پرتال امام خمینی(س): از دیدگاه امام، مردم در نظام سیاسى حکومت جایگاه ویژه اى دارند. این جایگاه به قدرى سرنوشت ساز است که در هیچ یک از ارکان نظام نمى توان نقش محورى آن را نادیده انگاشت؛ تا آن جا که از دیدگاه ایشان، اگر خلیفۀ مسلمین از چهارچوب شرع و قانون گام فراتر نهد، مردم حق دارند براى برکنارى وى اقدام کنند:

باید مسلمان این طور باشد که اگر ـ هر که مى خواهد باشد، خلیفه مسلمین... هر که مى خواهد باشد ـ اگر دید پایش را کنار گذاشت، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار.[1]

آنچه در سخن امام جلب توجه مى کند، به کار گیرى واژۀ «باید» است. از منظر امام نظارت بر مسئولین و حتى خلیفۀ مسلمین امرى الزامى است و آنان مى توانند در هر زمان و مکانى به این وظیفۀ شرعى عمل کنند. چنین نگاهى در هیچ یک از مکاتب سیاسى ـ اجتماعى جهان به چشم نمى خورد. بى شک نگاه امام به مردم ایران ـ که از ایمان و اعتقاد به اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ناشى مى شد ـ نگاهى کاملاً عالمانه و آگاهانه بود و به خاطر همین اعتقاد بود که امام نه تنها به پیروزى این مردم در انقلاب اسلامى باور داشت، بلکه به آنان اعتمادى داشت که شاید هیچ کدام از رهبران سیاسى ـ اجتماعىِ عصر کنونى بدان اندازه به مردم خود اعتماد نداشتند.

از نظر امام، مردم در نظام اسلامى ویژگى هایى دارند که به برخى از آن ها اشاره مى شود:

الف ـ امت برگزیده

امام راحل، امت ایران را امت برگزیدۀ جهان اسلام ـ از عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تا کنون ـ برمى شمرد و بر این باور بود که مردم ایران از مردم عصر رسالت و عصر امامت بهتر هستند:

من با جرأت مدعى هستم که ملت ایران و تودۀ میلیونى آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللّه  صلى الله علیه و آله و [بهتر از مردم] کوفه و عراق در عهد امیر المؤمنین و حسین بن على (صلوات اللّه  وسلامه علیهما) مى باشند.[2]

ب ـ برادر رهبر

از منظر امام، مردم ایران برادر او بودند و ایشان خود را خادم و خدمت گزار این مردم مى دانست:

من با مردم ایران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان مى دانم.[3]

اگر به من بگویند خدمت گزار بهتر از این است که بگویند رهبر؛ رهبرى مطرح نیست، خدمت گزارى مطرح است. اسلام ما را موظف کرده که خدمت بکنیم.[4]

ج ـ صاحب و حافظ اصلى انقلاب

در مکتب سیاسى ـ اخلاقى امام، مردم صاحب، مسئول و حافظ اصلى انقلابند و هر فتنه و دسیسه اى را که بر ضد انقلاب صورت گیرد دفع مى کنند:

اگر نبود حضور مردم، هر یک از این توطئه ها مى توانست به اصول نظام ضربه بزند، که خدا را سپاس مى گزاریم که ملت ایران را موفق نمود تا با قامتى استوار به رسالت خود عمل کند و صحنه ها را ترک نگوید.[5]

امام براى مردم چنان جایگاه والایى قائل است که خود را نیز از پاسخ گویى و خواست مردم مستثنا نمى داند:

ملت با اسلام است؛ نه با من است و نه با شما و نه با دیگرى. من اگر یک کلمه اى بر خلاف اسلام بگویم، همین ملت مى ریزند و من را از بین مى برند. ملت، اسلام را مى خواهد، ملت، شخص نمى خواهد، شخص پرست نیست ملت. ملت مى خواهد که قوانین اسلام در این مملکت پیاده بشود.[6]

امام به گونه اى با مردم برخورد کرد که هیچ یک از رهبران سیاسى عصر حاضر برخورد نکردند. امام مردم را به جاى دعوت به خود، به خدا دعوت کرد و به جاى تکیه بر فرد، به اسلام ترغیب کرد.

دعوت امام به خود باورى و پرهیز از اسطوره سازى و دورى از مکاتب شرقى و غربى نیز ریشه در همین نگرش والا و تربیت الهى و هدایت انسانى او داشت. چنین باورى از مردم در مکتب سیاسى امام، موجب شد تا مردم در دیدگاه امام چنین تجلى کنند:

مردم یک عقد اخوتى با افراد نبسته اند، که با هیچ یک از ما [نبسته اند]. اگر دیدند من یک وقتى پایم را کنار گذاشتم از آن رویه اى که خود این ملت دارد و این سیل خروشان دارد، من بخواهم به خلاف این سیل شنا بکنم، من را از بین مى برند؛ هر کس باشد این طور است.[7]

محوریت دادن حضرت امام به مردم، براى دفاع از اسلام و انقلاب موجب شد مردم به قدرتى تبدیل شوند که بتوانند ده ها و بلکه صدها بحران به وجود آمده توسط شرق و غرب و ایادى آنان را یکى پس از دیگرى خنثى کنند؛ بحران هایى که حتى یکى از آن ها مى توانست انقلاب و حکومت را به سوى فروپاشى سوق دهد.

سخنان امام در جمع مردم، پس از خنثى شدن کودتاى نوژه، پیامى صریح بود تا همه، به ویژه دشمنان انقلاب بدانند مردم در مکتب سیاسى امام محور انقلاب هستند.

اگر این فانتوم ها هم بلند شده بود... مى خواستند چه بکنند، پدر این ها را در مى آوردند. مگر ملت ما... نشسته آن جا که یک فانتوم و دو فانتوم کارى انجام بدهد! این احمق ها نفهمیدند این را که با چهارتا مثلاً سرباز ـ سربازها که با این ها موافق نیستند ـ با چهار نفر از این درجه دارها مثلاً و امثال این ها مى شود یک مملکت 35 میلیونى که همه مجهز هستند، این ها بتوانند فتح کنند. این ها غلط فکر کردند؛ این ها نفهمیدند که شوروى با همه قدرتى که دارد و با همۀ ابزارى که دارد و با همۀ سلاح هاى مدرنى که دارد در افغانستان پوزه اش به خاک مالیده شده.

[در این جا شخصى فریاد مى زند: «توطئه چپ و راست، کوبنده اش روح اللّه  است»؛ امام مى فرمایند:] صبر کن، کوبنده اش شما هستید، روح اللّه  کى هست![8]

رابطۀ متقابل بین امام و مردم، رابطه اى به عمق ایمان این دو به اسلام و ارزش هاى الهى است. در حقیقت، امام گم شدۀ مردم بود و مردم گم شدۀ امام. گویى تقدیر چنین رقم خورده بود که پس از قرن هاى پرفراز و نشیب در تاریخ تشیع و ایران، این دو در حساس ترین مقطع تاریخ، یکدیگر را بیابند.

مردم امام را جانشین امامان معصوم علیهم السلاممى دیدند و امام، مردم را بهتر از مردم عصر پیامبر و ائمه. امام رحمه الله انتقاد و اعتراض نسبت به اعمال خلاف را حقى براى مردم برمى شمرد و مى فرمود:

اگر خداى نخواسته یک کسى پیدا شد که یک کار خلاف کرد، اعتراض کنند؛ مردم، مردم همه به او اعتراض کنند که آقا چرا این کار را مى کنى.[9]

امام دامنۀ این اعتراض و انتقاد را براى مردم چنان گسترده مى دید که در وصیت نامه سیاسى ـ الهىِ خود به مردم چنین اجازه اى داد تا در صورتى که دستگاه هاى خبرى و مطبوعات بر خلاف اسلام و مصالح کشور حرکت کردند و مبلّغ و مروّج آزادى هاى غیر اخلاقى شدند و بستر تباهى دختران و پسران را مهیا کردند، اگر مسئولان رسیدگى نکردند، خودشان وارد میدان شوند، و با مفاسد و مظاهر فساد و تباهى به مبارزه برخیزند:

از آزادى هاى مخرّب باید جلوگیرى شود و از آنچه در نظر شرع، حرام و آنچه بر خلاف مسیر ملت و کشور اسلامى و مخالف با حیثیت جمهورى اسلامى است، به طور قاطع اگر جلوگیرى نشود، همه مسئول مى باشند. و مردم و جوانان حزب اللهى اگر برخورد به یکى از امور مذکور نمودند، به دستگاه هاى مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهى نمودند، خودشان مکلّف به جلوگیرى هستند.[10]

از دیدگاه امام، مردم مؤمن ایران از چنان شعور سیاسى و انقلابى برخوردار هستند که نیاز به امر و نهى احزاب و گروه ها نداشته و ندارند و نیازمند هیچ قیّمى نبوده و نیستند و هیچ کس هم حق آن را ندارد که کسى و یا گروهى را بر آنان تحمیل کند:

باید مردم را براى انتخابات آزاد گذاریم و نباید کارى بکنیم که فردى بر مردم تحمیل شود.[11]

در همین راستا، امام جایگاه و اختیاراتى براى مردم قائل شد که در هیچ یک از مکاتب سیاسى، حتى مدعى دموکراسى و مردم سالارى دیده نشده است. امام از روزى که نهضت را آغاز کرد تنها بر قدرت مردم تکیه داشت، و حتى در وصیت نامۀ سیاسى ـ الهىِ خود ـ در صورت عدم توجه مسئولین به مبانى دینى و اخلاقى ـ مردم را به دفاع از آن فرا خوانده و براى حراست از آرمان هاى انقلاب اسلامى باز هم به مردم قدرت و اختیاراتى مى دهد.

عذرخواهى امام از مردم[12] در برخى از مقاطع تاریخ انقلاب، اظهار شرمندگى و کوچکى در مقابل آنان، توصیه هاى مکرر به مسئولین براى خدمت به مردم، به کارگیرى الفاظ ساده و عامیانه در سخنرانى هایش ـ با این که مى توانست به عنوان یک سیاستمدار، فیلسوف و عارف از الفاظ سنگین سیاسى، فلسفى و عرفانى استفاده کند ـ همه و همه، نشان از احترام نهادن به عامۀ مردم و جلب توجه مسئولین به آن ها دارد.

امام راحل همان گونه که در آغاز مبارزه، تنها بر اراده مردم تکیه کرد و اعتقادى به احزاب، دستجات، اپوزیسیون ها و سندیکاهاى مختلف نداشت، پس از پیروزى انقلاب هم مردم را اصل مى دانست.

قطعاً این اعتماد و توجه، دو طرفه بود و مردم هم امام را نمایندۀ همۀ مظلومان و پابرهنگان و حق مداران جهان مى دانستند؛ اما راز این دلبستگى قلبى و دو طرفۀ امام و مردم، چیزى جز این نبود که امام مى دانست یکایک مردم مؤمن و انقلابى، خود حافظ دین و انقلاب خواهند بود؛ از این رو، امام با قلبى مطمئن و آرام از بین مردم رخت بربست، و به جایگاه ابدى خود که همانا جوار ملکوتى معصومین علیهم السلامبود هجرت کرد، در حالى که مردم را به باورى رساند که در آن باور:

با رفتن یک خدمت گزار در سدّ آهنین ملت خللى حاصل نخواهد شد که خدمت گزاران بالا و والاتر در خدمتند؛ و اللّه  نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.[13]

منبع: امام خمینى رحمه الله و مفاهیم اخلاقى، (8)، اخلاق سیاسى، حسن ابراهیم زاده، صص 54-61 



[1] همان، ج 8، ص 6. [2] همان، ج 21، ص‏410.[3] همان، ج 5، ص 354؛ امام به روایت امام، ص 39.[4] صحیفه امام، ج 10، ص 463؛ امام به روایت امام، ص 47.[5] صحیفه امام، ج 21، ص 86.[6] همان، ج 14، ص 371.[7] همان، ج 14، ص 445.[8] همان، ج 13، ص 18.[9] همان، ج 8، ص 6.[10] همان، ج 21، ص 436.[11] همان، ج 20، ص 294 ـ 295.[12] «از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهى‏ها و قصور و تقصیرها بپذیرند». (همان، ج‏21، ص 450)[13] همان، ص 450 ـ 451. 

. انتهای پیام /*