پرتال امام خمینی(س)-حجة الاسلام و المسلمین محمدعلی حائری: «إنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ».[1]

خداوند، یگانه وجودی است که سزاوار عبادت و تسبیح می باشد و قرآن مجید تمام موجودات جهان را به عبادت و تسبیح در برابر خالق خود دعوت می کند، و «پرستش» نوعی رابطۀ خاضعانه و ستایشگرانه است که انسان با خدای خود برقرار می نماید.

پرستش، نشان دهندۀ یک امکان و یک میل در انسان است؛ امکان بیرون رفتن از مرز امور مادّی و میل به پیوستن به افق بالاتر و وسیع تر، چنین میلی از مختصات انسان است.

هدف اصلی از عبادت، راه یافتن به کمال مطلق و هستی بی پایان و انعکاس پرتویی از صفات کمال و جمال او در درون جان آدمی است که نتیجه اش فاصله گرفتن از هوا و هوس و روی آوردن به خود سازی و تهذیب نفس و قیام در برابر طاغوت ها و زورگویان و بی عدالتی ها خواهد بود. مصداق بارز چنین عابدی در عصر حاضر، امام خمینی(س)است که با عبادت های خالصانه اش این قیام بزرگ را در برابر زورمداران عالم ترتیب داد و دنیای شرک و بت پرستی را به وحشت انداخت.  و این میسّر نخواهد شد مگر با عبادت ها و شب زنده داری ها و توسّل های بی ریا  و خالصانه.

1. تعریف عبادت

امام خمینی(س) عقیده دارد که عبادت، معنای وسیعی دارد و می گوید: عبادت، در فارسی به معنای پرستش و بندگی است، ولی در حقیقتش بیش از این معنا است که اهل لغت گفته اند مأخوذ می باشد و آن، عبارت است از خضوع برای خالق و خداوند، و از این جهت، این طور از خضوع، ملازم است با اتخاذ معبود را اله و خداوند، یا نظیر و شبیه و مظهر او مثلاً، و از این جهت، عبادت غیر حق تعالی، شرک و کفر است.[2]

خلاصه این که معنای عبادت، عبارت است از اظهار ذلّت، که عالی ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند می باشد. در حدیث است که امام صادق علیه السلام می فرماید:

«العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة فما فقد من العبودیة وجد فی الربوبیة و ما خفی من الربوبیة اُصیب فی العبودیة»؛[3]

بندگی، گوهر گران بهایی است که باطنش ربوبیت است. پس هر آنچه در بندگی مفقود شود، در ربوبیت یافت می شود و هر چه در ربوبیت پنهان است، در بندگی به دست می آید.

امام خمینی(س) در توضیح این حدیث می فرماید: کسی که با قدم عبودیت سیر کند و داغ ذلّت بندگی را در پیشانی خود گذارد، وصول به عزّ پروردگار پیدا کند. طریق وصول به حقایق ربوبیّت، سیر در مدارج عبودیت است و آنچه در عبودیت از پستی مفقود شود، در سایه حمایت پروردگار آن را می یابد، تا به مقامی رسد که حق تعالی گوش و چشم و دست و پای او شود؛ چنانچه در احادیث مشهور از فریقین وارد شده است.[4]

2. فلسفۀ عبادت

بدون شک، دستورهای خدا و احکام شرع دارای فلسفه و دلیل است؛ ولی لازم نیست در تمام احکام و فرمان های الهی درپی یافتن دلیل علمی، اقتصادی و بهداشتی آن باشیم. اساساً معنای مسلمان آن است که باید در برابر فرمان وحی تسلیم باشد و همین روحیۀ تسلیم و پذیرش، کمال آدمی است و برخی از دستورها برای آزمودن روح تسلیم و بندگی در انسان است؛ مثلاً فرمان خداوند به ابراهیم برای قربانی کردن اسماعیل، نمونه ای از نشانۀ کمال و اوج بندگی و تسلیم است. در دستورهای عبادی و احکام الهی نیز گاهی هدف از تسلیم و پذیرش احکام، تمرین برای جلب رضایت معبود و اطاعت محض از آفریدگار است؛ زیرا هدف عبادات، پرورش روح انسان است همان گونه که حرکات ورزشی برای تربیت جسم است.

امام خمینی(س)نیز هدف و فلسفۀ عبادت را همان تسلیم و بندگی محض در برابر ذات حق می داند و آن را نشانۀ نیل به مراتب اعلای کمال و بالاترین مقامات انسانیت می شمارد و معتقد است طی کردن آن جز برای حضرت ختمی مرتبت و اولیای او علیهم السلام، برای هیچ کسی میسور نیست. امام در این باره چنین می فرماید:

باید دانست که عبودیت مطلقه از اعلی مراتب کمال، ارفع مقامات انسانیت است که جز اکمل خلق اللّه ، [حضرت] محمّد صلی الله علیه و آله بالأصالة، و دیگر اولیای کُمَّلُ بالتبعیه، کسی دیگر را از آن نصیبی نیست و دیگران را پای عبودیت لنگ است و عبادت و عبودیت آن ها معلّل است، و جز با قدم عبودیت نتوان به معراج حقیقی مطلق رسید و لذا در آیۀ شریفۀ فرماید: «سُبْحَانَ الَّذِی أسْرَی بِعَبْدِهِ»[5] قدم عبودیت و جذبۀ ربوبیت، سیر داد آن ذات مقدّس را به معراج قرب و وصول [الی اللّه ].[6]

بنابراین، به نظر مبارک ایشان، تسلیم و عبودیت محض است که زمینۀ معراج پیغمبر را فراهم کرد؛ بلکه امام(س)رسالت حضرت را نتیجۀ عبودیت معرفی می کند: این عبودیت و تسلیم است که زمینه و مقدّمات رسالت پیغمبر صلی الله علیه و آله را فراهم کرد.[7]

سپس در ادامه می فرماید: که اهل علم و ایمان متوجه باشند که آن عبودیت و تسلیمی مقصود است که باید همراه با خشوع باشد، که خشوع از مقامات سوم برای سالک است و حقیقت خشوع، عبارت است از خضوع تامّ ممزوج با حبّ یا خوف، که برای کمّل افراد به وسیلۀ عشقی که برخاسته از فطرت متوجه به جمال و جلال محبوب باشد، به دست می آید.

پس حالت خشوع، آن حالتی است که هیبت و عظمت و سطوت جمال محبوب آدمی را فرا می گیرد و حالت خشوع در مقابل جمال محبوب بر او دست می دهد؛ چنان که حالت قلب ابراهیم خلیل و نیز حضرت یحیی علیهم السلام چنین بوده است. پس در نهایت، امام(س)عبودیت و تسلیم همراه با خشوع را چنین تعریف می کند که عبودیت همراه با خشوع، گاهی ممزوج با حبّ است و گاهی ممزوج با خوف و ترس، گرچه در هر حبّی، ترس و وحشت نهفته، و در هر خوفی، حبّی است؛ چنان که احتمال دارد آیۀ شریفۀ «إنَّمَا یَخْشَی اللّه  مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»[8] اشاره به این معنا داشته باشد که عبودیت و پذیرش در صورتی کار ساز است و آدمی را به اوج کمال انسانیت می رساند که همراه با خشوع باشد.

از این رو، باید گفت که فلسفه و هدف عبادت به عقیدۀ حضرت امام(س)ایجاد روحیۀ تسلیم، عبودیت و خشوع در برابر خدای سبحان است.

3. اهمیت عبادت

در اهمیت عبادت، همین بس که آفرینش هستی و عالم تکوین و تشریع و بعثت پیامبران برای عبادت است. لذا در کارنامۀ همۀ انبیا و رسالت آنان نیز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است:

«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً أنِ اعْبُدُوا اللّه  وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ».[9]

از این رو، مقام و جایگاهی که در منابع اسلامی برای عابد ترسیم شده است، با سستی و سهل انگاری تحصیل نخواهد شد؛ بلکه باید مردانه قیام کرد تا به مطلوب رسید. امام خمینی(س)دربارۀ اهمیت عبادت می نویسد:

پس از آن که عظمت و جمال و جلال خدا را انسان با برهان و دلیل یا با بیان انبیا علیهم السلام فهمید، باید قلب را متوجه آن نمود و کم کم با تذکر و توجه قلبی و مداومت به ذکر عظمت و جلال او، خشوع در عبادت را در قلب وارد کرد تا نتیجۀ مطلوب حاصل آید.[10]

و در ادامه می گوید: عابد هر اندازه به عبادت خود آگاهی داشته باشد و اهمّیت بدهد، نباید به آن مقامی که دارد قناعت کند؛ چرا که ممکن است اعمال و عبادات او در بازار اهل معرفت و اصحاب قلوب به پَشیزی نیرزد و با خردلی مقابله نکند؛ بلکه عابد باید در جمیع حالات مراقب نقص و معایب رفتار و کردار خود باشد تا شاید به سعادت و خوشبختی از این طریق برسد.[11]

از ویژگی های سیرۀ عملی حضرت امام(س)اهمیت دادن به عبادت است. در این جا گوشه ای از سیرۀ هدایت بخش ایشان را نقل می کنیم:

مرحوم حاج احمد خمینی نقل می کند: در روستای نوفل لوشاتو که بودیم، روزی بیش تر خبرگزاری های مهم جهان در آن جا جمع بودند و امام مشغول صحبت کردن بود. همۀ نگاه ها و گوش ها تیز شده بود به این که، در حالی که شاه ایران رفته، چه تصمیم و چه برنامه ای دارند. مرتّب از ایشان سؤال می شد و جواب می داد. یک مرتبه در همان حالت از من پرسید: احمد ظهر شده؟ گفتم: بله، الآن ظهر شده. بی درنگ امام گفتند: «والسلام علیکم و رحمة اللّه  و برکاته».

مرحوم حاج احمد خمینی می گوید: تعجب کردم در حالی که این همه جمعیت در اطراف جمع شده بودند و هر کدام از خبرگزاری ها بینندۀ زیادی دارند، ولی ایشان آن ها را رها کردند و به نماز ایستادند. آن جا فهمیدیم که اهمیت عبادات یعنی چه.[12]

آقای محمود بروجردی، داماد امام، نقل می کند: مسأله ای که حضرت امام خیلی بر آن تأکید و حساسیت زیادی به خرج می دادند، نماز اول وقت بود. پدرم نقل می کردند که سیرۀ امام خمینی(س)از همان نوجوانی و جوانی همین گونه بود.[13]

در همین کتاب، خانم نعیمه اشراقی می گوید: حضرت امام خمینی(س)حتی در آخرین روز عمر شریفشان که تقریباً ساعت ده شب بود، نماز مغرب و عشا را با اشاره خواندند؛ در حالت بیهوشی بودند. یکی از پزشکان بالای سرشان رفت. برای این که شاید به وسیلۀ نماز بشود آقا را به هوش آورد، گفت: آقا وقت نماز است. همین که این جمله را گفت: آقا به هوش آمدند و نمازشان را با اشارۀ دست خواندند. از صبح آن روز هم مرتب از ما سؤال می کردند که چقدر به ظهر مانده؟ یک ربع به یک ربع از ما وقت نماز را می پرسیدند.[14]

بنابراین، سیرۀ امام خمینی(س) در عبادات همان سیره و روش امامان معصوم علیهم السلام است و ایشان به آن درجات از درایت و تقوا رسیده بود. در همین خصوص، آقای رسولی محلاتی نقل می کند: هنگام ظهر بود، صدای زنگ تلفن را شنیدم و گوشی را برداشتم، گفت: من استاندار خوزستان هستم. بروید، این خبر را فوراً به امام بدهید و پاسخ آن را هم بگیرید. به ایشان بگویید: خرمشهر سقوط کرده و آبادان هم در خطر سقوط است! تکلیف چیست؟ در حالی که این خبر مرا خیلی مضطرب و وحشت زده و غمگین کرده بود، با سرعت رفتم نزد امام. دیدم، ایشان سجاده را پهن کرده، در حال اذان و اقامه است. با عجله به ایشان خبر دادم و گفتم: منتظر دستور حضرت عالی هستند! امام(س) طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و یا خبر جدی ای نشنیده، با همان طمأنینه و آرامش همیشگی فرمودند: «بروید به ایشان بگویید: جنگ است آقا! جنگ است». همین دو جمله را گفتند و شروع به نماز کردند.[15]

4. کیفیت عبادت

به طور معمول، در بین افراد مسلمان این سؤال مطرح است که اگر کسی بخواهد به مرتبۀ عالی عبادت برسد، باید چگونه عبادت کند؟

1. عبادت آگاهانه

قرآن کریم می فرماید: «لاَ تَقْرَبُوا الصَّلوةَ وَ أنْتُمْ سُکَارَی حَتَّی تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ»؛[16] در حال مستی، سراغ نماز نروید تا بدانید چه می گویید.

در حدیث دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: از نماز، آن قسمتی مورد قبول است که انسان بر اساس تعقّل و آگاهی بخواند.[17]

در حدیث دیگر می خوانیم: هر کس که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن می گوید و چه می گوید، گناهانش بخشیده می شود.[18]

بنابراین، بر اساس قرآن و حدیث یکی از آداب عبادت، آن است که آگاهانه و همراه با تعقّل باشد؛ یعنی انسان بداند چه می گوید و با که صحبت می کند و به طور کلی، با توجه و حضور قلب، عبادت را به انجام می رساند. امام خمینی دربارۀ کیفیت عبادت می فرماید:
عابد اگر می خواهد از عبادت خود طرْفی ببندد و آثار و فوایدی برای او داشته باشد، سه شرط دارد: اول این که از راه علم و برهان علمی و فلسفی، ذلّت عبودیت و عزّت ربوبیت را ثابت نماید و این نکته در علوم الهیه و حکمت متعالیه از اهم معارف است که فردی از راه علمی، جمیع دایره وجود را صرف ربط و تعلّق و محضِ فقر بداند، و از طرف دیگر، عابد عقیده داشته باشد عزّت و ملک و سلطنت، مختص ذات مقدّس کبریایی است و اَحدی را از حظوظ عزّت و کبریا نصیبی نیست.

شاید این دعا منسوب به سید کائنات صلی الله علیه و آله باشد که فرموده: «اَللّهمّ أرنی الأشیاء کما هی» اشاره به همین معنا باشد. شرط دوم، ایمان به حقایق است که نتیجۀ برهان علمی و آگاهی ایمان به ذات حق است. شرط سوم، مقام اطمینان و طمأنینه است که در حقیقت مرتبۀ کاملۀ ایمان است.[19]

بنابراین، سؤال «چگونه عبادت کنیم» را حضرت امام به طور اجمال پاسخ دادند به این که عابد باید از روی علم و آگاهی، عبادت را انجام دهد؛ یعنی بداند چه می گوید، با چه کسی صحبت می کند و در هر حال، عبادتش با توجه و حضور قلب باشد.

2. عبادت خاشعانه

یکی از اموری که عابد در جمیع عبادات، خصوصاً نماز، باید داشته باشد، «خشوع» است و آن، عبارت است از پرستش خداوند همراه با قلبی سرشار از احساس عظمت خدا و کوچکی و نیاز در مقابل او، و این خشوع قلبی باید سراسر وجود اهل عبادت را فرا بگیرد، و عابد چنان عبادت کند که گویا خدا را می بیند و ذلّت و کوچکی خویش را در برابر قدرت و عظمت او حس می نماید. در حدیث است:

«اُعبد اللّه  کأنّک تراه؛[20] خدا را چنان عبادت کن که گویا او را می بینی».

امام خمینی(س)در تعریف «خشوع» می فرمایند: حقیقت خشوع، عبارت است از خضوع تامّ ممزوج با حبّ یا خوف.

و سپس شرح می دهد و می گوید: قلوب به حسب فطرت مختلفند؛ پاره ای از قلوب، عشقی و از مظاهر جمالند و به حسب فطرتشان متوجه به جمال محبوب هستند و چون ادراک جمیل یا مشاهدۀ اصل جمال کنند، عظمت پنهانی در سرّ جمال، آن ها را محو کند و از خود بی خود نماید و حالت خشوع دست می دهد؛ چرا که در هر جمالی، جلالی مخفی است و در هر جلالی، جمالی مستور است. از این رو، هیبت و عظمت و سطوت جمال، آن ها را فرو می گیرد و حالت خشوع در برابر جمال محبوب برای آن ها دست دهد.

ایشان در ادامه می فرماید: مراتب خشوع، به حسب مراتب ادراک عظمت و جلال و حسن و جمال است و چون امثال ماها با این حال، از نور مشاهدات محرومیم، ناچار باید در صدد تحصیل خشوع از طریق علم یا ایمان برآییم.[21]

3. عبادت خالصانه

در تعریف اخلاص گفته اند: الإخلاص تَصفیةُ العمل مِن کلّ شوب؛ اخلاص، صافی نمودن عمل است از هر خلطی.[22]

گوهر خلوص، به عبادت ها ارزش و اعتبار می بخشد و از اوصاف عبادت، خلوص نیّت است؛ یعنی تنها عبادت برای خدا انجام گیرد و از ریا، نفاق، شهوت طلبی و عوام فریبی خالص باشد و چنانچه آلوده به اوصاف مزبور گردد، آن عبادت، فاسد است و نزد خدا پذیرفته نیست.

امام خمینی(س)دربارۀ خلوص نیّت می فرماید: یکی از مهمّات آداب و چگونگی عبادات، خالص بودن نیّت آن است و حقیقت آن، تصفیه نمودن عمل است از شائبۀ غیر خدا، و صافی نمودن سرّ است از رؤیت غیر حق تعالی در جمیع اعمال، و کمال آن، ترک غیر است مطلقاً.[23]

سپس در ادامه به آیاتی از قرآن کریم استدلال می کنند و اظهار می دارند که قرآن می فرماید: «ألاَ لِلّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ»؛[24] آگاه باشید! خدای تعالی اختیار فرموده برای خویش دین خالص را، و اگر یکی از خطوط نفسانیه و شیطانیه در دین باشد، خالص نخواهد بود و آنچه خالص نیست، حق تعالی اختیار نفرموده و آنچه اختیار نفرموده، از حدود دین خارج است. و در آیۀ دیگر می فرماید:

«وَ مَا اُمِرُوا إلاَّ لِیَعْبُدُوا اللّه  مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»؛[25] یعنی امر نشدند مگر این که خدا را بپرستند و دین را برای خدا خالص کنند.

و نیز در آیۀ دیگر می خوانیم: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ»؛[26] کسی که بهره مندی دنیا را بخواهد، به او می دهیم و در آخرت بهره ای از برای او نیست.

و در آیۀ دیگر می فرماید: «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِراً إلَی اللّه  وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللّه »؛[27] کسی که از خانه اش بیرون آید در حالی که هجرت کننده به سوی خدا و رسولش باشد و سپس مرگ او فرا رسد، پس حتماً پاداش او بر خدا است.

حضرت امام دربارۀ این آیات به خصوص آیۀ اخیر توضیح می دهند که ممکن است این آیۀ شریفه مربوط به جمیع مراتب اخلاص باشد. ایشان اخلاص را بر دو قسم می داند:  یکی، هجرت صوری که مربوط به بدن انسان است و چنانچه این هجرت خالص و برای خدا و رسول خدا نباشد، بلکه برای حظّ نفس باشد، هجرت به سوی خدا و پیامبر  نیست و این قسم از اخلاص، صوری و فقهی است. ولی قسم دوم، هجرت معنوی  است و مسافرت باطنی است که مبدأ آن، خانۀ تاریک نفس است و غایت و نهایت آن، خدای متعال و رسول او است که آن هم به حق بر می گردد؛ زیرا که رسول بما هو رسول استقلال ندارد؛ بلکه آیت و مرآت و نماینده است. پس هجرت به او، هجرت به خدا است.

حضرت امام به طور خلاصه، دربارۀ معنای آیۀ شریفۀ اخیر عقیده دارند که:

کسی که به مهاجرت معنوی و سفر قلبی عرفانی از بیت نفس و منزل اَنانیت خارج شد و مهاجرت إلی اللّه  کرد بدون دیدن خود و نفسانیّت و حیثیت خود، جزای او با حق تعالی است... شاید حدیث معروف نبوی که می فرماید: «من أخلص للّه  أربعین صباحاً جرتْ ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه»؛[28] مراد جمیع مراتب اخلاص باشد؛ یعنی اخلاص عملی و صفتی و ذاتی، و شاید هم ظهور در اخلاص ذاتی داشته باشد که مراتب اخلاص دیگر از لوازم او است.[29]

5. مراتب عبادت

عبادت پیکری دارد و روحی؛ آنچه به وسیلۀ زبان و سایر اعضای بدن انجام می شود، قالب و ظاهر عبادت است، ولی روح عبادت، به مفهومی که عابد از عبادت درک می کند، انگیزه ای که او را به عبادت برانگیخته و نیز بهره و حظّی که از عبادت می برد، وابستگی کامل دارد. از این رو، امام عارفان، امیرمؤمنان علیه السلام از چنین عبادتی به «عبادت آزادگان» تعبیر نموده است:

همانا گروهی خدای را به انگیزۀ پاداش می پرستند. این، عبادتِ تجارت پیشگان است و گروهی او را از روی ترس می پرستند، که عبادتِ برده صفتان است و گروه سوم او را فقط برای سپاس گزاری در برابر خلقت و نعمت های فراوان او پرستش می کنند که این عبادت، عبادت آزادگان است.[30]

حضرت در فرازی دیگر می فرماید: خدایا! من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشت پرستش نکرده ام، بلکه من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایستۀ پرستش یافتم.

بنابراین از آیات و سخنان ائمۀ عصمت علیهم السلام مستفاد است که عبادت به موجب نوع تلقی انسان از عبادات، بر سه گونه است. اما حضرت امام خمینی(س)از مراتب و درجات  اخلاص عبادت، هشت مرتبه را ذکر می کنند، که ما آن ها را به طور خلاصه بیان  می کنیم.[31]

مرتبه اول، آن است که عمل برای جلب قلوب و رضایت مخلوق و یا برای کسب محمدت، منفعت یا غیر آن نباشد؛ که در غیر این صورت ریای فقهی بوده که از همۀ مراتب ریا پست تر و صاحب آن، از همه بی ارزش تر و خسیس تر است.

مرتبه دوم، عابد عبادت را برای مقصودهای دنیوی، یا برای این که خدای متعال در برابر این عمل به او چیزی عنایت کند، انجام ندهد؛ مانند خواندن نماز شب برای توسعۀ رزق و روزی یا خواندن نماز اول ماه، برای سلامت از آفات.

مرتبه سوم، از مراتب اخلاص در عبادت، تصفیه آن است از انگیزه رسیدن به جنّات  جسمانی و حورالعین و امثال آن، از لذات جسمانی که در مقابل آن عبادت اجیران  می باشد که همچون سایر کسب ها است، جز این که در این جا کاسب اجرتش بیش تر است.

مرتبه چهارم، آن است که عبادت از خوف عقاب و عذاب های جسمانی وعده داده شده، خالص باشد. و در مقابل آن، عبادت عبید است که به اعتقاد امام(س)این عبادت نیز در نظر اهل معرفت برای خدا نیست و ارزشی ندارد. گرچه ممکن است مطابق قواعد فقهی عمل را از بطلان صوری خارج کند.

مرتبه پنجم، تصفیه عمل است از رسیدن به سعادات عقلیه و لذات روحانی ازلی و نیز از منسلک شدن در سلک کرّوبیان و منخرط شدن در جرگۀ عقول قادسه و ملائکه مقربین و در مقابل آن، عمل نمودن برای این مقصد است. و این درجه، گرچه درجۀ بزرگ و مهمی است و نزد حکما اهمیت زیادی دارد، ولی در مسلک اهل اللّه  این مرتبه نیز از نقصان برخوردار است و سالک آن نیز کاسب و از اجیران به شمار می رود، گرچه در متجر و مکسب با دیگران فرق ها دارد.

مرتبه ششم، تصفیه عمل است از خوف عدم وصول به این لذات روحانی، که در قسم قبلی ذکر شد. و در مقابل، عمل برای این مرتبه از خوف است. و این نیز گرچه مرتبۀ والایی است، ولی در نظر اهل اللّه  این نیز عبادت عبید (بندگان) است.

مرتبه هفتم، تصفیه آن است از وصول به لذات جمال الهی و رسیدن به بهجت های انوار سبحات غیر متناهی، که عبارت از جنّت لقا می باشد. این مرتبه؛ یعنی جنّت لقا از مهمّات مقاصد اهل معرفت است. و اُوحَدی از اهل معرفت به سعادت این شرف مشرفند و اهل حبّ و جذبه از کمّل اهل اللّه  و اصفیاء اللّه  هستند. لکن این، کمال مرتبۀ کمّل اهل اللّه  نیست، بلکه از مقامات معمولی سرشار آن ها است.

مرتبه هشتم، تصفیه عمل از خوف فراق است که در ازای مرتبه هفتم می باشد که این مرتبه نیز از کمال مقامات کمّل نیست. و این که جناب امیرالمؤمنین «کیف أصبر علی فراقک» گوید از مقامات معمولی سرشار او و مثل او است. بالجمله، تصفیه عمل از این دو مرتبه نیز در نزد اهل اللّه  لازم است، و این کمال خلوص است. و پس از این، مراتب دیگری است که از حدود خلوص خارج و در تحت میزان توحید و تجرید و ولایت است.

6. آفات عبادت

الف. غرور

از آفات بزرگ عبادت، غرور و عُجب است. گاهی انسان در جهل مرکب است و گمان می کند که خدا را عبادت می کند، در حالی که به بیراهه می رود و به کارهای خود بیش از حد بها می دهد. گاهی کارهای ناپسند از نظر انسان، نیک جلوه می کند و شیطان نیز در این زمینه فعّال است. قرآن در آیاتی چند به این زینت یافتن عمل سوء در نزد انسان اشاره دارد، از جمله:

«اَلَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»؛[33]

امام خمینی(س) در این خصوص می فرماید:

طمع شیطان از انسان، دزدیدن ایمان است. دخول در گناهان را مقدمۀ آن قرار می دهد تا به نتیجۀ مطلوب برسد.[35]

از این رو، ایشان به قاریان محترم کتاب مرتب تذکر می دهد و یادآور می شود:

تو به حال خود رحمی کن و از عمر خود نتیجه حاصل کن، دقت در حال انبیا و اولیای کمّل کن و اشتهاهای کاذب و وعده های شیطان را پشت پا زن، مغرور گول شیطان مباش و فریب نفس امّاره را مخور که تدلیس این ها بسیار دقیق است و هر امر باطلی را به صورت حق به انسان تفهیم می کنند و انسان را فریب می دهند. گاهی با امید توبه در آخر عمر، انسان را به شقاوت و بدبختی می کشانند، در حالی که توبه در آخر عمر و تراکم ظلمات معاصی و بسیاری مظالم عباد و حقوق اللّه  امری است بسیار صعب و مشکل، امروز که ارادۀ انسان قوت دارد و قوای جوانی برقرار است و درخت معصیت برومند نیست و سلطنت شیطان در نفس مستحکم نشده و هنوز نفس جدید العهد به فطرت خدایی است و شرایط حصول و قبول توبه آسان است، نمی گذارند انسان قیام به توبه کند و آن درخت سست را ریشه کَن کند. لذا وعدۀ ایّام پیری را می دهند و گاهی به وعدۀ شفاعت شافعین؛ یعنی ائمۀ طاهرین علیهم السلام انسان را از ساحت قدس آن ها دور، و از شفاعت آن ها مهجور می نماید؛ زیرا که فرو رفتن در گناهان کم کم قلب را سیاه و منکوس می کند و انسان را به سوء عاقبت منجر می نماید و این نیست جز غرور... غرور شیطان، انسان را از عمل صالح باز دارد و انسان را یا بی ایمان نماید و یا با بارهای سنگین از دنیا ببرد و به شقاوت مبتلا نماید.[36]

ایشان در ادامه می فرمایند: این نیز از غرور شیطان است که دست انسان را با طمع رحمت، از رحمت کوتاه کند.[37]

ب. ریا

یکی از آفات عبادت «ریا» است که در علوم قرآنی در مقابل خلوص قرار گرفته است. کسی که برای خدا عبادت نکند؛ بلکه برای جلب نظر مردم یا رسیدن به موقعیت و شهرت عبادت می کند، او گرفتار دام شیطان است و همۀ عباداتش به هدر می رود. این اخلال در عبادت، توسط شیطان حتی گاهی پیش از عمل هم در نیت پدید می آید و از قصد قربت باز می دارد.

تمام فقها از جمله امام خمینی(س)، اخلاص در نیت و قصد را شرط قبولی عبادت می دانند. بنابراین، ایشان این گونه می فرمایند:

هرگاه چیزی که با اخلاص منافات دارد، ضمیمۀ نیت شود، موجب بطلان عمل می شود.مخصوصاً ریا که در هر حال باطل کنندۀ عبادت است، چه در ابتدای عمل باشد یا در اثنای آن، در واجبات باشد یا در مستحبات و همچنین است اگر ریا در اوصاف و عناوینی باشد که با عمل یکی است مانند: در مسجد یا به جماعت بودن نماز و مانند آن و ریای بعد از عمل نیز حرام است، گرچه باطل کنندۀ عمل نیست. مثل آن که به خاطر علاقه و میل به اغراض دنیوی، مانند مدح و ثنای مردم یا به دست آوردن جاه و مال عبادتی را که انجام داده، برای مردم تعریف کند.

حضرت امام(س)ریای اعتقادی را بدترین چیز برای آدمی می داند و صاحب این عقیده را منافق می شمارد و بر طبق احادیث هر ریایی را شرک می داند؛ چرا که این فجیع موبقه و این سریره مظلمه و این ملکۀ خبیثه بالاخره کار انسان را منجر می کند به این که خانۀ قلب مختص به غیر خدا شود و کم کم ظلمت این رذیله سبب می شود که انسان، بی ایمان از دنیا برود. لذا در این باره می فرماید:

بدان که ریا در اصول عقاید و معارف الهیه، از جمیع اقسام ریاها، سخت تر و عاقبتش از همه بدتر و ظلمتش از تمام ریاها بیش تر و بالاتر است. صاحب این ریا اگر در واقع معتقد به آن امری که ارائه می دهد نباشد، از جملۀ منافقین است که مخلد در نار و هلاک ابدی، از برای او است و عذابش اشدّ عذاب ها است، و اگر معتقد باشد، ولی برای این که در قلوب مردم رتبه و منزلت پیدا کند، اظهار می کند. این شخص گرچه منافق نیست، ولی این ریا باعث می شود که نور ایمان از قلب او برود و ظلمت کفر به جای آن در قلب وارد شود زیرا که این شخص گرچه در اول امر مشرک است به شرک خفی؛ زیرا [در عقائد حقّه شیطان را راه داده و غیر را
شریک نموده] بیچاره گمان کرده، مؤمن است، ولی مشرک است در اولِ امر، و در نتیجه منافق است و عذاب منافقین را باید بچشد.[38] قرآن کریم در مورد ریا، به مؤمنان و به طور کلی به انسان ها چنین هشدار می دهد که آگاه باشید! مبادا به این ملکۀ خبیثه و آتشی که بالاتر از هر چیزی قلب را می سوزاند، آلوده شوید؛ چرا که آن خیالات و مقاصدی که دارید، بر باطلند و راه به جایی نمی برند. اگر در جست و جوی یاری کننده هستید، پس از خدا طلب یاری کنید. به درستی که همۀ قدرت از آن خدا است «أنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً».[39]

امام خمینی(س)در جای دیگر، در مذمّت ریا به قرآن استشهاد می کند و هشدار می دهد:

هان ای شخص مُرائی که عقاید حقّه و معارف الهیه را به دست دشمن خدای تعالی، که شیطان است، سپردی و مختصات حق تعالی را به دیگران دادی و آن انواری که روشنی بخش روح و قلب و سرمایۀ نجات و سعادت ابدی و سرچشمۀ لقای الهی و بذر جوار محبوب است مبدل به ظلمات موحشه و شقاوت و هلاک ابدی و... و دوری از لقای حضرت حق تعالی کردی، مهیا باش [برای آتشی که در قرآن وعده داده شده]: «نَارُ اللّه  الْمُوقَدَةُ * الَّتِی تَطَّلِـعُ عَلَی الْأفْئِدَةِ»[43] از وصف آتشی که (آتش خدا) استیلای بر قلوب پیدا می کند، و قلوب می سوزاند؛ [زیرا] هیچ آتشی قلب سوزان نیست جز آتش الهی... پس ای عزیز! برای یک خیال باطل، یک محبوبیت جزئی بندگان ضعیف، یک توجه قلبی مردم بیچاره، خود را مورد سخط و غضب الهی قرار مده... [که] هیچ ثمری نبری جز ندامت و حسرت.[44]

ج. گناه

بدون شک گناهان آثار خوب عبادت را از بین می برند؛ به عبارت دیگر، گناهان آتشی در خرمن عبادات و اعمال ما می افکنند و آن ها را به نابودی می کشانند. گاهی گناهان با حالات ناپسند روحی، همۀ نیکی ها را بر باد می دهد. در حدیث آمده است:

«إنّ الحسد یأکل الحسنات کما تأکل النّار الحطب؛[45] آن گونه که آتش هیزم را می خورد، حسد هم خوبی ها را می خورد».

یکی از موانع بزرگ حصول طهارت روح، گناه است. امام خمینی نیز در این باره می فرماید:

تا تطهیر جمیع قذارات ظاهریه و باطنیه و علنیه و سرّیه نشود، سالک را حظّی از محضر و حضور نخواهد بود. پس اولین مراتب قذارات، قذارات آلات و قوای ظاهریه نفس است. به لوث معاصی و قذارات نافرمانی حضرت ولیّ النِعَم، و این دام صوری ظاهری ابلیس است و انسان تا در این دام مبتلا است، از فیض محضر و حصول قرب الهی محروم است. و کسی گمان نکند که بدون تطهیر ظاهر مملکت انسانیت، می تواند به مقام حقیقت انسانیت نایل شود یا می تواند تطهیر باطن قلب نماید که این غروری است شیطانی... زیرا که کدورات و ظلمت های قلبی با معاصی ـ که غلبه طبیعت بر روحانیت است ـ افزوده می شود.[46]

پس یکی از موانع بزرگ قبولی عبادات، اثرات معاصی است که تنها باید با آب پاک خلوص و توبۀ نصوح آن را تطهیر کرد و تا زمانی که قلب انسان دچار وساوس شیطانی و نفس اماره است، راه بردن به سوی معنویت مشکل است.

7. آثار و فواید عبادت

عبادت توجه به خدا به معنای دل بستن به قدرت و کمال بی نهایت و سپاس گزاری از صاحب نعمت است. عبادت در ساختن فکر و زندگی فردی و اجتماعی مردم نقش مهمی داشته و آثار مفیدی را در پی دارد. از جمله آثار عبادت، حرکت در مسیر مستقیم الهی است. قرآن در این مورد می فرماید:

«وَ أنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ».[47] عبادت، بار نیست، اهرم است. عبادت، هم انسان را به صورت فردی از بردگی هوس ها و گناهان و وساوس شیطان نجات می دهد، و هم یک جامعه را، تا مردم خدا را بپرستند و از پرستش طاغوت ها و ستمگران و ابرقدرت ها آزاد شوند.

از جمله آثار و فواید عبادت آن است که هم فردساز است و هم جامعه ساز. اساساً فساد جوامع، بیش تر از گرایش به عبودیت و پرستش غیر خدا سرچشمه می گیرد.

مقام اطمینان

از آثار دیگر عبادت این است که آدمی به موجب پیمودن راه عبادت می تواند به سیر الی اللّه  توفیق یابد و مقامات عالی و کمالات انسانی را که همان مقام اطمینان قلب است، به دست آورد.

امام خمینی(س) در این باره معتقدند که از آثار مهم عبادت این است که عابد به وسیلۀ عبادت به مقام اطمینان، که در حقیقت مرتبۀ کاملۀ ایمان است، می رسد و سپس به مرتبۀ بالاتر، که مقام مشاهده است، نایل می گردد و آن، نوری خدایی و تجلّی ای رحمانی است که به تبع تجلیات اسماء و صفات در سرّ و باطن عابد ظهور می کند و سر تا پای او را به نور شهودی منور می نماید. تا جایی که این جمله دربارۀ او صدق خواهد کرد که: «کنت سمعه و بصره و یده»؛[48] یعنی خداوند گوش او، چشم او و دست او می شود. و عابد در این مقام خود را غرق دریای لایتناهی ببیند و پس از آن برای او شمّه ای از اسرار کشف شود. البته در این مقام درجات بسیاری است که ذکر آن ها از حوصلۀ این اوراق خارج است.[49]

یاد حق

قرآن کریم دربارۀ آثار تربیتی عبادت، از جمله نماز، می فرماید: «نماز، آدمی را از کار زشت و بد باز می دارد»،[50] و در جای دیگر می فرماید: «نماز را برای این که به یاد من باشی، به پا دار».[51]

امام علی علیه السلام درباره آثار عبادت که یاد حق است، می فرماید: خداوند یاد خود را صیقل دل ها قرار داده است. دل ها بدین وسیله از پس سرکشی و عناد رام می گردند. همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه ای از زمان و در هر زمان هایی که پیامبری در میان مردم نبوده است، بندگانی داشته و دارد که در سرّ ضمیر آن ها با آن ها راز می گوید و از راه عقل هایشان با آنان تکلّم می کنند.[52]

تقویت روح

دنیای عبادت، دنیای دیگری است. دنیایی آکنده از لذت، که با لذّت های دنیا قابل مقایسه نیست. دنیایی سرشار از جوشش و جنبش و سیر و سفر که شب و روز ندارد؛ دنیای روشنایی؛ کوشش، جدّیت، خلوص و صفا و در نهایت، خوشبختی و سعادت مندی  است. کسی که به این دنیا گام نهد، دیگر اهمیت نمی دهد که در دنیای دیگر  چه می گذرد.

امام خمینی(س) در این باره می گوید: قیام برای عبادت حق تعالی، روح را بر قوای بدن چیره می کند اراده را قوی می کند، و صاحب نفس و صاحب عزم و اقتدار می شود، و بر معاصی طبیعت غلبه کرده و کم کم اطاعت بدن از نفس زیاد می شود و چنانچه می بینیم اهل آن، بدون تکلّف و زحمت قیام می کنند و این که ما تنبلی می کنیم و برای ما مشکل و شاق است، برای آن است که اقدام نمی کنیم؛ بلکه اهل عبادت چنان از عبادت لذّت می برند که بیش تر از آن لذت هایی است که دیگران از لذت های دنیایی می برند. دیگر آن که عبادت، کم کم انسان را مأنوس با ذکر، فکر و عبادت می کند و محبت قلب و تعلّق آن از دنیا و آخرت کم گردد.[53]

در پایان این مقال، کلام خود را به حدیث دلنواز امام علی علیه السلام زینت می دهیم و رشتۀ این سطور را با بیان سخن نورانی آن حضرت، که بیانگر حالات و مقامات اهل عبادت است، به اتمام می رسانیم. حضرت علی علیه السلام در خصوص مقام و منزلت اهل عبادت می فرماید:

فرشتگان، آنان را در میان گرفته اند، آرامش بر ایشان فرود آمده است، درهای ملکوت بر روی آنان گشوده شده است و جایگاه الطاف بی پایان الهی بر ایشان آماده گشته است. خداوند متعال مقام و درجۀ آنان را که به وسیلۀ بندگی به دست آورده اند، دیده و عملشان را پسندیده و مقامشان را ستوده است، آن گاه که خداوند را می خوانند، بوی مغفرت و گذشت الهی را استشمام، و کنار رفتن پرده های تاریک گناه را احساس می کنند.

 کتاب نامه

قرآن کریم.

1. آداب الصلاة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

2. الوافی، ملامحسن فیض کاشانی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین، 1370 ش.

3. امالی، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، مؤسسه بعثت، 1417 ق.

4. امام در سنگر نماز، تبیان، دفتر هفتم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374 ش.

5. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، تهران، مکتبة اسلامیه، 1369 ش.

6. تحریر الوسیله، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379 ش.

7. جامع السعادات، ملا محمدمهدی نراقی، تصحیح سیدمحمد کلانتر، قم، انتشارات اسماعیلیان.

8. سفینة البحار، عباس قمی، بیروت، دارالمرتضی.

9. سیری در نهج البلاغه، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1380 ش.

10. شرح چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.

11. صحیفۀ سجادیه، ترجمۀ عبدالرحیم افشاری زنجانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1378  ش.

12. قاموس المحیط، محمد بن یعقوب الفیروزآبادی، بیروت، دار الجیل.

13. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368 ش.

14. المحجة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1383 ق.

15. مفاتیح الجنان، عباس قمی، ترجمه مهدی الهی قمشه ای، انتشارات ایران، 1371 ش.

16. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، تحقیق سید گیلانی، تهران، مکتبة مرتضویه، 1373 ق.

17. میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، انتشارات دارالحدیث، 1416 ق.

18. نهج البلاغه، ترجمه و شرح علینقی فیض الاسلام، انتشارات فیض الاسلام، 1365 ش.

19. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، تصحیح عبدالرحیم ربانی شیرازی، تهران، مکتبة اسلامیه، 1403 ق.

 

منبع: امام خمینی و اندیشه های اخلاقی و عرفانی، ج10، صص 141-166



[1] اعراف (7): 206. [2] آداب الصلاة، ص 311. [3] همان، ص 12، به نقل از: مصباح الشریعه. [4] آداب الصلاة، ص 12. [5] اسراء (17): 1. [6]  آداب الصلاة، ص 15.[7] ر.ک: همان. [8] فاطر (35): 28. [9] نحل (16): 36. [10] آداب الصلاة، ص 15. [11] ر.ک: همان. [12] ر.ک: امام در سنگر نماز، ص 24. [13] همان، ص 27. [14] همان، ص 29. [15] همان، ص 32. [16] نساء (4): 43. [17] محجّة البیضاء، ج 1، ص 366. [18] وافی، ج 2، ص 10. [19] آداب الصلاة، ص 15 ـ 16. [20] مصباح الشریعه، ص 8. [21]  آداب الصلاة، ص 17 ـ 18. [22] شرح چهل حدیث، ص 328. [23] آداب الصلاة، ص 160. [24] زمر (39): 3. [25] بینه (98): 5. [26] شوری (42): 20. [27] نساء (4): 100. [28] جامع السعادات، ج 2، ص 404. [29] آداب الصلاة، ص 162 ـ 163. [30] نهج البلاغه، حکمت 237. [31] ر.ک: آداب الصلاة، ص 164 ـ 166. [32] فاطر (35): 8. [33] کهف (18): 104. [34] )) توبه (9): 37. [35] آداب الصلاة، ص 44. [36] همان، ص 42 ـ 44. [37] همان، ص 45. [38] شرح چهل حدیث، ص 36 ـ 37. [39] بقره (2): 165. [40] فاطر (35): 10. [41] عنکبوت (29): 17. [42] اعراف (7): 194. [43] همزه (104): 6 ـ 7. [44] شرح چهل حدیث، ص 38 ـ 39. [45] میزان الحکمه، واژۀ حسد. [46] ر.ک: آداب الصلاة، ص 56. [47] یس (36): 61. [48] کافی، ج 4، ص 53. [49] ر.ک: آداب الصلاة، ص 12.[50] عنکبوت (29): 45. [51] طه (20): 14. [52] نهج البلاغه، خطبۀ 220. [53] ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 126. 

. انتهای پیام /*