به گزارش پرتال امام خمینی(س) گفت و گوی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران با خسرو طالب زاده در ادامه گفت و گو هایی انجام گرفته است که به بررسی مفهوم آزادی در اندیشه امام خمینی و دهه 60 می پردازد.

نسبت آزادی با ممیزی و با نظارت از پرچالش ترین مباحث مطرح شده در  کشور ماست؛ خسرو طالب زاده اما تلویحا معتقد است که نمی توان میان آزادی و ممیزی رابطه مستقیمی یافت. 

مدیر کل نشر کتاب در دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی تاکید دارد که نظام جمهوری اسلامی با تکیه بر ممیزی، زیان کننده اصلی حوزه فرهنگ است،او عمیقا معتقد است ممیزی  است که با ایجاد سد در برابر طرح افکار دیگری، این تصور دروغین را ایجاد می کند که هیچ مساله فکری و فرهنگی در جامعه وجود ندارد؛ از این رو، او  «خودی‌ها» و کسانی که دلشان برای نظام جمهوری اسلامی و انقلاب می سوزدرا  اولین زیان کنندگان فضای بسته فکری و فرهنگی می داند، چرا که موضوعی و مساله‌ای برای اندیشیدن ندارند.

 

بخش هایی از پاسخ های او را در این گفتگوی مفصل از نظر می گذرانید:

** اساسا بر مبنای تفکر اصیل انقلاب اسلامی و نگرش حکمی و عرفانی امام نیز این عالم، عالم کثرت است. بر همین مبنا انسان‌ها از لحاظ فکری و مراتب تزکیه، ادب و فرهنگ یکسان نیستند. این تفکر و نگرش مارکسیستی است که همه انسان‌ها باید افکاری مشابه داشته ‌باشند و در چهارچوبی یک‌سان و واحد بیاندیشند و نظر دهند و بخوانند و بدانند و عمل کنند. بر این اساس، روزنامه پراودا را در شمارگان میلیونی و مجانی در‌ِ همه خانه‌ها توزیع می‌کردند تا همه متحد فکر و متحد فرهنگ باشند و مطابق نظر حکومت نظر دهند و نظر ورزند. این تلقی به شکلی دیگر در جامعه  امروز هم وجود دارد. عده‌ای معتقدند رمان خوب،‌ ادبیات  خوب، شعر خوب. تاریخ خوب، جامعه شناسی خوب، و... باید با معیار خوبی که شورای عالی‌ انقلاب فرهنگی مشخص می‌کند و میزان می‌دهد، تعریف شوند و نقش ممیزان هم پاسداری از این معیار و ملاک و جلوگیری از انتشار هر فکر و اندیشه ای است. همین نگرش در مورد مطبوعات، رادیو و تلویزیون و سینما نیز وجود دارد. کم نیستند افرادی که می‌خواهند سلیقه‌ها را متحد کنند، کاری که برخلاف تکوین آدمی و ضد سنت‌های الهی است و انسان‌ها مراتب و درجات وجودی و ظرفیت‌های گوناگون و مشرب‌ها و سلیقه‌های متفاوت دارند. نمی‌توان حکم کرد که همه باید کتاب خوبی را که دولت و شورای عالی یا حتی نخبگان و روحانیون مشخص می‌کنند به اجبار بخوانند. یا اینکه هر کتابی باید از فیلتر ممیزی بگذرد تا سلامت فکری جامعه تضمین شود. حدود 20 سال است برای سلامت فکری و فرهنگی جامعه در دوره‌هایی با شدیدترین روش‌های اعمال سانسور شده است اما کسی یا نهادی تا به حال نتوانسته اثبات کنند سانسور شدیرتر به سلامتی بیشتر منجر شده است. بر خلاف آن، هر قدر زمان می‌گذرد مدافعان سانسور نسبت به فضای فکری و فرهنگی و ادبی‌ جامعه معترض‌تر و منتقد تر می‌شوند که این خود نشانه شکست ممیزی است. تجربه شکست خورده کشورهای مارکسیستی سابق هم در این زمینه همین واقعیت را اثبات می کند. 

** نمونه‌هایی وجود دارند که می‌توانند دیدگاه کلی امام را درباره بحث ممیزی و نظارت تشریح کند. به عنوان نمونه، در سال‌های نخست جمهوری اسلامی و پس از انقلاب دو سریال از صدا و سیما پخش می‌شد به نام‌های «پاییز صحرا» و «شاه و دزد». حجاب زن‌ها در این دو سریال حتی بسیار بازتر از آن چیزی است که امروز در سریال‌های صدا و سیما مشاهده می‌شود. همین مساله باعث شد عده‌ای به صدا و سیما ایراد بگیرند و بگویند نمایش چنین صحنه‌هایی خلاف شرع است. آقای محمد هاشمی، رئیس وقت صدا و سیما به ملاقات امام می‌روند و نظر امام را درباره این مسائل می‌پرسند. ایشان نقل می‌کنند که با ترس و لرز نام سریال پاییز صحرا را می‌برد و امام در جواب می‌گویند که این سریال را می‌بینند. هاشمی ادامه می‌دهد که برخی می‌گویند حجابشان شرعی نیست. امام می‌گویند مشکلی ندارد، بیننده نباید با نگاه گناه‌آلود تماشا کند. این نکته امام بسیار مهم است و اصلی اساسی را در مبحث نظارت فرهنگی مطرح و می‌گشاید که متاسفانه هنوز هم هیچ جریان و نهادی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی که قاعدتاً باید به چنین مباحثی بپردازد، به این موضوع توجه نکرده‌اند. به طور تاریخی و سنتی و متعارف در بحث بررسی و تاثیر فکری و فرهنگی و هنری محصولات و آثار فرهنگی و هنری تنها به دو مولفه توجه می‌شود؛ «مؤلف» و «اثر». بحث اصلی آنها این است که مؤلف باید چنین و چنان باشد، متن باید پاکیزه باشد و انحرافات فکری و اخلاقی نداشته ‌باشد. امام به رکن دیگری اشاره می‌کند که تاکنون به آن توجه نشده و هنوز هم نمی‌شود و آن مولفه و رکن خواننده و مخاطب اثر است. امام به درستی و بر مبنای تفکر و تکلیف دینی در حوزه هنر و رسانه عامل سومی را وارد می‌کند که باید نقش و مسئولیتی برای آن قائل بود و برای آن نقشی را در نظر گرفت. نقش و مسئولیت مخاطب و خواننده. 

** در حقیقت و بر مبنای نظری موضع  امام، هر کسی هر کتابی را آن‌گونه می‌خواند که هست و سعه وجودی و شخصیت اخلاقی و فکری‌اش اقتضاء می‌کند. یعنی خوانش هر فرد از یک متن بستگی به اعتقادات و شخصیت وی دارد و خواننده کتاب را معنا می‌بخشد. کتاب یا هر اثر هنری ساکت و صامت است و خواننده آن را حیات می‌بخشد و با  قرائت خود آن را جان می‌دهد. کسی که ذهن آلوده‌ای دارد حتی در مواجهه با قرآن هم تفسیر و برداشتی آلوده و ناپاک خواهد داشت. متنی مطهرتر و منزه‌‌تر از قرآن نداریم، اما به تعبیر قرآن درباره خود قرآن داریم که "یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً".  قرآن می‌گوید ‌عده‌ای کثیر با خواندن قرآن هدایت می‌شوند و عده کثیر دیگری گمراه، کسانی می‌توانند معنای قرآن را درک کنند که مطهر باشند و تزکیه نفس کرده باشند. قرآن هم به نقش خواننده و مخاطب استناد می‌کند و برای آن اهمیت قائل می‌شود. آنهایی که فقط به متن و مؤلف اصالت می‌دهند از بصیرت قرآنی به دور افتاده‌اند. تفکر دینی مبتنی بر تفکر و فرهنگ گلخانه‌ای و قرنطینه‌ای نیست. طرفداران ممیزی در صدد تاسیس جامعه فرهنگی مطهر و پاک صرفاً‌ بر مبنای تولید آثار پاک و مطهرند برای شهروندان نقشی و مسئولیتی قائل نیستند. در حالی‌ که امام در تفسیر و درک و فهم هر اثر هنری و فرهنگی برای خواننده و مخاطب هم مسئولیتی قائل است که در کنار سایر ضوابط باید به آن اهمیت داد و نباید با نگاهی گناه‌آلود به اثر هنری و فرهنگی نگاه کرد. این یک اصل تربیتی است که انسان باید نه در فضای گلخانه‌ای بلکه در فضای باز فرهنگی و در خلوت نگاه گناه‌آلود نداشته باشد.

** کتابی که در دادگاه صالح با حضور مولف یا ناشر غیراخلاقی بودن آن اثبات شود نباید منتشر شود. این نگرش با رویکردی که عده‌ایی خاص و کارشناس به جای مردم و خواننده اثری را بررسی کنند و بر مبنای نظر شخصی خود و با نگاه و سعه وجودی خود در مورد اثر نظر دهند، تفاوت اصولی دارد. نظام جمهوری اسلامی اگر بخواهد بر ممیزی به عنوان اصل فرهنگی اتکا کند، بزرگترین زیان کننده حوزه فرهنگ خواهد بود. زیرا ممیزی فضای دروغین و کاذب فرهنگی‌ای را به وجود می آورد که گویی هیچ فکر مخالف، اندیشه متفاوت یا فرهنگ مغایری وجود ندارد. در این فضای کاذب و تزیین و آراسته شده فرهنگی و فکری انگیزه و تحرک مدافعان نظام برای فعالیت و کوشش اندیشه‌ای و فکری درخور و شایسته و متناسب با اقتضائات فرهنگی از بین می‌رود. به عنوان مثال، زمانی که تلقی کلی ممیزان وزارت ارشاد این است که مارکسیسم تفکری گمراه است و دوره‌اش به سر آمده و به کتاب‌های ماتریالیستی یا سوسیالیستی مجوز نمی‌دهد، این تصور دروغین در جامعه رواج پیدا می کند که گویی دیگر چیزی به نام مارکسیسم وجود ندارد. در حالی که این تفکر و نگرش به دلایل مختلف در لایه های زیرین جامعه فعال است و ممیزان تصویر غلطی را از آن در جامعه و در بین دولت‌مردان و حوزویان و دانشگاهیان ترویج می‌کنند و سبب می‌شوند تا بر واقعیت‌های فرهنگی و فکری جامعه سرپوش گذاشته شود. کارکرد حقیقی ممیزی کتمان و نهان‌سازی واقعیت‌های جامعه است. ممیزی جامعه را آن ‌گونه نشان می‌دهد که دوست دارد، نه آن گونه که واقعیت دارد. بنابراین خود نظام از این کتمان‌سازی و نهان‌سازی بیشترین زیان را می‌برد که تصور می‌کند بر جامعه‌ای دل‌خواه حکم می‌راند که در واقع آن جامعه و فضای فرهنگی واقعی آن‌چنان نیست که ممیزی وانمود می‌کند. چون دولتمردان و سیاست‌گذاران و حوزویان و دانشگاهیان بر اساس نگرش ممیزی، ‌تصویری وانمود شده و نادرست از جامعه دارند،‌ به درستی و واقع‌بینانه هم با مسائل فکری و فرهنگی جامعه هم برخورد نمی‌کنند. با حاکمیت نگرش ممیزی امکان طرح پرسش‌های جدی و حقیقی از بین می‌رود. چرا طرح مباحث جدی در حوزه علوم انسانی حوزه و دانشگاه امروز وجود ندارد و جای علامه طباطبایی‌ها، شریعتی‌ها و مطهری‌ها خالی است؟ و در واقع امکان تربیت و پرورش چنین چهر‌ه‌هایی دیگر وجود ندارد؟ به این دلیل ساده که ممیزی راه طرح و بیان و عرضه مسائل جدی و مهم همانند دوران این شخصیت‌ها را مسدود کرده است. نه این که این مسائل و شبیه آن وجود ندارد بلکه ممیزی آن را پنهان و راه بروز و خودنمایی آنها را سد کرده است. ممیزی اجازه نمی‌دهد افکار جدید و متفاوت نشان داده و منتشر شوند و هر فکر و اثر مخالف با معیار خود را حذف و سانسور می‌کند. در چنین شرایطی حوزه علمیه می خواهد به چه مسائلی بپردازد؟ دانشگاه می‌خواهد کرسی آزاد‌اندیشی را برای پاسخ دادن به چه سؤالی و تفکر و موضوعی راه‌اندازی کند؟ هر سوال و پرسش مهمی را ممیزی پیشاپیش حذف کرده است. به همین دلیل حوزه و دانشگاه کارکرد و فواید سنتی و متعارف خود را از دست داده‌اند. وقتی در زندگی علامه طباطبایی و مطهری دقت می‌کنیم، می بینیم با کمترین امکانات و بدون حمایت و پشتوانه‌های بی‌نظیر و بی‌مانند امروز حوزه و دانشگاه و بدون یارانه‌های ریالی و دلاری و با جیب خالی، صرفاُ‌ به دلیل مواجهه با واقعیت‌ها و مسائل  جدی فرهنگی و اجتماعی جامعه مثل الحاد، مارکسیسم، سکولاریسم و به اتکای احساس مسئولیت و تکلیف دینی به تنهایی کاری کردند که هنوز هیچ‌کس به لحاظ کمیت‌ آثار و تاثیر کیفی با آنها توان رقابت ندارد. مشکل جامعه امروز ما مانع گذاشتن ممیزی در برابر درک و شناخت واقع بینانه مسائل فکری و فرهنگی است. ممیزی با حذف مساله و پرسش‌های جدی و حقیقی به حوزه و دانشگاه دروغ می‌گوید و آنها را می‌فریبد تا با خاطری آسوده به مسائلی بپردارند که به واقع مساله جامعه و مقتضایات زمانه نیست. در حالی که امام خمینی راه خود در رهبری انقلاب و تاسیس نظام را با تالیف کتاب کشف الاسرار و نقد منصفانه و مستدلانه و منطقی بر دعویات بی‌اساس کتاب اسرار هزار ساله گشود و امام خمینی شد. مطهری مطهری شد چون از سر درد دینی و با احساس مسئولیت به مقابله با مهمترین و جدی‌ترین مسائل فکری و فرهنگی جامعه همت گمارد و دراین راه به جایی رسید که با اعتماد به نفس می‌گفت مارکسیسم را باید اساتید مارکسیست در دانشگاه تدریس کنند و ما هم آن را نقد کنیم. ممیزی خلاف این راه و نظر است و به همین دلیل امروز هم می بینیم که فقدان پویایی اندیشه‌ورزی و نظرورزی درباره مهمترین مسائل واقعی جامعه کمترین زیانی‌ است که نظام و نهادهای علمی و فرهنگی و فکری نظام از ممیزی برده‌اند. اگر به جوهره و روح قانون اساسی بازگردیم شاهد جنب و جوشی فکری و فرهنگی در مباحثات علوم انسانی خواهیم بود و متفکران زیادی تربیت می شوند، حوزه و دانشگاه نیز فعال‌تر خواهند شد و کارکرد و نقش تاریخی و سنتی خود را باز خواهند یافت. 

. انتهای پیام /*