پرتال امام خمینی(س):پس از ماجراهای روزهای نخست فروردین 1343 و یورش نیروهای شاهنشاهی به مدرسه فیضیه،  شاه گمان مى کرد که نقش امام خمینى در برابر فاجعۀ خونین فیضیه تا به همین حدِ فراخواندن مردم به دیدن از مدرسۀ فیضیه و زخمى هاى آن پایان مى یابد و این هم با اخراج بیماران از بیمارستان و بستن مدرسۀ فیضیه پایان خواهد یافت و اثر وحشت بار و رعب آورى که یورش شاهانه به مدرسۀ فیضیه در دل هاى مردم در سراسر کشور گذاشته است مى تواند براى مدتى دراز، خاطر او را از جنب و جوش ضد حکومتى ملت ایران آسوده سازد و براى پیاده کردن رفرم امریکایى «انقلاب سفید»، راه را به خوبى هموار کند! شاه هنوز در اینگونه افکار و خیالات سست و ارتجاعى غوطه ور بود که ناگهان اعلامیۀ امام با شعار انقلابى:

شاه دوستى یعنى غارتگرى...

شاه دوستى یعنى ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام...

شاه دوستى یعنى تجاوز به احکام اسلام...

شاه دوستى یعنى کوبیدن روحانیت و...

رشتۀ افکار او را پاره کرد و خواب طلایى او را بر هم زد. شاه دریافت که با چه قهرمان نستوه و مقاومى روبه رو شده است. کسى که سرانجام، بت شاهنشاهى را در هم خواهد شکست و تاج و تخت شاهى را از کشور اسلامى ایران برخواهد چید و به بساط استعمارى او و اربابان نفتخوارش پایان خواهد داد.

اعلامیۀ «شاه دوستى یعنى غارتگرى» که در آن شرایط خفقان بار و وحشت آور صادر شد، ابتکارى ژرف در مقابل نقشه و برنامۀ شاه در یورش به فیضیه بود و غول مقوایى مخوفى را که شاه از خود ساخته بود، درهم شکست و در زدودن آثار رعب و وحشتى که به دنبال فاجعۀ فیضیه، سراسر ایران را فرا گرفته بود، نقش «دم مسیحا» را داشت، که نه تنها شاه و هیأت حاکمۀ ایران را بهت زده ساخت، بلکه عموم ملت، احزاب ملى، رجال سیاسى، طبقۀ دانشگاهى و مبارزان برجستۀ ملى را نیز به شگفتى واداشت تا آنجا که بسیارى از مقامات سیاسى با نامه و پیام و طى  ملاقات هاى خصوصى و عمومى با امام، مراتب ارج گذارى و پشتیبانى خویش را در برابر عظمت فکرى، خردمندى، ژرف نگرى، پایدارى، استوارى و رهبرى داهیانۀ امام آشکار کردند.

این اعلامیۀ تاریخى و انقلابى که روز سیزدهم فروردین ماه منتشر شد، همانند بمبى ایران زمین را به لرزه درآورد و از سردى هاى مرگ زا، ترس ها و زبونى ها کاست و اثرات شوم و زیانبار فاجعۀ فیضیه را محو و نابود کرد و گام دیگرى بود که امام براى رویارویى با شاه و جهت گیرى نهضت برداشت. متن آن اعلامیه اینگونه است:

 بسم اللّه  الرحمن الرحیم

اناللّه  و انا الیه راجعون

به وسیلۀ حضرت حجت الاسلام آقاى حاج سیدعلى اصغر خویى ـ دامت افاضاته

خدمت ذى شرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام تهران ـ دامت برکاتهم

تلگراف محترم براى تسلیت در فاجعۀ عظیمۀ وارده بر اسلام و مسلمین موجب تشکر گردید. حملۀ کماندوها و مأمورین انتظامى دولت با لباس مبدل و به معیت و پشتیبانى پاسبان ها به مرکز روحانیت، خاطرات مغول را تجدید کرد، با این تفاوت که آنها به مملکت اجنبى حمله کردند، و اینها به ملت مسلمان خود و روحانیون و طلاب بى پناه. در روز وفات امام صادق ـ  علیه السلام   با شعار جاوید شاه به مرکز امام صادق و به اولاد جسمانى و روحانى آن بزرگوار، حملۀ ناگهانى کردند و در ظرف یکى    دو ساعت، تمام مدرسۀ فیضیه، دانشگاه امام زمان ـ  صلوات اللّه  و سلامه علیه   را با وضع فجیعى در محضر قریب بیست هزار مسلمان غارت نمودند و درب هاى تمام حجرات و شیشه ها را شکستند. طلاب از ترس جان، خود را از پشت بام ها به زمین افکندند، دست ها و سرها شکسته شد، عمامۀ طلاب و سادات و ذریۀ پیغمبر را جمع نموده آتش زدند، بچه هاى 16ـ17 ساله را از پشت بام پرت کردند، کتاب ها و قرآن ها را چنانکه گفته شده پاره پاره کردند.

اکنون روحانیون و طلاب در این شهر مذهبى تأمین جانى ندارند، اطراف منازل علما و مراجع، محصور به کارآگاه و گاهى کماندو و مأمورین شهربانى است. مأمورین تهدید مى کنند که سایر مدارس را نیز به صورت فیضیه درمى آوریم، طلاب محترم از ترس مأمورین، لباس هاى روحانیت را تبدیل نموده اند، دستور داده اند که طلاب را به اتوبوس و تاکسى سوار نکنند، در مجامع عمومى، مأمورین درجه دار به روحانیون ـ عموماً   و به بعضى افراد ـ  به اسم   ناسزا مى گویند و فحش هاى بسیار رکیک مى دهند. شب ها پاسبان ها ورقه هاى فجیع با امضاى مجعول پخش مى کنند.

اینان با شعار «شاه دوستى»، به مقدسات مذهبى اهانت مى کنند. شاه دوستى یعنى  غارتگرى، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین و تجاوز به مراکز علم و دانش، شاه دوستى یعنى ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه هاى اسلام و محو آثار اسلامیت، شاه دوستى یعنى تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه دوستى یعنى کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت، حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب

«ولو بلغ ما بلغ».

اکنون که مرجع صلاحیتدارى براى شکایت در ایران نیست و ادارۀ این مملکت به طور جنون آمیز در جریان است. من به نام ملت از آقاى علم، شاغل نخست وزیرى، استیضاح مى کنم: با چه مجوز قانونى در دو ماه قبل، حمله به بازار تهران گردید و علماى اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟ با چه مجوز علما و سایر طبقات را به حبس کشیدید که جمع کثیرى اکنون نیز در حبس به سر مى برند؟ با چه مجوزى بودجۀ مملکت را خرج رفراندوم معلوم الحال کردید؟ در صورتى که رفراندوم از شخص شاه بود و بحمداللّه  ایشان از غنیترین افراد بشر هست. با چه مجوز مأمورین دولت را که از بودجۀ ملت حقوق مى گیرند براى رفراندوم شخصى الزاماً به خدمت واداشتید؟ با چه مجوزى در دو ماه قبل، بازار قم را غارت کردید و به مدرسۀ فیضیه تجاوز نمودید و طلاب را کتک زده و آنها را به حبس کشیدید؟ با چه مجوز در روز وفات امام صادق ـ  سلام اللّه  علیه   کماندوها و مأمورین انتظامى را با لباس مبدل و حال غیرعادى به مدرسۀ فیضیه فرستاده و اینهمه فجایع را انجام دادید؟

من اکنون قلب خود را براى سرنیزه هاى مأمورین شما حاضر کردم، ولى براى قبول زورگویى ها و خضوع در مقابل جبارى هاى شما حاضر نخواهم کرد.

من به خواست خدا، احکام خدا را در هر موقع مناسبى بیان خواهم کرد؛ و تا قلم در دست دارم کارهاى مخالف مصالح مملکت را برملا مى کنم، اکنون یک چشم مسلمین بر دنیاى خود و چشم دیگرشان بر دین خود گریان است و حکومت چندماهۀ شما با کارهایى که مى کنید، اقتصاد، زراعت، صنعت، فرهنگ و دیانت مملکت را به خطر انداخته، و مملکت از هر جهت در شرف سقوط است. خداوند تعالى اسلام و مسلمین را در پناه خود و قرآن حفظ فرماید.

روح اللّه  الموسوى الخمینى (منبع: صحیفه امام، ج 1، ص: 177-179)

 فتوایى تاریخى

     امام از آنجا که بحق مى دانست به دنبال فاجعۀ خونین فیضیه، عناصر زبون، تن پرور و  راحت طلب، با روحانى نماهاى دربارى دست به دست هم مى دهند و مى کوشند که با مطرح کردن شعار «تقیه»، توده هاى مسلمان را به سکوت و خاموشى بکشانند و در میان مردم تبلیغ خواهند کرد که: «چون هرگونه مخالفت با رژیم شاه، موجب خونریزى و اتلاف نفوس محترمه خواهد شد، این مبارزه، نادرست و به اصطلاح نامشروع است، مشت بر سندان کوبیدن است، دست خالى به جنگ توپ و تانک رفتن است و باید تقیه پیشه ساخت و سکوت و خاموشى گزید»! امام با فتواى تاریخى «تقیه حرام و اظهار حقایق واجب، ولو بلغ ما بلغ» که در ضمن اعلامیۀ «شاه دوستى یعنى غارتگرى» آورد، از سمپاشى ها، توطئه چینى ها و دسیسه بازى هاى عناصر مرموز و عوامل ارتجاع، پیشگیرى کرد و تکلیف عموم روحانیان و مسئولان امت را در برابر رژیم شاه روشن ساخت و با تکیه بر «اظهار حقایق واجب» این حقیقت را به آنان گوشزد کرد که: امروز وظیفۀ شما این نیست که به جنگ تانک و توپ بروید تا بگویید «دست خالى به جنگ تانک و توپ رفتن، کار عقلایى نیست و مشت با درفش مناسبت ندارد»، بلکه وظیفۀ امروز شما «اظهار حقایق» (روشنگرى و افشاگرى) مى باشد. شما موظف و مسئولید که حقایق را به توده هاى ناآگاه و غفلت زده برسانید، خطرهایى را که از طرف رژیم شاه، متوجه اساس اسلام و استقلال مملکت است براى مردم بازگو کنید، وظیفه و مسئولیت یک مسلمان راستین و متعهد را در برابر ظلم، ظالم و مظلوم؛ و نیز در برابر کشور و ملتش روشن کنید، ماهیت ضداسلامى و غیرملى شاه را بنمایانید و در راه انجام این رسالت مقدس به هیچ قیمتى دم فرو نبندید و عقب نشینى نکنید «ولو بلغ ما بلغ» هر چند شاه و هیأت حاکمه، شما را با انواع فشارها و ناروایى ها دست به گریبان سازند، به زندان، تبعید و شکنجه گاه گسیل دارند، فیضیه را بر سر شما خراب کنند و عزیزان شما را به خاک و خون بکشند و دار و ندارتان را غارت کنند.

این رهنمود تاریخى در آن برهه، بهترین، زنده ترین و مؤثرترین دستورالعملى بود که مى توانست از جانب یک رهبر واقع بین، موقعیت شناس و ژرف اندیش مطرح شود و وظیفه و مسئولیت روحانیان و آگاهان متعهد را مشخص کند.

اهمیت دیگر این رهنمود سازنده و فتواى تاریخى در این بود که راه هرگونه مجامله، سازش و تسلیم در برابر هیأت حاکمه را بکلى بست و در آن شرایط که بسیارى در فکر عقب نشینى و یا در مقام سازش با رژیم شاه بودند، مبارزه را به صورت تکلیفى شرعى و مردمى درآورد و امید هر گونه تفاهم و کنار آمدن با رژیم شاه را از میان برد. بویژه آنکه در پایان آن اعلامیه با صراحت تمام به  دولت غیرقانونى عَلَم اعلام کرد که: «من اکنون قلب خود را براى سرنیزه هاى مأمورین شما حاضر کردم، ولى براى قبول زورگویى ها و خضوع در مقابل جبارى هاى شما حاضر نخواهم کرد».

«من به خواست خدا احکام خدا را در هر موقع مناسبى بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم کارهاى مخالف مملکت را برملا مى کنم».

این دو فراز، حقیقتى را براى ملت اسلام و نکته اى را براى رژیم شاه روشن کرد: به شاه فهماند که خمینى را با ارعاب و تهدید نمى توان خاموش کرد و از نهضت و حرکت بازداشت؛ و نیز به عموم ملت ایران هشدار داد که در مکتب خمینى، عقبگرد معنى ندارد و آنان که در این راه قدم مى گذارند، باید پل هاى پشت سر را خراب کنند و در هر شرایط جانکاه و سختى هاى توانفرسا، از پیشروى و حرکت به پیش باز نایستند.

موضوع دیگرى که در این اعلامیه در خور اهمیت است، استیضاح «شاغل مقام نخست وزیر» مى باشد که مى توان گفت در تاریخ شیعه سابقه نداشته است که یک مقام برجستۀ روحانى، رئیس دولت را به طور رسمى استیضاح کند.

این ابتکار عمل امام در استیضاح «اسداللّه  علم» در محافل سیاسى و ملى ایران و نیز در میان عامۀ مردم با شگفتى و تعظیم روبه رو شد و تا دیر زمانى مورد گفتگو و بررسى قرار داشت.

با صدور اعلامیۀ «شاه دوستى یعنى غارتگرى»، توده هاى ستمدیده و مرعوب، یکباره به جوش و خروش آمدند، رعب و وحشتى که به دنبال فاجعۀ خونین فیضیه، قلب ها را فراگرفته بود، جاى خود را به خشم و عصیان، و شهامت و دلاورى سپرد. درب خانۀ بعضى از مقامات روحانى که از غروب روز دوم فروردین بسته شده بود، دیگر بار، باز شد. همه جا از اعلامیۀ «شاه دوستى یعنى غارتگرى» و فتواى تاریخى تحریم تقیه که از طرف امام صادر شده بود، گفتگو مى شد و بحث روز بیشتر محافل و مجالس بود. برخى از علما و روحانیان متعهد مرکز و شهرستان بر آن شدند که با صدور اعلامیه، مخابره تلگرام تسلیت به امام و بازگوکردن فاجعه فیضیه در منابر و از هر راه دیگر، از امام پشتیبانى کنند و راه او را استوارى بخشند. سیل تلگرام هاى تسلیت و پشتیبانى به قم سرازیر شد. اعلامیه هایى استنکارآمیز علیه دولت در قم، تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و برخى از شهرها و شهرستان هاى دیگر منتشر شد.

 منبع: نهضت امام خمینى، دفتر اول، سید حمید روحانى، ص 395-400

. انتهای پیام /*