پرتال امام خمینی(س)-سید محمد حسن مخبر: انقلاب اسلامی را باید از زمره معدود انقلابهایی دانست که از بطن و متن جامعه برخاسته است چنانکه تمام مجاهدان و مبارزان این انقلاب از اقشار میانه و فرودستی بودند که در مناسبات قدرت حاکم به هیچ گرفته می شدند و به زعم فرادستان! جماعتی عوام و بی خبر بودند که تنها یک دلمشغولی داشتند؛ نان شب. جماعتی که توسط قدرتمندان متکبر، فرودست و ضعیف به شمار می آمدند و جز به عنوان ابزاری برای نیل به مقاصد فریبنده حاکمان یا به مثابه اشیائی تزئینی که ویترین حکومت را در چشم ناظران، حکومتی متکی به مردم نشان دهند هیچ نقش و جایگاهی نداشتند.

امام خمینی(س) به عنوان رهبر بزرگ انقلاب اسلامی افزون برآن که خود متعلق به همه اقشار بود هماره این گروه از مردمان را با نگاهی مملو از ایمان، احترام، عشق و عظمت می نگریست و نقش بی بدیل آنان را در شکل گیری انقلاب اسلامی به درستی شناخته و آنان را صاحبان حقیقی و ولّی نعمت حاکمان اسلامی بر می شمردند.

صاحب این قلم بر آن است تا به بهانه سالگشت دستور امام خمینی(س)  برای تأسیس بنیاد مستضعفان در تاریخ  9/ 12/ 1357 نگاهی داشته باشد به جایگاه و اهمیت و نقش مستضعفین در انقلاب اسلامی در منظر بینانگذار بزرگ جمهوری اسلامی ایران.

معنای مستضعف و مستکبر در اندیشه امام

 پیش از آنکه به بررسی ویژگی ها و جایگاه مستضعفان در منظومه اندیشه امام خمینی(س) بپردازیم لازم است تا معنای این واژه و واژه مقابل آن (مستکبر) را با توجه به کلمات و گفتارهای ایشان بازشناسی کنیم تا بدینوسیله از هرگونه سوء فهم از بیانات امام مصون باشیم. واژه مستضعف اگر چه از ریشه ضعف گرفته شده است و به رغم آن که در روزگار ما انسانهای کم درآمد و فقیر را مصداق منحصر مستضعف بر می شمارند، در فرهنگ کلام امام خمینی(س) به معنای انسانهای ناچیز، نا قابل، ضعیف و ناتوان شناخته نمی شود و هرگز با فقر و بی چیزی تلازم ضروری ندارد.

از نگاه امام خمینی(س) مستضعفین کسانی هستند که به رغم برخورداری از قدرتهای بزرگ معنوی وتوانمندی های عظیم اجتماعی، همواره از سوی صاحبان قدرت های سیاسی و اقتصادی ضعیف و بی مقدار تلقی شده اند و به این سبب دستخوش ظلم و جور و تجاوز و تعدی مستکبرین قرارگرفته اند. همانطور که واژه مستکبر از نگاه امام، در مصادیقی چون حاکمان قدرتمدار و صاحب منصبان زورگو و زرمندان متبختر منحصر نمی شود. استکبار در منظر امام خمینی(س) حقیقتی جز خودبرتربینی و تجاوز و تعدی به دیگران به دلیل حقیر شمردن آنان ندارد. از منظر ایشان استکبار مستکبرین عامل پیدایش استضعاف در جامعه بشری است چه این که نگاه استکباری خواه از سوی شخصی حقیقی باشد یا یک شخصیت حقوقی و گستره چنین نگاه و رفتاری جامعه بشر باشد یا تعداد معدودی از مردمان، به هر روی منجر به ضعیف شمردن و حقیر دانستن قدرت، توان و جایگاه فردی و اجتماعی دیگران می شود و به مستکبر مجال می دهد تا هر نوع ظلم و ستمی را در حق آنان که ضعیف می پندارد روا داشته و حقوقشان را در پی دستیابی به منافع خویش نادیده انگارد.

آفت ابتلاء به استکبار در نگاه امام خمینی(س) آفت خطرناکی است که می تواند از انسانهای مبارز و مردان آزادی خواه و استقلال طلب، مستکبرین تازه ای بسازد تا جایگزین مستکبران پیش از خود گردند. از این روی مراقبت از پیدایش یا رشد چنین آفتی در هر یک از انسانها به ویژه مسلمین و به طور اخص در آنان که دستی در قدرت دارند و بدین سبب بر جان و مال و آبروی مردمان سلطه یافته اند و ثروتمندانی که از منابع اقتصادی بیشتری برخوردارند، ضروری است.

« مستکبرین منحصر نیستند به سلاطین، منحصر نیستند به رؤسای جمهور، منحصر نیستند به دولتهای ستمگر. مستکبرین یک معنای اعمی دارد؛ یک مصداقش همان اجانب هستند که تمام ملتها را ضعیف می‏شمرند و مورد تجاوز و تعدی قرار می‏دهند؛ ... امروز روزی است که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی و استقلال مرحمت فرموده است، و ما را با این آزادی و استقلال امتحان می‏کند. ما را آزادی مرحمت فرموده است که ببیند در این آزادی ما چه می‏کنیم. ما مستقل شدیم و خداوند به ما این مرحمت را فرمود تا ما چه بکنیم: آیا ما هم از مستکبرین باشیم یا از مستضعفین؟ هر فرد، می‏شود که مستکبر باشد و می‏شود مستضعف باشد. اگر من به زیر دستهای خودم، و لو چهار نفر باشد، تعدی و تجاوز کردم و آنها را کوچک شمردم، بنده خدا را کوچک شمردم، من مستکبرم و او مستضعف؛ و مشمول همان معنایی است که مستکبرین و مستضعفین هستند. اگر شما کسانی که زیر دستتان هست ضعیف شمردید و به آنها خدای نخواسته تعدی کردید، تجاوز کردید، شما هم مستکبر می‏شوید. و آن زیردستها مستضعف. ببینیم ما از این امتحان، از این بوته امتحان چطور بیرون می‏آییم. آیا سرفراز بیرون می‏آییم یا گردن کج و شکسته؟ آیا ما با بندگان خدا به طوری که خدای تبارک و تعالی امر فرموده است رفتار می‏کنیم؟ حالا که آزاد شدیم، آزادی را وسیله برای خدمت به خلق و خدمت به خالق قرار می‏دهیم. یا آزادی را برای مخالفت با خدا و استکبار بر مردم؟ » [صحیفه امام، ج‏7، ص 489]  

با توجه به آنچه گذشت روشن می شود که استکبار و استضعاف در نگاه امام خمینی(س) بیش از آن که به عنوان یک اصطلاح در گفتمان سیاسی ایشان به کار گرفته شود دقیقا به معنای عمیق اخلاقی و تربیتی و مطابق با منظومه ارزشی تعالیم اسلامی به کار رفته است.

تفاوت این دو کارکرد آنجا روشن می شود که اگر این واژگان، صرفاً به عنوان اصطلاحاتی سیاسی به کار گرفته شوند می توانند هر بار با مصداقی که منطبق با مصالح سیاسی استعمال کنندگان آن است به جامعه القاء شوند در حالی که هیچ علامت روشن و مشخصی برای تمیز آنها از صحت یا عدم صحت این انتساب به غیر از ادعاهای القا کنندگان وجود ندارد، اما اگر آنچنان که از بیان امام استنباط می شود، این واژگان با معنای دقیق اخلاقی و بار ارزشی آنها در فرهنگ اسلامی، شناخته شوند همواره با یک حقیقت و معیار واحد از یکدیگر تمیز داده می شوند. بر این اساس همیشه استکبار با مشاهده خوی تجاوزگری و تعدّی به حقوق صاحبان حق و نیز بی ارزش و کم اهمیت تلقی کردن مردمان مشخص و ممتاز خواهد بود و هیچ پیرایه ای اعم از شعارهای بشر دوستانه یا ادعاهای دینمدارانه نخواهد توانست حقیقت آن را از دید ناظران مخفی کرده و موجب استمرار حیات استکبار در تمام شئون فردی و اجتماعی آن شود و آنجا که استکبار مجالی برای اظهار وجود نداشته باشد، حق مردمان به رسمیّت شناخته شده، قدرت آنها و نقش فعّال آنها در حیات فردی و اجتماعی شان به درستی درک شده و پاس داشته می شود و بدین ترتیب نشانی از به استضعاف کشیده شدن مردمان باقی نخواهد ماند.

اسلام پیام رهایی مستضعفین

اگر چه بر مبنای مفهومی که امام خمینی(س) از مستضعفین اراده می کنند، مستضعفان مردمانی صاحب قدرت بزرگ ایمان و توان عظیم اجتماعی هستند اما هماره آفت بزرگ دیگری آنها را تهدید کرده و گاه به ضعف و خمودی کشیده است. این آفت بزرگ که عبارتست از خود فراموشی و غفلت از توانائی های عظیم و ایمان راسخ و هویت ارزشمند خویش، همان سمّ کشنده ای است که مستکبران عالم می کوشند تا با توسل به ظلم و جور به کام مردمان مستضعف بریزند.

مردمانی که تحت تأثیر نگاه خفت آفرین مستکبران، خویشتن را ضعیف و ناچیز و ناتوان تلقی کنند چاره را جز زندگی در سیطره زورگویی ها و تجاوزات مستکبرین نخواهند دید و با گراییدن به ضعف روز افزون و تن داده به خفت ناشی از آن، بهترین شکار برای درندگان مستکبر خواهند بود. جامعه مستضعفی که استضعاف خویش را به عنوان یک واقعیت غیر قابل تغییر بپذیرد در حقیقت پذیرفته است که در اوج توانمندی تن به ظلم دهد و لباس حقارت را با دست خویش بر اندامش بپوشاند.

اسلام به عنوان آخرین رهآورد وحی کوشیده است تا این غفلت ذلت آفرین را به هوشیاری عزّتمندانه مبدل کند و با توسل به ایمان به خدای بزرگ و یاری او، مستضعفان را به قیام در برابر ظلم و استکبار فراخوانده و حقوق تضییع شده و جایگاه اجتماعی به چپاول رفته آنها را به ایشان بازگرداند.

«اسلام برای همین مقصد آمده است و تعلیمات اسلام برای همین معناست که مستکبری در زمین نباشد و نتوانند مستکبرین مستضعفین را استعمار و استثمار کنند. ما به تَبَع تعالیم عالیه قرآن و آنچه از اسلام و سیره رسول اکرم و ائمه مسلمین به دست آوردیم و از سیره انبیا- چنانچه در قرآن نقل می‏فرماید- به دست آوردیم، آن است که مستضعفین با هم مجتمع شوند و بر مستکبرین ثَوْره [انقلاب] کنند و نگذارند حقوق آنها را ببرند» [صحیفه امام، ج‏7، ص117]

نمی توان این حقیقت را کتمان یا انکار کرد که دو قطب استثمارگر زر و زور برای ماندن و بهره بردن از آنچه در اختیار دارند مشتاق آنند که مردمان را از حوزه تأثیر گذاری واقعی بر شئون متفاوت زندگی خویش دور کرده و از آنها جماعتی بسازند که سرسپرده مراکز قدرت و ثروت باشند و صلاح خویش را جز آنچه به سرانگشت مصلحت اصحاب ثروت و قدرت بدان اشارت می شود، نبینند و بدینسان در خدمت ثبات منافع آنها قرار گیرند. اسلام با تأکید بر این هویت فراموش شده می کوشد تا اسباب خودباوری و خود اتکایی را برای چنین مردمانی فراهم آورده و آنان را از آسیبهای بزرگ آفت پیش گفته برهاند.   

مستضعفین، صاحبان نعمت انقلاب اسلامی

بی تردید نمی توان برای انقلاب اسلامی ملت ایران هیچ پایگاه اساسی و بستر خیزشی جز توده مردمان محرومیت کشیده و مستضعف جامعه یافت. زرمندان و زورمندان عصر پهلوی که خود را در طبقات بالای اجتماعی قرار داده بودند نه تنها هیچ انگیزه ای برای مقابله با ظلم و فساد دستگاه حاکم نداشتند بلکه فروریختن سلطنت این خاندان را به معنای از دست رفتن اندوخته های خویش می دانستند و از همین روی با انقلاب اسلامی ملت ایران روی خوش نشان نمی دانند. اما مردمانی که استخوانشان در زیر چکمه های مستکبرین حکومت سلطنتی شکسته بود و قصرهای مجلل حکومت بر خانه های ویران آنها بنا شده بود و فرنگی مآبی اهل تجدد، هویت ملّی و اسلامی آنها را تهدید می کرد در پاسخ به ندای احیاگرانه پیشوایی دینی و مرجعی عالی قدر از خواب گران خویش برخاسته، ایمان خود را بازیافتند و قدرت عظیم خویش را باور کردند و پایه های حکومت سراسر فسادی که خود را وارث دو هزاره تاریخ تمدن ایران می دید، فرو ریختند. همانگونه که اسلام در عصر رسالت از میان توده های محروم و مظلوم و به استضعاف کشیده جامعه آن روزگار سر برآورد و بالید و طومار مستکبرین را در هم پیچید، انقلاب اسلامی نیز در میان همین گروه از مردم جوانه زد و رشد کرد و بالید.

راز همراهی مستضعفان و محرومان جوامع با ندای رهایی بخش حرکتهای الهی و اسلامی را می باید در دو عنصر ایمان به خدای بزرگ و رهایی ازتعلقات دنیا جستجو کرد. بی تردید آنان که به خدا و حقیقت اسلام ایمان راسختری دارند و دل در گرو ارزشهای متعالی انسانی و الهی چون آزادی و استقلال بسته اند در مبارزه با استثمار و استعمار و استکبار پیشتاز خواهند بود.  مردمان دنیا خواه و بی باوران سست عنصر، در نخستین گام به منافع و سود و زیان مادی خود نظر می دوزند و چون آنها را در مخاطره ببینند نشستن را بر قیام و مدارا کردن با ظالمان را بر شوریدن بر علیه ظلم ترجیح می دهند.

امام خمینی(س) جماعت محروم و مستضعف را نقش آفرینان اصلی انقلاب اسلامی و صاحبان حقیقی انقلاب و ولی نعمتان راستین جمهوری اسلامی می دانستند و خدمت به آنان را نخستین و مهمترین وظیفه دولتهای اسلامی بر می شمردند.  ایشان مسئولین را به حمایت کامل از مستضعفین و محرومان جامعه دستور داده و نسبت به تغییر استراتژی حکومت به سوی بذل توجه اصیل به اصحاب سرمایه و قدرت و بی توجهی در خصوص خدمت رسانی به محرومین و اقشار مستضعف هشدار می دادند.

« خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند. معاذ اللَّه که این با سیره و روش انبیا و امیر المؤمنین و ائمه معصومین- علیهم السلام- سازگار نیست» [صحیفه امام،ج‏20، ص341]

ایشان مسئولین و مقامات کشوری و لشگری را مرهون ایثارها و نثارهای اقشار مستضعف جامعه می دانستند و وظیفه همگان را  ارائه خدمت به آنها می دانست و آنان را به این مهم توصیه می کردند. ایشان درباره ضرورت ارتباط مسئولین با مردم به ویژه مستضعفان چنین فرمودند:

«همه مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پابرهنه‏ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین، و در کنار مستمندان و پابرهنه‏ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگی است که نصیب اولیا شده» [صحیفه امام،ج‏20، ص341]

بازخوانی بیانات امام خمینی(س) درباره تأکید به مسئله توجه به محرومین و مستضعفین فرصتی موسع و مستقل می طلبد چرا که سخنان ایشان در این زمینه بسیار بیش از آن است که در این مختصر بگنجد. آنچه در پایان این مختصر باید بدان توجه کرد این مسئله اساسی است که برای خدمت رسانی به جماعت بزرگی از مردم که به فرموده امام، صاحبان اصلی انقلاب و ولی نعمتان آن هستند چه باید کرد؟ به راستی محرومیت زدایی و گسترش عدالت اجتماعی از چه راهی و چگونه باید دنبال شود؟ آیا همچنان بر اساس رهنمودهای امام خمینی(س) محرومین و مستضعفین، ولی نعمت های حقیقی انقلاب به شمار می آیند؟ مسئولین مختلف حکومت اسلامی به چه میزان منافع قشر بزرگ و محروم جامعه را در برنامه ریزی ها ، تقنین قوانین، اجرا و نظارت مدّ نظر قرار می دهند؟

اینها کمترین سوالهایی است که در شرایط کنونی و پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی می توان پرسید!

منبع: هفته نامه حریم امام، شماره 107

. انتهای پیام /*