ارزیابى کارشناسانه

دستگاه جاسوسى و کارشناسان ویژۀ شاه در طول مدتى که امام در زندان و تحت محاصره قرار داشت مرتب با او در تماس بودند و روى افکار و اندیشه ‏هاى او مطالعه مى‏ کردند، با شیوه ‏هاى گوناگون و با فوت و فن‏ هاى جاسوسى مى ‏کوشیدند دریابند که دستگیرى، زندان و قتل عام 15 خرداد روى امام چه اثرى گذاشته است؟ برنامۀ او براى آینده چه مى‏ باشد؟ دربارۀ نظام شاهنشاهى و شخص شاه چه نظرى دارد؟ و انگیزۀ اصلى او از این مبارزه و قیام چه بوده است؟ پاکروان، رئیس سازمان جاسوسى شاه، گاه و بیگاه به دیدار امام در قیطریه مى ‏رفت و با طرح مطالب مختلف و مسائل گوناگون و با بافتن آسمان و ریسمان به یکدیگر مى ‏کوشید که امام را به سخن گفتن وادارد و از زوایاى قلب و اندیشۀ او چیزى به دست بیاورد. او گاه از جدا بودن دیانت از سیاست سخن مى‏ گفت و گاه از پى‏ بردن شاه به این نکته که امام خمینى با رژیم سلطنت مخالف نیستند گفتگو مى‏ کرد! زمانى از دیانت، ایمان و عقیدۀ راسخ شاه به مذهب داد سخن مى ‏داد و زمانى از اسرائیل و جلوگیرى از فعالیت «آژانس یهود» در ایران سخن به میان مى ‏آورد و هنگامى لزوم ملاقات امام با شاه را مطرح مى‏ کرد و اظهار مى ‏داشت که بسیارى از مشکلات و سوء تفاهمات را واسطه ‏ها به وجود مى‏ آورند و اگر میان شخص اول روحانیت و شخص اول مملکت ملاقاتى به عمل آید، خیلى از مشکلات حل مى ‏شود و نگرانى‏ ها از میان مى ‏رود؛ لیکن امام در مقابل این نیرنگ ‏بازى‏ ها و گفتار و کردار پلیسى و جاسوس مآبانه پاکروان، سکوت و متانت خود را حفظ مى‏ کرد و دهان به گفتار باز نمى ‏کرد. پاکروان، با چند بار طرح لزوم ملاقات با شاه نتوانست نظر مثبت یا منفى امام را در این مورد به دست آورد، از این رو، گویا به ‏طور غیرمستقیم آقاى روغنى را وادار کرد که امام را براى ملاقات با شاه تحریص و تشویق کند.

دریا با انگشت شاه نجس مى ‏شود

آقاى روغنى طى ملاقاتى با امام، مسأله ملاقات با شاه را طرح کرد و اظهار داشت: اگر شما با او ملاقات کنید، شاید اختلافات حل شود و این ابر سیاهى که آسمان دو طرف را کدر ساخته است از میان برود و خواسته ‏هاى روحانیت تأمین شود. امام در پاسخ اظهار داشت: «... این اظهار تمایل دستگاه، براى ملاقات من با شاه به منظور حل مشکلات و اصلاح امور نیست. بلکه آنها به‏ خوبى دریافته ‏اند که شاه تا آنجا در میان اجتماع ساقط است که اگر انگشت او به دریا برسد دریا نجس مى‏ شود، لذا مى ‏خواهند مرا وادار کنند با او ملاقات کنم تا مرا هم در اجتماع، مثل خود او ساقط و آلوده سازند». و بدین‏سان امام، زیرکى و هوشیارى خود را به اثبات رساند و دست رد بر سینه نامحرم زد.

پاکروان در ملاقات‏هایى که با امام داشت با آنکه موفق نشد در هیچ زمینه سخنى از او بشنود و نظریه ‏هاى او را به دست آورد، پیش خود چنین برداشت کرد که امام روحیۀ خود را بکلى باخته و زندان کار او را حسابى ساخته است و دیگر جرأت آمدن به میدان مبارزه با رژیم را ندارد. او این برداشت و ارزیابى خود از روحیۀ امام را به شاه گزارش کرد و او را بیش از پیش تحمیق و اغفال ساخت.

شایعه ‏سازى براى پیشگیرى از توفان

شاه نفس راحتى کشید و بر آن شد که امام را آزاد کند، تا دیگر وجود او در زندان جوّ متشنجى نسازد و زمینه ‏اى براى تحریک و تحریص توده ‏ها به مبارزه نباشد، بلکه آزادى او ـ که همراه با سکوت است ـ موجبات از بین رفتن این «نهضت» را فراهم سازد؛ لیکن با تجربه ‏اى که از روز انتقال امام از زندان عشرت ‏آباد به «منزل خصوصى» داشت، نمى ‏خواست که خبر آزادى و بازگشت او به قم، موجب ایجاد موجى خروشان در سطح کشور شود و این جزیره آرام را متشنج کند. او مى ‏خواست آزادى امام در میان توده ‏ها عادى جلوه کند و موضوع فوق ‏العاده بهجت ‏انگیزى براى مردم نباشد؛ رژیم شاه بحق دریافته بود که محبوبیت و نفوذ خارق ‏العادۀ امام در میان توده ‏ها به حدى است که آزادى ناگهانى او ممکن است توفانى به پا سازد که سراسر ایران را بلرزاند.

کارشناسان رژیم، راه پیشگیرى از به وجود آمدن موجى را که ممکن بود، خبر آزادى امام به دنبال داشته باشد در این دیدند که پیش از آزادى او در هر چند وقت یک بار خبر آزادى او را به دروغ در سراسر کشور شایع کنند، تا بتدریج مسأله در میان مردم به صورت عادى درآید و حالت فوق ‏العادگى خود را از دست بدهد. این برنامه، چند ماه پیش از آزادى امام در حد وسیعى به مرحلۀ اجرا در آمد. هرچند روز یک بار در قم شایع مى ‏کردند که امام را در تهران آزاد کرده ‏اند و بزودى وارد قم خواهد شد! در تهران و بسیارى از شهرستان‏ها شایع مى ‏کردند که امام وارد قم شده است! و بدین ‏وسیله جنب و جوشى در میان مردم ایجاد مى ‏گردید. چه بسیار افرادى که روى همین شایعه از شهرستان‏هاى دوردست به قصد زیارت او به قم مى‏ شتافتند و مأیوس بازمى ‏گشتند و چه بسیار تلفن ‏ها و تلگراف ‏هایى مبنى بر تبریک آزادى امام یا استفسار از صحت و سقم خبر آزادى او به قم مخابره مى‏ شد، مأموران ساواک که گاهى با قیافۀ بازارى و مقدس ریش ‏حنایى خبر آزادى امام را این طرف و آن طرف شایع مى‏ ساختند و ادعا مى‏ کردند با چشم خود او را دیده ‏اند که در ماشین نشسته به طرف منزل خویش یا به طرف قم مى ‏رفتند! وقتى با تردید شنونده روبه ‏رو مى‏ شدند که ممکن است اشتباه کرده باشید و یا اصولاً امام را نمى ‏شناسید، فوراً عکس او را از جیب بیرون مى ‏آوردند که من این شخص را با چشم خود دیدم که در ماشین نشسته بود و ... .

بتدریج تودۀ مردم در برابر اینگونه شایعه ‏ها حالت بى ‏تفاوتى پیدا کردند. به‏ طورى که هروقت خبر آزادى امام را مى‏ شنیدند دیگر جا نمى ‏خوردند و شور و شوقى در آنان پدید نمى‏ آمد و با بدبینى و پوزخند مى‏ گفتند، دروغ است و مى ‏گذشتند.

با این وجود، نگرانى مردم از سرنوشت امام و ادامه محاصره او در قیطریه تهران، روز به روز بیشتر مى ‏شد و مى ‏رفت که صبر مردم را لبریز کند. توده ‏هاى مردم که براى آزادى امام راه به جایى نداشتند، هرچند گاه به صورت دسته ‏جمعى و گاهى با طومار و نامه ‏هایى که با امضاى فراوانى همراه بود، به برخى از مقامات روحانى روى مى‏ آوردند و از آنان مى‏ خواستند که در راه آزادى امام کوشش کنند. برخى از افراد که نگران سرنوشت امام بودند، طى تلگرامى به برخى از مقامات روحانى و یا به شخص امام جویاى سلامتى او مى ‏شدند. بنابر گزارش ساواک خرم ‏آباد، چند تن از مقامات روحانى آن شهر به دنبال نگرانى و ناراحتى مردم نسبت به سرنوشت امام، تلگرامى به امام مخابره کرده ‏اند. متن آن تلگرام چنین است:

... تهران ـ سازمان امنیت

حضرت آیت‏ اللّه‏ العظمى آقاى خمینى ـ دامت برکاته

عید سعید را عموماً تبریک عرض، مستدعى است براى رفع نگرانى مردم این شهرستان، سلامتى وجود مبارک اعلام فرمایند. مزید تشکر است.

محمدجواد جزایرى ـ الاحقر حسین الجزایرى الموسوى ـ سید عمادالدین جزایرى.

انعطاف ‏ناپذیرى

ناآرامى و نگرانى مردم و بى ‏تابى آنان در برابر ادامه محاصره امام، برخى از مقامات روحانى را بر آن مى ‏داشت که براى امام در نزد رژیم شاه پادرمیانى کنند و آزادى او را بخواهند، لیکن امام با سرسختى و قاطعیت آنان را از هرگونه وساطت باز مى‏ داشت و هرگونه التزام و تعهد از جانب آنان به رژیم شاه را ناروا و مغایر با وظایف دینى پیشوایان روحانى مى ‏دانست. چنانکه سید فضل ‏اللّه‏ خوانسارى (داماد حاج سید احمد خوانسارى) در ملاقات خود با بهبودى (وزیر دربار) در تاریخ 15/12/42 اعتراف مى‏ کند:

... چند وقت قبل، من از جانب آیت‏ اللّه‏ خوانسارى به آقاى خمینى پیغام دادم که آقا قصد دارند جدا در مورد آزادى شما مذاکره کنند. خمینى جواب داد که ضمن تشکر، استدعا دارم در مورد آزادى من تعهد و التزامى به عهده نگیرید... .

ساواک در گزارش دیگرى نیز درباره موضع امام در برابر کسانى که براى آزادى او مى ‏خواستند وساطت و پا درمیانى کنند، آورده است:

روز 43/1/11 در قسمت جنوبى مدرسۀ فیضیۀ قم زیر طبقه کتابخانه، جلسه محرمانه[اى] از یک عده وعاظ و چند نفر روحانى قم تشکیل گردید. سرپرستى این جلسه را شیخ ‏ابوالفضل محلاتى عهده ‏دار بود. وى همان واعظى است که در مسجد جامع بر علیه دولت، روى منبر اظهاراتى نموده است. در این جلسه تصمیم گرفته شد که در ماه محرم 6 نفر از طلاب ورزیده و ناطق قم را به تهران بفرستند که در تکایا و مجالس روضه ‏خوانى به منبر بروند. شیخ ابوالفضل محلاتى در این جلسه اظهار داشت: من در هفته گذشته با آقاى خمینى ملاقات کردم و ایشان پیغام دادند هر کدام از علما و وعاظ که براى استخلاص من از زندان فعالیت کنند، من به آنها نفرین مى ‏کنم، فقط به آنها پیغام بدهید که دست از مبارزه با دستگاه برندارند و بدانند پیروزى با ماست. به قرار اطلاع، شیخ ابوالفضل محلاتى رابط وعاظ تهران و قم است و در هفته گذشته 8 مرتبه از تهران به قم رفته است.

(سند شمارۀ 233)

از طرف دیگر، آقاى حکیم در نجف نیز به دنبال طومارها، نامه ‏ها، پیک‏ ها و پیام ‏هایى که از ایران، سیل‏ آسا به سوى او سرازیر شد، اقداماتى را براى واداشتن رژیم شاه به آزادى امام آغاز کرد؛ از آن جمله بنا بر گزارش ساواک طى نامه ‏هایى به مقامات روحانى ایران، براى آزادى امام پیشنهادى را مطرح کرد. ساواک درباره پیشنهاد آقاى حکیم چنین گزارش کرده است:

اخیراً آیت‏ اللّه‏ حکیم از نجف، چهار نامه جهت روحانیون مشروحه زیر فرستاده است:

1ـ آیت ‏اللّه‏ میلانى، 2ـ آیت‏ اللّه‏ شریعتمدارى، 3ـ آیت ‏اللّه‏ آشتیانى، 4ـ داماد آقاى حکیم. و در نامه ‏هاى مذکور از آنها خواسته است که جلسه ‏اى از علما و روحانیون در تهران، قم، مشهد تشکیل دهند. در تهران منزل آیت‏ اللّه‏ حاج میرزا احمد آشتیانى. در قم منزل آیت‏ اللّه‏ شریعتمدارى و در مشهد منزل آیت‏ اللّه‏ میلانى و با حضور اکثر علما تصمیم کلى درباره آزادى آقاى خمینى بگیرند و به دولت اعلام نمایند که بیش از این، صلاح نیست مردم را به خشم درآورند.... (سند شماره 234)

این موضع‏گیرى‏ ها و جریان‏ها بر نگرانى و ناامیدى رژیم شاه افزود. شاه بدرستى دریافت که در ترفند خود شکست خورده است و با محاصره و کنترل امام، نه او را مى‏ تواند به سازش و کرنش وادارد و نه مى‏ تواند ملت ایران را از او جدا کند و راه او را بى‏ رهرو سازد.

آخرین ارزیابى

آنچه رژیم شاه را بیش از پیش به وحشت افکند، این واقعیت بود که افکار عمومى، بیش از این تحمل زندانى بودن امام را ندارد و اگر این وضع ادامه یابد، چه بسا شرایط انفجارآمیزى پیش آید. از این رو، رژیم شاه ناگزیر شد که به آزادى امام تن در دهد و او را به قم بازگرداند. با این وجود، مقامات ساواک بر آن شدند پیش از آزادى امام، به وسیله ‏اى از دیدگاه‏هاى او درباره رفرم شاه که «لوایح ششگانه» خوانده مى‏ شد، آگاهى یابند و نیز تا آنجا که امکان دارد به برنامه ‏ها و اندیشه‏ هاى او براى آینده پى ببرند.

محمد صالح حائرى معروف به علامه سمنانى، از روحانیان سرشناس سمنان که با مقامات دولتى و دربارى بى ‏ارتباط نبود، دیر زمانى بود که به مقامات دولتى براى آزادى امام پیشنهاد وساطت مى ‏کرد. بنا بر گزارش ساواک، در تاریخ 12 آذرماه 1342 نامبرده نامه ‏اى براى امیراسداللّه‏ علم، نخست‏ وزیر وقت فرستاد و موافقت او و دیگر مقامات را براى وساطت خواستار شد و براى اینکه از نظر رژیم شاه به هوادارى از امام و هم فکرى با او متهم نشود، چنین وانمود کرد که برخى از نزدیکان امام از او خواسته ‏اند که براى آزادى او اقدام کند. علامه سمنانى همزمان با نگارش نامه براى نخست ‏وزیر، یکى از روحانیان سمنان به نام شیخ حسین لنکرانى را به عنوان نمایندۀ خود به تهران روانه کرد تا با امام دیدار کند و نظر او را درباره اقدامى که مى ‏خواهد به عمل آورد جویا شود؛ لیکن نامبرده در آن هنگام هرچه تلاش کرد، نتوانست با امام دیدار کند و ناامید به سمنان بازگشت.

ساواک در آستانۀ آزادى امام بر آن شد که از اقدام علامه و فرستاده او براى دیدار با امام بهره ‏بردارى کند و شیخ حسین لنکرانى را طبق برنامۀ از پیش تعیین شده و با آموزش‏هاى لازم به حضور امام روانه کند و با گنجانیدن یک سلسله پرسش ‏هایى در میان گفتگوهاى او با امام، به پاسخ ‏هاى مورد نظر خود دست یابد. از این‏رو، نامبرده در دیدار با امام، ضمن تقدیم نامه علامه یک سلسله پرسش‏هایى را که مورد نظر ساواک بود، مطرح کرد و پاسخ امام را به مقامات ساواک رسانید. بنا بر این گزارش، امام در این گفتگو صریحاً اعلام مى‏ کند که در برابر طرح‏ها و برنامه ‏هایى که «اصول مذهب جعفرى را که متکى به قرآن کریم است متزلزل» کند، ساکت و بى‏ تفاوت نمى‏ نشیند و «از ابراز نظر در هر موقعیتى خوددارى نخواهد کرد.» شاید مقصود امام از «هر موقعیتى» این باشد که چه او را آزاد بگذارند یا تحت نظر نگاه دارند، چه در قم باشد، یا در گوشه ‏اى از دوردست ‏ترین نقاط ایران، یا جهان، چه در شرایط خفقان‏ بار و پلیسى و یا در فضاى باز سیاسى، از مسئولیت و رسالت خود در راه دفاع از اسلام و احکام قرآن باز نمى ‏ایستد. امام در ادامه این گفتگو اظهار مى ‏دارد که در جریان «اصلاحات ارضى» از آغاز، نه دخالت کرده و نه خواهد کرد. در مورد شرکت بانوان در انتخابات نیز پاسخ مى ‏گوید که: «به اصل موضوع دخالتى [مخالفتى] نداشته، ولى چون مفاسدى بر آن مترتب است، مخالف آن» مى ‏باشد.

در مورد اقدام علامه سمنانى براى آزادى او، نخست از انگیزۀ نامبرده، پرسش به عمل مى ‏آورد و آنگاه که مطمئن مى ‏شود توطئه ‏اى از جانب رژیم در این اقدام در کار نیست، اظهار مى‏ دارد: «چنانچه آبرومندانه و بدون تبلیغات (اینکه با وساطت آزاد شده ‏اند) آزاد شود از آن استقبال خواهد کرد. و اضافه مى‏ کند: «... اگر موضوع آزادى و نحوه اجراى آن منتهى به سلب آبروى ایشان گردد، مجدداً به محل فعلى مراجعت خواهند نمود...».

(سند شمارۀ 236)

جابه ‏جایى مهره ‏ها

رژیم شاه براى اینکه جنایات و بیدادگرى ‏هاى یک سال سیاه را به دولت امیراسداللّه‏ علم نسبت دهد و به اصطلاح معروف، تمام کاسه ‏کوزه‏ ها را بر سر او بشکند، دست به تعویض مهره زد و در تاریخ 17 اسفند ماه 42 علم را از کار برکنار کرد و مهرۀ دیگرى را به نام حسنعلى منصور به جاى او گماشت.

این شیوۀ همیشگى شاه پس از کودتاى 28 مرداد بود، که مهره ‏اى را به عنوان نخست ‏وزیر در عرصۀ میدان سیاست خود به بازى وامى ‏داشت و جنایاتى را به ‏دست او انجام مى ‏داد و سپس براى خاموش کردن احساسات و خشم توده ‏ها آن مهره را کنار مى‏ زد و خود را بى ‏تقصیر معرفى مى‏ کرد و بدین‏سان مهرۀ دیگرى را به کار مى ‏گرفت و همان برنامه، بارها تکرار مى ‏شد و مهره ‏ها جابه‏ جا مى‏ شدند و بدین‏گونه مسئول اصلى شناخته نمى ‏شد و کماکان چهرۀ خود را پوشیده نگاه مى‏ داشت و به جنایت‏ ها و خیانت ‏هاى پشت‏ پرده ادامه مى‏ داد؛ لیکن این‏ بار، دیگر دیر شده بود، بازیگر اصلى در نزد توده ‏ها شناخته شده بود و جابه‏ جا کردن مهره، دیگر نمى ‏توانست ملت را از دشمن اصلى که شخص شاه باشد، غافل سازد.

به دنبال روى کار آمدن حسنعلى منصور، مجاهدان حوزۀ قم که همیشه از فرصت‏ ها و مناسبت‏ ها به منظور پیشبرد اهداف و آرمان‏هاى اسلامى استفاده مى‏ کردند، فوراً تشکیل جلسه دادند و با هم به گفتگو و مشاوره پرداختند و در این گردهمایى مقرر شد که طى تلگرامى، به دولت منصور هشدار دهند که از پیمودن راه عَلَم برحذر باشد و به محاصرۀ غیرقانونى امام پایان بخشد و عالمان و آزادگانى را که زندانى کرده ‏اند، آزاد کند. این تلگراف که با امضاى بیش از 30 نفر از اساتید حوزۀ قم همراه است، پس از مخابره چاپ و پخش شد.

هنوز چندى از تشکیل کابینۀ منصور نگذشته بود که وزیر کشور به نام دکتر صدر به ملاقات امام در قیطریه رفت و ضمن بدگویى از دولت عَلَم و رفتار غیرانسانى او با مقامات روحانى، از دولت حسنعلى منصور و شخص او بسیار ستایش کرد، ضمناً اظهار داشت که بزودى آزادى مطلق حضرتعالى فراهم خواهد شد و بزودى به قم بازمى ‏گردید.

امام خمینى در مقام پاسخ، ضمن نصایحى اظهار کرد: «ما نه به آن دولت دشمنى داشتیم و نه عقد اخوت با این دولت خوانده ‏ایم، ما مراقب اعمال و کردار شما هستیم. اگر اعمال شما تکرار اعمال دولت گذشته باشد، ما همان‏طور که با آن دولت مخالف بودیم و هستیم و براى همیشه روى آن سیاه شد، با شما نیز مخالف خواهیم بود. اگر در برابر احکام اسلام خاضع شدید و رویّه را تغییر دادید، ما هم با هم برادریم و اختلافى نخواهیم داشت.

شاه آوانس مى ‏دهد!

در تاریخ 16 فروردین 43 حسنعلى منصور طى نطقى اظهار داشت که:

«... ما معتقدیم که ملت و دولت ایران یک ملت، و دولت مسلمان و دین اسلام یکى از مترقی ترین و برجسته ‏ترین ادیان جهان مى‏ باشد. مقام روحانیت براى ما با ارزش است. اینجانب مأموریت دارم که مراحم و عطوفت خاص شاهنشاه را به مقامات روحانى ابلاغ نمایم...».

این اظهارات حسنعلى منصور در واقع اعلام بناى سازش رژیم شاه با جامعۀ روحانیت و آماده کردن زمینه براى خام و خواب کردن روحانیان و ملت مسلمان ایران، همزمان با آزادى امام بود. رژیم مى ‏خواست بدون کوچکترین عقب ‏نشینى و کوتاه آمدن از برنامه ‏هاى ضد اسلامى و ضد مردمى خود، با روحانیان انقلابى از درِ سازش درآید و بدین ‏وسیله نهضت اسلامى ایران را، که خطر بزرگى براى زورمداران به حساب مى ‏آید، در هم بکوبد و راه را براى اجراى اغراض شوم و اسارت‏ بار نفتخواران جهانى به ‏خوبى هموار سازد. او مى ‏دید اگر بتواند با روحانیت از در سازش درآید و آنان را فریب دهد و مطیع و منقاد خود سازد، دیگر صداى مخالفى در ایران نخواهد بود و دنیا به کام او و اربابان استعمارگرش خواهد شد. او تمام نیروهاى مخالف را یا سرکوب و نابود ساخته و یا به تسلیم و سازش واداشته بود، تنها نیروى روحانیت بود که هنوز رودرروى او ایستاده بود و سرسختانه مخالفت مى‏ کرد. او گمان داشت که در صورت سازش با مقامات روحانى، نیروى مذهبى مخالف نیز، از بین خواهد رفت و بدین‏گونه مبارزات مردم مسلمان پایان خواهد یافت!

از علل عمدۀ دیگرى که باعث شد رژیم شاه اندیشۀ سازش را در سر بپروراند، این بود که دریافته بود برخى از مقامات روحانى که در قم و نجف و مشهد مى‏ زیستند، دیگر خیال مبارزه و مقاومت در برابر او را ندارند و این تنها امام بود که تا آن روز موضع ضد رژیمى خود را حفظ کرده بود. شاه طبق ارزیابى‏ها و بررسى‏ هاى نادرست کارشناسان خود، به این نتیجه رسیده بود که او نیز به اصطلاح معروف قافیه را باخته است! و دیگر تاب مقاومت ندارد و گمان مى‏ کرد که با عقب ‏نشینى او، دیگر نهضت اسلامى ایران نیز در خط پایانى قرار مى ‏گیرد. از این رو، هیچ لزومى نمى‏ دید که براى سازش با روحانیت از مواضع خود اندکى عقب‏ نشینى کند... بزرگترین آوانس او همان جمله ‏اى بود که منصور در نطق خود ابلاغ کرد که «اینجانب مأموریت دارم که مراحم و عطوفت خاص شاهنشاه را به مقامات روحانى ابلاغ نمایم»!

نگرانى در کمیسیون امنیت شاه

دولت حسنعلى منصور پیش از آنکه امام را آزاد کند، موضوع را در کمیسیون به اصطلاح «امنیت ملى» مطرح کرد. از مذاکراتى که در این کمیسیون شده به دست مى‏ آید، که مقامات رژیم شاه از امام و ملت ایران تا چه پایه بیمناک بوده ‏اند، تا آنجا که تیمسار پاکروان صریحاً اعلام کرده است: «... اگر ما بتوانیم 48 ساعت (پس از آزادى امام) بدون خونریزى عمل کنیم ، مسأله صورت دیگرى به خود مى ‏گیرد...». این واقعیت را نیز دریافته بودند که امام هرگز تن به سازش نخواهد داد و با آنان کنار نخواهد آمد و لذا وقتى تیمسار مبصر پیشنهاد مى ‏دهد که امام «مطالبى بگوید که در رادیو گفته شود»! نخست ‏وزیر پاسخ مى ‏دهد: «چرا باید سؤالى طرح کنیم که جواب مناسبى نشنویم» و از طرفى این نگرانى آنان را رنج مى ‏داده است که مبادا با آزادى امام، هیجان ملى و خشم عمومى که در درون جامعه نهفته است، همانند توفانى سهمگین پدید آید و انفجار غیرقابل کنترلى پدید آورد. از طرف دیگر از مراسم حج و بویژه محرم و مراسم عاشورا سخت بیمناک بودند که مبادا در این فرصت‏ها اعتراض مردم به ادامه زندانى بودن امام اوج بگیرد و موجى سراسرى پدید آورد، از این‏ رو، خود را ناگزیر مى ‏دیدند که امام را آزاد کنند و به منظور پیشگیرى از حوادث احتمالى و پیش‏بینى نشده، نقشه ‏ها و طرح ‏هایى را در این کمیسیون مطرح و تصویب کردند:

1ـ مقرر کردند که سرهنگ مولوى چند روزى در قم مستقر شود و نیروهاى ارتش و ژاندارمرى و شهربانى تحت امر او قرار گیرند. 2ـ از هرگونه برخورد و رویارویى مستقیم با مردمى که تظاهر به پشتیبانى و هوادارى از امام مى‏ کنند، خوددارى شود و کسانى که در شعارها و سخنرانى‏ ها، نکته ‏هاى تند و زننده ‏اى علیه دولت و شاه مطرح کردند، شناسایى و در فرصت مناسب دستگیر و تحت پیگرد قرار دهند.  3ـ مقامات دولتى با رفت و آمد آشکار با امام بکوشند که «... توجه مردم جلب شود که آقاى خمینى هم دولتى است...»!! 4ـ امام را به ‏طور پنهانى و شبانه و به دور از اطلاع مردم وارد قم کنند و پیش از ورود او به قم نگذارند که خبر آن درز کند. و ...    

متن مذاکرات کمیسیون امنیت ملى درباره آزادى امام که از طرف ساواک از نوار پیاده شده است، در پى مى ‏آید:

«کمیسیون امنیت: مورخه 43/1/15

موضوع: روحانیون

... جناب نخست‏ وزیر: در دولت گذشته وضعى پیش آمد که دولت ناگزیر بود امنیت مملکت را حفظ نماید. در سالى که گذشت دولت وظیفه داشت امنیت مملکت را حفظ کند.اقداماتى که شد عبارت بود از اینکه عده ‏اى از مقامات روحانى [که] بر خلاف اصول رفتار کرده بودند تحت نظر باشند، این جریان البته دامنه داشت و وسیله ‏اى شده بود براى سوءاستفاده سیاسى از داخل و خارج ایران، از طرفى این عملى که انجام شد به موقع [و] صحیح بود. از طرفى لازم بود تدبیرى اتخاذ شود که این آقایان، مادام‏ العمر تحت نظر نباشند.
در موقع تغییر دولت‏ها، مسائلى است که به نفع سیاست دولت مى ‏باشد، باید از موقعیت بهره ‏بردارى شود؛ و مقدمتاً از دولت جدید استدعا مى ‏کنند که وضع جدیدى درباره نحوه عمل دولت جدید، اتخاذ نماید؛ مثلاً عناصرى که تحت نظر هستند با استدعاى دولت، مورد عفو واقع شوند تا هیچ مطلبى براى هیچ طبقه ‏اى مورد سوءاستفاده نشود. مسلماً اگر ما بخواهیم در خوزستان عملى انجام بدهیم، این موضوع مصادف با سیاست عراق خواهد شد و اگر روحانیون تحت نظر باشند، در عراق وسیلۀ انتشار اخبار جعل و نامطلوبى براى سیاست عالیه کشور خواهند شد؛ زیرا دولت وظیفه دارد که در تمام شئون کشور، مسائل را به نحوى شروع نماید که حُسن استفاده لازم براى سیاست عالیه کشور بشود. با اجازه اعلیحضرت همایونى، آقاى وزیر کشور با آقاى خمینى مذاکراتى به عمل آمد[آورد] که در دولت جدید براى اقدام اساسى دامنه ‏دارى در تمام شئون اجتماعى به عمل خواهد آورد و با عالم روحانیت هم احترام قائلیم، ولى هیچ طبقه و طبقۀ روحانى [را] در پیشرفت امور مختلفه کشور [اجازه] نخواهیم داد، ضمن اینکه نهایت احترام را به طبقه روحانى داریم، ولى اجازه دخالت روحانى در شئون مختلف کشور نمى‏ دهیم. مسائل مختلف کشور همه بایستى با هم پیشرفت نمایند و به هیچ دست ه‏اى نمى ‏توان اجازه دخالت به امور مربوطۀ دسته دیگر داده شود و لذا به ‏طور صریح به آقاى خمینى مسائل فوق گفته شد که پس از مراجعت به قم مى ‏بایستى رعایت نکات فوق را بنماید. آقاى خمینى قول داد که در آینده رعایت مطالب فوق را خواهد کرد. وزیر کشور هم اظهار کرد با این وعده که آیت ‏اللّه‏ مى‏ دهد، من هم به نام وزیر کشور از نخست‏ وزیر تقاضا مى ‏کنم از اعلیحضرت همایون شاهنشاهى استدعا نمایند که آیت‏ اللّه‏ خمینى از تهران به منزل خودشان در قم تشریف ببرند و در هر حال دولت مراقبت خواهد نمود و از هر نوع بى ‏نظمى جداً جلوگیرى خواهد شد و به این ترتیب آقاى آیت‏ اللّه‏ خمینى با جناب سرهنگ مولوى از تهران به قم خواهد رفت، ولى مأمورین انتظامى بایستى با نهایت جدیت هماهنگى لازم را اتخاذ نمایند که از بروز هر نوع بى ‏نظمى در آینده جلوگیرى شود؛ لذا حسب ‏الامر کمیسیون امنیتى تشکیل شد و توجه دستگاه ‏هاى امنیتى را به حساسیت موضوع جلب [مى]نماید تا اوامر مطاع ملوکانه به نحو احسن اجرا گردد. چنانچه آقایان فرمایشى دارند بفرمایند.

     تیمسار پاکروان: به محض اینکه خمینى به قم برود، جنب و جوشى در قم پیش خواهد آمد و عناصر ماجراجو از این جنب و جوش طبیعى سوءاستفاده خواهند نمود و بى ‏نظمى رخ خواهد داد؛ لذا باید تدابیرى اتخاذ نمود که مأمورین انتظامى غافلگیر نشوند و ضمناً هرگونه بى‏ نظمى را قبل از وقوع جلوگیرى نمایند؛ لذا مأمورین شهربانى و ژاندارمرى مى‏بایستى با نهایت هوشیارى مراقب اوضاع باشند و سازمان اطلاعات باید هرگونه اطلاعى را بین دستگاه‏ها مبادله نمایند و بدون دستپاچگى مأموریت خود را به نحو مطلوب انجام دهند. در قسمت اول باید طرح خودمان را بنویسم و عمل نماییم. در قسمت دوم دستورالعملى براى سازمان اطلاعات و شهربانى و ژاندارمرى، بنویسم. جناب سرهنگ مولوى، راجع به طرح سازمان نظر شما چیست؟

سرهنگ مولوى: تلگرافى تهیه خواهد شد که به محض حرکت از تهران، تلگراف افشا شود، ولى آزادى عمل در قم تا چه اندازه است؟

تیمسار پاکروان: باید حتى‏ المقدور بررسى شود و سپس موضوع آشکار شود.

تیمسار مبصر: من نظرم این است که اولاً آقاى خمینى به وعده خود پایبند نخواهد بود، ولى چون امر است اطاعت مى‏ شود؛ اما در هر صورت جنبش زیادى خواهد شد، بهتر است حتى ‏المقدور اختفا شود و حتى شب به قم برود.

تیمسار کمال: نخیر، شب فرستادن به قم، مسأله را طور دیگر تلقى مى ‏کنند و حتى اگر روز حرکت کند خیلى بهتر است که مأمورین محلى مثلاً رئیس شهربانى هم از ایشان دیدن نماید.

جناب آقاى نخست ‏وزیر: همان‏طورى که تیمسار سپهبد کمال فرمودند، با نظر تیمسار کمال موافقت دارم که در روز حرکت کند فوراً؛ زیرا این مرد در حدود 7 یا 8 ماه است که در مرکز (است) و انواع و اقسام تظاهر مى‏ کنند، در صورتی که اگر موضوع طبیعى جلوه (داده) شود و شهربانى هم برود و بگوید ما خادم اعلیحضرت هستیم و روحانیت هم مقام شامخى دارند که مورد احترام همه است، از این موقعیت تغییر دولت باید حُسن استفاده سیاسى شود، ولى باید با نهایت هوشیارى مراقبت نماییم که امنیت کشور تأمین باشد.

تیمسار سپهبد کمال: به نظر بنده مى‏ بایستى ملاقات مأمورین دولتى به ‏طور مداوم عملى گردد و حتى مأمورین کشف هم داشته باشند تا توجه مردم جلب گردد (که) آقاى خمینى هم دولتى است و به علاوه امروز بزرگترین دشمن ما کمونیست است که مأمورین آنها با لباس‏هاى مختلف در همه شئون، از جمله روحانیون در آمده ‏اند و خود روحانیون هم مى ‏دانند و باید از این جنبه استفاده نمود.

تیمسار مبصر: بنده عرضى ندارم، فقط مى ‏گویم باید طورى اطمینان پیداکنیم که حوادثى نظیر 15 خرداد رخ ندهد. مثلاً مى ‏شود مطالبى بگوید که در رادیو گفته شود.

جناب آقاى نخست ‏وزیر: چرا باید سؤالى طرح کنیم که جواب مناسب نشنویم، ولى او را آزاد مى‏ گذاریم، ضمناً به او گفته شده است که در اطراف شما مردمان نابابى هستند و ممکن است از موقعیت سوءاستفاده نمایند و لذا اگر عمل ناشایسته از او مشاهده شود، به موقع با ادب و احترام تذکر داده شود و بالاخره اگر تخطى شد دولت همه ‏گونه وسایل قدرت دارد.

تیمسار مبصر: چون آقاى خمینى شخص جاه ‏طلبى، است خودشان هم در تظاهر مردم، تشویق خواهند نمود و بالنتیجه خودشان شلوغ خواهند نمود.

تیمسار پاکروان: در درجه اول موضوع اختفاست، ثانیاً باید انتظار داشت که جوش و خروش در قم رخ خواهد داد و اگر جلوگیرى کنیم تصادم خواهد شد. لذا باید آزاد باشند تا از تصادم جلوگیرى به عمل آید.

جناب آقاى نخست وزیر: هر تظاهرى باشد [منع] تظاهر آزادى به نفع نیست. اعلیحضرت همایونى آقاى خمینى را آزاد کرده است و باید از این تظاهر حسن استفاده نماییم.

تیمسار پاکروان: فرمایش جنابعالى صحیح است، ولى خطرى هم وجود دارد و آن این است که مخالفین از غافلگیرى خود ناراحت مى‏ شوند و از جنب و جوش مردم استفاده خواهند نمود. مثلاً در اجتماعات، تظاهر کنندگان به ‏خاطر طرفدارى از دکتر بقایى هم بود و حرف‏هاى نامطلوب مى ‏زدند و مأمورین پلیس هم حضور دارند، ناراحت مى‏ شوند و عکس ‏العمل نشان مى‏ دهند و تصادم از اینجا شروع مى‏ شود و تلاشِ حادثه ایجاد کردن وجود دارد.

تیمسار مبصر: چگونه جلوى حوادث را مى‏ شود گرفت؟ مسلماً فردا و پس‏ فردا مخالفین از جنب و جوش مردم ساده سوءاستفاده کردند و شعارهایى دادند که صلاح نباشد، در این صورت چه باید کرد. راه حل چیست؟

تیمسار پاکروان: بنده عرض مى ‏کنم فرض مى ‏کنیم چنین وضعى پیش بیاید روز [اول ]و دوم حرفى نمى‏ زنیم، رئیس سازمان و رئیس شهربانى به آقاى خمینى مراجعه مى‏ کنند و به او مى ‏گویند به شما عرض کرده ‏ایم که دشمنان شما سوءاستفاده خواهند کرد. شکى نیست که خمینى هم خودش مبادرت به اقدام خواهد کرد.

تیمسار مالک: بنده نظرم این است که آزادى ایشان تدریجى باشد. مسلماً یک زیارت هم براى او ترتیب بدهند و بتدریج انجام شود.

تیمسار مبصر: با عمل تدریجى مخالفیم.

تیمسار سپهبد کمال: بنده هم با عمل تدریجى مخالفم.

جناب آقاى نخست ‏وزیر: بهتر است که همین امروز عمل شود؛ زیرا مردم مى ‏گویند اعلیحضرت همایون شاهنشاه امروز تشریف آورده ‏اند و نخست ‏وزیر هم مطلب را به عرض رسانیده است و به ‏طور عادى انجام شده است و لذا اگر هم امروز انجام نشود، ممکن است خودِ خمینى به اطرافیان خود بگوید و موضوع از نظر غافلگیرى به هم بخورد؛ ولى اگر از نظر انتظامات و تأمین امنیت بحث شود، روز اول، دخالت مأمورین انجام نشود و براى روز دوم به خود خمینى گفته شود و اگر هم در این مورد بشود از موقعیت استفاده نماییم و به نفع دولت استفاده نماییم.

تیمسار مبصر: باید هر نوع صداى مخالف اعلیحضرت را سرکوب کنیم.

تیمسار سپهبد کمال: شما روز اول عملاً دخالت نکنید و اگر کسى سوء استفاده کرد، شب ممکن است درب منزل او بروند و آنها را بگیرند.

تیمسار فردوست: این بحث در این [حد] زیاد خمینى را بزرگ مى‏ کند و اصلاً نبایستى به موضوع اهمیت داد.

جناب آقاى نخست ‏وزیر: همین‏طور که تیمسار فرمودند، بنده هم [معتقدم] نباید اهمیت قائل شد و از لحاظ امنیتى هر مسأله ‏اى را که ممکن است صلاح نباشد بفرمایید به عرض برسانیم، ولى اگر کسى شعار بى ‏احترامى داد ممکن است شب بدون تصادم او را جلب نمود.

تیمسار پاکروان: سیاست جنابعالى بسیار صحیح است و خیلى خوب مى ‏توان عمل نمود و اگر ما بتوانیم 48 ساعت بدون تصادم و خونریزى عمل کنیم، مسأله صورت دیگرى به خود مى‏ گیرد. فعلاً اگر این چند روز را با موفقیت بگذرانیم خیلى خوب مى‏ شود از این اقدام، حسن استفاده نمود، ولى اگر بعد از دو ـ سه روز دیگر عناصرى پیدا شدند، بعد مسأله را به ‏صورت دیگرى باید بررسى نماییم.

جناب آقاى نخست ‏وزیر: تیمسار خیلى خوب فرمودند، عملى که باید یک روزى انجام بشود باید موقعى انجام داد که بتوان از آن بهره ‏بردارى نمود. مسألۀ امروز این است که دولت سابق سیاستى داشت و دولت امروز هم سیاستى، و مسلماً فردا صبح که اولین کاروان حجاج عزیمت خواهند کرد، من با اجازه اعلیحضرت همایونى مطلب را براى حجاج خواهم گفت و فردا این مطلب را بنده خوب مى ‏گردانم. وانگهى فردا که محرّم آمد شما چه خواهید گفت. در صورتى که این برنامه اجرا شود، فردا هر کسى روى منبر حرفى زد به خودشان مى ‏گوییم شما مقصر هستید.

تیمسار سپهبد مالک: بالاخره برنامه فردا و پس ‏فردا چه خواهد شد.

تیمسار سپهبد کمال: مأمورین نباید دخالت نمایند.

تیمسار پاکروان: مأمورین نباید دخالت نمایند.

تیمسار مبصر: نمى‏شود ایستاد و نگاه کرد هر حرکتى بکنند.

تیمسار سپهبد کمال: به فرض غیرقابل تصور، اگر مثلاً به شهربانى هم دستبرد بزنند، واقعاً چه خواهد شد.

تیمسار مبصر: من که نمى ‏توانیم چنین اجازه ‏اى بدهیم.

جناب آقاى نخست‏وزیر: بنده موضوع را فقط از نظر اینکه هر کسى عمل خلاف رویّه بکند و به این ترتیب که شب او را دستگیر نمایند.

تیمسار پاکروان: نخست ‏وزیر طبق دستور اعلیحضرت همایونى سیاستى را اتخاذ نموده ‏اند. سیاست عالى و منحصر به فرد است. اگر این سیاست درست اجرا نشود، تمام زحمت یکساله نقش بر آب خواهد شد. چنانچه این سیاست درست اجرا شود از نظر اعلیحضرت همایونى و دولت جدید فوق ‏العاده است.

تیمسار مبصر: برعکس هم همین‏طور.

تیمسار پاکروان: از نظر برعکس درآمدن ما مسئول نیستیم.

جناب آقاى نخست ‏وزیر: با گرفتارى ‏هاى متعدد کردستان، خوزستان، خلیج فارس، بیکارى، نارضایتى ‏ها و مسائل دیگر که با آن دست به گریبانیم، به هیچ‏ وجه صلاح نیست که با آقاى خمینى سرگرم باشیم. در حالى که سیاست ‏هاى بزرگى در پیش داریم که [این] مسأله خیلى خیلى کوچک است. من عقیده دارم باید یک سیاست روشن اتخاذ کرد تا بتوان به هدف‏هاى اساسى کشور رسیدگى کرد. این چه وضعى است که مثلاً عکس خمینى در دکاکین هست و تبریک مى‏ فرستند، ولى آنها را ندیده مى ‏گیریم و حالا  که امر فرمودند برود در منزل خودش بنشیند، حالا وظیفه آقایان است که بتوانید تدابیرى را به خرج بدهید که چند روز امنیت را حفظ بکنیم.

تیمسار کمال: یک وقت خمینى را گرفتیم و بدون انتظار یک بلوا، چنین تظاهرى شد که بالاخره جلوى آنها را گرفته ‏ایم، حالا دیگر مردم چه خواهند گفت، بلکه خواهند گفت خدا را شکر که آقاى خمینى را آزاد کرده ‏اند و اگر کسى حرکت خلافى مرتکب شد، شب آنها را مى‏ گیریم.

تیمسار سپهبد مالک: بالاخره روش کار را به عرض برسانند.

سرهنگ مولوى: واحد انتظامى سرِ کار باشد، ژاندارمرى هم تقویت شود و وارد عمل بشویم. اگر لازم شد با کسب اجازه عمل خواهیم نمود.

تیمسار پاکروان: بایستى یک فرمانده مسئول و واحدى در قم باشد.

تیمسار سرتیپ مبصر: بنده پیشنهاد مى ‏کنم جناب سرهنگ مولوى این چند روز در قم باشد.

جناب آقاى نخست وزیر: بنده نظرم این است که تمام توان انتظامى و ادارات محلى، تابع جناب سرهنگ مولوى باشند.

سرهنگ مولوى: واحدهایى که باید در اختیار داشته باشیم کدام است؟

تیمسار مبصر: یک گردان سرباز است که کمک خواهد کرد، یک مقدار گاز اشک‏ آور باشد، شهربانى تقویت خواهد شد، ژاندارمرى هم تقویت خواهد شد. ساعت 5 صبح، فرمانده آن با من صحبت کند.

تیمسار سپهبد کمال: شما تشریف ببرید. اگر عده ‏اى خواستید خبر دهید.

جناب آقاى نخست ‏وزیر: پس همه با این طرح موافقیم.

سپهبد کمال: بله همه ما موافقیم.»

منبع: نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج1، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص816-830

. انتهای پیام /*