پرتال امام خمینی(س): عنوان «بلبل خمینی» به گوش که می‌رسد نام آشنای آهنگران به ذهن خطور می‌کند، مداح پر شور و متواضع دوران جنگ که صدایش بدرقه راه رزمندگان و شور آفرین شب‌های عملیات حق علیه باطل بود.او که در طول هشت سال دفاع مقدس همواره در کنار رزمندگان اسلام این فرزندان رشید امام روح الله خمینی(س) بوده؛ این روزها به مناسبت سالروز ارتحال پیر جماران میهمان شهر مقدس مشهد و نوحه‌سرای آن امام سفر کرده در حرم مطهر حضرت رضا(ع) است.
به گزارش پرتال امام خمینی(س) آهنگران در گفت و گو با پایگاه اطلاع‌رسانی آستان قدس رضوی از خاطرات گرفتن هدیه از دست امام(س)،‌ طلب شهادت یک شهید از امام(س)، تذکر امام(س) برای حماسی خواندنش و ... می‌گوید.

آقای آهنگران در ایام ارتحال معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(س) هستیم، شما کجا بودید و چگونه از ارتحال امام(س) با خبر شدید؟
من برای مراسم شب شعر طلاب که قرار بود در مشهد برگزار شود به این شهر آمده بودم. شب 14 خرداد 68 با جمعی از دوستان از جمله شاعر گرامی علیرضا قزوه، حجت الاسلام علی اکبر رشاد، حاج آقا جواد محدثی و ... در هتل بودیم، که خبر رسید حال جسمانی امام(س) مساعد نیست. همه نگران و ناراحت شدیم. آقای رشاد با حجت الاسلام ناطق نوری تماس گرفتند و جویای احوال امام(س) شدند. ایشان پاسخ دادند که در حال حاضر شرایط عمومی امام(س) بهتر شده‌ است.
 با شنیدن این خبر آرام شدیم و آن شب را خوابیدیم. صبح با صدای علیرضا غزوه از خواب بیدار شدم که می‌گفت حاج صادق پاشو گویا خبری شده تلویزیون و رادیو قرآن پخش می‌کنند. پایین رفتیم حاج آقا جواد محدثی را دیدم که با حالتی بسیار ناراحت و مغموم گوشه‌ای نشستند، حالت ایشان را که دیدم همه چیز دستگیرم شد. جلسه شب شعر خود به خود با رحلت حضرت امام(س) منحل شد و من سریعا به سمت تهران حرکت و در تشیع جنازه حضرت امام(س) شرکت کردم. در آن مراسم توفیق شد و برای لحظاتی زیر تابوت حضرت امام(س) را گرفتم.
آیا باور عروج امام(س) برای شما آسان بود، در آن شرایط چه احساسی داشتید؟
بسیار خبر ناراحت کننده‌ای بود. امام(س) کسی بودند که به ما هویت دادند و ما با ایشان عجین شده بودیم. گاهی با خود فکر می‌کنم اگر انقلاب نمی‌شد واقعا چقدر از ما مردم ایران ممکن بود گمراه شویم؟ امام(س) فردی بود که اسلام را زنده کرد. بخصوص بسیجیان و رزمندگان نسبت به امام(س) حالت عاطفی خاصی را داشتند چون امام(س) با آن‌ها ارتباط عاطفی قوی داشتند. جملات امام(س) از جمله اینکه «کاش من یک پاسدار بودم.» بارها اشک از دیدگان رزمندگان فرو ریخته بود. برای افرادی که با یک فرمان امام(س) روی مین می‌رفتند و جان می‌دادند، ارتحال ایشان خیلی سنگین بود. هر چند داغی که از عروج آسمانی امام خمینی(س) به دل ما نشست هیچگاه فراموش نخواهد شد، اما رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای برای ما یک التیام بود. حقیقتا باید پرسید اگر مقام معظم رهبری نبود بر سر این انقلاب چه می‌آمد؟ مقام معظم رهبری حقیقتا قدم به قدم جا پای امام خمینی(س) می‌گذارند.
شما بارها به محضر حضرت امام(س) مشرف شده‌اید، آیا خاطره‌ای از این ملاقات‌ها دارید؟
الحمدالله توفیق ملاقات امام(س) زیاد نصیب من می‌شد. روز میلاد حضرت زهرا(س) بود، امام(س) به دیدار خواهران می‌رفتند. من پایین درب خروجی بودم همین طور که حرکت می‌کردند به من نزدیک شدند؛ بلافاصله سلامی کردم و گفتم «امام در نماز شبتان من را دعا کنید» امام(س) گفتند «من همیشه شماها را دعا می‌کنم» ایام جنگ بود من به ایشان گفتم «نصیحتی مرا بکنید» امام(س) فرمودند «خوب بجنگید و خوب جلو بروید» هدیه‌ای از ایشان خواستم، به حاج احمد آقا گفتند و ایشان عکسی برای من آوردند و امام(س) پشت آن را امضا و به من دادند.
خاطره‌ی دیگری که هیچگاه از ذهن من پاک نمی‌شود مربوط به پیش از عملیات فتح المبین است، برای دست بوس خدمت ایشان رسیده بودیم، بارها پیش از عملیات برای دست بوسی خدمت ایشان می‌رفتیم، اما همیشه ایشان تنها یک کلمه می‌گفتند و آن اینکه «خداوند شما را حفظ کند.» اما این بار برادر مسنی که معلم قرآن رزمندگان در جبهه بود به نام حاج آقا ترابی جلوی من بود. وقتی به امام(س) رسید گفت «امام ما آمده‌ایم جلوی در خانه شما گدایی» امام(س) با حالت عرفانی خاصی رو به آسمان کردند و گفتند «ما همه گدای در خانه خداوند هستیم». به امام(س) گفت «دعا کنید من شهید بشوم» امام(س) تبسم کوچکی کردند و فرمودند «انشالله». ما برای عملیات فتح المبین عازم شدیم و برادر ترابی در آن عملیات شهید ترابی شد.
بسیاری از شعرهای شما در زمان حیات امام(س) بود. حضرت امام(س) در مورد اشعاری که می‌خواندید نظر خاصی داده بودند؟
یادم هست یک‌بار در منطقه سوسنگرد شعری خوانده بودم که سربندش ضعیف بود و حالت حماسی نداشت و بیشتر احساسی بود در فضای اینکه «ای مادر فرزندت شد فدا» این شعر را تلویزیون پخش کرد. خبر رسید که امام(س) آن را دیدند و فرمودند که به این آقا بفرمایید «اشعار حماسه‌ای بخوانند». پس از این سخن امام(س)، دوباره آن شعر را با دقت بررسی کردم و دیدم امام(س) با یک باریک‌بینی و دقت خاصی موضوع درستی را مطرح کردند. از این ماجرا گذشت و من دیگر حماسی خواندم. 
چهلمین روز شهدای موشکباران دزفول بود و شهر، شهید زیادی داده بود. آن صحنه‌های موشک‌باران را برای خودم مجسم کردم و به یکی از دوستان شاعر گفتم تا بر اساس آن‌ها شعری بگوید. شعر با این مضمون بود که «ای عزیزان بار دیگر شد به پا غوغای محشر/ یک طرف افتاده طفلی یک طرف افتاده مادر» و محتوای ابیات تماما صحنه‌های دل‌خراش آن حمله بود. آهنگ زیبا و سبک خوبی داشت. همین که آن را خواندم، فردایش چندبار تلویزیون پخش کرد. امام خمینی(س) که این شعر را شنیده بودند دوباره پیغام داد که «به آهنگران بگویید حماسه‌ای‌تر بخواند» از آنجا به بعد سعی کردم که حماسی‌تر بخوانم. 
گذشت تا یک روز در نماز جمعه تهران شعر «خیز ای رزمنده شیر، خانه از دشمن بگیر/ منم صف شکن مرد شور آفرین، نگهدار ملک و نگهبان دین» را خواندم؛ منتهی ایام حج بود و قبلش حدود یک دقیقه‌ای متنی خواندم در قالب مرثیه و در فضای اینکه «ای کسی که فرزندانتان شهید شده/ ای کسی که خانه‌های‌تان ویران شده» گویا امام خمینی(س) رادیو دستشان بوده و گوش می‌کردند، به محض اینکه متن قبل از سرود را می‌شنوند رادیو را می‌گذارند پایین و دستشان را روی پایشان می‌زنند و دیگر گوش نمی‌دهند.
 در حالی که من پس از آن دکلمه کوتاه، شعر حماسی خوانده بودم. مرحوم محمود مرتضایی‌فر که به «وزیر شعار» معروف بودند، از واکنش امام(س) باخبر شد، اما آن روز دلش نیامد به من چیزی بگوید. پس از آن من به شیراز رفتم و در منزل آیت الله حائری‌شیرازی امام جمعه شیراز بودم که دوستی از بیت امام(س) تماس گرفت و گفت حاج احمد آقا از قول امام(س) پیغام دادند که «به ایشان بگویید مردم ما مردم جنگند، مردم حماسه‌اند، برای این مردم باید حماسی خواند» من وقتی این پیغام را شنیدم؛ سریع از شیراز رفتم جماران، به مرحوم حاج سید احمد آقا گفتم «من فقط چند خط مرثیه گفتم و بعد از آن اشعار حماسی خوانده‌ام» ایشان برای من ماجرا را تعریف کردند و گفتند که امام(س) پس از اینکه من شروع به مرثیه‌خوانی کردم، دیگر گوش ندادند و رادیو را کنار گذاشتند، و سپس توضیح دادند که روحیه امام(س) حتی با یک بیت ضعیف و ذلت‌بار که در آن حماسه نباشد، سازگار نیست. پس از آن بود که «ای لشکر صاحب زمان آمده باش» را خواندم. 
آقای انصاری از جماران می‌فرمودند که امام(س) به شدت فضای مداحی و شعرهای من را رصد می‌کنند و من از این دقت و توجه حضرت امام(س) بسیار خوشحال بودم.

. انتهای پیام /*