الف. رحمت حق:

حضرت امام رحمه الله تربیت یافتۀ مکتب اسلام ناب بودند و کلام و بیان ایشان نیز آینه اى از معارف الهى بود. آنچه از رحمت و عطوفت در قرآن و بیان پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمّۀ اطهار علیهم السلام است، در کلام ایشان نیز تبلور یافته است. در نظر حضرت امام رحمه الله اساس عالم وجود بر رحمت الهى است. همۀ انسان ها نیز در سایۀ این رحمت، فیض وجود یافته اند و انسان در همه حال مشمول این رحمت است.

«خداوند به همۀ بندگان خودش رحمت دارد و همین رحمت موجب ایجاد بندگان و فراهم کردن اسباب رفاه و بندگى آن ها است. و همین رحمت موجب فرستادن انبیاى بزرگ است. رحمت خدا اقتضا دارد که بندگان خدا را هم در دنیا و هم در آخرت به سعادت برساند. تمام اسباب سعادت را ـ مادى و معنوى ـ فراهم فرموده است. بندگان خدا با اسم «رحمان» و با اسم «رحیم» موجود شدند و ادامۀ حیات در دنیا و آخرت مى دهند.»[1]

««رحمان» با رحمت و با رحمانیت همه موجودات را ایجاد کرده است و این رحمت است. اصل وجود رحمت است، حتى آن وجودى که به موجودات شریر هم اعطا شده، باز رحمت است.»[2]

«قرآن یک رحمتى است براى همۀ بشر و پیغمبر اسلام  یک رحمتى است براى عالمین که در همۀ امور رحمت است.»[3]

ب. رحمت پیامبر صلى الله علیه و آله:

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى همۀ عالم رحمت بودند، حتى براى آن ها که با ایشان جنگیده اند و به کام مرگ رفته اند. در نظر امام راحل، جنگ هاى پیامبر صلى الله علیه و آلهبراى مملکت گیرى یا براى کسب عِدّه و عُدّه نبوده، براى فرو نشاندن خشم نبوده، بلکه از سر دل سوزى و از فرط محبت انجام گرفته است:

«جنگ هاى رسول اکرم رحمتش کم تر از نصایح ایشان نبوده است... جنگ هاى پیغمبر رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتى بر کفّارى که با آن ها جنگ مى کرده است. رحمت بر عالم است؛ براى این که فتنه در عالم اگر نباشد، همۀ عالم در آسایشند. اگر چنانچه آن هایى که مستکبر هستند، با جنگ سر جاى خودشان بنشینند، این رحمت است بر آن امّتى که آن مستکبر بر او غلبه کرده است. بر خود مستکبر رحمت است؛ براى این که اساس عذاب الهى بر اعمال ماست.»[4]

حضرت امام رحمه الله همواره به خصوص به مسؤولان توصیه مى کردند که همانند پیامبر و ائمّۀ اطهار علیهم السلام با دیگران برخورد کنند؛ همان گونه که آن ها با مردم یکرنگ و یکدل بودند و به گونه اى با آن ها معاشرت و تواضع مى کردند که اگر غریبى بر آن ها وارد مى شد، نمى توانست آن ها را بشناسد؛ زیرا صدر و ذیل براى خودشان درست نمى کردند.[5] همین محبت ورزى آن ها سبب مى شد مردم به آن ها عشق بورزند و از این رو، با تأسى به پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب به مسؤولان مى فرمودند:

«کارى باید بکنید که محبت مردم را جلب کنید.»[6]

بناى اسلام بر رأفت و رحمت است نسبت به همۀ مردم، از هر گروه و قشرى که باشند، هر مذهب و ملتى که باشند.

«اسلام با کمال رأفت، با کمال رحمت با همۀ طبقات رفتار مى کند؛ و همین رحمتش هدایتى است که مى خواهد همۀ قشرهاى عالم به سعادت برسند.»[7]

ج. تعامل مردم با یکدیگر:

به نظر امام راحل(س) ، اصل در تعامل مردم با یکدیگر باید بر محبت باشد؛ زیرا وقتى خداوند، که مصدر همۀ عالم وجود است، بنا را بر محبت و رحمت قرار داده، چرا ما بندگان او محبت نورزیم؟

«پس آنچه و آن کس که مورد عنایت و الطاف و محبت هاى الهى است، چرا مورد محبت ما نباشد؟ و اگر نباشد، این نقصى نیست براى ما؟ و کوتاه بینى و کوتاه نظرى نیست؟»[8]

بنابراین، دل انسان مؤمن نسبت به همۀ مردمان و همۀ بشر مهربان است؛ زیرا او به عنوان آینۀ جمال خداوند مى کوشد که همانند خداوند گردد و اسماء او را در خود به ظهور برساند؛ خداوندى که بال رحمتش بر تمام عالم گسترده است و از این رو، بندۀ او هم بر تمام عالم رئوف است.

«بعضى از علماى بزرگ، از قرارى که شنیدم فرموده اند که من براى اشخاص منحرف بیش تر دعا مى کنم؛ براى این که آن ها بیش تر احتیاج به دعا دارند. دل هاى انسان ها، انسان هاى متعهد، دل هایى است که رئوف و مهربان بر همۀ بشر است.»[9]

یکى از مهم ترین علل توصیه به محبت و مهربانى در اسلام این است که هدف اسلام تربیت است. اسلام بنابر دل سوزى و محبتى که نسبت به بشر دارد، مى خواهد او را تربیت کند تا به کمال لایق خود برسد و اساس دستورات تربیتى اسلام بر فطرت استوار است و فطرت انسانى با رحمت و رأفت سازگارتر است تا با خشونت و غلظت، ملایمت مؤثرتر است:

«در مسائل، ملایمت و جهت رحمت بیش تر از جهت خشونت تأثیر مى کند. من در زمان اختناق رضاخانى، وقتى در مدرسۀ فیضیه صحبت مى کردم، آن گاه که از جهنم و عذاب الهى بحث مى کردم، همه خشکشان مى زد، ولى وقتى از رحمت حرف مى زدم، مى دیدم که دل ها نرم مى شود و اشک ها سرازیر مى گردد و این تأثیر رحمت است. با ملایمت انسان بهتر مى تواند مسائل را حل کند تا شدت.»[10]

بنابراین، انسان ها و به ویژه مسلمانان باید از تکبّر دورى گزینند و به شکرانۀ نعمتى که خداوند به آن ها داده است، تواضع کنند؛ خود را از همدلى و انس با بندگان خدا محروم نگردانند.

هیچ فرد یا گروهى نباید از احساس رشد و عظمت خود دچار غرور گردد و به دیگران با دیدۀ تحقیر و اهانت بنگرد که منشأ اختلاف گردد و باید توجه داشت که منشأ همۀ اختلاف ها و درگیرى ها خودخواهى و حبّ نفس است.

«زائران محترم مبادا که از احساس رشد و عظمت انقلاب خود در برابر مسلمانان دیگر کشورها به غرور و عجب گرفتار شوند و خداى نخواسته به اعمال و رفتار مسلمانان به دیدۀ اهانت و تحقیر بنگرند و از همدلى و انس با دوستان خدا در مکّۀ مکرّمه محروم شوند و از شُکر این نعم بزرگ الهى، که تواضع در برابر مسلمانان و مستضعفان و برادران دینى است، غافل بمانند.»[11]

د. تعامل مسؤولان با مردم:

اصل اول در نحوۀ برخورد مسؤولان با مردم، مهربانى و محبت در رفتار و کردار است. باب رحمت باید به سوى همۀ ملت باز باشد. نظام اسلامى نظامى است که بر پایۀ محبت استوار است و همۀ ارکان آن باید به این سمت جهت گیرى کنند. این نظام، چه از حیث ساختار و نهادهاى حکومتى و چه از حیث محتوا و قوانین جارى و چه از حیث مجریان و متصدیان امور مملکت، باید در همین مسیر حرکت کنند. به همین سبب، پس از پیروزى انقلاب اسلامى به دست ملت و به رهبرى امام راحل رحمه اللهامّت رها شده از بند اجانب با پى ریزى جمهورى اسلامى موجبات آزادى همۀ قشرها را فراهم آورد و به تعبیر حضرت امام رحمه الله:

«ما بعد از آن که پیروزى براى ملتمان حاصل شد و خیانت کاران [و] جنایت کاران را از صحنه بیرون کردیم و ملت بیرون کرد، باب رحمت را به روى ملت و به روى همۀ قشرها به دو مصراع باز کردیم. با رحمت عمل شد، آزاد شدند، مرزها آزاد، قلم ها آزاد، فعالیت هاى سیاسى آزاد؛ تمام آزاد. و با رحمت با همه عمل شد... همان رحمتى که دنبالۀ رحمت اسلام است، دنبالۀ رحمت رسول خداست.»[12]

یکى از فرق هاى بین دولت هاى غیر اسلامى ـ دولت هاى طاغوتى  [با] دولت اسلامى این است و باید هم این باشد که در دولت هاى اسلامى محیط، محیط محبت است، محیط برادرى است... نه یک محیط رعب در کار هست. خداى تبارک و تعالى براى مؤمنینى که در خدمت اسلام هستند دو خاصیت نقل مى فرماید: یکى اینکه بین خودشان محیط محبت است «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» با هم دوستند، رحیمند، همه به دیگرى محبت دارند؛ در مقابل غیر «أشِدَّاءُ»؛ در مقابل کفار و در مقابل اجانب شدید هستند، محکم. بین خودشان دوست و رفیق هستند.[13]

و از همه سزاوارتر براى ابراز این محبت و رحمت، مسؤولان هستند. آن ها باید بیش از همه، حالت رحمت و رأفت ایجاد کنند. به تعبیر دیگر، آنان مانند درختانى که هوا را پر از اکسیژن مى کنند، باید فضا را پر از محبت کنند؛ درشتى ها و سختى ها را به جان بخرند و رحمت را هدیه دهند. بدین منظور، ابتدا باید بین خودشان این حالت برقرار شود و سپس آن را به مردم نثار کنند. اما مسؤولانى که بین خودشان خصومت و نزاع وجود دارد، چگونه مى توانند به آحاد ملت محبت بورزند؟

ذات نایافته از هستى بخش                کى تواند که شود هستى بخش؟

حضرت امام رحمه الله همواره به مسؤولان توصیه مى کردند که بین خودشان و در ارتباط با مردم با دوستى رفتار کنند:

«شما باید همان دستور قرآن را عمل کنید که بین خودتان... با سایر ملت روابط دوستى داشته باشید که وقتى شما مى آیید توى مردم، مردم شما را بپذیرند، شما را دوست داشته باشند.»[14]

در اسلام، رابطۀ زمام دار و مردم، رابطۀ سلطه گر و سلطه پذیر نیست، رابطۀ حاکم و محکوم نیست، بلکه این رابطه بر اساس قرآن، رابطه اى دو طرفه است که هر کدام بر دیگرى بر پایه محبت و دوستى، حقوقى دارند. بنابراین، زمام دار حق ندارد خود را از دیگران برتر ببیند و از مقام خویش سوء استفاده کند و کوچک ترین حقى را از مردم ضایع کند.

«حکومت و زمام دارى در دست فرد یا افراد، وسیلۀ فخر و بزرگى بر دیگران نیست که از این مقام بخواهد به نفع خود، حقوق ملتى را پایمال کند».[15]

بنابراین، هر چه قدرت افزون تر، تواضع هم افزون تر، و در یک کلام:

«ایران را یک محیط محبت کنید.»[16]

«اسلام انسان را محب آدم بار مى آورد، به آدم عطوفت دارد.»[17]

منبع: امام خمینى رحمه الله و مفاهیم اخلاقى، ج 3، مدارا، محمد حسن روزبه، صص 37-43



[1] صحیفۀ امام، ج 9، ص 369. [2] براى توضیح بیش‏تر ر.ک: تفسیر سورۀ حمد، ص 22 ـ 28. [3] صحیفۀ امام، ج 19، ص 112. [4] همان، ص 112 و 113. [5] براى توضیح بیش‏تر ر.ک: همان، ج 8، ص 428 و 429. [6] همان، ص 126. [7] همان، ج 9، ص 386. [8] همان، ج 16، ص 218. [9] همان، ج 15، ص 493. [10] همان، ج 18، ص 202. [11] همان، ج 20، ص 345. [12] همان، ج 9، ص 370. [13] همان، ج 6، ص 440. [14] همان، ج 8، ص 128. [15] همان، ج 5، ص 409. [16] همان، ج 6، ص 444. [17] همان، ج 8، ص 82.

. انتهای پیام /*