد به نفس عامل رشد و پیشرفت انسان‌ها و جوامع است. بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی، با اشاره به تلاش‌های برخی از قدرت‌ها برای وابسته کردن ملت‌ها به آن‌ها، راه نجات بشر را در این می‌داند که ملت‌ها را از وابستگی‌های فکری و فرهنگی بیرون آیند و به توانمندی‌ها و فرهنگ غنی خود توجه کنند. «تا نخواهیم نمی‌توانیم.»[15]

4. برقراری وحدت میان مسلمین

یکی از محورهای مهم و اصلی اندیشه‌ی امام خمینی (س) وحدت مسلمین است. معمار بزرگ انقلاب این موضوع را در حل معضلات جوامع اسلامی بسیار راهگشا می‌دانستند و بر آن تأکید داشتند و آن را رمز پیروزی مسلمانان می‌دانستند و راه‌حل همه‌ی مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن‌ها را در وحدت مسلمانان می‌دانند. «مسلمانان باید برای استقلال و آزادی این کلید پیروزی را به دست بیاورند و برای وحدت کوشش کنند.»[16]

در این راه، وحدت دولت‌های اسلامی مکمل این فرآیند است و می‌تواند عامل قدرت‌یابی و استحکام موقعیت کشورهای اسلامی باشد. ایشان رمز پیروزی دولت‌ها را وحدت کلمه می‌دانست و می‌فرماید: «رمز پیروزی دولت‌ها وحدت کلمه است.»[17]

نتیجه

امام خمینی (س)، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، علل عقب‌ماندگی مسلمانان را ناشی از علل داخلی و خارجی می‌دانست. التفات ایشان به علل داخلی عقب‌ماندگی مسلمانان همچون فاصله گرفتن از اسلام اصیل، خودباختگی در برابر غرب، تفرقه و اختلاف میان مسلمانان و دولت‌های اسلامی و ملی‌گرایی دو دلیل داشت. نخست آنکه این علل سبب شده بود مسلمانان از رشد و تعالی باز مانند و دیگر، زمینه‌سازی این علل داخلی برای حضور قدرت‌های استعماری در سرزمین‌های مسلمانان بود.

ایشان در زمینه‌ی علل خارجی عقب‌ماندگی مسلمانان به نقشه‌های شوم استعماری برای انحطاط و عقب نگه داشتن مسلمانان توجه می‌کرد و بر خلاف نظریات عده‌ای از روشن‌فکران غرب‌گرا، معتقد بود دسیسه‌های استعمارگران توهم توطئه نیست، بلکه ابرقدرت‌ها در هر زمانی برای رسیدن به اهداف و منافع خود، متناسب با آن زمان، به استعمار پرداخته و امروزه نیز با تحول شرایط جهانی به استعمار نو روی آورده‌اند و در قالب ادعاهایی همچون دموکراسی، آزادی و حقوق بشر به غارت ملل مسلمان می‌پردازند.

معمار کبیر انقلاب راه‌حل‌هایی را برای رهایی مسلمانان از این وضعیت اسفبار و حرکت در مسیر پویایی جوامع اسلامی مطرح ساختند که در میان آن‌ها بر بیداری مسلمانان، توجه به دلایل گرفتاری‌ها و اعتماد به نفس و وحدت مردم و دولتمردان جوامع اسلامی تأکید بیشتری می‌ورزید.

منابع:

[1]. صحیفه‌ی امام، جلد 2، ص 488. [2]. همان، ج 12، ص 4. [3]. همان، ج 1، ص 377. [4]. همان، ج 13، ص 87. [5]. همان، ج 13، ص 209. [6]. همان، ج 13، ص 53. [7]. همان، ج 2، ص 322. [8]. همان، ج 1، ص 38. [9]. همان، ج 4، ص233. [10]. همان، ج 19، ص 342. [11]. همان، ج 19، ص 342. [12]. همان، ج 13، ص 381. [13]. همان، ج 17، ص 203. [14]. همان، ج 2، ص 438. [15]. همان، ج 13، ص 523. [16]. همان، ج 7، ص 170. [17]. همان، ج 8، ص 308. 

منبع: فارس

. انتهای پیام /*