پرتال امام خمینی-عبدالحسین رضابدلی؛ عضو هیأت علمی دانشگاه اراک: گرچه علم تربیت، و به تبع آن تربیت بدنی، امروزه همچون بسیاری از رشته های دیگر علوم انسانی، از حوزه علوم تعقلی فاصله گرفته و به شمار علوم تجربی نزدیک گردیده است، اما نگاهی به دیدگاههای امام خمینی(س) در این قلمرو، از آن رو حائز اهمیت است که امام، پیش از آنکه به عنوان فیلسوف یا فقیه مورد قبول جامعه قرارگرفته باشد، از جنبه های عرفانی و معنوی مقبول افتاده است و بی تردید آگاهی از نظرهای عارفی که به سرچشمه ای برتر از علوم ظاهری دست یافته است، نیازی است فراتر از نیازی که دانشمندان علوم مختلف را به آگاهی از دیدگاههای همدیگر می کشاند.

پرسشی که این پژوهش در پی پاسخ آن است، این است که «از دیدگاه امام، ارتباط میان تربیت جسم و تربیت روح چگونه است؟» و «آیا برای تعالی و رشد جنبه های روحی و اخلاقی و اجتماعی، تربیت جسمانی می تواند ایفای نقش کند و تا چه میزان»؟

با مراجعه به سخنانی که امام(س) در این خصوص، به مناسبتهای مختلف ایراد فرموده اند، می توان دیدگاههای ایشان را در چهار محور زیر مورد تحلیل قرار داد: 1. نفی تضاد میان پرورش جسم و پرورش روح؛ 2. لزوم آمیختگی تربیت جسمی و روحی؛ 3. چگونگی ارتباط میان تربیت بدنی و تربیت روحی؛ 4. ارائه منشأ برتری برای کسب قدرت.

محور اول: نفی تضاد میان پرورش جسم و پرورش روح

از دیرباز، درخصوص اهمیت دادن به جسم، میان نظریه های اندیشمندان، تفاوتهای فراوان وجود داشته است. برخی مانند با ارائه دیدگاههای صرفاً مادی گرایانه، تنها به ابعاد جسمانی اهمیت داده و سایر ابعاد وجودی انسانی را بی ارزش یا نادیده قلمداد کرده اندو برخی هم، چون پیروان و مؤسسان برخی مکتب ها و مذاهب صوفی مآب، جنبۀ تفریط را در پیش گرفته و خوشبختی انسان را رهین قطع هر نوع توجه به جسم و ترک لذات جسمانی و تحمل مشقتهای طاقت فرسا دانسته اند.

 پاره ای از علمای مشهور مسلمان نیز، کم و بیش و با تعابیر مختلف به این افراط و تفریطها دچار شده اند. برخی، بی اعتقادی به لذات جسمانی را رها کردن نقد و به امید نسیه ماندن شمرده اندو برخی بدون تفکیک و تمیز صحیح میان «تن پروری» و «پرورش تن» یا «تربیت بدنی» هر گونه توجه به جسم را نفی می کنند و جسم را بیگانه ای می شمارند که خدمت به او زحمت بیهوده تحمل کردن و بر خود زیان رساندن است.

 در این میان، دیدگاههای امام، حالتی میانه دارد و از افراط و تفریط این دو دسته فاصله گرفته است. امام با الهام از تعلیمات میانه و معتدل اسلامیکه راز جاودانگی آن  است به شکلهای مختلف اهمیت و لزوم پرورش جسمانی را البته با شروط و اهداف خاصی گوشزد می کنند. گاهی به ورزشکاران اظهار علاقۀ قلبی می کنند[1] و گاهی با به کار بردن ضرب المثل عربی: «احبّ الصالحین و لست منهم» در مورد ورزشکاران،[2] آنها را مصداق صالحین به حساب می آورند. یا با تشبیه آنها به علما درخصوص نیاز جامعه به آنها،[3] ورزشکاران را مفید برای دفاع از کشور[4] در برابر دشمن و پشتوانه[5] و افتخار کشور[6] می نامند و برای پیروزی آنها دعا می کنند.[7]

بی شک، این اظهارات، تنها اظهار یک علاقۀ شخصی یا سلیقۀ فردی نیست بلکه پرتوی از تعالیم اسلام و آموزشهای متون دینی است که در کلام ایشان جلوه کرده است.

روایات اسلامی، بسیار است که در آنها، سلامتی و عافیت، بالاترین نعمتها و داشتن قدرت بدنی، بسیار مطلوب و پسندیده عنوان گردیده است.[8] در دین اسلام، بدن هم بر انسان حقی دارد و بزرگان دین، سلامت در بدن را با همان سیاق سلامت در دین، از خدا می خواهند.[9] خداوند مؤمن قوی را دوست دارد[10] و از مؤمن ضعیف بی ایمان بدش می آید.[11] قرآن کریم هم، در موارد متعددی ارزش قدرت بدنی را متذکر گردیده است گاهی تهیه قدرت و قدرت نمایی را همچون یک قانون بر جامعۀ مسلمین لازم کرده است[12] و گاهی راز انتخاب رهبر را در قدرت بدنی آمیخته با علم عنوان کرده است.[13]

شگفتی در این است که برخی با برداشت نادرست از آنچه امام علی(ع) از اوصاف متقین ذکر کرده اند و جسدهای نحیف را از علائم متقین شمرده اند[14] می پندارند که جسمهای بشاش و چالاک باتقوا و تعالی روحی نمی سازد و دقت نکرده اند که خود امام علی(ع) هم به معنی متعارف نحیف نبود بلکه بسیار قوی و ورزیده بود و پیغمبران هم نوعاً افرادی قوی و جسیم بوده اند. بلکه یکی از صفات خدایی، قوت و نیرومندی است.[15] پیغمبر اسلام به قدری قوی و شجاع بود که «مسلمین در لحظه های خطر در جنگها به او پناهنده می شدند»[16]

علمای اسلام، تصدی بسیاری از مشاغل را از جمله امور اجرایی و حتی صدور فتوا را به داشتن جسمی معتدل و نیرومند مشروط کرده اند.[17]

محور دوم: لزوم آمیختگی تربیت جسمی و روحی

علاوه بر تفاوتی که در طول تاریخ میان دیدگاههای دانشمندان درخصوص وجود یا عدم تضاد میان پرورش جسم و روح وجود دارد، حتی در میان نظرهای کسانی که به پرورش جسم دید مثبت نشان داده اند هم یگانگی کامل وجود ندارد.

برخی از آنان ورزش جسمانی را تنها به عنوان وسیله ای برای آموزش غیر مستقیم و نه یک هدف اصیل، مطرح کرده اند. تعدادی از علمای مسلمان هم، کم و بیش به این نگرش متمایل گردیده اند در مقابل این گروه، گروه دیگری از اندیشمندان، تربیت بدنی را اصالتاً و به عنوان یکی از جنبه های اصیل تربیت پذیرفته اند. یکی از بارزترین افراد این گروه، ملاصدراست که علی رغم نظریه های رایج زمان خودش، جسم و روح را نه دو دشمن دیرینه، و نه همچون مرغ و قفس، بلکه همچون دو دوست صمیمی و لازم و ملزوم همدیگر می داند[18] و رابطۀ جسم و روح را مثل درخت و میوه می شناسد که گرچه میوه بعد از رسیدن، می تواند از درخت جدا گردد اما پیش از آن به طور قطع، نیاز مبرم به آن دارد.

در این میان، نظرگاه امام، علی رغم ویژگیهای خاص خودش به گروه دوم شباهت دارد و ایشان در موارد متعدد، به لزوم اجتماع دو قوۀ جسمانی و روحانی و هماهنگی جسم و روح اشاره می فرمایند[19] و تذکر می دهند که تربیت، از دو جنبۀ جسمی و روحی برخوردار است[20] و به عنوان یک عالم دینی با قاطعیت ذکر می کنند که همۀ ادیان در دو بعدی بودن تربیت، اتفاق نظر دارند.

امام، عقل سالم را در بدن سالم سراغ می گیرند[21] و اعتقاد دارند که ورزشکاران نوعاً انسانهایی هستند که روحی سالم دارند و توجهی به شهوات ندارند[22] و در آنها پژمردگی و افسردگی نیست و حقایق معنوی را زودتر از دیگران می فهمند و ورزش همان طور که بدن را سالم می کند عقل را هم سالم می کند.[23]

سرچشمۀ این دیدگاه بدون تردید همچون همۀ اندیشه های امام، متون دینی اسلام و آن احادیثی هستند که ترک دنیا برای آخرت را مذمت می کنند و همه اینها دلالت بر آغاز شدن هر تکامل روحی از جسم را دارد[24] مانند نماز که با توجه به عبادی بودن این فعل می بینیم که با حرکات جسمانی همراه است. ارتباط تنگاتنگ میان اندیشه و بدن، به قدری است که در متون دینی، قدرت تفکر هر فرد به مقتضای صفات جسمانی و کیفیت مزاج او وابسته گردیده است.

محور سوم: چگونگی ارتباط ورزش و تربیت

کشف ارتباط تنگاتنگ میان تربیت بدنی و تربیت روحی، با وجود اهمیت خاص خودش تمام مشکل را حل نمی کند. زیرا چگونگی این ارتباط است که اهمیت دارد و می تواند این ارتباط را از حد یک ادعای نظری تا حد یک قاعدۀ کاربردی و مشکل گشا بالا برد. شناخت نادرست یا غیر دقیق از چگونگی این ارتباط می تواند به صورتهای مختلف یکی از آن دو را تحت الشعاع دیگری قرار دهد یا در عمل به بن بست و انحراف بکشاند. برقرار کردن ارتباط سالم و دقیق میان این دو بعد تربیت، به شناخت چگونگی این ارتباط وابسته است و شناخت چگونگی این ارتباط، به شناخت صحیح و جامع از انسان ارتباط دارد. چگونه ممکن است بدون شناخت چند بعدی از یک موجود، و تنها با شناختن بعدی از ابعاد او، آن هم به طور ناقص برای او به ارائه نظریه پرداخت و رهنمود عملی صادر کرد؟

اینجاست که درمی یابیم که هیچ کدام از علوم بشری، به تنهایی نمی تواند راه تربیت صحیح بشر را بنمایاند و حتی اگر تمام علوم، دست به دست هم دهند باز هم راه به جایی نمی برند و راز نیاز دائم  به تعالیم انبیا هم از همین جا روشن می گردد و این است که امام برخلاف اکثر اندیشمندان به این بعد از ابعاد تربیت انسان یعنی بعد الهی و دینی آن حساسیت نشان می دهند و به شکلهای مختلف نیاز مبرم مردم و مربیان را به هدایتهای پیغمبران گوشزد می فرمایند. ایشان می فرمایند:

«احتیاج به انبیا ما داریم برای اینکه انسان مثل حیوانات نیست که یک حد حیوانی داشته باشد و تمام بشود. انسان یک حد مافوق حیوانی و یک مراتبمافوق حیوانی، مافوق عقل [ دارد ] تا برسد به مقامی که نمی توانیم از آن تعبیر کنیم».[25] «اگر انسان مثل سایر حیوانات تا همان حدی که حیوانات رشد می کردند بود، انبیا لازم نبود».[26]

امام در مسائل تربیتی تأکید فراوان داشتند که تربیت جسمی مثل کشورهای غربی منجر به یک تربیت حیوانی و بی هدف نشود و معتقد بودند تربیت غربی، تربیت حیوانی است آن هم حیوان وحشی[27] و می فرمودند:

«[ انسان باید فوق حیوانات تربیت شود ] برای اینکه همان طوری که... یک زندگی سعادتمند در اینجا دارند، آنجا هم زندگی سعادتمند داشته باشند. لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود و تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیا این است که چیزهایی که رابطه بوده است مابین آن عالم و این عالم... آنها را به ما بیان کردند».[28]

بر این مبناست که امام(س) به تربیت جسم، بدون تربیت روح، هیچ اعتقادی نداشتند بلکه آن را مضر و در خدمت طاغوت می دانستند[29] و اصالت را به تربیت روحی می دادند که البته برای تربیت روحی، تربیت جسمی را چیزی لازم به حساب می آوردند و معتقد بودند که عقل سالم در بدن سالم است[30] و کسانی که ورزش می کنند و آمادگی پیدا می کنند، روح آنها معنویات را هم زودتر قبول می کند[31] و «ورزش همان طور که بدن را تربیت می کند و سالم می کند عقل را هم سالم می کند».[32]

به قول سعدی:

آدمی را عقل باید در بدن                             ورنه جان در کالبد دارد حمار[33]

حقیقتی که امام بر آن تأکید می ورزند چیزی است که سیاق آیات شریفۀ قرآن به آن دلالت دارد آنجا که تلویحاً ضرورت همراهی قوت و امانت را متذکر می گردد[34] و تعجب برانگیز بودن جسم را از ویژگیهای منافقین می شمارد.[35]

احادیث شریفۀ معصومین قلب را امام بدن می دانند و مرض قلب را عامل مرض جسم و سلامتی قلب را عامل سلامتی جسم می دانند.

محور چهارم: منشئی برتر برای کسب قدرت

پاره ای از اظهارات امام درخصوص ورزش، به مقوله ای اشاره دارد که با مقولات پیشین متفاوت است زیرا در آنجا سخن از ورزش به عنوان یک بعد از ابعاد تربیت بود که امام طبق جدیدترین و صحیح ترین اصول و موازین علمی و عقلی، به آن اعتقاد داشتند. اما وقتی سخن از قدرت و توانمندی باشد و از ورزش به عنوان وسیله ای برای قوی شدن مطرح شود امام دیدگاه دیگر دارند.

امام به عنوان عارفی وارسته، اعتقاد راسخ دارند که هیچ چیز جز اتصال به خداوند انسان را قدرت نمی بخشد و هر قدرتی جز او فانی و ناپایدار است و بدون اتصال به قدرت لایزال الهی هیچ تمرین و تربیت و تدبیری نمی تواند ضعف انسان را به قدرت، و حقارت او را به عزت و عظمت مبدل سازد. اینکه امام از هیچ قدرتی هراس نداشتند و آنها را پوشالی می دانستند با تکیه بر همین دیدگاه بود و پیروزی انقلاب علی رغم نداشتن هیچ اسلحه ای برابر قدرتهای شیطانی که به عظیم ترین سلاحها مجهز بودند را با اعتقاد و اتکا به چنین سرچشمه ای لایزال می دانستند و هم از این رو بود که کراراً از ورزشکاران می خواستند که در قدرتمندی و دلیری به امام علی(ع) اقتدا کنند و از او الهام بگیرند و به آن حکایت مشهور از امام علی(ع) اشاره می فرمودند که وقتی با نمک و نان جوین خشکیده افطار می کردند شخصی از ایشان پرسید که چگونه با غذا، آن قدرت در شما هست و حضرت پاسخ فرمودند که درختهایی که در بیابان هست محکم تر است و صلابتش بیشتر و اینجور نیست که انسان با خوردن قدرت پیدا کند.[36]

امام سرچشمۀ قدرت و نیرومندی را در ورزش نمی جستند بلکه سرچشمۀ دیگری برای آن می شناختند و گاه به شکل دعا[37] و گاه به شکل موعظه[38] یا اشکال دیگر[39] ذهن ورزشکاران را به سوی آن معطوف می داشتند و لزوم تهذیب در کنار تربیت بدنی و عقلی را یادآور می گردیدند[40] و از آنان می خواستند که ذکر خدا را در ورزشگاهها تقویت کنند[41] و اخلاق و ذکر ورزشکاران را عاملی برای صدور انقلاب می دانستند[42] نه پیروزی آنها در مسابقات را.

ایشان در قالب دعا منشأ دیگری را برای قدرت معرفی می کردند و می فرمودند: «خداوند ان شاءاللّه  به شما قدرت زیادتر، قوۀ ایمان، قوۀ تهذیب نفس، قدرت بر تسلط بر نفس، عنایت کند».[43]

امام(س) نه تنها برای قدرت، سرچشمۀ دیگری را می شناختند و می شناساندند بلکه برداشت ایشان از مفهوم پیروزی و شکست نیز با برداشتهای عادی متفاوت بود.

ایشان چهرۀ بشاش ورزشکاران را پیروزی می دانستند و می فرمودند: «این چهره های شما و آن حال بشاشتی که در چهره های شما دیده می شود، این خودش پیروزی است ... مهم این است که در کنار این پیروزیها همان طور که توجه داشتید و دارید ـ ان شاءاللّه  پیروزی بر نفس خودتان هم داشته باشید».[44]

این نگاه امام به مسأله پیروزی و شکست و قدرت از ویژگیهای ایشان به عنوان یک عالم عارف است و بعید نیست اگر از دید بعضی مورخین غربی مانند پروفسور «استالانیلاس» فرانسوی به دور مانده باشد آنجا که می پندارد پیروزی مسلمین صدر اسلام در جنگها، در اثر مهارتهای آنها در اسب سواری و تیراندازی بوده است[45] و به منشأ اصلی آن که معنویت و ایمان آنهاست اشاره ای نمی کند.

این رسول گرامی اسلام است که می فرمایند: آیا گمان کرده اید که قدرت در حمل سنگ است؟ بی تردید قدرت این است که دل شما از خشم سرشار شده باشد و بر آن پیروز شوید.[46]

«ان الحدید لیس من غلبه الناس ولکن الحدید من غلبه علی نفسه»؛[47] قدرتمند آن کسی نیست که بر مردم پیروز شود بلکه قدرتمند کسی است که بر نفسش پیروز گردد. و هم ایشان می فرمایند: «من قو علی نفسه تنا هی فی القوه».[48]

آنکه در مبارزه با نفسش قوی باشد به منتها درجه قدرتمندی رسیده است آیا پیروزی در چنین نبردی جز با قدرت الهی میسر است «انه لاینال ذلک الا بفضلک».[49]

منبع: ورزش و ورزشکاران در اندیشۀ امام خمینی(س)، مجموعه مقالات نخستین همایش دیدگاههای امام خمینی(س) در تربیت بدنی و ورزش، ایران ـ اراک، 18 اسفند ماه 1378، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، صص 115-132

فهرست منابع:

المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه.

مجلسی، محمدباقر(علامه)؛ بحارالانوار.

طباطبایی، محمدحسین(علامه)؛ تفسیر المیزان.

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)؛ صحیفه امام؛ 22 ج، چ 1، تهران: 1378.

بیوتی، ابراهیم؛ فلسفه اسلامی؛ ترجمۀ عبدالحمید آیتی.

سعدی، مصلح بن عبداللّه ؛ کلیات سعدی.

مولوی، جلال الدین محمدبن محمد؛ مثنوی معنوی.

قمی، عباس(شیخ)؛ مفاتیح الجنان.

اداره کل تربیت بدنی آموزش و پرورش؛ مقدمه ای بر مبانی تربیت بدنی در اسلام.

نهج البلاغه؛ ترجمه فیض الاسلام.

نهج البلاغه؛ ترجمه صبحی صالح.

نهج الفصاحه.

حر عاملی، محمدبن حسن؛ وسائل الشیعة. 



[1] صحیفۀ امام؛ ج 7، ص 541. [2]  همان؛ ج 16، ص 80. [3]  همان؛ ج 8، ص 34. [4] همان؛ ج 10، ص 252. [5] همان؛ ج 10، ص 45 ؛ ج 8، ص 33. [6] همان؛ ج 7، ص 541. [7] همان؛ ج 10، ص 253؛ ج 16، ص 80. [8] بحارالانوار؛ ج 15، ص 236. [9] نهج ‏البلاغه؛ خطبه 98 (نسأله المعافاة فی الادیان کما نسأله المعافاة فی الابدان). [10]  مراجعه شود به انسان کامل؛ مباحثی در مبانی تربیت بدنی؛ ص 120. [11] بحارالانوار (چاپ تهران)؛ ج 72، باب 112، ص 238، روایت 4؛ ج 100، باب 1، ص77، روایت 31؛ وسائل الشیعة؛ ج 11، ص 339، 399. [12] انفال/ 60؛ بقره/ 63، 93؛ اعراف/ 145، 171. [13] بقره/ 247 و نیز رجوع شود به تفسیر المیزان؛ ج 4، چاپ جدید ذیل همین آیه. [14] خطبه 193، بند 6 (خطبه معروف به خطبه همام) مطابق المعجم المفهرس الالفاظ نهج‏البلاغه. [15] انفال/ 52؛ هود / 66؛ حج/ 40، 74؛ نمل/ 39. [16] نهج ‏البلاغه؛ ترجمۀ صبحی صالح؛ ص 520. [17] رجوع شود به المرید شهید ثانی؛ منیته. [18] مباحثی در مبانی تربیت بدنی؛ ص 25 ـ 26 و نیز مراجعه شود به بیوتی، ابراهیم؛ فلسفه اسلامی؛ ترجمه عبدالحمید آیتی. [19] صحیفه امام؛ ج 7، ص 54 ؛ ج 10، ص 252 ؛ ج 8، ص 513. [20] همان؛ ج 8، ص 222. [21] همان؛ ج 7، ص 261؛ ج 16، ص 80. [22] همان؛ ج 16، ص 80. [23] همان؛ ج 7، ص 261. [24] رجوع شود به آیات 5 سورۀ حج و آیۀ 12 سورۀ مؤمنون که به شکلهای مختلف ذکر می‏ کند تکامل انسان از خاک و بدن آغاز شده و به افلاک می‏ رسد. رجوع شود به تفسیر المیزان؛ تفسیر آیات 28 ـ 29 سورۀ بقره و مباحثی در مبانی تربیت بدنی جهاد دانشگاهی. [25] صحیفۀ امام؛ ج 4، ص 186. [26] همان‏جا. [27] همان؛ ج 8، ص 95 ـ 96. [28] همان؛ ج 4، ص 189. [29] همان؛ ج 8، ص 222. [30] همان؛ ج 7، ص 261. [31] همان؛ ج 8، ص 222. [32] همان؛ ج 7، ص 261 ؛ ج 16، ص 80. [33] کلیات سعدی؛ قصاید فارسی، ص 33 در مدح امیر انکیاتو. [34] در آیات قرآن کریم هر گاه صفت قوی بودن برای کسی به عنوان مدح ذکر می ‏شود در کنار آن امین بودن هم ذکر می ‏شود و این کار اشاره به این دارد که قدرت به شرطی حسن است که با امانت و صداقت همراه باشد رجوع شود به قصص / 36 ؛ نمل / 39. [35] منافقون / 4. [36] میزان الحکمه. [37] صحیفه امام؛ ج 15، ص 422 ؛ ج 8، ص 33. [38] همان؛ ج 7، ص 541. [39] همان؛ ج 15، ص 422. [40] همان؛ ج 7، ص 261. [41] همان؛ ج 8، ص 35 ؛ ج 15، ص 422. [42] همان؛ ج 15، ص 423. [43] همان؛ ج 7، ص 263. [44] همان؛ ج 15، ص 422. [45] معاونت پرورشی و نیروی انسانی اداره کل تربیت بدنی؛ مقدمه ‏ای بر مبانی تربیت بدنی در اسلام؛ تابستان 1361، ص 87. [46] نهج‏ الفصاحه؛ حدیثهای 28، 299، 306. [47] همان؛ حدیث 1795. [48]  همان؛ 96، ص 88. [49] قمی، عباس (شیخ)؛ مفاتیح‏الجنان؛ دعای کمیل.

. انتهای پیام /*