سال 1357 شمسى، ماههاى نخست خود را پشت سر مى گذاشت و نهضت مردم مسلمان ایران به اوج نزدیک مى شد؛ رهنمودهاى امام خمینى(س) از نجف به صورت نوار و دست نوشته، یکى پس از دیگرى، به ایران مى رسید؛ در تهران، شهرهاى بزرگ و کوچک و حتى روستاها، تظاهرات ادامه داشت؛ شاه و دولتمردانش در تنگناى عجیبى گرفتار آمده بودند؛ با این که روزنامه ها تحت سانسور شدید ساواک بود، حتى در لابلاى خبرهاى سانسور شده، مى شد به عمق فاجعه پى برد؛ سرمایه داران بزرگ، یکى پس از دیگرى، با فروش املاک و یا گرو گذاردن آن در بانکها، ثروتهاى کلانى را که سالها از راه چپاول و استثمار مستضعفان و یا به خاطر وابستگیهاشان به دربار، اندوخته بودند به خارج از کشور انتقال مى دادند.

ابتکار امام خمینى (س) و پاسخ مثبت ملّت براى برگزارى اربعین هاى مکرر و تبدیل آن به تظاهرات صدها هزار نفرى، شاه و اعوانش و نیز کارشناسان خارجى را به کلّى گیج کرده بود. عده اى در اربعین هر شهر به شهادت مى رسیدند و این، انگیزه اى براى تجلیل شهدا در شهر دیگر بود.

مراسم چهلم شهداى 29/بهمن/1356 تبریز در چند شهر، از جمله قم، مشهد و یزد برگزار شد. در مراسمى که در 10/فروردین/1357 در یزد برگزار شد، بین مأموران انتظامى و تظاهرکنندگان زدوخورد شدیدى روى داد که جمعى از مردم به شهادت رسیده یا زخمى شدند. شهید آیت اللّه  صدوقى، پس از این حادثه، اعلام جرمى تسلیم دادستان استان یزد کرد و به شکنجۀ تظاهرکنندگانى که دستگیر شده بودند، شدیداً اعتراض نمود و نوع شکنجه را همانند «شکنجه هاى قرون وسطى» دانست. شهید صدوقى همچنین نامه هایى براى مقامات روحانى قم نوشت و خبر شهید و مجروح شدن عدۀ زیادى را به اطلاع آنان رساند.

زندانیان سیاسى زندان قزل حصار کرج با اطلاع از حوادث ناگوار یزد و شهرهاى دیگر، در 20/فروردین/1357 اعتصاب غذا کردند. به همین مناسبت، دانشجویان دانشگاههاى تهران، پلى تکنیک و ملى (شهید بهشتى) دست به تظاهرات زدند. دو روز بعد، دانشجویان دانشکدۀ علم و صنعت تهران به تظاهرات پرداختند که طى آن عده اى از آنها به دست مأموران گارد شهربانى مجروح شدند. در 23/فروردین دانشجویان دانشگاه تبریز، تظاهراتى به راه انداختند که طى آن یک دانشجو به شهادت رسید و فرداى آن روز، بازار تبریز به عنوان اعتراض تعطیل گشت. در دیگر شهرها نیز اوضاع متشنج شد و پیوسته بر خشم مردم نسبت به رژیم افزوده مى شد. تظاهرکنندگان، سینماها را آتش مى زدند. آتش زدن سینماها، که مرکزى براى نمایش فیلمهاى مبتذل و تبلیغات شاهنشاهى بود، نشانگر گرایش مردم به بازیافت ارزشهاى اسلامى و خشم آنان از هنر در خدمت طاغوت بود.

«زندانیان امنیتى» اصطلاح تازه اى بود که رژیم شاه به «زندانیان سیاسى» داده بود. رادیو لندن (بى ـ بى ـ سى)، در اوان تظاهرات و اعتصابها، اعلام کرد که «با بهبود وضع زندانیان در ایران، 2600 زندان امنیتى عفو شده اند». ضمن این خبر، همچنین آمده بود که «تعداد زندانیان امنیتى به 2000 نفر کاهش یافت[1]».

روزهاى 19 و 20/اردیبهشت/1357، اوج تظاهرات در قم و تبریز بود. بنا به نوشتۀ روزنامه ها، علاوه بر این دو شهر، در 23 شهر تظاهرات و شورش برپا بود و صدها تظاهر کننده در شهرهاى مختلف دستگیر و دهها نفر به شدت مجروح شدند[2]. این خبرها، حاکى از تشدید خشونت رژیم با تظاهرکنندگان بود. بنا به گفتۀ بعضى از اعضاى تحریریۀ روزنامه ها، خبرنگارانى که از قم و تبریز گزارش مى دادند، تعداد شهدا را صدها تن ذکر کردند. در چنین شرایطى، تیترها و اخبار جعلى نظیر «شورش، زیر پرچم سرخ در شیراز»[3] نشان از اوج سردرگمى رژیم و تلاشهاى مذبوحانۀ ساواک داشت.

پرتال امام خمینی(س): پس از تظاهرات خونین قم و تبریز و دیگر شهرهاى کشور، دولت اطلاعیۀ شدیداللحنى منتشر کرد و اعلام نمود: «اخلالگران به شدت سرکوب مى شوند.» در بخش دیگرى از این اطلاعیه آمده بود که «آشوبگران پنداشته اند که تحمل دولت نامحدود است»! در همین حال، ارتشبد جعفر شفقت استاندار آذربایجان شرقى اعلام کرد: «تبریز، آرام است و فقط دانشگاه آذرآبادگان، روز دوشنبه، یک ساعت مغشوش بود.» در حالى این ادعاهاى پوچ مطرح مى شد که دانشجویان دانشگاه تبریز در اعتصاب کامل به سر مى بردند، کلیه کلاسها تعطیل بوده و تظاهرات و درگیرى، هر روز، ادامه داشت.

قرار بود شاه به خارج از کشور برود اما اوضاع داخلى کشور به گونه اى بود که امیرعباس هویدا وزیر دربار شاهنشاهى، با صدور اطلاعیه اى ـ بدون ذکر علت ـ اعلام کرد که مسافرت شاه به تعویق افتاده است!

بار دیگر، قم تظاهرات عظیمى را شاهد بود. مأموران به تعقیب تظاهرکنندگان پرداختند و یکى از طلاب بنام ستار کشانى در منزل آقاى شریعتمدارى به شهادت رسید. امام خمینى (س) در همین رابطه تلگرام تسلیتى براى ایشان فرستادند.

سخنگوى دولت مدعى شد که «کانونها و عوامل پشت پردۀ آشوب» شناخته شده اند و «ملایمت دولت در سه ماه اخیر»! سبب «باز شدن دست آشوبگران» شده و به مسئولان دستور اکید داده اند که با هرگونه آشوب با نهایت شدت عمل رفتار کنند. در حالى که دولت مدعى است «... کاملاً بر اوضاع مسلط است و پیش بینى هاى لازم را کرده است»، روزنامه ها خبر مى دهند که «کلاسها در اکثر دانشگاهها تعطیل است».

در شرایطى که دانشگاه تهران در 26/اردیبهشت/1357 صحنۀ زدوخورد دانشجویان و مأموران بود و خبرهاى مربوط به تظاهرات و اغتشاشات در دانشگاههاى آذرآبادگان، اصفهان، ملى، علم وصنعت و پلى تکنیک در صفحات اول روزنامه هاى 26/اردیبهشت/1357 به چاپ رسیده بود و رؤساى دانشگاهها براى چاره اندیشى در تهران اجتماع کرده بودند، در روزنامه ها اعلام شد که شاه و همسرش ـ فرح ـ به اروپاى شرقى مى روند.

آرى، تدبیر و هدایتهاى امام به بار نشسته، تمامى اقشار مردم همراه و هم آوا با روحانیون، این پیشتازان نهضت 15 خرداد با دانشگاهیان به گونه اى بى سابقه متحد شده اند و همصدا با رهبر انقلاب، به چیزى کمتر از فروپاشى نظام سلطنتى و برقرارى حکومت اسلامى رضایت نمى دهند.

دولت انگلیس که نامش براى ملت ایران، یادآور خاطره هاى مرارت بار و تلخ گذشته است، وارد ماجرا مى شود و نخست وزیر انگلیس ضمن اعلام حمایت از شاه، طى نطقى در مجلس عوام در 27/اردیبهشت/1357 مى گوید: «ما از گسترش آزادیها در ایران که مورد علاقۀ شاهنشاه است، و [از] ثبات این کشور حمایت مى کنیم.» شاه، پس از شنیدن این خبر، بلافاصله طى نطقى اظهار مى دارد که «در تأمین نیازهاى دفاعى، کمترین غفلتى نمى توانیم به کار ببریم»!

خبرنگار لوموند، چاپ پاریس، در 16/اردیبهشت/1357 با امام خمینى (س) به مصاحبه نشست و نظرات ایشان را در مورد «حکومت اسلامى» و آن چه در ایران مى گذرد، پرسید. وى در مقدمۀ مصاحبه اش نوشت: «ما، در اتاق کوچکى در دل شهر نجف، یکى از ناسازگارترین نواحى بیابان عراق، با آیت اللّه  خمینى ملاقات کردیم.» امام، در این مصاحبه، ضمن تأکید بر این که «ما حتى براى سرنگون کردن شاه با مارکسیستها همکارى نخواهیم کرد.»[4] کمال مطلوب خود و ملت را، ایجاد یک حکومت اسلامى دانستند و در عین حال تأکید کردند که خواست اولیۀ ما، سرنگون ساختن این رژیم مستبد شاه است.

در برابر مواضع قاطع و سازش ناپذیر امام، بسیارى از گروههاى سیاسى و احزاب، و شخصیتهایى در سلک روحانیت ـ که تا حد مرجعیت نیز پیش رفته بودند ـ شعار عمل به قانون اساسى و سلطنت مشروطه و مشروعه را طرح مى کردند که در شرایط بحرانى رژیم شاه ایده آل ترین وسیله براى کنترل اوضاع بود. اما این مواضع امام بود که مبارزات را رهبرى و اهداف آن را ترسیم مى کرد و حمایت همه جانبۀ ملت را با خود داشت.

خرداد 1357 در حالى فرا مى رسد که سرتاسر ایران، یکپارچه خون و آتش است و مردم با فریادهاى «تا شاه کفن نشود، این وطن، وطن نشود»، سرنگونى رژیم شاه را خواستارند. شرق و غرب هنوز از شاه حمایت مى کنند. رژیم بعث عراق، امام خمینى (س) را در فشار قرار داده و آمدورفت ایشان را زیر نظر دارد. به رهبر انقلاب اخطار مى شود که از ادامۀ برنامه هاى سیاسى خود، منصرف شود، سالگرد فاجعۀ خونین 15/خرداد/1342 فرا مى رسد و زمینه اى مناسب فراهم مى آید تا امام بیاناتى تاریخى ایراد فرمایند و دگربار، روح انقلاب در مردم این سرزمین بدمند.

امام در مسجد شیخ انصارى نجف اشرف، در حضور صدها تن از طلاب و محصلان حوزۀ علمیه، نطقى کوبنده ایراد مى کنند. ایشان، ابتدا به مقایسۀ حکام مغول با رژیم شاه و تشریح خلاف کاریها و مفاسد آن پرداختند و آنگاه با اشاره به یوم اللّه  15 خرداد، سیاست اعطاى آزادى فرمایشى از سوى رژیم را حیله اى براى نجات رژیم برشمرده و آمریکا را مجرم واقعى دانستند و در این مورد فرمودند:

«همۀ گرفتارى که ما داریم از دست امریکا داریم... مجرم دست دوم ـ مجرم دست اول عبارت از امریکاست ـ مجرم دست دوم عبارت از این شاه است.»[5]

امام خمینى (س) در بخشى دیگر از سخنان خود، با اشاره به خیالبافى هاى شاه در رسیدن به دروازۀ تمدن بزرگ، به تفصیل نمونه هایى از غارت منابع ملى ایران بدست غربیها و آمریکا و اسرائیل، ونتیجه اش که فقر و تنگدستى اکثریت ملت باشد، برشمردند. امام در تجلیل از 15/خرداد/1342 فرمودند: «ملت ایران نباید این 15 خرداد را از یاد ببرند. این 15 خرداد باید زنده بماند.»[6]

پرهیز از تفرقه، محور دیگر سخنان رهبر انقلاب است که مى فرمایند: «تکلیف الهى است، باید با هم باشید... اگر مسلمین ید واحد باشند، کسى نمى تواند مقابل این جمعیت قیام کند؛ هیچ غلطى نمى توانند بکنند.»[7]

امام، با اشاره به مواضع و سخنان سازشکارانۀ برخى از سیاستمداران و رهبران مذهبى، فرمودند: «باید انگشت روى جانى بگذارند؛ اگر مى شود به صراحت، اگر نمى شود با تلویح؛ و اگر هم نمى شود، جنایت را به کس دیگر متوجه نکنند؛... اگر شما در نوشتۀ یک حزبى دیدید که از آن بیرون مى آید که ما قانون اساسى را مى خواهیم، به طور مطلق این را گفتن، معنایش این است که ایشان باید باشد. این خیانت است.»[8]

این، آخرین سخنرانى امام در نجف اشرف بود. درسهاى حوزۀ نجف به مناسبت فرا رسیدن تابستان تعطیل شد، از این رو سخنرانى حاضر، آخرین سخنرانى امام در نجف اشرف است و پس از آن تا زمان هجرت به پاریس، اعلامیه هاى حضرت امام و تدابیر ایشان مبارزه را رهبرى و انقلابیون را تغذیه مى کرد.

منبع: کوثر، ج1، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 387-391

پیوست ها: 

[1]. گفتنى است که رادیو بى بى‏ سى  و سایر رادیوهاى بیگانه در حوادث انقلاب اسلامى به گونه ‏اى زیرکانه، اخبار و تحلیل هاى خود را به نفع اهداف خود و بقاى رژیم شاه منعکس مى ‏کردند و وقایع مهم نهضت را کم اهمیت جلوه مى ‏دادند اما سانسور حاکم بر ایران و نقل برخى از وقایع در رادیوهاى خارجى سبب روى آوردن مردم بدانها شده بود.  [2]. روزنامه کیهان 20/اردیبهشت/1357. [3]. همان مأخذ. [4]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 371. [5]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 407. [6]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 411. [7]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 412. [8]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 413ـ417. 

. انتهای پیام /*