به گزارش پرتال امام خمینی(س) محمدمهدی حیدریان، مدیر کل نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی وزارت ارشاد در دهه شصت در گفتگو با جماران از نقش امام در شکل گیری سینمای پربار دهه شصت، روزهای خوب تلاش برای اعتلای سینما و اهمیت همدلی در تیم سینمایی وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی در دوران سیدمحمد خاتمی گفته و اندکی از نقدهای خود بر اوضاع فرهنگی کنونی را مطرح کرده است. گزیده ای از این پاسخ های حیدریان در این گفتگو را در ادامه می خوانید:

** یکی از ویژگی های بسیار ارزشمند امام خمینی(س) تربیت نیرو و اعتماد به نیروها بود. منظور من از تربیت، تنها رابطه استاد و دانش آموز نیست. وقتی در سطح رهبری از مسئله تربیت سخن می گوییم از تربیت یک ملت سخن می گوییم که از طریق سلوک، قضاوت، تنبیه و تشویق، تعریف رویکرد و انتظارات، پیگیری و بازخواست انجام می شود. در طول سال های قبل از انقلاب و پس از آن، ملاک ما برای عمل در حوزه های مختلف رهبری امام بود. در واقع تمام مدت نگاهمان به امام بود که ببینیم دیدگاهشان نسبت به آینده چگونه است، چه درخواستی دارند و از دست ما چه کاری بر می آید. من در زمان انقلاب فرهنگی دانشجو بودم و به محض تعطیلی دانشگاه ها، به دلیل سابقه ای که در تئاتر و عکاسی داشتم به دفتر مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه ها دعوت شدم. دوره ویژه ای در زمینه های مختلف هنری برای افراد مستعد ترتیب داده شده بود تا هم آموزش هنری در سطح حرفه ای ببینند و هم توانایی مدیریت بر بخش هنری را پیدا کنند و به مجموعه مدیران فرهنگی و هنری بپیوندند. فعالیت من پس از آن در جهاد تلویزیون بود که به دنبال دستور امام خمینی به اطلاع رسانی وضعیت جنگ از طریق تلویزیون پرداختم. پس از آن توسط دوستان تلویزیونی، که زودتر از من به وزارت فرهنگ و ارشاد رفته بودند، دعوت به کار شدم و تلویزیون را ترک کردم. در وزارتخانه با قائم مقامی اداره کل تولید شروع کردم.


** انوار و بهشتی به همراه دوستانشان تقریبا یک سال پس از آغاز فعالیت من از تلویزیون به وزارت فرهنگ و ارشاد آمدند. با آمدن آنها حلقه جدیدی شکل گرفت تا سینمایی که از ابتدای انقلاب با وضع منویات و منهیاتی گذران اوقات کرده بود را مورد بررسی قرار دهد و برای آن یک برنامه جدی تدارک ببیند. آمدن این گروه به وزارتخانه همزمان شد با دوره طولانی از مباحثات در این باره که ما کجا هستیم، چه داریم و انقلاب اسلامی چه درخواستی از سینمای ما دارد. در همه این جلسات هم به دنبال امام بودیم و خواسته ایشان مد نظرمان بود. مشکل ما در ابتدا سابقه سینما بود که به لحاظ فرهنگی فاسد و ویران به حساب می آمد و همچنین سینماگرانی که آلوده و اسیر آن وضعیت بودند. در واقع مشکل اساسی این بود که تعداد سینماگران انقلابی و بچه مسلمان انگشت شمار بود. ما در وضعیتی قرار داشتیم که پالایش کار آسانی بود؛ اما مهمترین مسوولیت ما، نه پالایش بلکه ارتقای سینما بود.

** شاید به این دلیل من به عنوان مدیر کل نظارت و ارزشیابی انتخاب شدم که من از طریق شرکت در دوره های انجمن اسلامی بیشتر از دیگران با نسل جوانی که پرحرارت و انرژی، آماده فعالیت در حوزه فرهنگ بودند دمخور بودم، این منصب را برای من در نظر گرفتند. آقای انوار توانایی مراقبت از ورودی های عرصه سینما و آشناکردن شوراهای نظارتی با دغدغه های تازه واردان را بیشتر از دیگران در من دیده بود. مرکزیت و مدیریت برنامه ریزی در وزارت فرهنگ و ارشاد با فخرالدین انوار بود که درس مدیریت خوانده بود. او ذهن بسیار خوبی برای برنامه ریزی داشت. به نظر من ایشان قدم اول را درست برداشتند، چرا که جمعی از افراد با گرایش ها و قابلیت های مختلف و متنوع گرد هم آمدند و در سلسله جلساتی که ماه ها طول کشید به کسب اطلاعات از دنیای بیرون، مطالعه درباره داشته های سینما و باید هایی که برگرفته از خواسته های امام بود پرداختند.

** شأن امام این نبود که بایدها و نبایدهای جزئی عرصه ها مختلف از جمله سینما را در اختیار مدیران قرار دهند. امام یک باید و نباید کلی می گفتند و باقی مسائل را در اختیار دست اندرکاران قرار می دادند، برای مثال ایشان می گفتند: «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم» و همین سمت و سوی سینما را برای ما مشخص می کرد. ممکن است مصادیقی نیز وجود داشته باشد، برای مثال می گفتند فلان فیلم را دیده و پسندیده اند. همین برای ما معیار قرار می گرفت و شروع به بررسی فیلم مورد نظر می کردیم تا دلایل پسندیده شدن آن را پیدا کنیم. در واقع وظیفه ما که نگاهمان به هنر کارشناسانه بود، تبدیل رویکردهای امام به یک سری ضوابط بود. ضمن اینکه اولین تفاوتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در معاونت نظارت و ارزشیابی به وقوع پیوست، برداشتن نگاه امنیتی به سینما بود. پیش از انقلاب حضور یک نماینده از ساواک و شهربانی در شورای نظارت بر سینما ضروری بود اما پس از انقلاب هیچ نماینده ای از هیچ ارگان امنیتی و نظامی در شورا نداشتیم. ضمن اینکه تا قبل از ورود ما هنوز آیین نامه ای مطابق با رویکرد انقلاب اسلامی وجود نداشت. پس دومین کار ما تدوین آیین نامه های مورد نیاز بود که با برنامه های تدوین شده در معاونت سینمایی نیز مطابقت داشت.

** گاو فیلمی بود که به انسان توجه بسیاری داشت، فیلمی بود دارای محتوایی عمیق. همین ملاکی بود برای ما که بدانیم هدف از تولید سینمایی تنها تفنن و تفریح نیست، فیلم باید حرفی برای گفتن داشته باشد. کسی که به تماشای یک فیلم می نشیند نیز باید به فکر فرو رود و تنها از سر تفریح فیلم نبیند. مثال دیگری که می توانم برایتان بزنم در مورد حجاب خانم ها بود که به طور خاص در برابر فیلم«پاییز صحرا» منجر به اعتراض عده ای شد. در نظر داشته باشید که انقلاب اسلامی را کسانی انجام دادند که دغدغه دین داشتند. امام در رأس آنها بود. این دغدغه مندی در نوع خود می توانست خطرناک باشد، چرا که اگر برداشت غلطی از دین صورت می گرفت، حکومت ایدئولوژیکی شکل می گرفت که هر کس می خواست برداشت خودش را ارجح بداند و دیگران را تخطئه کند. اینکه امام اعتراض به حجاب بانوان در فیلم پاییز صحرا را بی مورد دانستند، ملاک ما شد. مصداق دیگری از سخنان امام که سرلوحه کار ما قرار گرفت. این در واقع در راستای سلوک اصلی امام قرار گرفت که دین را از عوام زدگی پالایش کرد.

** درست است که انقلاب اسلامی رخ داده بود، اما این را فراموش نکنید که امام قائل به تفکیک دین از زندگی نبود. او معتقد بود زندگی را باید انقلابی کنیم و بنابراین دین را امری جدا از زندگی نمی دید. همه ما هم همینطور فکر می کردیم به طور طبیعی همه چیز باید دینی باشد. امام به ما می فهماندند که هدف از انقلاب مخلوط کردن دین و زندگی نیست، این دو باید محلول در یکدیگر باشند.

** در دوره حیات حضرت امام کسانی در مجلس حضور داشتند که با اصطلاحاتی زشت مثل اینکه فلان حکم از جماران رسیده است، سعی می کردند حرف خودشان را بزنند، یعنی نافرمانی آن زمان هم وجود داشت نه اینکه شما فکر کنید که در زمان حیات امام، همه تمکین می کردند اما بسیار کمتر از دوران پس از وفات ایشان بود. در واقع همه خودشان را سرباز امام خمینی(س) می دانستند و مطیع انقلابی بودند که امام آن را تعریف می کرد. من 22 سالم بود که مدیر کل بودم و با آدم های 70 ساله سر و کار داشتم. اما این را از امام یاد گرفته بودیم که به دلیل انقلابی که کرده ایم، از دیگران برتر نیستیم. امام معتقد بودند ما سرباز انقلاب هستیم و باید در خدمت مردم باشیم. وظیفه ای که بر دوش ما گذاشته شده بود، مدیریت بخش سینمایی به سمت اهداف انقلاب بود. اولین چیزی که در این مسیر از امام یاد گرفتیم که اخلاق و ادب را رعایت کنیم، به سینماگران احترام بگذاریم و قدر کسانی که برای فعالیت آمده اند بدانیم. این هم در واقع در راستای همان محلول بودن دین در زندگی قرار می گرفت. ما این مسئله را در اوایل انقلاب به خوبی می فهمیدیم، حتی پس از فوت امام. مشکل از آنجا آغاز شد که ما فعالیت مان را شخصی کردیم. در واقع از زمانی که انقلاب استقرار پیدا کرد و ساختارهای لازم آن نیز در نظام مستقر شد، یا به عبارتی از زمانی که نظام از فضای انقلابی فاصله گرفت و به استقرار نزدیک تر شد، روحیه انقلابی و جمع گرایی نیز از جامعه رخت بربست و ما تبدیل به من شدیم. از آن موقع بود که اختلاف نظرهای ما بر سر مسائل جزئی اهمیت پیدا کرد. این درحالی بود که برای مثال من و آقای بهشتی یا آقای انوار باهم اختلاف نظر داشتیم، اما هرگز توافقمان بر سر یک اصل را که تولید فیلم های انقلابی بود، از یاد نمی بردیم. در واقع همین توافق هم بود که سر و کله زدن بر سر اختلاف نظرها را برای ما شیرین می کرد. نگاهی که انقلاب به ما داد تغییر کرد. متأسفانه فرهنگ ما امروز بیش از هرچیز به سیاست وابسته شده است و صد البته منافع سیاسی و شخصی برای فرهنگ سم است. چرا که فرهنگ را نمی توان در چهارچوب سیاست تعریف کرد، چرا که فرهنگ با انسان ها به عنوان آفریننده سر و کار دارد. 

. انتهای پیام /*