امام خمینی، بیش و پیش از آنچه سیاستمداری روشن بین باشد، عارفی بزرگ بود. در کوران حوادث بسیار مهم دهه شصت، این عارف بزرگ در دهکده جماران، همزمان با رهبری کشوری گرفتار جنگ و انقلاب، به زیست عارفانه خود ادامه داد. آنچه در ذیل می آید، پاسخ امام به درخواست عروس خود خانم فاطمه طباطبایی برای سرایش اشعار عرفانی و نگارش تذکرات اخلاقی است. این یادنامه در روز سی ام اردیبهشت سال 1364 به تحریر در آمده است:

بسمه تعالى

عاقبت، اصرار مکرر فاطى (1) غلبه کرد، و من از این چاه خشکیده براى خاطر او چند دَلوى آب گل آلود کشیدم. من نه شاعر بوده و نه هستم؛ و نه دعوى آن دارم. اکنون که به سن کهولت رسیده و اگر فى‌المثل چیزى داشته ‏ام ته کشیده، و با دفترى سیاه و کوله بارى از گناه به درگاه او- جلّ و علا- به امید بخشش و رحمت روآوردم، اعتراف دارم که نقطه سفیدى در نامه عمل ندارم؛ چون حسنات تخیلى و طاعات صورى‏ام سیئاتى است که از حد خودپرستى و خودخواهى فراتر نرفته و حجابهاى ظلمانى و وساوس شیطانى بوده؛ ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ (2)، که باید از آنها بیش از معاصى استغفار کنم، و از خود و عمل خود مأیوسم، لکن از فضل خداى متعال و رحمت او- جل و علا- مأیوس نیستم و به رحمت و نعمت واسعه او امید بستم .

و تواى دخترم به خود آى، و از خود سفر کن؛ یا لااقل به خیال سفر باش. و بدان آنچه شنیدیم از طبلى میان تهى بوده؛ و آنچه گفتیم لقلقه لسان. خداوند به رحمت خود تو را یارى دهد که چون نویسنده، عمر را صرف لایعنى (3) نکنى . تاریخ 29 شعبان 1405

روح اللَّه الموسوى الخمینى‏

(1)- همسر آقاى سید احمد خمینى‏

(2)- بخشى از آیه 40 سوره نور:« تاریکیها برخى از آن، بالاى برخى است»

(3)- بیهوده‏

(صحیفه امام، ج‏19، ص: 264)

. انتهای پیام /*